۱- باب: قوله تعالى: ﴿لَّا يُؤَاخِذُكُمُ ٱللَّهُ بِٱللَّغۡوِ فِيٓ أَيۡمَٰنِكُمۡ﴾
باب [۱]: قوله تعالی: ﴿خداوند شما از سوگندهای لغو شما مؤاخذه نمیکند﴾
۲۱۴۲- عَنْ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ سَمُرَةَ سقالَ: قالَ ليَ النَّبِيُّ ج: «يَا عَبْدَ الرَّحْمَنِ بْنَ سَمُرَةَ، لاَ تَسْأَلِ الإِمَارَةَ، فَإِنَّكَ إِنْ أُوتِيتَهَا عَنْ مَسْأَلَةٍ وُكِلْتَ إِلَيْهَا، وَإِنْ أُوتِيتَهَا مِنْ غَيْرِ مَسْأَلَةٍ أُعِنْتَ عَلَيْهَا وَإِذَا حَلَفْتَ عَلَى يَمِينٍ، فَرَأَيْتَ غَيْرَهَا خَيْرًا مِنْهَا، فَكَفِّرْ عَنْ يَمِينِكَ وَأْتِ الَّذِي هُوَ خَيْرٌ» [رواه البخاری: ۶۶۲۲].
۲۱۴۲- از عبدالرحمن بن سمرهسروایت است که گفت: پیامبر خدا جبرایم گفتند:
«ای عبدالرحمن بن سمره! طلب امارت مکن، زیرا اگر از راه طلب کردن، به امارت رسیدی، تو میدانی و کارت، و اگر طلب امارت را نکردی و به امارت رسیدی، خداوند با تو کمک میکند».
«اگر در کاری سوگند خوردی، و دیدی که کار دیگری بهتر از آن است، از سوگند خود کفاره بده، و آن کار بهتر را انجام بده» [۲٩٠].
۲۱۴۳- عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ س، عَنْ النَّبِيِّ جقالَ: «نَحْنُ الآخِرُونَ السَّابِقُونَ»، وَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «وَاللَّهِ، لَأَنْ يَلِجَّ أَحَدُكُمْ بِيَمِينِهِ فِي أَهْلِهِ، آثَمُ لَهُ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ أَنْ يُعْطِيَ كَفَّارَتَهُ الَّتِي افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَيْهِ» [رواه البخاری: ۶۶۲۵].
۲۱۴۳- از ابوهریرهساز پیامبر خدا جروایت است که فرمودند: «ما [مسلمانان] در روزه قیامت کسانی هستیم که آخر آمدهیم، و از همه پیشتر میباشیم».
و پیامبر خدا جفرمودند: «به خداوند سوگند است کسی که در مورد فامیلش سوگند میخورد، و سوگند سبب ضرر به فامیلش میگردد، گناه لجاجت و اصرار بر آن سوگند در نزد خدا، بیشتر از گناه حانث شدن و دادن کفارهای است که خداوند بر وی فرض کرده است» [۲٩۱].
[۲٩٠] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) معنی این قول پیامبر خدا جکه میفرمایند: (زیرا اگر از راه طلب کردن، به امارت رسیدی، تو میدانی وکارت) این است که: خداوند برایت کمک و نصرت نمیکند، زیرا طلب کردن امارت، دلیل آن است که این شخص جاه طلب و استفاده جو است، و چنین شخصی را خداوند دوست ندارد، و نصرتش نمیکند. ۲) مراد از محتوای جزء دیگر حدیث نبوی شریف این است که اگر کسی مثلا: سوگند میخورد که با فلان کس سخن نخواهم زد، و یا برایش کمک و همکاری نخواهم کرد، و چون سخن زدن با مسلمان و همکاری کردن با وی از نگاه اسلام کار مشروع و مطلوبی است، باید از سوگند خود کفاره بدهد، و با آن شخص سخن بزند، و با وی همکاری کند، و همچنین است سوگند خوردن در هرکار نیک دیگری. ۳) کفاره در سوگند وقتی لازم میشود که شخص برخلاف آنچه که سوگند خورده است، انجام دهد، مثلا: اگر کسی سوگند بخورد که امروز از خانه بیرون نمیشوم، وقتی بر وی کفاره لازم میشود، که از خانه بیرون شود، و اگر موافق سوگند خود همان روز از خانه بیرون نشد، کفاره بر وی لازم نمیشود. ۴) کفارۀ سوگند یکی از این چهار چیز است: طعام دادن ده مسکین، وپوشاک دادن برای ده مسکین، آزاد ساختن غلامی، و اگر کسی به هیچ یک از اینها قدرت نداشت، روزه گرفتن سه روز، و در کیفیت و کمیت این اشیاء چهارگانه بین علماء اختلاف بسیار است، و مذهب امام ابو حنیفه/این است که: مراد از طعام دادن (ده) مسکین آن است که برای هریک از آنها نیم صاع گندم، و یا یک صاع از طعامهای دیگر مانند: جو، خرما و غیره بدهد، و مراد از پوشاک دادن ده مسکین آن است که برای هریک از آنها دستار و یا ازاری بدهد، و مراد از آزاد کردن غلام، مطلق غلام است، چه مسلمان باشد و چه کافر، و مراد از سه روز روزه گرفتن آن است که سه روز پیاپی روزه بگیرد. [۲٩۱] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) معنی این قول پیامبر خدا جکه: «ما [مسلمانان] در روز قیامت کسانی هستیم که آخر آمدهایم، و از همه پیشتر میباشیم»، این است که: گرچه ما مسلمانان از دیگر امتها مانند یهود و نصاری وغیره آخرتر آمدهایم، ولی از آنها در رفتن به بهشت، پیشتر و جلوتر میباشیم. ۲) اگر کسی سوگند میخورد که برای همسرم فلان چیز را نمیخرم، و یا او را به فلانجا نمیبرم، و یا با همسرم سخن نمیزنم، چنین شخصی باید خود را حانث سازد و از سوگندش کفاره بدهد، زیرا گناه وفا کردن به سوگندش بیشتر از این است که خود را حانث بسازد و از سوگندش کفاره بدهد، زیرا در وفا کردن به سوگندش حق خدا را اداء کرده است، ولی در عین حال حق بنده را که همسرش باشد، ضایع کرده است، و طوری که معلوم است، حق بنده بر حق خدا مقدم است، ولی اگر خود را حانث میسازد، و از حانث شدن خود کفاره میدهد، هم حق خدا را اداء کرده است، و هم حق بنده را.