محمود الفتاوی - فتاوی دارالعلوم زاهدان بر اساس فقه حنفی

فهرست کتاب

كتاب ا‌لهبه

كتاب ا‌لهبه

هبه به یکی از فرزندان فقط

چه می‌فرمایند علمای دین مبین اسلام و مفتیان متین درباره مسئله ذیل:

اگر کسی دارای چند فرزند بوده و برای یکی از آنها مقداری از مالش را بخشش کرد آیا صحیح است یا خیر؟

الجواب باسم ملهم الصواب

اگر آن فرزندکه مقدار مال به او می‌بخشد مشغول به تحصیل علم است و برای ‌کاسبی وقت ندارد اشکالی ندارد خصوصاً وقتی مقصدش ضرر رسانیدن به دیگر فرزندانش نیست.

«ولو كان الولد مشتغلاً بالعلم لا بالكسب فلا بأس بان يفضله على غيره كذا في الملتقط» [الهندیة: ۴/۳۹۱].

«وفي الخانية لا بأس بتفضيل بعض الأولاد في الـمحبة لأنها عمل القلب وكذا في العطايا ان لم يقصد به الاضرار» [الدر المختار: ۴/۵۷۳].

از این عبارت معلوم می‌شود که مثلا فرزندی را ازدواج داده و بعضی هنوز ازدواج نکرده‌اند به مجردین چیزی ببخشد که در مقابل همان خرجی باشد که برای فرزند متاهل خرج کرده است اشکالی ندارد. البته اگر یکی از فرزندانش فاسق است به او بخشش‌ نکند بلکه همه مال متروکه خود را درکارهای نیک صرف کند و این فرزند فاسق را از میراث محروم کند بهتر است از اینکه مال را برای همچنین فرزندی بگذارد.

وفی الهندیة:

«ولو ان كان ولده فاسقاً واراد ان يصرف ماله إلى وجوه الخير ويحرمه عن الـميراث هذا خير من تركه، كذا في الخلاصه» [الهندیة: ۴/۳۹۱].

ناگفته نماند هرچه بخشش می‌کند در حیات خودش تحویل بدهد اگر بخشش‌کرد و در حیات خود تحویل نداد این بخشش شرعاً صحیح نیست.

والله أعلم بالصواب

خدانظر -عفا الله عنه-

دارالافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان ۱۱/۸/۱۳۷۲هـ.ش

اشیایی که به عنوان نشانه و جهیزیه عروس داده می‌شوند / زیور آلاتی که شوهر بعد از ازدواج به زن می‌دهد / ثبت فوتی در شناسنامه‌های جعلی بدون صاحب توسط زن بعد از فراق زوجین

چه می‌فرمایند علمای دین در مسئله ذیل:

۱- ‌اگر شوهری زن خود را طلاق نماید زیور آلاتی که برابر عرف محل و رسومات بلوچ‌ها قبل از ازدواج بوسیله شوهر، مادر شوهر و پدر شوهر بعنوان نشانه خواستگاری و هدیه داده شود بعد از طلاق متعلق به زن است یا مرد؟

۲- آیا زنیکه پس از انجام مراسم بمنزل پدر و مادر شوهر برده شده و در اطاقی که در اختیار وی گذاشته‌اند زندگی خود را آغاز نموده مقداری لوازم اعم از فرش، لحاف، پتو، ظروف و غیره به زن تحویل شده بعد از طلاق متعلق به زن است یا مرد؟

۳- ‌آیا زیور آلاتی که بعد از عروسی به زن داده می‌شود بعد از طلاق متعلق به زن است یا مرد؟

۴- ‌آیا زنی که پس از شش ماه زندگی زناشوئی طلاق داده شده و اصلاً صاحب اولاد نشده، شوهر قبل از عروسی برای سوء استفاده شناسنامه دو فرزند متولد نشده از اداره ثبت احوال اخذ کرده و در شناسنامه زن اسامی بچه‌ها را وارد نموده است و بعد از طلاق، زن شناسنامه دو بچه دروغین زائیده نشده را یکجا فوت شده اعلام و شناسنامه‌ها را باطل می‌نماید، آیا از نظر شرع این عمل درست است یا خیر؟

۵- ‌اگر بعد از طلاق‌دادن زن بمنظور پایمال‌نمودن حق زن، شوهر باتفاق خواهرش صحنه‌سازی و جهت بدنام‌کردن زن مذکوره، خواهر خود را وادار نماید که خود را بنام زن طلاق شده بفرد بیگانه و نامحرم تلفنی معرفی نماید که من زن فلا‌نی هستم و خاطر خواه شما می‌باشم اکنون شوهرم مرا طلاق داده‌است و قصد دارم با تو ازدواج نمایم و صحبت‌های دیگر در این رابطه با نوار ضبط نماید در صورتیکه زن مورد اهانت واقع شده از این ماجرا بی‌اطلاع بوده این عمل از نظر شرع چه جنبه‌ای دارد و نام این عمل چیست؟

الجواب باسم ملهم الصواب

ج ۱-۳: زیو‌ر آلاتی را که به دختر قبل از عروسی، شوهر یا متعلین وی به طور هدیه و نشانه خواستگاری داده‌اند و چونکه قصدشان ازدواج بوده است و بعداً صورت گرفته یا بعد از عروسی داده‌اند، حق رجوع و پس گرفتن را ندارند بلکه آنها در ملکیت زن می‌مانند.

وفی البحر الرائق: «لو أنفق على معتدة الغير على طمع أن يتزوجها إذا انقضت عدتها... والحاصل أن المعتمد ما ذكره العمادي في فصوله أنها إن تزوجته لا رجوع مطلقاً» [البحر الرائق: ۱۸۶/۳].

قال ان عابدین الشامی/فی حاشیته علی البحر (بعد ذکر عبارة الفتح):

«قلت: والمفهوم منه ان الصحيح أنه لا يرجع فيما اذا تزوجته مطلقاً شرط الرجوع أو لا» [البحر الرائق: ۱۸۶/۳].

وفی الرد: «عن الحاوي للزاهدي: بعثت الصهرة إلى بيت الختن ثياباً لا رجوع لها بعده ولو قائمة، ثم سئل فقال: لها الرجوع لو قائماً. قال الزَّاهدي: والتوفيق أنَّ البَعْثَ الأول قبل الزفاف ثم حصل للزفاق فهو كهبة بشَرْط العوض وقد حصل فلا ترجع» [رد المحتار: ۳۹۶/۲].

وقال فی الدر: «ولو وهب لامرأته لا يرجع» [تکملة رد المحتار: ۳۷۲/۲].

ج ٢- ‌در این نوع وسائل، عرف مردم معتبر است پس هر آن چیزی که عرفاً ‌و عادة برای زنها مخصوص است به زن تعلق می‏‎گیرد و چیزهایکه که به مرد تعلق، دارند از مرد می‌باشند.

وفی الهندیة: «قال أبوحنيفه ومحمد رحمهما الله: ان اختلف الزوجان في متاع موضوع في البيت الذي كانا يسكنان فيه حال قيام النكاح او بعد ما وقعت الفرقة بفعل من الزوج أو من الـمرأة فما يكون للنساء عادة كالدرع والخمار والـمغازل والصندوق وما اشبه ذلك فهو للمرأة الا ان يقيم الزوج البينة على ذلك وما يكون للرجال كالسلاح والقباء القلنسوه والـمنطقة والقوس ونحو ذلك فهو للرجل الا أن تقيم الـمرأة البينة على ذلك. كذا في فتاوي قاضيخان» [الهندیة: ۳۲۹/۱ کذا فی الشامیة: ۴۸۱/۴].

ج ٥- ‌اگر آنچیزی که در سؤال نوشته درست است، عین واقع است بنابراین این عمل را که شوهر با خواهرش برای بدنام‌ساختن یک فرد مسلمان انجام داده‌است گناه بزرگی است، خصوصاً اینکه خواهر خود را زن برادرش ‌گفته، درحالی که این چنین گفتار حرام و گناه است باید از طرف معافی طلب بکنند و نیز به درگاه ایزد تعالی توبه و استغفار بکنند، البته این کار اگرچه‌ گناه ‌کبیره است ولی جرمانه مالی ندارد که بر خواهر شوهر لازم ‌گردد.

والله أعلم بالصواب

خدانظر -عفا الله عنه-

دارالافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان ۲۷/۶/۱۴۱۴هـ.ق

پدر مقداری از اراضی خویش را در حیات خود به نام دو فرزندش ثبت کر‌ده است

چه می‌فرمایند علمای دین در مسئله ذیل:

که ار‌اضی سیستان که در تصرف دولت بوده تا سال ١٣١٠ دو‌لت آنها را به مردم با اجاره سالیانه تحویل می‌داده‌است و بعد از تاریخ مذکور دولت تصمیم‌ گرفته که زمین‌ها را از مستأجرین گرفته و به مالکیت زمین در آورد و طبق قانون به هر زارع ٤ هکتار یا یک سهم واگذار می‌کرد، پدرم که یکی از زارعین بوده در آن زمان ۴ هکتار به وی تعلق می‌گیرد و چون پدرم در آن موقع دارای دو فرزند ذکور بوده به هرکدام نیز ٤ هکتار واگذار می‌شود و چونکه زمین‌های پدرم زیاد بوده مابقی را به پسر عموهایم و ٤ هکتار را بنام چوپان خود می‌نماید و سهم چوپان را پدرم در سال ٤٠ طبق قانون اصطلاحات اراضی بنام خود ثبت ‌کرده است و الان پدرم فوت نموده و ٧ فرزند ذکور و ٧ دختر و دو مادر بجای گذاشته است، و الان وارثین پدر مدعی هستند که دو سهمی که پدر بنام دو فرزندش ثبت ‌کرده جزء ما ترکه قرار گیرند و بین وارثین تقسیم شوند. لطفاً تقاضا می‌شود مسئله را توضیح دهید.

الجواب باسم ملهم الصواب

هنگامی‏‎که پدر زمین را خرید کر‌ده است و برای مصلحتی بنام دو فرزند خود ثبت ‌کرده است و ایجاب و قبول بین پدر و دولت صورت ‌گرفته و چونکه رکن بیع ایجاب و قبول است لذا زمین به پدر تعلق می‏‎گیرد و در ملک وی داخل می‌شود و جزء مال متروکه بشمار می‌رود و انتقال ملک از پدر به فرزندان بدون عقد صحیح معتبری تمام نمی‌شود لذا فقط بناء بر مصلحت اگر بنام ‌کسی ثبت شود اعتباری ندارد، البته اگر باگواه شرعی، هبه صحیح ثابت شود اعتبار دارد و هبه صحیح در صورتی می‌شود که پدر زمین را به فرزندان تحویل و آنها آن را قبض ‌کنند.

وفی الفقه الاسلامی:

«قال الحنفية والشافعية: القبض شرط للزوم الهبة حتى انه لايثبت الـملك للمو هب له قبل القبض» [الفقه الاسلامی: ۵/۱۹، امداد الفتاوی: ۳/۳۱، رد المحتار: ۴/۵۶۹ طبع کویته].

والله أعلم بالصواب

خدانظر -عفا الله عنه-

دارالافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان ۲۷/۶/۱۴۱۴هـ.ق

هبه قبل از قبض

چه می‌فرمایند علماء دین در مسئله ذیل:

شخصی در حال حیاتش زمین را بین چهار پسر خود تقسیم نموده، دو سهم برای پسر بزرگش و یک سهم برای پسر دیگر بطور مشاع و بدون افراز تعیین و پنج دختر و همسرش را محروم قرار داده‌است و پسران تا حالا سهمیه خود را جدا نکرده‌اند آیا این تقسیم درست است و از نظر شرع مطهر اعتبار دارد یا خیر؟

الجواب باسم ملهم الصواب

نحمده ونصلي على رسوله الكريم أما بعد:این تقسیمی که پدر در حال حیاتش ‌کرده هبه است و یکی از شرائط هبه قبض است یعنی تا وقتی که موهب له را قبض نکرده است هبه ‌کامل نشده است همین‌طور در اینجا چونکه پدر حصه پسران را جدا نکرده است و فقط به زبان ‌گفته و در همین حال وفات نموده است لذا هبه کامل نشده و کل زمین جزء اموال متروکه بشمار می‌رود و طبق دستور شرع مطهر بین ورثای پدر تقسیم می‌شود.

وفی الفقه الاسلامی:

«قال الحنفيه والشافعية: القبض شرط للزوم الهبة حتى انه لايثبت الـملك للمو هب له قبل القبض، بدليل ما روت عائشهل أن اباها نحلها جداد عشرين وسقاً من ماله، فلما حضرته الوفاة، قال: يا بنية: ان احب الناس عندي بعدي لانت وانا اعزٌ الناس على فقراء بعدي لأنت، واني كنت نحلتك جداد عشرين وسقاً من مالي، ولوكنت جددتيه واحرزتيه لكان لك، وانما هو اليوم مال الوارث وانما هما اخواك واختاك فاقتسموه على كتاب الله» [رواه عن عائشةلمالک/فی المؤطاء‌. الفقه الاسلامی: ۵/۱۹ رد المحتار کتاب الهبة].

والله أعلم بالصواب

خدا نظر -‌عفا الله عنه-

دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۲۵/۱۱/۱۴۱۵هـ.ق

حکم اشیای پیشکش شده به عروس قبل از ازدواج

چه می‌فرمایند علمای دین در مسئله ذیل:

بنده نامزدی دارم و وضع مالی بنده خوب نیست که ازوداج ‌کنم حالا می‌خواهم طلاقش بدهم و مهریه مبلغ ۰۰۰/۴۰۰ تومان و مال ۰۰۰/۲۰۰ تومان می‌باشد و مدت نامزدی ما یکسال بوده و در این مدت یکسال یک دست لباس و یک حلقه نامزدی دادم و مبلغ ۰۰۰/۵۰ تومان خرج شب خواستگاری بنده بوده است.

لطفاً بفرمائید چقدر به دختر تعلق می‌گیرد؟

الجواب باسم ملهم الصواب

چونکه مهریه شش ‌صد هزار تومان است لذا در صورتی که طلاق قبل از زفاف و خلوه صحیحه باشد نصف آن یعنی مبلغ ۰۰۰/۳۰۰ تومان به دختر تعلق می‏‎گیرد.

وفی الدر:

«ويجب نصفه بطلاق قبل وطي ء أو خلوة» ‌[الدر المحتار: ۲/۳۶۰].

و دست لباس و حلقه‌ای را که فرستاده‌اید چونکه در عرف این دیار جزء مهریه حساب نمی‌گردد بلکه به طور هدیه می‌دهند لذا از آنها چیزی به شما تعلق نمی‏‎گیرد و مبلغی که شب خواستگاری خرج نموده‌اید نیز از مهریه حساب نمی‌شود.

وفی رد المحتار:

«قلت: ومن ذلك (أي مما ينبغي ان لا يقبل قول الزوج فيه) ما يبعثه إليه قبل الزفاف في الأعياد والـمواسم من نحو ثياب وحليّ، وكذا ما يعطيها من ذلك أو من دراهم أو دنانير صبيحة ليلة العرس، ويسمى في العرف صبحة، فإن كا ذلك تعورف في زماننا كونه هدية لا من المَهْر، ولا سيَّما الـمسمَّى صبحة، فإن الزوجة تعوضه عنها ثياباً ونحوها صبيحة العرس أيضاً» [رد المحتار: ۲/۳۹۵ کذا فی امداد الـمفتین: ۵۶۰].

والله أعلم بالصواب

خدا نظر -‌عفا الله عنه-

دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۲۴/۳/۱۴۱۶هـ.ق

هبه بالاکراه درست نیست

شوهری زنش را متهم به زنا می‌کند و شوهر هیچ‌گونه دلیل شرعی برای اثبات دعوی و تهمتش ندارد به زن خود می‌گوید بخاطر همین تهمت ترا طلاق ‌می‌دهم زن‌ ناچار شده‌ به شوهر می‌گوید: من مهریه خودم را به تو می‌بخشم ولی مرا طلاق ندهید، شوهر با پذیرفتن این پیشنهاد به دعوای تهمت خاتمه می‌دهد.

آیا زن در این صورت می‌تواند مجدداً ‌ادعای مهر بکند (یعنی حق رجوع دارد یا خیر؟)

الجواب باسم ملهم الصواب

در اینجا دو عبارت از جرئیات فقهاء ‌کرام را ذکر می‌کنم و بعد ‌جواب نوشته می‌شود.

وفی الرد:

«والثالث: (أي الشرط الاكراه) كون الشَّيء الـمكره به متلفاً نفساً أو عضواً أو موجباً عما يعدم الرضا) وهذا أدنى مراتبه وهو يختلف باخْتلاف الأشخاص، فإن الأَشْراف يغمون بكلام خشن، والأراذل ربما لا يغمون إلاَّ بالضرب الـمبرح. ابن كمال» [رد المحتار کتاب الاکراه: ۸۹/۵ طبع کویته].

وفی الدر:

«منع امرأته الـمريضة عن الـمسير إلى أبويها إلاَّ أن تهبه مهرها فوهبته بعض الـمهر فالهبة باطلة، لأنَّها كالـمكره» [رد المحتار کتاب الاکراه: ۹۷/۵].

از عبارت اول معلوم شد که زن را هرگاه متهم به زنا کرده در صورت هبه‌نکردن مهریه، او مکره شده و رضایت از او سلب شده است و از عبارت دوم معلوم شد هبه در صورت اکراه باطل و غیر نافذ است.

بنابراین زن مستحق مطالبه مهر است ‌و هبه صحیح نشده تا گفته شود که ‌رجوع وی صحیح است یا خیر؟

والله اعلم بالصواب

خدانظر -عفا الله عنه-

دارالافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان ۱۷/۱۱/۱۳۶۴هـ.ش

فرزندش را به دیگری هبه کرده و اکنون پشیمان است

چه می‌فرمایند علمای دین در مسئله ذیل:

اینجانب نعمت الله و همسرم چون صاحب فرزندی نشده و نبوده‌ایم در دو سه سال اخیر فردی بنام قلندر که تبعه افغانستان و مقیم زاهدان بوده و عیالش در بیمارستان فوت‌ کرده بود طفل شیرخواره بازمانده از مادرش را که توانائی نگهداری و حضانت او را نداشته بفرزندی ‌به ‌ما داده‌است که مبلغی هم در ازاء چنین محبتی از ما دریافت داشته است.

حال‌ که ملاحظه نموده طفل پس از تحمل زحمات و هزینه‌هائی به سن ۵/۳ سالگی رسیده و به این خانواده علاقمند و این خانواده هم مانند فرزند خود نسبت به ‌این طفل علاقه پدرو مادری و فرزندی پیدا نموده‌اند مدعی استرداد طفل از این خانواده ‌گردیده است آنهم در صورتیکه سوء نیت نامبرده از این ادعا برای این خانواده نامفهوم باقی مانده است.

لذا با فتوای شرعی که صورت گرفته دستور به استرداد طفل در قبال استرداد وجه پرداختی قبلی داده شده که به نظر این خانواده صحیح نبوده و با مقررات شرع مطابقت ندارد ولی چون از طرفی طفل به این خانواده انس زیاد پیدا نموده و از طرف دیگر همسرم مانند مادری حقیقی از این جهت دچار ناراحتی شدید شده است، تحویل طفل به چنین پدری باعث بدبختی این طفل خواهد شد.

استدعا دارم در حل و فصل قضیه شرعاً اقدام نمایند و اجر عظیم برای خود نزد خداوند متعال‌ محفوظ دارند.

الجواب باسم ملهم الصواب

از استفتاء معلوم می‌شود که چند چیز قابل تحقیق و تفحص است:

الف: آیا بخشیدن آقای قلندر دختر خود را به آقای نعمت الله شرعاً معتبر است یا خیر؟

ب: تربیت و حضانت حق بچه است یا پرورش دهنده یا هر دو؟

ج: بچه نابالغ اختیار دارد که با هر شخص میلش باشد برود یا خیر؟

د: نان و نفقه‌ای که نعمت الله برای دختر مصرف‌ کرده بر پدر دختر لازم است که به آقای نعمت الله بدهد یا خیر؟

هـ: پولی که نعمت الله به قلندر در ازای بچه داده‌است بر ذمه قلندر لازم است که برگرداند یا خیر؟

جواب الف: دختر چون آزاده است نه فروختنش درست است ‌و نه هبه‌اش، لذا بخشیدن قلندر دخترش را شرعاً ساقط الاعتبار است و این حکم بدیهی است و نیاز به حواله ندارد.

جواب ب: تربیت و حضانت حق هردو است بنابراین با وجود پدر کسی نمی‌تواند دختر را از پدر جدا کند و اگر با وجود توانائی پدر از حفاظت دختر خودداری ‌کند. مرتکب ‌گناه شده است.

وفی الرد: «ثم رأيت بخط بعض العلماء وعن الـمفتي أبي السعو د مسئله في رجل طلق زوجته ولها ولد صغير منه واسقط حقها من الحضانة وحكم بذلك حاكم فهل لها رجوع باخذ الولد؟ الجواب: نعم، لها ذلك فان أقوي الحقين في الحضانة للصغير ولئن اسقطت الزوجة حقها فلا تقدر على اسقاط حقه ابداً» [رد المحتار: ۲/۶۹۰].

جواب ج:

و فی الدر: «ولا خيار للولد عندنا مطلقاً ذكراً كان أو أنثي».

وفی الرد: «قوله: «ولا خيار للولد» أي إذا بلغ السن الذي ينزع من الأم يأخذه الأب، ولا خيار للصغير لأنه لقصور عقله يختار من عنده اللعب، وقد صحَّ أنَّ الصَّحابةَ لم يخيروا. وأما حديث أنه ج: خير فلكونه قال: «اللهمَّ اهده» فوفق لا اختياراً لا نظر (...) بدعائه عليه الصَّلاة والسَّلام، وتمامه في الفَتْحِ».

یعنی بچه‌ای که در زمانی رسید که مناسب است الان تربیتش را پدر بکند از مادر گرفته و به پدر حواله شود، با وجودی که شفقت مادری از حد زیاد است.

در مسئله فوق شفقت قلندر (پدر) از شفقت نعمت الله و زوجه‌اش که هردو بیگانه هستند زیادتر است و اگر حق حضانت را پدر ترک‌ کرده از جهت ضرورت بوده و الان آماده است که خودش دختر خویش را تربیت کند و کسی نمی‌تواند او را از این حق محروم کند اگرچه حاکم باشد علی الخصوص دختر بعد از ٧-‌٦ سال به سنی می‌رسد که جایز نیست در کنار شخص نامحرم باشد.

جواب د: آنچه که نعمت الله بر این دختر خرج ‌کرده با این اراده نبوده‌ که از پدر دختر بگیرد و نه پدر دختر گفته است شما بر دخترم خرج ‌کنید و من به شما مقدار مصرف شما را می‌دهم و نه کدام قاضی‌ای حکم کرده است. بنابراین آقای نعمت الله حق ندارد چیزی را که برای جلب رضایت خدا نموده، عوضش را از قلندر بگیرد.

جواب هـ: پولی که آقای نعمت الله در مقابل بچه داده، می‌تواند از قلندر بگیرد زیرا هبه بالعوض بیع است. و هر وقت که هبه باطل شد پولی که در عوض داده و بمنزله ثمن است می‌تواند آن‌ را پس بگیرد.

والله أعلم بالصواب

خدا نظر -‌عفا الله عنه-

دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۱۱/۶/۱۳۶۶هـ.ق

هبه مشاع درست نیست

شخصی منزلی داشته و به مدت تقریباً شش سال مفلوج بوده و یک سال قبل منزل را که در آن سکونت داشته به سه فرزند، یک فرزند صغیر و دو فرزند کبیر، هبه می‌نماید و تا حین مرگ در همان منزل سکونت داشته است.

اکنون ورثه در این مورد اعتراض دارند، مستدعی است نظر شرعی را در این مسئله بیان نمایند.

الجواب باسم ملهم الصواب

هبه مذکوره، هبه مشاع است و چون قابل تقسیم است لذا صحیح نیست بنابراین منزل مال تمام ورثه است و باید طبق دستور شرع تقسیم‌ گردد.

والله أعلم بالصواب

محمد قاسم قاسمی

الجواب صحیح

خدا نظر -‌عفا الله عنه-

دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۵/۶/۱۳۶۹هـ.ش

هبه ‌زمین‌ مشاع

چه می‌فرمایند علمای دین در مسئله ذیل:

بنده شهداد در زندگیم تمام اموال خود را به سه حصه تقسیم نموده‌ام و یک حصه از آن دختران بنده به نام زینب و زیتون می‌باشد و یک حصه از آن فرزندان مرحوم خیر محمد به نام... می‌باشد و یک حصه از آن فرزندم محمد با فرزندش می‌باشد و فرزندم محمد در حال حاضر حیات دارد و من اموال خود را بعد از وفات خیر محمد تقسیم ‌کرده‌ام تا که بعد از مرگم محمد و فرزندانش ادعایی بر پسران مرحوم خیر محمد نداشته باشند و همه ملک خود را به سه حصه تقسیم نموده‌ام که د‌ر استفتاء مذکور هستند.

الجواب باسم ملهم الصواب

در صورت مسؤله ظاهراً معلوم می‌شود که آقای شهداد اموال خود را به فرزندان خویش به طور هبه مشاع داده‌است و هبه مشاع در چیزی که قابل تقسیم است صحیح نیست بنابراین مال متروکه شهداد بر ورثه او طبق شریعت و قانون وراثت تقسیم می‏‎گردد.

و اگر شهداد حصه یکی از فرزندانش را مشخص و معین‌کرده است که فلان چیز برای فلانی است و آن چیز دیگر مال فلانی است، پس در این صورت اگر واهب (شهداد) موهوب را به موهوب له (افرادی که برای آنها هبه ‌کرده) تسلیم نموده است و موهوب له آن را قبض‌کرده است پس در چنین صورتی برای موهوب له ملک ثابت می‌شود و اگر قبض نکرده است ملکیت برای موهوب له ثابت نمی‌شود.

وفی شرح المجلة لرستم باز (ماده ۸۳۷):

«تنعقد الهبة بالايجاب والقبول وتتم بالقبض الكامل».

وفی شرحها:

«والقبض الكامل فيما يحتمل القسمة بالقسمة حتى يقع القبض على الـموهب بالاصالة من غير أن يكون بتبعية قبض الكل».

وقال فی مادة ٨٤٩:

«إذا توفي الواهب أو الـموهوب له قبل القبض تبطل الهبة».

وفی شرح مادة ٨٦١:

«ثم انه يشترط لصحة القبض أن يكون الموهوب غير مشاع مميزاً غير مشغول».

و اگر هدف آقای شهداد وصیت بوده یعنی بعد از مرگ من اموال بنده به این نحو تقسیم شوند این وصیت درست نیست. لقوله ج: «لا وَصِيَّةَ لِوَارِثٍ» و از الفاظ او وصیت معلوم نمی‌شود تا که این قول او را بر وصیت حمل‌ کنیم تا که برای اولاد خیر محمد چیزی ثابت شود.

تذکر: البته چونکه مرحوم شهداد دوست داشته که اولاد خیر محمد مرحوم از مال متروک شهداد حصه‌ای داشته باشند، مناسب است ورثه شهداد اولاد خیر محمد را محروم نکنند تا روح شهداد مرحوم از ورثه‌اش خوشحال شود اگرچه بر ورثه او شرعاً چیزی لازم نیست و از جمله حقوق والدین این است که بعد از مرگ آنها با دوستان آنها احسان کرده شود.

والله اعلم بالصواب

خدانظر -عفا الله عنه-

دارالافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان ۱۸/۸/۱۴۱۳هـ.ق

هبه با قبض تکمیل می‌شود/ مادر در هبه به فرزندش حق رجوع ندارد

چه می‌فرمایند علمای دین در مسئله ذیل:

مادرم در حالت صحت و سلامتی جسمانی خود مقداری زمین را با حدود مشخصه که از یک طرف متصل به زمین‌های وی می‌باشد در قبال خدمات متحمله‌ام برای ایشان، به بند‌ه واگذار کرده است و بنده در آن تصرف مالکانه کرده و محصولش را برداشت نموده‌ام، حال پس از اینکه مادرم فوت نموده است آیا در مورد زمین‌های مذکور مشکلی پیش می‌آید یا خیر؟

الجواب باسم ملهم الصواب

آنچه در استفتاء نوشته‌اید این است که زمین و آب مذکور را مادر شما در حال صحت و سلامتی جسمانی خود حدود اربعه آن را مشخص ‌کرده و از بقیه زمین‌های خود جدا کرده است و شما در حیات مادرتان قبض نموده و در آن تصرف کرده‌اید لذا این هبه بوده و هبه پس از قبض کردن و تصرف نمودن در ملک موهوب ‌له قرار می‌گیرد، بنابراین زمین و آبی که شما صرف کرده‌اید مال شما می‌باشد و بقیه ورثه در آن حقی ندارند و بالفرض اگر مادرتان حیات می‌داشت پس‌ از تصرف شما حق رجوع را نمی‌داشت.

وفی المجلة مادة ٨٣٧:

«تنعقد الهبة بالايجاب والقبول وتتم القبض».

وفی الدر المختار:

«وشرائط صحتها في الـموهوب أن يكون مقبوضاً غير مشاع مميزاً غير مشغول...وتتم الهبة بالقبض الكامل» [الدر المحتار کتاب الهبة: ۴/۵۶۷، ۵۶۹].

وفی المجلة مادة ٨٦٦:

«من وهب لاصوله وفروعه أو لأخيه أو لأخته أو لأولادهما أو لعمه وعمته شيئاً فليس له الرجوع».

والله اعلم بالصواب

خدا نظر -‌عفا الله عنه-

دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۱۸/۶/۱۴۱۸هـ.ق

هبه با قبض تکمیل می‌شود/ وصیت برای وارث

چه می‌فرمایند علمای دین در مسئله ذیل:

بنده چونکه پدر و مادرم را به نحو احسن خدمت کرده‌ام و تنها فرزند ذکور خانواده هستم بنابراین پدرم یک قطعه زمینی به بنده وصیت ‌کرده و بخشش نموده است. کپی وصیت‌نامه پیوست می‌باشد.

لطفاً نظر شرعی مسئله بالا را برای بنده بنویسید تا در آینده دچار مشکل با ورثه‌ام نباشم. لازم بیادآوری است پدرم چند سال قبل فوت کرده است.

الجواب باسم ملهم الصواب

در مورد استفتاء بالا عرض می‌شود که پدر مقداری زمین را به فرزندش هبه کرده است یا وصیت.

در صورت هبه‌بودن اگر در حیات خویش آن را جدا نموده و در ملک فرزند خود قرار داده است و فرزند در آن تصرف کرده در این صورت فرزندش مالک آن قرار می‏‎گیرد.

اما اگر در حیات خویش جدا نکرده و تسلیم پسرش ننمود هبه مذکور شرعاً درست نمی‌باشد زیرا یکی از شرائط تکمیل هبه، قبض موهوب له است که در اینجا یافته نمی‌شود.

وفی الدر المختار:

«وشرائط صحتها (أي صحة الهبة) في الـموهوب أن يكون مقبوضاً غير مشاع مميزاً غيرمشغول....وتتم بالقبض الكامل في محوز مفرغ مقسوم ومشاع لا يبقي منتفعاً به بعد أن يقسم كبيت وحمام صغيرين لا فيما يقسم...وفان قسمه وسلمه صح لزوال الـمانع».

وفی الرد:

«قوله: «بالقبض» فيشترط القبض قبل الموت» [رد المحتار: ۴/۵۷۰، ۵۶۷].

در صورت وصیت‌بودن نیز درست نمی‌باشد زیرا برای وارث وصیت شر‌عاً درست نیست.

وفی الرد:

«وروى في السنن مسنداً إلى أبي امامةس قال: سمعت رسول الله جيقول: «إِنَّ اللَّهَ قَدْ أَعْطَى كُلَّ ذِى حَقٍّ حَقَّهُ فَلاَ وَصِيَّةَ لِوَارِثٍ»» أخرجه الترمذی وابن ماجة وقال الترمذی حسن [رد المحتار: ۴/۵۷۰، ۵۶۷].

والله أعلم بالصواب

خدا نظر -‌عفا الله عنه-

دار الافتاء حوزه علمیه دار العلو‌م زاهدان ۱۸/۶/۱۴۱۸هـ.ق

هبه پدر به پسر کوچک در ازای تأمین هزینه زندگی و ادای دیون پدر

چه می‌فرمایند علمای دین در مسئله ذیل:

فردی به فرزندانش زمینی را هبه کرده، که هزینه زندگی او را تأمین کرده و و‌ام‌های او را اداء نمایند ولی فرزندان بزرگ گفته‌اند ما نمی‌خواهیم، بعد این زمین را به فرزند کوچکش هبه کرده است به شر‌طی که در مقابل هزینه زندگی او را تا وفات تأمین‌کرده و وام‌های او را ادا نماید.

زیدکه پسر کوچک (موهوب له) می‌باشد هم پذیرفته است و در آن هنگام صغیر بوده و قبض هم کرده است.

اکنون که پدر در حیات نیست فرزندان گفته‌اند ما سهمیه خود را می‌خواهیم، آیا می‌توانند ادعای سهم نمایند و در هبه رجوع شود.

الجواب باسم ملهم الصواب

هبه دوم به پسر صغیر خود شرعاً‌ درست است‌ و رجوع در آن درست نیست ‌زیرا در قبض ‌و تصرف موهوب‌ له در آمده است هرچند که مقدار وام معین نیست ‌و واهب‌ وفات ‌کرده است.

وفی شرح الـمجلة مادة: ۸۵۵

«ولو وهب لآخر شيئاً بشرط أن يعوضه كذا ويؤدي دينه العلوم الـمقدار تلزم الهبة إذا راعي الـموهوب له الشرط، والٌا فللواهب الرجوع عن الهبة وكذا لو وهب وسلٌم عقاره لآخر بشرط أن يقوم بنفقة الواهب إلى وفاته ثم ندم فاراد الرجوع عن الهبة واسترداد ذلك العقار فليس له ذلك مادام الـموهوب له راضياً بالانفاق عليه وفقاً لذلك الشرط.

والظاهر من الـمثال الثاني الـمأخوذ من فتاوي شيخ الاسلام على افندي انه لاشترط معلومية العوض وهذا موافق لـما نقله في مجمع الأنهر عن التمرتاشي من انه لو وهب بشرط العوض ولم يسم العوض جاز لأن الهبة تقتضي عوضاً مجهولاً ثم اعلم انهماكانت الهبة لا تتم الا بالقبض كان للواهب الرجوع قبل الشروع في الانفاق أما بعدالشروع فيه فلا لأنه بمنزلة القبض» [شرح الـمجلة لسلیم رستم باز: ص۴۷۰].

وفی الدر:

«والـمختار صحته -أي القبض- بالتخلية في صحيح الهبة لافسادها بالقض» [الدر المختار مع الرد: ۴/۵۶۸].

وفی الرد:

«فيشترط القبض قبل الـموت».

وأیضاً:

«الا إذا وهب كان وهبه داراً والاب ساكنها أوله فيها متاع لأنها مشغولة بمتاع القاض وهو مخالف لـما في الخانية فقد جزم أولاً بانه لا تجوز ثم قال وعن أبي حنيفة/في الـمجرٌد تجوز ويصير قابضاً لأبنه، تأمل» [رد المحتار: ۴/۵۶۹].

وفی التحریر المختار:

«فعلي هذا ما ذكره في الخانية في عدم الجواز هو رواية ابن سماعة عن أبي يوسف وجعل في الولوالجية على ما نقله عنها في التكملة رواي الجواز وعليها لافتوي» [التحریر المختار: ۴/۲۵۱].

والله أعلم بالصواب

خدا نظر -‌عفا الله عنه-

دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۱۶/۱/۱۴۱۹هـ.ق

رجوع واهب در هبه ذی رحم محرم قبل از قبض

چه می‌فرمایند علمای دین در مسئله ذیل:

اگر پدری زمینش را به پسرش هبه نموده و بعد از گذشت مدت زمانی پدر خواهان پس گرفتن زمین از فرزندش است، ضمناً پسر در طول این مدت زمین را قبض نکرده است. آیا شرعاً برای پدر حق رجو‌ع است یا نه؟

الجواب باسم ملهم الصواب

در شرع مقدس رجوع در هبه در صورتی که به ذی رحم محرم بوده، جایز نیست اما در صورتی که مو‌هوب له، هبه را قبض نکرده، واهب می‌تواند در هبه خود رجوع کند و لو اینکه موهوب له ذی رحم محرم هم باشد.

بنابراین در صورت بالا رجوع واهب در هبه درست است.

وفی الهندیة:

«يجب أن يعلم بأن الهبة انواع، هبة لذي رحم محرم وهبة لاجنبي أو لذي رحم ليس بمحرم أو لـمحرم ليس بذي رحم وفي جميع ذلك للواهب حق الرجوع قبل التسليم هكذا في الذخيرة سواء كان حاضراً أو غائباً اُ ذن له في قبضه أو لم يأذن له كذا في الـمبسوط» [الهندیة: ۳/۳۸۰ باب الخامس فی الرجوع فی الهبة].

والله أعلم بالصواب

خدا نظر‌-‌عفا الله عنه-

دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۹/۱/۱۴۱۹هـ.ق

شخصی درحال حیاتش منزل خود را به دو نفر بطور مشاع هبه می‌کند

چه می‌فرمایند علمای دین د‌ر مسئله ذیل:

شخصی در حالت صحت خود یک باب منزل خود را بطور مشاع به دو نفر هبه می‌کند و موهوب، لهما در آن تصرف ‌کرده و سکونت اختیار می‌کنند و بعد از آن واهب وفات می‌کند. بفرمایید آیا هبه درست است یا نه؟

الجواب باسم ملهم الصواب

در صورت مذکور اگر موهوب لهما وقت هبه فقیر بوده‌اند و منزل را در تصرف خویش در آورده‌اند در این صورت هبه درست بوده است و لو اینکه بین آنها تقسیم نشده است.

اما اگر آنها فقیر و مسکین نبوده‌اند پس این هبه چون که در چیز مشاع و قابل تقسیم انجام گرفته لذا درست نمی‌باشد و باید به واهب پس داده شود و حالاکه واهب فوت ‌کرده است به ورثه‌اش تعلق می‏‎گیرد.

وفی الدر المختار:

«وهب اثنان داراً لواحد صح لعدم الشيوع (وبقبله) لكبيرين (لا) عنده للشيوع فيما يحتمل القسمة».

قال العلامة علاء الدین فی حاشیته على الدر:

«قوله: «بقلبه» وهو هبه واحد من اثنين قوله: «لكبيرين» أي غير فقيرين والا كانت صدقة فتصح كما يأتي» [تکملة رد المحتار: ۲/۳۵۴].

وفی الحامدیة:

«وفي تصحيح القدوري للشيخ قاسم وقد اتفقوا علي ترجيح دليل الامام واختار قوله ابوالفضل الـموصلي وبرهان الأئمة الـمحبوبي وابوالبركات النسفي أهـ وقد افتي بذلك الخير الرملي» [تنقیح الفتاوی الحامدیة: ۲/۹۶].

والله أعلم بالصواب

خدا نظر - عفا الله عنه-

دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۶/۱/۱۴۱۹هـ.ق

هبه در چه صورتی تکمیل می‌شود

چه می‌فرمایند علمای دین در مسئله ذیل:

شخصی به زنش‌ قطعه زمینی همراه با خانه‌ای در حضور چند نفر شاهد هبه نموده است و بعد از مدتی زنش را طلاق داده‌است. آیا زمین و خانه مذکور از آن زن هستند یا از آن شوهر؟

الجواب باسم ملهم الصواب

از آنجائیکه هبه شرعاً با قبض تمام می‌شود بنابراین اگر زن فرد مذکور خانه و زمین را تحویل گرفته و زمین هم مشاع نبوده یا مشاع بوده البته حصه خود را مشخص نموده است در این صورت خانه و زمین در ملکیت زن داخل شده‌اند و شوهر هیچ حقی در آنها ندارد.

و اگر خانه و زمین را قبض نکرده یا زمین مشاع بوده و زن سهمیه خود را مشخص ننموده است در این صورت این هبه شرعاً تام نگشته است و خانه و زمین مورد نظر از آن شوهر هستند.

وفی شرح المجلة للأتاسی تحت المادة ۸۳۷:

«تنعقد الهبة بالايجاب والقبول وتتم القبض... واعلم ان المراد بالقبض الذي تتم به الهبة هو القبض الكامل وهو في المنقول ما يناسبه وفي العقار ما يناسبه، فقبض مفتاح الدار قبض لها والقبض الكامل فيما يحتمل القسمة بالقسمة. الخ...»[شرح المجلة للأتاسی: ۳/۳۴۴].

وفی البحر:

«لو ابانها بعد الهبة لم يكن له أن يرجع فيها» [البحر الرائق: ۷/۲۹۴، رد المحتار: ۴/۵۷۸].

والله أعلم بالصواب

خدا نظر -‌عفا الله عنه-

دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۶/۵/۱۴۲۰هـ.ق

در صورت هبه‌کردن به ذی رحم محرم واهب حق رجوع ندارد

چه می‌فرمایند علمای دین در مسئله ذیل:

چند سال قبل بین پدرم و برادرانش اختلافی در مورد مغازه‌ای رخ داد بالاخره با همکاری ریش سفیدان و معتمدین محل مسئله مختلف فیها به این نحو حل‌ شد که ۴/۱‌ مغازه مال پدرم و ۴/۳ دیگر از آن برادران باشد پس از آن پدرم سهمیه خود راکه همان یک چهارم آن باشد به من هدیه کرد و سال‌های متمادی است که بنده از کرایه آن بهره‌مند هستم.

اکنون برادر دیگر پدرم بنام زید ادعا کرده است که همان یک چهارم را اولاً به من بخشیده‌اند و سپس من به پدر شما بخشیده‌ام و حالا می‌خواهم آن را پس بگیرم و حقیقت این است‌ که این ادعای زید بی‌اساس است و صحت ندارد.

از شما علمای‌کرام تقاضا دارم این مسئله را شرعاً حل بفرمایید.

الجواب باسم ملهم الصواب

در صورت بالا اگر آنچه نوشته‌اید طبق واقع باشد آقای زید نمی‌تواند ادعای ۴/۱‌ مغازه را از پدرتان بنماید زیرا اگر ادعای زید را طبق ‌گفته خودش درست قرار بدهیم، این یک نوع هبه است و واهب در صورتی که به برادرش (ذی رحم محرم) چیزی هبه نماید پس از تصرف موهوب له در آن واهب حق رجوع را ندارد خلاصه اینکه به زید از این ادعایش چیزی تعلق نمی‏‎گیرد.

وفی الدر المختار: «والقاف القرابة، فلو وهب لذيرحم محرم منه نسباً ولوذمياً أو مستامناً لا يرجع، شمني».

قال العلامه علاء الدین ابن عابدین فی شرح هذه العبارة:

«وانما لا يرجع فيها لقوله عليه الصلوة السلام: إذا كانت الهبة لذي رحم محرم لم يرجع فيها ولان المقصود منها صلة الرحم وقد حصل وفي الرجوع قطعية الرحم أه زيلعي» [تکملة رد المحتار: ۲/۳۷۳].

وفی خلاصة ‌الفتاوی:

«‌واصل هذا أن للواهب الرجوع الا لـمانع وهو ثمانية: الـمحرمية بالرحم الخ....» [خلاصة الفتاوی: ۴/۴۰۲].

وفی الهندیة:

«ولا يرجع في الهبة من المحارم بالقرابة كالآباء والأمهات وكذلك الأخوة والاخوات والاعمام» [الهندیة: ۴/۳۸۷].

والله أعلم بالصواب

خدا نظر -‌عفا الله عنه-

دار الافتاء حو‌زه علمیه دار العلوم زاهدان ۲۷/۱۲/۱۴۱۸هـ.ق

جواهر آلاتی که شوهر به زن داده از آن کیست‌/ حکم وسایل خانه بعد از طلاق

چه می‌فرمایند علمای دین در مسئله ذیل:

بعد از جدایی زوجین طلا و جواهراتی‌ که شوهر برای زن‌ گرفته باشد و اختیار آنها با زن باشد یعنی شوهر نگفته باشد تا مدتی بصورت امانت در اختیار تو هستند و در موقع احتیاج خواهم فروخت، آیا این جواهرات از آن زن می‌باشد یا مرد؟ و اگر زن راضی به طلاق باشد حکم این مسئله چگونه است؟

خلاصه اینکه از وسائل خانه سهمی به زن که عمر خود را در آن صرف ‌کرده، می‌رسد یا نه؟ و اگر می‌رسد چه مقدار است؟

الجواب باسم ملهم الصواب

از وسایل خانه آنچه راکه شوهر برای خانه خود گرفته است از آن شوهر هستند و آنچه‌ که زن از سرمایه خود خریده است یا شوهر به عنوان مهریه یا هدیه داده‌است، از آن زن هستند.

طلا و جواهرات را عموماً عرف بر این است که شوهر به عنوان هدیه برای زن می‌خرد بنابراین برای شوهر جایز نیست از هدیه‌ای که به زنش داده، رجوع کند و صاحب «الدر المختار» یکی از موانع رجوع در هبه را زوجیت ذکر کرده است.

وفی الدر:

«والزاي، زوجية وقت الهبة، فلو وهب لامرأة ثم نكحها رجع ولو وهب لامرأته لا» [الدر المختار: ۴/۵۷۸].

در «الدر المختار کتاب الدعوی باب التحالف» نیز مذکور است: اگر زوجین از در وسایل خانه اختلاف ‌کردند آنچه جزو وسایل مردانه هستند به شوهر تعلق می‌گیرند و آنچه جزو وسایل زنانه هستند به زن تعلق می‌گیرند، اگرچه طلا و جواهر باشند.

وفی الدر: «وان اختلف الزوجان في متاع البيت ولو ذهباً أو فضة فالقول لكل واحد منها فيما يصلح له مع يمينه» [الدر المختار مع الرد: ۴/۴۳۲ط بیروت دار احیاء التراث العربی].

والله أعلم بالصواب

خدا نظر -‌عفا الله عنه-

دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۲۰/۱۱/۱۴۱۹هـ.ق

هبه بدون قبض

چه می‌فرمایند علمای دین در مسئله ذیل:

اینجانب عبدالله حد‌ود ٢٧ سال قبل از یک قطعه زمین ملکی خود مقدار یک چهارم آن را به خاله‌ام هبه کرده‌ام ولی خاله‌ام آن را قبض و جدا ننموده و پس از چند سال وفات کرد.

بعد از وفات او بنده از هبه‌ای که کرده بودم رجوع کرده‌ام و حالا نمی‌خواهم آن هبه را تنفیذ کنم ولی فرزندان خاله‌ام مدعی آن قطعه زمین هستند.

خواهشمند است حکم شرعی را اعلام فرمایید.

الجواب باسم ملهم الصواب

این هبه تمام نشده و موهوب مال واهب است و حق رجوع در هبه زمانی ساقط است که هبه صحیح و مقبوض باشد اما این‌جا هبه صحیح نشد‌ه و هیچ در ملک موهوب له داخل نشده است.

المادة: ٨٣٧ «تنعقد الهبة بالايجاب والقبول وتتم باقبض».

المادة: ٨٦١ «يملك الـموهو ب له الـموهوب بالقبض».

المادة ٨٦٢ «للواهب أن يرجع عن الهبة قبل القبض بدون رضا الـموهوب له».

وفی درر الحکام: «إذا توفي أحد الطرفين قبل القبض كانت الهبة باطلة» [دررالحکام: ۲/۴۵۶].

والله أعلم بالصواب

خدا نظر -‌عفا الله عنه-

دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۲۰/۲/۱۴۲۰هـ.ق

هبه بعد از قبض تکمیل می‌شود/کسی دیگر را تا مدتی می‌بیند که سهمیه وی را تصرف کرده، سکوت می‏‎کند

چه می‌فرمایند علمای دین در مسئله ذیل:

پدر بزرگم یک چشمه داشته که برای پدرم و یک خواهر او ارث مانده است. و این چشمه توی رودخانه است و زمین ‌کافی برای کشاورزی نداشته است و پدرمان توی همان سنگ‌ها چند درخت کاشته است و این درخت‌ها را پدرم بین بچه‌های خود تقسیم ‌کرده است.

بعد از مدتی پدرم زن دیگری را ازدواج نمود و مادرم را طلاق داد و در ضمن از این درخت‌ها چند اصله را همان موقع که با مادرم زندگی می‌کرد به اسم او کرده بود و کسی‌ گواهی نمی‌دهد زمانی که مادرم را طلاق داده این درخت‌ها را از او بگیرد، آیا این درخت‌ها به مادرم تعلق دارند یا خیر؟ در ضمن از زن دوم سه فرزند دارد و او هم طلاق داده‌است.

ناگفته نماند درختان را به اسم ما فرزندان قبلی‌کرده است و من از خواهرانم پرسیدم از این درختان چند تا برای پدرم باقی مانده است؟ آنها می‌گویند که یک درخت بیشتر پدرم ندارد. بنده قبلاً از این درخت‌ها چند اصله را از پدرم خریده‌ام و پدرم که خواهرش آن موقع سهمی نداده بود و بعد به من مشورت داد که با توافق خواهرانم و برادرم این باغ را بفروشم به خاطر اینکه برادرانم را از دست داده بودم و می‌ترسیدم که من نزد خدا مسئول نباشم، چون آن دو برادرم یکی یک دختر و دیگری دو دختر دارند و از این دو تا برادرم مردم قرض می‌خواهند و بنده نابینا هستم و سرمایه ندارم که قرض آنها را پرداخت کنم.

و من از خواهرها و برادرم اجازه گرفتم که این درخت‌ها را بفروشم و آنها سهم خود را به من واگذار کردند که شما این را بفروشید، و بعد پیش عمه‌ام رفتم چون او هم ارث پدری دارد و پدر من در حال حاضر حافظه‌اش را از دست داده‌است ‌و عمه‌ام به من‌ گفته است: این سهم من به شما واگذار است، همه سهمیه خود را به من واگذارکردند و در ضمن پدرم از زن دیگر سه تا فرزند داردآیا تکلف آنها چه می‌شود آیا سهمیه دارند یا خیر؟

از این درخت‌ها پدرم یک درخت دارد و قبل از تولد این فرزندان درختان را به ما فرزندان قبلی واگذار کرده است.

خواهشمند است طبق شریعت جواب ما را عنایت بفرمایید.

الجواب باسم ملهم الصواب

درخت‌هایی که ادعا دارید پدرتان بر برادرانت تقسیم‌ کرده و نیز مقداری از آنها را به مادرتان داده‌است، ابن یک نوع هبه است، لذا اگر پدرتان سهمیه آنها را جدا کرده و در اختیار آنها قرار داده‌است و آنها آن را قبض‌ کرده و در تصرف خود در آورده‌اند هبه تکمیل شده و درخت‌های مذکور از آن آنها می‌باشند.

وفی الدر:

«وتنم الهبة بالقبض الكامل» [الدر بهامش الرد: ۴/۵۶۹].

در صو‌رتی که خواهران و برادران‌تان اختیار سهم خود را به شما داده‌اند که در آن تصرف نموده و وام برادران مرحوم خود را پرداخت نمائید، اگر مطابق با آنچه که باشد که قبلاً نوشته شد، هبه تکمیل بوده، پس این اجازه آنها شرط درست است و شما می‌توانید در آن تصرف نمائید. و اگر هبه شرعاً تکمیل نشده باز هم در ملک پدرتان می‌باشد که وی اجازه داده پس اجازه وی نیز معتبر است و شما حق تصرف در آن درخت‌ها را دارید.

و در صورت مذکوره که عمه‌تان در این مدت طولانی سکوت کرده و ادعا ننموده است و سهمیه خود را به شما واگذار نموده، این واگذاری‌اش درست می‌باشد و می‌توانید در آن تصرف نمائید.

برادرانی که از مادر دیگر هستند در همان یک درخت پدر شریک و سهیم می‌باشند و در بقیه سهمی ندارند آن هم به شرطی که هبه پدر به فرزندان قبلی او هبه ‌کاملی باشد.

والله أعلم بالصواب

خدا نظر -‌عفا الله عنه-

دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۲۵/۱۱/۱۴۱۹هـ.ق