۱۶- باب: مَنْ أَجَابَ الفُتْيَا بِإِشَارَةِ الرَّأْسِ وَاليَدِ
باب [۱۶]: کسی که از فتوی را به اشارۀ سر و دست جواب داد
٧۵- عَنْ أَبي هُرَيْرَةَ سعَنِ النَّبِيِّ جقَالَ: «يُقْبَضُ العِلْمُ، وَيَظْهَرُ الجَهْلُ وَالفِتَنُ، وَيَكْثُرُ الهَرْجُ»، قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ، وَمَا الهَرْجُ؟ فَقَالَ: «هَكَذَا بِيَدِهِ فَحَرَّفَهَا، كَأَنَّهُ يُرِيدُ القَتْلَ» [رواه البخاری: ۸۵].
٧۵- از ابوهریرهسروایت است که گفت: پیامبر خدا جفرمودند: «علم از بین میرود، و جهل و فتنهانگیزی جایگزین آن میشود، و هرج [و مرج] زیاد میگردد».
کسی پرسید: یا رسول الله! هرج [و مرج] چیست؟
[در جواب آن شخص] دست مبارک خود را طوری حرکت دادند که دلالت بر کشت و کشتار میکرد [۱۶۵].
٧۶- عَنْ أَسْمَاءَ بنتِ أَبي بكرٍ بقَالَتْ: أَتَيْتُ عَائِشَةَ لوَهِيَ تُصَلِّي فَقُلْتُ: مَا شَأْنُ النَّاسِ؟ فَأَشَارَتْ إِلَى السَّمَاءِ، فَإِذَا النَّاسُ قِيَامٌ، فَقَالَتْ: سُبْحَانَ اللَّهِ، قُلْتُ: آيَةٌ؟ فَأَشَارَتْ بِرَأْسِهَا: أَيْ نَعَمْ، فَقُمْتُ حَتَّى تَجَلَّانِي الغَشْيُ، فَجَعَلْتُ أَصُبُّ عَلَى رَأْسِي المَاءَ، فَحَمِدَ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ النَّبِيُّ جوَأَثْنَى عَلَيْهِ، ثُمَّ قَالَ: «مَا مِنْ شَيْءٍ لَمْ أَكُنْ أُرِيتُهُ إِلَّا رَأَيْتُهُ فِي مَقَامِي هَذَا، حَتَّى الجَنَّةُ وَالنَّارُ، فَأُوحِيَ إِلَيَّ: أَنَّكُمْ تُفْتَنُونَ فِي قُبُورِكُمْ - مِثْلَ أَوْ - قَرِيبَ - لاَ أَدْرِي أَيَّ ذَلِكَ قَالَتْ أَسْمَاءُ - مِنْ فِتْنَةِ المَسِيحِ الدَّجَّالِ، يُقَالُ مَا عِلْمُكَ بِهَذَا الرَّجُلِ؟ فَأَمَّا المُؤْمِنُ أَوِ المُوقِنُ - لاَ أَدْرِي بِأَيِّهِمَا قَالَتْ أَسْمَاءُ - فَيَقُولُ: هُوَ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ، جَاءَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَالهُدَى، فَأَجَبْنَا وَاتَّبَعْنَا، هُوَ مُحَمَّدٌ ثَلاَثًا، فَيُقَالُ: نَمْ صَالِحًا قَدْ عَلِمْنَا إِنْ كُنْتَ لَمُوقِنًا بِهِ. وَأَمَّا المُنَافِقُ أَوِ المُرْتَابُ - لاَ أَدْرِي أَيَّ ذَلِكَ قَالَتْ أَسْمَاءُ - فَيَقُولُ: لاَ أَدْرِي، سَمِعْتُ النَّاسَ يَقُولُونَ شَيْئًا فَقُلْتُهُ» [رواه البخاری: ۸۶].
٧۶- از اسماء بنت ابوبکر صدیقب [۱۶۶]روایت است که گفت: نزد عایشهلرفتم، و او نماز میخواند، گفتم: مردم را چه شده است؟ [که جزع و فزع میکنند]، به سوی آسمان اشاره کرد [و آفتاب گرفتگی را برایم نشان داد]، و در این وقت مردم به نماز ایستاده بودند.
عائشه گفت: سبحان الله.
پرسیدم: این [آفتاب گرفتگی] علامت [نزول عذاب و یا علامت نزدیکی روز قیامت است]؟
با سر خود اشاره کرد که: بلی [چنین است].
[اسماء میگوید: بعد از این گفت و شنود، به نماز] برخاستم، تا آنکه بیهوشی بر من غلبه کرد، [جهت رفع بیهوشی] بر سر خود آب میریختم.
و پیامبر خدا جحمد و ثنای خداوند را گفته و فرمودند: «هر آن چیزی که تا حالا برایم نشان داده نشده بود، اینک در همین جا دیدم، حتی جنت و دوزخ را هم دیدم».
«و بر من وحی شد که: شمایان در قبرهای خود آزمایش میشوید، مانند آزمایشی که با مسیح دجال میشوید، از شما پرسان میشود که این شخص [یعنی پیامبر خدا محمد ج]کیست؟ شخص مؤمن و یا متیقن میگوید: او محمد پیامبر خدا جاست، برای ما دلائل روشن و اسباب هدایت را آورده بود، و مایان هم به ندایش لبیک گفته و از وی پیروی نمودیم، (او محمد است) (او محمد است) (او محمد است)، برایش گفته میشود که آرام بخواب، ما میدانستیم که تو به این چیز یقین داری، ولی منافق و یا مشکک میگوید: من چیزی نمیدانم، از مردم شنیدم که چیزی میگفتند، من هم مثل آنها گفتم» [۱۶٧].
[۱۶۵] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) سبب سؤال آن شخص از معنی (هرج) آن بود که (هرج) کلمۀ حبشی است، و معنیاش قتل است، و آن شخص زبان و لغت حبشی را نمیدانست. ۲) در این حدیث نبوی شریف آمده است که پیامبر خدا جدر جواب آن شخص که پرسید: (هرج و مرج) چیست؟ دست خود را حرکت دادند، گویا به اشارۀ دست جواب او را دادند، و حرکت دست پیامبر خدا جبه اینگونه بود که: دست راست خود را روی دوش چپ خود گذاشته و به جانب راست آوردند، به مانند آنکه کارد هنگام ذبح حیوان، از یک طرف گلو به طرف دیگر آن کشیده میشود. [۱۶۶] وی اسماء دختر ابوبکر صدیق، و خواهر عائشۀ صدیقه أم المؤمنین، و همسر زبیرشاست، وی مشهور بذات النطاقین است، در راه اسلام جان فشانیهای زیادی کرد، مناقبش بسیار و فضائلش فراوان است، در سال هفتاد و سه هجری به سن صد سالگی در مکۀ مکرمه وفات یافت، و تا آخرین لحظات عمر، نه یکی از دندانهایش افتاد، و نه هم عقل و فراستش را از دست داد، أسد الغابه (۵/۳٩۲-۳٩۳). [۱۶٧] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) راوی که این حدیث را از اسماء روایت کرده است میگوید: بیادم نیست که اسماء گفت: شمایان در قبرهای خود آزمایش میشوید، مانند آزمایشی که با مسیح دجال میشوید، و البته از نگاه معنی فرق چندانی بین این دو عبارت نیست، ولی روات حدیث نظر به اینکه میخواستند حدیث را به عین لفظی که شنیدهاند روایت کنند، هردو عبارت را روایت کردهاند. ۲) (مسیح) مشتق از مسح است، و این شخص از آن جهت مسیح نامیده شده است که تمام روی زمین را غرض گمراه کردن مردم در چند روز پیموده و مسح میکند، و (دجال) صیغۀ مبالغه و مشتق از (دجل) به معنی دروغ و فریب است، و این شخص از آن جهت (دجال) نامیده شده است، که با دروغهای خود مردم را فریب داده و گمراه میکند. ۳) بهشت و دوزخ هم اکنون وجود دارد. ۴) سؤال ملکین و عذاب قبر برای کسی که سزاوار آن میباشد، حق است. ۵) کسی که در صدق نبی کریم جو یا در رسالت وی در شک باشد، کافر است. ۶) نماز کسوف سنت است. ٧) خواندن نماز کسوف برای زنها نیز مشروع است. ۸) سوال کردن چیزی از نمازگذار جواز دارد، و نمازگذار در وقت ضرورت میتواند با اشارۀ خفیف جواب آن را بدهد، ولی بعضی از علماء مشروعیت این سوال و جواب را در نمازهای غیر فرضی میدانند.