۳- باب: الدَّوَاءِ بِالْعَسَلِ وَقَولِ الله تَعَالَى ﴿فِيهِ شِفَآءٞ لِّلنَّاسِ﴾
باب [۳]: تداوی به عسل، و قوله تعالی: ﴿در [عسل] شفائی است برای مردمان﴾
۱٩۶۴- عَنْ أَبِي سَعِيدٍ: سأَنَّ رَجُلًا أَتَى النَّبِيَّ جفَقَالَ: أَخِي يَشْتَكِي بَطْنَهُ، فَقَالَ: «اسْقِهِ عَسَلًا» ثُمَّ أَتَى الثَّانِيَةَ، فَقَالَ: «اسْقِهِ عَسَلًا» ثُمَّ أَتَاهُ الثَّالِثَةَ فَقَالَ: «اسْقِهِ عَسَلًا» ثُمَّ أَتَاهُ فَقَالَ: قَدْ فَعَلْتُ؟ فَقَالَ: «صَدَقَ اللَّهُ، وَكَذَبَ بَطْنُ أَخِيكَ، اسْقِهِ عَسَلًا» فَسَقَاهُ فَبَرَأَ [رواه البخاری: ۵۶۸۴]
۱٩۶۴- از ابو سعیدسروایت است که: شخصی نزد پیامبر خدا جآمد و گفت: شکم برادرم درد میکند فرمودند: «برایش عسل بده».
باز دوباره آمد [وهمان سخن را تکرا نمود]، فرمودند: «برایش عسل بده».
برای بار سوم آمد، باز گفتند: که «برایش عسل بده».
برای بار چهارم آمد و گفت: چنین کردم، [یعنی: برایش چند بار متوالی عسل دادم، ولی شفا نیافت].
فرمودند: «خداوند راست میگوید، و شکم برادرت دروغ، برایش عسل بده»، آن شخص برای برادرش عسل داد، و برادرش شفا یافت [۱۲٩].
[۱۲٩] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: سبب تاکید پیامبر خدا جبر عسل دادن برای برادر آن شخص آن بود که تجویز ایشان از روی تجربه و حدس و گمان نبود، تا اگر برای بار اول مریض شفا نیافت، دوای دیگری را برایش تجویز نمایند، بلکه به اساس وحی و یا الهام و یقین بود، و از این جهت تاکید میکردند که عسل برای برادرش شفا است، و همینطور هم شد.