۵۱- باب: الأَسِيرِ أَوِ الغَرِيمِ يُرْبَطُ فِي المَسْجِدِ
باب [۵۱]: بستن اسیر و یا قرضدار در مسجد
۲٩٠- عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ س، أن النَّبِيِّ جقَالَ: «إِنَّ عِفْرِيتًا مِنَ الجِنِّ تَفَلَّتَ عَلَيَّ البَارِحَةَ - أَوْ كَلِمَةً نَحْوَهَا - لِيَقْطَعَ عَلَيَّ الصَّلاَةَ، فَأَمْكَنَنِي اللَّهُ مِنْهُ، فَأَرَدْتُ أَنْ أَرْبِطَهُ إِلَى سَارِيَةٍ مِنْ سَوَارِي المَسْجِدِ حَتَّى تُصْبِحُوا وَتَنْظُرُوا إِلَيْهِ كُلُّكُمْ، فَذَكَرْتُ قَوْلَ أَخِي سُلَيْمَانَ: رَبِّ هَبْ لِي مُلْكًا لاَ يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي» [رواه البخاری: ۴۶۱].
۲٩٠- از ابوهریرهسروایت است که پیامبر خدا جفرمودند: «دیشب ناگهان جن خبیثی به طور ناگهان بر من ظاهر گردید – یا چیز دیگری به همین معنی گفتند – و میخواست نماز مرا قطع کند، [یعنی: مرا به وسوسه اندازد]، ولی خداوند مرا بر او پیروز ساخت، میخواستم او را به پایۀ از پایههای مسجد ببندم، تا آنکه صبح بیایید و همۀ شما آن را ببینید، ولی این گفتۀ برادرم سلیمان÷را به خاطر آوردم که گفته بود: پروردگارا! مرا بیامرز، و برایم سلطنتی عطا فرما که پس از من برای کسی سزاوار نباشد» [۴۵۵].
[۴۵۵] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) از جملۀ ملک و سلطنت سلیمان÷آن بود، که عالم جن تحت تصرف او بودند، و اگر پیامبر خدا جآن دیو را به پایۀ مسجد میبستند، آن اختصاص که تصرف بر عالم جن باشد، برای سلیمان÷باقی نمیماند. ۲) برای بشر این امکان هست که جنیان را ببینند، ولی بعضی از علماء نظرشان این است که این امر خاص برای پیامبر خدا جبود، و برای دیگران این قدرت وجود ندارد. ۳) بسته کردن اسیر در مسجد جواز دارد، و امام بخاری/عنوان حدیث را همین چیز قرار داده است، و همانطوری که بستن اسیر در مسجد روا است، بستن و نگهداشتن هرکسی دیگری که بر ذمهاش حقی است، مانند قرضدار، ضامن و امثال آنها و بخواهد که از دادن حق شانه خالی کرده و بگریزد، بستن و نگهداشتنش در مسجد نیز جواز دارد.