۳۱- باب: القِسْمَةِ وَتَعْلِيقِ القِنْوُ فِي المَسْجِدِ
باب [۳۱]: تقسیم کردن مال، و آویزان کردن خوشۀ خرما در مسجد
۲۶٩- عَنْ أَنَسِ سقَالَ: أُتِيَ النَّبِيُّ جبِمَالٍ مِنَ البَحْرَيْنِ، فَقَالَ: ج«انْثُرُوهُ فِي المَسْجِدِ» وَكَانَ أَكْثَرَ مَالٍ أُتِيَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ ج، فَخَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ جإِلَى الصَّلاَةِ وَلَمْ يَلْتَفِتْ إِلَيْهِ، فَلَمَّا قَضَى الصَّلاَةَ جَاءَ فَجَلَسَ إِلَيْهِ، فَمَا كَانَ يَرَى أَحَدًا إِلَّا أَعْطَاهُ، إِذْ جَاءَهُ العَبَّاسُ، فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ: أَعْطِنِي، فَإِنِّي فَادَيْتُ نَفْسِي وَفَادَيْتُ عَقِيلًا، فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ج: «خُذْ» فَحَثَا فِي ثَوْبِهِ، ثُمَّ ذَهَبَ يُقِلُّهُ فَلَمْ يَسْتَطِعْ، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، اؤْمُرْ بَعْضَهُمْ يَرْفَعْهُ إِلَيَّ، قَالَ: «لاَ» قَالَ: فَارْفَعْهُ أَنْتَ عَلَيَّ، قَالَ: «لاَ» فَنَثَرَ مِنْهُ، ثُمَّ احْتَمَلَهُ، فَأَلْقَاهُ عَلَى كَاهِلِهِ، ثُمَّ انْطَلَقَ، فَمَا زَالَ رَسُولُ اللَّهِ جيُتْبِعُهُ بَصَرَهُ حَتَّى خَفِيَ عَلَيْنَا - عَجَبًا مِنْ حِرْصِهِ - فَمَا قَامَ رَسُولُ اللَّهِ جوَثَمَّ مِنْهَا دِرْهَمٌ [رواه البخاری: ۴۲۱].
۲۶٩- از انسسروایت است که گفت: برای پیامبر خدا جمالی را از بحرین آوردند، پیامبر خدا جفرمودند: «آن مال را در مسجد بریزید».
و این بیشترین مالی بود که برای پیامبر خدا جآورده شده بود، پیامبر خدا جبرای نماز خواندن [از خانه خود] برآمدند، و به آن مالها التفاتی نکردند، و چون نماز را خواندند، آمدند و نزد آن مالها نشستند، و هیچکسی را نبود که دیده باشند و از آن مال برایش نداده باشند.
تا اینکه عباس آمد، و گفت: یا رسول الله! برای من هم بدهید، زیرا من برای خلاصی خود و عقیل پول دادهام.
پیامبر خدا جبرایش گفتند: «خودت بگیر».
و او با هردو دست [هرچه که میخواست] در جامهاش ریخت، چون خواست آنها را بردارد، برداشته نتوانست.
گفت: یا رسول الله! کسی را امر کنید که اینها را با من بردارد.
فرمودند: «نه خیر، نمیگویم».
گفت: پس خود شما آن را با من بردارید.
فرمودند: «نه خیر، برنمیدارم».
همان بود که عباسسمقداری از آنها را بر زمین ریخت، و بقیه را برداشت و رفت.
و از تعجب حرص وی، تا وقتی که از نظر ما پنهان شد، پیامبر خدا جاو را با چشم خود تعقیب میکردند.
و پیامبر خدا جتا وقتی که یک درهم از آن مال باقی مانده بود از جای خود برنخاستند [۴۲۶].
[۴۲۶] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) مالی را که برای پیامبر خدا جاز بحرین آورده بودند، از خراج بحرین بود، و مقدار آن یکصد هزار درهم بود. ۲) این گفتۀ ابن عباسبکه: (یا رسول الله! برای من هم بدهید، زیرا من برای خلاصی خود و عقیل پول دادهام)، به این اساس بود که وی و عقیلبتا وقت وقوع غزوۀ بدر مسلمان نشده بودند، و در این غزوه در پهلوی مشرکین به جنگ مسلمانان آمده بودند، ولی بعد از شکست مشرکین، از جملۀ کسانی بودند که به اسارت مسلمانان درآمده، و برای خلاص شده خود پول داده بودند. ۳) همانطوری که در احادیث بسیار دیگری آمده است، نبی کریم جنهایت با کرم و خساوتمند بودند، و به متاع دنیوی هیچ توجه و التفات، و دلبستگی نداشتند، و گرچه حاتم در سخاوت زبان زد مردم است، ولی پیامبر خدا جاز وی به مراتب سخاوتمندتر بودند، زیرا وی سخاوت میکرد و جزئی از مالش را برای مردم میداد، ولی نبی کریم جهمۀ آنچه را که در اختیار داشتند برای مردم میدادند، و هیچ وقت نشده است که در خانۀشان و در تحت تصرفشان مالی باقی مانده باشد. ۴) این اموالی که از طرق مختلف مانند: خراج، زکات، غنیمت، صدقۀ فطر وغیره نزد پیامبر خداجمیآمد، همه را برای مردم تقسیم میکردند و برای خود و خانوادۀ خود چیزی برنمیداشتند، و در احادیث بسیاری آمده است، که یک ماه تا ماه دیگر میگذشت، و در خانۀ نبی کریم جآتشی روشن نمیشد، و خوراک خودشان و خانوادۀشان (اسودین) یعنی: آب و خرما بود. ۵) امام بن حجر/میگوید: امام مسلمانان باید مالی را که برای مصالح مسلمین است، به مستحقین آن توزیع نموده، و به تاخیر نیندازد. ۶) استفاده از مسجد در کارهای عام المنفعه – اگر مسجد گنجایش آن را داشته باشد، و سبب ایجاد مشاکل برای نمازگذران نشود – جواز دارد، ولی این برای اموری است که آنی باشد، از این جهت نباید مسجد را گدام جهت ذخیره اموال و یا اشیاء دیگر قرار داد.