احکام و مسائل میت
مسئله ۱: زمانیکه انسان به مرگ نزدیک میشود افرادی که نـزد او حاضر هستند او را بر پهلوی راست بخوابانند و رو به قبله کنند و یا بر پـشت خوابانده و بر سـر مریض چیـزی بگذارند تا سر او بلند شود و رو به قبله باشد. در این صورت بستن چشمان و فک مرده آسانتر است و دهانش هم کج نمیشود و اگر مریض دچار زحمت میشود او را به حال خـودش رها کنند و کلمه «لا إله إلا الله محمد رسول الله» در نزد مریض با صدای بلند ذکر کرده شود.
لقوله ج:
«لقنوا مو تاكم لا إله إلا الله» والـمرد من الـمیت الـمحتضـر لأنه قرب موته» [بدائع الصنائع].
تا مریض شنیده و کلمه بخواند و او را به خواندن کلمه امـر نکنند زیرا مربض ناراحت و بیحوصله است و امکان دارد انکار کند.
و اگر مربض یکبار کلمه شهادت را خواند دیگر کلمه را تکرار نکنند ولی اگر بعد از خواندن کلمه شهادت صحبتی در مورد دنیا نمود باز کلمه شهادت در نـزدش با صدای بلند خوانده شود تا که آخرین کلام او کلمه شهادت باشد.
لقوله ج:
«مَنْ كَانَ آخِرُ كَلاَمِهِ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ دَخَلَ الْجَنَّةَ، أي مع الفائزین» [رد المحتار].
و اگر در این حال از مریض کلمات ناشایسته و کفر آمیز شنیده شد از او گذشت شود و چنانکه با دیگر مسلمانان رفتار میشود با او همان رفتار بنمایند زیرا این هنگام زوال عقل است و از ارحم الراحمین امـید عـفو و گذشت میرود. و کلمات ناشایسته مربض را هرجا ذکر نکنند. و در بهشتی زیور نوشته است که در نزد مریض صحبت از دنیا و امور دنیوی نشود تا که در این وقت محبت دنـیا در دل مریض وجود نداشته باشد و روبروی او فرزندانش را حاضر نکنند چون خوب نیست که هنگام رفتن به آخرت دل او مایل به دنیا باشد. و مستحب است که بـر شــخص قریب الموت سوره یاسین خوانده شود که سختی موت از این آسان میشود جای بسی تاسف است که وقتی بیماری مربض شدید میشود اقرباء و بستگان مریض به دنبال ملائی میروند که بیاید و مربض را کلمه تلقین کند و بقیه اطراف مریض خاموش نشستهاند و یا گریه و زاری میکنند و انتظار ملا را میکشند گویا خود آنها کلمه شهادت را یاد ندارند و یا لازم میدانند که باید آن مربض از ملا کلمه بشنود و اگر ملا دیر آمد و مریض فوت کرد خیلی ناراحت میشوند گویا نعوذ بالله مریض بدون ایمان از دنیا رفت، باوجود اینکه حاضر شدن پیش نماز لازم نیست، هرکس که حاضر است میتواند کلمه شهادت را تلقین کند، یا مریض اگر خودش کلمه شهادت را خواند کافی است.
هرگاه مریض مرد نوار یا پارچهای پر عرض از زیر فکش آورده و بر سر میت ببندند تا دهان میت بسته شود و چشمان او را نیز ببندند تا در نظر مردم زشت معلوم نشود و در بستن نوار احتیاط کنند که بر حلق بسته نشود بلکه بر استخوان فک باشد، و هردو انگشتان پای او را با هم ببندند تا که پاهای میت برابر باشند و بقیه اعضایش را برابر کنند تا کج نـشود. و این کارها از اقربایش هرکس که با او بیشتر شففت دارد انجام دهد و در وقت بستن دهان و غیره این دعا را بخواند «بِسْمِ اللَّهِ وَعَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ». و بعد از مردنش چبزی خوشبو مانند عود یا مشک روشن کنند و زنان حائضه و نفاس دار و کسی که نیاز به غسل دارد بر بالین او حاضر نشوند، و بعد از مردنش تا زمانیکه او را غسل ندادهاند نزد او قرآن خوانده نشود. و در غسلدادن و کفن کردن تا حد امکان بشتابند زیرا پیامبر اکرم جفرموده است:
«عجلوا بموتاكم فان یك خـیراً قدمتـموه إلیه وان یك شـرا فبعدا لأهل النار».
مسئله ۲: مربض ک ه از دنیا رخت بربست تخته شستشو را حاضر کرده و (و محل غسل میت را پرده کنند که غیر از غسل دهنده و معین او کسی مرده را نبیند) آن را معطر نمایند آنگونه که هنگام وفات و تکفینش او را با بوی خوش معطر میکنند و بجز از این سه حالت معطر نمودن مرده درست نیست، و بعد از آن مرده را بر تخته بگذارند بعضیگفتهاند که پاهایش بطرف قبله باشد طوری که گویا مریض اراده نمازخواندن به اشاره را میکند، و بعضیگفتهاند طوری نهاده شود که در قبر گذاشته میشود اما صحیحتر اینست که هـر طور که آسانتر باشد همانطور بگذارند و سپس میت لخت کرده شود و با یک تکه پارچه از ناف تا زانو پوشیده شود لقوله÷: «لا تنظرو ا إلى فخذ حي ولا میت» [بدائع الصنائع].
و دو تکه پارچه مثل کیسه دوخته شود و یکی را بر دست بپیچد واز زیـر پارچه که بر عورتش نهاده است ابتدا میت را استنجا بدهد (در بهشتی زیور ذکر شده که ابتدا بالای شکمش دست را آهسته آهسته بکشد سپس اگر چیزی از شکمش بیرون شود او را با کلوخ سه دفعه یا پنج دفعه، استنجا داده و بعد با آب استنجا دهد) و سپس او را وضو داده و هردو دست میت را تا مچ بشوید البته غسل دهنده با تکه پارچهای که تر شده باشد دندان و بینی او را تمیز کند، اگر میت در حالت حیض یا نفاس یا جنابت بمیرد دهان و بینی او را حتماً بشویند و سر و ریش میت را اگر در سر و ریش مو باشد با گل خطمی (اگر موجود باشد) یا با صابون بشویند و اگر بر سر و ریش مو نباشد باگل خطمی نشویند.
وقتیکه از شستن سـر و ریش میت فارغ شـدند مـیت را بر پـهلوی چپ بخوابانند تا که ابتدای غسل از دست راست بشود، و سه بار تا آنجایی بشویدکه به تخت متصل است بعد میت را به پهلوی راست خوابانده و سه بار تا آنجا بشویند که با تخت در تماس است و سپس غاسل سر میت را بلند کرده و بر خود تکیه داده و بر شکمش بطور ملایم دست بکشد اگر چیزی بیرون شد آن را تمیز کند و غسل و وضویش را اعاده نکند بعد بر پهلوی چپ بخواباند و او را بشوید. تا سه بار مسنون تکمیل شود و بعد کیسه دوم را در دست بهبندد و بدن را صاف کند و تکه پارچه دوم را که: خشک است بر عورت مرده بنهند.
صاحب «فتح القدیر» میفرماید: اول دو دفعه با آبی که در آن برگ کنار باشد غسل داده شود و مرتبه سوم با آبی که در آن کافور ریختهاند، غسل دهد «لأن أم سلمه قال تغسل بالسدر مرتين، والثالث بالـماء والكافور» [رد المحتار بحواله فتح القدیر] و اگر برگ کنار نبود صابون کافی است. ورنه آب خالص کفایت میکند و با پنبه بدن میت بعد از غسل خشک شود و آن پارچه راکه در وقت غسل برای پوشیدن عورت میت بر بدنش انداخته بودند دور کـرده و بـا پـارچه خشک دیگری عورت مـیت را بپوشانند. و عطری که خالی از زعفران باشد (زیرا زعفران برای مرده مکروه است) بر سر و ریش میت بزنند و کافور بر پیشانی و بینی و هردو کف دست و زانو و هردو قدم میت بمالند و در کفن یا در گوش عطر زدن جهالت است و هر قدر که در شرع آمده است به همان اکتفا شود (بهشتی زیور) و موهای میت را شانه نکنند و ناخن میتگرفته نشود و او را ختنه نکنند؛ و هردو دستش بر پهلویش نهاده شوند و از گذاشتن دستها بر سینه اجتناب کنند زیرا این عمل کفار است. و شوهر نمیتواند همسرش را غسل دهد و یا آن را لمس کند ولی میتواند آن را نگاه کند و زن را از غسل شوهر نمیتوان منع کرد، گرچه زن از اهل کتاب باشد مشروط به اینکه رابطه ازدواج بهنگام غسل باقی باشد.
بنابراین اگر زن پیش از موت شوهر به سبب طلاق بائن یا مرتد شدن یا با تمکین پسر شوهرش، یا با شهوت دستزدن به پسر شوهرش بائن شد یا بعد از موت شوهر مرتد گردید، سپس اسلام را پذیرفت در همه این صورتها نمیتوانـد شوهر را غسل دهد زیرا که در حال غسل زوجیت باقی نیست اگرچه در بعضی صورتها در حال موت زوجیت باقی بود ولی بهنگام غسلدادن زوجیت باقی نماند. و زن مجوسی اگر شوهرش مسلمان شد و سپس مرد، و بعد از مرگ شوهر مسلمانش، او هم مسلمان شد، برای او جایز است که شوهرش را غسل دهد چون بهنگـام غسلدادن مس او جایز است زیرا رابطه نکاح بین آن دو باقی است و این را بر حال حیات وی قیاس مینمائیم، اگر زن بعد از اسلام آوردن شوهر مسلمان میشد و شوهر زنده میبود نکاح آن دو برقرار بود و مس کردن هم جایز! بنابراین اگر بعد از فوت شوهر زن مسلمان شد مس و غسل آن جایز میگردد [رد المحتار].
مسئله ٣: اگر بچه بدنیا آمد و در او آثار زندگی و حیات بود مانند دست و پا زدن یا گریه کردن، یا اکثر بدنش بیرون آمد و در او آثار زندگی بود، سپس مرد غسل داده و نامگذاری شود و میراث میبـرد و هم از او میراث میبرند. و بـعد از کـفن کردنش بر وی نماز بخوانند. و منظور حداکثر از طرف سر تا سینه است و از طرف پا تا ناف است. و اگر در شکم مادر مرده بود و اعضایش ظاهر شدند یا تنها سرش بیرون شد یا از نصف کمترش بیرون شد و مرد نامگذاری شود. در حدیث شریف آمده:
«سَمُّوا أَسْقَاطَكُمْ فَإِنَّهُمْ فَرْطُكُمْ» الحدیث. «فقال: فائدة: سأل بعضهم هل يكون السقط شافعاً، ومتى يكون شافعاً؟ هل هو من مصيره علقة أم من ظهور الحمل، أم بعد مضي أربعة أشهر، أم من نفخ الروح؟ والجواب أن العبرة إنما هو بظهور خلقه وعدم ظهوره كما حرره شيخنا زكريا» [رد المحتار: ۱/۶۵۵].
و مختار همین است که غسل داده شود و بعد از نامگذاری در تکه پارچهای پیچیده بدون نماز جنازه دفن کرده شود و در محشر مانند افراد دیگر زنده میشود. البته میراث نمیبرد. و اگر بچه ناتمام و ناقص بدنیا آمد مختار همین است که غسل داده و در پارچهای پیچانده و بدون خواندن نماز جنازه دفن کرده شود. و اگر بچه دست دراز کرد یا دست را جمع کرد و دیگر آثار زندگی در او دیده نشد این اعتبار ندارد و حکم بچهای را دارد که مرده متولد شـده است و نامگذاری شود و در پارچهای پـیچیده و دفنش کنند و اگر بر زنده بودنش دایه یا مادرش گـواهـی داد، گواهی اینها درباره غسل و نماز جنازه قبول میشود.
سوال: در چه صورتی است که اگر شخصی گوش انسان را ببرد بر وی ٥٠٠ دینار واجب میشود و اگر سرش را ببرد بر وی ٥٠ دینار واجب میشود؟
جواب: بچهای که در وقت ولادت سرش بیرون شده بود کسی گوش او را برید پس ولادتش تمام شد و زنده ماند نصف خون بها واجب میشود که ٥٠٠ دینار است و اگر قبل از بیرونشدن باقیمانده بدنش سرش را برید غره که مبلغ ٥٠ دینار است واجب میشود. [الدر المختار مع الرد المحتار].
مسئله ٤: اگر غسل دهنده حائضه یا جنب یا کافر باشد عمل غسلدادن با کراهت جایز است و اگر بیوضو باشد بدون کراهت اتفاقاً جایز است. و مستحب است غسلدهنده از خویشاوندان نزدیک میت باشد و اگر افراد قریب میت غسلدادن را یاد نداشتند، شخص متدین و پرهیزگاری میت را غسل دهد و مستحب است که غسل دهنده شخصی معتمد علیه باشد که تمام حقوق غسل را ادا کند و اگر در میت چیز زشتی دید آن را به دیگران بازگو نکند و اگر چیز پسندیدهای دید آن را بیان کند مثلا در صورت میت تابندگی و درخشندگی دید یا در میت بوی خوشی محسوس کرد یا امثال این، مستحب است اینها را برای مردم حکایت کند. و اگر دید صورت میت سیاه شد یا بوی بد دارد یا صورتش بدل شده یا اعضایش متغیر شدهاند برای کسی دیگر این چیزها را حکایت نکند، البته اگر میت بدعتی بود و بدعت خود را آشکارا انجام مـیداد آنگـاه مـضایقه نـدارد کـه مـردم را از ایـن چـیزهای ناپسندیده خبر کند تا مردم بترسند و دنباله روی کار بدش نشوند. [فتاوی هندیه].
جای تاسف است که امروزه خویشاوندان میت غسلدادن میت را وظیفه خود نمیدانند و این کار را به ملا حواله میکنند و اگر گفته شود میت را بشویید ناراحت میشوند و غسلدادن میت خود را اهانت به خود میدانند. لازم است که اگر قریب میت بهانه کند که به غسلدادن میت وارد نیستم از او کمک در کارهایی مثل آب ریختن بر میت و گرداندن جسم میت و کفن کردن کمک بگیرند تا به این طریقه همه مردم به غسلدادن وارد بشوند و چون مرده بر نزدیکان خویش حقوق زیادی دارد در تجهیز و تکفین وی، حقوقش ادا میشود.
مسئله ٥: اگر شخصی مرد و نزدیکانش او را برای تمیزکردن شستند نه به اراده غسل، کفایت میکند گرچه ثواب عبادت از این شستن بـدون اراده حاصل نمیشود. و اگر مردهای در آب جاری دیده شد و در آب سه دفعه تکان داده شد کافی است و اگر بدون تکان دادن از آب بیرون آورده شد، طهارت حاصل میگردد و بر وی نماز جنازه صحیح است. لیکن فرض غسلدادن بر دوش مکلفین باقی است و ساقط نمیشود.
مسئله ٦: اگر در حال سفر زنی مرد و مسافران. همه مرد و بالغ بـودند و در جمعشان بچهای بود که به حد شهوت نرسیده بود او را تعلیم دهند تا این بچه میت را غسل دهد و اگر زنی در جمع مردان مرد و یا مردی در جمع زنان مرد، محرم وی او را تیمم دهد و اگر محرمی نبود شخصی اجنبی او را تیمم دهد و به دست خود تکه پارچهای بپیچد و در صورت اول، محرم نیازی به پیچیدن پارچه ندارد. و حکم تیمم دادن در همان صورت است که همراه زنان مردی مسلمان یا کافری یا دختر بچهای که به حد شهوت نرسیده باشد وجود نداشته باشد و اگر با آنان مرد کافری همراه بود او را روش غسلدادن را تعلیـم دهند و اگر دختری که به حد شـهوت نرسیده همـراه آنان بود و توانایی غسلدادن داشت او را تعلیم دهند تا که میت را غسل دهد [رد المحتار: ۱/۶۳۶].
باز حکـم همین است در صورتی که زنی در جمع مردان بمیرد و همراه آنان زنی کافر یا صبی غیر مشتهی باشد او را روش غسلدادن را تعلیم دهند. و اگر میت بچه کوچک باشد که به حد شهوت نرسیده باشد زن و مرد میتوانند او را غسل دهند. منظور از نرسیدن به حد شهوت در اینجا اینست که به حد تکلم و حرفزدن نـرسد.
خنثی مشکل که به حد شهوت رسیده باشد باید با پارچهای تیمم داده شود و اگر به حد شهوت نرسیده حکـم صغیر و صغیره را دارد که زن و مرد میتوانند او را غسلدهند.
مسئله ٧: اگر آب نبود و میت تیمم داده شد و نماز جنازه بروی خوانده شد بعد از آن آب یافته شد، غسل داده شود و اعاده نماز لازم نیست.
مسئله ٨: اگر نصف بدن میت بغیر از سرش دیده شد یا تنها سرش بود یا با نصف اقل سرش بود نه غسل داده شود و نه نماز جنازه بر او خوانده شود. و اگر نصف جسم با سرش همراه بود یا بیشتر از نصف بود و لو بلا راس غسل داده شود و بعد از تکفین نماز جنازه بر او خوانده شود. و بر باقیمانده اگر پیدا شود نماز جنازه نخوانند. و اگر نصفش طولا شکافته یافته شد نماز جنازه ندارد بلکه در پارچهای پیچیده شود و دفنش کنند. اگر میت پوسیده بود و مسح کردنش مشکل بود کافی است که بر آن آب ریخته شود. [قاضیخان بهامش الهندیة].
مسئله ٩: غسلکردن بعد از غسلدادن میت مستحب است. [رد المحتار: ۱/۳۹۰].