۶- باب: شَفَاعَةِ جفِي زَوْجِ بَرِيْرَةَ
باب [۶]: شفاعت کردن پیامبر خدا جدر شوهر بریره
۱۸٧٩- عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، بأَنَّ زَوْجَ بَرِيرَةَ كَانَ عَبْدًا يُقَالُ لَهُ مُغِيثٌ، كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَيْهِ يَطُوفُ خَلْفَهَا يَبْكِي وَدُمُوعُهُ تَسِيلُ عَلَى لِحْيَتِهِ، فَقَالَ النَّبِيُّ جلِعبَّاسٍ: «يَا عَبَّاسُ، أَلاَ تَعْجَبُ مِنْ حُبِّ مُغِيثٍ بَرِيرَةَ، وَمِنْ بُغْضِ بَرِيرَةَ مُغِيثًا» فَقَالَ النَّبِيُّ ج: «لَوْ رَاجَعْتِهِ» قَالَتْ: يَا رَسُولَ اللَّهِ تَأْمُرُنِي؟ قَالَ: «إِنَّمَا أَنَا أَشْفَعُ» قَالَتْ: لاَ حَاجَةَ لِي فِيهِ [رواه البخاری: ۵۲۸۳].
۱۸٧٩- و از ابن عباسبروایت است که شوهر بریره غلامی بود به نام مُغَیث، و گویا همین حالا به طرفش نگاه میکنم که به عقب بریره راه میرود و گریه میکند و اشکهایش بالای ریشش میریزد.
پیامبر خدا جبرای عباسسگفتند: آیا از محبت مغیث برای بریره، و از بد آمدن بریره از مغیث تعجب نمیکنی»؟
و پیامبر خدا جبرای بریره گفتند: «اگر نزد مُغِیث برگردی [بهتر است]».
بریره گفت: یا رسول الله! مرا به این کار امر میفرمائید؟
فرمودند: «فقط شفاعت میکنم».
گفت: من به او ضرورتی ندارم [۵٠].
[۵٠] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: قصۀ بریره چنین است که خودش کنیز بود، و شوهرش مغیث غلام، بادار بریره او را آزاد ساخت، و قرار قانون اسلامی زنی که آزاد شود، اگر شوهرش غلام باشد، میتواند علاقۀ ازدواجش را با وی قطع نماید، و بریره همین کار را کرد، و مغیث که بریره را بسیار دوست میداشت، در غمش گریه میکرد و اشک میریخت، ولی بریره به او اعتنایی نمیکرد، و پیامبر خدا جنزد بریره شفاعت کردند که علاقۀ ازدواجش را با مغیث قطع نکند، ولی او از این کار ابا ورزید و شفاعت نبی کریمجرا در این مورد قبول نکرد.