۲٩- باب: كِتَابَةِ الْعِلْمِ
باب [۲٩]: نوشتن علم
٩۳- وعَنْهُ س: أَنَّ الَّنِبيَّ جقَالَ: «إِنَّ اللَّهَ حَبَسَ عَنْ مَكَّةَ القَتْلَ، أَوِ الفِيلَ» - وَسَلَّطَ عَلَيْهِمْ رَسُولَ اللَّهِ جوَالمُؤْمِنِينَ، أَلاَ وَإِنَّهَا لَمْ تَحِلَّ لِأَحَدٍ قَبْلِي، وَلَمْ تَحِلَّ لِأَحَدٍ بَعْدِي، أَلاَ وَإِنَّهَا حَلَّتْ لِي سَاعَةً مِنْ نَهَارٍ، «أَلاَ وَإِنَّهَا سَاعَتِي هَذِهِ حَرَامٌ، لاَ يُخْتَلَى شَوْكُهَا، وَلاَ يُعْضَدُ شَجَرُهَا، وَلاَ تُلْتَقَطُ سَاقِطَتُهَا إِلَّا لِمُنْشِدٍ، فَمَنْ قُتِلَ فَهُوَ بِخَيْرِ النَّظَرَيْنِ: إِمَّا أَنْ يُعْقَلَ، وَإِمَّا أَنْ يُقَادَ أَهْلُ القَتِيلِ». فَجَاءَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ اليَمَنِ فَقَالَ: اكْتُبْ لِي يَا رَسُولَ اللَّهِ، فَقَالَ: «اكْتُبُوا لِأَبِي فُلاَنٍ». فَقَالَ رَجُلٌ مِنْ قُرَيْشٍ: إِلَّا الإِذْخِرَ يَا رَسُولَ اللَّهِ، فَإِنَّا نَجْعَلُهُ فِي بُيُوتِنَا وَقُبُورِنَا؟ فَقَالَ النَّبِيُّ ج: «إِلَّا الإِذْخِرَ إِلَّا الإِذْخِرَ» [رواه البخاری: ۱۱۲].
٩۳- و از ابوهریرهسروایت است که پیامبر خدا جفرمودند:
«خداوند قتل و یا فیل را از داخل شدن به مکه نافع شد، و پیامبر خود رسول اللهجو مسلمانان را بر اهل مکه غالب ساخت، بدانید و آگاه باشید که مکه نه پیش از من برای کسی حلال شده بود، و نه بعد از من برای کسی حلال خواهد شد، و مکه برای من یک ساعتی از روز حلال گردید».
«و آگاه باشید که اکنون در همین ساعت دارای حرمت است، نه گیاهش چیده میشود، و نه درختش قطع میگردد، مال گمشدهاش را جز کسی که به صاحبش سراغ میدهد، نباید بردارد، کسی که کشته میشود، [صاحبان خود] بین یکی از دو چیز مخیر اند: یا دیت بگیرند و یا قاتل را قصاص نمایند».
شخصی از اهل یمن آمد و گفت: یا رسول الله [این چیزها را] برایم بنویس.
فرمودند: «برای ابوفلان بنویسید».
شخصی از قریش گفت: یا رسول الله! (اِذْخر) را [که نوع گیاهی است] از گیاهان مکه استثناء فرمائید، زیرا از آن در خانهها و قبرهای خود استفاده مینمائیم.
پیامبر خدا جفرمودند: «مگر اذخر، مگر اذخر» [۱٩۲].
٩۴- عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ بقَالَ: لَمَّا اشْتَدَّ بِالنَّبِيِّ جوَجَعُهُ قَالَ: «ائْتُونِي بِكِتَابٍ أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَابًا لاَ تَضِلُّوا بَعْدَهُ» قَالَ عُمَرُ إِنَّ النَّبِيَّ جغَلَبَهُ الوَجَعُ، وَعِنْدَنَا كِتَابُ اللَّهِ حَسْبُنَا. فَاخْتَلَفُوا وَكَثُرَ اللَّغَطُ، قَالَ: «قُومُوا عَنِّي، وَلاَ يَنْبَغِي عِنْدِي التَّنَازُعُ» [رواه البخاری: ۱۱۴].
٩۴- از ابن عباسبروایت است که گفت: هنگامی که مرض پیامبر خدا جشدت یافت [و این همان مرضی بود که از آن وفات نمودند]، فرمودند: «برایم کتابی بیاورید تا برایتان چیزی بنویسم که بعد از من گمراه نشوید».
عمرسگفت: (درد) بر پیامبر خدا جغلبه نموده است، و کتاب خدا نزد ما موجود است و برای ما کافی است، [سر این موضوع] اختلاف بروز کرد، و جار و جنجال زیاد شد.
پیامبر خدا جفرمودند: «از نزد من برخیزید، در حضور من جار و جنجال مناسب نیست» [۱٩۳].
[۱٩۲] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱- مراد از فیل در این قول پیامبر خدا جکه: ﴿خداوند فیل را از داخل شدن به مکه مانع شد﴾، اصحاب فیل است که ابرهه و لشکریانش باشند، و اینها هنگامی به قصد تخریب خانۀ معظمه به طرف مکۀ مکرمه آمده بودند، خداوند متعال مانع داخل شدن آنها گردید، و پرندۀ را که به نام (ابابیل) یاد میشود، بر آنها مسلط ساخت، و در روایت دیگری عوض لفظ (فیل) لفظ (قتل) آمده است، و در این صورت معنی چنین میشود که: خداوند قتل و کشتار را در مکه منع نمود، و البته مراد از هردو لفظ این است که خداوند متعال مکۀ مکرمه را دارای حرمت قرار داده است، بنابراین از نگاه ادای معنی مقصود، فرق چندانی بین این دو لفظ نیست. ۲) در این حدیث نبوی شریف نیز پیامبر خدا جاز وقت معینی به (ساعت) تعبیر کرده و فرمودند که: «و مکه برای من یک ساعتی از روز حلال گردید»، مراد از این ساعت نیز – طوری که قبلا یادآور شدیم – ساعت نجومی که عبارت از شصت دقیقه باشد، نیست، بلکه مراد از آن قسمتی از روز که از طلوع آفتاب تا وقت عصر است، میباشد. ۳) شخصی که از پیامبر خدا جخواست تا آنچه را که در مورد مکه معظمه گفتهاند برایش بنویسند، به نام (ابوشاه) معروف بود، و از این حدیث دانسته میشود که نوشتن حدیث به قصد احتجاج جستن به آن، و یا به قصد حفظ کردن آن، عمل نیک و مشروعی است، و حتی دور نیست که واجب هم باشد، و اینکه پیامبر خدا جاز نوشتن حدیث در اول امر نهی میکردند، سببش آن بود که احادیث پیامبر خدا جبه آیات قرآن مجید اشتباه نشود. ۴) شخصی که گفت: یا رسول الله! (اذخر) را [که نوع گیاهی است] از گیاهان مکه استثناء فرمائید، عباس بن عبدالمطلبسبود، و (إذخر) گیاه خوشبوئی است که در صحراهای حجاز میروید، و اهل مکه از این گیاه در سقف خانه، و در گل کاری عوض کاه، و در قبر جهت بستن شکافهای خشتهای لحد، استفاده میکردند. [۱٩۳] مراد از (کتاب) ادوات کتابت از قلم و دوات و کاغذ است. اینکه پیامبر خدا جمیخواستند چه چیزی را بنویسند، به طور یقین معلوم نیست، طائفۀ میگویند که قصد پیامبر خدا جاز نوشتن این کتاب، نوشتن خلافت برای علیسبود، ولی اهل سنت و جماعت میگویند: اگر نبی کریم جچنین قصدی میداشتند، در صورتی که نوشتن برایشان میسر نشد، میتوانستند به زبان خود این موضوع را برای مردم بگویند، وعدۀ دیگری میگویند که قصد پیامبر خدا جاز نوشتن این کتاب، نوشتن خلافت برای ابوبکر صدیقسبود، و دلیلشان حدیث بخاری و مسلم است که: پیامبر خدا جبرای عائشهلگفتند که: «پدر و برادر خود را نزدم بخواه تا نامۀ بنویسم، زیرا میترسم که صاحب آرزوی آرزوی [خلافت] نماید، و یا گویندۀ [در مورد خلافت] چیزی بگوید، در حالی که خداوند و مؤمنین جز ابوبکر شخص دیگری را قبول ندارند»، و سخن در این حدیث فراوان است، به همین قدر اکتفاء نموده، و کسی که تفصیل آن را میخواهد میتواند به این کتابها مراجعه نماید: عمدة القاری، شرح صحیح البخاری، تألیف امام بدرالدین عینی (۲/۲۳٩-۲۴۲) فتح الباری بشرح صحیح البخاری، تألیف امام ابن حجر (۱/۲۵۱-۲۵۳) – فتح المبدی، بشرح مختصر الزبیدی، تألیف امام شرقاوی (۱/۱٩٠)- تیسیر القاری تألیف مولانا نورالحق دهلوی (۱/۱۶-۶۲).