فیض الباری شرح مختصر صحیح البخاری- جلد اول

فهرست کتاب

۲۱- باب: عَلَامَاتِ المُنَافِقِ
باب [۲۱]: علامات شخص منافق

۲۱- باب: عَلَامَاتِ المُنَافِقِ
باب [۲۱]: علامات شخص منافق

۳۱- عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ س، عَنِ النَّبِيِّ جقَالَ: «آيَةُ المُنَافِقِ ثَلاَثٌ: إِذَا حَدَّثَ كَذَبَ، وَإِذَا وَعَدَ أَخْلَفَ، وَإِذَا اؤْتُمِنَ خَانَ"» [رواه البخاری: ۳۳].

۳۱- از ابوهریرهسروایت است که پیامبر خدا جفرمودند: «علامت منافق سه چیز است: چون سخن بزند دروغ می‌گوید، و چون وعده بدهد وعده خلافی می‌کند، و چون امانتی برایش سپرده شود خیانت می‌کند» [۱٠٠].

۳۲- عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرٍو ب: أَنَّ النَّبِيَّ جقَالَ: «أَرْبَعٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ كَانَ مُنَافِقًا خَالِصًا، وَمَنْ كَانَتْ فِيهِ خَصْلَةٌ مِنْهُنَّ كَانَتْ فِيهِ خَصْلَةٌ مِنَ النِّفَاقِ حَتَّى يَدَعَهَا: إِذَا اؤْتُمِنَ خَانَ، وَإِذَا حَدَّثَ كَذَبَ، وَإِذَا عَاهَدَ غَدَرَ، وَإِذَا خَاصَمَ فَجَرَ» [رواه البخاری: ۳۴].

۳۲- از عبدالله بن عمروبروایت است که پیامبر خدا جفرمودند: «چهار چیز است که اگر در شخصی موجود شد، آن شخص منافق خالص است، و اگر یکی از آن‌ها در وی موجود شود، بخصلتی از خصائلی نفاق متصف گردیده است، مگر آنکه آن خصلت را ترک نماید.

وقتی که امانتی برایش سپرده شود، در آن خیانت می‌کند، و وقتی که سخن بگوید دروغ می‌گوید، و وقتی که عهد و پیمان ببندد، عهد شکنی می‌کند، و وقتی که جنگ و جدال کند، فحش و دشنام می‌دهد» [۱٠۱].

[۱٠٠] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) منافق کسی است که ظاهرش بر خلاف باطنش باشد، و نفاق بر دو نوع است، نفاق عقیدوی و نفاق عملی، کسی که ظاهرش دلالت به اسلام داشته باشد، ولی در باطن برخلاف این چیز باشد، این نفاقش نفاق کفر است، و کسی که در غیر موضوع عقیده ظاهرش با باطنش فرق داشته باشد، این نفاقش نفاق عملی است، و کافر شمرده نمی‌شود. ۲) مراد از این علامات سه گانه آن است که چون این هرسه خاصیت در کسی جمع شد، این شخصی منافق شمرده می‌شود، و بعضی از علماء نظرشان این است که این علامات سه گانه فردی است نه مجموعی، به این معنی که: هریک از این علامات سه گانه که در کسی موجود شود، دلالت بر منافقت آن شخص دارد، و فرقی که هست در مراتب نفاق است، به این معنی که اگر کسی باشد که همۀ این علامات در وی موجود باشد، منافقی است که نفاق را به حد کمال رسانده است، و نفاقش نسبت به کسی که یک و یا دو علامت از این علامات در وی وجود دارد، بیشتر است، و همچنین کسی که دارای دو علامت از این علامات سه گانه باشد، نفاقش از کسی که فقط دارای یکی از این علامات سه گانه باشد بیشتر است، و کسی که تنها یک علامت از این علامات سه گانه در وی وجود داشته باشد، کسی است که نفاقش از آن دو گروه دیگر کمتر است، ولی با آن‌هم منافق شمرده می‌شود، و حدیث آتی همین قول را ترجیح می‌دهد. ۳) اصل دیانت مبتنی بر سه چیز است: قول، نیت، و عمل، و کسی که دروغ می‌گوید، قولش فاسد است، و کسی که وعده‌خلافی می‌کند، نیتش فاسد است، و کسی که امانت را خیانت می‌کند، عملش فاسد است، و به این اساس چیزی از دینش سالم باقی نمی‌ماند، و از این جهت است که از زمرۀ منافقان محسوب می‌گردد، و با اینکه نبی کریم جمسلمانان را از چنین رذایل و اعمال زشتی برحذر داشته‌اند، ولی متاسفانه کسان بسیاری را می‌بینیم که نه از دروغ گفتن خودداری می‌کنند، نه از وعده‌خلافی، و نه از خیانت در امانت، و حتی بر علاوه از این رذایل سه گانه، مرتکب گناهان بسیار دیگری نیز می‌شوند. [۱٠۱] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) آنچه که در حدیث گذشته ذکرش رفت، علامات نفاق است، و آنچه که در این حدیث آمده است، بیانگر حقیقت نفاق است، بنابراین کسی که در وی همۀ این صفات بد موجود گردد، منافق حقیقی است. ۲) از مجموع این حدیث، و حدیث قبل از آن اینطور دانسته می‌شود که صفات منافق پنج چیز است، سه صفت آنچه که در حدیث اول آمده است، و دو صفت دیگر غیر از آن سه صفت در حدیث دوم، که عبارت از عهدشکنی در عهد و پیمان، و دشنام دادن در وقت جنگ باشد، وی در واقع علامات نفاق همان سه چیزی است که در حدیث اول آمده است، زیرا عهدشکنی نوعی از خیانت در امانت، و دشنام دادن در وقت جنگ، نوعی دروغ گفتن در وقت سخن زدن است.