۱٠- «باب»
باب [۱٠]
۲۱٩۸- وَعَنْهُ س: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج، قَالَ: «لاَ تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّى تَقْتَتِلَ فِئَتَانِ عَظِيمَتَانِ، يَكُونُ بَيْنَهُمَا مَقْتَلَةٌ عَظِيمَةٌ، دَعْوَتُهُمَا وَاحِدَةٌ، وَحَتَّى يُبْعَثَ دَجَّالُونَ كَذَّابُونَ، قَرِيبٌ مِنْ ثَلاَثِينَ، كُلُّهُمْ يَزْعُمُ أَنَّهُ رَسُولُ اللَّهِ، وَحَتَّى يُقْبَضَ العِلْمُ وَتَكْثُرَ الزَّلاَزِلُ، وَيَتَقَارَبَ الزَّمَانُ، وَتَظْهَرَ الفِتَنُ، وَيَكْثُرَ الهَرْجُ: وَهُوَ القَتْلُ، وَحَتَّى يَكْثُرَ فِيكُمُ المَالُ فَيَفِيضَ حَتَّى يُهِمَّ رَبَّ المَالِ مَنْ يَقْبَلُ صَدَقَتَهُ، وَحَتَّى يَعْرِضَهُ عَلَيْهِ، فَيَقُولَ الَّذِي يَعْرِضُهُ عَلَيْهِ: لاَ أَرَبَ لِي بِهِ، وَحَتَّى يَتَطَاوَلَ النَّاسُ فِي البُنْيَانِ، وَحَتَّى يَمُرَّ الرَّجُلُ بِقَبْرِ الرَّجُلِ فَيَقُولُ: يَا لَيْتَنِي مَكَانَهُ، وَحَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ مِنْ مَغْرِبِهَا، فَإِذَا طَلَعَتْ وَرَآهَا النَّاسُ - يَعْنِي آمَنُوا - أَجْمَعُونَ، فَذَلِكَ حِينَ ﴿لاَ يَنْفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ، أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْرًا﴾، وَلَتَقُومَنَّ السَّاعَةُ وَقَدْ نَشَرَ الرَّجُلاَنِ ثَوْبَهُمَا بَيْنَهُمَا، فَلاَ يَتَبَايَعَانِهِ وَلاَ يَطْوِيَانِهِ، وَلَتَقُومَنَّ السَّاعَةُ وَقَدِ انْصَرَفَ الرَّجُلُ بِلَبَنِ لِقْحَتِهِ فَلاَ يَطْعَمُهُ، وَلَتَقُومَنَّ السَّاعَةُ وَهُوَ يُلِيطُ حَوْضَهُ فَلاَ يَسْقِي فِيهِ، وَلَتَقُومَنَّ السَّاعَةُ وَقَدْ رَفَعَ أُكْلَتَهُ إِلَى فِيهِ فَلاَ يَطْعَمُهَا» [رواه البخاری: ٧۱۲۱].
۲۱٩۸- و از ابو هریرهسروایت است که پیامبر خدا جفرمودند: «تا آن وقت قیامت نمیشود که دو گروه بزرگ، در حالی که دعوت هر دوی آنها یکی است، به جان یکدیگر افتاده و جنگ عظیمی بینشان رخ دهد [۳۴۱].
و تا آن وقت قیامت نمیشود که مردمان دغل کار و کذابی که در حدود سی نفر میباشند، پیدا شوند، و هرکدام گمان کند که او فرستادۀ خدا است [۳۴۲].
و تا آن وقت قیامت نمیشود که عِلم از بین برود، زلزله زیاد شود، اوقات باهم نزدیک شود [۳۴۳]، فتنه برپا گردد، قتل و خونریزی زیاد شود، مال و دارائی در بین شما آنچنان زیاد شود که صاحب مال در جستجوی کسی بر آید که زکاتش را قبول نماید، و چون زکاتش را برای وی تقدیم کند، از وی روی گردانیده و بگوید: حاجتی به زکاتت نداردم.
و تا آن وقت [قیامت نمیشود] که مردم در ساختن مبانی از حد بگذرند [۳۴۴].
و تا آن وقت [قیامت نمیشود] که شخص از نزد قبر شخصی عبور نماید و بگوید: ای کاش من در جای او میبودم [۳۴۵].
و تا آن وقت [قیامت نمیشود] که آفتاب از طرف مغرب طلوع کند، و هنگامی که از آفتاب از طرف مغرب طلوع کند، و مردم آن را مشاهده نمایند، همگی ایمان میآورند، ولی این وقتی است که اگر کسی قبلا ایمان نیاورده باشد، و در ایمان خود، کار نیکی را انجام نداده باشد، این ایمان برایش فائدۀ ندارد [۳۴۶].
و هنگامی که قیامت برپا گردد، دو نفر جامۀ را جهت فروختن عرضه میکنند، ولی نه میتوانند آن را بفروشند و نه میتوانند آن را جمع کنند [۳۴٧].
و هنگامی که قیامت برپا گردد، شخصی شیر شترش را میآورد، [که بنوشد] ولی آن را نوشیده نمیتواند.
و هنگامی که قیامت برپا گردد، شخصی حوضش را آماده میکند، ولی آبی را از آن نوشیده نمیتواند.
و هنگامی که قیامت برپا گردد، شخص لقمهاش را به طرف دهانش میبرد، ولی آن را خورده نمیتواند» [۳۴۸].
[۳۴۱] گویند: این علامت به حقیقت پیوسته است، زیرا دو گروه کلان در جنگ صفین، به جان یکدیگر افتادند، و دعوت هردوی آنها که (لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ) باشد، یکی بود. [۳۴۲] و فرق بین این دجالهای سیگانه، و بین مسیح دجال که در آخر زمان پیدا میشود این است که: اینها ادعای نبوت را میکنند، و مسیح دجال علیه اللعنة ادعای الوهیت را. [۳۴۳] و این هنگام ظهور مهدی÷است، زیرا در وقت ظهور او امن و آرامی، و رخاء و فراوانی همه جا را فرا میگیرد، و در این وقت است که مردم در شادی و بیغمی زندگی میکنند، و کسی که عمرش در خوشی و شادی بگذرد، وقت در نظرش کوتاه میآید، و بالعکس کسی که در غم و بیچارگی زندگی نماید، وقت را طولانی احساس میکند. [۳۴۴] به طوری که مبانی روی حاجت ساخته نشود، بلکه روی تنافس و افتخار ساخته شود، و هرکس بکوشد که ساختنمان او از ساختمان رفیق و یا همسایهاش بلندتر و یا با زینتتر باشد. [۳۴۵] از ابن مسعودسروایت است که گفت: «بر شما زمانی میآید که اگر کسی از شما مرگ را ببیند، خریداری میکند»، و سبب این امر خونریزی، و جنگ و جدال و نا امنی و چور و چپاولی است که در آن وقت واقع میشود، و مصائب آن قدر زیاد میشود که انسان مصیبت مرگ را از آن مصائبی که در اطراف خود میبیند، راحتتر میپندارد. [۳۴۶] زیرا چنین ایمانی ایمان مشاهده است و ایمان به غیب نیست، و شرط در ایمان آن است که به غیب باشد، و دیگر اینکه این ایمان روی اکراه و مجبوریت است، و ایمان باید روی قناعت و قبول قلبی باشد. [۳۴٧] زیرا فرصت چنین کاری برایشان میسر نمیگردد، و یا از ترس و وحشت، یادشان از خرید و فروش و از برداشتن جامههایشان نمیآید، حاکم نیشاپوری از عقبه بن عامرسروایت میکند که گفت: پیامبر خدا جفرمودند: پیش از قیامت ابر سیاهی که به مانند سپری است به اسمان بلند میشود، و همان طور بلند شده میرود تا همۀ آسمان را پر میکند، بعد از آن منادی سه بار ندا میکند که: ای مردم! ای مردم! ای مردم! و در مرتبۀ سوم میگوید: قیامت برپا شده است، و سوگند به ذاتی که جانم در دست او است [بلا کیف] که دو نفر در این وقت لباسی را بین خود جهت خرید و فروش هموار کردهاند، و فرصت نمییابند که همان لباس را جمع کنند. [۳۴۸] و از مجموع این علائم چنین دانسته میشود که قیامت به طور ناگهانی برپا میشود، و این طور نیست که مردم سالها و یا ماه و یا حتی روزها انتظار آن را بکشند، بلکه طوری است که مردم از قیام قیامت غافل میباشند، و وقتی متوجه میشوند که قیامت برپا شده است، پس باید هرکس آمادگی چنین روزی را داشته باشد، و در توبه کردن و به خدا رجوع نمودن، امروز و فردا نکند.