۳۲- باب: حِفْظِ الْعِلْمِ
باب [۳۲]: حفظ علم
٩۸- عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ سقَالَ: «إِنَّ النَّاسَ يَقُولُونَ أَكْثَرَ أَبُو هُرَيْرَةَ، وَلَوْلاَ آيَتَانِ فِي كِتَابِ اللَّهِ مَا حَدَّثْتُ حَدِيثًا، ثُمَّ يَتْلُو ﴿إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ البَيِّنَاتِ﴾إِلَى قَوْلِهِ ﴿الرَّحِيمُ﴾إِنَّ إِخْوَانَنَا مِنَ المُهَاجِرِينَ كَانَ يَشْغَلُهُمُ الصَّفْقُ بِالأَسْوَاقِ، وَإِنَّ إِخْوَانَنَا مِنَ الأَنْصَارِ كَانَ يَشْغَلُهُمُ العَمَلُ فِي أَمْوَالِهِمْ، وَإِنَّ أَبَا هُرَيْرَةَ كَانَ يَلْزَمُ رَسُولَ اللَّهِ جبِشِبَعِ بَطْنِهِ، وَيَحْضُرُ مَا لاَ يَحْضُرُونَ، وَيَحْفَظُ مَا لاَ يَحْفَظُونَ» [رواه البخاری: ۱۱۸].
٩۸- از ابوهریرهسروایت است که گفت: مردم میگویند: ابوهریره احادیث بسیاری را روایت میکند، و اگر [خوف] دو آیت از قرآن مجید نمیبود، اصلا حدیثی را روایت نمیکردم، و سپس این آیت را تلاوت نمود: ﴿کسانی که دلایل و هدایتی را که نازل کردیم، و در کتاب بر مردم عرضه داشتیم، کتمان میکنند، مورد لعنت خدا، و لعنت لعنت کنندگان واقع میشوند...﴾ [۱٩٩].
برادران مهاجر ما مشغول خرید و فروش در بازار، و برادران انصار ما مشغول مال و زندگی خود بودند، و ابوهریره بود که جهت سیر کردن شکم خود، به طور دائم همراه پیامبر خدا جبود، و [در نتیجه] مجالسی را حاضر میشد، که آنها حاضر نمیشدند، و چیزهای را حفظ میکرد، که آنها حفظ نمیکردند [۲٠٠].
٩٩- وعَنْهُ سقَالَ: قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنِّي أَسْمَعُ مِنْكَ حَدِيثًا كَثِيرًا أَنْسَاهُ؟ قَالَ: «ابْسُطْ رِدَاءَكَ» فَبَسَطْتُهُ، قَالَ: فَغَرَفَ بِيَدَيْهِ، ثُمَّ قَالَ: «ضُمَّهُ» فَضَمَمْتُهُ، فَمَا نَسِيتُ شَيْئًا بَعْدَهُ [رواه البخاری: ۱۱٩].
٩٩- و از ابوهریرهسروایت است که گفت:
گفتم: یا رسول الله! من احادیث بسیاری را از شما میشنوم، و باز آنها را فراموش میکنم.
فرمودند: «ردای خود را هموار کن».
ردای خود را هموار کردم، چند پیمانه با دو دست خود [مانند کسی که آب را با دست خود در ظرفی بریزد] در ردایم ریخته و فرمودند: «ردای خود را به هم بپیچ».
ردای خود را به هم پیچیدم، و بعد از این واقعه، هیچ چیزی را فراموش نکردم [۲٠۱].
۱٠٠- وعَنْهُ سقَالَ: «حَفِظْتُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ جوِعَاءَيْنِ: فَأَمَّا أَحَدُهُمَا فَبَثَثْتُهُ، وَأَمَّا الآخَرُ فَلَوْ بَثَثْتُهُ قُطِعَ هَذَا البُلْعُومُ» [رواه البخاری: ۱۲٠].
۱٠٠- و از ابوهریرهسروایت است که گفت: از [احادیث] پیامبر خدا جدو ظرف را حفظ کردم، یکی از آن دو ظرف را نشر کردم، و اگر دیگری را نشر کنم همین حلقومم بریده خواهد شد [۲٠۲].
[۱٩٩] و آن این قول خداوند متعال است که میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يَكۡتُمُونَ مَآ أَنزَلۡنَا مِنَ ٱلۡبَيِّنَٰتِ وَٱلۡهُدَىٰ مِنۢ بَعۡدِ مَا بَيَّنَّٰهُ لِلنَّاسِ فِي ٱلۡكِتَٰبِ أُوْلَٰٓئِكَ يَلۡعَنُهُمُ ٱللَّهُ وَيَلۡعَنُهُمُ ٱللَّٰعِنُونَ ١٥٩﴾[البقره: ۱۵٩]، پس بنا به حکم این آیۀ کریمه، کسی که چیزی را از احکام و مسائل دین میداند، باید برای دیگران بیان نموده، و کتمان نکند. [۲٠٠] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) طلب علم، وحفظ و مواظبت بر آن از صفات حمیده است. ۲) این حدیث دلالت بر فضیلت ابوهریرهسدارد، زیرا وی طلب علم، و حفظ احادیث نبوی را بر بدست آوردن دنیا، و راحت نفسانی ترجیح داده بود، ۳) در وقت ضرورت و دفاع از شخصیت خود، جواز دارد که انسان از خود مدح کند، و فضیلت خود را بیان نماید، و البته به شرط آنکه از این صفات به خود غره نشود. ۴) نه تنها خود ابوهریرهسیادآور این سخن میشود که همیشه به صحبت پیامبر خدا جبوده، و احادیث بسیاری را از ایشان حفظ نموده است، بلکه کسان دیگری از صحابه نیز به این امر اعتراف داشتند، امام احمد و امام ترمذی از ابن عمربروایت میکند که برای ابوهریرهسگفت: (تو از ما بیشتر به صحبت پیامبر خدا جبودی، و احادیث بیشتری را حفظ نمودی). [۲٠۱] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) این حدیث نبوی شریف بیانگر معجزۀ با هر دیگری از معجزات پیامبر خدا جمیباشد، زیرا به طریقی که عقل را مجالی برای آن نیست، در یک لحظه آفت فراموشی را که از لوازم طبیعت بشری است، از ابوهریرهسدور ساختند، تا حدی که هزاران حدیث را از نبی کریم جشنید و حفظ کرد، و فراموشش نشد، و با آنکه وی از متاخرین در اسلام است، از هر صحابۀ دیگری احادیث بیشتری را حفظ نموده و روایت کرده است. ۲) شنیدن احادیث نبوی و حفظ آن، و همچنین هر حکمی از احکام شریعت اسلامی فضیلت و ثواب زیادی داشته و سبب رفتن انسان به بهشت میگردد، در حلیة الأولیاء از ابوهریرهسروایت است که گفت: پیامبر خدا جفرمودند: «هیچکسی نیست که یک یا دو کلمه را از آنچه که خداوند فرض کرده است بشنود، و آن را یاد بگیرد، و به دیگران تعلیم بدهد، مگر آنکه به بهشت میرود». [۲٠۲] از احکام و مسائل متلعق به این حدیث آنکه: ۱) مراد از ظرف اول همین احادیثی است که ابوهریرهسدر ابواب مختلف دین روایت کرده است، و مراد از ظرف دوم که از روایت آنها خودداری کرده است، احادیثی است که بیانگر امرای ظالم و ستمگر، و ذم آنها است، که پیامبر خدا جاز احوال آنها خبر داده و آنها را بد گفته بودند، و ابوهریرهسگاهی به طریق کنایه از این چیزها یاد میکرد، از آن جمله این گفتهاش که: (از آمدن سال شصت و از امیر شدن اطفال به خدا پناه میجویم)، و این اشارۀ آشکاری به امارت یزید بن معاویه است، که در سال شصت به خلافت رسید، و خداوند دعای ابوهریره را اجابت نمود، زیرا وی یک سال پیش از به خلافت رسیدن یزید وفات یافت، و مراد از امیر شدن اطفال تنها این نیست که به امارت رسیدن طفل نا بالغ سبب مشاکل و بدبختی میشود، بلکه هر امیری که درایت و لیاقت خلافت را نداشته باشد، و در تفکیر و فهم خود در امور دولتداری مانند اطفال باشد، اگر زمام امارت را بدست میگیرد، نتیجۀ کارش نتیجۀ کار همان طفل نا بالغ بوده، و حکمش همان حکم طفل نا بالغ است که سبب بدبختی خود و رعیت خود میگردد. ۲) کسی که وظیفۀ ارشاد و رهنمائی مردم را بر عهده دارد، اگر از گفتن چیزی بر جان و یا مال و یا اهل و اولاد خود میترسید، روا است که از تصریح به آن چیز خودداری نموده و آن را به طور کنایه برای مردم بیان دارد، ولی اگر احادیث و [احکامی] بود که متضمن حلال و حرام بود، و جنبۀ عمومیت برای همگان داشت، پوشیدن آنها روا نیست، و عالمی که این چیزها را میداند، به هر طریقی که لازم میداند، باید این مسائل را برای مردم، و یا برای عدۀ از آنها – حسب الإمکان – بیان دارد.