فیض الباری شرح مختصر صحیح البخاری- جلد اول

فهرست کتاب

۳۱- باب: الزَّكَاةُ مِنَ الإِسْلَامِ
باب [۳۱]: زکات دادن از اسلام است

۳۱- باب: الزَّكَاةُ مِنَ الإِسْلَامِ
باب [۳۱]: زکات دادن از اسلام است

۴۳- عَنْ طَلْحَةَ بْنَ عُبَيْدِ اللَّهِ سيَقُولُ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ جمِنْ أَهْلِ نَجْدٍ ثَائِرَ الرَّأْسِ، يُسْمَعُ دَوِيُّ صَوْتِهِ وَلاَ يُفْقَهُ مَا يَقُولُ، حَتَّى دَنَا، فَإِذَا هُوَ يَسْأَلُ عَنِ الإِسْلاَمِ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «خَمْسُ صَلَوَاتٍ فِي اليَوْمِ وَاللَّيْلَةِ». فَقَالَ: هَلْ عَلَيَّ غَيْرُهَا؟ قَالَ: «لاَ، إِلَّا أَنْ تَطَوَّعَ». قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «وَصِيَامُ رَمَضَانَ». قَالَ: هَلْ عَلَيَّ غَيْرُهُ؟ قَالَ: «لاَ، إِلَّا أَنْ تَطَوَّعَ». قَالَ: وَذَكَرَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ جالزَّكَاةَ، قَالَ: هَلْ عَلَيَّ غَيْرُهَا؟ قَالَ: «لاَ، إِلَّا أَنْ تَطَوَّعَ». قَالَ: فَأَدْبَرَ الرَّجُلُ وَهُوَ يَقُولُ: وَاللَّهِ لاَ أَزِيدُ عَلَى هَذَا وَلاَ أَنْقُصُ، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَفْلَحَ إِنْ صَدَقَ» [رواه البخاری: ۴۶].

۴۳- از طلحه بن عبیداللهس [۱۱۸]روایت است که گفت: شخصی از اهل نجد، که موهای سرش پریشان بود، نزد پیامبر خدا جآمد، زمزمه صدایش را می‌شنیدیم، ولی نمی‌فهمیدیم که چه می‌گوید.

تا اینکه آن شخص نزدیکتر آمده و پرسید که اسلام چیست؟

پیامبر خدا جفرمودند: «اداء کردن پنج وقت نماز در هر شب و روز».

آن شخص گفت: دیگر نماز هم بر من لازم است؟

فرمودند: «نه، مگر آنکه نفل بخوانی» و پیامبر خدا جفرمودند: «و روزه گرفتن ماه رمضان».

آن شخص گفت: غیر از آن، روزۀ دیگری هم بر من لازم است؟

فرمودند: «نه مگر آنکه روزۀ نفل بگیری».

و گفت: پیامبر خدا جزکات را برایش ذکر نمودند، و آن شخص پرسید: غیر از این زکات دیگری هم بر من لازم است؟

فرمودند: «نه، مگر آنکه صدقۀ نفلی بدهی».

آن شخص پشت گردانید و رفت، و با خود می‌گفت: به خداوند سوگند که از این چیزها نه چیزی بیشتر انجام می‌دهم و نه کمتر.

پیامبر خدا جفرمودند: «اگر راست بگوید رستگار است» [۱۱٩].

[۱۱۸] وی طلحه بن عبیدالله بن عثمان قرشی، و یکی از عشرۀ مبشره به جنت است، و از کسانی است که در اول مسلمان شده بودند، در جنگ بدر در شام بود، از این جهت به این غزوه اشتراک ننمود، و در غزوۀ (أحد) و غزوات بعد از آن با پیامبر خدا جاشتراک داشت، از علی بن أبی طالب روایت است که گفت: از پیامبر خدا جشنیدم که فرمودند: طلحه و زبیر در جنت همسایه‌ام می‌باشند، دارای فضایل بسیاری است، در جنگ جمل در دهم جمادی الأولی سال سی و شش، به سن شصت و چهار سالگی به قتل رسید، و در بصره دفن گردید، و امام بخاری/از وی چهار حدیث روایت کرده است، أسد الغابه (۳/۵٩-۶۲). [۱۱٩] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) طوری که معلوم است ارکان اسلام پنج چیز است، اول آن: شهادتین، یعنی: (أشهد أن لا إله إلا الله، و أن محمدا رسول الله)، و اینکه پیامبر خدا جبرای این شخص کلمۀ شهادت را نگفته و از نماز شروع نمودند، سببش این است که این شخص قبلا مسلمان شده بود، و می‌دانست که اسلام بدون شهادتین متصور شده نمی‌تواند، و پیامبر خدا جاین چیز را از معلومات قبلی خود، و یا از قرائن حال درک نموده بودند. ۲) اینکه حج را در این حدیث ذکر ننمودند، سببش این است که حج در آن وقت فرض نگردیده بود، و یا اینکه پیامبر خدا جبرای این شخص از چیزهای خبر می‌دادند که بر خود این شخص فرض است، و خبر داشتند که حج بر این شخص فرض نیست، بنابراین از فرضیت حج برایش چیزی نگفتند. ۳) شکی نیست که واجبات و منهیات اسلام بسیار است، و اینکه به مجرد انجام دادن همین چند چیز پیامبر خدا جخبر از رستگاری این شخص دادند، سببش این است که در حدیث دیگری آمده است که ایشان در اینجا فقط از شرائع و احکام اساسی اسلام برایش خبر دادند. ۴) شاید کسی بگوید که: رستگاری شخص بر اینکه چیزی از این واجبات کم نکند درست، و اینکه چیزی بر این‌ها نیفزاید چگونه صحیح است؟ امام نووی از این سؤال اینطور جواب داده است که: (این حدیث بیانگر رستگاری شخص به انجام دادن واجبات است، و دلالت بر این ندارد که اگر چیزی بیشتری را انجام داد، سبب رستگاری‌اش نشود، زیرا کسی که به انجام دادن واجبات رستگار می‌شود، به انجام دادن مستحبات و مندوبات در پهلوی واجبات، بطریق اولی رستگاری نصیبش خواهد شد)، فتح المبدی (۱/۱۳۱).