۲- باب: كَيْفَ كَانَتْ يَمِينُ النَّبِيِّ ج
باب [۲]: سوگند پیامبر خدا جچگونه بود
۲۱۴۴- عَنْ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ هِشَامٍ س، قَالَ: كُنَّا مَعَ النَّبِيِّ جوَهُوَ آخِذٌ بِيَدِ عُمَرَ بْنِ الخَطَّابِ، فَقَالَ لَهُ عُمَرُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، لَأَنْتَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ إِلَّا مِنْ نَفْسِي، فَقَالَ النَّبِيُّ ج: «لاَ، وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ، حَتَّى أَكُونَ أَحَبَّ إِلَيْكَ مِنْ نَفْسِكَ» فَقَالَ لَهُ عُمَرُ: فَإِنَّهُ الآنَ، وَاللَّهِ، لَأَنْتَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ نَفْسِي، فَقَالَ النَّبِيُّ ج: «الآنَ يَا عُمَرُ» [رواه البخاری: ۶۶۳۲].
۲۱۴۴- از عبدالله بن هشامسروایت است که گفت: با پیامبر خدا جبودیم، و در حالی که ایشان دست عمر بن خطاب را گرفته بودند، عمر برایشان گفت: من شما را از همه چیز غیر از خود، بیشتر دوست داردم.
پیامبر خدا جفرمودند: «نه خیر، سوگند به ذاتی که جانم در دست او است [بلا کیف] تا وقتی که من در نزدت از خودت محبوبتر نباشم [قبول نیست]».
عمر گفت: اکنون به خداوند سوگند است که شما را از جان خود بیشتر دوست دارم.
پیامبر خدا جفرمودند: «ای عمر! اکنون» [۲٩۲].
۲۱۴۵- عَنْ أَبِي ذَرٍّ سقَالَ: انْتَهَيْتُ إلى النَّبِيِّ جوَهُوَ يَقُولُ في ظِلِّ الْكَعْبَةِ: «هُمُ الأَخْسَرُونَ وَرَبِّ الكَعْبَةِ، هُمُ الأَخْسَرُونَ وَرَبِّ الكَعْبَةِ» قُلْتُ: مَا شَأْنِي أَيُرَى فِيَّ شَيْءٌ، مَا شَأْنِي؟ فَجَلَسْتُ إِلَيْهِ وَهُوَ يَقُولُ، فَمَا اسْتَطَعْتُ أَنْ أَسْكُتَ، وَتَغَشَّانِي مَا شَاءَ اللَّهُ، فَقُلْتُ: مَنْ هُمْ بِأَبِي أَنْتَ وَأُمِّي يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: «الأَكْثَرُونَ أَمْوَالًا، إِلَّا مَنْ قَالَ هَكَذَا، وَهَكَذَا، وَهَكَذَا» [رواه البخاری: ۶۶۳۸].
۲۱۴۵- از ابو ذرسروایت است که گفت: نزد پیامبر خدا جرسیدم، دیدم که در سایۀ کعبه نشستهاند و میگویند:
«به رب کعبه سوگند است که اینها زیان کاراند، به رب کعبه سوگند است که اینها زیان کاراند».
با خود گفتم: من چه کردم؟ آیا بر من کدام چیزی میبینند؟ [۲٩۳].
نزدشان نشستم و دید که ایشان همان سخن را تکرار میکنندف نتوانستم خاموش بمانم و حالت خاصی به من رخ داد، و گفتم: یا رسول الله! پدر و مادرم فدای شما! اینهائی را که میگوئید چه کسانی هستند؟
فرمودند: «کسانی هستند که مال و ثروت بسیاری دارند، مگر کسی [زیان کار نیست] که مالش را [در امور خیر، مانند خاکه این طرف و آن طرف بریزد».
[۲٩۲] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: طوری که در حدیث دیگری آمده است، ایمان شخص وقتی کامل میشود که پیامبر خدا جرا از خود، و از مال و اولاد خود و از دنیا و مافیها بیشتر دوست داشته باشد، و این به سبب آن است که: پیامبر اکرم جسبب نجاتش از هلاک ابدی، و رهنمونیاش به سعادت ابدی شدهاند، و علامۀ این محبت آن است که مثلا: اگر کسی بین کفر به پیامبر خدا جو مرگ فرزندش مخیر گردد، مرگ فرزندش را بر کفر به پیامبر خدا جترجیح بدهد، و با این هم در این حالت اگر با همین محبت قلبی از روی اکراه تنها به زبان خود جانب دیگر را ترجیح میدهد، بر وی گناهی نیست، خداوند متعال میفرماید: ﴿إِلَّا مَنۡ أُكۡرِهَ وَقَلۡبُهُۥ مُطۡمَئِنُّۢ بِٱلۡإِيمَٰنِ﴾، یعنی: مگر کسی که مجبور ساخته شود، ولی قلبش مطمئن به ایمان باشد. [۲٩۳] گویا ابو ذرساین طور فکر کرده بود که مقصود پیامبر خدا جاز این گفتۀشان که: «به رب کعبه سوگند است که اینها زیان کاراند» خود وی یعنی: ابو ذرسمیباشد، و به همین سبب با خود چنین فکر کرده بود.