۶٩- باب: يَرُدُّ المُصَلَّى مَنْ مَرَّ بَيْنَ يَدَيْهِ
باب [۸]: نمازگذار مانع عبور دیگران از پیش روی خود شود
۳۲٠- عَنْ أَبي سَعِيدٍ الخُدريِّ س: أَنّهُ كَانَ يُصَلِّي فِي يَوْمِ جُمُعَةٍ يُصَلِّي إِلَى شَيْءٍ يَسْتُرُهُ مِنَ النَّاسِ، فَأَرَادَ شَابٌّ مِنْ بَنِي أَبِي مُعَيْطٍ أَنْ يَجْتَازَ بَيْنَ يَدَيْهِ، فَدَفَعَ أَبُو سَعِيدٍ فِي صَدْرِهِ، فَنَظَرَ الشَّابُّ فَلَمْ يَجِدْ مَسَاغًا إِلَّا بَيْنَ يَدَيْهِ، فَعَادَ لِيَجْتَازَ، فَدَفَعَهُ أَبُو سَعِيدٍ أَشَدَّ مِنَ الأُولَى، فَنَالَ مِنْ أَبِي سَعِيدٍ، ثُمَّ دَخَلَ عَلَى مَرْوَانَ، فَشَكَا إِلَيْهِ مَا لَقِيَ مِنْ أَبِي سَعِيدٍ، وَدَخَلَ أَبُو سَعِيدٍ خَلْفَهُ عَلَى مَرْوَانَ، فَقَالَ: مَا لَكَ وَلِابْنِ أَخِيكَ يَا أَبَا سَعِيدٍ؟ قَالَ: سَمِعْتُ النَّبِيَّ جيَقُولُ: «إِذَا صَلَّى أَحَدُكُمْ إِلَى شَيْءٍ يَسْتُرُهُ مِنَ النَّاسِ فَأَرَادَ أَحَدٌ أَنْ يَجْتَازَ بَيْنَ يَدَيْهِ، فَلْيَدْفَعْهُ فَإِنْ أَبَى فَلْيُقَاتِلْهُ فَإِنَّمَا هُوَ شَيْطَانٌ» [رواه البخاری: ۵٠٩].
۳۲٠- از ابوسعید خدریسروایت است که روز جمعه به طرف چیزی که مانع عبور مردمان از پیش رویش گردد، نماز میخواند.
جوانی از مردم (بنی ابی معیط) میخواست از پیش رویش عبور نماید، ابوسعیدسبه سینه آن جوان زد، آن جوان نگاه کرد، و چون راه دیگری را جز عبور کردن از پیش روی ابوسعیدسندید، باز میخواست تا از آنجا عبور نماید، ابوسعیدساو را از مرتبه اول به شدت بیشتری به عقب راند.
آن جوان ابوسعید را دشنام داد، و نزد (مروان) آمد [۴۸۸]، و از آنچه که از ابوسعیدسدیده بود، به او شکایت نمود، و ابوسعید هم پشت سر آن جوان نزد (مروان) آمد.
مروان گفت: ای ابا سعید! بین تو و برادرزادهات چه واقع شده است؟ [۴۸٩].
ابوسعیدسگفت: از پیامبر خدا جشنیدم که میگفتند: «اگر کسی از شما به طرف چیزی که او را از [عبور و مرور] مردم حمایت میکرد، نماز میخواند، و در این حالت اگر کسی میخواست که از پیش رویش عبور کند، او را به عقب براند، و اگر از عبور کردن خودداری نکرد، با او مقاتله کند، زیرا [عمل] او [عمل] شیطان است» [۴٩٠].
[۴۸۸] مروان در این وقت امارت مدینۀ منوره را بر عهده داشت، و مروان در سال شصت و پنج هجری به سن شصت و سه سالگی درگذشت. [۴۸٩] یعنی برادرزادهات در اسلام، زیرا آن جوان ولید بن عقبه بن ابی معیط بود، و با ابوسعید قرابتی نداشت، و مروان این سخن را از روی احترام به ابوسعید و استرحام به آن جوان گفت. [۴٩٠] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) مراد از مقاتله برای بار دوم آن است که در مرتبۀ دوم به طور شدیدتری مانع عبور وی از پیش روی خود شود، نه آنکه با وی دست به گریبان شده و کار را به مشت ولگد برساند. ۲) بعضی از علماء این مانع شدن را واجب دانستهاند، و میگویند به هر شکلی که باشد باید مانع عبور مردم از پیش روی خود شد، و دیگران میگویند که: این مانع شدن باید به شکل تنبیهی باشد، نه به طریق کشمکش، تا مبادا عمل کثیر گفته شده و سبب فساد نماز گردد. ۳) مراد از شیطان بودن شخصی که از پیش روی نمازگذار عبور میکند این است که وی مانند شیطان سبب مشغولیت قلب نمازگذار میشود. ۴) اگر کسی سبب فتنه در امور دین میشود، اطلاق لفظ شیطان بر وی روا است. ۵) اگر بین دو نفر مشکلی پیش میآید، اگر باهم مصالحه میکنند خوب، ورنه باید غرض حل آن به حاکم و شخص مسؤول مراجعه نمایند. ۶) روایت شخص عادل مقبول است، ولو آنکه روایتش متضمن حکمی به نفع خود راوی باشد.