٧- باب: تَمَنِّي المَرِيضِ المَوْتَ
باب [٧]: آرزو کردن مریض مرگ را
۱٩۵۸- عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ س، قَالَ النَّبِيُّ ج: «لاَ يَتَمَنَّيَنَّ أَحَدُكُمُ المَوْتَ مِنْ ضُرٍّ أَصَابَهُ، فَإِنْ كَانَ لاَ بُدَّ فَاعِلًا، فَلْيَقُلْ: اللَّهُمَّ أَحْيِنِي مَا كَانَتِ الحَيَاةُ خَيْرًا لِي، وَتَوَفَّنِي إِذَا كَانَتِ الوَفَاةُ خَيْرًا لِي» [رواه البخاری: ۵۶٧۱].
۱٩۵۸- از انس بن مالکسروایت است که گفت: پیامبر خدا جفرمودند: «هیچکس به سبب ضرری که به وی رسیده است، مرگ خود را طلب نکند، و اگر ناچار است فقط بگوید که خدایا! تا وقتی که زندگی برایم بهتر است مرا زنده نگهدار، و وقتی که مرگ برایم بهتر باشد مرا بمیران» [۱۲۴].
۱٩۵٩- عَنْ خَبَّابٍ، س، أَنَّهُ أكْتَوَي سَبْعَ كَيَّاتْ، فَقَالَ: «إِنَّ أَصْحَابَنَا الَّذِينَ سَلَفُوا مَضَوْا وَلَمْ تَنْقُصْهُمُ الدُّنْيَا، وَإِنَّا أَصَبْنَا مَا لاَ نَجِدُ لَهُ مَوْضِعًا إِلَّا التُّرَابَ، وَلَوْلاَ أَنَّ النَّبِيَّ جنَهَانَا أَنْ نَدْعُوَ بِالْمَوْتِ لَدَعَوْتُ بِهِ» [رواه البخاری:۵۶٧۲].
۱٩۵٩- از خبابسروایت است که خود را هفت بار داغ کرد و گفت: کسانی که از ما پیشتر بودند، مردند و دار دنیا از ثواب آخرت آنها چیزی را کم کرده نتوانست [۱۲۵].
ولی دنیا آنچنان بما روی آورده است که برای مصرف آن راهی بجز از خاک و گل [یعنی: تعمیر و بنیان] نمیبینیم، [و یا جز آنکه دنیا را به خود به خاک ببریم، راه دیگری نداریم]، و اگر پیامبر خدا جاز آرزو کردن مرگ منع نمیکردند، من مرگ خود را طلب میکردم.
۱٩۶٠- عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ، قَالَ: س، سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ جيَقُولُ: «لَنْ يُدْخِلَ أَحَدًا عَمَلُهُ الجَنَّةَ» قَالُوا: وَلاَ أَنْتَ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: «لاَ، وَلاَ أَنَا، إِلَّا أَنْ يَتَغَمَّدَنِي اللَّهُ بِفَضْلٍ وَرَحْمَةٍ، فَسَدِّدُوا وَقَارِبُوا، وَلاَ يَتَمَنَّيَنَّ أَحَدُكُمُ المَوْتَ: إِمَّا مُحْسِنًا فَلَعَلَّهُ أَنْ يَزْدَادَ خَيْرًا، وَإِمَّا مُسِيئًا فَلَعَلَّهُ أَنْ يَسْتَعْتِبَ» [رواه البخرای: ۵۶٧۳].
۱٩۶٠- از ابو هریرهسروایت است که گفت: از پیامبر خدا جشنیدم که میفرمودند: «هیچکس را عملش به بهشت نمیبرد».
گفتند: یا رسول الله! حتی شما را؟
فرمودند: «و حتی مرا، مگر آنکه خداوند مرا مورد فضل و رحمت خود قرار دهد، پس در اعمال خود میانه روی را پیشۀ خود سازید، ونباید هیچ کسی مرگ خود را طلب کند، زیرا اگر نیکوکار باشد، شاید کارهای نیک بیشتری انجام دهد، و اگر بدکار باشد، احتمال دارد که از کارهای بدش به [توبه] رضایت خدا را طلب بکند» [۱۲۶].
[۱۲۴] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: در حدیث دیگری آمده است که نباید کسی به سبب ضرر دنوی که متوجه حالش شده است، مرگ خود را بخواهد، و اگر ناچار است فقط بگوید که...، و از این حدیث دانسته میشود که طلب مرگ به سبب دفع ضرر اخروی روا است، و از اینجا بود که عمرسمرگ خود را از خداوند خواست، روایت است که عمرسگفت: الهی! به پیری رسیدم، قوایم به تحلیل رفت، و رعیتم منتشر شد، مرا در حالتی که خسارهمند نباشم به نزد خود بخوان». [۱۲۵] یعنی: فریفتگی آنها به دنیا طوری نبود که آخرت را از یاد آنها برده باشد، و در نتیجه، این امر سبب نقصان ثواب آخرت آنها نگردید. [۱۲۶] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: مراد از این فرمودۀ پیامبر خدا جکه: «هیچکس را عملش به بهشت نمیبرد»، این است که تنها کاری که عمل میکند این است که سبب علو درجات شخص در بهشت میگردد، خداوند متعال میفرماید: ﴿وَتِلۡكَ ٱلۡجَنَّةُ ٱلَّتِيٓ أُورِثۡتُمُوهَا بِمَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ﴾این همام بهشتی است که به پاداش اعمالی که انجام دادهاید، آن را به ارث بردهاید، و گویند که مراد از آن بهشت، درجات بهشت است، و این تاویل برای آن است که منافات بین آیت و حدیث از بین برده شود، ولی برای رفع این اشکال میتوان جواب دیگری را عرضه داشت، و آن این است که نعمتهای بهشت ابدی است، والبته این امر نعمت بسیار بزرگی است که به حد و وصف نمیآید، و عملی را که از انسان از طاعات و عبادات در چند سال محدود عمر خود انجام میدهد، بخودی خود نمیتواند مقابلی برای دریافت آن بهشت جاودان باشد، ولی این طاعات و عبادات، بنده را مورد رحمت خداوند قرار میدهد، و خداوند متعال است که به رحمت خود در مقابل آن اعما اندک، آن بهشت جاودان را نصیبش میسازد، پس در این صورت است که از یک طرف اعمالش به تنهائی خود سبب دخول جنتش نگردیده است، و از طرف دیگر چون این اعمال سبب جلب رحمت خداوندی شده است، خداوند به رحمت خود او را به بهشتدبرده است، و از این نگاه میگوئیم که این بهشت رفتنش به سبب انجام دادن آن اعمالش میباشد، والله تعالی أعلم.