۳۶- باب: قَوْلِ اللهِ تَعَالَى: ﴿وَمَآ أُوتِيتُم مِّنَ ٱلۡعِلۡمِ إِلَّا قَلِيلٗا٨٥﴾
باب [۳۶]: این قول خداوند متعال که: از علم جز مقدار اندکی داده نشدهاید
۱٠۴- عَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ سقَالَ: بَيْنَا أَنَا أَمْشِي مَعَ النَّبِيِّ جفِي خَرِبِ المَدِينَةِ، وَهُوَ يَتَوَكَّأُ عَلَى عَسِيبٍ مَعَهُ، فَمَرَّ بِنَفَرٍ مِنَ اليَهُودِ، فَقَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ: سَلُوهُ عَنِ الرُّوحِ؟ وَقَالَ بَعْضُهُمْ: لاَ تَسْأَلُوهُ، لاَ يَجِيءُ فِيهِ بِشَيْءٍ تَكْرَهُونَهُ، فَقَالَ بَعْضُهُمْ: لَنَسْأَلَنَّهُ، فَقَامَ رَجُلٌ مِنْهُمْ، فَقَالَ يَا أَبَا القَاسِمِ مَا الرُّوحُ؟ فَسَكَتَ، فَقُلْتُ: إِنَّهُ يُوحَى إِلَيْهِ، فَقُمْتُ، فَلَمَّا انْجَلَى عَنْهُ، قَالَ: «(وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتُوا مِنَ العِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا)» [رواه البخاری: ۱۲۵].
۱٠۴- از ابن مسعودسروایت است که گفت: در حالی که با پیامبر خدا جدر مکان مخروبه و ویرانۀ از مدینۀ منوره میرفتم، و پیامبر خدا جبا چوب خرمای که در دستشان بود عصا میزدند، به گروهی از مردم یهود رسیدیم، عده از آنها برای عده دیگری گفت که: دربارۀ [حقیقت] روح از وی [یعنی: از پیامبر خدا ج]پرسان نمائید، گروه دیگری گفتند: پرسان نکنید، زیرا مبادا نشود موقفی بگیرد که بدتان بیاید، و گروهی گفتند: که حتما سؤال میکنیم.
و همان بود که یکی از آنها برخاست و گفت: یا ابا القاسم! روح چیست؟
پیامبر خدا جخاموش شدند.
با خود گفتم: بر ایشان وحی نازل میگردد، و من برخاستم، [تا در هنگام نزول وحی، مزاحم ایشان نشوم] و وقتی که علائم وحی از ایشان برطرف شد، این آیت را تلاوت نمودند: ﴿از تو دربارۀ روح میپرسند، بگو که روح از امر پروردگار من است، و شما از علم، جز مقدار اندکی داده نشدهاید﴾» [۲۱٧].
[۲۱٧] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) یهود در تورات خوانده بودند که حقیقت روح برای کسی معلوم نمیشود، و کسی که دعوی بیان حقیقت روح را بنماید، پیامبر نیست، و موقفی را که یهود از آن میترسیدند این بود که مبادا پیامبر خدا جاز بیان حقیقت روح خودداری نمایند، و این چیز دلیل دیگری بر صدق نبوت ایشان شود، و این چیزی بود که یهود را از آن خوش نمیآمد. ۲) آیۀ کریمه دلالت بر این دارد که مایان حقیقت (روح) را با این علم اندک خود درک کرده نمیتوانیم، پس سؤال کردن از آن بیمورد، و شنیدن جواب از آن بیفائده است، و علماء در مورد (روح) اختلاف نظر دارند، عدۀ بر این نظر اند که باید در مورد آن توقف نمود، وعدۀ دیگری کوشیدهاند که برای آن تعریفی بیابند، از آن جمله عامۀ متکلمین گفتهاند که: روح عبارت از جسم لطیفی است که در جسم به مانند آبی که در چوب سبز و تازه جریان دارد، در جریان است، و از اشعری نقل است که گفته است، روح عبارت از ذات داخل و خارج است. ولی بهتر آن است که نظر به ارشاد آیۀ کریمه از این تکلفات خودداری نموده و بگوئیم که: (روح از امر پروردگار ما است، و با علم اندکی که داده شدهایم، حقیقت آن را درک نمیتوانیم).