فیض الباری شرح مختصر صحیح البخاری- جلد ششم

فهرست کتاب

۶- باب: مَا يُسْتَحَبُّ لِلْكَاتِبِ
باب [۶]: آنچه که برای کاتب مستحب است

۶- باب: مَا يُسْتَحَبُّ لِلْكَاتِبِ
باب [۶]: آنچه که برای کاتب مستحب است

۲۲٠۵- حُوَيِّصَةُ، ومُحَيِّصَةُ، تَقَدَّم في الجِّهادِ، وزادَ هُنا: «إِمَّا أَنْ يَدُوا صَاحِبَكُمْ، وَإِمَّا أَنْ يُؤْذِنُوا بِحَرْبٍ» [رواه البخاری: ٧۱۶۲ و انظر حديث رقم: ۳۱٧۳]

۲۲٠۵- حدیث حویصه و محیصهب [۳۵۴]در باب جهاد قبلا گذشت، و در این روایت آمده است که: «یا دیت رفیق شما را بپردازند، و یا اعلان جنگ نمایند» [۳۵۵].

[۳۵۴] حویصه و محیصه باهم برادر بودند، پدرشان مسعود بن کعب انصاری اوسی است، ابن سنینه شخصی از تجار یهود بود، محیصه – به فرمودۀ پیامبر خدا جمحیصه را زد و گفت: أی دشمن خدا! چرا او را کشتی؟ بسیاری از چربی‌های شکم تو از مال او است، محیصه گفت: مرا کسی به کشتنش امر کردند که اگر به کشتن تو امر می‌کردند، تو را هم می‌کشتم، حویصه گفت: تو را به خدا قسم که اگر محمد تو را به کشتن من امر می‌کرد مرا می‌کشتی؟ محیصه گفت: به خداوند قسم که می‌کشتم، حویصه گفت: به خداوند قسم دینی که این قدر تاثیر داشته باشد، تعجب آور است، (أسد الغابه: ۲/ ۶۶ – ۶٧). [۳۵۵] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: اصل قضیه چنین است که: محیصه با شخص دیگری به خیبر رفت، آن شخص در خیبر کشته‌شد، محیصه برای یهود گفت: این شخص را شما کشته‌اید، آن‌ها منکر شدند، محیصه با برادر مقتول نزد پیامبر خدا جآمد، ماجرا را گفتند، پیامبر خدا جفرمودند: «یهود یا باید دیت رفیق شما را بپردازند، و یا اعلان جنگ نمایند»، و از این واقعه برای یهود نوشتند، یهود برای ایشان نوشتند که ما او را نکشته‌ایم، پیامبر خدا جبرای اولیای مقتول گفتند: آیا سوگند می‌خورید که این شخص را مردم یهود کشته‌اند؟ گفتند: نهف سوگند نمی‌خوریم، گفتند: آیا به سوگند خوردن یهود قناعت می‌کنید، گفتند: نه، آن‌ها مسلمان نیستند، سوگند آن‌ها را چگونه باور کنیم؟ وهمان بود که پیامبر خدا ججهت رفع منازعه، صد شتر از بیت المال برای آن‌ها دادند.