فیض الباری شرح مختصر صحیح البخاری- جلد ششم

فهرست کتاب

٩- باب: مَا كَانَ النَّبِيُّ جوَأَصْحَابُهُ يَأكُلُونَ
باب [٩]: آنچه را که پیامبر خدا جو صحابه می‌‌خورند

٩- باب: مَا كَانَ النَّبِيُّ جوَأَصْحَابُهُ يَأكُلُونَ
باب [٩]: آنچه را که پیامبر خدا جو صحابه می‌‌خورند

۱۸٩٧- عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ، سقَالَ: «قَسَمَ النَّبِيُّ جيَوْمًا بَيْنَ أَصْحَابِهِ تَمْرًا، فَأَعْطَى كُلَّ إِنْسَانٍ سَبْعَ تَمَرَاتٍ، فَأَعْطَانِي سَبْعَ تَمَرَاتٍ إِحْدَاهُنَّ حَشَفَةٌ، فَلَمْ يَكُنْ فِيهِنَّ تَمْرَةٌ أَعْجَبَ إِلَيَّ مِنْهَا، شَدَّتْ فِي مَضَاغِي» [رواه البخاری: ۵۴۱۱].

۱۸٩٧- از ابو هریرهسروایت است که گفت: روزی پیامبر خدا جخرماهایی را بین صحابه‌های خود تقسیم کردند، و برای هرکدام هفت دانه خرما دادند، و برایم هفت دانه خرما دادند که یک دانۀ آن‌ها خراب بود، و آن یک دانۀ خراب از همۀ آن‌ها برایم بهتر مزه داد، زیرا محکم به دندان‌هایم چسپید [۶۶].

۱۸٩۸- عَنْهُ أَنَّهُ مَرَّ بِقَوْمٍ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ شَاةٌ مَصْلِيَّةٌ، فَدَعَوْهُ، فَأَبَى أَنْ يَأْكُلَ، وَقَالَ: «خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ جمِنَ الدُّنْيَا وَلَمْ يَشْبَعْ مِنْ خُبْزِ الشَّعِيرِ» [رواه البخاری: ۵۴۱۴].

۱۸٩۸- از ابو هریرهسروایت است که گذرش به مردمی افتاد که گوسفند بریان شدۀ پیش روی‌شان قرار داشت، او را دعوت کردند، ولی او از خوردن ابا ورزید و گفت: پیامبر خدا جاز دنیا رفتند و از نان جو سیر نشدند.

۱۸٩٩- عَنْ عَائِشَةَ ل، قَالَتْ: «مَا شَبِعَ آلُ مُحَمَّدٍ جمُنْذُ قَدِمَ المَدِينَةَ، مِنْ طَعَامِ البُرِّ ثَلاَثَ لَيَالٍ تِبَاعًا، حَتَّى قُبِضَ» [رواه البخاری: ۵۴۱۶].

۱۸٩٩- از عائشهلروایت است که گفت: خانوادۀ پیامبر خدا جاز روزی که به مدینه آمدند، تا هنگام وفات [پیامبر خدا ج]، سه روز متوالی از نان گندم سیر نشدند [۶٧].

[۶۶] زیرا همان خرمای که به دندان‌هایش چسپیده بود، لحظاتی در دهانش مانده بود، و همان چیز سبب لذت بردن و تسکینش گردیده بود. [۶٧] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: طوری که معلوم است بعد از هجرت پیامبر خدا جبه مدینۀ منوره، فتوحات بسیاری نصیب مسلمانان گردید، وغنائم زیای بدست آن‌ها افتاد، ولی پیامبر خدا جهر آنچه را که داشتند برای فقراء و مساکین می‌دادند، و دیگران را در سیر کردن از خود و اهل بیت خود ترجیح می‌دادند، و طوری که در احادیث گذشته دیدیم برای بعضی‌ها رمه‌ها از گوسند و گله‌های از شتر می‌دادند، وطلا را به پیمانه توزیع می‌کردند. با این هم خودشان با خانوادۀ خود در چنین حالتی زندگی می‌کردند که در این احادیث آمده است، و این معنی حقیقی قیادت و رهبری است.