فیض الباری شرح مختصر صحیح البخاری- جلد ششم

فهرست کتاب

۲۱- باب: مَا يُكْرَهُ مِنَ التَّمادُحِ
باب [۲۱]: آنچه که از ستایش یکدیگر مکروه است

۲۱- باب: مَا يُكْرَهُ مِنَ التَّمادُحِ
باب [۲۱]: آنچه که از ستایش یکدیگر مکروه است

۲٠۳۳- عَنْ أَبِي بَكْرَةَ، س: أَنَّ رَجُلًا ذُكِرَ عِنْدَ النَّبِيِّ جفَأَثْنَى عَلَيْهِ رَجُلٌ خَيْرًا، فَقَالَ النَّبِيُّ ج: «وَيْحَكَ، قَطَعْتَ عُنُقَ صَاحِبِكَ - يَقُولُهُ مِرَارًا - إِنْ كَانَ أَحَدُكُمْ مَادِحًا لاَ مَحَالَةَ فَلْيَقُلْ: أَحْسِبُ كَذَا وَكَذَا، إِنْ كَانَ يُرَى أَنَّهُ كَذَلِكَ، وَحَسِيبُهُ اللَّهُ، وَلاَ يُزَكِّي عَلَى اللَّهِ أَحَدًا» [رواه البخاری: ۶٠۶۱].

۲٠۳۳- از ابوبکرهسروایت است که از شخصی نزد پیامبر خدا جیاد شد، شخص دیگری او را مدح کرد.

پیامبر خدا جفرمودند: «ای وای بر تو! گردن رفیقت را بریدی» و این سخن را چند بار تکرار نموده و [گفتند]:

اگر کسی مجلور می‌شود که کسی را مدح کند، بگوید که: فکر می‌کنم که فلانی چنین و چنان شخصی باشد، اگر واقعا چنین شخصی دیده می‌شد، و حسابش بر خدا است، و کسی را نزد خدا تزکیه و توصیف نکند» [۱۸۴].

[۱۸۴] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: سبب مدح نکردن شخص دیگر آن است که شاید از حقیقت حال اشخاص با خبر نیستید، و چه بسا که در این مدح خود مرتکب دروغی شده باشید، و خود خداوند متعال از احوا بندگان خود واقف است، و حاجتی به تزکیۀ دیگران ندارد، ولی اگر موقعی پیش آمد که موجب تزکیه بود، مانند تزکیۀ شهود و تزکیۀ متهم و امثال این‌ها، تزکیۀ چنین اشخاصی باکی ندارد، و احیانا لازمی است.