٧- باب: ﴿وَأُمَّهَٰتُكُمُ ٱلَّٰتِيٓ أَرۡضَعۡنَكُمۡ﴾وَيَحْرُمُ مِنَ الرَّضَاعَةِ مَا يَحْرُمُ مِنَ النَّسَبِ
باب [٧]: ﴿و مادرهایی که شما را شیر دادهاند﴾«و از شیرخوارگی کسی حرام میشود که از نسب حرام میشود»
۱۸۳۸- عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ بقَالَ: قِيلَ لِلنَّبِيِّ ج: أَلاَ تَتَزَوَّجُ ابْنَةَ حَمْزَةَ؟ قَالَ: «إِنَّهَا ابْنَةُ أَخِي مِنَ الرَّضَاعَةِ» [رواه البخاری: ۵۱٠٠].
۱۸۳۸- از ابن عباسبروایت است که گفت: کسی برای پیامبر خدا جگفت: چرا با دختر حمزه ازدواج نمیکنید؟
فرمودند: «او برادر زادۀ رضاعی من است» [۱۲].
۱۸۳٩- عَن عائِشَةَ ل: وَأَنَّهَا سَمِعَتْ صَوْتَ رَجُلٍ يَسْتَأْذِنُ فِي بَيْتِ حَفْصَةَ، قَالَتْ: فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، هَذَا رَجُلٌ يَسْتَأْذِنُ فِي بَيْتِكَ، فَقَالَ النَّبِيُّ ج: «أُرَاهُ فُلاَنًا»، لِعَمِّ حَفْصَةَ مِنَ الرَّضَاعَةِ، قَالَتْ عَائِشَةُ: لَوْ كَانَ فُلاَنٌ حَيًّا - لِعَمِّهَا مِنَ الرَّضَاعَةِ - دَخَلَ عَلَيَّ؟ فَقَالَ: «نَعَمْ، الرَّضَاعَةُ تُحَرِّمُ مَا تُحَرِّمُ الوِلاَدَةُ» [رواه البخاری: ۵٠٩٩].
۱۸۳٩- از عائشهلروایت است که وی آواز شخصی را شنید که اجازۀ داخل شدن به خانۀ حفصهلرا میخواهد.
عائشهلمیگوید: گفتم یا رسول الله! این مردی است که اجازۀ داخل شدن به خانۀ شما را میخواهد.
فرمودند: «فکر میکنم فلانی باشد» و آن شخص کاکای (عموی) رضاعی حفصهلبود.
عائشهلگفت: فلانی که کاکای (عموی) رضاعیام میباشد، اگر زنده میبود، روا بود که نزدم بیاید؟
فرمودند: «بلی، شیر خوارگی همان کسی را حرام میکند که ولادت حرام میکند» [۱۳].
۱۸۴٠- أَنَّ أُمَّ حَبِيبَةَ بِنْتَ أَبِي سُفْيَانَ ب- قَالَتْ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، انْكِحْ أُخْتِي بِنْتَ أَبِي سُفْيَانَ، فَقَالَ: «أَوَتُحِبِّينَ ذَلِكِ»، فَقُلْتُ: نَعَمْ، لَسْتُ لَكَ بِمُخْلِيَةٍ، وَأَحَبُّ مَنْ شَارَكَنِي فِي خَيْرٍ أُخْتِي، فَقَالَ النَّبِيُّ ج: «إِنَّ ذَلِكِ لاَ يَحِلُّ لِي». قُلْتُ: فَإِنَّا نُحَدَّثُ أَنَّكَ تُرِيدُ أَنْ تَنْكِحَ بِنْتَ أَبِي سَلَمَةَ؟ قَالَ: «بِنْتَ أُمِّ سَلَمَةَ»، قُلْتُ: نَعَمْ، فَقَالَ: «لَوْ أَنَّهَا لَمْ تَكُنْ رَبِيبَتِي فِي حَجْرِي مَا حَلَّتْ لِي، إِنَّهَا لاَبْنَةُ أَخِي مِنَ الرَّضَاعَةِ، أَرْضَعَتْنِي وَأَبَا سَلَمَةَ ثُوَيْبَةُ، فَلاَ تَعْرِضْنَ عَلَيَّ بَنَاتِكُنَّ وَلاَ أَخَوَاتِكُنَّ» [رواه البخاري: ۵۱٠۱].
۱۸۴٠- از أمحبیبه دختر ابو سفیانلروایت است که گفت: گفتم یا رسول الله! خواهرم دختر ابو سفیان را به نکاح بگیرید.
فرمودند: «آیا چنین چیزی را میخواهی»؟
گفتم: بلی، من یگانه همسر شما نیستم، و میخواهم کسی که در سعادتی با من شریک شود خواهرم باشد.
پیامبر خدا جفرمودند: «این برایم روا نیست».
گفتم: ما فکر میکنیم که شما میخواهید دختر ابو سلمه را به نکاح بگیرید.
فرمودند: «دختر ام سلمه را»؟
گفتم: بلی.
فرمودند: «ولو آنکه او (ربیبه)ام نباشد و در آغوشم بزرگ نشده باشد، باز هم برایم روا نیست، او برادر زادۀ رضاعیام میباشد، (ثویبه) من و (ابو سلَمه) را باهم شیر داده است، شما [نکاح] دختران و خواهران خود را برایم پیشنهاد نکنید» [۱۴].
[۱۲] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) کسی که پیشنهاد ازدواج کردن پیامبر خدا جبا دختر حمزهسرا داد، علی بن ابی طالبسو یا أمسلمهلو یا شخص دیگری بود، و قائل هر کسی که باشد، شاید از این خبر نداشت که حمزه برادر رضاعی پیامبر خدا جمیشود، و یا اگر از این شیر خوارگی خبر داشت، این را نمیدانست که شیر خوارگی سبب تحریم نکاح میشود. ۲) زنی که حمزهسرا شیر داده بود، ثویبه نام داشت، و همین زن بعد از چهار سال پیامبر خداجرا نیز شیر داد، و به این اساس، آنها با یکدیگر برادر رضاعی شدند، - و البته از نگاه نسب، حمزهسعموی پیامبر خدا جبود – و ثویبه که حمزه و پیامبر خدا جرا شیر داده بود، کنیز ابولهب بود، و هنگام ولادت پیامبر خدا جبرای ابولهب خوشخبری داد که خدای برای برادرت پسر زیبائی داده است، ابولهب در مقابل این خوشخبری (ثویبه) را آزاد کرد، بعد از مرگ ابولهب کسی او را در خواب دید، از وی پرسید که چه حال داری؟ گفت: در بدترین حالی گرفتارم، و اندک راحتی که برایم داده میشود سببش آزاد کردن (ثویبه) جهت خوشخبری دادن از ولادت محمد جمیباشد. ۳) هر کسی که نکاحش به سبب حرام است، به سبب شیر خواگی نیز حرام میشود، یعنی همان طوری که نکاح مادر، خواهر، عمه، خاله، و امثال اینها به سبب نسب حرام است، نکاح همۀ اینها به سبب شیر خوارگی نیز حرام است. ۴) این حدیث از نگاه ترتیب در اصل صحیح البخاری، بعد از حدیث (۱۸۳٩) قرار دارد، و اینکه در اینجا پیش از آن ذکر گردیده است شاید این اشتباه از صاحب مختصر و یا از نساخ باشد، والله تعالی أعلم. [۱۳] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) شر خوارگی سبب تحریم نکاح میشود، و این تحریم نکاح بین زن شیر دهنده و بین طفل شیر خوار و اولاد این طفل میباشد، و برای توضیح این مسئله، مثال ذیل را در نظر میگیریم، اگر زنی به نام (سارا) طفلی را به نام (حامد) شیر داد: أ) خود (حامد و اولاد وی، برای (سارا) به طور ابد حرام میشوند. ب) این تحریم به پدر (حامد) و مادر حامد و برادران و خواهران (حامد) سرایت نمیکند، به این معنی که (سارا) میتواند با پدر حامد، و یا با برادرش، ازدواج نماید، چنانچه پدر (حامد) میتواند دختر (سارا) را که خواهر رضاعی (حامد میشود، به نکاح بگیرد، و همچنین مادر اصلی (حامد) میتواند شوهر (سارا) را که پدر رضاعی (حامد) میشود به نکاح بگیرد. ج) همانطوری که نکاح خود (سارا) برای (حامد) حرام میباشد، نکاح اصول و فروع، و اطرافیان (سارا) نیز برای (حامد) حرام میباشد، و در نتیجه برای (حامد) روا نیست که مادر (سارا) و یا دختر (سارا) و یا خواهر (سارا) را به نکاح بگیرد. د) اگر عوض (حامد) دختری که نامش (لیلی) باشد از سینۀ (سارا) شیر خورد، نکاح لیلی برای اصول و فروع و اطرافیان شوهر (سارا) نیز حرام میباشد، و در نتیجه لیلی نمیتواند با شوره (سارا) و یا پدر شوهر (سارا)، و یا برادر شوهر (سارا)، ازدواج نماید. ۲) تاثیری که شیر خوارگی دارد در تحریم نکاح، جواز نظر، جواز مسافرت، و جواز خلوت است، و اما در دیگر مسائل از قبیل: ثبوت نسب، میراث، و جوب نفقه، سقوط قصاص و امثالهم تاثیری ندارد، یعنی: طفلی که از سینۀ زنی شیر خورده است، نکاح آن زن – به تفصیلی که هم اکنون بیان کردیم – برایش و برای اولادش حرام میشود، و برایش روا است که با آن زن خلوت کند، چنانچه برایش روا است که با وی تنها به مسافرت برود، ولی بین آن زن، و بین طفلی که از سینهاش شیر خورده است، نسب ثابت نمیشود، از یکدیگر میراث نمیبرند، اگر یکی دیگری را کشت، قصاص در بین آنها جاری میشود، و نفقۀ آنها بر یکدیگر واجب نمیشود. [۱۴] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) از این جهت به نکاح گرفتن خواهرام سلمهلبرای پیامبر خدا جروا نبود، که این کار سبب جمع کردن بین دو خواهر در یک نکاح میشد، و این کار به نص قرآن کریم حرام است، خداوند متعال در بیان محرمات میفرماید: ﴿وَأَن تَجۡمَعُواْ بَيۡنَ ٱلۡأُخۡتَيۡنِ﴾، و اینکه با وجود این تحریم، أمسلمهلچنین پیشنهادی نمود، سببش عدم علم آوری وی به این تحریم بود، و یا فکر میکرد که این تحریم نسبت به غیر پیامبر خدا جمیباشد، زیرا در بسیاری از مسائل نکاح، پیامبر خدا جاز دیگران فرق داشتند. ۲) (ربیبه): عبارت از دختر همسر است که از شوهر دیگر آن زن باشد، یعنی: اگر کسی زنی را به نکاح گرفت که این زن از شوهر قبلیاش دختری داشت، این دختر برای کسی که اکنون این زن را به نکاح گرفته است، (ربیبه) یعنی: پرورش یافتهاش گفته میشود. ۳) دختر (امسلمه) از آن جهت ربیبۀ پیامبر خدا جمیشد، که مادرش را که امسلمه باشد، پیامبر خدا جبه نکاح گرفته بودند. ۴) دختر ام سلمه از دو جهت بر پیامبر خدا جحرام بود، اول: از جهت اینکه ربیبۀشان میشد، و دوم: از جهت اینکه برادر زادۀ رضاعیشان بود، زیرا پدر آن دختر که ابو سلمه باشد، با پیامبر خدا جشیر خورده بود، و همۀ این مسائل در خود حدیث به طور مختصر ذکر گردیده است.