فیض الباری شرح مختصر صحیح البخاری- جلد اول

فهرست کتاب

۱٠- باب: امْتِشَاطِ المَرْأَةِ عِنْدَ غُسْلِهَا مِنَ المَحِيضِ
باب [۱٠]: شانه کردن زن سر خود را در وقت غسل از حیض

۱٠- باب: امْتِشَاطِ المَرْأَةِ عِنْدَ غُسْلِهَا مِنَ المَحِيضِ
باب [۱٠]: شانه کردن زن سر خود را در وقت غسل از حیض

۲۱۴- وعَنْها لقَالَتْ: أَهْلَلْتُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ جفِي حَجَّةِ الوَدَاعِ، فَكُنْتُ مِمَّنْ تَمَتَّعَ وَلَمْ يَسُقْ الهَدْيَ، فَزَعَمَتْ أَنَّهَا حَاضَتْ وَلَمْ تَطْهُرْ حَتَّى دَخَلَتْ لَيْلَةُ عَرَفَةَ، فَقَالَتْ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، هَذِهِ لَيْلَةُ عَرَفَةَ وَإِنَّمَا كُنْتُ تَمَتَّعْتُ بِعُمْرَةٍ؟، فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ ج: «انْقُضِي رَأْسَكِ وَامْتَشِطِي، وَأَمْسِكِي عَنْ عُمْرَتِكِ»، فَفَعَلْتُ، فَلَمَّا قَضَيْتُ الحَجَّ أَمَرَ عَبْدَ الرَّحْمَنِ لَيْلَةَ الحَصْبَةِ، فَأَعْمَرَنِي مِنَ التَّنْعِيمِ مَكَانَ عُمْرَتِي الَّتِي نَسَكْتُ [رواه البخاری: ۳۱۶].

۲۱۴- و از عائشهلروایت است که گفت: با پیامبر خدا جدر حجة الوداع احرام بستم، و از کسانی بودم که (هدی) را نفرستاده بودند، و نیت حج تمتع کرده بودم، و عائشهلفکر کرد که به عادت ماهانگی گرفتار شده است، و تا شب عرفه پاک نشده بود.

گفت: یا رسول الله! امشب عرفه است، و من جهت تمتع، نیت عمره کرده بودم، [پس چه باید بکنم]؟

پیامبر خدا جبرایش گفتند: «گیسوهایت را بازکن، سرت را شانه بزن، و از عمره کردن خودداری نما»،

[عائشهلمی‌گوید]: طبق هدایت پیامبر خدا جعمل نمودم، و چون حج را انجام دادم، [شبی که از منی به طرف مکه می‌آمدیم]، در شب که به (محصَّب) سکنی گزیده بودیم به [پیامبر خدا جبه برادرم] عبدالرحمن امر کردند تا مرا از تنعیم به عوض عمرۀ که نیت آن را کرده بودم، عمره بدهد [۳۴۴].

[۳۴۴] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) محصب جایی است بین مکه و منی، و در آن وقت حجاج وقتی که بعد از ایام تشریق به طرف مکۀ مکرمه می‌آمدند، شب را در آنجا می‌خوابیدند، و شب خوابیدن در (محصب) از مناسک حج نیست، و اگر کسی بنیت پیروی از نبی کریم در آنجا می‌خوابد، برایش ثواب دارد. ۲) اینکه عائشهلنیت عمره را کرده بود و یا نیت حج را، که در این زمینه روایات متعددی آمده است که هردو احتمال را می‌دهد، و برای جمع بین این روایات علماء گفته‌اند که: عائشهلاول نیت حج را کرده بود، ولی بعد از این که پیامبر خدا جصحابه را به فسخ حج امر کردند، حج خود را به عمره تبدیل نمود، ولی بعد از اینکه به عادت ماهانگی گرفتار شد، و اتمام عمره برایش امکان‌پذیر نبود، پیامبر خدا جاو را امر کردند که عمره‌اش را به حج تبدیل نماید. ۳) احکام بیشتر متعلق به این حدیث، و سائر مسائل متعلق به حج، به تفصیل بیشتری إن‌شاءالله در باب حج خواهد آمد.