محمود الفتاوی - فتاوی دارالعلوم زاهدان بر اساس فقه حنفی

فهرست کتاب

كتاب الصلاة

كتاب الصلاة

بعد از خواندن نماز مغرب در جایی رفت ‌که هنوز خوربثبید غروب نکرده چکار کند؟

سوال: اگر شخصی نماز مغرب را در فرودگاه زاهدان اداء می‌نماید و بـعد سوار هواپیما شده و به‌سوی مغرب می‌رود و در آنجا که پیاده می‌شود آفتاب غروب نکرده است، آیا بر وی اعاده نماز مغرب لازم است یا خیر؟

الجواب باسم ملهم الصواب

بر فرد مذکور نماز مغرب دوباره واجب نمی‌شود و نمازش درست است، و اگر روزه‌دار بوده روزه‌اش درست است. و از قواعد چنین برمی‌آید که امساک روزه تا غروب واجب است.

و فی‌ التنویر و شرحه:

«فَلَوْ غَرَبَتْ ثُمَّ عَادَتْ هَلْ يَعُودُ الْوَقْتُ بِالظَّاهِرِ، نَعَمْ».

قال ابن عابدین/:

«قَوْلُهُ: الظَّاهِرُ نَعَمْ، بَحْثٌ لِصَاحِبِ النَّهْرِ حَيْثُ قَالَ: ذَكَرَ الشَّافِعِيَّةُ أَنَّ الْوَقْتَ يَعُودُ... قُلْت: عَلَى أَنَّ الشَّيْخَ إسْمَاعِيلَ رَدَّ مَا بَحَثَهُ فِي النَّهْرِ تَبَعًا لِلشَّافِعِيَّةِ، بِأَنَّ صَلَاةَ الْعَصْرِ بِغَيْبُوبَةِ الشَّفَقِ تَصِيرُ قَضَاءً وَرُجُوعُهَا لَا يُعِيدُهَا أَدَاءً، وَمَا فِي الْحَدِيثِ خُصُوصِيَّةٌ لِعَلِيٍّ كَمَا يُعْطِيهِ قَوْلُهُ عَلَيْهِ الصَّلَاةُ وَالسَّلَامُ: «إنَّهُ كَانَ فِي طَاعَتِك وَطَاعَةِ رَسُولِك». ا ه. قُلْت: وَيَلْزَمُ عَلَى الْأَوَّلِ بُطْلَانُ صَوْمِ مَنْ أَفْطَرَ قَبْلَ رَدِّهَا وَبُطْلَانُ صَلَاتِهِ الْمَغْرِبَ لَوْ سَلَّمْنَا عَوْدَ الْوَقْتِ بِعَوْدِهَا لِلْكُلِّ، وَاَللَّهُ تَعَالَى أَعْلَمُ» [رد المحتار: ۱/۲۶۵].

والله أعلم با‌لصواب

خدا نظر-‌عفا الله عنه-

دارالافتا‌ء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان

قول احوط در پایان و‌قت ظهر و آغاز عصر

چه می‌فرمایند علمای دین درمسئله ذیل:

در منطقه‌ای‌ که احناف اکثریت دارند، اما به دلیل نزدیکی با شوافع از آنها متاثر شده‌اند، با توجه به این مطالب و اختلاف موجود بین احناف درباره پایان وقت ظهر و ابتدای وقت عصر، حال علمای حنفی باید بی‌توجه باشند، یا حد اعتدال را رعایت ‌کنند؟ یا با شدت برخورد کنند؟

الجواب باسم ملهم الصواب

بهتر است که حد اعتدال رعایت شود و این چیز سبب اختلاف بین احناف و شوافع قرار نگیرد، بلکه ظهر را حد اقل در اول وقت آن، و عصر را پس از رسیدن سایه هر چیز به دو برابر آن بخوانند.

وفي الرد بعد بحث مفصل حول وقت‌ الظهر والعصر:

«وَالْأَحْسَنُ مَا فِي السِّرَاجِ عَنْ شَيْخِ الْإِسْلَامِ أَنَّ الِاحْتِيَاطَ أَنْ لَا يُؤَخِّرَ الظُّهْرَ إلَى الْمِثْلِ، وَأَنْ لَا يُصَلِّيَ الْعَصْرَ حَتَّى يَبْلُغَ الْمِثْلَيْنِ لِيَكُونَ مُؤَدِّيًا لِلصَّلَاتَيْنِ فِي وَقْتِهِمَا بالاجماع» [رد المحتار: ۱/۲۶۴].

والله أعلم با‌لصواب

خدا نظر-‌عفا الله عنه-

دارالافتا‌ء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان

بجای‌آوردن نمازهای قضاشده بعد از عصـر

از دیر زمان چندین نماز از شخصی فوت شده، حال آیا می‌تواند بعد از نماز عصر قضائی بجای آورد یا خیر؟

الجواب باسم ملهم الصواب

بله می‌تواند بعد از عصر تا زمانی‌ که رنگ خورشید تغیر نکـرده است، فوائت را قضاء بیاورد، فقط نوافل را نمی‌تواند بخواند.

وفی الدر:

«لَا يُكْرَهُ قَضَاءُ فَائِتَةٍ ووْ وِتْرًا أَوْ سَجْدَةَ تِلَاوَةٍ وَصَلَاةَ جِنَازَةٍ وَكَذَاالْحُكْمُ مِنْ كَرَاهَةِ نَفْلٍ وَوَاجِبٍ لِغَيْرِهِ لَا فَرْضٍ وَوَاجِبٍ لِعَيْنِهِ بَعْدَ طُلُوعِ فَجْرٍ سِوَى سُنَّتِهِ لِشَغْلِ الْوَقْتِ بِهِ».

وفی الرد:

«قَوْلُهُ: «لِشَغْلِ الْوَقْتِ بِهِ» أَيْ بِالْفَجْرِ أَيْ بِصَلَاتِهِ، فَفِي الْعِبَارَةِ اسْتِخْدَامٌ أَيْ لِأَنَّ الْمُرَادَ بِالْفَجْرِ الزَّمَنُ لَا الصَّلَاةُ، ثُمَّ هَذَا عِلَّةٌ لِقَوْلِهِ وَكُرِهَ.وَفِيهِ جَوَابٌ عَمَّا أُورِدَ مِنْ أَنَّ قَوْلَهُ ج: «لَا صَلَاةَ بَعْدَ الْعَصْرِ حَتَّى تَغْرُبَ الشَّمْسُ، وَلَا صَلَاةَ بَعْدَ الْفَجْرِ حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ»[رَوَاهُ الشَّيْخَانِ يَعُمُّ النَّفَلَ وَغَيْرَهُ]. وَجَوَابُهُ أَنَّ النَّهْيَ هُنَا لَا لِنُقْصَانٍ فِي الْوَقْتِ بَلْ لِيَصِيرَ الْوَقْتُ كَالْمَشْغُولِ بِالْفَرْضِ فَلَمْ يَجُزْ النَّفَلُ، وَلَا مَا أُلْحِقَ بِهِ مِمَّا ثَبَتَ وُجُوبُهُ بِعَارِضٍ بَعْدَ مَا كَانَ نَفْلًا دُونَ الْفَرَائِضِ.وَمَا فِي مَعْنَاهَا، بِخِلَافِ النَّهْيِ عَنْ الْأَوْقَاتِ الثَّلَاثَةِ فَإِنَّهُ لِمَعْنًى فِي الْوَقْتِ وَهُوَ كَوْنُهُ مَنْسُوبًا لِلشَّيْطَانِ فَيُؤَثِّرُ فِي الْفَرَائِضِ وَالنَّوَافِلِ، وَتَمَامُهُ فِي شُرُوعِ الْهِدَايَةِ» [رد المحتار: ۱/۲۷۶ ط کویته واللفظ له. الهدایة: ۱/۴۲ ط بیروت. الهندیة: ۱/۵۳. الفقه الاسلامی: ۲/۱۴۴].

والله أعلم با‌لصواب

خدا نظر-عفا الله عنه-

دارالافتا‌ء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان

حکم‌ قضاآوردن و نماز نافله و نماز جنازه و سجده تلاوت بعد از نماز عصر

چه می‌فرمایند علمای دین مبین اسلام در مورد مسئله ذیل:

آیا بعد از نماز عصر قضای نماز و نماز نافله و نماز جنازه و سجده تلاوت قرآن درست است یا خیر؟

الجواب باسم ملهم الصواب

نماز نافله ناجایز (مکروه تحریمی) است. بجاآوردن نماز و نماز جنازه و سجده تلاوت جایز است.

وفی الدر:

«وكره نفل قصداً ولو تحية الـمسجد... بعد صلاة فجر وصلاة عصر... لايكره قضاء فائتة ولو وتراً أو سجدة تلاوة وصلاة جنازة».

وفی الرد:

«قَوْلُهُ: «قَصْدًا» اُحْتُرِزَ بِهِ عَمَّا لَوْ صَلَّى تَطَوُّعًا فِي آخِرِ اللَّيْلِ فَلَمَّا صَلَّى رَكْعَةً طَلَعَ الْفَجْرُ فَإِنَّ الْأَفْضَلَ إتْمَامُهَا، لِأَنَّ وُقُوعَهُ فِي التَّطَوُّعِ بَعْدَ الْفَجْرِ لَا عَنْ قَصْدٍ» [رد المحتار: ۱/۲۷۶].

والله أعلم با‌لصواب

خدا نظر-‌عفا الله عنه-

دارالافتا‌ء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان

طواف‌کردن و خواندن دو رکعت آن بعد از عصر و فجر

سوال: آیا بعد از نماز عصر و نماز فجر، طواف و دو رکعت طواف خواندن جایز است یا خیر؟

الجواب باسم ملهم الصواب

طواف جایز است، اما دو رکعت طواف مکروه می‌باشد.

وفی الدر:

«وَكُرِهَ نَفْلٌ قَصْدًا وَلَوْ تَحِيَّةَ مَسْجِدٍ وَكُلُّ مَا كَانَ وَاجِبًا لَا لِعَيْنِهِ بَلْ لِغَيْرِهِ وَهُوَ مَا يَتَوَقَّفُ وُجُوبُهُ عَلَى فِعْلِهِ كَمَنْذُورٍ، وَرَكْعَتَيْ طَوَافٍ وَسَجْدَتَيْ سَهْوٍ... بَعْدَ صَلَاةِ فَجْرٍ وَصَلَاةِ عَصْرٍ».

وفی الرد:

«قَوْلُهُ: «وَرَكْعَتَيْ طَوَافٍ» ظَاهِرُهُ وَلَوْ كَانَ الطَّوَافُ فِي ذَلِكَ الْوَقْتِ الْمَكْرُوهِ وَلَمْ أَرَهُ صَرِيحًا، وَيَدُلُّ عَلَيْهِ مَا أَخْرَجَهُ الطَّحَاوِيُّ فِي شَرْحِ الْآثَارِ عَنْ مُعَاذِ ابْنِ عَفْرَاءَ «أَنَّهُ طَافَ بَعْدَ الْعَصْرِ أَوْ بَعْدَ صَلَاةِ الصُّبْحِ وَلَمْ يُصَلِّ، فَسُئِلَ عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ: نَهَى رَسُولُ اللَّهِ جعَنْ صَلَاةٍ بَعْدَ الصُّبْحِ حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ، وَعَنْ صَلَاةٍ بَعْدَ الْعَصْرِ حَتَّى تَغْرُبَ الشَّمْسُ». ثُمَّ رَأَيْته مُصَرِّحًا بِهِ فِي الْحِلْيَةِ وَشَرْحِ اللُّبَابِ» [رد المحتار: ۲/۳۶ ط بیروت].

والله اعلم با‌لصواب

خدا نظر-‌عفا الله عنه-

دارالافتا‌ء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان ۲۴/۱۱/۱۴۱۷هـ.ق

نماز در قطب شمال‌ که شش ماه رو‌ز است

در قطب شمال‌ که شش ماه از سال روز و شش ماه شب است، یک مسلمان نمازهای پنجگانه خود را در آنجا چگونه بخواند؟

الجواب باسم ملهم الصواب

فقهاء حکم چنین مقامات را نوشته‌اند که در آنجا اندازه کرده نماز بخواند، چنانکه در حدیث آمده است که بوقت ظهور دجال یک روز به اندازه یک سال می‌شود. صحابهشاز آنحضرت‌ جپرسیدند: در آن زمان مردم چگونه نماز را ادا کنند؟ آن حضرت‌ جدر جواب فرمودند: مردم اندازه بکنند و نماز بخوانند.

منظور اینکه در هر بیست و چهار ساعت، پنج وقت نماز ادا کنند و فاصله بین نمازها به اندازه فاصله بین نمازها در عموم شهرهای دیگر باشد. مثلاً از نماز صبح تا ظهر چه اندازه فاصله دارد، و از ظهر تا عصر چه‌ اندازه فاصله است. الخ...

والله أعلم با‌لصواب

خدا نظر-‌عفا الله عنه-

دارالافتا‌ء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان

نماز در کشوری ‌که شش ما‌ه شب و شش ماه روز است

حکـم نماز در کشورهایی‌ که شش ماه شب و شش ماه روز می‌باشد، چیست؟

الجواب باسم ملهم الصواب

حکم نماز در آنجایی‌ که شش ماه شب و شش ماه روز است، به اینصورت است که در بیست و چهار ساعت پنج نماز را اندازه ‌کرده، جدا جدا بخواند. و همین قول مختار است.

«وَفَاقِدُ وَقْتِهِمَا كَبُلْغَارَ... مُكَلَّفٌ بِهِمَا فَيُقَدِّرُ لَهُمَا وَلَا يَنْوِي الْقَضَاءَ لِفَقْدِ وَقْتِ الْأَدَاءِ بِهِ أَفْتَى الْبُرْهَانُ الْكَبِيرُ وَاخْتَارَهُ الْكَمَالُ، وَتَبِعَهُ ابْنُ الشِّحْنَةِ فِي أَلْغَازِهِ فَصَحَّحَهُ، اه ملخصاً».

و قال الشامی/فی بیان الدلیل علیه:

«قَوْلُهُ: «وَمَنَعَا مَا ذَكَرَهُ الْكَمَالُ»... وَمَا رُوِيَ: «أَنَّهُ جذَكَرَ الدَّجَّالَ، قُلْنَا: مَا لُبْثُهُ فِي الْأَرْضِ؟ قَالَ أَرْبَعُونَ يَوْمًا، يَوْمٌ كَسَنَةٍ، وَيَوْمٌ كَشَهْرٍ، وَيَوْمٌ كَجُمُعَةٍ، وَسَائِرُ أَيَّامِهِ كَأَيَّامِكُمْ، قُلْنَا يَا رَسُولَ اللَّهِ فَذَلِكَ الْيَوْمُ الَّذِي كَسَنَةٍ أَتَكْفِينَا فِيهِ صَلَاةُ يَوْمٍ؟ قَالَ: لَا، اُقْدُرُوا لَهُ» [رَوَاهُ مُسْلِمٌ].

ثم قال الشامی/:

«والحاصل: أنهما قولان مصصحان، ويتأيد القول بالوجوب بأنه قال به امام مجتهد، وهو الامام الشافعي/كما نقله في الحيلة عن الـمتولي عنه. اه.» [رد المحتار: ۱/۲۶۸، ۲۶۷. امداد الاحکام: ۱/۳۱۳].

والله اعلم با‌لصواب

خدا نظر-‌عفا الله عنه-

دارالافتا‌ء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان

اعلان صلوه بعد از اذان برای نـماز/ بستن دست‌ها هنگام اقامه نماز

۱- در بعضی مناطق مروج است که هنگام اقامه نماز شخصی صدا می‌کند: الصلوة، الصلوة، حکم این مسئله چیست؟

۲- ‌در بعضی جاها رواج دارد که مقتدی دست‌ها را در وقت اقامت می‌بندند، آیا درست است یا خیر؟

الجواب باسم ملهم الصواب

صداکردن مردم بین اذان و اقامه جهت نماز در شرع آن را تثویب می‌نامند و در مورد آن از فقهای احناف اقوال متعددی منقول است. علامه لکهنوی‌/در السعایة شرح شرح الوقایة سه قول را نقل ‌کرده‌اند:

۱- قول متقدمین احناف:

«‌تثویب در تمام نمازها بجز نماز فجر مکروه است‌».

۲- امام ابو یوسف/:

«‌فقط برای علماء و امراء جایز است، زیرا آنها به امور مسلمین مشغول‌اند».

۳- متأخرین احناف:

«‌تثویب در تمام نمازها بجز مغرب، و برای هر شخص جایز است، زیرا که زمان سستی و تنبلی است‌ که مغرب زمان سستی نیست. چونکه بین اذان و اقامه نماز، توقفی وجود ندارد» [السعایة: ‌۲/۲۶].

لهذا عده‌ کثیری از فقهای احـناف طـبق قول مـتأخرین تـثویب را جایز و مستحسن قرار داده‌اند. کما فی رد المحتار والهندیة والخانیة وغیرها. و عده‌ای دیگر آن را بطور کامل بدعت قرار داده‌اند. کما فی ‌کفایة الـمفتی للعلامة الـمفتی ‌کفایت الله/[کفایت الـمفتی: ۳/۱۹۷].

و قول معتدل و جالب آن است‌ که عده دیگری از علماء همچون مولانا مفتی محمد شفیع مفتی اعظم پاکستان و مولانا رشید احمد گنگوهی نوشته‌اند که: اگر گهگاهی برای بعضی افراد تثویب بشود اشکالی ندارد اما آن را عادت همیشگی قرار دادن و التزام آن درست نمی‌باشد [فتاوی رشیدیه: ص ۲۶۰. امداد الـمفتین: ص ۳۰۶].

و احتمال می‌رود آنهایی که آن را بدعت قرار داده‌اند به خـاطر همین التـزام همیشگی بوده‌ است [ومن یرید التحقیق فعلیه بالکتب التالیة: السعایة: ۲/۲۶. درس ترمذی: ۱/۴۶۳. معارف السنن شرح ترمذی: ج ۱. رد المحتار: ۱/۳۸۹. الهندیة: ۱/۵۸. قاضیخان: ۱/۷۹. کفایة الـمفتی: ۳/۷، ۱۹. فتاوی رشیدیة: ۲۶۰. امداد الـمفتین: ۳۰۸، ۳۰۶. مرقات شرح مشکاة للقاری باب الأذان و غیرها].

۳- بستن دست‌ها هنگام اقامت درست نیست اگرچه معتقد به سنت‌بودن آن هم نباشد لذا از آن باید دوری اختیار کرد و دست‌ها را قبل از شروع نماز هنگام اقامه باز گذاشت [احسن افتاوی: ۲/۲۹۷].

والله أعلم با‌لصواب

خدا نظر -عفا الله عنه-

دارالافتا‌ء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان

۲۵/۷/۱۴۱۸ هـ.ق

اجابت اذان بر تلاو‌ت‌کننده قرآن در مسجد

اجابت اذان برای کسی که در داخل مسجد مشغول تلاوت قرآن می‌باشد، چگونه است؟

الجواب باسم ملهم الصواب

اجابت اذان بر او واجب نیست، و اگر درمیان وقفه‌های موذن شفاهاً اجابت کند جایز است. البته برای اینکه در تلاوت قرآن خللی صورت نگیرد افضل و مستحب است‌ که تلاوت قرآن مجید را بطور موقت خاتمه داده، اجابت اذان نماید.

دلیله:

«قلت: قطع قراءة القرآن ليس بواجب كما يفصح عنه لفظ الأفضل الواقع في العيون، وانما كان ستحباً لئلا يختل بنظم القرآن، فلو أجاب بلسانه وقرأ القرآن عند سكتات الـمؤذن يجوز البتة... وفي النهاية في العيون: قاري سمع النداء الأفضل له أن يمسك ويجيب لورود الاثر» [السعایة: ۲/۵۲ للعلامة عبدالحی/. رد المحتار: ۱/۲۹۴ ط کویته].

والله أعلم با‌لصواب

خدا نظر-‌عفا الله عنه-

دارالافتا‌ء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان ۱۳/۵/۱۳۷۳هـ.ش

تلاوت در مسجد و‌قت نماز و اذان

حکم تلاوت قرآن در مسجد وقت نمار و وقت اذان چطور است؟

الجواب باسم ملهم الصواب

تلاوت در مسجد درحالی درست است‌ که مزاحم نمازگزاران نشود. و اگر مزاحمت ایجاد کند مکروه است.

«قال الزحيلي: ويكره رفع الصوت بالذكر ان شوّش علي الـمصلين عند الحنفية والحنابلة الا الـمتفقهة، كما يكره عندهم الكلام غير الـمباح، فإن كان مما يباح فلا يكره ان لم يشوّش على الـمصلين» [الفقه الاسلامی وأدلته: ۱/۳۹۶].

و در وقت اذان اگر خارج از مسجد باشد باید سکوت ‌کند و اذان را جو‌اب دهد. اما اگر در مسجد بود باز هم افضل و مندوب همــن است‌ که در قرائت قرآن توقف نماید و کلمات اذان را جواب دهد.

وفی الدر بعد نقل قول الحلوانی:

«قَوْلِ الْحَلْوَانِيِّ، وَأَمَّا عِنْدَنَا فَيَقْطَعُ وَيُجِيبُ بِلِسَانِهِ مُطْلَقًا، وَالظَّاهِرُ وُجُوبُهَا بِاللِّسَانِ لِظَاهِرِ الْأَمْرِ فِي حَدِيثِ «إذَا سَمِعْتُمْ الْمُؤَذِّنَ فَقُولُوا مِثْلَ مَا يَقُولُ» كَمَا بَسَطَ فِي الْبَحْرِ».

قال ابن عابدین الشامی بعد بحث طویل تحت قوله:

««والظاهر وجوبها باللسان» وَاَلَّذِي يَنْبَغِي تَحْرِيرُهُ فِي هَذَا الْمَحَلِّ أَنَّ الْإِجَابَةَ بِاللِّسَانِ مُسْتَحَبَّةٌ وَأَنَّ الْإِجَابَةَ بِالْقَدَمِ وَاجِبَةٌ إنْ لَزِمَ مِنْ تَرْكِهَا تَفْوِيتُ الْجَمَاعَةِ» [رد المحتار: ۱/۲۹۴].

والله أعلم با‌لصواب

خدا نظر-‌عفا الله عنه-

دارالافتا‌ء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان

برای صحت نماز استقبال جهت قبله شرط است با روبروشدن با کعبه‌؟ / انحراف اندک از قبله

چه می‌فرمایند علمای دین و مفتیان اعلام در مورد مسئله ذیل:

با توجه به اینکه در شهرستان تر‌بت جام می‌خواهیم مسجدی بنا کنیم‌ و با استفاده از قبله‌نما در جهت قبله، این مسجد به اندازه ۵/۲ الی ٣ درجه اختلا‌ف پیدا می‌کند و با زمین قناص می‌سازد و مقداری از زمین از مسجد خارج می‌گردد.

اگر مطابق زمین احداث شود کل زمین در محدوده مسجد قرار می‌گیرد. اکنون بفرمائید که مسجد به چه طریقی احداث‌ گردد و قبله واقعی تربت جام چند درجه است؟

الجواب باسم ملهم الصواب

در نزد احناف استقبال جهت قبله کافی است نه روبرو شدن با عین خـود کعبه [فتاوی خیریه: ۱/۱۳].

پس با این تفاوت، دو، سه درجه اختلاف اشکال ندارد. بـنابه ضـرورت از دست ندادن زمین مسجد می‌توان از این انحراف صرفنظرکرد.

وفی الخیریة: «سئل: ومن قواعد الفلكیه إذا كان الانحراف عن مقتضی الادلة أ كثر من خمس وأربعین درجة یمنة أو يسرة، یكون ذلك ا لانحراف خا رجاً عن جهة الربع الذي فیه مكه الـمشرفة من غیراشكا ل (إلـی أن قا ل) فهل هذه الـمـحا ریب الزبـورة انحرافها كـثیر فا حش یـجب الانحراف فیها یسرة إلی جهة مقتضی الأدلة والحالة ما ذكـر أم لا؟ وإذا قلتم یجب فـهل إذا عاند شخص وصلی في هذه الـمحاریب بعد اثبا ت ما ذكر تكون صلاته فا سدة الخ أجاب: حیث زالت بالانحراف الـمذكور الـمقا بلة با لكلیة بحیث لم یبق شيیء مـن سطح الوجه مسامتا للكعبة عدم الاستقبال الـمشروط لصحة الصلوة با لاجماع وإذا عدم الشرط عدم الـمشروط» [فتاوی خیریه: ۱/۱۸ پاکستان].

وأیضاً:

«عن أ بی حنیفة، الـمشرق قبلة أهل الـمغرب، والـمغرب قبلة أهل الـمشرق والجنوب قبلة أهل الشما ل، والشما ل قبلة أهل الجنوب، وعلیه فا لانحراف القلیل لا یضر اه. خیریة» [امداد المفتین: ۱/۴۱۷].

از قول مفتی محمد شفیع‌ دیوبندی/چنین فهمیده می‌شود که این چند درجه اختلاف ذکر شده در سوال اشکالی ندارد. ولی سعی شود انحراف را به حداقل کاهش دهند.

و قبله تربت جام بصورت دقیق از شمال مایل به غرب (۱۲۲) درجه، و از قسمت غرب به جنوب (٣٢) درجه جهت تقریبی می‌باشد که صورت ترسیمی آن درج ورقه می‌گردد.

والله أعلم با‌لصواب

خدا نظر-‌عفا الله عنه-

دارالافتا‌ء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان

رعایت حجاب اسلامی بهنگام ادای نماز در اتاق تـاریک ایستادن زنان بهنگام نماز درکنار محارم خود

سوال:

۱- چرا یک زن باید در نماز حتماً حجاب را رعایت ‌کند اگرچه در یک اتاق تاریک هم نماز بخواند؟

۲- چرا زنان نمی‌توانند با مردان (که مرد محرم هم باشد مانند برادر، دائی و...) برابر بایستند و نماز بخوانند و باید حتماً پشت سر آنها بایستند؟

الجواب باسم ملهم الصواب

اکثر احکام و دستورات شرعی و اسلامی از قبیل امور تعبدی هستند یعنی: آنها با دلیل نقلی ثابت شده‌اند و گاهی با دلیل عقلی هم تایید شده‌اند. و منظور از امور تعبدی اموری است‌ که شریعت دستور انجام‌دادن آنها را داده‌است، ولو اینکه حکمت آن عقلاً برای ما روشن نگردد. پس درباره هر حکم، آوردن دلیل عقلی از محالات است.

حضرت علیسمی‌فرمایند:

«لو كان الدين بالرأي لكان اسفل الخفين أولي بالـمسح من اعلاهما».

یعنی: اگر احکام دین از ناحیه عقل ثابت می‌شدند پس باید بر زیر موزه‌ها مسح می‌‌شد نه بالای آن. درحالی که شریعت دستور داده که پشت آنها باید مسح شود. یعنی: قسمت بالای آن نه زیرش. و نیز روزه‌‌گرفتن، یک حکم شرعی است و اجر زیادی در بر دارد. اما روزه‌گرفتن ٢٩ (روز) رمضان فرض است و روز بعد، روز یکم شوال، روزه‌گرفتن شرعاً حرام است، زیرا که خلاف دستور شرع عمل کرده است لذا تمام مسائل با دلیل نقلی ثابت می‌گردد.

در مورد سؤال اول دلیل نقلی این است‌ که آنحضرت جدر جواب سوال صحابی فرمودند: «فَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ يُسْتَحْيَى مِنْهُ مِنَ النَّاسِ».

یعنی: یک صحابی از رسول اکرم جسوال ‌کردند که اگر ما در جایی تنهای قرار بگیریم آیا باز هم ستر عـورت را رعـایت ‌کـنیم؟ رسول اکـرم جدر جواب فرمودند: «انسان نسبت به بنده از خداوند بیشتر حیا و شرم بکند». گرچه ‌کسی در آنجا نیست اما خدارند حاضر و ناظر است.

روایت درج ذیل است:

وأخرج عبدالرزاق واحمد وابو داود والترمذی وحسّنه، والنسا‌ئی وابن ما‌جه والحا‌کم عن معاویة بن حیدة:

«قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، مَا نَأْتِي مِنْ عَوْرَاتِنَا مِمَّا نَذَرُ؟، فَقَالَ: احْفَظْ عَلَيْكَ عَوْرَتَكَ إِلا مِنْ زَوْجَتِكَ وَمِمَّا مَلَكَتْ يَمِينُكَ، قَالَ: قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، فَإِذَا كَانَ بَعْضًا فِي بَعْضٍ؟، قَالَ: إِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ لا يَرَى عَوْرَتَكَ أَحَدٌ فَافْعَلْ، فَقَالُوا: إِنْ كَانَ أَحَدُنَا خَالِيًا وَحْدَهُ؟، قَالَ: وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ يُسْتَحْيَى مِنْهُ، وَوَضَعَ يَدَهُ عَلَى فَرْجِهِ» [کنز العمال: ۴/۱۸۵، اعلاء السنن: ۲/۱۴۶].

و نیز عرض می‌شود در ستر عورت دو حق وجود دارد:

۱- حق بندگان.

۲- حق خداوند متعال.

و تا حد امکان هردو حق باید رعایت شوند و در حالت برهنه نمازخواندن در خانه تاریک‌ گرچه حق بنده رعایت شده، اما حق خداوند رعایت نشده است، لذا نمازش درست نیست.

و این اشکال مطرح نشود که خداوند متعال در هر جایی انسان را می‌بیند و ستر عورت مانع از رویت رب العالمین نمی‌باشد، زیرا گرچه خداوند در تمام حالات انسان را کاملا می‌بیند و هیچ ستری مانع قرار نمی‌گیرد، اما خداوند متعال شخصی را که عورتش را لخت‌ کرده (یعنی: حجاب شرعی را رعایت نکرده) نماز می‌خواند او را بی‌ادب می‌بیند که ادب شرعی را رعایت نکرده است و شخص مستور العورة را در حال ادب می‌بیند. و رعایت ادب در حد امکان و توان واجب است.

وفی البحر لابن النجیم الحنفی‌/:

«وشمل ما إذا كان بحضرته أحد أو لم بكن، حتی لـو صلی في بیت مظلم عریا ناً وله ثوب طا هر لایجوز اجماعاً، لأن الستر مشتمل علی حق الله وحق العباد وان كان مراعیً في الجملة بسبب استتا ره عنهم فحق الله تعالی لیس كذلك. فان قیل: الستـر لا یجب عن الله تعا لی لأنه سبحا نه تعا لی یری الـمستور كما یری الـمكشوف؟

أجیب: بأ نه یری الـمكشوف تا ركاً للأدب وا لـمستور متأ دباً وهذا الأدب واجب مراعا ته عند القدرة علیه» [‌البحر الرائق: ۱:۲۸۳ ط بیروت. ۱/۲۶۸ ط کویته کذا فی الرد: ۱/۲۹۷ ط کویته].

و دلیل نقلی مسئله دوم این است‌ که آنحضرت جچند جا با جماعت نماز خوانده و امامت نمودند زن‌ها را پشت سر مردها قرار دادند با وجودی که مردها محرم زن‌ها بودند.

در یک‌جا فررندی بنام انس بن مالک بودند و پشت سرش مادر او بنام ام سلیم ایستاد و در جای دیگر پشت سرش مادر بزرگش قرار داشتند.

روایات درج ذیل می‌باشند:

«صَلَّيْتُ أَنَا وَيَتِيمٌ فِى بَيْتِنَا خَلْفَ النَّبِىِّ جوَأُمِّى أُمُّ سُلَيْمٍ خَلْفَنَا» [بخاری، رقم الحدیث: ۷۲۷].

«عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ أَنَّ جَدَّتَهُ مُلَيْكَةَ دَعَتْ رَسُولَ اللَّهِ جلِطَعَامٍ صَنَعَتْهُ لَهُ، فَأَكَلَ مِنْهُ ثُمَّ قَالَ: قُومُوا فَلأُصَلِّ لَكُمْ. قَالَ أَنَسٌ فَقُمْتُ إِلَى حَصِيرٍ لَنَا قَدِ اسْوَدَّ مِنْ طُولِ مَا لُبِسَ، فَنَضَحْتُهُ بِمَاءٍ، فَقَامَ رَسُولُ اللَّهِ جوَصَفَفْتُ وَالْيَتِيمَ وَرَاءَهُ، وَالْعَجُوزُ مِنْ وَرَائِنَا، فَصَلَّى لَنَا رَسُولُ اللَّهِ جرَكْعَتَيْنِ ثُمَّ انْصَرَفَ» [بخاری: رقم الحدیث: ۳۸۱ ط بیروت].

و الله أعلم بالصواب

خدا نظر -‌عفا الله عنه-

دارالافتاء حوزه علمیه دا‌رالعلوم زاهدان

حکم ضم سوره با فاتحه در دو رکعت آخر فرض‌/ حکم بسم الله درمیان فاتحه و سوره و در رکوع و سجده

چه می‌فرمایند علماء دین در مسائل ذیل:

۱- اگر کسی در رکعت سوم از نماز فرض سوره فاتحه را با سوره خواند، آیا سجده سهو لازم می‌شود یا خیر؟

۲- اگر کسی در میان سوره فاتحه و سوره دیگری در نماز، بسم الله بگوید یا در جای دیگری مثل رکوع یا سجده، آیا سجده سهو لازم می‌شود یا خیر؟

درحالی که صاحب نماز از فرط ناراحتی فراموش می‌کند و بسم الله می‌گوید.

الجواب باسم ملهم الصواب

۱- بنابر قول صحیح در صورت مذکور سجده‌ سهو لازم نـمی‌شود. گـرچـه خلاف اولی است.

و فی الدر:

«وضم سوره.... في الأولیین مـن الفــرض وهل یكــره في الاخریین؟ الـمختار: لا».

و فی الشامیة:

«قَوْلُهُ «الْمُخْتَارُ لَا» أَيْ لَا يُكْرَهُ تَحْرِيمًا بَلْ تَنْزِيهًا لِأَنَّهُ خِلَافُ السُّنَّةِ.قَالَ فِي الْمُنْيَةِ وَشَرْحِهَا: فَإِنْ ضَمَّ السُّورَةَ إلَى الْفَاتِحَةِ سَاهِيًا يَجِبُ عَلَيْهِ سَجْدَتَا السَّهْوِ فِي قَوْلِ أَبِي يُوسُفَ لِتَأْخِيرِ الرُّكُوعِ عَنْ مَحَلِّهِ وَفِي أَظْهَرِ الرِّوَايَاتِ لَا يَجِبُ لِأَنَّ الْقِرَاءَةَ فِيهِمَا مَشْرُوعَةٌ مِنْ غَيْرِ تَقْدِيرٍ، وَالِاقْتِصَارُ عَلَى الْفَاتِحَةِ مَسْنُونٌ لَا وَاجِبٌ ا ه...وَفِي الْبَحْرِ عَنْ فَخْرِ الْإِسْلَامِ أَنَّ السُّورَةَ مَشْرُوعَةٌ فِي الْأُخْرَيَيْنِ نَفْلًا. وَفِي الذَّخِيرَةِ أَنَّهُ الْمُخْتَارُ. وَفِي الْمُحِيطِ وَهُوَ الْأَصَحُّ» [رد المحتار: ۱/۳۳۸].

۲- در این صورت سجده سهو لازم نمی‌شود.

وفی الهندیة:

«ولا يجب السجود الاّ بترك واجب، أو بترك واجب، أو تاخيره، أو تأخير ركن، أو تقديمه، أو تكراره، أو تغيير واجب، بان يجهر فيما يخافت. وفي الحقيقة وجوبه بشيءٍ واحدٍ وهو ترك الواجب، كذا في الكافي» [هندیه: ۱/۱۲۶].

خواندن بسم الله الرحمن الرحیم در بین فاتحه و سوره را «‌حسن‌» ‌گفته‌اند.

وفی الشا‌میة:

«قَوْلُهُ «وَلَا تُكْرَهُ اتِّفَاقًا» وَلِهَذَا صَرَّحَ فِي الذَّخِيرَةِ وَالْمُجْتَبَى بِأَنَّهُ إنْ سَمَّى بَيْنَ الْفَاتِحَةِ وَالسُّورَةِ الْمَقْرُوءَةِ سِرًّا أَوْ جَهْرًا كَانَ حَسَنًا عِنْدَ أَبِي حَنِيفَةَ وَرَجَّحَهُ الْمُحَقِّقُ ابْنُ الْهُمَامِ وَتِلْمِيذُهُ الْحَلَبِيُّ لِشُبْهَةِ الِاخْتِلَافِ فِي كَوْنِهَا آيَةً مِنْ كُلِّ سُورَةٍ بَحْرٌ» [رد المحتار: ۱/۳۶۲ ط کویته، ۲/۱۹۲ ط دارالکتب العلمیة].

والله أعلم با‌لصواب

خدا نظر-عفا الله عنه-

دارالافتا‌ء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان

شخصی فاتحه را بلد نیست نماز را چگونه بخـواند؟

پیرزن ٦٠ ساله‌ای تا سن شصت سالگی اصلا نماز نخوانده است. و ترتیب نماز و سوره‌های قرآن را نمی‌داند، حواس پرتی دارد و نمی‌تواند سوره‌های قرآن را یاد بگیرد و تنها سوره اخلاص را می‌داند، ولی خیلی ناراحت است‌ که نمی‌تواند نماز بخواند و بعضی مواقع ‌گریه می‌کند، و فاتحه را کامل یاد ندارد، در این حالت ایشان چگونه باید نماز را بخواند؟

الجواب باسم ملهم الصواب

چون خواندن سوره فاتحه واجب است اگر بنا به عذری ترک شود اعاده نماز واجب نیست.

إلیک ما قال ابن عابدین/:

«قُلْت: وَيَنْبَغِي تَقْيِيدُ وُجُوبِ الْإِعَادَةِ بِمَا إذَا لَمْ يَكُنْ التَّرْكُ لِعُذْرٍ كَالْأُمِّيِّ أَوْ مَنْ أَسْلَمَ فِي آخِرِ الْوَقْتِ فَصَلَّى قَبْلَ أَنْ يَتَعَلَّمَ الْفَاتِحَةَ فَلَا تَلْزَمُهُ الْإِعَادَةُ تَأَمَّلْ» [رد المحتار: ۱/۳۳۶].

بنابراین هرمقدار از سوره فاتحه را یاد دارد با سوره اخلا‌ص بخواند، اما بقیه نمازهای عمر را بهر طریق ممکن که بـرای او آسان است، قضاء بیاورد و چون زنده و سلامت است نمی‌تواند فدیه آنها را بدهد.

وفی‌ الرد:

«(تتمه) في البحر عن القنیة: وَفِي الْقُنْيَةِ: وَلَا فِدْيَةَ فِي الصَّلَاةِ حَالَةَ الْحَيَاةِ بِخِلَافِ الصَّوْمِ» [رد المحتار: ۱/۳۳۶].

یعنی در مورد روزه اگر شخص در حیات عاجز از روزه‌گرفتن بود (مانند شیخ‌ فانی یا مریض دائم) در آنصورت می‌تواند که در عوض روزه فدیه بدهد.

والله اعلم با‌لصواب

خدا نظر-‌عفا الله عنه-

دارالافتا‌ء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان

۱/۱۱/۱۴۱۸ هـ.ق

وجو‌ب فـاتحه در تـمام رکـعات نمازهای چهار رکعتی‌/ مالیدن دست‌ها در دعا بر چهره

چه می‌فرمایند علمای دین و مفتیان عظام در مساله ذیل:

۱- دلیل وجوب قرائت فاتحه در دو رکعت اول نمازهای فرض چهار رکعتی و عدم وجوب آن در دو رکعت اخیر، چیست؟

۲- زمانی که دعا را تمام ‌کردند، دست‌ها را بر چهره بمالند یا خیر؟

الجواب باسم ملهم الصواب

اول دلایل وجوب فاتحه، علی الاطلاق ذکر می‌شود، بعد حکم فاتحه در دو رکعت اخیر.

ج ۱: الف: دلیل وجوب فاتحه احادیث بخاری و مسلم و غیره می‌باشد.

وإلیك نص الأحا‌دیث:

«حدثنا أبوبكر بن أبی شيبه وعمـرو النا‌قد واسحا‌ق بن ‌ابراهیم جمیعاً عن سفیان قال أبوبكر حدثنا سفیان بن عیینة عن ‌الزهري عن محمود بن ‌الربیع عن عبا‌دة الصا‌مت عن ‌النبي جقا‌ل: «لا صلوة إلا بفاتحة الكتاب»».

«وفی البا‌ب عن أبي هریرة وعايشة وأنس وأبی قتا‌دة وعبدالله بن عمرو، قا‌ل أبو عیسی: حدیث عبا‌دة حدیث حسن صحیح، والعمل علیه عند أ‌كثر أهل‌ العلم مـن أصـحا‌ب النـبي جمـنهم عـمر بـن الخطابسوجا‌بر بن عبدالله وعمـران بن حصین‌» [الترمذی: ۲/۲۵ باب ما جاء انه لاصلاة إلا بفاتحة الکتاب واللفظ له. بخاری: ۱/۲۲۸ کتاب الأذان. مسلم: ۱/۲۹۸ کتاب الصلاة، رقم حدیث: ۳۳/۳۶ بتحقیق احمد محمد شاکر].

«وقا ل السید محمد یوسف البنوری/: فتكون الفا تحة وا جبة لا فریضة»[معارف السنن: ۲/۳۹۵].

«وعن أبی سعیدسقال: قال رسول الله ج: لا تجزء صلاة لا یقرأ فیها بفاتحة الكتاب»«رواه أبوبکر بن خزیمة فی صحیحه باسنا‌د صحیح وکذا رواه أبو حا‌تم بن حبا‌ن» [شرح النووی: ۱/۱۷۰. اعلاء السنن: ۲/۱۹۹].

گرچه از حدیث شریف فوق الذکر به ظاهر اینطور معلوم می‌شود که بغیر از خواندن فاتحه، نماز صحیح نیست اما از آیه شریفه: ﴿فَٱقۡرَءُواْ مَا تَيَسَّرَ مِنَ ٱلۡقُرۡءَانِ[المزمل: ۲۰] واضح است‌ که مطلق قرائت در نماز فرض است نه فاتحه علی الخصوص.

وفی اعلاء ‌السنن:

«قلت: (أی العلامه ظفر احمد العثما نی/) قوله ج: «ثم اقرأ (أی بعد التكبیر) ما تیسر معك من القرآن» یدل علی الفا تحة لاتتعیّن ركناً ووجهه أنه إذا تیسر فیه غیر الفا تحة فقرأه یكون مـمتثلاً فیخرج عن العهدة» [اعلاء السنن: ۲/۲۰۰].

«وقال الله تعالى: ﴿فَٱقۡرَءُواْ مَا تَيَسَّرَ مِنۡهُ[المزمل: ۲۰] فا لفرض قراءة ماتیسر، وتعیّن الفاتحة انما یثبت با لحدیث فیكون واجباً یأ ثم مـن یـتركه وتجزی الصلاة بدونه اه».

وفی عمدة القا‌ری:

«أمر الله تعالی بقراءة ما تـیسّر مـن القــرآن مطلقاً وتـقییده با لفا تحة زیا دة علی مطلق النص» [عمدة القاری: ۶/۱۱، فتح الملهم: ۲/۱۹، البدایع: ۱/۱۶۰].

ب: البته علماء بخاطر رفع تعارض بین احادیث موجود و آیه، حدیث مذکور را تاویل ‌کرده‌اند تا توفیق بین حدیث و آیه صورت‌ گیرد و آن را به «لا صلاة كا ملة الا بفا تحة الكتاب»تاویل نموده‌اند.

وفی الحد‌یث الشریف:

«عَنْ أَبِى هُرَيْرَةَ عَنِ النَّبِىِّ جقَالَ: مَنْ صَلَّى صَلاَةً لَمْ يَقْرَأْ فِيهَا بِأُمِّ الْقُرْآنِ فَهْىَ خِدَاجٌ - ثَلاَثًا - غَيْرُ تَمَامٍ» [رواه مسلم].

قال العلامة ظفر احمد العثما‌نی/:

«قلت: والحدیث یدل علی نقصان الصلاة بدون قراءة الفاتحة لا علی بطلانها من أصلها ویوضح ذلك قوله: «غیر تمام»، فانه نص في نفی الكمال عنها، ونفی الكمال لا یستلزم نفی الصحة، وهو قول أبی حنیفة/وأصحابه».

«وقال أیضاً: ولا یخفی أن نفی القبول انما هو نفی للاجزاء الكمال دون الناقص، وأیضاً یؤید، ما قلنا حـدیث أبي هریرهس المتقدم وفیه: «خداج غیر تمام» والخداج بمعنی الناقص كما عرفت... وفیه أیضاً المراد بقوله: «لاتجزیء الخ...» نفی الاجزاء الكامل دون الناقص، كما في روایة أبی سعید» [اعلاء السنن: ۲/۱۹۹، ۱۹۷].

و فی عمدة القا‌ری:

«والحمل علی نفی الكمال أولی، بل یتعیّن، لأن نفی الاجزاء یستلزم نفی الكمال، فیكون فیه نفی شیئین فتكثر الـمخالفة فیتعین نفی الكمال» [عمدة القاری: ۶/۱۱].

ج: لیکن در مورد قرائت فاتحه در دو رکعت اخیر، بین ‌علماء ‌اختلاف رای است، بعضی‌ گفته‌اند که در دو رکعت اخیر خواندن فاتحه لازمی نیست به جهت اثر حضرت علی و حضرت بن مسعودب.

وفی مجمع الزوائد:

«عن ابراهیم/ان ابن مسعودس كان لا یقرأ خلف الامام، وكان ابراهیم یأخذ به، وكان ابن مسعود إذا كان اماماً قرأ في الركعتین الأولیین ولا یقرأ في الاخیرین» [رواه الطبرانی فی‌ الکبیر، وابراهیم‌ لم یدرک ابن مسعود]. قلت: قد مرّ غیر مرّة أن مراسیله في حكم المسانید فلا یضر هذا الانقطاع» [مجمع الزولئد: ۱/۱۸۵].

وفی الجوهر النقی:

«عن معمّر عن الزهري عن عبيدالله بن أبي رافع قال: كان (يعني عليّاً) يقرأ في الأولين من الظهر والعصر بأم القرآن وسورة ولا يقرأ في الاخيرين» «رواه عبدالرزاق وسنده صحیح» [الجوهر النقی: ۱/۱۳۳].

«قال العلامة ظفر احمد العثماني/تعليقاً عليهما: قوله: «عن ابراهيم...» دلالته على جواز السكوت في الاخريين ظاهرة وكذا دلالة حديث معمّر بعده. قوله: «حدثنا شريك...» قلت: دلالته على جواز التسبيح مكان الفاتحة في الاخريين ظاهرة الا أن قراءة الفاتحة أفضل من التسبيح وهو أفضل من السكوت. قال في غنية الـمستملي: وليس الـمراد التسوية بين الثلاثة فان القراءة أفضل بلاشك وكذا التسبيح من السكوت بلا شك» [اعلاء السنن: ۳/۱۰۹].

«قَوْلُهُ: «وَفِيمَا بَعْدَ الْأُولَيَيْنِ اكْتَفَى بِالْفَاتِحَةِ» يَعْنِي فِي الْفَرَائِضِ... فَرَوَى الْحَسَنُ عَنْ أَبِي حَنِيفَةَ وُجُوبَهَا وَظَاهِرُ الرِّوَايَةِ أَنَّهُ يُخَيَّرُ بَيْنَ الْقِرَاءَةِ وَالتَّسْبِيحِ ثَلَاثًا كَمَا فِي الْبَدَائِعِ وَالذَّخِيرَةِ وَالسُّكُوتِ قَدْرَ تَسْبِيحَةٍ كَمَا فِي النِّهَايَةِ أَوْ ثَلَاثًا كَمَا ذَكَرَهُ الشَّارِحُ وَصَحَّحَ التَّخْيِيرَ فِي الذَّخِيرَةِ» [البحر الرائق: ۱/۳۴۴].

«وعلق الشامي عليه في منحة الخالق: عبارة البدائع: «واما في الاخريين فالأفضل أن يقرأ قيهما بفاتحة الكتاب».

د: اما بعضی از علماء مثل علامه عینی و کمال ابن همام قاضی زاده و شارح منیه علامه حلبی، قائل به وجوب فاتحه در دو رکعت اخیرند.

وفی الدر:

«واكتفي الـمفترض فيما بعد الأوليين بالفاتحة فانها سنة على الظاهر، ولو زاد لابأس به وهو مخير بين القراءة الفاتحة وصحح العيني وجوبها وتسبيح ثلثاً وسكوت قدرها، وفي النهاية قدر تسبيحة فلا يكون مسيئاً بالسكوت على الـمذهب اه» [رد المحتار: ۱/۳۷۸].

«قوله: «وصحح العيني وجوبها» هذا مقابل ظاهر الرواية وهو رواية الحسن عن الامام وصححها ابن الهمام أيضاً من حيث الدليل فأوجب سجود السهو بترك قرائتها ساهياً والاساءة بتركها عمداً. ومشي عليها في شرح الـمنية. أه» [البنایة: ۲/۶۳۱ باب النوافل. فتح القدیر: ۱/۲۷۴. شرح الـمنیة: ص ۲۷۷].

«قلنا: ففي الـمسئلة للامام قولان مصححان فاختر أيهما شئت ولكن الاحوط هو العمل بالوجوب. والله اعلم» [اعلاء السنن: ۳/۱۱۳].

«فالاحوط رواية الحسن، هذا ملخص ما اختاره الشيخ كمال الدين بن الهمام في الاستدلال» [غنیة الـمستملی، شرح الـمنیة: ص ۲۷۷].

از دلایل فوق معلوم شد که قائل بودن به وجوب قرائت فاتحه در دو رکعت اخیر فرض اقوی و ارحج و احوط است.

جواب سؤال دوم

اول باید دانست که بعد از نماز مطلق دعا کردن از رسول خدا جثابت است.

و فی السعایة:

«قلت: اما نفس الدعاء فلما ثبت عنه عليه السلام انه كان يدعو «باللهم أنت السلام ومنك السلام تباركتَ يا ذالجلال والاكرام»» [أخرجه مسلم وغیره، السعایة: ۲/۲۵۷].

ثانیاً: بلند کردن دست‌ها و مالیدن آنها به صورت از آداب دعا می‌باشد.

و فی السعایة:

«واما رفعهما فهو من آداب الدعاء مطلقاً، كما ذكره الجزری في الحصن الحصین في روا یة أبی داود والحا كم واحمد من حدیث ابن عبا س مرفوعاً، وكذا مسح الأیدی الوجوه، لـما روی أبوداود والترمذی وابن ماجه والحا كم وابن حبان من حـدیث ابـن عـبا س مرفوعاً: «إاذا سألتم الله فسلوه ببطون اكفكم ولا تسألوه بظهورها فإذا فـرغتم فامسحوا بها و جوهكم». وروی الترمذی وقال: صحیح غریب والحا كم في الـمستدرك من حدیث ابن عمر «كا ن رسول الله جإذا رفع یدیه في الدعاء لم یحطهما حتی یمسح بهما وجهه»‌» [السعایة: ۲/۲۵۸].

گرچه ترمذی این حدیث را صحیح و غریب تلقی ‌کرده ولی بنابر وجود شواهد متعدد و کثیر، به درجه حسن ارتقاء می‌یابد و شواهد این حدیث به شرح ذیل‌اند:

وفی بلوغ المرام:

«عن عمرس قال: كان رسول الله جإذا مد یدیه في الدعاء لم یـردهما حتی یمسح بهما وجهه». «أخرجه الترمذی وله شواهد: منها حدیث ابن ‌عبا‌سبعند أبی داود وغیـره ومجموعها یقتضی‌ انه حدیث حسن» [‌بلوغ المرام: ۲/۱۷۴].

«عن أبي بكرةس مرفوعاً: سلوا الله ببطون أكفكم ولا تسألوه بظهورها» [روا‌ه الطبرانی فی الکبیر].

«وقال الشیخ حدیث صحیح وعن ابن عباسب مرفوعاً بزیا دة: فإذا فرغتم فامسحوا بها و جوهكم» «رواه أبوداود والبیهقی فی سننه، قال الشیخ حدیث صحیح» [کذا فی العزیزی: ۳/۳۱۷. تدریب الروای: ص ۱۹۱].

«ومنه، تواتر معناه كاحاديث رفع الیدین في الدعاء، فقد روی عنه ج نحو مائة حدیث فیه رفع یدیه في الدعاء، وقد جمعتها في جزء، لكنها في قضايا مختلفة فكل قضية منها لم تتواتر والقدر المشتـرك فيها وهو الرفع عند الدعاء تواتر باعتبار المجموع. أه عن سلمانس قال: قال رسول الله ج: «أن ربكم حیی كریم یستحیی من عبده إذا رفع إلیه یدیه ان یردهما صفراً خـائبين» ثم قال: رواه أبوداود والترمذی وحسّنه واللفظ له وابن ماجة وابن حبان في صحیحه والحاكم، قال: صحیح علی شرط الشيخين اه. وفي كتاب العلو الذهبی هذا حدیث مشهور رواهُ عن النبی جأيضاً علی بن أبي طالب وابن عمر وانس وغیرهم اه» [‌کتاب العلو ص ٠١٠٩ اعلاء ا‌لسنن ۳/۱۷۰، ١٧١].

«حدّثنا محمد بن یحی الاسلمی قال: رأيتُ عبدالله بن الزبير ورأی رجلاً رفع یدیه یدعو قبل أن یفرغ عن صلاته، فلمّا فرغ منه قال له: أن رسول الله جلم یكن یرفع یدیه حتی یفرغ من صلاته... أخرجه ابن أبی شيبة ورجاله ثقات، قال الحافظ السیوطی في رسا لته: «فـض الوعاء في أحادیث رفع الیدین بالدعاء»، كذا في رسا لة «رفع الیدین في الدعاء» لـمحمد بن عبد الرحمن الزبیدی الیما نی»[الجامع الصغیر للطبرانی، ص ٢٨٠].

«وفي شرح الحدیث: قوله: «حدثنا محمد بن یحـی الاسـلمی الخ...» قلت: یفهم منه انه جكان یرفع یدیه إذا فرغ من صلاته، فثبت دعاء ه ج بعد السلام من الصلاة رافع یدیه، وثبت الاستقبال بالدعاء بفعله ج في مواضع اخر صريحاً وان لم یثبت كذلك في دبر الصلوت الـمكتوبات، ومع ذلك فلم یثبت ما ینفیه أيضاً. وامّا حدیث سمرة كان النبي جإذا صلی صلاة اقبل علینا بـوجهه فَليسَ فیه ما یـنفی الاستقبال بالدعاء بعد السلام صراحة لانه یمكن حمله علی ما بعد الدعاء» [‌اعلاء السنن ۳/۱۶۱].

«وقال في السبیل: وفي الحدیث دليل علی مشروعیة مسح الوجه باليدین بعد الفراغ من الدعاء وقیل وكان المناسبة انه تعالی لما كان لا یردهما صفراً فكان الرحمة اصابتهما فناسب افاضة ذلك علی الوجه الذي هو اشرف الاعضاء واحقّها با لتكریم. انتهی».

«وقد ورد في رفع الایدی عند الدعاء أحاديث كثیرة صحیحة صریحة كما عرفت في باب «ما یقول إذا سلم» قوله: «هذا حديث غريب...» وقد تفرد به حماد بن عیسی وهو ضعیف كـما عـرفت فالحدیث ضعیف. قال الحافظ في «بلوغ المرام» وله شواهد مـنها حدیث ابن عباس عند أبــی داود احا دیث رقـم ۱۴۸۵، ۱۴۹۲ ومجموعها یقتضی انه حدیث حسن. انتهی» [تحفة الاحوذی شرح الترمذی ۹/۳۲۹. عون المعبود: ۴/۳۵۷، ۳۵۸ وقال فیه: وقال المنذری وأخرجه ابن ماجة].

انتهی سرد شواهد الحدیث ولنرجع‌ إلی جواب الـمسأ‌له: وقال الشرنبلالی فی ‌نور الایضاح:

«ثم یدعون لأنفسهم وللمسلمین رافعی ایدیهم ثـم یمسحون بها وجوههم. انتهی ومثله في «شرعة الاسلام» وغيره» [الشر نبلالی فی نور ا‌لایضاح: ۳٥٧ ط اصح الـمطابع].

ثالثاً: بلندکردن دست‌ها در دعای بعد از نماز و مالیدن دست‌ها به چهره، ‌گرچه از رسول خدا جثابت نشده است ولی در عموم حدیث «رفع الايدی والمسـح بالوجوه» داخل است، پس از حدیث قولی رسول الله جچنین برمی‌آید کـه رفـع دست و مالیدن آنها به صورت در دعـای بعد از نماز، مستحب است، و بـدین مناسبت علماء هم دعای بعد از نماز را به آن ملحق‌ کرده، و به استحباب آن قائل شده‌اند.

دلیله:

«لكن لم أر في رواية انه ج هل كان یرفع یدیه ویمسحهما في دعاء الذي كان یدعو بعد الصلاة ايضاً أم لا؟».

وفی حاشیة الطحطاوی الـمراقی الفلاح:

«الحكمة في المسح عود البركة علیه وسرایتها إلی باطنه ودل الحدیث علی أنه إذا لم يرفع یدیه في الدعاء لم یمسح بهما وهو قيد حسن، لأنه جكان یدعو كثیرا كما هو في الصلاة والطواف وغیرهما في الدعوات المأثورة دبر الصلوت وعند النوم وبعد الأكل والشرب وامثال ذلك، ولم یرفع یدیه ولم یمسح بهما وجهه. افاده في شرح المشكوة وشرح الحصن الحصین وغیرهما، انتهی».

«وهذا صریح في ان رفع الایدی لم يكن في الدعاء الذي بعد الصلاة الا انه لما ندب في مطق الدعاء استحبه العلماء في خصوص هذا الدعاء أیضاً» [السعایة: ۲/۲۵۸].

والله أعلم با‌لصواب

خدا نظر-عفا الله عنه-

دارالافتا‌ء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان

اگر در پایان نماز، اول به سمت چپ سلام داد

چه می‌فرمایند علمای دین در مسألۀ ذیل:

فردی در آخر نماز بجای طرف راست، اول به طرف چپ سلام داد، آیا نمازش درست است یا خیر؟

الجواب باسم ملهم الصواب

نمازش درست است، اما لازم نیست، درباره به سمت چپ سلام بدهد.

وفی الدر:

«(ثُمَّ يُسَلِّمُ عَنْ يَمِينِهِ وَيَسَارِهِ) حَتَّى يُرَى بَيَاضُ خَدِّهِ، وَلَوْ عَكَسَ سَلَّمَ عَنْ يَمِينِهِ فَقَطْ».

وفی ‌الرد:

«(قَوْلُهُ وَلَوْ عَكَسَ) بِأَنْ سَلَّمَ عَنْ يَسَارِهِ أَوَّلًا عَامِدًا أَوْ نَاسِيًا بَحْرٌ (قَوْلُهُ فَقَطْ) أَيْ فَلَا يُعِيدُ التَّسْلِيمَ عَنْ يَسَارِهِ» [رد المحتار: ۱/۳۸۷].

وفی الهندیة:

«وَلَوْ سَلَّمَ أَوَّلًا عَنْ يَسَارِهِ فَإِنَّهُ يُسَلِّمُ عَنْ يَمِينِهِ مَا لَمْ يَتَكَلَّمْ وَلَا يُعِيدُ السَّلَامَ عَنْ يَسَارِهِ» [الهندیة: ۱/۷۷].

وفی ‌البحر:

«وَلَوْ بَدَأَ بِالْيَسَارِ عَامِدًا أَوْ نَاسِيًا فَإِنَّهُ يُسَلِّمُ عَنْ يَمِينِهِ وَلَا يُعِيدُهُ عَلَى يَسَارِهِ وَلَا شَيْءَ عَلَيْهِ» [البحر الرائق: ۱/۳۳۲. کذا فی حاشیة الطحطاوی علی مراقی الفلاح].

والله أعلم با‌لصواب

خدا نظر-‌عفا الله عنه-

دارالافتا‌ء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان

بستن دست‌ها بعد از تکبیر بدون ارسال در نماز

چه می‌فرمایند علمای دین مبین اسلام در این مسئله:

زید می‌گوبد: بعد از تکبیر تحریمه باید دست‌ها ارسال باشند و بعد از آن بسته شوند دلیل‌ گفته خود را از جامع الرموز می‌آورد که عبارتش چنین است:

وفی الخلاصة:

«والمختار أن يقرأ التكبیر برفع الیدین ثم یرسلهما إلی جنبیه برفق ثم یضع الیمنی علی الیسری وفی شرح الطحطاوي كذلك» [جامع الرموز: ص ۱۴۹].

عمرو می‌گوید: بعد از تکبیر تحریمه نباید دست‌ها ارسال شود، بلکه بـدون ارسال‌نمودن، دست‌ها را ببندد و دلیل از عبارت «رد المحتار» می‌گیرد که از قرار ذیل است:

وفی الرد:

«قَوْلُهُ: «بِلَا إرْسَالٍ» هُوَ ظَاهِرُ الرِّوَايَةِ: وَرُوِيَ عَنْ مُحَمَّدٍ فِي النَّوَادِرِ أَنَّهُ يُرْسِلُهُمَا حَالَةَ الثَّنَاءِ، فَإِذَا فَرَغَ مِنْهُ يَضَعُ بِنَاءً عَلَى أَنَّ الْوَضْعَ سُنَّةُ الْقِيَامِ الَّذِي لَهُ قَرَارٌ فِي ظَاهِرِ الْمَذْهَبِ وَسُنَّةُ الْقِرَاءَةِ عِنْدَ مُحَمَّدٍ حِلْيَةٌ».

الجواب باسم ملهم الصّواب

متأخرین احناف ‌کتاب «رد المحتار» را معتبر قرار داده و ترجیحات وی را پذیرفته‌اند، زیرا علامه شامی/مولف «رد المحتار» به صراحت نوشته است‌ که من هر مسئله را از مرجع اصلی آن تحقیق نموده، و آنچه را راجح یافته‌ام نقل نموده‌ام، لذا آنچه در جامع الرموز از امام محمد/نقل شده است آن را علامه شامی/در روایات نوادر قرار داده و با لفظ «‌روی‌» ذکر نموده که دلالت بر ضعف دارد. و قول عدم ارسال را قول ظاهر الروایه از امام محمد/قرار داده شده است که در مقابل نوادر ترجیح دارد. و اگر چنانچه بر روایه نوادر امام محمد/عمل شود پس باید دست‌ها بعد از ثناءخواندن بسته شوند.

و همچنان علامه لکهنوی‌/در «‌السعایة‌» نوشته که عدم ارسال (بستن) نزد احناف ترجیح دارد.

وفی السعایة:

«وأما وقت الوضع فالاصح عند أصحا ب الشا فعی انه یرسل ارسالاً خفیفاً بعد التكبيـر ثم یضع كما ذكره النووي. ومثله روی عن محمد في النوادر وعند أبی حنیفة وأبی یوسف یضع كما فرغ من التكبیـر ولا یرسل وبه جزم قاضيخان في فتا واه ولم یذكر خلافاً وهو مذكور فی الذ خیرة والهدایة وغیرهما».

«فالوضع سنة القیام الذي له قرار في ظاهر المذهب وسنة القراءة عند محمد/وفي المرقاة شرح المشكوة في شرح حدیث وائل أَنَّهُ «رَأَى النَّبِيَّ جيَرْفَعُ يَدَيْهِ حِينَ يَدْخُلُ فِي الصَّلاةِ وَكَبَّرَ ثُمَّ الْتَحَفَ بِثَوْبِهِ، ثُمَّ وَضَعَ يَدَهُ الْيُمْنَى عَلَى الْيُسْرَى»الْحَدِیثَ. «ظاهر انه وضع من غير ارسال وهو الـمعتمد في الـمذهب» [السعایة: ۲/۱۵۷].

والله أعلم با‌لصواب

خدا نظر-عفا الله عنه-

دارالافتا‌ء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان

از مقطـوع الیدین رفع یدین در نماز ساقط است

مقطوع الیدین در هنگام نمازخواندن به جای رفع یدین چه عملی انجام دهد؟

الجواب باسم ملهم الصواب

مقطوع الیدین به هنگام شروع نماز فقط تکبیر تحریمه بگوید و نماز را شروع کند، زیرا که رفع یدین در صورت نبودن دست‌ها امکان‌پذیر نیست.

وجاء فی ‌الدر المختار:

«وسننه رفع الیدین للتحریمة» [الدر المختار مع الرد: ۱/۳۵۰].

والله أعلم با‌لصواب

خدا نظر-‌عفا الله عنه-

دارالافتا‌ء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان

حالت انگشت سبابه بعد از رفع آن در تشهد / مقدار فاصله پاها در قیام

چه می‌فرمایند علماء دین در مورد مسائل ذیل:

۱- در تشهد بعد از اینکه رفع سبابه می‌شود آیا وضع آن ثابت است یا اینکه در حالت رفع نگهدارد؟

۲- پاها هنگام قیام در نماز باید به فاصله عرض شانه‌ها باز باشد یا خیر؟

الجواب باسم ملهم الصواب

ج ۱: در تشهد بعد از رفع انگشت سبابه ‌کج‌‌کردن آن از نصوص و اقوال علماء ثابت است. یعنی آن را نه ‌کلاً وضع ‌کند و نه آن را به همان حالت نگهدارد، بلکه آن را کمی کج کند.

و الدلیل علیه ما رواهُ النسائی:

«مَالِكُ بْنُ نُمَيْرٍ الْخُزَاعِيُّ مِنْ أَهْلِ الْبَصْرَةِ أَنَّ أَبَاهُ حَدَّثَهُ أَنَّهُ رَأَى رَسُولَ اللَّهِ جقَاعِدًا فِي الصَّلَاةِ وَاضِعًا ذِرَاعَهُ الْيُمْنَى عَلَى فَخِذِهِ الْيُمْنَى رَافِعًا أُصْبُعَهُ السَّبَّابَةَ قَدْ أَحْنَاهَا شَيْئًا وَهُوَ يَدْعُو» [نسائی، کتاب السهو: ۱/۱۸۷ ط پاکستان].

وقال العلامة البنّوری فی شرحه علی‌ الترمذی:

«قال الشیخ (الأنور الكشمیری): یقول الشیخ رشید احـمد الكنكوهی الـمحدث: لا یضعها كل ا لوضع ویشیر إلیه ما في بـعض الروايات من اما لتها شیئاً. وهو حدیث نمیر الخزاعي عند النسا ئی في باب السبا بة قد احنا ها شیئاً وهو یدعو وعند أبي داود في الاشارة في التشهد: قد حنا ها شیئاً» [معارف السنن شرح الترمذی: ۳/۱۰۶].

ج ۲: نماز چونکه حالت مناجات با رب العالمین می‌باشد لذا باید اعمالی اختیار شود که در آن خشوع و خضوع بیشتر باشد، پس درحالت قیام بهتر این است که مصلی بطور مساوی بایستد و در فاصله پاها زیاد تکلف نکند، و بهمین دلیل فقهاء برای شخص عادی و متوسط فاصله بین دو پا را در حالت قیام مقدار چهار انگشت دست قرار داده‌اند و برای افرادی که چاق و فربه هستند برای آنها به هر صورت که میسر باشد فاصله در وقت قیام جایز است.

وفی رد المحتار:

«وَيَنْبَغِي أَنْ يَكُونَ بَيْنَهُمَا مِقْدَارُ أَرْبَعِ أَصَابِعِ الْيَدِ لِأَنَّهُ أَقْرَبُ إلَى الْخُشُوعِ، هَكَذَا رُوِيَ عَنْ أَبِي نَصْرٍ الدَّبُوسِيِّ إنَّهُ كَانَ يَفْعَلُهُ كَذَا فِي الْكُبْرَى» [رد المحتار: ۱/۳۲۸].

وفی الطحطاوی عی الد‌ر المختار:

«والأقرب للخشوع أن یكون بين قد میه قدر أربع أصابع الید. اه ابو السعود عن الحموي. أقول: لایظهر ذلك في السمین وصاحب الادرة، فالأولي الاطلاق والاحالة على العادة الا أن يقال: ان حالة الضرورة مستثناة» [حاشیة الطحطاوی على الدر: ۱/۲۰۲ ط پاکستان. نور الایضاح وشرحه مراقی الفلاح وحاشیة للطحطاوی: ص ۱۴۳].

والله أعلم با‌لصواب

خدا نظر-‌عفا الله عنه-

دارالافتا‌ء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان ۱۴/۷/۱۴۱۶هـ.ق

حکم اشاره سبابه در قعده

چه می‌فرمایند علمای دین در این مسئله:

۱- اشاره بالسبابه هنگام تشهد در نماز، سنت است یا مستحب‌ یا بدعت؟

۲- درصورت ثبوت آن روش و هنگام اشاره را همراه با نظر مصلّی به هنگام اشاره و حرکت‌دادن انگشت سبابه توضیح دهید.

۳- حضرت مجدد الف ثانی/اشاره بالسبابه را انکار کرده، و صاحب خلاصه ‌کیدانی اشاره را بدعت قرار داده‌است.

لطف بفرمایید این مسئله را با دلیل توضیح دهید.

الجواب باسـم ملهم الصواب

اشاره بالسبابه سنت است و احادیث زیادی درباره آن وجود دارد و روش‌های مختلفی دارد، نزد احناف ابن روش ترجیح دارد که با انگشت ابهام و وسطای دست راست حلقه‌ای درست نموده با انگشت سبابه اشاره ‌کند، هنگام گفتن «لا إله» انگشت را بلند کند و هنگام ‌گفتن: «إلا الله» آن را پایین بگذارد.

مصلی هنگام اشاره، انگشت را نگاه کند و حرکت دادن مکـرر آن درست نیست.

در ضمن دلایل ذیل جواب مجدد الف ثانی و صاحب خلاصه ‌کیدانی بیان می‌شود.

احادیث اشاره سبابه

۱- «عَنِ ابْنِ عُمَرَ، أَنَّ رَسُولَ اللّهِ، كَانَ إِذَا قَعَدَ فِي التَّشَهُّدِ وَضَعَ يَدَهُ الْيُسْرَى عَلَى رُكْبَتِهِ الْيُسْرَى. وَوَضَعَ يَدَهُ الْيُمْنَى عَلَى رُكْبَتِهِ الْيُمْنَى. وَعَقَدَ ثَلاَثَةً وَخَمْسِينَ. وَأَشَارَ بِالسَّبَّابَةِ» وفی روایة: «إِذَا جَلَسَ فِي الصَّلاَةِ، وَضَعَ يَدَيْهِ عَلَى رُكْبَتَيْهِ. وَرَفَعَ إِصْبَعَهُ الْيُمْنَى الَّتِي تَلِي الإِبْهَامَ يدعو بِهَا. وَيَدَهُ الْيُسْرَى عَلَى رُكْبَتِهِ بَاسِطُهَا عَلَيْهَا» [رواه مسلم].

۲- «وعن عبد الله بن الزبير قال: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ جإِذَا قَعَدَ يَدْعُو وَضَعَ يَدَهُ الْيُمْنَى عَلَى فَخِذِهِ الْيُمْنَى وَيَدَهُ الْيُسْرَى عَلَى فَخِذِهِ الْيُسْرَى وَأَشَارَ بِإِصْبَعِهِ السَّبَّابَةِ وَوَضَعَ إِبْهَامَهُ عَلَى إِصْبَعِهِ الْوُسْطَى وَيُلْقِمُ كَفَّهُ الْيُسْرَى رُكْبَتَهُ» [رواه مسلم، مشکوة].

۳- «عن وائل به حجرس عن رسول الله جقال: ثُمَّ قَعَدَ فَافْتَرَشَ رِجْلَهُ الْيُسْرَى وَوَضَعَ كَفَّهُ الْيُسْرَى عَلَى فَخِذِهِ وَرُكْبَتِهِ الْيُسْرَى، وَجَعَلَ مِرْفَقَهُ الأَيْمَنَ عَلَى فَخِذِهِ الْيُمْنَى، ثُمَّ قَبَضَ ثِنْتَيْنِ فَحَلَّقَ حَلْقَةً ثُمَّ رَفَعَ أُصْبُعَهُ، فَرَأَيْتُهُ يُحَرِّكُهَا يَدْعُو بِهَا» [رواه ابوداود والدارمی، ابوداود: ۱/۱۴۴ ط پاکستان].

۴- «عن عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الزُّبَيْرِس قال: أَنَّ النَّبِيَّ كَانَ يُشِيرُ بأُصْبُعِهِ إذَا دَعَا وَلاَ يُحَرِّكُهَا» [رواه أبوداود والنسائی وزاد أبوداود: «ولا يجاوز بصره اشارته». رواه ابوداود والنسائی].

۵- «عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَسقال: أَنَّ رَجُلاً كَانَ يَدْعُو بَأَصْبُعَيْهِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ: أَحِّدْ أَحِّدْ» [رواه الترمذی والنسائی والبیهقی فی الدعوات الکبیر].

۶- «عن نافع قال: كان عبد الله بن عمرب إذا جلس في الصلاة وضع يديه على ركبتيه، وأشار بإصبعه، وأَتْبَعَها بَصَرَهُ، ثم قال: قال رسول الله ج: لَهيَ أَشَدُّ على الشّيطان مِنَ الحَدِيدِ، ـ يعني: السّبَّابة ـ» [رواه احمد].

روایات دیگری در اینمورد از حضرت سعد، حضرت نمیرخزاعی، حضرت اسامه بن حارثسمنقول است.

عبارات فقهاء

صاحب «الدر المختار» بعد از ذکر اقوال مخالفین می‌فرماید:

«لَكِنَّ الْمُعْتَمَدَ مَا صَحَّحَهُ الشُّرَّاحُ وَلَا سِيَّمَا الْمُتَأَخِّرُونَ كَالْكَمَالِ وَالْحَلَبِيِّ وَالْبَهْنَسِيِّ وَالْبَاقَانِيِّ وَشَيْخِ الْإِسْلَامِ الْجَدِّ وَغَيْرِهِمْ أَنَّهُ يُشِيرُ لِفِعْلِهِ عَلَيْهِ الصَّلَاةُ وَالسَّلَامُ، وَنَسَبُوهُ لِمُحَمَّدٍ وَالْإِمَامِ» [الدر المختار مع الرد: ۱/۳۷۵].

علامه شامی/در رد المحتار چنین می‌فرماید:

«وَفِي الْمُحِيطِ أَنَّهَا سُنَّةٌ، يَرْفَعُهَا عِنْدَ النَّفْيِ، وَيَضَعُهَا عِنْدَ الْإِثْبَاتِ، وَهُوَ قَوْلُ أَبِي حَنِيفَةَ وَمُحَمَّدٍ، وَكَثُرَتْ بِهِ الْآثَارُ وَالْأَخْبَارُ فَالْعَمَلُ بِهِ أَوْلَى. ا ه. فَهُوَ صَرِيحٌ فِي أَنَّ الْمُفْتَى بِهِ هُوَ الْإِشَارَةُ بِالْمُسَبِّحَةِ الخ...».

و بعد از چند سطر می‌فرماید:

«وَقَالَ فِي الشَّرْحِ الْكَبِيرِ: قَبْضُ الْأَصَابِعِ عِنْدَ الْإِشَارَةِ هُوَ الْمَرْوِيُّ عَنْ مُحَمَّدٍ فِي كَيْفِيَّةِ الْإِشَارَةِ وَكَذَا عَنْ أَبِي يُوسُفَ فِي الْأَمَالِيِّ وَهَذَا فَرْعُ تَصْحِيحِ الْإِشَارَةِ. وَعَنْ كَثِيرٍ مِنْ الْمَشَايِخِ لَا يُشِيرُ أَصْلًا، وَهُوَ خِلَافُ الدِّرَايَةِ وَالرِّوَايَةِ، الخ... وفي العيني عن التحفه الاصح أنها مستحبة وفي المحيط أنها سنة».

وفی آخر المبحث قال:

«وَهَذَا مَا اعْتَمَدَهُ الْمُتَأَخِّرُونَ لِثُبُوتِهِ عَنْ النَّبِيِّ جبِالْأَحَادِيثِ الصَّحِيحَةِ وَلِصِحَّةِ نَقْلِهِ عَنْ أَئِمَّتِنَا الثَّلَاثَةِ» [رد المحتار: ۱/۳۷۶].

علامه عبدالحی لکهنوی می‌فرماید:

قول صحیح اینست‌ که رفع سبابه سنت است و از احادیث صحیح ثابت است امام محمد/در مؤطا می‌فرماید که این قول من و امام ابوحنیفه/است. سپس می‌نویسد: ملا علی قاری/می‌فرماید:

«لم يعلم من الصحابة ولا من علماء السلف خلاف في هذه الـمسئلة ولا في جواز هذه الاشارة بل قال به امامنا الاعظم وصاحباه وكذا الامام مالك/والشافعي/واحمد/وسائر علماء الامصار والاعصار أجمعين على ما ورد به صحاح الاخبار والآثار وقد نص عليه مشايخنا المتقدمون والمتأخرون فلا اعتداد لـما عليه الـمخالفون ولا عبرة لـما ترك هذه السنة الأكثرون منمكان ماوراء النهر واهل خراسان والعراق والروم وبلاد الهند. انتهي.

كما قال محمد فالقول بعدمها مخالف للرواية والدراية وواها في صحيح مسلم من فعله جوفي المجتبي إذا اتفقت وعلم من أصحابنا جميعاً كونها سنة وكذا عن الكوفيين والمدينيين وكثرت الاخبار ولآثار كان العمل بها اولي» [مجموعة الفتاوی: ۱/۱۹۳].

در کتاب اشعة اللمعات می‌فرماید:

«‌پس آنحضرت جاشارت می‌‌کرد باین انگشت به وحدانیت حق تعالی‌». ‌[اشعة اللمعات، باب التشهد: ۱/۴۲۸].

علامه محمد تقی عثمانی حفظه الله در درس ترمذی در ذبل این حدیث: «ورفع اصبعه التي تی الابهام یدعو بها» می‌فرماید:

بنابر حدیث حضرت عبدالله بن عمرب، جمهور سلف و خلف اتفاق نموده‌اند که اشاره بالسبابه مسنون است و بر سنت‌بودن آن روایات متعددی وجود دارد، البته چون در ظاهر الروایه و متون معتبره حنفیه ذکر اشاره نه نفیاً آمده و نه اثباتاً، بنابراین بعضی از متاخرین اشاره بالسبابه را غیر مسنون قرار داده، بلکه در «‌‌خلاصه‌ کیدانی‌» ‌آن را بدعت قرار داده‌است و بعضی دیگر از انتهای تشدد و غلو کار گرفته و در این مسئله بحث نموده‌اند تا این حد که ‌گفته‌اند: «ما را قول ابوحنیفه باید، و قول رسول ‌الله کافی نیست‌». العیاذ بالله.

درحا‌لی که در حقیقت در مسنون‌بودن اشاره بالسبابه ‌کوچک‌ترین شکی وجود ندارد، زیرا روایات در این مورد به حد شهرت رسیده‌اند.

بخاطر ثابت‌نبودن اشاره بالسبابه در کتب ظاهر الروایه حنفیه به هیچ وجه نمی‌توانیم عمل بر احادیث صحیحه را ترک‌ کنیم زیرا فوقش می‌توان ‌گفت که عدم ذکر اشاره بالسبابه است و عدم ذکر مستلزم عدم ثبوت نیست. نیز امام محمد/حدیث اشاره بالسبابه را ذکر نموده و فرموده است:

«قال محمد: وبصنیع رسول الله ج نأ خـذ وهو قول أبي حنیفه/».

بعد از این تصریح هیچ‌گونه شبهه‌ای باقی نمی‌ماند.

کتاب خلاصه ‌کیدانی از کتاب‌های معتبر فقهی نیست نیز مصنفش غیر معروف است، علامه شامی/در شرح عقود رسم المفتی می‌نویسد: تنها مطالعه‌کردن این چنین ‌کتابی که مولفش مشخص نباشد، درست نیست و فتوی‌دادن از آن جایز نیست.

در حقیقت تقویت زیادی به منکرین اشاره از فتوای حـضرت مـجدد الف ثانی/حاصل شده است. ایشان در مکتوبات خویش اشاره بالسبابه را انکار نموده و بر این مفصلا بحث کرده‌اند که خلاصه‌اش اینست که: احادیث اشاره بالسبابه مضطرب المتن هستند زیـرا در بیان روش‌های اشـاره اختلاف شـدیدی بچشم می‌خورد، و اگر بنابر اضطراب، حنفیه حدیث قـلتین را مـی‌توانند رد کنند پس احادیث اشاره بالسبابه را نیز می‌توانیم رد کنیم.

لیکن حرف انصاف اینست که‌ با وجود جلالت و علوشان حضرت مجدد الف ثانی/در این مسئله موضع او تایید نمی‌شود. لأن الحق، أن‌ الحق‌ لیس معه فی هذه المسئلة. چنانکه حضرت علامه‌ کشمیری/، در جواب استدلال حضرت مجدد الف ثانی/چنین می‌‌فرمایند:

اختلاف روایاتی‌ که در مورد چگونگی اشاره در تشهد است آن را اضطراب نمی‌توان ‌گفت، زیرا که اضطراب وقتی‌ گفته می‌شود که حدیث یکی باشد و درمیان الفاظ آن، چنان اختلاف باشد که امکان تطبیق را ندارد و در اینجا چنین نیست زیرا که این اختلاف در الفاظ یک حدیث نیست بلکه اختلاف روایاتی است‌ که از صحابه متعدد مرویست و با وجود اختلاف در این مطلب تمام روایات مشترک‌اند که اشاره فی التشهد مسنون است و بر ثبوت آن مشهور بودن آن نیز دلالت می‌کند. علاوه از این بر سنت بودن اشاره فی التشهد اجماع است.

روش‌های گوناگونی که در روایات آمده باعتبار حالات و زمان‌های مختلف است که گاهی آنحضرت جبه یک روشی اشاره می‌فرمودند و گاهی بگونه‌ای دیگر.

و این اختلاف را در اصطلاح محدثین اضطراب نمی‌نامند و عمل بر تمام روش‌هائی که در احادیث آمده جایز است، اما راجح نزد ما این است‌ که انگشت ابهام و وسطی را بصورت حلقه در آورده و با سبابه اشاره نماید.

«فیرفعه عند النفی «أي لا إله» ویضعه عند الاثبا ت ای إلا الله» [درس ترمذی ۲/۶۴].

در فتاوی دار العلوم دیوبند در صفحات ذیل در این مورد بحث شده است:

جلد ۲/ ص۱۷۱/۱۷۲/۱۷۳/۱۸۰/۱۸۸/۱۸۹/۱۹۱/۱۹۲/۱۹۴/۲۰۱/۲۰۲/۲۰۴/۲۰۶.

روش اشاره

قا‌ل فی الدر:

«‌الصحیح انه یشیر بمسبحة وحدها یرفعها عند النفی ویضعها عند الاثبات» [الدر المختار، باب صفة الصلوة].

وفی الرد:

«قوله: «بمسبحة وحدها» فیكره أن یشیر بمسبحتین كما في الفتح وغیره» [رد المحتار، باب صفة الصلوة].

وفی الرد:

«قال في المنیة المصلی فان أشار یعقد الخنضر والبنصر ویحلق الوسطی بالابهام الخ...» [رد المحتار، باب صفة الصلوة].

وقت اشاره

علامه عبدالحی لکهنوی/در مجموعه الفتاوی می‌فرماید، ملا علی قاری/فرموده است:

«قالوا یرفع المسبحة عند قوله لا إله ویضعه عند قوله إلا الله لـمنا سبة الرفع للنفی وملایمة الوضع للاثبا ت حتی یطابق القول الفعل في التوحيد والتفريد» [مجموعة الفتاوی: ۱/۱۹۴].

حرکت‌دادن و حرکـت‌ندادن انگشت سبابه در ابوداود از عبدالله بن زبیرسمروی است که پیامبر اکرم جسبابه را حرکت نمی‌داد و روایت‌هایی که در آن حرکت‌دادن سبابه وارد شده است مراد از آن بلندنمودن انگشت از جایش می‌باشد. [مجموعة الفتاوی: ۱/۱۹۴].

نمازگذار هنگام اشاره کجا نگاه ‌کند؟

در ابوداود از عبدالله بن زبیرسمروی است‌ که:

«كا ن النبي جیشیر با صبعه إذا دعا ولا یحـركها ولا یجا وز بصره اشارته» [مجموعه الفتا‌وی.۱/۱۹۴. قابل یا‌دآوری است که علامه مفتی محمود رحمه الله از شـیخ الحدیث مولانا عبدالخالـق‌ که ‌اشا‌ره بالسبا‌به نمی‌کرد پرسید. چرا ا‌شا‌ره ‌نمی‌کنی؟ وی درجواب فرمو‌د مجدد ‌الف ثا‌نی رحمه الله اشاره نکرده، حضرت مفتی صا‌حب رحمه الله فرمودند: آیا در احادیث ثا‌بت نیست؟ وی‌ گفت: بلـه!! با‌ز حضرت مفتی صا‌حب رحمه الله فرمودند: در مقا‌بل حدیث قول حضرت مجدد اعتبا‌ری دارد؟ مولانا عبدالخا‌لق سکوت‌ کرد].

والله أعلم با‌لصواب

خدا نظر-‌عفا الله عنه-

دارالافتا‌ء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان

۲۰/۷/۱۴۱۹ هـ.ق

کیفیت گذاشتن دست‌های زنان در سجده‌/ حلقه‌کردن انگشتان به هنگام اشاره‌/ تورّک (نشستن) زنان بین قومه و سجده

خدمت مسئولین دار الافتاء:

۱- سوال من در مورد طریقه سجده‌کردن زن می‌باشد، چندی پیش در جماعت تبلیغی شنیدم‌ که خواهری می‌‌گفت: زن به هنگامی که می‌خواهد سجده کند نباید دو تا دست‌هایش در دو طرفش باشد بلکه یک دستش وسط دو رانش باشد و دست دیگرش در کنار پهلویش باشد، وقتی من اعتراض‌ کردم ‌گفتند: که ما از فلان مولوی شنیده‌ایم، من جستجو کردم امّا در کتابی نتوانستم در این مورد چیزی بیابم. از یکی از خواهران پرسیدم، او گفت: باید زن دو تا دست‌هایش را دو طرفش قرار دهد و پاهایش جمع باشد. امیدوارم این مسئله را برایم روشن‌ کنید.

۲- در مورد التحیات‌خواندن است. آیا زن به هنگامی که در قعده التحیات ‌(زمان خواندن) است انگشت شهادت را بالا بگیرد انگشتان دیگر را مثل مردان باید جمع ‌کند یا نه؟ و یا باید به همان حالت عادی باز باشد و فقط بـاید انگشت شهادت را بالا ببرد.

۳- در مورد طریقه درست‌کردن پاها به هنگام سجده است، در خراسان که بودم به ما اینطور سجده‌کردن را یاد می‌دادند که وقتی به سجده می‌رویم مثل مردان مستقیماً به سجده برویم‌ و هم زمان با این سجده درحالی که ‌کاملا سجده نکرده‌ایم پاها را درست می‌کنیم و به طریقه سجده زن می‌نشینیم و تسبیح سجده را می‌گوئیم. و اساتید من هم همین روش را به من یاد دادند در حوزه علمیه‌..... ‌ما در اینجا خواهران هنگامی‌ که می‌خواهند سجده‌ کنند اول می‌نشینند و پاهایشان را درست می‌کنند و بعداً به سجده می‌روند. کدام روش صحیح‌تر است. سجده‌کردن هردو جا یک طور است امّا در طریقه درست‌کردن پاها با هم، اختلاف وجود دارد.

الجواب باسم ملهم الصواب

ج ۱: زن بهنگام سجده در نماز، ساعد و ذراع خویش را روی زمین پهن ‌کرده، و شکم را به رانها، و بازوان را به دو پهلوی خود بچسباند که این بیشتر برای زنان ساتر و محفوظ‌تر می‌باشند.

أ:‌ «عن يزيدَ بن أبي حبيب أنَّ رسولَ الله مَرَّ عَلَى امرأتينِ تصليانِ، فقال: إذَا سَجَدْتُمَا فَضُمَّا بعضَ اللحمِ إلى الأرضِ، فإنَّ الـمرأةَ لَيْسَتْ في ذلِكَ كالرجلِ» [رواه أبوداود فی الـمراسیل، السنن الکبری للبیهقی: ۲/۲۲۳، کنز العمال: ج ۷، رقم الحدیث ۱۹۷۸۷، اتحاف: ۳/۵۹].

ب: «والـمرأة تخفض فتضم عضديها لجنبيها وتلزق بطنها بفخذيها لأنه أستر لها» [مراقی الفلاح: ص ۱۵۴ واللفظ له. حلبی کبیر: ص ۳۲۲].

ج: «وَالْمَرْأَةُ تَنْخَفِضُ فَلَا تُبْدِي عَضُدَيْهَا وَتُلْصِقُ بَطْنَهَا بِفَخِذَيْهَا لِأَنَّهُ أَسْتَرُ» [الدر المختار: ۱/۳۷۳ ط کویته].

د: «وعن عبدالله بن عمر عن النبي ج: إذا سَجَدَتْ ألصَقَتْ بَطْنَهَا في فَخِذَيْهَا كأسترَ مَا يكونُ لَهَا، وإنَّ الله تَعَالَى ينظُرُ إلَيْهَا ويقولُ: يَا مَلاَئِكَتِي أُشْهِدُكُم أنِّي قَدْ غَفَرْتُ لَهَا».

«قال عليس: اذا صلّت الـمرأة فلتخفض ولتضم فخذيها» [السنن الکبری للبیهقی: ۲/۲۲۳، تلخیص الخبیر: ۱/۲۴۲].

پس حائل قرار دادن دست چپ درمیان دو ران یا بین شکم و ران مانع از چسبیدن شکم به ران می‌شود پس ترک شود.

ج ۲: مولانا اشرف علی تهانوی/در جـواب چنین سـوالی می‌نویسند: احکامی‌ که در انجام آنها زنان با مردان فرق دارند، فقهاء آنها را لزوماً در باب «صفة الصلاة» به صراحت ذکر کرده‌اند (که تقریباً بیست و پنج مورد می‌باشند) و در مورد کیفیت اشاره بالـمسبحة توسط زنان هیچ‌گونه فرقی را که زنان با مردان داشته باشند فقهاء آن را ذکـر نکرده‌اند. پس از اطلاق آن واضح است‌ که زنان و مردان در این حکم با هم مشترکند.

کیفیت اشاره بالمسبحه به شرح ذیل است:

«عَنْ عَلِيِّ ابْنِ عَبْدِ الرَّحْمنِ الْمُعَاوِيِّ، أَنَّهُ قَالَ: رَآنِي عَبْدِ اللّهِ بْنُ عُمَرَ وَأَنَا أَعْبَثُ بِالْحصَى فِي الصَّلاَةِ. فَلَمَّا انْصَرَفَ نَهَانِي. فَقَالَ: اصْنَعْ كَمَا كَانَ رَسُولُ اللّهِ يَصْنَعُ. فَقُلْتُ: وَكَيْفَ كَانَ رَسُولُ اللّهِ يَصْنَعُ؟ قَالَ: كَانَ إِذَا جَلَسَ فِي الصَّلاَةِ، وَضَعَ كَفَّهُ الْيُمْنَى عَلَى فَخِذِهِ الْيُمْنَى. وَقَبَضَ أَصَابِعَهُ كُلَّهَا. وَأَشَارَ بِإِصْبَعِهِ الَّتِي تَلِي الإِبْهَامَ. وَوَضَعَ كَفَّهُ الْيُسْرَى عَلَى فَخِذِهِ الْيُسْرَى». وفی روایة النفیلی: «قد حناها شيئاً» [ابوداود: رقم الحدیث ۹۸۷، عون المعبود: ۳/۱۹۴].

وفی روایة النسائی:

«رَافِعًا أُصْبُعَهُ السَّبَّابَةَ قَدْ أَحْنَاهَا شَيْئًا وَهُوَ يَدْعُو» [نسائی، کتاب السهو: ۱/۱۸۷].

«وَفِي الْمُحِيطِ أَنَّهَا سُنَّةٌ، يَرْفَعُهَا عِنْدَ النَّفْيِ، وَيَضَعُهَا عِنْدَ الْإِثْبَاتِ، وَهُوَ قَوْلُ أَبِي حَنِيفَةَ وَمُحَمَّدٍ، وَكَثُرَتْ بِهِ الْآثَارُ وَالْأَخْبَارُ فَالْعَمَلُ بِهِ أَوْلَى. ا ه. فَهُوَ صَرِيحٌ فِي أَنَّ الْمُفْتَى بِهِ هُوَ الْإِشَارَةُ بِالْمُسَبِّحَةِ مَعَ عَقْدِ الْأَصَابِعِ عَلَى الْكَيْفِيَّةِ الْمَذْكُورَةِ لَا مَعَ بَسْطِهَا فَإِنَّهُ لَا إشَارَةَ مَعَ الْبَسْطِ عِنْدَنَا» [رد المحتار: ۱/۳۷۶ واللفظ له. بذل الـمجهود: ۵/۳۱۷].

اما این مطلب باقی می‌ماند که آیا جمع‌کردن انگشتان به هنگام اشاره خلاف تستر زنان نیست؟

پاسخ این شبهه اینست‌ که اگر این خلاف تستر باشد پس خود اشاره بالمسبحة بطریق اولی خلاف تستر باید باشد، بنابراین، شبهه خلاف تستر ضعیف است. [امداد الفتاوی: ۱/۱۴۲].

وفی الهندیة:

«وَإِذَا رَفَعَ رَأْسَهُ مِنْ السَّجْدَةِ الثَّانِيَةِ فِي الرَّكْعَةِ الثَّانِيَةِ افْتَرَشَ رِجْلَهُ الْيُسْرَى، وإن كانت امرأة جلست على اليتها اليسري واخرجت رجليها من جانب الايمن، كذا في الهداية» [الهندیة: ۱/۷۵].

در مجموعة الفتاوی به نقل از سند الانام شرح مسند الامام لعلی القاری آورده است:

«أبوحنيفة عن نافع عن ابن عمر: انه سئل كيف كان النساء يصلّين على عهد رسول الله ج، فقال: كن يتربعن ثم أمرن أن يحتفزن هو بالحاء الـمهملة والفاء والزاي الـمعجمة -أي يضممن أعضاءهن بأن يتوركن. انتهي» [مجموعة الفتاوی: ۱/۷۷].

اما جای تورّک زنان در قعده بهنگام خواندن تشهد است نه در میان قومه و سجده (قبل از رفتن به سجده). اول به سجده برود و بعد از سجده در حالت تشهد تورک کند.

وفی البحر:

أ: «وتجلس متوركة في التشهد» [البحر الرائق: ۱/۳۳۹، السعایة: ۲/۲۰۶].

وفی الرد:

ب: «وتنضم (اى الـمرأة) في ركوعها وسجودها وتفترش ذراعيها، وتتورك فى التشهد» [رد المحتار: ۱/۳۷۳، السعایة: ۲/۲۰۶].

مولانا عبد الحى لکهنوى/درست در جواب همین سؤال با ذکر عبارت حموى در حاشیه اشباه مى‌نویسد:

«قوله: «وتتورّكه» أى في حال جلوسها للتشهد». انتهى. نه درمیان قومه و سجده.

«والله أعلم حرّره أبو الحسنات محمد عبدالحى عفا عنه» [مجموعة الفتاوی: ۱/۷۷].

چون شرط تورّک در وهله اوّل بعد از قومه قبل از سجده، زیادت بر قعده لازم مى‌آید آنهم برای تحصیل امر مندوب و مستحبى که استر بودن مى‌باشد درست نیست.

کما قال العلامة ظفراحمد العثمانى/فى فتاواه. [امداد الأحکام: ۱/۳۷۷].

والله أعلم بالصّواب

خدانظر-عفا الله عنه-

دارالافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان

۲/۴/۱۴۱۷ هـ.ق.

خواندن ثناء، تعوذ، بسمله در رکعت سوم/ خواندن درود در قعده اولی در نمازهاى چهار رکعتى سنن و نوافل

اگر کسى می‌خواهد چهار رکعت نفل یا سنت ادا نماید، آیا در قعده اولى درود بخواند یا خیر؟ و همچنین در رکعت سوم ثناء و تعوذ و بسمله هم بخواند یا خیر؟

الجواب باسم ملهم الصّواب

در سنن چهار رکعتى قبل از ظهر و جمعه، در قعده اولى درود خوانده نشود.

و در آغاز رکعت سوم آنها نیز دعاى استفتاح و تعوذ خوانده نشود.

وفی الدر:

«ولا يصلى على النبي جفي القعدة الأولى في الأربع قبل الظهر والجمعة وبعدها ولو صلّى ناسيأ فعليه السهو، وقيل: لا، شمنى. ولا يستفتح إذا قام إلى الثالثة منها لتأكدها أشبهت الفريضة» [الدر المختار: ۱/۵۰۰ ط کویته، الکاملیه: ص ۱۲].

و در نوافل ولو اینکه نذرى باشد صحیح اینست که درود در قعده اولى و در رکعت سوم دعاى استفتاح و تعوّذ و تسمیه بخواند.

وفی الدر:

«وفي البواقى من ذوات الأربع يصلى على النبي جويستفتح ويتعوّذ ولو نذراً، لان كل شفع صلاة وقيل لا يأتى في الكل صحّحه في القنية» [الدر المختار مع الرد: ۱/۵۰۰، ۲/۴۵۷ ط دارالکتب العلمیة].

«وكما تعوّذ سمّى غير الـمؤتم بالفظ البسملة، لامطلق الذكر كما في ذبيحة ووضوء سراً في أول كل ركعة ولو جهرية» [الدر المختار: ۱/۳۶۲ ط کویته، الکاملیة: ص ۱۲].

والله أعلم بالصّواب

خدانظر-عفا الله عنه-

دارالافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان

۲۰/۲/۱۴۱۵ هـ.ق

درودخواندن در قعده اولى در نمازهاى چهار رکعتی

سؤال: در قعده اولی در نمازهاى چهار رکعتى بعد از تشهد درود مى‌خواند، آیا سجده سهو لازم مى‌گردد یا خیر؟

الجواب باسم ملهم الصّواب

در نمازهاى فرض، واجب و سنت‌هاى رواتب (سنت‌هاى قبل از ظهر و قبل از جمعه و بعد از جمعه) درود نخواند و اگر سهواً تا «وعلى آل محمد» بخواند سجده سهو کند، اما در نمازهاى نوافل درود بخواند و در رکعت سوم نوافل، ثناء، تعوذ و تسمیه بخواند.

وفی الدر:

«ولا يصلى على النبى جفي القعدة الأولي في الأربع قبل الظهر والجمعة وبعدها ولو صلى ناسياً فعليه السهو. ولا يستفتح إذا قام إلى الثالثة منها لأنها لتأكدها اشبهت الفريضة وفي البواقى من ذوات الأربع يصلى على النبى جويستفتح ويتعوذ ولو نذراً لان كل شفع صلاة» [الدر المختار مع الرد: ۱/۵۰۰].

وفی الدر:

«ولا يزيد في الفرض».

وفی الرد:

«قوله: «ولا يزيد في الفرض» أى وما الحق به كالوتر والسنن الرواتب» [رد المحتار: ۱/۳۷۷].

وفیه تحت قول الحصکفى:

«وقدمنا عن القاضى الامام، انه لا يجب مالم يقل «وعلى آل محمد» وفى شرح الـمنية الصغير: انه قول الأكثر، وهو الأصح قال الخير الرملى فقد اختلف التصحيح كما ترى وينبغى ترجيح ما قاله قاضى الامام» [رد المحتار: ۱/۳۷۷].

والله أعلم بالصّواب

خدانظر- عفا الله عنه-

دارالافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان

۲۲/۷/۱۴۱۹ هـ.ق

نظریه احناف در مورد بسم الله/ خواندن بسم الله بین فاتحه و سوره در نماز

سؤال: نظریه احناف در مورد بسم الله چیست؟ آیا جزو فاتحه است، یا جزو آیات بقیه سوره‌ها؟ و در بین سوره و فاتحه‌خواندنش لازم است یا خیر؟

لطفاً با دلیل پاسخ و توضیح دهید.

الجواب باسم ملهم الصّواب

نظریه احناف در مورد «بسم الله الرحمن الرحیم» این است که یک آیه‌اى از قرآن است و براى فصل بین سوره ها نازل شده است. پس نه به سوره فاتحه اختصاص دارد و نه به سوره دیگری. (ناگفته نماند که منظور از این «بسم الله» همان است که در آغاز سوره‌ها نوشته مى‌شود، اما «بسم الله الرحمن الرحیم» که در سوره نمل آمده است جزء آ یات سوره نمل مى‌باشد و مورد بحث ما نیست).

بلکه آیه‌اى از مجموعه قرآن است. و خواندن آن در وسط سورهء فاتحه و سورهء دیگر مسنون نمى‌باشد. و علامه شامى/همین قول را ترجیح داده‌است، البته خواندنش بهتر است.

وفی الدر:

«ولا تسن بين الفاتحة والسورة مطلقاً ولو سرّية، ولا تكره اتفاقاً... وهى آية واحدة من القرآن كلّه انزلت للفصل بين السور فما في النمل بعض آ ية اجماعاً وليست من الفاتحة ولا من كل سورة في الاصح».

وفی الرد:

«قوله: «لا تسن» مقتضى كلام الـمتن أن يقال لا يسمى، لكنه عدل عنه لا يهامه الكراهة، بخلاف نفى السنية. ثم ان هذا قولهما وصححه في البدائع. وقال محمد: تسن ان خافت لا ان جهر. بحر. ونسب ابن الضياء في شرح الغزنوية الأول الى أبى يوسف فقط، فقال: وهذا قول أبى يوسف. وذكر في الـمصفى: ان الفتوى على قول أبى يوسف انه يسمى في أول كل ركعة ويخفيها».

وذکر فی المحیط: «الـمختار قول محمد، وهو أن يسمى قبل الفاتحة وقبل كل سورة في كل ركعة. وفي رواية الحسن بن زياد: انه يسمى في الركعة الأولي لا غير، وانما اختير قول ابويوسف لان لفظه الفتوى آكد وابلغ من لفظه الـمختار، ولن قول أبى يوسف وسط وخير الأمور اوسطها، كذا في شرح عمدة الـمصلى اه. ما في شرح الغزنوية... قوله: «ولا تكره اتفاقاً» ولهذا صرح في الذخيرة والـمجتپى: بأنه إن سمى بين الفاتحة والسورة الـمقروءة سراً أو جهراً كان حسناً عند أبى حنيفة/ورجحه المحقق ابن الهمام وتلميذه الحلبى لشبة الاختلاف في كونها آية من كل سورة. بحر» [رد المحتار: ۱/۳۶۲ ط کویته].

و الله أعلم بالصّواب

خدانظر -عفا الله عنه-

دارالافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان

تسمیه قبل از سوره بعد از اتمام فاتحه در نماز/ دلیل بلند نگفتن بسمله و آمین/ پاک‌کردن آب رقیق بینى در نماز

چه مى‌فرمایند علماى کرام:

۱- آیا بعد از سوره فاتحه (حمد)، قبل از سوره دیگرى که در نماز مى‌خوانیم، بسم الله گفتن اشکالى دارد؟ و چرا ما مثل مذاهب دیگر بسم الله را بلند، یا آمین را بلند نمى‌خوانیم؟

۲- در هنگام نمازخواندن، اگر از بینى آب ریزش کند، آیا مى‌توانیم با دست خشک کنیم یا خیر؟

الجواب باسم الملهم الصواب

۱- أ: خیر، اشکالى ندارد، بلکه طبق فتواى متأخرین مستحب است.

وفی الدر:

«لا تسنّ بين الفاتحة والسورة مطلقاً ولو سرية، ولا تكره اتفاقاً، وما صححه الزاهدى من وجوبها ضعفه في البحر».

وفی الرد:

«قوله: «لا تسن....» وذكر في الـمصفى ان الفتوى على قول أبى يوسف أنه يسمّى في أول كل ركعة ويخفيها. وذكر في الـمحيط: الـمختار قول محمد، وهو أن يسمّى قبل الفاتحة وقبل كل سورة في كل ركعة- إلى أن قال - قوله: «ولا تكره اتفاقأ» ولهذا صرح في الذخيرة والـمجتبى بانه ان سمّى بين الفاتحة والسورة الـمقروءة سراً أو جهراً كان حسناً عند أبى حنيفة، ورجّحه الـمحقق ابن الهمام وتلميذه الحلبى لشبهة الا ختلاف في كونها آية من كل سورة. بحر» [رد المحتار: ۱/۳۶۲، فتح القدیر: ۱/۲۵۵].

ب: چون براى اثبات هر امر باید روایت نقلى داشته باشیم و در زمینه‌ی بلند خواندن بسمله و آمین، روایت صریح و صحیحى وجود ندارد؟ کما اینکه در ذیل درج مى‌گردد، و اگر گاهگاهى رسول خدا جبلند خوانده‌اند بخاطر یادگیرى و دانستن مردم بوده است و على الدوام آهسته مى‌خواندند.

در ثانى: آمین دعا است. و دعاها را باید آهسته خواند، چون به تواضع و خشیت نزدیک‌تر و به اجابت لایق‌تراند.

وفی فتح الملهم شرح صحیح مسلم:

«وقد اتفق أهل المعرفة بالحديث على انه ليس بالجهر بها حديث صريح ولم يرو أهل السنن المشهورة، كأبى داود والترمذى والنسائى شيئاً من ذلك، وانما يوجد الجهر بها صريحاً في أحاديث موضوعة يرويها الثعلبى والـماوردى وامثالهما في التفسير أو في بعض كتب الفقهاء الذين لا يميزون بين الـموضوع وغيره، أو يرويها مَن جمع هذا الباب كالداراقطنى والخطيب وغيرهما فانهم جمعوا ما روى. وإذا سئلوا عن صحّتها قالوا بموجب علمهم. كما قال الدارالقطنى لما دخل مصر وسئل ان يجمع أحاديث الجهر بها فجمعها، فقيل له: هل فيها شىء صحيح؟ فقال: اما عن النبى جفلا. واما عن الصحابة فمنه صحيح ومنه ضعيف» [فتح الملهم: ۲/۳۵].

اما در خصوص آمین:

«واخبرنا الله سبحانه وتعالى بخشوع الأصوات في الـمحشر لـمهابة الرحمن وجلاله، كما أخبر بخشوع الأبصار والوجوه، فقال: «وخشعت الأصوات للرحمن فلا تسمع الا همساً»، والهمس: الصوت الخفى، كما قال الراغب، فدل على ان خفض الأصوات بين يدى الله سبحانه وتعالى اقرب إلى الخشوع وأجدر به من رفعها واعلاءها... وأيضاً آمين دعاء كما قال عطاء. وضابطة الدعاء: الاخفاء، ما لم يدل دليل على خلافه، قال تعالى: «دعوا ربكم تضرعاً وخيفة» وفي صحيح ابن حبان كما قال في البحر الرائق: «خير الدعاء الخفى»، فكل دعاء لم ينص الشارع على تعيين جهره واظهاره، بل تركه موسعاً للعباد، فالاخفاء فيه هو الأصل. والله سبحانه وتعالى اعلم. وقد روى عبد الرزاق في مصنفه باسناد صحيح عن ابراهيم النخعى، قال: خمس يخفيهن الامام: سبحانك اللهم وبحمدك، والتعوذ، وبسم الله الرحمن الرحيم، وآمين، واللهم ربنا لك الحمد» [فتح الملهم: ۲/۵۲].

وأیضاً:

«نقول ان جهره عليه السلام كان للتعليم، لـما في أبى داود: حتى يسمع من يليه من الصف الأوّل. بطريق بشر بن نافع، وهو متكلم فيه، وقد ثبت الجهر بالادعية للتعليم كما ذكرنا، ويدل عليه ما فى الـمعجم للطبرانى: انّه امّن ثلاث مرّات، وكيف: لا؟ وقد صرّح وائل بنفسه مما أراه. الّا ليعلمنا. الخ...» [فتح الملهم: ۲/۵۲].

۲- آرى مى‌توانیم بینى را با دست خشک کنیم تا از تلویث مسجد جلوگیرى شود.

وفی الهندیة:

«وظهر من انفه ذينن (أى رقيق المخاط، أو ما سال من الأنف، رقيقاً، كما في القاموس) في الصلاة، فمسحه أولي من أن يقطر منه على الأرض، كذا في القنية» [الهندیة: ۱/۱۰۵].

والله أعلم بالصواب

خدانظر-عفا الله عنه-

دارالافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان

۲۱/۱/۱۴۱۹ هـ.ق

دعاء بعد از فرائض/ دعاء بعد ازنوافل

چه مى‌فرمایند علماى دین مبین اسلام در مسائل ذیل:

۱- آیا دعا بعد از فرائض از رسول خدا ثابت است؟ و آیا با رفع یدین همراه بوده یا خیر؟

۲- مقدار دعا بعد از فرائض مختصر باشد یا طولانى؟

۳- آیا دعا التزامى است یا خیر؟

۴- دعاء اجتماعى و گروهى بعد از نوافل و سنن چطور است؟

الجواب باسم ملهم الصّواب

ج ۱: دعا بعد از فرائض از رسول خدا جبا رفع یدین ثابت است.

وفی الحدیث:

«عن أبي امامة قال: قيل يا رسول الله، أى الدعاء اسمع؟ قال: جوف الليل الأخير ودبر الصلوات الـمكتوبات» [أخرجه الترمذى، وقال حسن، فتح الباری: ۱۱/۱۱۳] وقال فی الدرایة: «بعد ما عزاه الى الترمذى والنسائى، رجاله ثقات» [الدرایة: ص ۱۳۸].

«عن الـمغيرة بن شعبة قال: ان رسول الله جكان إذا فرغ من الصلوة وسلم قال: لا إله الله وحده لا شريك له، له الـملك وله الحمد وهو على كل شيء قدير، اللهم لا مانع لـما اعطيت ولا معطى لـما منعت ولا ينفع ذا الجد منك الجد». ولفظ البخارى في كتاب الاعتصام «انه جكان يقول هذه الكلمات دبر كل صلوة». و لفظ البخارى فى کتاب الصلوة: «فى دبر كل صلوة مكتوبة» [رواه البخارى وأبو داود والنسائى]. «وحديث أبو امامة أخرجه ابن السنى في (عمل اليوم والليلة) وحديث عبدالله بن زبير في مسلم وحديث انس في الطبراني والبزار وكذا في السعاية وحديث ثوبان في أبى داود وحديث على في أبي داود».

و احادیث زیاد دیگرى وجود دارد. [النفائس المرغوبة: ص ۱۱، ۱۰، ۹].

ثابت گردید که آنحضرت جبعد از هر نماز فرض مشغول به ذکر و دعا بوده‌اند چون بعد از فرض امید قبولیت دعا بیشتر است.

وجاء فی عمدة القارى تحت حدیث «دبر المکتوبات»:

«من فوائد هذا الحديث استحباب الذكر عقيب الصلوة لانّها أوقات فاضلة يرتجى فيها اجابة الدعاء اه» [النفائس المرغوبة: ص ۱۴].

و رفع یدین از حدیث ذیل و احادیث دیگرى ثابت است:

«عن السائب بن يزيد عن أبيه قال: كان رسول الله جإذا دعا رفع يديه ومسح وجهه» [رواه أبو داود].

و نیز در روایت فقه آمده است:

وفی التحفة:

«ان الدعاء بعد الصلوة الـمكتوبة مسنون، وكذا رفع اليدين ومسح الوجه بعد الفراغ. اه» [منهج العمال والعقائد السنیة].

وفی نور الایضاح للشرنبلالى وشرحه المسمی بامداد الفتاح:

«ثم بعد الفراغ عن الصلاة يدعو الامام لنفسه وللمسلمين ثم يمسحون بها وجوههم فى آخره أى عند الفراغ من الد عاء. اه» [کذا فی التحفة المرغوبة والسعایة].

از این روایات فقهى ثابت مى‌شود که امام و مقتدى همگى با هم دست جمعى بعد از نمازهاى فرائض دعا کنند و بعد از خاتمه‌ی دعا دست به چهره بمالند. [النفائس المرغوبة: ص ۱۵].

ج ۲: دعای طولانى و مختصر هردو جایز است؟ بشرطى که چنان طولانى نباشد که بر مردم مشکل شود و فاصله زیادى بین فرض و سنت ایجاد شود. زیرا رسول الله دعاى مختصر و طولانى هردو خوانده‌اند، از حدیث حضرت عائشهلاختصار و از حدیث حضرت مغیره بن شعبهستطویل ثابت است.

وفی النفائس المرغوبة:

«عن عائشةل ان رسول الله جكان إذا صلى لم يقعد الّا مقدار ما يقول: «اللَّهُمَّ أَنْتَ السَّلامُ، وَمِنْكَ السَّلامُ، تَبَارَكْتَ يَا ذَا الْجَلالِ وَالإِكْرَامِ»، يفيد ان ليس الـمراد انه جكان يقول بعينه، بل كان يقعد زماناً يسع ذلك الـمقدار ونحوه من القول تقريباً فلا ينافى ذلك ما في الصحيحين عن الـمغيرةس انه جكان يقول في دبر كل صلوة:

«لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَىْءٍ قَدِيرٌ اللَّهُمَّ لاَ مَانِعَ لِمَا أَعْطَيْتَ وَلاَ مُعْطِىَ لِمَا مَنَعْتَ وَلاَ يَنْفَعُ ذَا الْجَدِّ مِنْكَ الْجَدُّ». وكذا لاينافى ما روى مسلم وغيره عن عبدالله بن الزبير: كان رسول الله جإذا سلم من صلوة قال بصوته الاعلى: «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَىْءٍ قَدِيرٌ لاَ حَوْلَ وَلاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَلاَ نَعْبُدُ إِلاَّ إِيَّاهُ لَهُ النِّعْمَةُ وَلَهُ الْفَضْلُ وَلَهُ الثَّنَاءُ الْحَسَنُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ».

لأن الـمقدار الـمذكور في حديث عائشة يعتبر من حيث التقريب والتخمين دون التحديد الحقيقى اه كبيرى شرح الـمنية» [النفائس الـمرغوبة: ص ۲۴].

«ومقتضى العبارة ح أن السنة أى يفصل بذكر قدر ذلك وذلك يكون تقريباً، قد يزيد قليلاً وقد ينقص قليلاً. كذا في السعاية» [النفائس المرغوبة: ص ۲۵].

ج ۳: التزامى نباید باشد و گهگاهى بهتر است که ترک شود و تارک آن را نباید ملامت کرد و بر عامل آن بدون التزام هم نباید حکم ابتداع زده شود.

وجاء فی الطیبى:

«فيه أن من أصرّ على أمر مندوب وجعله عزماً ولم يعمل بالرخصة فقد أصاب منه الشيطان من الاضلال فكيف من اصرّ على بدعة أو منكر، كذا في السعاية» [النفائس المرغوبة: ص ۵].

وقال العلامة انور شاه اکشمیرى/:

«فلا سبيل إلى تبدبع من رفع، ولا إلى تجهيل من ترك، واما الأمور الـمحدثة من عقد صورة الجماعة للدعاء كجماعة الصلوة والانكار على تاركها، ونصب امام ثم اهتمام به فيه وغير ذلك من قلة العلم وكثرة الجهل والجاهل اما مفرط أو مفرط والله الـموفق للصواب» [النفائس المرغوبة: ص ۳۷].

ج ۴: بعد از نوافل و سنن دعاى دست جمعى از رسول خدا جثابت نیست.

اگر دست جمعى دعا شود بدعت است. اگر انفرادى دعا شود جایز است بر تارک دعاى بعد از سنن هیج ملامتى نیست. [النفائس المرغوبة: ص ۸]. و قبل ازسنن، بعد از فرائض دعا کند بهتر و افضل است.

والله أعلم بالصّواب

خدانظر-عفا الله عنه-

دارالافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان

۲۹/۲/۱۳۷۷ هـ.ش

دعاى دست جمعى امام و مقتدی‌ها بعد از نمازهاى سنّت و نفل

دعاکردن با صداى بلند و آمین‌گفتن مقتدی‌ها بعد از نمازهاى سنت ظهر و مغرب و عشاء درست است یا خیر؟

الجواب باسم ملهم الصّواب

بعد از نوافل و سنن دعا با صداى بلند و دست جمعی از رسول خدا جثابت نیست و اگر دست جمعى دعا شود بدعت است، اما اگر انفرادى دعا کرده شود جایز است و بر تارک دعاء بعد از سنن و نوافل هیچ ملامت و سرزنشى نیست. [النفائس المرغوبة: ص۸].

وقال العلامة الانور الکشمیرى/:

«فلا سبيل إلى تبدبع من رفع، ولا إلى تجهيل من ترك، وامّا الأمور المحدثة من عقد صورة الجماعة للدعاء كجماعة الصلاة والانكار على تاركها ونصب امام ثم اهتمام به فيه وغير ذلك من قلة العلم وكثرة الجهل والجاهل أما مفرط أو مفرّط» [النفائس المرغوبة: ص ۳۷].

قال الطیبى فی شرح المشکوة:

«ان من اصرّ على أمر مندوب وجعله عزماً ولم يعمل بالرخصة فقد أصاب منه الشيطان» [النفائس المرغوبة: ص ۵].

وفی الدر المختار:

«وكل مباح يؤدى إليه إلى الوجوب فمكروه» [الدر المختار مع الرد: ۱/۵۵۷].

والله اعلم بالصّواب

خدانظر-عفا الله عنه-

دارالافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان

۴/۱۲/۱۴۱۸ هـ.ق

عمامه و مقدار آن/ حکم نماز بدون عمامه

چه مى‌فرمایند علماى دین درباره مسئله ذیل:

مقدار عمامه چقدر مى‌باشد؟

الجواب باسم ملهم الصّواب

عمامه از سنت‌هاى زواید است و در رابطه با مقدار آن از آنحضرت جدو نوع عمامه ثابت است:

۱- عمامه کوچک که حدود ۵/۳ متر بوده است.

۲- عمامه بزرگا با طولى در حدود ۶ متر.

قابل ذکر است که اگر کسى عادت بر این دارد که بدون عمامه در محافل و مجالس حضور نمى‌یابد، براى چنین افرادى خواندن نماز بدون عمامه مکروه تنزیهى مى‌باشد، خواه مقتدى باشد یا امام یا منفرد.

قال الشامى فی حاشیته على الدر:

«والسنة قسمان:

۱- سنة الهدى، وتركها يوجب الإساءة والكراهة، كالجماعة والأذان.

۲- سنة الزوائد، كسير النبى جفي لباسه وقيامه وقعوده، ولا يوجب تركها كراهة» [رد المحتار: ۲/۹۰].

ونقل العلامة على القارى عن الشیخ الجزرى أنه قال فی کتابه تصحیح المصابیح:

«قد تتبعت الكتب وتطلبت من السير والتواريخ لأقف على قدر عمامة النبى جفلم اقف على شىء، حتى أخبرنى من أثق به أنه وقف على شىءٍ من كلام النووى ذكر فيه: أنه كان له جعمامة قصيرة وعمامة طويلة، وأن القصيرة كانت سبعة أذرع والطويلة اثنى عشر ذراعاً» [شرح الشمائل للقاری: ۱/۱۶۸، مرقات شرح مشکات: ۸/۱۴۷].

وقال العلامة اللکهنوى فى نفع المفتى والسائل:

«افاد العلامة الوالد في بعض تحريراته أنه تكره الصلاة بدونها في البلاد اللتى عادةُ سكانها أنهم لا يذهبون إلى الكبراء بدون العمامة بل ولا يخرجون من بيوتهم الّا معتمين وأما في البلاد اللتى لا يعتادون فيها ذلك وقد اشتهر بين العوام ان الامام ان كان غير معتم والـمقتدون معتمين، فصلاتهم مكروهة، وهذا أيضاً زخرف من القول لا دليل عليه. فاحفظ» [نفع المفتى والسائل ص ۳۷، امدار الفتاوى للتهانوى: ۱/۲۵۶].

والله أعلم بالصواب

خدانظر-عفا الله عنه-

دارالافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان

خواندن ﴿رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذۡنَآ إِن نَّسِينَآتا آخر بجاى سه آیه

چه مى‌فرمایند علماى دین در مسئله ذیل:

اگر کسى بعد- از فاتحه، ﴿رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذۡنَآ إِن نَّسِينَآ[البقرة: ۲۸۶] را تا آخر سوره بخواند آیا در این صورت، واجب ادا مى‌شود یا خیر؟ زیرا باتفاق، ضم سوره با سه آیه کوچک یا یک آیه طویل واجب است.

الجواب باسم ملهم الصّواب

در صورت مذکور وجوب قراءت ادا شده است.

وفی التاترخانیة:

«لو قرأ آ ية طويلة كآية الكرسى أو الـمداينة، البعض في ركعة والبعض في ركعة، اختلفوا فيه على قول أبى حنيفة، قيل لا يجوز لأنه ما قرأ آية تامة في كل ركعة، وعامتهم على انه يجوز لأن بعض هذه الآيات يزيد على ثلاث قصار أو يعدلها، فلا تكون قراءته أقل من ثلاث آيات. اه. وهذا يفيد ان بعض الآية كالآية في انه إذا بلغ قدر ثلاث آيات قصار يكفى» [رد المحتار: ۱/۳۳۸ ط کویته].

والله أعلم بالصّواب

خدانظر-عفا الله عنه-

دارالافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان

ترک نماز جماعت

چه مى‌فرمایند علماى دین در مسأله ذیل:

اگر کسى نمازهاى پنج وقت را با جماعت نمى‌خواند، حکمش چیست؟

الجواب باسم ملهم الصّواب

خواندن نماز جماعت واجب است و تارک آن بدون عذر، فاسق و گناهکار مى‌شود.

در احادیث رسول اکرم جوعیدهاى شدید و سختى نسبت به شخصى که تارک جماعت باشد، آمده است. در بعضى از احادیث آمده که نماز او اداء نمى‌شود. و در روایتى آمده که حضرت رسول اکرم جاظهار اراده فرمودند تا خانه‌هاى افرادى را که بدون عذر در نماز جماعت شرکت نمى‌کنند، بسوزاند و در روایتى آمده است که حتى براى فرد نابینائى که قائد و راهنمایى نداشت تا او را به مسجد برساند، باز هم به خاطر شنیدن اذان، اجازه ترک جماعت را ندادند و عذرشان را نپذیرفت. برخى از احادیث عبارت‌اند از:

وفى سنن أبى داود: «مَنْ سَمِعَ النِّدَاءَ فلَمْ يَأْتِهِ، فَلا صَلاةَ لَهُ إِلا مِنْ عُذْرٍ» [سنن ابی داود: ۱/۱۹۱].

«عَنْ أَبِى هُرَيْرَةَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: لَقَدْ هَمَمْتُ أَنْ آمُرَ بِالصَّلاَةِ فَتُقَامَ ثُمَّ آمُرَ رَجُلاً فَيُصَلِّىَ بِالنَّاسِ ثُمَّ أَنْطَلِقَ مَعِى بِرِجَالٍ مَعَهُمْ حُزَمٌ مِنْ حَطَبٍ إِلَى قَوْمٍ لاَ يَشْهَدُونَ الصَّلاَةَ فَأُحَرِّقَ عَلَيْهِمْ بُيُوتَهُمْ بِالنَّارِ».

«وعَنِ ابْنِ أُمِّ مَكْتُومٍ أَنَّهُ سَأَلَ النَّبِىَّ جفَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّى رَجُلٌ ضَرِيرُ الْبَصَرِ شَاسِعُ الدَّارِ وَلِى قَائِدٌ لاَ يُلاَئِمُنِى فَهَلْ لِى رُخْصَةٌ أَنْ أُصَلِّىَ فِى بَيْتِى قَالَ: هَلْ تَسْمَعُ النِّدَاءَ؟. قَالَ نَعَمْ. قَالَ: لاَ أَجِدُ لَكَ رُخْصَةً» [ترمذی: ۱/۴۲۲، سنن ابی داود باب التشدید فی ترک الجماعة: ۱/۱۹۱].

وفی رد المحتار:

«ان صلوة الجماعة واجبة على الراجح فى المذهب أو سنّة مؤكدة فى حكم الواجب كما فى البحر وصرحوا بفسق تاركها وتعزیره وأنه یأثم» [رد المحتار: ۱/۳۳۷، البحر الرائق: ۱/۳۴۱].

وفی الخلاصة:

«اعلم ان الجماعة سنة مؤكدة لا يرخص في الترك إلا من عذر مرض أو غيره» [خلاصة الفتاوی: ۱/۱۴۴].

بنابراین با در نظرگرفتن احادیث و عبارات مذکور، نباید انسان از نماز جماعت تخلف کند، و اگر گاهى بنابر عذرى جماعت فوت شد با توبه و استغفار آن را جبران کند زیرا که مؤاخذه ربّ العالمین نسبت به رکن مهم دین، یعنى: نماز و احکام آن بسیار شدید خواهد بود.

والله أعلم بالصّواب

خدانظر- عفا الله عنه-

دارالافتا حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان

امامت زن فقط براى زنان در نماز

آیا امامت زنان درست است؟

الجواب باسم ملهم الصّواب

نماز جماعت زنان در فرایض و نوافل مکروه تحریمى است. و امّا با وجود درست‌نبودن، اگر نماز با جماعت خواندند امامشان باید در وسط صفشان بایستد، ولى باز هم کراهت تحریمى جماعتشان بحال خود باقى است.

وفی الدر:

«ویكره تحریماً جماعة النساء ولو فى التراویح... فان فعلن تقف الامام وسطهن فلو تقدمت أثّمت».

وفی الرد:

«قوله: «ويكره تحريماً» صرّح به في الفتح ولبحر قوله: «ولو في التراويح» أفاد أن الكراهة في كل ما تشرع فيه جماعة الرجال فرضاً أو نفلاً... قوله: «فلو تقدمت أثمت» أفاد أن وقوفها وسطهن واجب كما صرّح به فى الفتح وأن الصلاة صحيحة، وانّها إذا توسطت لاتزول الكراهة، وانّما ارشدوا إلى التوسط لانّه أقل كراهية من التقدّم كما في السراج، بحر» [الدر المختار مع رد: ۱/۴۱۸، ۲/۳۰۶، ۳۰۵ ط دارالکتب العلمیه، الهندیة: ۱/۵۸].

والله أعلم بالصّواب

خدانظر- عفا الله عنه-

دارالافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان

۴/۶/۱۴۱۵ هـ.ق

امامت زن در تراویح و نماز جنازه

آیا زن حافظه می‌تواند در تراویح یا نوافل با جماعت نماز دهد تا قرآن از یادش نرود؟

الجواب باسم ملهم الصّواب

نوافل و تراویح‌خواندن با جماعت توسط زنان مکروه تحریمى است، و البته نماز جنازه با جماعت توسط زنان مکروه نیست.

وفی الدر:

«ويكره تحريماً جماعة النساء ولو في التراويح فى غير صلاة جنازة...».

وفی الشامیة:

«قوله: «ولو في التراويح» أفاد ان الكراهة في كل ماتشرع فيه جماعة الرجال فرضاً أو نفلاً» [ا- رد المحتار ۱/۴۱۸، ۲/۳۰۵ ط دارالکتب العلمیة].

پس زنانی که قرآن کریم را حفظ دارند تنها بدون جماعت در نماز تلاوت کنند.

والله أعلم بالصواب

خدانظر-عفا الله عنه-

دارالافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان

۲/۱۱/۱۴۱۴ هـ.ق

امامت لنگ و یک پا

آیا مقطوع أحدى الرجلین مى‌تواند امامت کند در صورتى که بر رکوع و سجده نیز قادر است و کسى دیگر هم نیست که امامت کند.

الجواب باسم ملهم الصّواب

اگر شخص سالم و تندرستى موجود باشد، بهتر است که پشت سر او نماز بخوانند البته اگر کسى دیگر نباشد امامت او واجب است زیرا که نماز با جماعت واجب است.

وفی مکروهات الامامة من الدر المختار:

«وسفيه ومفلوج وابرص شاع برصه..».

قال ابن عابدین/:

«قوله: «وسفيه ومفلوج» وكذلك اعرج يقوم ببعض قدمه فالاقتداء بغيره أولى. تتارخانيه» [رد المحتار: ۱/۴۱۶، امداد الاحکام: ۱/۴۲۲].

والله أعلم بالصّواب

خدا نظر-عفا الله عنه-

دارالافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان.

۷/۲/۱۴۱۵ هـ.ق

امامت برده فرارى

چه مى‌فرمایند علماى دین در مسائل ذیل:

غلامى از دست مولاى خودش فرار مى‌کند و بعد از آن به روستایى مى‌رود، و امام مردم در نماز ظهر مى‌شود، نماز جماعت آنها چطور است؟

الجواب باسم ملهم الصّواب

در این مسئله نماز آنها باطل نیست اما چونکه غلام نافرمانى مولاى خود را کرده فاسق است، لذا امامت غلام فرارى که فاسق گفته مى‌شود، مکروه است.

والله اعلم بالصّواب

خدانظر-عفا الله عنه-

دارالافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان

۷/۲/۱۴۱۵ق

امامت لوطی

پشت سر لوطى نماز جایز است یا خیر؟

الجواب باسم ملهم الصّواب

این مسئله دو جنبه دارد:

جنبه اول: الآن در حال حاضر شغل او است، و آن را ترک نداده و توبه نکرده، در اینصورت حکم آن اینست که نماز پشت سر او مکروه تحریمى است.

وفی الرد:

«قوله: «وفاسق» من الفسق: وهو الخروج عن الاستقامة، ولعل الـمراد به من يرتكب الكبائر كشارب الخمر، والزانى وآكل الربا ونحو ذلك كذا في البرجندى، اسماعيل» [رد المحتار: ۱/۴۱۴ ط کویته، ۲/۲۹۸ ط دار الکتب العلمیة].

وجاء فی الرد:

«وأما الفاسق فقد علّلوا كراهة تقديمه بانه لا يهتم لأمر دينه، وبان في تقديمه للامامة تعظيمه، وقد وجب عليهم اهانته شرعاً، ولا يخفى انه إذا كان اعلم من غيره لاتزول العلّة، فإنّه لايؤمن أن يصلى بهم بغير طهارة، فهو كالـمبتدع تكره امامته بكل حال، بل مشى في شرح الـمنيه على ان كراهة تقديمه كراهة تحريم لما ذكرنا» [رد المحتار ۱/۴۱۴، حلبى کبیر: ۵۲۳ ناقلاً عن فتاوى الحجة، منحة الخالق بهامش البحر ۱/۳۴۹، کفایت الـمفتی: ۳/۷۸، ۷۷، فتاوى دارالعلوم دیوبند: ۳/۲۲۲، امداد الاحکام: ۱/۴۴۰، آپ کی کسائل اور اُن کا حل: ۲/۲۴۵].

جنبه دوم: قبلاً مرتکب چنین کارى شده، ولى الآن آن را ترک کرده و توبه نموده است نماز پشت سر او بلاکراهت درست است.

بدلیل حدیث «التَّائِبُ مِنَ الذَّنْبِ كَمَنْ لاَ ذَنْبَ لَهُ» [مشکوة: باب الاستغفار، فصل ثالث، امداد الاحکام: ۱/۴۴۰].

در فتاوى دارالعلوم دیوبند در جواب چنین سؤالى مى‌فرماید:

«ایسا شخص جو زانى اور لوطی هو امامت کـه قابل نهین فاسق اور عاصی هه اگر وه توبه کره فبها ورنه اس کو امام نه بنایا جاوی که نماز اس کـه پیچهی مکروه هی». [فتاوى دارالعلوم دیوبند: ۳/۲۰۸].

بعد از توبه‌کردن امامت او درست است. [فتاوى دار العلوم دیوبند: ۳/۲۰۸].

والله أعلم بالصّواب

خدانظر-عفا الله عنه-

دارالافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان

۷/۵/۱۴۱۶ هـ.ق

امامت شخصى که کلمات قرآن را بطور کامل تلفظ نمی‌کند

سوال: در مورد امام مسجدى که پیرمرد ضعیف و کهن سالى است، و در قیام راست نمى‌ایستد و کلمات قرآنى را کاملاً تلفظ نمى‌کند، چند مرتبه تذکر داده شده، اما قبول نمى‌کند، و در نماز رکوع را کاملاً اداء نمى‌کند و مقتدی‌ها در شک و تردید هستند و در یایان نماز سلام را زیاد طولانى مى‌کند خلاصه اینکه مقتدی‌ها در اینمورد اعتراض دارند. آیا امامت چنین فردى درست است یا خیر؟

الجواب باسم ملهم الصّواب

در استفتاء چند سوال است که هرکدام جداگانه جواب داده مى‌شود:

۱- عدم قدرت بر تلفظ کلمات قرآن:

در اینمورد عرض می‌گردد که: اگر امام در اداى حروف از مخارج، چنان خوب قادر نیست که اگر شخصى نزدیک امام باشد تمام حروف را صاف و واضح بفهمد، امامت این فرد درست نیست.

وفی التنویر وشرحه:

«ولا غير الالثغ به أى بالالثغ على الاصح. كما في البحر عن الـمجتبى، وحرر الحلبى وابن شحنه. انه بعد بذل جهده دائما حتماً كالامى، فلا يؤمّ الّا مثله. ولا تصح صلوته إذا امكنه الاقتداء بمن يحسنه أو ترك جهده أو وجد قدر الفرض مما لا لثغ فيه، هذا هو الصحيح الـمختار في حكم الالثغ، وكذا من لا يقدر على التلفظ بحرف من الحروف أو لايقدر على اخراج الفاء الّا بتكرار» [رد المحتار: ۱/۴۳۰، ۲/۳۲۷ ط دار الکتب العلمیة، کذا فی الهندیة: ۱/۸۶].

۲- عدم تکمیل و تعدیل رکوع:

اعتدال در رکوع واجب است. و فرض رکوع با پائین‌کردن سر و خم‌نمودن کمر اداء مى‌شود پس اگر امام مذکور بنابر عذرى نمى‌تواند رکوع را تکمیل نماید، اشکالى ندارد زیرا فرض رکوع اداء مى‌گردد اما بدون عذر چنان کند در نمازش نقصان مى‌آید.

۳- ناراحتى مقتدی‌ها:

اگر ناراحتى مقتدی‌ها از امام بخاطر کوتاهى در مسائل شرعى باشد، نماز و امامت وی مکروه تحریمى مى‌باشد و نباید امامت کند.

وفی الدر:

«ولو امّ قوماً وهم له كارهون، ان الكراهة لفساد فيه أو لانهم أحق بالامامة منه كره له ذلك تحريماً، لحديث أبي داود: «لاَ يَقْبَلُ اللَّهُ صَلاَةً مَنْ تَقَدَّمَ قَوْمًا وَهُمْ لَهُ كَارِهُونَ» وان هو احق لا والكراهة عليهم» [رد المحتار ۱/۴۱۳، ۲/۲۹۸ ط دارالکتب العلمیة].

۴- تطویل سلام در نماز:

با گفتن «السلام» نماز بپایان مى‌رسد، پس به تطویل کلمات بعدى در نماز اشکالى پیش نمى‌آید.

وفی رد المحتار:

«قال! فى التنجيس: الامام إذا فرغ من صلاته، فلما قال: «السلام» جاء رجل واقتدى به قبل أن يقول: «عليكم» لا يصير داخلاً في صلاته، لأن هذا سلام، ألا ترى انه لو أراد ان يسلم على أحد في صلاته ساهياً فقال: «السلام» ثم علم فسكت تفسد صلوته. اه رحمتى» [رد المحتار: ۱/۳۴۶، ۲/۱۶۲ ط دارالکتب العلمیة].

خلاصه اینکه در صورت صحت مطالب نوشته شده در سؤال، و با توجه به جواب‌هاى بالا، امامت امام مذکور درست نیست و مقتدی‌ها کسى دیگر را براى امامت انتخاب کنند و نیز مردم امامى را که چندین سال آنها را امامت داده‌است (و حالا بر اثر ضعف و پیرى از آن معذور شده) لازم است که به او کمک کنند و او را به حال خود رها نکنند.

والله أعلم بالصّواب

خدانظر-عفا الله عنه-

دارالافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان

۳/۱۱/۱۴۱۸ هـ.ق

حق تقدّم در امامت نماز

چه مى‌فرمایند علماى دین و مفتیان شرع متین در مورد مسئله ذیل:

شخصى است که ریش خودش را ماشین مى‌کند و در ضمن قرآن را با تجوید خیلى خوب مى‌خواند و احادیث زیادى یاد دارد، شخص دیگرى است که ریش دارد و قرآن را با تجوید مى‌خواند ولى حدیث بلد نیست و شخص ثالث مثل شخص اول است با این تفاوت که حدیث نمى‌داند.

از این سه نفر کدام یک مستحق امامت است؟

الجواب باسم ملهم الصّواب

از این سه نفر هرکدام که اعلم و داناتر به احکام نماز از قبیل صحت و فساد باشد امامت نماید، حدیث دانستن و بقیه علوم در امامت شرط نیست.

وفی الدر المختار:

«والاحق بالامامة الاعلم بأحكام الصلوة فقط ثم الاحسن تلاوة وتجويداً للقراءة ثم الاورع ثم الأسن».

وفی الرد:

«قوله: «بأحكام الصلوة فقط» أى وان كان غير متبحر في بقية العلوم وهو أولى من الـمتبحر كذا في زاد الفقير عن شرح الارشاد» [رد المحتار: ۱/۴۱۲].

والله أعلم بالصّواب

خدانظر-عفا الله عنه-

دارالافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان

۲۷/۶/۱۴۱۱ هـ.ق

امامت شخصى که مردم بدان رضایت ندارند

چه مى‌فرمایند علماى دین در مورد مسئله ذیل:

احمد براى مسجد زمینى را وقف کرده است و کنار مسجد زمینى نیز براى امام مسجد داده تا در آن زندگى کند، حالا چونکه صاحب زمین با امام ناراحتى دارد به امام مى‌گوید: از زمین من بیرون شوید، در این زمان، مجید آمده و مى‌گوید: شما اینجا زمین ندارید، احمد ناراحت شده مى‌گوید: هرکسى از این تاریخ به بعد در مسجد نماز بخواند من او را معاف نمى‌کنم و براى امام مسجد نیز همین کلمات را بکار برده است. آیا این حق به صاحب زمین مى‌رسد یا خیر؟

لطفاً مسئله را توضیح دهید.

قابل یاد‌آورى است زمینى که کنار مسجد است زمین وقفى نیست، بلکه ملک شخصى احمد مى‌باشد البته امام را بطور عاریه اجازه داده‌است، زیرا امام مهاجر بوده، و بطور همیشگى آن را براى امام‌هاى آن مسجد وقف نکرده است. و احمد نیز بر این مسئله گواه دارد که قطعه زمین کنار مسجد ملک شخصى او می‌باشد.

ثانیاً: مردم از این امام ناراحت هستند آیا نماز مقتدی‌ها پشت سر او جایز است یا خیر؟

الجواب باسم ملهم الصّواب

۱- زمینى را که براى مسجد وقف نموده از مسجد قرار گرفته و از ملک او خارج شده است و حق ندارد مردم را از آمدن به مسجد باز دارد.

وفی الدر:

«ويزول ملكه عن المسجد والمصلى بالفعل وبقوله جعلته مسجداً، وشرط محمد والامام الصلوة فيه بجماعة، وقيل يكفى واحد. وجعله في الخانية ظاهر الرواية» [رد المحتار: ۳/۴۰۵، البحر الرائق: ۵/۲۴۸].

۲- اما زمینى که به امام داده چون بطور عاریت بوده است مى‌تواند امام را از آن‌جا بیرون کند.

وفی الهدایة:

«وللمعير أن يرجع في العارية متى شاء لقوله÷ المنحة مردودة، والعارية مؤداة، ولأن المنافع تملك شيئاً فشيئاً على حسب حدوثها فالتمليك فيما لم يوجد لم يتصل به القبض فيصح الرجوع عنه..... وإذا استعار أرضاً ليبنى فيها أو ليغرس فيها جاز، وللمعير أن يرجع فيها ويكلفه قلع الباء والغرس» [الهدایة: ۳/۲۷۷].

۳- و مسئله نماز پشت سر امام به این تفصیل مى‌باشد که: اگر ناراحتى مردم از امام به خاطر کوتاهى در مسائل شرعى باشد، نباید مردم را امامت کند.

وفی الدر:

«ولو امّ قوماً وهم له كارهون، ان الكراهة لفساد فيه أو لانهم أحق بالامامة منه كره له ذلك تحريماً، لحديث أبى داود:لا يقبل الله صلوة من تقدم قوماً وهم له كارهون وان هو احق لا، والكراهة عليهم» [رد المحتار: ۱/۴۱۳].

و همچنان در اینصورت اگر مردم و متولى مسجد آن محله بخواهند که امام را معزول نمایند مى‌توانند آن را بیرون کنند.

وفی الدر:

«لا يجوز الرجوع عن الوقف إذا كان مسجّلاً ولكن يجوز الرجوع عن الموقوف عليه المشروط كالمؤذن والامام والمعلم، وان كانوا أصلح انتهى، جوهرة....».

قال الشامی/:

«قوله: «وان كانوا أصلح» وحاصله انه لو شرط الواقف أن يكون الامام أو الـمؤذن أو الـمعلم شخصاً معيناً يصح الرجوع عنه لو كان متهاوناً في مباشرة وظيفته، أو كان غيره اصلح، فهو في الحقيقة تغيير كما عبر به في الخلاصة، أى تغيير الشخص الـمعين بغيره للمصلحة الراجعة إلى الـمسلمين، فهو نظير ما قدمه الـمصنف من قوله: البانى أولى بنصب الامام والـمؤذن في الـمختار الّا إذا عين القوم اصلح ممن عينه، وبه ظهر الجواب عما نقله الشارح عن الاشباه من قوله: ولم أر حكم عزله لـمدرّس وامام ولا هما وهو أنه جائز للمصلحة إذا كانا مشروطين في أصل الوقف فبدونه بالأولى» [رد المحتار: ۳/۴۷۳].

والله أعلم بالصّواب

خدانظر -عفا الله عنه-

دارالا فتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان

نماز پشت سر شخصى که مردم از او ناراحت‌اند

در صورتیکه پشت سر پیشنماز کسانى از وى بد بگویند و قبول نداشته باشند آیا نمازخواندن پشت سر او درست مى‌باشد یا خیر؟

الجواب باسم ملهم الصّواب

بدگوئى و پشت‌گوئى یک مسلمان جایز نیست. اگر امام صالح بوده و عیبى شرعى در او نیست باید پشت سر او نماز بخوانند و جماعت را ترک نکنند، و نارضایتى غیر شرعى مردم هیچ اثر بدى در نماز جماعت ایجاد نمى‌کند، بلکه مردم گناه‌کارند.

«عن أبِي هُرَيْرَةَ، قالَ قالَ رَسُولُ الله ج: الجِهَادُ وَاجِبٌ عَلَيْكُم مَعَ كُلِّ أمِيرٍ بَرًّا كَانَ أوْ فَاجِراً، وَالصَّلاَةُ وَاجِبَةٌ عَلَيْكُم خَلْفَ كُلِّ مُسْلِمٍ بَرًّا كَانَ أوْ فَاجِراً» الحدیث رواه ابو داود.

و اگر در امام عیبى شرعى هست که صلاحیت امامت کامل را ندارد، و مردم از او ناراضی هستند در آنصورت براى آن امام صلاح نیست که امامت گروهى نماید که به او رضایت ندارند و نماز پشت سر او را ناپسند مى‌دارند، و امامت او مکروه است.

و فی الدر:

«وَلَوْ أَمَّ قَوْمًا وَهُمْ لَهُ كَارِهُونَ لِفَسَادٍ فِيهِ أَوْ لِأَنَّهُمْ أَحَقُّ بِالْإِمَامَةِ مِنْهُلَهُ ذَلِكَ تَحْرِيمًا لِحَدِيثِ أَبِي دَاوُد: «لَا يَقْبَلُ اللَّهُ صَلَاةَ مَنْ تَقَدَّمَ قَوْمًا وَهُمْ لَهُ كَارِهُونَ» وَإِنْ هُوَ أَحَقَّ لَا وَالْكَرَاهَةُ عَلَيْهِمْ، يكره تنزيهاً امامة عبد أو اعرابى وفاسق وأعمى. الخ...».

و فی الرد:

«قَوْلُهُ «وَيُكْرَهُ تَنْزِيهًا إلَخْ» لِقَوْلِهِ فِي الْأَصْلِ: إمَامَةُ غَيْرِهِمْ (أي العبد، الاعرابي، والفاسق واعمي...) أَحَبُّ إلَيَّ بَحْرٌ عَنْ الْمُجْتَبَى وَالْمِعْرَاجِ، ثُمَّ قَالَ: فَيُكْرَهُ لَهُمْ التَّقَدُّمُ، وَيُكْرَهُ الِاقْتِدَاءُ بِهِمْ تَنْزِيهًا، فَإِنْ أَمْكَنَ الصَّلَاةُ خَلْفَ غَيْرِهِمْ فَهُوَ أَفْضَلُ وَإِلَّا فَالِاقْتِدَاءُ أَوْلَى مِنْ الِانْفِرَادِ» [رد المحتار: ۱/۴۱۳، ۲/۲۹۸ ط دارالکتب العلمیة].

و بعضى مکروه تحریمى گفته‌اند.

وفی الرد:

«مشى في شرح الـمنية على أن كراهة تقديمه (أى الفاسق) كراهة تحريم، لـما ذكرنا» [رد المحتار: ۱/۴۱۴].

و الله اعلم بالصّواب

خدانظر-عفا الله عنه-

دارالافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان

۱۳/۳/۱۳۷۷ هـ.ق

امامت نابالغ در نماز تراویح

چه می‌فرمایند علماى دین در این مسائل:

۱- امامت نابالغ در نماز تراویح چه حکمى دارد؟

۲- امامت شخصى که بالغ است، اما هنوز ریش در نیاورده است.

الجواب باسم ملهم الصّواب

۱- اقتداء به نابالغ در نماز تراویح درست نیست.

وفی الدر:

«ولا يصح اقتداء رجل بامرأة وخنثى وصبى ولو فى جنازة ونفل على الاصح».

وفی الرد:

«قوله: «على الاصح» قال في الهداية: وفي التراويح والسنن الـمطلقة جوزه مشايخ البلخ ولم يجوزه مشايخنا ومنهم من حقق الخلاف في النفل الـمطلق بين أبى يوسف ومحمد/والـمختار انه لا يجوز في الصلوات كلّها» [رد المحتار: ۱/۴۲۷].

۲- خواندن نماز پشت سر شخص بالغى که ریش در نیاورده، وقت نبودن حافظى که ریش داشته باشد بلاکراهت جایز است. اما در فرایض اگر حَسِین باشد بهتر است او را امام نکنند، در غیر این صورت در فرایض نیز امامتش بلاکراهت درست است.

وفی الدر المختار:

«وكذا تكره خلف امرد. الخ...».

قال ابن عابدین/:

«الظاهر انها تنزيهية أيضاً وَالظَّاهِرُ أَيْضًا كَمَا قَالَ الرَّحْمَتِيُّ أَنَّ الْمُرَادَ بِهِ الصَّبِيحُ الْوَجْهِ لِأَنَّهُ مَحَلُّ الْفِتْنَةِ» [رد المحتار: ۱/۴۱۵].

«قال العلامة ظفر احمد العثمانى/قلت: انما قلت بجواز امامته في التراويح لاختلاف الفقهاء في جواز امامة الصبى فيها فجوزها مشايخ بلخ والاصح عدم الجواز كما في الشامية عن الهداية.

فلما اختلفوا في الصبى الغير البالغ فينبغى أن يتفقوا على جواز امامة الامرد البالغ إذا لم يوجد حافظ غيره ولان فيه ابقاء لحفظ القرآن ولعل مشايخ بلخ جوزوا امامة الصبى فيها نظراً إلى ذلك ولكن الصبى ليس بأهل لها والامرد البالغ اهلها وانما الكراهة لعارض فتنتفى بالضرورة» [امداد الاحکام: ۱/۴۳۳].

والله اعلم بالصّواب

خدانظر-عفا الله عنه-

دارالافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان

روش نمازخواندن جماعت دو نفره

اگر دو نفر خواسته باشند نماز بصورت جماعت بخوانند، یکى از آنان امام و دیگرى مقتدی قرار گیرد، چگونه بایستند؟ بعضى از علماء مى‌گویند: این روش مشخص که (مقتدى در طرف راست امام بایستد نه پشت سر او) مخصوص به خارج از مسجد است، آیا واقعیت دارد؟ توضیح دهید.

الجواب باسم ملهم الصّواب

مقتدى باید در طرف راست امام بطور مساوى با او بایستد نه مقدم از امام باشد و نه موخر. و اینکه مشهور است که مقتدى باندازه پاشنه پا موخر باشد، درست نبوده و خلاف سنت است.

دليله من السنة النبوية عن ابنِ عَبَّاسٍ، قال: «بِتُّ عند خَالَتِي مَيْمُونَةَل، فَقَامَ رسولُ الله جمِنَ الَّليْلِ فأَطْلَقَ الْقِرْبَةَ فَتَوَضَّأَ ثُمَّ أَوْكَأَ الْقِرْبَةَ ثُمَّ قَامَ إِلَى الصَّلاَةِ، فَقُمْتُ فَتَوَضَّأْتُ كما تَوَضَّأَ، ثُمَّ جِئْتُ فَقُمْتُ عن يَسَارِهِ فأَخَذَنِي بِيَمِينِي فأَدَارَنِي مِنْ وَرَائِهِ فأَقَامَنِي عن يَمِينِهِ، فَصَلَّيْتُ مَعَهُ» رواه الجماعة. [آثار السنن للنیموی: ص ۲۵۵].

ومن الفقه:

«(ويقف الواحد عن يمينه) أى عن يمين الامام مساوياً له. وعن محمد/انه يضع أصبعه عند عقب الامام وهو الذي وقع عند العوام، ولنا حديث ابن عباس انه قام عن يسار النبي جفأقامه عن يمينه» [الزیلعی: ۱/۱۳۶، کشف الحقائق: ۱/۵۴].

وفی حاشیة الشلبى على الزیلعى:

«قوله: «عن محمد انه يضع اصبعه الخ...» والأول هو الظاهر اه.. هداية» [حاشیة الشلبى على الزیلعى: ۱/۱۳۶].

طرف چپ و خلف امام ایستادن خلاف سنت بوده و مکروه است.

وفی حاشیة الشلبى على الزیلعى:

«ويكره أن يقف عن يساره، لـما روينا ولايكره أن يقف خلفه في رواية ويكره في أخرى. ومنشأ الخلاف في قول محمد/ان من صلى خلفه جازت، وكذا ان وقف عن يساره وهو مسيىء فمنهم من صرف قوله وهو مسيىء إلى الاخير ومنهم من صرفه إلى الفعلين وهو الصحيح» [حاشیة الشلبى على الزیلعى: ۱/۱۳۶].

وفی رد المحتار:

«وكره اتفاقاً الْكَرَاهَةَ تَنْزِيهِيَّةٌ لِتَعْلِيلِهَا فِي الْهِدَايَةِ وَغَيْرِهَا بِمُخَالَفَةِ السُّنَّةِ، وَلِقَوْلِهِ فِي الْكَافِي جَازَ وَأَسَاءَ، وَكَذَا نَقَلَهُ الزَّيْلَعِيُّ عَنْ مُحَمَّدٍ» [رد المحتار: ۱/۴۱۹].

البته بعضى گفته‌اند که مقتدى واحد خلف امام بایستد. و این مبتنى بر قیاس ضعیف و فاسدى است مگر در صورتى که ظن قوى وجود دارد که فرد دیگرى مى‌آید در آنصورت از همان اول خلف امام قرار گیرد.

وفی اعلاء السنن:

«ووحّهه بعضعهم بأن الامامة مظنّة الاجتماع، فاعتبرت في موقف الـمأموم حتى يظهر خلاف ذلك وهو حسن، لكنه مخالف للنصّ، وهو قياس فاسد، ثم ظهر لى أن ابراهيم انما كان يقول بذلك حيث يظنّ ظنّاً قوياً مجىء ثانى، وقد روي سعيد بن منصور أيضاً عنه قال: ربما قمت خلف الأسود وحدى حتّى يجىء الـمؤذن. اه» [اعلاء السنن: ۴/۲۱۸ بنقل از فتح: ۲/۱۶۱].

هذا مما ظهر لى والعلم عند الله تعالى

و الله اعلم بالصّواب

خدانظر- عفا الله عنه-

دارالافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان

۱۵/۱۱/۱۴۱۴ هـ.ق

خواندن نماز جماعت در زندان

چه مى‌فرمایند علماى دین در مورد مسائل ذیل:

آیا نماز جماعت در زندان صحیح مى‌باشد یا خیر؟

الجواب باسم ملهم الصّواب

نماز با جماعت در زندان درست است، و هرجا که دو نفر با هم بودند و وقت نماز فرا رسید باپد یکى اذان بگوید، و افضل آن دو نفر، امام باشد.

وفی الحدیث:

«عَنْ مَالِكِ بْنِ الْحُوَيْرِثِ، قَالَ: أَتَيْنَا رَسُولُ اللّهِ وَنَحْنُ شَبَبَةٌ مُتَقَارِبُونَ. فَأَقَمْنَا عِنْدَهُ عِشْرِينَ لَيْلَةً. وَكَانَ رَسُولُ اللّهِ رَحِيماً رَقِيقاً، فَظَنَّ أَنَّا قَدِ اشْتَقْنَا أَهْلَنَا. فَسَأَلَنَا عَنْ مَنْ تَرَكْنَا مِنْ أَهْلِنَا. فَأَخْبَرْنَاهُ، فَقَالَ: ارْجِعُوا إِلَى أَهْلِيكُمْ. فَأَقِيمُوا فِيهِمْ. وَعَلِّمُوهُمْ. وَمُرُوهُمْ. فَإِذَا حَضَرَتِ الصَّلاَةُ فَلْيُؤَذَنْ لَكُمْ أَحَدُكُمْ. ثُمَّ لْيَؤُمَّكُمْ أَكْبَرُكُمْ» [رواه البخاری ومسلم].

«عن ابنِ عَبَّاسٍ، قال قال رسولُ الله ج: لِيُؤَذِّنْ لَكُمْ خِيَارُكُم وَلْيَؤُمُّكُمْ قُرَّاؤُكُم».

وفی الدر:

«وَكُرِهَ تَحْرِيمًا لِمَعْذُورٍ وَمَسْجُونٍ ومُسَافِرٍ أَدَاءُ ظُهْرٍ بِجَمَاعَةٍ فِي مِصْرٍ».

وفی الرد:

«قَوْلُهُ: «أَدَاءُ ظُهْرٍ بِجَمَاعَةٍ» مَفْهُومُهُ أَنَّ الْقَضَاءَ بِالْجَمَاعَةِ غَيْرُ مَكْرُوهٍ وَفِي الْبَحْرِ وَقَيَّدَ بِالظُّهْرِ لِأَنَّ فِي غَيْرِهَا لَا بَأْسَ أَنْ يُصَلُّوا جَمَاعَةً. ا ه» [رد المحتار: ۱/۶۰۴، ۳/۳۲ ط دارالکتب العلمیة، البحر الرائق: ۲/۱۵۴].

و الله أعلم بالصّواب

خدانظر-عفا الله عنه-

دارالافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان

۱۳/۳/۱۳۷۷ هـ.ق

فراموش‌کردن یک سجده در نماز

سؤال: شخصى امام جماعت بوده و از دو سجده یکى را فراموش کرده است. آیا نماز وى فاسد شده یا خیر؟ و اگر فاسد شده حکمش چیست؟

الجواب باسم ملهم الصّواب

در صورت مذکور امام جماعت فرضى را ترک نموده است بنابراین نمازش باطل شده، و اعادهء آن لازم است، دلیل بر فرضیت سجده ثانى عبارات ذیل‌اند:

وفی الهندیة:

«السجود الثانى فرض كالأول باجماع الأمة، كذا في الزاهدى» [الهندیه: ۱/۷۰].

وفی الـمراقى شرح نور الایضاح:

«ويفترض العود إلى سجود الثانى لأن السجود التانى كالأول فرض باجماع الأمة» [طحطاوی على الـمراقی شرح نور الایضاح: ص ۱۸۹].

وفی الکنز:

«وفرضها التحريمة.... والركوع والسجود».

قال فی البحر:

«والـمراد من السجود سجدتان، فأصله ثابت بالكتاب والسنة والاجماع وكونه مثنى في كل ركعة بالسنة وبالاجماع وهو أمر تعبدى لم يعقل له معنى على قول أكثر مشايخنا تحقيقاً للابتداء، ومن مشائخنا من يذكر له حكمة، فقيل: انما كان مثنى ترغيماً للشيطان حيث لم يسجد فانه أمر بسجدة فلم يفعل فنحن نسجد مرتين ترغيماً له، وقيل الأولى لامتثال الأمر والثانية ترغيماً له من حيث لم يسجد استكباراً وقيل: الأولى لشكر الايمان والثانية لبقائه وقيل: في الأولى اشارة إلى انه خلق من الأرض وفي الثانية إلى انه يعاد إليه وقيل: لمّا أخذ الـميثاق من ذرية آدم أمرهم بالسجود تصديقاً لـما قالوا فسجد الـمسلمون كلهم وبقى الكفار، فلما رفع الـمسلمون رؤسهم رأوا الكفار لم يسجدوا فسجدوا ثانياً شكراً للتوفيق. كما ذكره شيخ الاسلام» [البحر الرائق شرح کنز الدقائق: ۱/۳۱۰ ط بیروت، ۱/۲۹۳ ط کویته].

والله أعلم بالصّواب

خدانظر-عفا الله عنه-

دارالافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان

گفتن تکبیر تحریمه پیش از امام

اگر مقتدى قبل از امام تکبیر تحریمه بگوید آیا نماز این مقتدى درست است یا خیر؟

الجواب باسم ملهم الصّواب

در صورت مسئوله اقتداء مقتدى به امام درست نیست، لذا نمازش صحیح نشده و باید قضاى بیاورد، البته اگر بعد از آن دوباره تکبیر بگوید نمازش صحیح مى‌شود.

وفی الدر المختار:

«كَبَّرَ غَيْرَ عَالِمٍ بِتَكْبِيرِ إمَامِهِ، إنْ أَكْبَرُ رَأْيِهِ أَنَّهُ كَبَّرَ قَبْلَهُ لَمْ يَجُزْ وَإِلَّا جَازَ مُحِيطٌ».

وفی الحاشیه للشامى/:

«قَوْلُهُ: «وَإِلَّا جَازَ» أَيْ بِأَنْ كَانَ أَكْبَرُ رَأْيِهِ أَنَّهُ مَعَ الْإِمَامِ أَوْ بَعْدَهُ أَوْ لَمْ يَكُنْ لَهُ رَأْيٌ أَصْلًا، وَالْجَوَازُ فِي الثَّالِثَةِ لِحَمْلِ أَمْرِهِ عَلَى الصَّوَابِ، وَلَكِنَّ الْأَحْوَطَ كَمَا فِي شَرْحِ الْمُنْيَةِ أَنْ يُكَبِّرَ ثَانِيًا لِيَقْطَعَ الشَّكَّ بِالْيَقِينِ» [رد المحتار: ۱/۳۵۵].

والله أعلم بالصّواب

خدا نظر-عفا الله عنه-

دارالافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان

۲۸/۳/۱۴۱۴ هـ. ق

اگر امام «ایایک نعبد» خواند آیا نمازش فاسد مى‌شود؟

اگر امام در حالت نماز دادن ﴿إِيَّاكَ نَعۡبُدُ وَإِيَّاكَ نَسۡتَعِينُ ٥[الفاتحة: ۵] را «ايّايِك نعبد وايّايِك نستعين» بخواند، آیا نماز امام و مقتدیان و یا یکى از آنها درست است یا خیر؟

الجواب باسم ملهم الصّواب

در این صورت که امام حرف (ی) اضافه مى‌کند معنى قرآن تغییر نمى‌یابد و نماز هم فاسد نمی‌گردد، البته گنهکار مى‌شود اگر در تصحیح آن کوشش ننماید، لیکن اشخاصى که مى‌توانند صحیح بخوانند امامت آنها را نکند تا وقتی که این کلمه را تصحیح نکرده است. و از جواب مولانا اشرفعلى صاحب که در کتاب خود امداد الفتاوى در جواب سؤال ۲۱۹ تحریر نموده چنین فهمیده مى‌شود.

والله أعلم بالصّواب

خدانظر -عفا الله عنه-

دار الافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان

در نماز به جاى ﴿وَجِاْيٓءَ يَوۡمَئِذِۢ بِجَهَنَّمَۚ(جاء بجهنم)، خواند نمازش درست است یا خیر؟

سؤال: شخصى در نمار از سوره والفجر، بجاى ﴿وَجَآءَ رَبُّكَ وَٱلۡمَلَكُ صَفّٗا صَفّٗا ٢٢ وَجِاْيٓءَ يَوۡمَئِذِۢ بِجَهَنَّمَ[الفجر: ۲۲-۲۳] چنین مى‌خواند «وجاء بجهنم». یعنى کلمه: ﴿يَوۡمَئِذِۢرا ترک مى‌کند و نیز «جىء» را «جاء» مى‌خواند آیا نمازش درست است یا خیر؟

الجواب باسم ملهم الصّواب

در هردو صورت نماز فاسد نمى‌شود، در صورت ترک‌کردن ﴿يَوۡمَئِذِۢچونکه در معنى تغییر نمى‌آید.

وفی رد:

«قَالَ فِي شَرْحِ الْمُنْيَةِ: وَإِنْ تَرَكَ كَلِمَةً - مِنْ آيَةٍ - فَإِنْ لَمْ تُغَيِّرْ الْمَعْنَى مِثْلَ - وَجَزَاءُ سَيِّئَةٍ - مِثْلُهَا - بِتَرْكِ سَيِّئَةٍ الثَّانِيَةِ لَا تَفْسُدُ وَإِنْ غَيَّرَتْ، مِثْلَ - فَمَا لَهُمْ يُؤْمِنُونَ - بِتَرْكِ لَا، فَإِنَّهُ يُفْسِدُ. عِنْدَ الْعَامَّةِ، وَقِيلَ لَا وَالصَّحِيحُ الْأَوَّلُ» [رد المحتار: ۱/۴۶۸].

وفی الخانیة:

«وان ترك كلمة من آية ان لم يتغير المعنى، كما لو قرأ: «وما تدرى نفس ماذا تكسب غداً، وترك ذا لاتفسد صلوته، لأنه يفهم به ما يفهم بدون الترك»» [خانیة بهامش الهندیة: ۱/۱۵۴].

و در صورت، خواندن «جاء» در عوض «جىء» در معنى آن نیز تغییرى نمى‌آید زیرا که «جاء» به معنى: (آورده مى‌شود) و «جاء» به معنى: (مى‌آورد)، و آورنده خداوند متعال هست، نیز کلمه «جاء» در قرآن هم استعمال شده است. پس نماز فاسد نمى‌گردد.

وفی الشامیة:

«قَوْلُهُ: «أَوْ بَدَّلَ بِآخَرَ» هَذَا إمَّا أَنْ يَكُونَ عَجْزًا كَالْأَلْثَغِ وَقَدَّمْنَا حُكْمَهُ فِي بَابِ الْإِمَامَةِ، وَإِمَّا أَنْ يَكُونَ خَطَأً، وَحِينَئِذٍ فَإِذَا لَمْ يُغَيِّرْ الْمَعْنَى، فَإِنْ كَانَ مِثْلُهُ فِي الْقُرْآنِ نَحْوُ (إنَّ الْمُسْلِمُونَ) لَا يَفْسُدُ، وَإِلَّا نَحْو (قَيَّامِينَ بِالْقِسْطِ)، وَكَمِثَالِ الشَّارِحِ لَا تَفْسُدُ عِنْدَهُمَا، وَتَفْسُدُ عِنْدَ أَبِي يُوسُفَ/» [رد المحتار: ۱/۴۶۸].

والله أعلم بالصّواب

خدا نظر-عفا الله عنه-

دارالافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان

۲۴/۱/۱۴۱۸ هـ.ق

در نماز رکوع متروکه رکعت اول را در رکعت چهارم خواند

اگر شخصى در یک نماز چهار رکعتى که در رکعت اول سهواً رکوع ترک شده است، و در رکعت چهارم بیادش مى‌آید که رکوع رکعت اول را انجام نداده است، و در رکعت چهارم علاوه بر رکوع آن رکعت، یک رکوع اضافى براى جبران رکوع اول انجام داد، و در آخر سجدهء سهو نمود، آیا نمازش درست است یا خیر؟

الجواب باسم ملهم الصّواب

نماز وى صحیح نشده؟ باید نماز را اعاده کند.

وفی الهندیة:

«لَوْ رَكَعَ قَبْلَ الْقِيَامِ أَوْ سَجَدَ قَبْلَ الرُّكُوعِ لَا يَجُوزُ» [فتاوی هندیه: ۱/۷۱].

معلوم شد که ترتیب درمیان رکوع و قیام و درمیان سجده و رکوع فرض است. و به سبب ترک فرض نماز باطل مى‌شود.

والله أعلم بالصّواب

خدانظر-عفا الله عنه-

دارالافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان

سامعى قرآن را در دست مى‌گیرد و امام را فتح مى‌دهد

چه مى‌فرمایند علماى دین درمسئله ذیل:

سامعى قرآن در دست گرفته و امام را فتح مى‌دهد، آیا نماز امام باطل مى‌شود یا خیر؟

الجواب باسم ملهم الصّواب

چونکه این شخص «سامع» در اینجا سه عمل انجام مى‌دهد:

۱- نظردر قرآن

۲- حمل قرآن

۳- تقلیب اوراق،

بنابراین نمازحامل قرآن فاسد مى‌شود. و وقتی‌ که به امامش فتح مى‌دهد، گویا یک شخص که در نماز شرکت ندارد امام را فتح مى‌دهد بنابراین نماز امام و مقتدیانش نیز فاسد مى‌شود.

وفی الدر التمختار:

«ويفسدها انتقاله من صلاة إلى مغايرتها.... وقراءته من مصحف أى ما فيه قرآن مطلقاً لأنه تعلم» [الدر المختار مع رد المحتار: ۱/۴۱۶].

وفی الشامیة:

«قَوْلُهُ: «لِأَنَّهُ تَعَلُّمٌ» ذَكَرُوا لِأَبِي حَنِيفَةَ فِي عِلَّةِ الْفَسَادِ وَجْهَيْنِ. أَحَدُهُمَا: أَنَّ حَمْلَ الْمُصْحَفِ وَالنَّظَرِ فِيهِ وَتَقْلِيبِ الْأَوْرَاقِ عَمَلٌ كَثِيرٌ. وَالثَّانِي أَنَّهُ تَلَقُّنٌ مِنْ الْمُصْحَفِ فَصَارَ كَمَا إذَا تَلَقَّنَ مِنْ غَيْرِهِ. وَعَلَى الثَّانِي لَا فَرْقَ بَيْنَ الْمَوْضُوعِ وَالْمَحْمُولِ عِنْدَهُ، وَعَلَى الْأَوَّلِ يَفْتَرِقَانِ وَصَحَّحَ الثَّانِي فِي الْكَافِي تَبَعًا لِتَصْحِيحِ السَّرَخْسِيِّ» [رد المحتار: ۱/۴۱۶].

والله أعلم بالصّواب

خدانظر-عفا الله عنه-

دارالافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان

نمازخواندن در مسجدى که در مکان مغصوب بنا شده است اعاده نمازهایی که با کراهت تحریمی خوانده شده‌اند

اگر کسى براى مسجد زمینى خریده است و کنار این زمین شخصى دیگر هم زمینى دارد، و آن شخص بدون اجازهء صاحب زمین، زمین او را به مسجد منضم مى‌کنند صاحب زمین مى‌گوید: این زمین مال من است، اما آن شخص زمین را بزور مى‌برد. آیا در این مسجد نمازخواندن درست است یا خیر؟

الجواب باسم ملهم الصّواب

نحمده ونصلي على رسوله الكريم

امّا بعد: نمازخواندن در زمین غصب شده مکروه تحریمى است.

چنانکه صاحب «الدر المختار» مى‌فرماید:

«وتكره في أرض مغصوبة».

و علامه شامى/بعد از ذکر عبارت شارح منیه «بنى مسجداً في أرض غصب لا بأس بالصلوة فيه» می‌فرماید:

«وَفِي الْوَاقِعَاتِ بَنَى مَسْجِدًا عَلَى سُورِ الْمَدِينَةِ لَا يَنْبَغِي أَنْ يُصَلِّيَ فِيهِ، لِأَنَّهُ مِنْ حَقِّ الْعَامَّةِ فَلَمْ يَخْلُصْ لِلَّهِ تَعَالَى كَالْمَبْنِيِّ فِي أَرْضٍ مَغْصُوبَةٍ ا ه ثُمَّ قَالَ: وَمَدْرَسَةُ السُّلَيْمَانِيَّةِ فِي دِمَشْقَ مَبْنِيَّةٌ فِي أَرْضِ الْمَرْجَةِ الَّتِي وَقَفَهَا السُّلْطَانُ نُورُ الدِّينِ الشَّهِيدُ عَلَى أَبْنَاءِ السَّبِيلِ بِشَهَادَةِ عَامَّةِ أَهْلِ دِمَشْقَ وَالْوَقْفُ يَثْبُتُ بِالشُّهْرَةِ، فَتِلْكَ الْمَدْرَسَةُ خُولِفَ فِي بِنَائِهَا شَرْطُ وَقْفِ الْأَرْضِ الَّذِي هُوَ كَنَصِّ الشَّارِعِ، فَالصَّلَاةُ فِيهَا مَكْرُوهَةٌ تَحْرِيمًا فِي قَوْلٍ، وَغَيْرُ صَحِيحَةٍ لَهُ فِي قَوْلٍ آخَرَ كَمَا نَقَلَهُ فِي جَامِعِ الْفَتَاوَى، وَكَذَا مَاؤُهَا مَأْخُوذٌ مِنْ نَهْرٍ مَمْلُوكٍ، وَمِنْ هَذَا الْقَبِيلِ حُجْرَةُ الْيَمَانِيِّينَ فِي الْجَامِعِ الْأُمَوِيِّ، وَلَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إلَّا بِاَللَّهِ» [رد المحتار: ۱/۲۸۱].

سؤال: نمازهایى که در قسمت غصب شده خوانده شده آیا اعاده آنها واجب است یا خیر؟

ج: در این باره اختلاف است، علامه شامى/وجوب اعاده را ترجیح داده‌اند چنانکه مى‌فرمایند:

«وَقَدْ عَلِمْت أَيْضًا تَرْجِيحَ الْقَوْلِ بِالْوُجُوبِ، فَيَكُونُ الْمُرَجَّحُ وُجُوبَ الْإِعَادَةِ فِي الْوَقْتِ وَبَعْدَهُ» [رد المحتار ۱/۵۳۶، احسن الفتاوى: ۳/۴۲۸].

والله أعلم بالصّواب

خدانظر -عفا الله عنه-

دارالافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان

مساجد کبیره در مورد ستره حکم فضا را دارند

آیا مساجدکبیره در باب ستره حکم فضا را دارند یا خیر؟

الجواب باسم ملهم الصّواب

مسجد بزرگ حکم فضا را دارد، اما اینکه در فضا مرور از چه جاهائى درست است. بین علماء احناف اختلاف است. بعضى مى‌گویند: از مواضع سجده نگذرد. و بعضى مى‌گویند: اگر مُصلّى، نماز خاشعین را مى‌خواند یعنى: جاى سجده‌اش را نگاه مى‌کند تا جائیکه مُصلّى مى‌بیند نگذرد. و این اندازه، تقریباً یک متر جلوتر از جاى سجده مى‌شود- قول دوّم را تمرتاشى، صاحب بدائع، فخر الاسلام، صاحب نهایه، فتح، عنایه، و صاحب «رد المحتار» ترجیح داده‌اند. [رد المحتار: ۲/۳۹۸].

والله أعلم بالصّواب

خدانظر-عفا الله عنه-

دارالافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان

تضرع و نیایش در سجدهء خارج از نماز

اگر کسى بعد از اتمام نوافل یا تهجد در حالت دعا و تضرع به سجده رفته، و در حالت سجده به دعا و راز و نیاز بپردازد درست است یا خیر؟

الجواب باسم ملهم الصّواب

زارى و تضرع در سجدهء خارج از نماز درست و مستحب است، ولى حالت نماز افضل احوال است.

وفی الحدیث:

«عَنْ مَسْرُوقٍ عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ جيُكْثِرُ أَنْ يَقُولَ فِى رُكُوعِهِ وَسُجُودِهِ سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ رَبَّنَا وَبِحَمْدِكَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِى. يَتَأَوَّلُ الْقُرْآنَ» [صحیح مسلم].

وجاء فی فتح الملهم تحت هذا الحدیث:

«قوله: «يَتَأَوَّلُ الْقُرْآنَ» قال القاضى: جملة وقعت حالاً عن ضمير يقول أى يقول متأولاً للقرآن، أى مبيناً ما هو الـمراد عن قوله: فسبّح بحمد ربّك واستغفره آتياً بمقتضاه، ذكره الطيبى/وهو أظهر لفظاً ومعنيً. والله اعلم».

قال ابن حجر:

«وهو ان لم يقيّد بحال من الأحوال، لكن جعله في افضل الأحوال وهو الصلاة ابلغ في الامتثال واظهر في التعظيم والاجلال» [فتح الملهم: ۲/۹۴].

اما این حالت بلافاصله متصل به نماز مکروه است، چونکه وَهْم مسنون‌بودن آن مى‌رود، کما اینکه در مورد سجدهء شکر این حالت باید رعایت شود.

وفی الدر:

«وسجدة الشكر مستحبة، به يفتى، لكنها تكره بعد الصلاة، لأن الجهلة يعتقدونها سنة أو واجبة وكل مباح يؤدى إليه فمكروه».

وجاء فی الشامیة تحت قول الشارح:

«قَوْلُهُ: «لَكِنَّهَا تُكْرَهُ بَعْدَ الصَّلَاةِ» الضَّمِيرُ لِلسَّجْدَةِ مُطْلَقًا. قَالَ فِي شَرْحِ الْمُنْيَةِ آخِرَ الْكِتَابِ عَنْ شَرْحِ الْقُدُورِيِّ لِلزَّاهِدِيِّ: أَمَّا بِغَيْرِ سَبَبٍ فَلَيْسَ بِقُرْبَةٍ وَلَا مَكْرُوهٍ، وَمَا يُفْعَلُ عَقِيبَ الصَّلَاةِ فَمَكْرُوهٌ لِأَنَّ الْجُهَّالَ يَعْتَقِدُونَهَا سُنَّةً أَوْ وَاجِبَةً وَكُلُّ مُبَاحٍ يُؤَدِّي إلَيْهِ فَمَكْرُوهٌ انْتَهَى. وَحَاصِلُهُ أَنَّ مَا لَيْسَ لَهَا سَبَبٌ لَا تُكْرَهُ مَا لَمْ يُؤَدِّ فِعْلُهَا إلَى اعْتِقَادِ الْجَهَلَةِ سُنِّيَّتَهَا كَاَلَّتِي يَفْعَلُهَا بَعْضُ النَّاسِ بَعْدَ الصَّلَاةِ» [رد المحتار: ۱/۵۷۷ ط کویته، ۵۹۸، ۵۹۷ ط دارالکتب العلمیة، کذا فى خیر الفتاوى: ۲/۴۴۴ وکذا فی امداد الفتا وى: ۱/۵۵۶].

والله أعلم بالصّواب

خدانظر-عفا الله عنه-

دارالافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان

۸/۳/۱۴۱۶ هـ.ق

خشوع در نماز و ترک آن

چه مى‌فرمایند علماى دین مبین در این مسئله:

من چند سال پیش در نمازها کاهلى کرده و همه نمازها را مى‌خواندم، اما با خشوع و خضوع نبوده، و خیلى تند تند خوانده‌ام، حالا تصمیم گرفته‌ام نمازها را کامل و با خشوع و خضوع بخوانم، آیا نمازهایى که بدون خشوع و خضوع خوانده‌ام اعاده دارند یا نه، یا فقط توبه کنم تا الله مرا ببخشد.

الجواب باسم ملهم المصّواب

خشوع فقط بهنگام تکبیر تحریمه کافى و مستحب است، اگر در باقى ارکان خشوع ترک گردد اعاده نمازها نه اینکه واجب نیست، بلکه مستحب هم نمى‌باشد و نماز او جایز است.

وفی الرد:

«قَوْلُهُ: «وَشَرَطَ الشَّافِعِيُّ قِرَانَهَا» وَفِي شَرْحِ الْمُقَدِّمَةِ الْكَيْدَانِيَّةِ لِلْعَلَّامَةِ الْقُهُسْتَانِيِّ: يَجِبُ حُضُورُ الْقَلْبِ عِنْدَ التَّحْرِيمَةِ، فَلَوْ اشْتَغَلَ قَلْبُهُ بِتَفَكُّرِ مَسْأَلَةٍ مَثَلًا فِي أَثْنَاءِ الْأَرْكَانِ فَلَا تُسْتَحَبُّ الْإِعَادَةُ: وَقَالَ الْبَقَّالِيُّ: لَمْ يَنْقُصْ أَجْرُهُ إلَّا إذَا قَصَّرَ» [رد المحتار: ۱/۳۰۷، ۲/۹۴ ط دارالکتب العلمیة بیروت].

«الفقيه انما ينظر إلى دهماء القوم وعامة الناس، ومن الـمعلوم ان العامة يتعسّر عليهم التخشع، فمن أجل ذلك قال الفقهاء بالاستحباب دون الوجوب، رعاية لأحوال الجمهور من الـمومنين، وبالجملة فالخشوع مستحب» [عمدة القاری: ۳/۱۷، فتح ابلاری: ۳/۱۸۸].

«وقد حكى النووى الاجماع على ان الخشوع ليس بواجب. الخ... وقد ردّ على كل ما يرد من خلافه من الوجوب، فليراجعهما» [معارف السنن: ۳/۴۷۱].

قال العینى فی العمدة:

«ولا شك ان ترك الخشوع ينافى كمال الصلاة فيكون مستحباً، وحكى النووى ان الاجماع على ان الخشوع ليس بواجب» [عمدة القاری: ۵/۲۸۱].

وفی فتح الملهم:

«اما لو ركع أو سجد ذاهلاً كل الذهول اجزأه اه» [فتح الملهم: ۱/۳۵۹].

والله اعلم بالصّواب

خدانظر-عفا الله عنه-

دارالافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان

۵/۱۱۴۱۸ هـ.ق

جواب عطسه در نماز

سوال: شخص عطسه‌زننده، اگر در نماز پس از عطسه الحمد لله بگوید، نمازش فاسد مى‌شود یا خیر؟

نیز اگر شخص دیگرى در نماز در جواب عطسه‌زننده لفظ «یرحمک الله» بگوید نمازش فاسد مى‌شود یا خیر؟

الجواب باسم ملهم الصّواب

در صورت اول که عطسه‌زننده خودش «الحمد لله» بگوید نمازش فاسد نمى‌شود.

وفی حاشیة الطحطاوى على مراقى الفلاح:

«ولو قال: الحمدلله فمن عاطس نفسه لا تفسد» [حاشیة الطحطاوی على الـمراقی الفلاح: ص ۲۶۴].

وفی الطحطاوى على الدر:

«اما لو قال السامع الحمدلله أو العاطس لا تفسد، لأنه لم يتعارف جواباً وان قصده على خلاف فيه، وينبغى ان يحمد العاطس في نفسه ولا يحرك لسانه» [طحطاوی على الدر: ۱/۲۶۳].

وفی الهندیة:

«وَلَوْ عَطَسَ فَقَالَ لَهُ الْمُصَلِّي الْحَمْدُ لِلَّهِ لَا تَفْسُدُ، لِأَنَّهُ لَيْسَ بِجَوَابٍ وَإِنْ أَرَادَ بِهِ جَوَابَهُ أَوْ اسْتِفْهَامَهُ فَالصَّحِيحُ أَنَّهَا تَفْسُدُ هَكَذَا فِي التُّمُرْتَاشِيِّ وَلَوْ قَالَ الْعَاطِسُ لَا تَفْسُدُ صَلَاتُهُ وَيَنْبَغِي أَنْ يَقُولَ فِي نَفْسِهِ وَالْأَحْسَنُ هُوَ السُّكُوتُ. كَذَا فِي الْخُلَاصَةِ» [الهندیة: ۱/۹۸].

وفی الدر:

«ويفسدها تشميت عاطس لغيره بيرحمك الله ولو من العاطس بنفسه لا».

وفی الهندیة:

«رجل عطس فقالط المصلى: يرحمك الله تفسد صلوته. كذا في المحيطين» [الهندیة: ۱/۹۸].

والله أعلم بالصّواب

خدانظر-عفا الله عنه-

دارالافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان

حکم کندن موها در نماز

سوال: کندن موهای ریش (محاسن) در نماز، آیا مفسد نماز است یا خیر؟

الجواب باسم ملهم الصّواب

اگر یک یا دو تار مو را با یک دفعه یا دو دفعه کند نماز فاسد نمى‌شود، اما اگر کندن مو سه دفعه صورت گرفت نماز فاسد مى‌شود.

وفی الفتاوى الخانیة:

«لو نتف شعرة أو شعرتين بمرة أو مرتين لا تفسد وان نتف ثلاث مرّات تفسد صلاته» [قاضیخان بهامش الهندیة: ۱/۱۳۴].

والله أعلم بالصّواب

خدانظر-عفا الله عنه-

دارالافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان

حکم انگشتر طلا در نماز و خارج آن

اگر مردى انگشتر طلا در دست کند، خارج از نماز چه حکمى دارد، و در داخل نماز چه حکمى دارد؟

الجواب باسم ملهم الصّواب

استعمال طلا براى مردان در داخل نماز و خارج از آن حرام است.

وأخرج الترمذى: «عن أبي موسى الأشعريسأنَّ رسول الله جقال: حُرِّم لباس الحرير والذهب على ذكور أمِّتي، وأُحِلَّ لأناثهم» [الترمذی: ۱/۳۰۲ ط کراچی].

نماز همراه با استعمال طلا، از قبیل انگشتر طلا در دست‌کردن، درست است و در نماز خللى وارد نمى‌شود. کما ذکره صاحب عزیز الفتاوى. [عزیز الفتاوی: ص ۳۱۵].

والله أعلم بالصّواب

خدانظر-عفا الله عنه-

دارالافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان

۲۲/۱۰/۱۳۷۲ هـ.ق

استماع صداى زن از رادیو، تلویزیون و ضبط صوت

چه مى‌فرمایند مفتیان کرام در مسأله ذیل:

استماع و گوش‌دادن به نوارهاى سخنرانى و قرائت سخنرانان و قاریان زن جایز است یا خیر؟

الجواب باسم ملهم الصّواب

این مسأله به اختلافى که بین فقهاء در رابطه با صداى زن (که عورت است یا خیر) وجود دارد مربوط مى‌شود. چنانکه صاحب محیط، الکافى و قاضیخان صداى زن را عورت قرار داده‌اند و ابن امیر الحاج شارح المنیه، ابن نجیم صاحب «البحر الرائق» و الأشباه و النظائر و صاحب «النهر الفائق» و مولف «الدر المختار» و غیره، آن را عورت قرار نداده‌اند.

اقوال مذکور را علامه لکهنوى در «السعایة شرح شرح الوقایة» و علامه شامى در رد المحتار ذکر نموده‌اند. البته بعضى در بین دو قول مذکور چنین تطبیق داده‌اند که صداى زن اگر با نرمى و کشیدگى و بلند باشد، امکان وقوع فتنه مى‌رود، در چنین صورتى صدایش عورت مى‌باشد (یعنى شنیدن آن جایز نمى‌باشد) و قابل سماع نیست، اما مطلق صحبت کردن و استماع کلام زن در حد ضرورت اشکالى ندارد و به همین دلیل صداى وی نزد بعضى عورت نمى‌باشد.

وفی السعایة بعد ذکر الأقوال المذکورة:

«قلت: على هذا ينبغى أن يكون لفظياً فمن قال: ان صوتها عورة، أراد بها رفع صوتها وتمطيطها وتليينها، لـما في ذلك من وقوع الفتنة ولذلك لا يجوز أن تؤذن وتقيم وتلبّى جهراً، ومن قال: أنهاليست بعورة، أراد بها مطلق الصوت، فانه ليس بعورة.

ويؤيده ما نقل بعضهم عن خط العلامة المقدسى انه ذكر الامام ابوالعباس القرطبى في كتابه السماع: لا يظن مَن لا فطنة عنده أنا إذا قلنا صوت المرأة عورة، إنا نريد بذلك كلامها، لأن ذلك ليس بصحيح، فأنا نجيز الكلام مع النساء للاجانب ومحاورتهن عند الحاجة إلى ذلك. ولا نجيز رفع صوتهن ولا تمطيطها، لما في ذلك من استمالة الرجال إليهن وتحريك الشهوات منه ومن هذا لم يجز أن تؤذن المرأة» [السعایة شرح شرح الوقایة: ۲/۷۲ ومثله فی رد المحتار لابن عابدین: ۱/۲۹۹].

ونقل فی الرد عن النوازل:

«ان نغمة الـمرأة عورة وبنى عليه ان تعلمها القرآن من الـمرأة احب من تعلّمها من الاعمى، ولهذا قال الرسول ج: التَّسْبِيحَ لِلرِّجَالِ، وَالتَّصْفِيقَ لِلنِّسَاءِ،فلا يحسن أن يسمعها الرجل» رد المحتار: ۱/۲۹۹، السعایة: ۲/۷۳».

و صداى زن که بوسیله‌ی رادیو، تلویزیون و یا ضبط صوت پخش مى‌شود، چونکه داراى خوش آوازى و باریک نمودن صدا و از حالت عادى و فطرى خارج مى‌باشد و داراى جذابیت است و از نظر شرع نیازى به گوش فرادادن به صداى تلاوت و قرائت زن، نیست، لذا گوش‌کردن تلاوت، قرائت و سخنرانى زن بدون ضرورت براى مردان جایز نمى‌باشد و باید اجتناب ورزید.

والله أعلم بالصّواب

خدانظر -عفا الله عنه-

دارالافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان

تعلیم زنان بدون پرده

آیا مى‌تواند بدون اذن شوهر پیش عالمى برود بدون پرده تعلیم بگیرد یا خیر؟

الجواب باسم ملهم الصّواب

برای آموزش زنان، علماء گفته‌اند که با پرده و حجاب باشد و در خلوت نباشد، زیرا ضرورتى در کشف نیست و خلوت با زن بیگانه و نظر به آن حرام و ممنوع است و زن هم از کشف وجه منع شده است، مگر اینکه براى حاجتى چون احقاق حق باشد.

وفی الحدیث:

«وعن عمر مرفوعا: أَلَا لَا يَخْلُوَنَّ رَجُلٌ بِامْرَأَةٍ إِلَّا كَانَ ثَالِثَهُمَا الشَّيْطَانُ» [رواه الترمذى]. [اعلاء السنن: ۱۷/۱۱].

وفی الدر:

«وتمنع الـمرأة الشابة من كشف الوجه بين رجال لا لأنه عورة بل لخوف الفتنة كمسه وان امن الشهوة، لأنه اغلظ، ولذا ثبت به حرمة الـمصاهرة كما يأتى في الحظر ولا يجوز النظر إليه بشهوة كوجه أمرد فانه يحرم النظر إلى وجهها».

وفی الرد:

«قَوْلُهُ «وَتُمْنَعُ الْمَرْأَةُ إلَخْ» أَيْ تُنْهَى عَنْهُ وَإِنْ لَمْ يَكُنْ عَوْرَةً قَوْلُهُ: «بَلْ لِخَوْفِ الْفِتْنَةِ» أَيْ الْفُجُورِ بِهَا قَامُوسٌ أَوْ الشَّهْوَةِ. وَالْمَعْنَى تُمْنَعُ مِنْ الْكَشْفِ لِخَوْفِ أَنْ يَرَى الرِّجَالُ وَجْهَهَا فَتَقَعُ الْفِتْنَةُ لِأَنَّهُ مَعَ الْكَشْفِ قَدْ يَقَعُ النَّظَرُ إلَيْهَا بِشَهْوَةٍ... قَوْلُهُ: «وَلَا يَجُوزُ النَّظَرُ إلَيْهِ بِشَهْوَةٍ» أَيْ إلَّا لِحَاجَةٍ كَقَاضٍ أَوْ شَاهِدٍ بِحُكْمٍ أَوْ يَشْهَدُ عَلَيْهَا... بِقَدْرِ الضَّرُورَةِ كَمَا سَيَأْتِي فِي الْحَظْرِ».

وفی الرد:

«وَالتَّقْيِيدُ بِالشَّهْوَةِ يُفِيدُ جَوَازَهُ بِدُونِهَا، لَكِنْ سَيَأْتِي فِي الْحَظْرِ تَقْيِيدُهُ بِالضَّرُورَةِ وَظَاهِرُهُ الْكَرَاهَةُ بِلَا حَاجَةٍ دَاعِيَةٍ. قَالَ فِي التَّتَارْخَانِيَّة: وَفِي شَرْحِ الْكَرْخِيِّ النَّظَرُ إلَى وَجْهِ الْأَجْنَبِيَّةِ الْحُرَّةِ لَيْسَ بِحَرَامٍ، وَلَكِنَّهُ يُكْرَهُ لِغَيْرِ حَاجَةٍ. اه» [رد المحتار: ۱/۲۹۹].

وفی الدر:

«الخلوة بالاجنبية حرام الا ملازمة مديونة هربت ودخلت خربة أو كانت عجوراً شوهاء أو بحائل» [الدر المختار مع الرد: ۵/۳۶۰].

والله أعلم بالصّواب

خدانظر -عفا الله عنه-

دارالافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان

نماز شخص معذور

چه می‌فرمایند علمای دین در مسئله ذیل:

شخصی معذور بود و عذر شرعی وی از قبیل سلسل البول و غیره بود و در مکانی امامت داد درصورتی که امامی دیگر یا عالمی دیگر وجود نداشته و حال نتیجه چه می‌شود آیا نمازهای امام و مقتدی اعاده شود یا خیر؟

الجواب باسم ملهم الصواب

مقتدی‌ها باید نمازهای‌شان را اعاده بکنند چون اقتدای فرد طاهر بمعذور درست نیست.

قال فی التنویر فی موانع الاقتداء:

«ولا طاهر بمعذور» [رد المحتار:۱/۵۷۸ط بیروت].

والله أعلم بالصواب

خدانظر -عفا الله عنه-

دارالافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان ۱/۱۱/۱۴۲۰هـ.ق

خواندن نماز بر روی تخت

سؤال: آیا نمازخواندن بر روی تختی که بر زمین‌ گذاشته شده است جایز است یا خیر؟

الجواب باسم ملهم الصواب

بله، نمازخواندن بر روی چنین تختی که با زمین متصل باشد جایز است و اشکالی ندارد.

وفی الهندیة:

«ولو سجد علی العجـلة ان كانت عـلی البقـرة لا یـجـوز وان كانت علی الأرض یـجوز كالسجـدة علـی السریر» [الهندیة:۱/۷۰].

وفی البدائع:

«وجملة الكلام في الصلاة في السفينة: أن السفينة لا تخلو إما إن كانت واقفة أو سائرة، فإن كانت واقفة في الـماء، أو كانت مستقرة على الأرض جازت الصلاة فيها، وإن أمكنه الخروج منها، لأنها إذا استقرت كان حكمهاحكم الأرض» [بدائع الصنائع: ۱/۲۹۱].

والله أعلم بالصواب

خدانظر -عفا الله عنه-

دارالافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان ۱۸/۲/۱۴۲۰هـ.ق

خواندن بسم الله بین دو سوره در نماز

چه می‌فرمایند علمای دین در مسئله ذیل:

آیا در قرائت‌نماز هنگام ضم سوره‌ای با سوره دیگر (مثل فلق و الناس) «‌بسم ‌الله الرحمن الرحیم»‌ بخواند یا خیر؟

الجواب باسم ملهم الصواب

خواندن بسم الله ذر ابتدای هر سوره ‌بهتر و اولی است.

قال فی السعایة:

«واما في أول كل سورة فلیست بواجبة والاحسن الاتـیان بـها خــروجاً عن الخلاف» [السعایة:۲/۱۷۰].

اما در نماز جمع‌نمودن دو سـوره در یک رکـعت خـلاف اولی است، همچنین در یک رکعت درمیان دو سوره یک سوره یا بـیشتر از آن را جاگذاشتن مکروه است و در نوافل اشکالی ندارد.

وفی الرد:

«قوله: «ويكره الفصل بسورة قصيرة».... وهذا لَوَ في رَكْعَتَين، أما في ركعة فيكره الجمع بين سورتين بينهما سور أو سورة. فتح. وفي «التاترخانية»: إذا جمع بين سورتين في ركعة رأيت في موضع أنه لا بأس به. وذكر شيخ الإسلام: لا يَنْبَغي له أن يفعل على ما هو ظاهر الرواية ا ه. وفي «شرح الـمنية»: الأولى أن لا يفعل في الفرض، ولو فعل لا يُكْره إلاَّ أن يترك بينها سورة أو أكثر» [رد المحتار:۱/۴۰۴].

والله أعلم بالصواب

خدانظر -عفا الله عنه-

دارالافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان ۱۶/۲/۱۴۲۰هـ.ق

در نماز بجای حرف (قاف) غین خواند

چه می‌فرمایند علمای دین در مسئله ذیل:

اگر پیشنمازی در نماز هنگام قرائت به جای ﴿ٱهۡدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِيمَ ٦چنین خواند: «‌اهدنا الصراط الـمستغیم» و بجای: ﴿عَيۡنَ ٱلۡيَقِينِ«‌عین الیغین‌» خواند آیـا نمازش درست است یا فاسد می‌شود.

الجواب باسم ملهم الصواب

اگر عمداً بجای قاف، غین بخواند نمازش فاسد می‌شود اما اگر عمداً نخواند بلکه به علت نزدیک‌بودن مخرج این دو حرف، مشکل است‌ که قاف را اداء ‌کند نمازش فاسد نمی‌شود ولی لازم است که برای تصحیح این حرف تلاش کند.

وفی الهندیه:

«ومنها ذكر حرف مكان حرف: ان ذكر حرفاً مكان حرف ولم یغیر المعنی بأن یقرأ ان المسلمون، ان الظالمون، وما اشبه ذلك لم تفسد صلاته، وان غیر المعنی: فان امكن الفصل بین الحرفین من غیر مشقة كالطاء مع الصاد، فقرأ: «الطالحات» مكان «الصالحات» تفسد صلاته عند الكل وان كان لا یمكن الفصل بین الحرفین إلا بمشقة كالظاء مع الضاد والصاد مع السین والطاء مع التاء اختلف المشایخ قال أكثرهم لا تفسد صلاته هكذا في فتاوی قاضیخان، وكثیر من المشایخ أفتوا به قال القاضی الامام ابوالحسن والقاضی الامام ابوعاصم ان تعمّد فسدت وان جری علی لسانه أو كان لایعرف التمییز لا تفسد وهو أعدل الأقاوبل والمختار هكذا في الوجیز للكردری» [الهندیة:۱/۷۹].

والله أعلم بالصواب

خدانظر -عفا الله عنه-

دارالافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان ۲۶/۶/۱۴۲۰هـ.ق

ثناخواندن مسبوق/ثناخواندن در نماز‌های سری و جهری اگر امام را در حال رکوع یا در تشهد یافت چه وقت ثنا بخواند

چه می‌فرمایند علمای دین در ‌مسائل ذیل:

۱- شخصی در نمازهای جهری در رکعتی که امام جهراً قرائت می‌خو‌اند اقتداکرد، آیا در این وقت مقتدی ثنا بخواند یا خیر؟

۲- در نمازهای خفیه مقتدی ثنا بخواند یا خیر؟

۳- اگر مقتدی در رکوع یا سجده به نماز رسید ثنا بخواند یا رکو‌ع ‌کند؟

۴- اگر امام در تشهد بود ثنا خوانده شود یا خیر؟

الجواب باسم ملهم الصواب

۱- در وقت اقتدا ثنا و تعوذ نخواند بلکه زمانیکه برای قضاآوردن رکعات فوت شده بلند شد در آن وقت ثنا و تعوذ بخواند.

وفی الهندیة:

«إذا ادرك الامام في، القـراءة في الركعة التی یجهر فیها لا یأتی بالثناء كذا في الخلاصة فإذا قام إلی قضاء ما سبق یأتی بالثناء ویتعوذ للقراءة، كذا في فتاوی قاضیخان» [الهندیة: ۱/۹۰].

۲- در این صورت ثنا بخواند.

وفی الهندیة:

«وفي صلاة الـمخافتة یأتی به -أی بالثناء- هكذا في الخلاصة ویسكت الـمؤتم عن الثناء إذا جهر الامام هو الصحیح» [الهندیة: ۱/۹۱].

۳- زمانی‌ که امام در رکوع یا سجده بود فکر کند اگر گمان غالبش بر این بو‌د که من ثناء بخوانم به امام در رکوع یا سجده می‌رسم در این صورت ثناء بخواند و اما اگر گمان غالبش این بود که اگر ثناء بخوانم رکوع یا سجده فوت می‌شود ثناء نخواند بلکه تکبیر تحریمه ‌گفته و بعد از آن برای شریک شدن در رکوع یا سجده تکبیر بگوید.

وفی الهندیة:

«وان أدرك الامام في الركو ع أو السـجـود یتحری ان كان اكبر رأیه انه لو اتی به أدركه فی شیی ء من الركو ع أو السجود یأتي به قائماً والا یتابع الامام ولا یأتی به» [الهندیة: ۱/۹۱].

۴- اگر امام را در تشهد یافت‌ ثنا نخواند بلکه تکبیر تحریمه ‌گفته و بعد از آن برای نشستن در تشهد تکبیر بگوید و بنشیند.

وفی الهندیة:

«وان أدرك الامام في القعدة لا یأتی بـالثناء بـل یكـبر للافـتتاح ثـم للانحطاط ثم یقعد هكذا في البحر الرائق» [الهندیة: ۱/۹۱].

والله أعلم بالصواب

خدانظر -عفا الله عنه-

دارالافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان ۲۰/۶/۱۴۲۰.

فضیلت تکبیر تحریمه

چه می‌فرمایند علمای دین در مسئله ذیل:

وقت تکبیر تحریمه تا چه وقت است، یعنی ادراک فضیلت تکبیر تحریمه تا چه وقت است؟

الجواب باسم ملهم الصواب

درباره ادارک فضیلت تکبیر تحـریمه اقوال متعددی از فقها منقول است اما نظریه امام ابوحنیفه/این است‌ که‌ تکبیر مقتدی مقارن با تکبیر امام باشد و قول صاحبین این است‌ که مقتدی بعد از تکبیر امام تکبیر بگوید که بعضی این را تا امتداد ثناء و بعضی تا امتداد فاتحه و عده‌ای همین را مختار قرار داده‌اند و بعضی دیگر تا ادراک رکعت اول‌ گفته‌اند و همین قول آخر را اوسع و اصح قرار داده‌اند.

وفی الدر:

«ثم یسلم عن یمینه ویسار مع الإمام كالتحریمة مع الامام وقالا الأفضل فیـها بعده».

وفی الشامیة:

«وتظهر فائدة الخلاف في وقت إدراك فضيلة تكبيرة الافتتاح، فعنده بالـمقارنة، وعندهما إذا كبر في وقت الثناء، وقيل بالشروع قبل قراءة ثلاث آيات لو كان الـمقتدي حاضراً، وقيل سبع لو غائباً، وقيل بإدراك الركعة الأولى، وهذا أوسع وهو الصحيح ا ه. وقيل بإدراك الفاتحة وهو «الـمختار». خلاصة» [رد المحتار:۱/۳۸۸] والله أعلم بالصواب

خدانظر -عفا الله عنه-

دارالافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان ۲۰/۶/۱۴۲۰هـ.ق

تکرار جماعت در مسجد

در مسجدی که نماز با جماعت قبلا خوانده شده و بعداً گروه دیگری می‌آید و نماز را با جماعت می‌خوانند این مسئله از دیدگاه فقهاء چگونه است؟

الجواب باسم ملهم الصواب

جماعت دوم در مسجد محله که یک بار جماعت شده است بار دوم جماعت‌کردن مکروه است اگر تنها نماز بخوانند بهتر است از اینکه جماعت بکنند.

وفی الرد:

«ولنا أَنَّه عَلَيهِ الصَّلاَةُ وَالسَّلاَمُ كَانَ خَرَجَ لِيُصْلِحَ بَينَ قَوْمٍ فَعَادَ إِلَى الْمَسْجِدِ وَقَدْ صَلَّى أَهْلُ الْمَسْجِدِ فَرَجَعَ إِلَى مَنْزِلِهِ فَجَمَعَ أَهْلَهُ وَصَلَّى» ولو جاز ذلك لمَّا اخْتار الصَّلاة في بيته على الجماعة في المَسْجد، ولأن في الإطلاق هكذا تقليل الجماعة معنى، فإنهم لا يجتمعون إذا علموا أنها لا تفوتهم وأمَّا مَسْجد الشَّارع فالنَّاس فيه سواء لا اختصاص له بفريق دون فريق ا ه. ومثله في «البدائع» وغيرها، ومقتضى هذا الاستدلال كراهة التكرار في مسجد الـمحلة ولو بدون أذان، ويؤيده ما في «الظَّهيرية»: لو دخل جماعة الـمسجد بعدما صلى فيه أهله يصلون وحداناً وهو ظاهر الرواية» [رد المحتار: ۱/۴۰۹].

وفیها أیضاً:

«وروی عن انسس ان أصحاب رسول الله جكانوا إذا فاتتهم الجماعة في المسجد صلوا في المسجد فرادی» [رد المحتار:۱/۲۶۵. فتاوی رشیدیه: ص ۲۹۷. عزیز الفتاوی: ص ۱۹۰، ۱۹۱].

والله أعلم بالصواب

خدانظر -عفا الله عنه-

دارالافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان ۷/۹/۱۴۲۰هـ.ق

نمازخواندن زن کنار شوهر

سؤ‌ال: آیا زن می‌تواند کنار شوهرش نماز فرض را انفراداً بخواند یا نه؟

الجواب باسم ملهم الصواب

در صورتی که نمازهایشان علیحده باشد مثلا (هرکدامشان نیت جداگانه داشته باشند و به صورت انفرادی بخوانند یا اینکه یکی از این دو نفر به امام اقتدا کند و دیگری به تنهایی نماز بخواند) نمازشان فاسد نمی‌شود البته مکروه تحریمی می‌باشد.

اما اگر نمازشان یکی باشد و علیحده نباشد مثلا هردو نفرشان به یک امام اقتدا کنند نمازشان فاسد می‌شود.

وفی مراقی الفلاح:

«ویفسدها محازاة الـمشتهاة بساقها وكعبها في الاصح ولو محرماً له أو زوجة في صلاة مطـلقة مشتركة».

وفـی الطحطاوی حاشیة مراقی الفـلاح:

«قوله: «مشتـركة» احترز عن محازاة الـمصلیة لـمصلی لیس هو في صلاتها حیث تكره ولا تفسد» [طحطاوی على مراقی الفلاح: ص۲۶۷].

وفی الرد:

«قوله: «مكرو هة» الظاهر انها تحريمیة لانها مظنة الشهوة والكراهة عـلی الطاری» [رد المحتار: ۱/۴۲۵].

والله أعلم بالصواب

خدانظر -عفا الله عنه-

دارالافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان۲۹/۵/۱۴۲۰هـ.ق

اقامه زن برای نماز

چه می‌فرمایند علمای دین در مسئله ذیل:

آیا برای زن اقامه ‌گفتن در نماز لازم است یا نه؟

الجواب باسم ملهم الصواب

در هیچ صورتی برای زن‌ها در هنگام شروع نماز اقامه‌گفتن لازم نیست.

وفی الدر:

«ولا يسنُّ ذلك (فيما تصليه النِّساء أداء وقضاء) ولو جماعة كجماعة صبيان».

وفی الرد:

«‌قوله: «ولا یسن ذلك» أی الأذان والاقامه و قوله: «ولو جماعة....» كان الأولی للشارح (أی الحصكنی شارح التنویر) أن یقول ولو مـنفردة لأن جماعتهن الان غیر مشروعة فتفطن» [رد المحتار: ۱/۲۸۸].

والله أعلم بالصواب

خدانظر -عفا الله عنه-

دارالافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان ۲۹/۵/۱۴۲۰هـ.ق

رعایت‌نکردن ترتیب سوره‌ها در نماز

چه می‌فرمایند علمای دین در مسئله ذیل:

شخصی نماز وتر را خواند، در رکعت اول سوره «‌لهب‌»، در رکعت دوم سوره «‌اخلاص‌» و در رکعت سوم سوره «‌کوثر» را خواند و ترتیب را بین سوره‌ها رعایت نکرد، حال حکمش چیست؟

الجواب باسم ملهم الصواب

اگر در نماز، ‌قرآن را قصداً بدون ترتیب بخواند مکروه است. البته سجده سهو لازم نمی‏گردد.

وفی الدر المختار:

«ويُكْرَهُ الفَصْل بسورة قصيرة وأن يَقْرأَ منكوساً...وفي القنية: قَرَأَ في الأولى الكافرون وفي الثانية ألم تر أو تبت ثم ذكر يتم».

وفی الرد:

«قوله: «وأن يقرأ منكوساً» بأن يقرأ في الثانية سورة أعلى مما قرأ في الأولى، لأن ترتيب السُّور في القراءة من واجبات التلاوة قوله: «ثم ذكر يتم» أفاد أن التنكيس أو الفصل بالقصيرة إنما يكره إذا كان عن قصد، فلو سهواً فلا» ‌[رد المحتار: ۱/۴۰۴. کذا فی الطحطاوی علی مراقی الفلاح: ص۳۷۴، البحر الرائق: ۲/۹۴، ۹۳].

والله أعلم بالصواب

خدانظر -عفا الله عنه-

دارالافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان ۲۷/۵/۱۴۲۰هـ.ق

آیا نگاه‌کردن به قرآن و خط بردن ثواب دارد؟

شخصی امی و بی‌سواد که نمی‌تواند قرآن بخواند امـا مـی‌خواهد ثـواب خواندن قرآن به او برسد اگر آیات قرآن را با انگشت خط ببرد آیا ثواب‌ خواندن قرآن به او می‌رسد یا نه؟

الجواب باسم ملهم الصواب

ثواب تلاوت قرآن به او نمی‌رسد، ولی ثواب نظر و نگاه کردن بـه کـلام رب‌ العلمین «‌قرآن مجید» که بزرگ‌ترین معجزه رسول اکرم جاست به او می‌رسد چون نگاه‌کردن به‌کتاب الله نیز عبادت محسوب می‌شود.

در کتاب «آپ کی مسائل اور ان کا شرعی حل» که ترجمه آن بشرح ذیل است، می‌فرماید:

«‌تلاوت به ادای الفاظ قرآن مجید بر زبان را گویند، اگر بر زبان نخواند و فقط در دلش تصور نماید ثواب تلاوت به او نمی‌رسد و فقط ثواب نکاه ‌کردن با چشم‌ها و تصور آن در دل را حاصل خواهدکرد» [آپ کی مسائل اور ان کا شرعی حل: ۳/۱۹۹].

والله أعلم بالصواب

خدانظر -عفا الله عنه-

دارالافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان ۲۱/۲/۱۴۱۹هـ.ق

بر اثر وسوسه آیات را در نماز تکرر می‌کند/ اگر در نـمازهای سری با صدای بلند قرائت خواند/ نماز شـخصی‌کــه از تـلفظ بعضی حروف عاجز است

۱- شخصی می‌خواهد که حتماً نماز با تجوید کامل خوانـده شـود و بـه خاطر همین ممکن است در نماز آیات یک سوره را چندین بار تکرار کند مثلا ممکن است سوره حمد را تا وسط بخواند و دوباره از اول شروع‌کند.

۲- نمازهایـی که باید سراً خوانده شود با صدای بلند می‌خواند در صورتی که اگر شخصی در کنارش نماز بخواند صدایش را واضع می‌شنود.

۳- شخص مذکور بعضی از حروف را نمی‌تواند بخوبی تـلفظ‌ کـند آیـا نمازش درست است یا خیر؟

الجواب باسم ملهم الصواب

۱- از آنجایی که وسوسه و شک موجب می‌شود که او آیات یک سوره را بار بار تکرار کند و این وسوسه برای اولین بارش هم نیست لذا اشکالی ندارد و نمارش را ادامه بدهد و بطرف آن توجه نکند.

وفی الخانیة:

«ولو شك في صلاته أنه هل كبر للافتتاح أم لا؟ وهل أحدث ام لا؟ وهل اصابت النجاسة ثوبه أم لا؟ وهل مسح رأسه أم لا؟ ان كان ذلك أول مرة یستقبل الصلوة وان كان یقع له مثل ذلك كثیراً جاز له الـمضی ولا یلزمه الوضوء ولا غسل الثوب» [الخانیة بهامش الهندیة: ۱/۱۱۱].

۲- اگر صدایش را یک یا دو نفر بشنود که در کنار نمازگذار باشند اشکالی ندارد.

«وفي الصحيحين عن النبي: كان يقرأ في الركعتين الأخيرتين بفاتحة الكتاب، ويسمعنا الآية أحياناً».

قال فی الد‌ر:

«وأدنى الـمخافتة إسماع نفسه أو من بقربه من رجل أو رجلان فلیس بجهر».

وفی الرد:

«فقد ظهر بهذا أن أدنى الـمخافتة إسماع نفسه أو من بقربه من رجل أو رجلين مثلاً، وأعلاها (أي أشدها اخفاء. تقريرات رافعي: ۱/۶۵) تصحيح الحروف كما هو مذهب الكرخي» [رد المحتار: ۱/۳۹۵ وکذا فی الطحطاوی على الـمراقی: ص۲۰۵].

۳- حروفی راکه نمی‌تواند بخو‌بی تلفظ‌ کند باید بکوشدکه آنـها را یـاد بگیرد، و تا آن وقت آیه‌هایی را در نماز بخواند که این حروف در آنها نباشد و اگر چنین آیه‌ای نیافت نمازش درست است اما دیگران را امامت ندهد.

وفی الهندیة:

«ومن لا یحسن بعض الحـروف ینبغی أن یجهد ولا یعذر في ذلك فإن كان لاینطق لسانه في بعـض الحروف ان لم یجد أیة لیس فیها تلك الحـروف تـجـوز صلاته ولا یؤم غیره وان وجـد آیـة لیس فـیها تلك الحروف فقـرأها جازت صلاته عند الكل وان قرأ الآیه التی فـیها تلك الحــروف قال بعضهم لا یـجـوز صلاته هكذا في فتاوی قـاضیخان وهو الصحیح كذا في الـمحیط» [الهندیة:۱/۷۹].

والله أعلم بالصواب

خدانظر -عفا الله عنه-

دارالافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان ۲۰/۳/۱۴۲۰هـ.ق

قضای سنت‌های نماز فجر با فرض آن

آیا سنت‌های قضا شده صـبح را می‌توان با دو رکعت فرض قضای آورد یا خیر؟

الجواب باسم ملهم الصواب

قبل از زوال، سنت‌های فجر را با فرض تبعاً بجای بیاورد نه بعد از زوال، اما اگر تنها سنت قضا شده‌اند بدون فرض قضای‌شان قبل از طلوع خورشید بالاجماع جایز نیست و بعد از طلوع خورشید نزد شیخین (امام ابوحنیفه و امام ابویوسف/) قضای آنها لازم نیست اما امام محمد/می‌گوید: من دوست دارم تا قبل از زوال قضایشان را بجای آورد.

وفی الرد تحت قول الدر:

«ولا يقضيها إلا بطريق التبعية الخ، أي لا يقضي سنّة الفجر وحدها...فلا تقضى قبل طلوع الشَّمس بالإجماع... وأما بعد طلوع الشمس فكذلك عندهما. وقال محمد: أحب إليّ أن يقضيها إلى الزوال كما في الدرر» [الدر المختار مع الرد: ۱/۵۳۰].

والله أعلم بالصواب

خدانظر -عفا الله عنه-

دارالافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان ۲۶/۳/۱۴۲۰هـ.ق

وقت نماز اشراق

سؤال: وقت نماز اشراق بعد از طلوع خورشید تا چه مدت است؟

الجواب باسم ملهم الصواب

وقت نماز اشراق بعد از اینکه خورشید طلوع ‌کند و به اندازه یک نیزه ‌(نیزه حدود دو متر و پنجاه سانتیمتر می‌باشد. الفقه السلامی وأدلته:۱/۵۱۹) از سطح زمین ارتفاع داشته باشد شروع می‌شود و تا قبل از زوال ادامه دارد.

علامه مفتی رشید احمد حفظه الله می‌فرماید: وقت نماز اشـراق بـعد از طلوع خورشید زمانیکه‌ کاملا سرخی برطرف شود شروع می‌گر‌دد و تا نصف ‌النهار ادامه دارد ولی در آغاز وقت، نماز اشراق خواندن افضل است. [احسن الفتاوی: ۳/۴۶۷].

وفي یسئلونك في الدین والحیاة تحت مسئلة وقت الاشراق:

«یبدأ وقتها بارتفاع الشمـس نحو رمح أو رمحین وینتهی بزوالها» [یسئلونک فی الدین والحیاة: ۲/۷۷].

اما آنچه از حدیث فهمیده می‌شود این است زمانی که نماز صبح را با جماعت ادا کند و تا طلوع خورشید مشغول ذکر و یاد خدا باشد و به‌ کار دنیوی مشغول نباشد و بعد از طلوع خورشید دو رکعت نماز بخواند ثواب حج و عمره به او می‌رسد ولی اگر بعلت اشتغال به‌ کارهای دنیوی نتوانست با این‌ کیفیت خدا را یاد کند و تا قبل از زوال خورشید نماز اشراق خواند، درست است ولی آن ثوابی که در حدیث ذکر است به او نمی‌رسد.

«عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: مَنْ صَلَّى الْغَدَاةَ فِى جَمَاعَةٍ ثُمَّ قَعَدَ يَذْكُرُ اللَّهَ حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ ثُمَّ صَلَّى رَكْعَتَيْنِ كَانَتْ لَهُ كَأَجْرِ حَجَّةٍ وَعُمْرَةٍ. قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: تَامَّةٍ تَامَّةٍ تَامَّةٍ» [رواه الترمذی‌].

قا‌ل فی المرقاة:

«قال رسول الله ج: من صلی الفجر في جماعة ثم قعد یذكر الله، أی استمر في مكانه ومسجده الذي صلی فیه فلا ینافیه القیام لطواف أو لطلب علم أو مجلس وعظ في الـمسجد بل وكذا لو رجع إلی بیته واستمر عـلی الذكر حتی تطلع الشمس ثم صـلی ركعتین، قال الطیـبی: أی ثم صلی بعد ان ترتفع الشمس قدر رمح حتی یخرج وقت الكراهه وهذه الـصلاة تسمی صلوة الاشراق وهی أول الضحی، كانت أی الـمثوبة (وابعد ابن حجر فقال أی هذ ه الحالة الـمركبة من تلك الأوصاف كلها) له كاجر حـجة وعمرة» [مرقات شرح مشکاة ۳/۵۲ رقم الحدیث: ۹۷۱].

علامه محمد قطب الدین می‌فرماید که در اکثر احادیث نام این نماز بـه ضحی یاد شده و از ظاهرکلام این فهمیده می‌شود که این هردو نماز یکی هستند اگر در اول وقت اداء بشود به صلاة الاشراق تعبیر می‌شود و اگر وقت الضحوة الکبری ‌(یعنی چاشتگاه قبل از ظهر) خوانده شود صلاة الضحی ‌گفته می‌شود و ابتدای وقت این نماز بعد از طلوع خورشید که وقت ‌کراهیت خارج شود، شروع می‌شود و تا زوال ادامه دارد. [مظاهر حق: ۲/۶۵۴].

والله أعلم بالصواب

خدانظر -عفا الله عنه-

دارالافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان ۲۶/۶/۱۴۱۹هـ.ق

نماز امام زمان/ نماز آیات

چه می‌فرمایند علمای دین در مسائل‌ ذ‌یل:

۱- آیا نماز امام زمان وجود دارد یا نه؟ و اگر وجود دارد طریقه خواندن آن چگونه است؟

۲- طریقه خواندن نماز آیات چگونه است؟

الجواب باسم ملهم الصواب

در مذهب اهل سنت نمازی بنام امام زمان وجود ندارد اما نماز آیات در مذهب ما بنام آیات نیست ولی منظور اگر از نماز آیات نماز کسوف، خسوف و نماز در حالات ناگواری است که به هنگام روبروشدن با آنها خواندن آن مستحب است. روش خواندن این نوع نمازها به این صورت است که نماز کسوف (خورشیدگرفتگی) بصورت جماعت خوانده می‌شود، مردم پشت سر امام جمعه دو رکعت یا چهار رکعت اقتدا می‌کنند و مثل بقیه نوافل در اوقات غیر مکروهه این نماز را می‌خوانند بدون اینکه اذان و اقامه و قرائت جهر و خطبه ‌گفته شود در این نماز رکو‌ع و سجده و قر‌ائت و ادعیه را طولانی می‌کنند و بعد از نماز امام نشسته رو به قبله و یا در حالت ایستاده رو به مردم دعا می‌کند و تا زمانیکه نور خورشید کاملا برگردد به دعا ادامه می‌دهد. و اگر امام جمعه حضور نداشت مردم تنها نماز داخل خانه‌هایشان بخوانند.

وفی الدر:

«يصلِّي بالنَّاس من يملك إقامة الجمعة رَكْعتين أو أكثر، كلّ ركعتين بتسليمة أو كل أربع، «مُجْتبى». وصفتها كالنفل أي بركوع واحد في غير وقت مكروه بلا أذان ولا إقامة لا جهرو لا خُطْبة وينادي الصَّلاة جامعة ليَجْتمعوا ويطيل فيها الركوع والسُّجود والقراءة والأَدْعية والأَذْكَار الذي هُوَ مِنْ خَصَائِصِ النَّافلة، ثمَّ يَدْعو بَعْدها جالِسَاً مُسْتَقبل القِبْلة أو قائماً مُسْتقبل النَّاس والقوم يؤَمِنِّون حَتى تَنْجلي الشَّمسُ كلُّها، وإنْ لم يحضر الإمام للجمعة صلَّى النَّاس فرادى».

وفی الشامیة:

«قوله: «الذي هو من خصائص النافلة» صفة للتطویل الـمفهوم من قوله: «و یطيـل» كما یظهر من كلام البحر» [رد المحتار:۱/۶۲۲. یسئلونک فی الدین والحیاة: ۲/۷۷].

و اگر ماه‌گرفتگی رخ داد و یا هوا بشدت تاریک شد و یا زلزله، صاعقه و... بوجود آمد مستحب است که مردم در خانه‌های خود بـه نماز و نـیایش بپردازند.

وفی الدر المختار:

«صلی الناس فرادی كالخسوف والریح الشدیدة والظلمة القوية والفزع ونحو ذلك من الایات الـمخوفة كالزلازل والصواعق و...» [الدر المختار: ۱/۶۲۲].

خواندن نمازکسوف سنت و بقیه نمازها مستحب است.

وفی الدر:

«وفي العینی: صلوة الكسوف سنة واختار في الاسرار وجوبها وصلوة الخسوف حسنة وكذا البقية».

وفی الرد:

«قوله: «حسنة» الظاهر أن الـمراد بها الندب، ولهذا قال في «البدائع»: إنها حسنة، لقوله عليه الصَّلاة والسَّلام: إِذَا رَأَيْتُمْ مِنْ هَذِهِ الأَفْزَاعِ شَيْئَاً فَافْزَعُوا إِلَى الصَّلاَةِ» [رد المحتار:۱/۶۲۲].

والله أعلم بالصواب

خدانظر -عفا الله عنه-

دارالافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان ۱۴/۲/۱۴۲۰هـ.ق

تطویل رکعت دوم بر رکعت اول در نمازهای نفل

چه می‌فرمایند علمای دین در مسله ذیل:

در نمازهای نفلی اگر رکعت دوم از رکعت اول طولانی‌تر باشد چه حکمی دارد؟

الجواب باسم ملهم الصواب

در مورد مسئله فوق علماء اختلاف دارند علامه شامی صاحب «رد المحتار» می‌فرماید: در نوافل اطالت رکعت دوم بر اول مکروه است یـعنی خـلاف اولی است همچنانکه در فرایض مکروه است.

وفی الرد:

«والأصح كراهة إطالة الثانية على الأولى في «النفل» أيضاً إلحاقاً له بالفرض فيما لم يرد به تخصيص من التوسعة، كجوازه قاعداً بلا عذر ونحوهن» [رد المحتار:۱/۴۰۲].

اما علامه رافعی در «‌‌التحریر المختار» می‌فرماید: به دلیل اینکه امر نوافل سهل و آسان است و آن وسعتی که در نوافل است در فرایض نیست لذا اطـاله رکعت دوم بر اول هیچ‌گونه کراهتی ندارد.

چنانچه می‌فرماید:

«نقل ابن فرشته في شرح الـمجمع عن جامع الـمحبوبی ان اطالة الثانیة انما یكره في الفرائض واما في النوافل فغیر مكروه ولعل الوجه فیه ان النفل بــابه واسع فیغتفر فیه ما لا یغتفر في غیره لان الـمتطو ع أمیر نفسه فلا یـلزمه الا مـا التزمه باختیاره وقصده بخلاف الفرض لأنه مقدر معین اصلا ووصفاً فلا یتجاوز عن ذلك أه من السندي.

ولعل الشارح نظر ان العلة اللتي ذكرها في البحر لعدم كراهة اطالة الأولی علی الثانیة وهی ان امر النوافل سهل تفید أیضاً عدم كراهة اطالة الثانیة علی الأولی فعزا له انه استظهر في النفل عدم الكراهة فمراده ان ما ذكره من التعلیل یفید ذلك وان كان كلامه في اطالة الأولی علی الثانیة لا العكس» [التحریر المختار ارد المحتار: ۱/۶۷].

اما آنچه از اختلافات در مورد مسئله فوق ذکر شد فقط در مورد اولی و غیر اولی است لذا اگر رکعت دوم از رکعت اول طولانی‌تر شد اشکالی ندارد.

والله أعلم بالصواب

خدانظر -عفا الله عنه-

دارالافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان ۵/۱۲/۱۴۱۹هـ.ق

خواندن تراویح در مسجد جامع بهتر است یا در مسجد محله

چه می‌فرمایند علمای دین در مسئله ذیل:

خواندن نماز تراویح در مسجد محله بهتر است یا در مسجد جامع؟

الجواب باسم ملهم الصواب

تا زمانـی که در عقائد و اعمال امام مسجد محله کوتاهی دیده نشده بهتر است که در مسجد محله نماز خوانده شود، زیرا که حق مسجد محله بر اهل محله است که در آن نماز بخوانند.

وفی الدر:

«مسجد حیه أفضل من الجامع» [الدر المختار مع الرد: ۱/۴۸۸. فتاوی دار العلوم دیوبند: ۱/۲۱۵].

اما در صورتی که در مسجد جامع تدریس و تعلیم انجام می‌گیرد و از آنجا استفاده دینی حاصل می‌شود، پس در این صورت اهل محله می‌توانـند جهت استفاده به مسجد جامع بروند و در آن نماز بخوانند.

وفی الدر:

«‌ومسجد استاذه لدرسه أو سماع الاخبار افضل اتفاقاً‌» [الدر المختار مع الرد: ۱/۴۸۷].

والله أعلم بالصواب

خدانظر -عفا الله عنه-

دارالافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان ۲۲/۱/۱۴۱۸هـ.ق

اعاده تسبیحات در سجده سهو صلوة التسبیح

چه می‌فرمایند علمای دین در مسئله ذیل:

اگر کسی در «‌صلوة التسبیح‌» سهوکرد آیا تسبیحاتی را که خوانده مجددا بخواند یا خیر؟

الجواب باسم ملهم الصواب

اگر در صلوة تسبیح سهو کرد تسبیحات را دو مرتبه نخواند.

وفی الرد:

«وقیل لابن مبارك لو سها فسجد هل یسبح عشراً عشراً قـال لا ا نما هی ثلثمائة تسبیحة» [رد المحتار:۱/۵۰۸].

والله أعلم بالصواب

خدانظر -عفا الله عنه-

دارالافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان ۲۹/۵/۱۴۲۰هـ.ق

کسی که بر اثر تصادف بیهوش شده است حکم نماز و روزه‌اش چیست

سؤال: شخصی بر اثر تصادف خونریزی مغزی می‌کند و تا مدت دو هفته بیهوش می‌شود و بعد از به هوش‌آمدن‌ گاهی عارضه بیهوشی بر او طاری می‌شود. ضمناً بر اثر تصادف بدن و لباس‌های این فرد خونین شده‌اند حکم نماز و روزه این شخص در ایام بیهوشی چیست؟

الجواب باسم ملهم الصواب

هرگاه بیهوشی از یک شبانه روز بیشتر ادامه پیدا کند قضای نمازها لازم نیست بنابراین قضای نمازهای ایام بیهوشی بر این فرد لازم نیست و بعد از دو هفته بیهوشی چون عموماً در حالت به هوشی بسر می‌برد و گاه‌گاهی بی‌هوش می‌شود قضای نمازهای آن روزها بر او لازم است.

وفی الدر المختار:

«قال ومن جن أو اغمی علیه ولو بفـزع من سبع أو آدمی یوماً ولیلة قضی الخمس وان زاد وقت صلاة سادسة لا للحرج ولو افاق في الـمدة فان لافاقته وقت معلوم قضي والا لا» [الدر المختار مع الرد: ۱/۵۶۴].

وفی الرد:

«قوله: «فإن لإفاقته وقت معلوم» مثل أن يخف عنه الـمرض عند الصبح مثلاً فيفيق قليلاً، ثم يعاوده فيغمى عليه تعتبر هذه الإفاقة فيبطل ما قبلها من حُكْم الإغْماء إذا كان أقلَّ من يوم وليلة، وإنْ لم يكن لإفاقته وقت معلوم لكنه يفيق بغتة فيتكلم بكلام الأصحاء ثم يغمى عليه فلا عبرة بهذه الإفاقة» [ح عن «البحر». رد المحتار عن البحر: ۱/۵۶۴. کذا فی الهندیة: ۱/۱۳۷].

روزه ایام بیهوشی را قضاء بیاورد اما روزی را که حادثه بیهوشی در آن روز رخ داده روزهاش را قضا نیاورد.

وفی الدر المختار:

«وقَضَى أيَّام إِغْمائه ولو كان الإغْماء مُسْتَغْرقاً للشَّهْر لنُدْرة امتداده سوى يوم حدث الإِغْماء فيه أو في ليلته فلا يَقْضيه إِلاَّ إِذا عَلِمَ أنَّه لم ينوه».

وفی الرد:

«قوله: «فلا يقضيه» لأنَّ الظَّاهرَ مِنْ حاله أن ينوي الصَّوم ليلاً حملاً على الأَكْمل، ولو حدث له ذلك نهاراً أمكن حمله كذلك بالأولى، حتى لو كان متهتكاً يعتاد الأَكْل في رمضان أو مسافراً قضى الكل، كذا قالوا: وينبغي أَنْ يقيد بمسافر يضره الصَّوم. أما من لا يضره فلا يقضي ذلك اليوم حَمْلاً لأَمْره على الصَّلاح لـما مرَّ أن صومه أفضل، وقول بعضهم: إنْ قَصَدَ صَوْمَ الغد في اللَّيالي من الـمسافر ليس ظاهر ممنوع فيما إذا كان لا يضره» «نهر» [رد المحتار: ۲/۱۳۴].

اگر شستن بدن و لباس‌هایش برای او متعذر باشد و یا اگر بعد از عوض‌کردن لباس دوباره خون آلود می‌شود می‌تواند با بدن و لباس‌های خونین نماز بخواند.

وفی الدر المختار:

«وكذا مریض لا یبسط ثوباً ا لا تنجس فوراً له تركه».

وفی الرد:

«قولـه: «وكذا مريض الخ» في «الخلاصة»: مريض مجروح تحته ثياب نجسة إن كان بحال لا يبسط تحته شيء إلا تنجس من ساعته لـه أن يصلي على حالـه، وكذا لو لم يتنجس الثاني إلا أنه يزداد مرضه لـه أن يصلي فيه. «بحر» من باب صلاة الـمريض. والظاهر أن الـمراد بقولـه: من ساعته، أن يتنجس نجاسة مانعة قبل الفراغ من الصلاة كما أشار إليه الشارح بقولـه: وكذا»‌ [رد المحتار: ۱/۲۲۴. کذا فی الفتاوی الهندیة: ۱/۱۳۷].

والله أعلم بالصواب

خدانظر -عفا الله عنه-

دارالافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان ۲۵/۸/۱۴۱۹هـ.ق

حکم نمازهای قضاشده از شخص مریض

چه می‌فرمایند علمای دین در مسئله ذیل:

فردی بر اثر بیماری توانایی خود را از دست داده و بعد فوت کرده است حکم نمازهای فوت شده وی چگونه است؟

الجواب باسم ملهم الصواب

فدیه نمازهایـی که قادر به ادای آنها با اشاره هم نبوه است بر او لازم نیست ولی نمازهای زمان توانایی وی حتی با اشاره اگر فوت شده‌اند فدیه دارند، و فدیه آنها برای هر نماز فرض دو کیلو گندم و یا قیمت معادل آن در صورت وصیت کردن از ثلث مال متروکه لازم است و نماز وتر هم حکم فرض را دارد.

وفی الدر:

«ولو مات وعليه صلوات فائتةٌ وأَوْصى بالكفَّارة يعطى لكل صلاة نصف صاع من برٍّ كالفِطْرة وكذا حُكْم الوِتْر».

وفی الرد:

«قوله «وعليه صلوات فائتة الخ» أي بأن كان يقدر على أدائها ولو بالإيماء، فيلزمه الإيصاء بها وإلا فلا يلزمه وإن قلت، بأن كانت دون ستّ صلوات، لقوله عليه الصَّلاة والسَّلام: فَإِنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَالله أَحَقُّ بِقَبُولِ العُذْرِ مِنْه» [رد المحتار: ۱/۵۴۱ط کویته].

والله أعلم بالصواب

خدانظر -عفا الله عنه-

دارالافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان ۱/۹/۱۴۲۰هـ.ق

وقت ادای نمازهای قضا شده

چه می‌فرمایند علمای دین در مسئله ذیل:

نمازهای پنج‌گانه را که قضا می‌شود چه موقع باید خواند؟ شب یا روز؟ اگر محدوده‌ای دارد بنویسید.

الجواب باسم ملهم الصواب

نمازهای قضا شده را شب و روز، هر وقت می‌توان خواند وقت بخصوصی ندارند اما در سه وقت یعنی: طلوع آفتاب، استوای آفتاب و غروب آفتاب خواندن نماز قضایی جایز نیست و اگر این فرد صاحب ترتیب است نمازهای قضا شده را قبل از نماز وقتی بجا بیاورد و اگر صاحب ترتیب نیست تقدیم نماز قضایی بر نماز وقتی لازم و ضروری نیست.

صاحب ترتیب به ‌کسی می‌گویند که نمازهای قضا شده‌اش به شش نماز نرسیده باشد.

وفی عمدة القاری:

«عَنْ أَنَسٍ عَنِ النَّبِىِّ جقَالَ: مَنْ نَسِىَ صَلاَةً فَلْيُصَلِّ إِذَا ذَكَرَهَا، لاَ كَفَّارَةَ لَهَا إِلاَّ ذَلِكَ. وَأَقِمِ الصَّلاَةَ لِذِكْرِى».

الرابع: «أن بعضهم احتج بقوله: إذا ذكر، على جواز قضاء الفوائت في الوقت المنهي عن الصلاة فيه. قلت: ليس بلازم أن يصلي في أول حال الذكر، غاية ما في الباب أن ذكره سبب لوجوب القضاء، فإذا ذكرها في الوقت المنهي وأخرها إلى أن يخرج ذلك وصلى، يكون عاملاً بالحديثين: أحدهما هذا، والآخر: حديث النهي في الوقت المنهي عنه‌» [عمدة القاری: ۴/۱۳۲].

وفی الصحیح للامام مسلم:

«عَنْ مُوسَى بْنِ عُلِيَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: سَمِعْتُ عُقْبَةَ بْنِ عَامِرٍ الْجُهَنِيَّ، يَقُولُ: ثَلاَثُ سَاعَاتٍ كَانَ رَسُولُ اللّهِ يَنْهَانَا أَنْ نُصَلِّيَ ِيهِنَّ. أَوْ أَنْ نَقْبُرَ فِيهِنَّ مَوْتَانَا: حِينَ تَطْلُعُ الشَّمْسُ بَازِغَةً حَتَّى تَرْتَفِعَ. وَحِينَ يَقُومُ قَائِمُ الظَّهِيرَةِ حَتَّى تَمِيلَ الشَّمْسُ. وَحِينَ تَضَيَّفُ الشَّمْسُ لِلْغُرُوبِ حَتَّى تَغْرُبَ» [مسلم: ۱/۲۷۶].

وفی فتح الملهم شرح مسلم:

«قال علي القاري: والـمذهب عندنا أن هذه الأوقات الثلاثة يحرم فيها الفرائض والنوافل وصلاة الجنازة وسجدة التلاوة، إلا إذا حضرت الجنازة أو تليت آية السجدة، حينئذ فإنهما لا يكرهان لكن الأولى تأخيرهما إلى خروج الأوقات» [فتح الملهم: ۲/۳۷۰].

وفی الدر:

«وكره تحريماً صلاة مُطْلقاً ولو قضاء أَوْ واجبة أَوْ نَفْلاً أو على جنازة وسَجْدة تلاوة وسَهْو مع شروق واستواء وغروب الا عصر يومه» [الدر المختار مع الرد: ۱/۲۷۲].

والله أعلم بالصواب

خدانظر -عفا الله عنه-

دارالافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان ۲۸/۱/۱۴۲۰هـ.ق