۴- باب: الاسْتِئْذَانُ مِنْ أجْلِ البَصَرِ
باب [۴]: اجازه خواستن برای آن است که نظرت نیفتد
۲٠۶٠- عَنْ سَهْلِ بْنِ سَعْدٍ س، قَالَ: اطَّلَعَ رَجُلٌ مِنْ جُحْرٍ فِي حُجَرِ النَّبِيِّ ج، وَمَعَ النَّبِيِّ جمِدْرًى يَحُكُّ بِهِ رَأْسَهُ، فَقَالَ: «لَوْ أَعْلَمُ أَنَّكَ تَنْظُرُ، لَطَعَنْتُ بِهِ فِي عَيْنِكَ، إِنَّمَا جُعِلَ الِاسْتِئْذَانُ مِنْ أَجْلِ البَصَرِ» [رواه البخاری: ۶۲۴۱].
۲٠۶٠- از سهل بن سعدسروایت است که گفت: شخصی از سوراخی که در حجرههای پیامبر خدا جبود، به داخل نگاه میکرد، و در این وقت در دست پیامبر خدا جشانۀ آهنی بود که سرخود را با آن میخاریدند.
[برای آن شخص] گفتند: اگر خبر میشدم که تو به داخل خانه نگاه میکنی، این آهن را در چشمت فرو میبردم، اجازه خواستن برای همین است که شخص نگاه نکند» [۲٠۸].
[۲٠۸] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) آهنی که در دست پیامبر خدا جبود و سر خود به آن میخاریدند، در عربی به نام (مدری) یاد میشود، و آن عبارت از شانۀ آهنینی است که زن مشاطه موی زنها را به آن راست و مرتب میسازد. ۲) مراد از این فرمودۀ پیامبر خدا جکه: «اجازه خواستن برای همین است که شخص نگاه نکند» این است که: خداوند مسلمانان را در وقت داخل شدن به خانۀ کسی از این جهت امر به اجازه خواستن نموده است که چشمش در خانۀ دیگران نیفتد، خداوند متعال میفرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَدۡخُلُواْ بُيُوتًا غَيۡرَ بُيُوتِكُمۡ حَتَّىٰ تَسۡتَأۡنِسُواْ وَتُسَلِّمُواْ عَلَىٰٓ أَهۡلِهَا﴾، یعنی ای مؤمنان! به خانۀ جز خانۀهای خودتان وارد نشوید، تا اینکه اجازه بخواهید و بر ساکنان خانه سلام کنید، و تو که در داخل خانه نگاه میکردی این قانون را مراعات ننمودی، ولو آنکه خودت شخصا بدون اجازه به خانه داخل نشده بودی.