۳۱- باب: الانبِسَاطِ إلَى النَّاسِ، قَالَ ابْنُ مَسعُودٍ: خَالِطِ النَّاسَ وَدِينَكَ لاَ تَكْلمَنَّهُ وَالدُّعابَةِ مَعَ الأَهْلِ
باب [۳۱]: خوش خلقی با مردم، و ابن مسعود گفت که: با مردمان الفت کن ولی دین خود را جریحهدار مساز...
۲٠۴۵- عَنْ أَنَسَ بْنَ مَالِكٍ س، يَقُولُ: إِنْ كَانَ النَّبِيُّ جلَيُخَالِطُنَا، حَتَّى يَقُولَ لِأَخٍ لِي صَغِيرٍ: «يَا أَبَا عُمَيْرٍ، مَا فَعَلَ النُّغَيْرُ» [رواه البخاری: ۶۱۲٩].
۲٠۴۵- از انسسروایت است که گفت: پیامبر خدا جبا ما تا جایی انس و الفت میکردند، که روزی برای برادر کوچکم گفتند: «یا ابا عمیر! چه کرد نُغَیْر» [۱٩۳]؟
[۱٩۳] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: نام برادر کوچک انس، زید بود، و این طفل جوجه گنجشکی داشت که با وی بازی میکرد، و جوجه گنجشک را به عربی (نُغَیْر) میگویند، و این جوجه گنجشک مرد، و چون زید از مردن (نُغَیْر) غمگین و حزین شده بود، پیامبر خدا ججهت خوشوقتی آن طفل، او را به کنیت یاد کرده، و با کلام مسجعی از حال جوجه گنجشکش پرسیدند، و گفتند: «یا آبا عمیر! ما فعل انفیر»؟ و این دلالت به حسن خلق، و صفت نیک و تواضع آن حضرت جدارد، که حتی با اطفال همنوائی داشته و نمیخواستند که آنها در غم و اندوه باشند.