فیض الباری شرح مختصر صحیح البخاری- جلد ششم

فهرست کتاب

۱- باب: التَّرْغِیبِ فِي النِّكاحِ
باب [۱]: ترغیب در نکاح

۱- باب: التَّرْغِیبِ فِي النِّكاحِ
باب [۱]: ترغیب در نکاح

۱۸۲۸- عَن أَنَسَ بْنَ مَالِكٍ س، قَالَ: جَاءَ ثَلاَثَةُ رَهْطٍ إِلَى بُيُوتِ أَزْوَاجِ النَّبِيِّ ج، يَسْأَلُونَ عَنْ عِبَادَةِ النَّبِيِّ ج، فَلَمَّا أُخْبِرُوا كَأَنَّهُمْ تَقَالُّوهَا، فَقَالُوا: وَأَيْنَ نَحْنُ مِنَ النَّبِيِّ ج؟ قَدْ غُفِرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَمَا تَأَخَّرَ، قَالَ أَحَدُهُمْ: أَمَّا أَنَا فَإِنِّي أُصَلِّي اللَّيْلَ أَبَدًا، وَقَالَ آخَرُ: أَنَا أَصُومُ الدَّهْرَ وَلاَ أُفْطِرُ، وَقَالَ آخَرُ: أَنَا أَعْتَزِلُ النِّسَاءَ فَلاَ أَتَزَوَّجُ أَبَدًا، فَجَاءَ رَسُولُ اللَّهِ جإِلَيْهِمْ، فَقَالَ: «أَنْتُمُ الَّذِينَ قُلْتُمْ كَذَا وَكَذَا، أَمَا وَاللَّهِ إِنِّي لَأَخْشَاكُمْ لِلَّهِ وَأَتْقَاكُمْ لَهُ، لَكِنِّي أَصُومُ وَأُفْطِرُ، وَأُصَلِّي وَأَرْقُدُ، وَأَتَزَوَّجُ النِّسَاءَ، فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِي فَلَيْسَ مِنِّي» [رواه البخاری: ۵٠۶۳].

۱۸۲۸- از انس بن مالکسروایت است که گفت: سه نفر نزد خانه‌های همسران پیامبر خدا جآمدند و از کیفیت عبادت پیامبر خدا جپرسان کردند، چون از این چیز برای آن‌ها خبر داده شد، گویا آن را اندک شمرده و با خود گفتند: ما کجا و پیامبر خداجکجا؟ او کسی که خداوند گناهان گذشته و آینده‌اش را بخشیده است.

یکی از آن‌ها گفت: من همیشه شب را نماز می‌خوانم، دیگری گفت: من ابد الدهر روزه می‌گیرم، و هیچ وقت روزه نمی‌خورم، و دیگری گفت: من از زن‌ها کناره گیری می‌کنم، و هیچگاه ازدواج نمی‌کنم.

پیامبر خدا جآمده و فرمودند: «شما بودید که چنین و چنان گفتید؟ به خداوند سوگند که من نسبت به شما از خدا بیشتر می‌ترسم و با تقوی ترم، و با این هم روزه می‌گیرم و افطار می‌کنم، نماز می‌خوانم، و می‌خوابم، و زن‌ها را به نکاح می‌گیرم، [و این روش من است] و کسی که از روش من رو بگرداند، از من نیست» [۱].

[۱] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: این حدیث دلالت بر این دارد که نکاح در اصل خود سنت پیامبر خدا جاست، و کسی که از این سنت با وجود علم داشتن بر آن، بدون کدام عذری رو می‌گرداند، مذموم و مبتدع است، و کسی که به جهت عذری، و یا به جهت عبادت و یا تحصیل علم، و امثال آن از نکاح کردن خودداری می‌کند، بر وی چیزی نیست، و از این سبب بود که عدۀ زیادی از علماء، جهت اینکه برای تحصیل علم، و تعلیم و نشر آن وقت بیشتری داشته باشند، از ازدواج کردن خودداری نمودند.