كتاب الحظر والاباحه
پاسور بازی (ورق بازی)
چه میفرمایند علماء دین در مسئله ذیل:
پاسور بازی از نظر کتاب الله و سنه رسوال و قواعد فقهیه چه طور است؟ آیا جایز است یا خیر؟ لطفاً کاملاً توضیح دهید.
الجواب باسم ملهم الصواب
خداوند انسان را برای امر بزرگی پیدا نموده است و او را امر نموده که وظیفه شرعی خویش را به نحو احسن انجام دهد و روز قیامت هر لحظه زندگی دنیا را سؤال خواهد نمود، لذا نباید هیچ مسلمانی وقتگرانبهای خود را به کارهای بیهوده و بیارزش که خالی از نفع دینی و دنیوی باشد، صرف نماید.
پیامبر اکرم جدر رابطه به بازیهای لهو و لعب و بیهوده فرمودند:
«كل شئ ليس من ذكر الله فهو لغو ولهو إلا أربعة خصال مشي بين الغرضين وتأديبه فرسه وملاعبته أهله وتعليم السباحة» [أخرجه النسائی، الدر المنثور: ۴/۸۶].
خلاصه اینکه پیغمبر جچهار چیز را استثناء نموده و دیگر بازیهای بیهوده و غافلکننده از یاد خدا را که از نفع دین و آخرت خالی هستند لهو و بیهوده قرار دادهاست و پاسور نیز بازی بیهوده و غافلکننده از یاد خداوند است که اگر با شرط برد و باخت باشد قمار میشود و به نص قرآن حرام است و اگر بدون شرط باشد باز هم آن را علماء حرام و مکروه تحریمی قرار دادهاند چنانکه مفتی اعظم پاکستان در [امداد الـمفتین، ص: ١٠٠٢] و مفتی اعظم هند در [کفایة الـمفتی: ۹/۱۹۹] تحریر نمودهاند.
و نیز فقیه معاصر علامه زحیلی مینویسند: «ويحرم بالاتفاق كل لعب فيه قمار... وما خلا القمار وهو اللعب الذي لا عوض فيه في الجانبين ولا من أحدهما فمنه ما هو حرام ومنه ما هو مباح، لكن لايخلو كل لهو غير نافع عن الكراهة لـما فيه من تضييع الوقت والاشتغال عن ذكر الله وعن الصلوة وعن كل نافع مفيد» [الفقه الاسلامی: ۳/۵۶۱].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۱/۶/۱۴۱۴هـ.ق
زدودن موهای چهره زنان به بلوچی «دیمی»
چه میفرمایند علماء دین در مسئله ذیل:
کندن موهای صورت برای زن در چه صورتی و با چه شرایطی جایز میباشد.
الجواب باسم ملهم الصواب
از عبارات فقهاء معلوم میشود که اگر در صورت زن موی بیرون بیاید که شوهر از آن نفرت میکند و از زینت زن کاسته میشود، برای وی جائز است که موها را بکند، زیرا که زینت برای زن مطلوب است.
البته اگر مقصود از آن تزیین برای بیگانگان باشد، یا در کندن موها ضرری به زن لاحق شود در چنین صورتها جایز نیست.
وفی الشامیة:
«قوله: «والنامصة» ذكره في الاختيار أيضاً، وفي المغرب: النمص، نتف الشعر، ومنه المنماص، المنقاش، ولعله محمول على ما إذا فعله لتتزين للاجانب والا فلو كان في وجهها شعر ينفر زوجها عنها بسببه، ففي تحريم ازالته بعد لأن ارينة للنساء مطلوبة للتحسين، الا أن يحمل علي ما لا ضرورة اليه، لما في نتفه بالمنماص من الايذاء.
وفي نبيين المحارم: ازالة الشعر من الوجه حرام الا؛ ذا نبت للمرأة لحية أو شوارب فلا تحرم ازلته بل تستحب.
وفي التتار خانية عن المضمرات: ولا بأس بأخذ الحاجبين وشعر وجههه ما لم يشبه المخنث، ومثله في الـمجتبي تأمل» [رد المختار: ۵/۲۶۴، الهندیة: ۵/۳۵۸].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۱۶/۹/۱۴۱۴هـ.ق
اصلاح صورت زنان، چیدن موی ابروان و باریکنمودن آن، رنگکردن موها برای زنان با مواد شیمیائی
چه میفرمایند علماء اسلام در مسائل ذیل:
۱- اصلاح صورت و چیدن ابرو.
۲- باریکنمودن آن.
۳- رنگ موهای سر با مواد ثبیمیایی که در بازار آمده درست یا خیر؟ لطفاً مسائل مذکور را با دلائل توضیح دهید.
الجواب باسم ملهم الصواب
ج ١ و ٢: کندن موهای صورت و باریکنمودن ابرو و چیدن آن را علماء حرام قرار دادهاند زیرا که ابر نوع تغییری است در خلقت خداوند جل شانه، و به نص قرآن حرام است و در این باره از حدیث حضرت بن مسعودساستدلال نمودهاند که میفرماید:
«لَعَنَ اللَّهُ الْوَاشِمَاتِ وَالْمُسْتَوْشِمَاتِ، وَالْمُتَنَمِّصَاتِ وَالْمُتَفَلِّجَاتِ لِلْحُسْنِ، الْمُغَيِّرَاتِ خَلْقَ اللَّهِ» [رواه مسلم کتاب اللباس وأخرجه البخاری وابن ماجه، النسائی].
قال العلامه محمد تقی العثمانی (مدظله) فی شرح هذا الحدیث:
«قوله: «والنامصات الخ....» النمص (بفتح النون وسكون الـميم) نتف الشعر، ونمصت الـمرأة الشعر أي نتفته والنامصة هي اللتي تنتف شعر الوجه كما في القاموس وتاج العروس، والـمتنمصة من تأمر امراة اخري بنتف الشعر عن نفسها، واكثر ما تفعله النساء في الحواجب واطراف الوجه ابتغاء للحسن والزينة وهو حرام بنص هذا الحديث.
قوله: «الـمغيرات خلق الله» اشارة إلى قوله تعالى، في سورة النساء ۱۱۸: حكاية من قول الشيطان:﴿وَقَالَ لَأَتَّخِذَنَّ مِنۡ عِبَادِكَ نَصِيبٗا مَّفۡرُوضٗا ١١٨ وَلَأُضِلَّنَّهُمۡ وَلَأُمَنِّيَنَّهُمۡ وَلَأٓمُرَنَّهُمۡ فَلَيُبَتِّكُنَّ ءَاذَانَ ٱلۡأَنۡعَٰمِ وَلَأٓمُرَنَّهُمۡ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلۡقَ ٱللَّهِ﴾[السناء: ۱۱۸]. فيه تصريح بأن الوصل والوشم والنمص وغيرها من جملة تغيير خلق الله الذي يفعله الانسان باغراء من الشيطان والذي نهي عنه الله سبحانه وتعالى في كتابه الـمجيد» [تکملة فتح الملهم: ۴/۱۹۵].
اما اگر در صورت زن موهایی بیرون آید و مشابه به ریش و سبیل باشد و سبب تنافر زوج قرار گیرد ازاله آن جایز است و اشکالی ندارد.
وفی رد المحتار:
«فلو كان في زوجها شعر ينفر زوجها عنها بسببه ففي تحربم ازالته بعد، لأن الزينة للنساء مطلوبة للتحسين الا أن يحمل على ما لاضرورة إليه لـما في نتفه بالـمنماص من الايذاء.
وفي تبيين الـمحارم: ازالة الشعر عن الوجه حرام الا إذا نبتت للمرأة لحية أو شوارب فلاتحرم ازالته بل تستحب اهـ» [رد المحتار: ۵/۲۶۴].
وفی التکملة: «اما إذا نبتت للمرأة لحية أو شارب أو عنفقة فأخذها حلال عند الحنفية والشافعية» [تکملة رد المحتار: ۴/۱۹۵].
وجواب سوال سوم یعنی رنگکردن موها در استفتاء شماره ١٩١ جواب داده شده است و از آن جا نقل شد.
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
رنگکردن موی زنان
چه میفرمایند علمای دین مبین اسلام:
آیا جایز است که زن موهای خود را رنگ بزند یا خیر؟
الجواب باسم ملهم الصواب
رنگکردن مو برای زنان جایز است و این زینت برای زنان مطلوب و پسندیده بوده و هست.
ودلیله:
«ولا باس بخضاب الرأس واللحیة بالحناء والوسمة للـرجـال والنسـاء، لأن ذالك سبب لزیادة الرغبة والـمحبة بین الزوجین» [البحر الرائق: ۸/۲۰۸، تکملة فتح المهلم: ۴/۱۵۰، المغنی: ۱/۷۶، جواهر الفقه: ۲/۴۲۷].
ونقل الشامی قول النووی فی رد المحتار:
«قال النووی ومذهبنا استحباب خضاب الشیب للرجل والـمرأة بصفرة أو حمرة وتحریم خضابه بالسواد علـی الاصح» [رد المحتار: ۵/۵۳۲، الخانیة: ۳/۴۱۲].
و رنگ سیاه هم زینت است که برای زنان هم مباح است و از امام ابویوسف/روایت است: «یعجبنی ان تتزین لی امرأتی كما یعجبها ان اتزین لها» [رد المحتار: ۵/۵۳۲، جواهر الفقة: ۲/۴۳۰].
و ثانیاً: قصد فریبدادن خواستگار را نداشته باشد تابا رنگ موی خود، مسنبودن خود را از خواستگار پنهان دارد و چنین وانمود کند که جوان است، لحدیث النبی ج: «مَنْ غَشَّنَا فَلَيْسَ مِنَّا» [جواهر الفقه: ۲/۴۲۸- ۴۲۹، تکملة فتح الملهم: ۴/۱۵۰].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۵/۹/۱۴۱۵هـ.ق
کوتاهکردن موی بر زنان/رنگزدن موی سر زنان
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
آیا از نظر شریعت مقدس اسلام کوتاهکردن موی سر برای زنان جایز است؟ و آیا رنگکردن مو برای زن با مواد شیمیائی که امروزه از آن استفاده میکنند غیر از حنا و کتم و........... درست است یا خیر؟
الجواب باسم ملهم الصواب
أ: کوتاهکردن موی سر برای زن جائز نیست، زیرا تشبه با مردان است.
دلیله: «من الحديث: «لعن الله الـمشتبهین بالنساء والـمشتبهات بالرجال» الحدیث. وفیه «الـمجتبی» قطعت شعر رأسها أثمت ولعنت، وزاد فی البزازیـة: وان بـاذن الزوج لأنه لا طاعة لـمخـلوق فی معصیة الخالق، ولذا یحرم علی الرجل قطع لحیته والـمعنی الـمؤثر التشبه بارجال، انتهی» [الدر المختار مع الرد: ۵/۲۸۸ طبع کویته. کذا فی مجموعة الفتاوی للعلامه عبدالحی الکهنوی: ۴/۳۴۲ وامداد الفتاوی: ۴/۲۲۷].
ب: اما عمل رنگکردن موی برای زنان مطلقاً جایز است، هر رنگی باشد خواه طلائی باشد یا حنائی یا وسمه وکتم و یا سیاه، زیرا رنگکردن مو زینت است و زینت بـرای زنـان مطوب و پسندیده است.
دلیله: «ولا بأس بخضاب الرأس واللحیة بالحناء والوسمة للر جال والنسـاء، لأن ذلك سبب لزیادة ارغبة والـمحبة بین الزوجین» [البحر الرائق: ۸/۲۰۸، تکملة فتح الملهم: ۴/۱۵۰، الـمغنی: ۱/۷۶، جواهر الفقه: ۲/۴۲۷].
ونقل الشامی قول النووی فی رد المحتار:
«قال النوو ی ومذهبنا استحباب خضاب الشیب للرجل والـمرأة بصرة أر حمـرة وتحریم خضابه بالسواد علی الاصح» [رد المحتار: ۵/۵۳۳، الخانیة: ۳/۴۱۲].
و رنگ سیاه هم زینت است که برای زن مباح است و از عـبارت: «تحریم خضابه بالسواد علی الأصح» معلوم میشود که برای زنان بقصد زینت مباح است و از امام ابویوسف/روایت است:
«كما یعجبنی أن تتزيٌن لی امرأتی یعجبها أن أتزيٌن لها» [رد المحتار: ۵/۵۳۲، جواهر الفقه: ۲/۴۳۰].
ثانیاٌ: قصد فریبدادن خواستگاری را نداشته باشد، با رنگ موی خود، مسنبودن خود را از خواستگار پنهان دارد و چنین وانمود کند که جوان است، لحدیث النبی ج: «مَنْ غَشَّ فَلَيْسَ مِنِّى».
اما رنگ مو با استفاده از مواد شیمیائی قوی مروج امروزی: رنگکردن موی سر زن با مواد شیمیائی مروج امروزی جایز است، زیرا به ثبوت نرسیده است که ماده و عنصر پلیدی در آن بکار رفته باشد، زیرا اصل در اشیاء اباحت و پاکی است تا زمانی که نجاست و حرمت آنها ثابت شود، و اگر بازهم چنان عنصر پلیدی در آنها بکار رفته باشد در اثر فعل و انفعالات شیمیائی کـه در آن انجام داده شده، ماهیت و حقیقت آن تبدیل شده است.
لذا رنگکردن مو با اینگونه مواد شیمیائی جایز است، بنابر قاعده استحاله، اگر چیزی بـدل شود هیچ حرمتی ندارد همانطور الاغ که در نمکزار بیفتد، یا در شراب نمک بریزیم و سرکه گردد و یا مشک که اصل آن از خون پلیدی است چون استحاله گردیده است استفاده از آن جایز است، و لذا با شبه و ظن نمیتوان آن را تحرم کرد.
ودلیله:
«ثم هذه الـمسألة قد فرّعوها على قول محمد بالطهارة بانقلاب العين الذي عليه الفتوى، واختاره أكثر الـمشايخ خلافاً لأبي يوسف كما في «شرح الـمنية» و«الفتح» وغيرهما. وعبارة «الـمجتبى»: جعل الدهن النجس في صابون يفتوى بطهارته لأنه تغير، والتغير يطهر عند محمد، ويُفْتى به للبلوى اهـ. وظاهره أن دهن الـميتة كذلك لتعبيره بالنجس دون الـمتنجس، إلا أن يقال: هو خاص بالنجس لأنَّ العادةَ في الصَّابون وضع الزيت دون بقية الأدهان. تأمل. ثم رأيت في «شرح الـمنية» ما يؤيد الأول حيث قال: وعليه يتفرّع ما لو وقع إنسان أو كلب في قدر الصابون فصار صابوناً يكون طاهراً لتبدل الحقيقة اهـ. ثم اعلم أن العلَّةَ عند محمد هي التغيُّر وانقلاب الحقيقة، وأنَّه يُفْتى به لِلْبلوى كما علم مما مر، ومقتضاه عدم اختصاص ذلك الحكم بالصابون، فيدخل فيه كل ما كان فيه تغير وانقلاب حقيقة وكان فيه بلوى عامَّة» [رد المحتار: ۱/۲۳۱ طبع کویته].
پس از رنگکردن مو با شانههای رنگ امروزی باشد یا با مواد شیمیائی اسپری، جایز است و حناء برای زنان پسندیده است، و استعمال انوع کرمهای آرایشی و تجملی برای زنان در دست، پا، لبها و چهره درست و جایز است. [جدید فقهی مسائل: ۱/۱۶۸ از مولانا مفتی خالد سیف الله رحمانی].
ج - زدودن و از بین بردن موهای ساق پا و دست و آرنج و گردن جایز است.
ودلیله:
«قالوا ویجوز الحف والتحمیر والنٌقش والتطريف إذا كان باذن الزوج، لأنـه من الزينة وقد أخرج الطبری من طريق أبی اسحاق عن امراته انها دخـلت عـلی عائشه وكانت شابة یعجبها الجمال، فقالت: المرأة تحفٌ جبینها لزوجـها، فقالت امیطی عنك الأذی ما ستطعت» [فتح الباری:۱۰/۳۱۰ واللفظ له، امداد المفتین: ص: ۹۸۵ سؤال ۸۸۵، الفتاوی الهندیة: ۵/۳۵۸، رد المحتار: ۵/۲۶۴، فتاوی رشیدیه: ۴۸۵، جدید فقهی مسائل].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر-عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۱۸/۵/۱۴۱۵هـ.ق
کوتاهکردن موی زنان/ بافتن مو و گیـسوان بدون خمیر و بـا خمیر سـر و کتیرا
چه میفرمایند علمای دین مبین اسلام در این مسائل:
۱- میگویند کوتاه کردن موی زنان گناه است ولی تا به حال در این بـاره حـدیثی و (دلیلی) نشنیدهایم، و اگر گناه است آن طورکه میگویند حرام است، چرا اکثر مردم اینکار را انـجام میدهند، و اگر حرام است چگونه حرامی است؟
۲- میگویند بافتن مو (برای زنان) گناه است، در این باره توضیح دهید.
الجواب باسم ملهم الصواب
۱- کوتاهکردن و یا تراشیدن موی زنان جایز نیست و حرام است هر چند که به اجازه شوهر هم باشد و گناه کبیره است بدلیل مـشابه بودن با مردان، ، زنان کافره و غربی، اگر مرتکب چنین کاری شد استغفار کند.
فی الشامیة نقلاً عن الـمجتبی:
«وفیه: قطعت شـعر رأسها أثمٌت ولعنت. زاد فی البزازیه لزمها الاستغفار وان باذن الزوج، لأنه لا طاعة لـمخلوق فی معصیة الخالق... والـمـعنی الـمؤثر التشـبه بالرجال اهـ» [رد المحتار: ۹/۵۸۳ط دارالکتب العلمیة، البزازیة: ۶/۳۷۹].
و جاء فی الحدیت: «مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ فَهُوَ مِنْهُمْ»، «لعن الله الـمشتبهين بالنساء والـمشتبهات بالرجال».
و مردم بنابر تقلید کور کورانه بیگانگان و عدم اطلاع و آگاهی از حکـم شرعی این امر، مبادرت به اینکار کردهاند، و هرچه که مردم انجام دهند دلیل بر جواز آن نمیباشد.
٢- بافتن موی و گیسوان زنان جایز است.
ودلیله:
«(فائده) قد علم فی فقه الأمسألة: ان شد الضفر للنساء جائز، وان نساء النبی جونساء الصحابة وغیرهن كن یضفرن الشعرو یعقصـن وان حلق الرأس لهن ممنوع لأنه من باب التشبه بالرجال وكل ما هو كذلك فهو كبیرة» [السعایة: ۱/۳۰۱].
بهنگام غسل اگر آب زیر آنها و به پوست سر نفود میکند لازم، به باز کردن و شکافتن آنها نیست.
والدلیل علیه حدیث أم سلمةلفیه:
«قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّى امْرَأَةٌ أَشُدُّ ضَفْرَ رَأْسِى فَأَنْقُضُهُ لِغُسْلِ الْجَنَابَةِ قَالَ: لاَ إِنَّمَا يَكْفِيكِ أَنْ تَحْثِى عَلَى رَأْسِكِ ثَلاَثَ حَثَيَاتٍ ثُمَّ تُفِيضِينَ عَلَيْكِ الْمَاءَ فَتَطْهُرِينَ» [صحیح مسلم بشرح النوری: ۴/۱۱، الـمفصل فی أحکام الـمرأة: ۱/۱۲۲].
وقال العلامة العثمانی فی تکملة فتح الملهم شرح مسلم:
«وهذا الحكم علی ما إذا وصل الماء إلی باطنها كلٌه والا وجب لخبر تحت شعرة جنابة، وعلی هذا أكثر اهل العلم» [تکملة فتح الملهم: ۳/۱۶۷].
اما اگر بنابر بودن مانعی از قبیل خمیر حنا و کتـیرا و سدر بر سر (همانطوری که در بـعضی مناطق رایج است که موی عروس را سدر و کتیرا میبافند و تا یکی دو هفته شکافته نمیشود) آب به بن و اصل موها نرسد در آنصورت برای صحت غسل لازم است که شکافته شوند تا آب به بن موها برسد. پس همچـنین بافتنی که مانع آب شود درست نیست.
والدلیل علیه:
«(وكفی بل أصل ضفیرتها) أی شعـر الـمرأة الـمـضفور للحرج امـا الـمـنقوض فیفرض غسل كله اتفاقاً ولو لم یبتل أصلها یجب نقصها مطلقاً هو الصحیح».
وجاء فی الرد:
«قوله: «ولو لم یبتل اصلها» بأن كان متلبداً أو غزيراً - امداد - أو مضفو راً ضفر اً شدیداً لاینفذ فیه الماء» [رد المحتار: ۱/۱۱۳].
وأیضاً جاء فی السعایة:
«انه لايلزمها نقضها الا ان تكون ملتئمة لایصل الماء الیها فح یجب نقضه» [السعایة: ۱/۲۹۹].
وفی المفصل:
«وهذا هو الـمنصوص عن فقهائنا رحمهم الله تعالی: إذ قالوا: ان الحناء «لون» ولیس «بحائل»: الٌا إذا لطخت الـمـرأة رأسها بالحنٌاء، مثلاً علی نحو كثیف، وصارت الحناء علی رأسها كالطین، فانها - الحناء - تعدٌ في هذه الحالة (حـائلاً) یمنع من صحة الوضوء والغسل» [المفصل فی أحکام المرأة والبیت المسلم: ۱/۸۵].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر-عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلـوم زاهدان ۶/۲/۱۴۱۶هـ.ق
روکشنمودن دندان با طلا
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
استفادهنمودن از دندان طلا و یا روپوشنمودن دندان با طلا درست است یا خیر؟
الجواب باسم ملهم الصواب
استفادهنمودن از طلا اگر ضرورت شدید باشد جایز است البته کوشش کند اگر ممکن بود از نقره استفاده نماید وگرنه از طلا.
وفی بدائع الصنائع:
«وحجة ما ذكر أبوحنیفةس في الجامع اطلاق التحریم من غیر فصل ولا یرخص مباشرة الـمحرم الا للضرورة وهی تندفع بالادنی وهو الفـضة، فـبقی الذهب علی اصل التحریم» [بدائع الصنائع: ۵/۱۳۲، کذا فی أحسن الفتاوی (یک جلدی) ص: ۵۶۷].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر-عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۲۲/۱۰/۱۴۱۴هـ.ق
استفاده از طلا و نقره برای پوشش دندان/ محکمکردن دندانها با حلقههای طلا
۱- استفاده از طلا و نقره برای پرشش دندان جایز است یا خیر؟ و آیـا نـماز بـا آنها درست است؟
۲- استفاده از حلقهای طلایی برای محکم کردن دندانها جایز است؟
الجواب باسم ملهم الصواب
۱- اگـر برای پوشش دندانها از طلا استفاده کند در صورتی جایز است که به علت خرابی دندان باشد و فقط برای زینت مکره است، البته از نقره در هردو صورت جایز است. و نماز با آنها جایز است. [کفایة الـمفتی: ۹/۱۴۷].
۲- دندانهانی که تکان میخورند محکم کردن آنها با حلقههای طلائی در نزد امام/مکروه است و در نزد امام محمد/جایز است و در وقت ضرورت بر قول امام محمد عمل میشود.
وفی امداد المفتین:
«وافتی فی خلاصة الفتاوی بجواز اتخاذ السنٌ من الذهب والفضة» [امداد الـمفتین: ص ۹۸۲].
کذا افتی العلامة ظفر أحمد العثمانی فی اعلاء السنن بجوازه: ۱۷/۳۰۰
وفی الدر:
«ولا یشد سنة الـمتحرك بذهب بل بفضة وجوزهما محمد».
وفی الرد:
«قوله: «وجوزهما محمد» أی جوز الذهب والفضة أی جوٌز الشدٌ بهما» [رد المحتار: ۵/۲۹۹].
والله اعلم بالصٌواب
خدا نظر-عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمـیه دار العلوم زاهدان ۲۳/۸/۱۴۱۳هـ.ق
حکم سوختنآیات قرآن
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
حکم سوختن آیات قرآن و اوراق آن در شرع مقدس چگونه است؟ لطفاً توضیح دهید.
الجواب باسم ملهم الصواب
سوختن اوراق قرآن درست نیست بلکه فقهاء نوشتهاند که اوراق را بعد از اینـکه اسـتفاده از آنها مشکل بود در پارچهای پیچیده و زمین را حفر نموده لحدی نیز درست کنند و اوراق را در آن دفن نمایند و یا اینکه آنها را با آب بـشویند و یا در جایی بگذارند که از دسترس افراد ناپاک وگرد و غبار محفوظ باشند.
قال ابن عابدین الشامی فی حاشیته علی الدر:
«وفی الذخیرة: الـمصحف إذا صار خلقاً وتعذر القرأة منه لا یحرق بـالنار الیـه أشار محـمد/وبه نأخذ، ولا یكره دفنه وینبغی ان یلف بخرقة طاهرة ویلحد له لأنه لو شق ودفن یحتاج إلی اهالة التراب علیه وفي ذلك نوع تحقیر إلا إذ ا جعل فوقه سقف وان شاء غسله بالـماء أو وضعه في موضع طاهر لاتصل إلیه ید محدث ولا غبار ولا قذر تعظیماً لكلام اللهﻷ» [رد المحتار: ۵/۲۹۹ط باکستان].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر-عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۱/۱۱/۱۴۱۴هـ.ق
حکم سوختن روزنامهها در کورهها
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
امروزه در بسیاری از کورههای آجر فشاری از روزنامهها که قابل استفاده نیستند بـصورت مواد سوختی استفاده میکنند. حال بفرمایید این عمل از نظر شرع چه حکمی دارد؟
الجواب باسم ملهم الصواب
روزنامههای امروزی چونکه در هر صفحه (تقریباً) آیات قرآن و احادیث رسول اکرم جیا حداقل اسم الله و صفات او و نام انبیاء‡نوشته است، در رابطه با این نوعکاغذها فقهای کرام نوشتهاند که اسم خداوند و انبیاء و ملائکه را و نیز آیات قرآن و حدیث را محو کرده بقایا را بسوزانند ولی این کار (محوکردن آنها) ظاهراً کار دشواری است لذا بهتر این است که اینها را در زمین دفن کند یا در رودخانه جاری بیندازند.
وفی الدر:
«الكتب اللتی لاینتفع بها یمـحی عنها اسم الله وملائكته ورسله ویحرق الباقی ولا بأس بأن تلقی في ماء جاركما هی أو تدفن وهو أحسن كما في الأنبیاء (أی أجسادهم)».
وفی الرد:
«قوله: «كما في الأنبیاء» كذا في غالب النسخ وفي بعضها كما في الاشباه، لكن عبارة المجتبی والدفن أحسن كما في الأنبیاء والاولیاء إذا ماتوا وكذا جمیع الكتب إذا بلیت وخرجت عن الانتفاع بها اهـ یعنی ان الدفن لیس فیه اخلال بالتعظیم لأن افضل الناس یدفنون» [رد المحتار: ۵/۲۹۹].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۱۵/۲/۱۴۱۵هـ.ق
سوزاندن کتابها و اوراق پس از محوکردن نام الله و انبیاء و ملائکه
چه میفرمایند علمای دین در مسئـله ذیل:
من مدتی پیش برایتان نامه نگاشتم که بعداً به علت پیدانکردن کد پستی شما مجبور شدم نامه را بسوزانم ولی قبل از سوزاندن نامه، اسم خداوند واسم خاتم الانبیاء را خط زدم تا معلوم نشود و بعد سوزاندم.
آیا این کار من چه عاقبتی به همراه خواهد داشت یا که صحیح و بلا مانع است؟
الجواب باسم ملهم الصواب
کاری که شما کردهاید صحیح است کتابها و اوراقی که قابل استفاده نیستند پس از محو نام الله، ملائکه و انبیاء از آن، سوزانده شوند اما دفنشان بهتر از سوزاندن است.
وفی الدر المختار:
«الكتب التی لاینتفع بها یمحی عنها اسم الله وملائكته ورسله ویحرق الباقی ولا بأس بان تلقی في ماء جاركما هی أو تدفن وهو أحسن كما في الأنبیاء».
وفی الرد:
«قوله: «كما في الأنبياء» كذا في غالب النسخ وفي بعضها كما في «الأَشْباه»، لكن عبارة «الـمجتبى»: والدَّفن أَحْسن كما في الأنبياء والأولياء إذا ماتوا، وكذا جميع الكتب إذا بليت وخرجت معن الانتفاع بها اهـ: يعني أن الدفن ليس فيه إخلال بالتعظيم، لأنَّ أفضلَ الناس يدفنون» [رد المحتار: ۵/۲۹۹].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
تزریق و تلقیح اسپرم گاو نر به گاو ماده
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
بعلت جسیم و چاق بودن گاو ماده، گاو نر نمیتواند با آن جفتگیری کـند لذا اگر بوسیله تزریق، منیگاو نر را در رحم گاو ماده منتقلکنند درست است یا خیر؟
الجواب باسم ملهم الصواب
این مسئـله چونکه از مسائل جدید است و ظاهراً در کتب فقه قدیم برای این مسئله جوابـی یافته نمیشود البته درکتب فقه جدید از علماء و فقهای معاصر در مسئله ایصال منی مرد به رحم خانم وی، به واسطه تزریق چنین فهمـیده میشود که اگر زوجین (زن و شوهر) نیاز به اولاد دارند و به علتهایی شوهر نمیتواند منی خود را به رحم زنش برساند لذا آن را به وسیله تزریق به رحم خانم میرساند، این صورت جایز است و از نظر فقه اشکالی ندارد.
چنانکه در کتاب «جدید فقهی مسائل» ص ۲/۳۷۸ از مولانا خالد سیف الله رحمانی و مولانا محمد برهان الدین سنبهلی در کتاب: «موجوده زمانه کمسائل ص ١٨٣ و در کتاب یسئلونک فی الدین والحیاة ۱/۲۵۰و۳/۲۱۹» از علامه احمد شرباصی مذکور است.
لذا اگر این مسئله گاو را بر آن قیاس کنیم اشکالی ندارد خـصوصاً در حـیوان، زیـرا خوف اختلاط نسب هم نیست.
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۱۲/۳/۱۴۱۵هـ.ق
حکم تعویذ
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
تعویذ نوشتن از نظرشریعت اسلام چطور است؟
الجواب باسم ملهم الصواب
نوشتن تعویذ را از آیات قرآن و اسماء الهی جایز گفتهاند اما نباید تعویذ نویسی را حرفه خود و از اسباب کسب مال قرار داد.
و همچنین آن را از شخص متدین و صالح گرفت که عقیده تعویذ دهنده و گیرنده آن خوب باشد.
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۱۸/۱۰/۱۴۱۳هـ.ق
تعویذ محبت برای معشوق
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
شخصی عاشق است، آیا میتواند برای معشوقهاش تعویذ بگیرد که به آن بدهند و همیشه در فکر اوست و نزدیک است دست بهکار بد بزند.
الجواب باسم ملـهم الصـواب
مولانا اشرف علی تهانوی/در جواب چنین سؤالی میفرماید: تعویذ به اعتبار تأثیر بر دو نوع است یکی اینکه طرف را کلاً مغلوب المحبت و مغلوب العقل میکند و این نوع عمل برای کاری که شرعاً انجامدادن واجب نیست، جایز نیست. مانند نکاح که ازدواج کردن بـا شـخص معینی شرعاً واجب نیست. لذا این نوع درست نیست.
نوع دوم اینکه منظور از این تعویذ فقط متوجه کردن طرف بلا مغلوبیت است که متوجه بشود و بعداً که مصلحت بیند ازدواج کند و این عمل درست است. [امداد الفتاوی: ۴/۸۹].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر-عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۱۲/۳/۱۴۱۵هـ.ق
تعویذ و احکام متعلق به آن
چه میفرمایند علمای دین در مـسئله ذیل:
دم و تعویذ و عقیده داشتن به آن و جواز و عدم جواز آن را توضیح داده و بفرمایید که آیا دم و تعویذ شروط بخصوصی دارند؟ و آیا علوم جداگانهای دارند؟ و آیا هرکسی میتواند دم کرده و یا تعوید بنویسد؟ یا افراد بخصوصی مختصآن هستند؟
و در مورد شکلها وجدولها که در بـعضی تـعویذات کشیده شـده و یـا رقـمها و اعـدادی مخصوص مثل ٢، ٤ وغیره نوشته میشوند توضیح دهید.
الجواب باسم ملهم الصواب
دمکردن و تعوید با خواندن معوذتین، آیات قرآن و دعاهای مبارک و ارزنده حضرت رسول الله جو دعاهای نافع و سودمند از عهد رسول الله جو صحابهشبه اینطرف بدون انکار جایز و معمول بوده است با شرایط سهگانهای که بدین شرحاند:
۱- با آیات قرآن مجید و اسماء و صفات الهی باشد.
۲- به زبان عربی یا زبانی که قابل فهم باشد.
۳- فرد تعویذ گیرنده معتقد به این باشد که موثر بالذات الله تعالی میباشند نه تعویذ.
والدلیل علیه: «حدثنی سریج....... عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ جإِذَا مَرِضَ أَحَدٌ مِنْ أَهْلِهِ نَفَثَ عَلَيْهِ بِالْمُعَوِّذَاتِ فَلَمَّا مَرِضَ مَرَضَهُ الَّذِى مَاتَ فِيهِ جَعَلْتُ أَنْفُثُ عَلَيْهِ وَأَمْسَحُهُ بِيَدِ نَفْسِهِ لأَنَّهَا كَانَتْ أَعْظَمَ بَرَكَةً مِنْ يَدِى. وفی روایة: يَحْيَى بْنِ أَيُّوبَ بِمُعَوِّذَاتٍ».
وفی شرحه: «ودل الحدیث علـی جواز الرقی والنفث بها، وقدٌمنا في اوائل ابواب الطب انه یشترط لجو ازها ان تكون مفهومة ولا يكون فیها استمداد بغیر الله تعالی وأن لا یعتقد فیها بأنها مؤثرة بذاتها ومن استجمع هذه الشروط فلا بأس له بالرقیة» [تکملة فتح الملهم بشرح صحیح مسلم: ۴/۳۱۶، فتح الباری بشرح صحیح البخاری: ۱۰/۱۹۵].
و تعویذ و دمکردن ممنوع آن است که تعویذی مشتمل بر کلمات شرکی باشد.
وفی تکملة فتح الملهم:
«و سیأتی عند الـمـصنف حدیث عوف بن مالك قـال: «كُنَّا نَرْقِى فِى الْجَاهِلِيَّةِ فَقُلْنَا يَا رَسُولَ اللَّهِ كَيْفَ تَرَى فِى ذَلِكَ فَقَالَ: اعْرِضُوا عَلَىَّ رُقَاكُمْ لاَ بَأْسَ بِالرُّقَى مَا لَمْ يَكُنْ فِيهِ شِرْكٌ» وهذا هو الأصل فی الباب.
واما الأحادیث التی ورد فیها النهی عن الرقي أو الاحادیث التی اثنی فیها علی الذین لا یسترقون فانها محولة علی رقی الكفار التی تشتمل علی كلمـات الشـرك أو الاستمـداد بغير الله تعالی أو الرقی التی لا یفهم معناها فانها لا یؤمن أن تؤدی إلی الشرك فمنع منها احتیاطاً والله سبحانه وتعالی اعلم» [تکملة فتح الملهم باب الطب والمرض والرقی: ۴/۲۹۵].
اما مسئله مختلف فیها، کتابت تعویذ و آویزانکردن آن در گردن و بستن آن به اعضای بدن است. باید گفت: نوشتن تعویذ از عهد صحابه به اینطرف ثابت است و آویختن آن به گردن یا بدن اشکالی ندارد و فقط آویزانکردن دانه مهرهایی که بعضی معتقد به تاثیر ذاتی آنها هستند (چنانکه در جاهلیت مروج بود که برای فلان مرض این مهره بنفسه نافع و دافع است) ممنوع است و از روایات تمیمه همین مهرهها مراد هستند نه کتابت تعریذهای قرآنی و غیره...
قال العلامة القاضی محمد تقی العثمانی مد ظله فی کتابه تکملة فتح الملهم بشرح صحیح مسلم:
«أما كتابة الـمعوذات وتعلیقها فی عنق الصبیان والـمرضی أو كـتابتها وسـقی مدادها للمريض، فقد ثبت عن عدة من الصحابة والتابعینش».
و قال الحافظ ابن تیمیة/فی فتاواه: (۱۹/۶۴)
«ویجوز أن یكتب للمـصاب وغیره من الـمرضی شیئاً من كتاب الله وذكره بالـمداد الـمباح ویغسل ویسقی كـما نص علی ذلك أحمد وغیره.....عن ابن عباس قال إذا عسر على الـمـرأة ولادتـها فليكتب بسم الله لا إله إلا الله الحلیم...الخ.....وقال: - أی عبدالله بن احمد - یكتب في اناء نظيف فیسقي قال ان أبی -أي احمد بن حنبل- وزاد فيه وكيع فتسقي وينضح ما دون سرٌتها. قال عبدالله رأیت أبي یكتب للمـرأة في حام أو شیی ء نظیف. ثم اخرج ابن تیمـیة/اثر ابن عباس هذا من طریق آخر وقال في آخره ٠ «قال علیٌ - یعنی ابن الحسن بن شقیق راوی الاثر - یكتب فی كاغذة فیعلق علی عضد الـمرأة قال: وقد جرٌبناه فلم نر شیئاً اعجب منه» فإذا وضعت تحلٌه سريعاً ثم تجعله في خرقة أو تحرقه» [تکملة فتح الملهم: ۴/۳۱۷].
قال العلامة العثمانی حفظه الله بعل سرد الآثار:
«وفي هذه الآثار حجة علی من زعم فی عصرنا ان كتابة التعاویذ وسقیها أو تعلیقها ممنوع شرعاً وقد توغٌل بـعضهم حتی زعم انه شرك واستدلٌ بما أخرجـه أبوداود ۳۸۸۳ عن زینب أمرأة عبدالله بن مسعودس قال: سمعت رسول الله جیقول: «ان الرقی والتمائم والتولیة شرك» ولكن في تمام هذا الحدیث ما یرد علی هذا الاستدلال وفیه: قالت قلت: لم تقول هذا؟ والله لقدكانت عینی تقذت وكنت اختلف إلی فلان الیهودی یرقینی فإذا رقانی سكنت فقال عبدالله: انـما ذلك عـمل الشیطان كان ینسخها بیده فإذا رقاها كف عنـها انماكان یكفيك أن تقو لی كما كان رسول الله جیقول: «أَذْهِبِ الْبَأْسَ رَبَّ النَّاسِ الخ.....».
فدلٌ هذا الحدیث صراحة علی ان الرقیة الـممـنوعة في الحدیث انما هی رقیة اهل الشرك ا لتی یستمدون فیها بالشیاطین وغیرها، اما الرقیة التی لا شریك فیها فانها مباحة وقد ثبتت عن النبی جباحادیث كثیرة وكذالك الحال في التمائم، فانها جمع تمیمة - كانت خزرات وكانت العـرب تعلٌقها علی أولادهم، یزعمون انها مؤثرة بذاتها، قال الشوكانی وهو یشـرح حدیث أبی داود في نیل الأوطار: (۸/۱۷۷): جعل هذه الثلاثة من الشرك لاعتقا دهم ان ذلك یؤثر بنفسه.
قال ابن عابدین في رد المحتار: ۶/۳۶۳: وفي الشلبی عن ابن الاثیر: التـمائم جمع التمیمه وهی خزرات كانت العرب تعلـقها علی أولادهم یتقون بها العین في زعمهم، فابطلها الاسلام لأنهم یعتقدون انها تمام الدراء والشفاء بل جعلو ها شركاً، لأنهم ارادوا بها دفع الـمقادیر الـمكتوبة علیهم وطلبوا دفع الاذی من غیر الله تعالی الذي هو دافعه فتبین بـهذا ان التٌمائم الـمحرمة لا عـلاقة لها بالتعاويـذ الـمكتوبة الـمشتملة علی آیات من القرآن أو شیی ء من الذكر فانها مباحة عند جماهیر فقهاء الأمة بل استحبٌها بعض العلماء إذا كانت باذكار مأثورة كما نقل عنهم الشوكانی في النیل ۸/۱۷۷» [تکملة الفتح الملهم: ۴/۳۱۸].
اما نوشتن تعویذ با اعداد و حروف ابجد چون در لغت مفهومه داخلاند از افراد متعهد، ثقه و موحد پذیرفه میشود ولی به لغت عبرانی و غیر مفهوم درست نیست. شاید به این علت به اعداد مینویسند تا اگر احیاناً زیر دست و پا افتاد هتک حرمتی محسوب نشود.
وفی المرقاة:
«وأما علی لغة العبرانیة ونحوها فیمتنع لاحتمال الشرك فیها» [مرقاة المفتیح: ۸/۳۲۱].
فی أحسن الفتاوی:
«نوشتن تعویذ به حساب ابجد جایز است چونکه لغت مفهومه است». [احسن الفتاوی: ۸/۲۵۶].
و تعویذ را از افراد موحد، ثقه و پیرو سنت گرفته شود نه از فاسقان و فاجران و بینمازان.
والله أعلم بالصواب
خدا نظر-عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۲۷/۳/۱۴۱۹هـ.ق
لختشدن زوجین حین ملاعبت و جماع
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
آیا لختکردن زوجین در حین ملاعبت و جماع درست است یا خیر؟
الجواب باسم ملهم الصواب
اولی این است که زوجین خود را کاملا لخت نکنند زیرا رسول خدا جمیفرماید: وقتی که زوجین اراده عمل زناشوئی دارند باید تا حد امکان خود را بپوشند و مانند الاغ خود را کلاً لخت نکنند.
کما جاء فی حاشیه ابن عابدین الشامی/:
«قال في الهدایة: الأولی ان لا ینظر كل واحد منهما إلی عورة صاحبه، لقـوله علیه الصلوة والسلام: إِذَا أَتَى أَحَدُكُمْ أَهْلَهُ، فَلْيَسْتَتِرْ، وَلا يَتَجَرَّدْ تَجَرُّدَ الْعَيْرِ» [رد المحتار: ۵/۲۵۹].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر-عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۲۲/۲/۱۴۱۵هـ.ق
اندازه عمامه رسول الله/طریقه بستن عمامه / شانهزدن مو و به عقبزدن آن/ تیغ زدن صورت/تراشیدن سبیل
چه میفرمایند ءلمای دین در مسائل ذیل:
۱- عمامه پیامبر اکرم جچند متر بوده است و آیا آن را نشسته یا ایستاده بسته است؟
۲- شانهکردن مو سنت است یا خیر؟ عقبزدن آن چطور؟ طریقه سنت چگونه است؟
۳- تیغزدن به صو رت و تراشیدن سبیل جایز است یا خیر؟
الجواب باسم ملهم الصواب
ج ۱- درباره عمامه حضرت رسول اکرم جدو قول مذکور است:
۱- حضرت دو عمامه داشته است یکی بزرگ که دوازده ذارع (تقریبا ۶ متر) طول داشت و دیگری کوچک که هفت ذراع (تقریباً ۵/۳ متر) طول داشت.
۲- عمامه آنحضرت جهفت ذراع بود (تقریباً ۵/۳ متر) مطلقاً بودن قید.
والدلیل علیه:
«قال النبی ج: فَرْقَ مَا بَيْنَنَا وَبَيْنَ الْمُشْرِكِينَ الْعَمَائِمُ عَلَى الْقَلاَنِسِ» [مشکوة].
قال العلامة علی القاری /تحت هذا الحدیث:
«قال الجزری في تـصحیح الـمصابیح: قد تتبعت الكتب وتطـلبت من السـیر والتاریخ لأقف على قدر عمامة النبي «فلم اقف علی شیی ء حتی أخبرنی من اثق به: أنه وقف علی شیی ء من كلام النووی، ذكر فیه: انه كان له عمامة قصیرة وعمامة طویلة وأن القصیرة كانت سبعة أذرع واما الطویلة اثنى عشر ذراعاً.
وظاهر كلام الـمدخل: أن عمامته كانت سبعة أذرع مطلقاً من غیر تقیید بالـقصیر والـطویل» [الـمراة: ۸/۱۴۸].
و درباره بستن عمامه بعضی گفتهاند که عمامه را ایستاده به ببندند.
وقال القاری:
«قال: صاحب الـمدخل وعلیك ان تتسرول قاعداً وتتعمم قائماً» [مرقاة شرح مشکوة: ۸/۱۴۸].
ج ٢- شانهکردن مو سنت است البته همیشه خود را به آن مشغول نکند بلکه از رسول اکرم جمروی است که روز درمیان شانه میزدند و منع میفرمودند از اینکه زودتر از وقت مذکور شانه کند و هدف این بود که مردها خود را بلا ضرورت به تزین و تجمل مشغول نکنند و همیشه در فکر آن نباشند.
وفی شمائل الترمذی:
«عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُغَفَّلٍ قَالَ نَهَى رَسُولُ اللَّهِ جعَنِ التَّرَجُّلِ إِلاَّ غِبًّا».
«وعن حميد بن عبد الرحمن، عن رجل من أصحاب النبي ج: أن النبي جكان يترجل غبا».
«قال العلامة علی القاری/في شرحه علی الشمائل تحت قوله: «إلا غبٌاً»:
قال القاضی: والـمراد النهی عن الـمواظبة علیه والاهتمام به لأنه مبالغة في التزين وتهالك به» [جمع الوسائل: ص۸۷].
وقال عبدالرؤف المناوی فی شرح الحدیث المذکور:
«فالـمراد أنه نهی عن التداوم تسریح الشعر وتدهینه لأن مواظبته تشعر لشـد الامعان في الزینة والترفه وذلك شأن النساء» [شرح المناوی بهامش جمع الوسائل: ص۸۷].
و درباره موها نوشتهاند که دو روش مسنون است: یک تراشیدن و دوم گذاشتن آنها و دو نصفکردن از وسط سر، البته اگر موها را عقب بزند ولی از طرف پیشانی کوتاه کند و از طرف گردن بگذارد این روش مجوسیها است که در اسلام درست نیست زیراکه تشبه آنها میشود.
وفی الرد:
«وفي الروضة للزندویستی: انما السنة في شعر الرأس اما الفرق أو الحلق» [رد المحتار: ۵/۲۸۸].
وقال ابن عابدین/:
«والـمجوس في دیارنا یرسلون الشعـرمن غیر فتل ولكن لا یحلقو ن وسـط الرأس بل یجزون الناصیة. تاتارخانیة» [رد المحتار: ۵/۲۸۹].
ج ٣- تیغزدن به صورت که همانا تراشیدن ریش میباشد درست نیست زیرا رسول اکرم جفرمودهاند:
«قصوا الشوارب وارخـوا اللحی خالفوا المجوس» [رواه ابوهریرة واخرجه مسلم، زاد المعاد: ۱/۱۷۹].
یعنی: «سبیلها را کوتاه کنید و ریش را بگذارید تا مخالف مجوس باشید».
درباره سبیلها اگرچه بعضی از علماء تراشیدن سبیلها را سنت گفتهاند و آن را به امام ابوحنیفه نسبت دادهاند اما کوتاهکردن آن ترجیح دارد زیرا که بر سنتبودن کوتاهکردن اجماع فقهاء است.
وفی الدر:
«وفي (أی الـمجتبی) حلق الشارب بدعة وقیل سنة».
وفی الرد:
«قوله: «قل سنة» مشی علیه فی الـملتقی، وعبارة الـمجتبی بعد ما رمز للطحاری: حلقه سنة ونسبه إلی أبی حنیفة وصاحبیه والقص منه حتی یوازی الحرف الاعلی من الشفة العلیا سنة باالاجماع» [رد المحتار: ۵/۲۸۸ط کویته].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۶/۲/۱۴۱۶هـ.ق
گذاشتن قرآن در جـیب و به همراه تعویض به بیت الخلاء رفتن
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
گذاشتن قرآن کریم در جیب و رفتن به بیت الخلاء جایز است یا خیر؟ و نیز تعویذ و کاغذهای گوناگونی که مشتمل آیات قرآن هستند و در صورتی که در جیب باشند دخول بیت الخلاء جایز است یا خیر؟
الجواب باسم ملـهم الصواب
از عبارت فقهاء چنین فهمیده میشود که اگر قرآن یا تعویذ وغیره در جلدی جداگانه گذاشته بطوری که جلد به آن چسبیده نیست بلکه مانند کیسهای هست که قرآن در آن گذاشته شده، در این صورت جواز دارد و اگر در جلد نیست و در جیبش گذاشته بهتر این است که بیرون بیاورد و اگر بیرون نکرد گناه نیست (البته افضل این است که در هردو صورت بیرون بگذارد).
وفی الدر:
«رقیة في غلاف متجاف لم یكره دخول الخلاء به والاحتراز افضل».
وقال العلامة الشامی/:
«قوله: «رقية الخ» الظاهر أن الـمراد بها ما يسمونه الآن بالهيكل والحمائل الـمشتمل على الآيات القرآنية، فإذا كان غلافه منفصلاً عنه كالـمشمع ونحوه جاز دخول الخلاء به ومسه وحمله للجنب» [رد المحتار: ۱/۱۳۱].
وفی المنیة وشرحها:
«ویكره دخـول الـمخرج أی اخلاء وفي اصبعه خاتم وفیه شیی ء من القرآن أو من اسمائه تعالی لـما فیه من ترك التعظیم وقـل لایكره ان جعل فصٌه إلی بـاطن الكف ولو كان فیه شیی ء من القرآن أو من اسمائه تعالی في جیبه لا بأس به كذا لو كان ملفو فاً في شيیء والتحرز أولی» [المنیة: ص ۶۰].
وفی الهندیة:
«سئل الفقیه ابوجعفر /عمن كان في كمه كتاب فجلس للبول أیكره ذلك؟ قال: ان كان ادخله مع نفسه الـمخرج یكره وان اختار لنفسه مبالاً طاهراً في مكان طاهر لا یكره ولی هذا إذا كان في جيبه دراهم مكتوب فیها اسم الله تعالی أو شیی ء من القرآن فادخلها مع نفسه الـمخرج یكره وان اتخذ لنفسه مبالا طاهراً في مكان طاهر لا یكره» [الفتاوی الهندیة: ۵/۳۲۳ باب الکراهیة].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمـیه دار العلوم زاهدان ۲۶/۵/۱۴۱۵هـ.ق
عکسبرداری و سونوگرافی توسط دکتر مرد نامحرم بدون حضور محرم
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
امروزه دستگاههای جدید اختراع شدهاند که در مراکز پزشکی جهت عکسبرداری امراض و ناراحتیهای داخلی مورد استفاده قرار میگیرند که عکس بـرداری از رحـم زن بـرای تشـخیص ناراحتیهای رحمی یکی از این نوع امراض و ناراحتیها است که بوسیله این دستگاه بعمل میآید و همگان میدانند که اصولاً هنگام عکـس برداری از رحم میبایست پوشش آن قسمت شکـم که در محدوده ناف قرار دارد برداشـته شود تا عکس برداری انجام گیرد در این صورت از دیدگاه موازین شرعی و قانون فقه اسلامی اهل سنت در مواقعی که سونوگرافیست مرد باشد آیا حضور محرم در اتاق سونوگـرافی ضروری است یا خیر؟ و آیا این مسأله که دکتر برای زن محرم است تا چه حد در فقه اسلامی صحیح و درست است؟
خواهشمند است طبق قانون فقه اهل سبت به این پرسش پاسخ دهید.
الجواب باسم ملهم الصواب
با توجه به سیادت حکم اسلام در کشور جمهوری اسلامی ایران، این امر در تمـام دوایر دولتی مروج و الزامی شده است که مرد و زن اجنبی بدون محرم و بدون پوشش اسلامی در خلوت و مطبهای پزشکان نباشد و این مسئله از لحاظ قانونی تا جائی که تحقیق شده است نیز لازم است که مرد محرم همراه زن باشد و هیچ ضرورتی در تنها رفتن او به مطب نیست لذا مانع شدن محرم از همراهی زن بیمار در هنگام سونوگرافی و ویزیت پزشک ظاهراً غیر قانونی است و از لحاظ شرعی هم حکم آن اینست که جایـز نیست و دلایل آن به شرح ذیل است:
«ذلك لما روی البخاری ومسلم عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ عَنِ النَّبِىِّ جقَالَ: «لاَ يَخْلُوَنَّ رَجُلٌ بِامْرَأَةٍ إِلاَّ مَعَ ذِى مَحْرَمٍ»» [صحیح البخاری: ۲/۷۸۷ط کراچی. فتاوای الامام الدکتور عبدالحلیم محمود: ۲/۱۸۷].
«وعن عمرس مرفوعاً: أَلاَ لاَ يَخْلُوَنَّ رَجُلٌ بِامْرَأَةٍ إِلاَّ كَانَ ثَالِثَهُمَا الشَّيْطَان» [رواه الترمذی، اعلاء السنن: ۱۷/۳۸۱، امداد الفتاوی: ۴/۱۹۸].
وفی الدر:
«وفي الاشباه: الخلوة بالأجنبیة حرام.....».
وفی الرد:
«قوله: «الخلوة بالأجنبية حـرام» أی الحرة لما علمت من الخلاف في الأمة..... قوله: «أو كانت عجوزاً شوهاء» قال في القنیة واجمعوا ان العجوز لا تسـافر بغیر محرم فلا تخلو برجل شاباً أو شیخاً» [رد المحتار :۵/۲۶۰].
وفی التحریر المختار:
«قوله: «انه لا تسافر الأمة بلا محرم في زماننا الخ» ویظهر ان الخلوة كـذلك كما یفیده التعلیل» [التحریر المختار: ۵/۳۰۷].
پس در خلوت و تنها ماندن زن با مرد بیگانه بدون همراهبودن محرم زن، جایز نیست بلکه حرام است.
والله أعلم بالصواب
خدا نظر-عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۱۲/۸/۱۳۷۳هـ.ش
دهل، سرنا و رقص در مراسم عروسی و شرکت در چنین مراسمی
چه میفرمایند علمای دین در مسائل ذیل:
۱- دهل، سرنا و رقص در مراسم عروسی حرام است یا خیر؟
۲- رفتن و خوردن غذا در مراسمی که در آن اعمال فوق انجام میگیرد چطور است؟
الجواب باسم ملهم الصواب
از احادیث چنین فهمیده میشود که برای اعلان نکاح دهل زدن درست است البته به شـرط اینکه از منکرات مثل حضور زنهای نامحرم و کف زدن و اختلاط مرد و زن نامحرم و غافلشدن از فرایض و واجبات خالی باشد اما اگر مشتمل بر منکرات مذکوره وغیره که در شرع مقدس حرام هستند، باشد حرام است.
خصوصاً در زمان حال که بعضی میرقصند و گروهی اشعار عاشقانه میسرایند و همـسایگان نیز در ناآرامی بسر میبرند، به همین خاطر علماء بر حرمت آن فتوی دادهاند و رقـص و سـرنا و.....همه در محرمات داخلاند و هیچ جواز شرعی برای آنها وجود ندارد لذا از این نوع اعمال باید پرهیز کرد.
والدلیل علی ما قلنا:
«عن عائشةل عن جقال: اعلنوا النكاح واضربوا علیه بالدف» [أخرجه الترمذی وقال هذا حدیث غریب].
وفی شرح فتح العلام شرح بلوغ المرام لنواب صدیق حسن خان:
«والأحاديث فیها واسعة وان كان في كل منها المقال الا أنها یعضد بعضها بعضاً ویدل علی شرعیة ضرب الدف لأنه ابلغ في الاعلان من عدمه وظاهر الأمر الوجوب ولعله لا قائل به فیكون مسنوناً ولكن بشرط أن لایصحبه محرم من التغنی بصورت رخیم من امرأة اجنبیة بشعر فیه مدح الخدود والقدود بل ینظر إلی الاسلوب العربی الذي كان في عصر رسول الله جفهو المأمور به واما ما احـدثه الناس من بعد ذلك فهو غیر المأمور به ولا كلام انه فی هذه الاعصار یقترن بحرمات كثیرة فیحرم لذلك نفسه» [شرح فتح العلام: ۲/۶۳ نقلا عن اسلام اور موسیقی: ص ۲۱۵].
وفی الدر المختار:
«وكره كل لهو لقوله÷: كل لهم الـمسلم حرام الا ثلاثة، ملاعبة اهله وتأدیبه لفرسه ومناظلته بقوسه».
قال ابن عابدین/:
«قوله: «وكره كل لهو» أی كل لعب وعبث فالثلاثة بمعنی واحدكما في شـرح التاویلات والا طلاق شامل لنفس الفعل استعباله كالرقص والسخریة والتصفیق وضرب الاوتار من الطنبور والبربط والرباب والقانون والـمزمار والضبح والبوق فانها كلها مكروهة لأنها زیٌ الكفار واستماع ضرب الدف والـمزمار وغـیر ذلك حرام وان سمع بنفسه یكون معذوراً ویجبل أن یجتهد ان لا یسمع. قهستانی» [رد المحتار، الحظر والاباحة فصل البیع، ج: ٢]. اگر یکی را برای شرکت در مراسم عروسی دعوت کردند و در آنجا محرماتی از قبیل رقص و دهل صور تگرفت این مسئله چند صورت دارد:
اگر از ابتدا خبر داشت که در آنجا این محرمات انجام میگیرند، دعوت را قبول نکند و نرود مگر اینکه مردم با رفتنش محرمات را انجام ندهند، در این صورت درست است که برود.
و اگر ابتدا خبر نداشت و برای شرکت در مراسـم عروسی حاضر شد. ناگهان دید که محرمـاتی انجام میگیرد، اگر شخص مقتدا و رهبر ملی و جهانی باشد ننشیند بلکه آنها را منع کند اگر باز آمدند فبها، وگرنه برود.
و اگر شخص عادی بود پس اگر محرمات بر سفره انجام میگرفت اصلا ننشیند و اگر در خانه دیگری انجام میگرفت و جلوی روی اینها نبود آنها را منع کند اگر قبول کردند فبها، و اگر قبول نکردند بنشیند و صبر کند اشکالی ندارد.
وفی الدر:
«دعی إلی ولیمة وثمة لعب أو غناء قعد وأكل لو الـمنكر في الـمنزل فلو علی الـمائدة لا ینبغی ان یقعد بل یخرج معرضاً لقوله تعالی:﴿فَلَا تَقۡعُدۡ بَعۡدَ ٱلذِّكۡرَىٰ مَعَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِينَ﴾[الأنعام: ۶۸] فان قدر علی الـمنع فعل والٌا یقدر یصبـر ان لـم يكن ممّن یقتدی به، فان كـان مقتدی ولم یقدر علی الـمنع خرج ولم يـقعد لأن فیه شین الدین.....وان علم اولاً باللعب لا یحضر اصلاً سواء كان ممن یقتدی به أو لا لأن حق الدعوة انما یلزمه بعد الحضور لا قبله».
وفی الرد:
«قوله: «لا یحضـر اصـلاً» الا إذا عـلم انهم یـتركون ذلك احتراماً له فعلیه أن يذهب....اتقانی» [رد المحتار: ۵/۲۴۵ط کویته].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۱۲/۶/۱۴۱۵هـ.ق
حکم عکس در اسلام/ عروسک اطفال
چه میفرمایند علمای دین در مسائل ذیل:
گرفتن عکس در اسلام چطور است، آیا جایز است یا نه؟ تمام جوانب آن را مدلل بیان فرمائید.
الجـواب باسم ملهم الصواب
عکس گرفتن از جاندار و ذی روح بنابر ورود چهارده حدیث از رسول اکرم جحرام است و از آنجمله:
«عن أبی طلحه عن النبی جقـال: لا تَدْخُلُ الْمَلائِكَةُ بَيْتًا فِيهِ كَلْبٌ وَلا صُورَة» [تکملة فتح الملهم بشرح صحیح مسلم: ۴/۱۵۵].
علامه محمد تقی عثمانی مد ظله بعد از آوردن احادیث چهاردهگانه چنین مینویسند: «فهذه أربعة عشر حدیثاً مرفوعاً كـلٌها تدلٌ علـی كـون التـصاویر مـمنوعة عـلی الاطلاق ولیس فیها ما یفرٌق بین التصاویر التی لها جسم وبین التصاویر الـمرقومة علی الثیاب والاوراق وغیرها» [تکملة فتح الملهم: ۴/۱۵۷].
رأی مذاهب ائمه اربعه درمورد عکس
ائمه ثلاثه (امام ابوحنیفه، امام شافعی، امام احمد بن حنبل) بر حرمت عکس گرفتن مـتفق هستند، بدلیل مشابهت با آفرینش خداوند، سایهدار باشد یا بیسایه! بجز اکثر مالکیه که قائل به کراهیت آن میباشند.
«ومن أجل هذه الأحادیث والآثار ذهب جمهور الفقهاء إلی تحریم التصویر واتخاذ الصور في البیوت سواء كانت مجسمة لها ظلٌ أو كانت غیر مجسٌمة لیس لها ظلٌ».
فیقول النووی/تعالی تحت حدیث الباب:
«قال أصحابنا وغیرهم من العلمـاء تصویر صوره الحیوان حرام شدید التحـريم وهو من الكبائر لأنه متوعد علیه بهذا الوعید الشدید الـمذكور في الأحادیث، ومنها حدیث حدیث أبی جحفةس قال: «إِنَّ النَّبِىَّ جنَهَى عَنْ ثَمَنِ الدَّمِ، وَثَمَنِ الْكَلْبِ، وَآكِلِ الرِّبَا وَمُوكِلِهِ، وَالْوَاشِمَةِ وَالْمُسْتَوْشِمَةِ» أخرجه البخاری في اللباس من لعن الـمصوٌر، وسواء صنع بـما یمتهن أو غیره، فصنعه حرام بكل حال لأن فیه مضاهاة لخلق الله تعالی.
ولا فرق في هذاكلٌه بین ما له ظلٌ وما لا ظلٌ له هذا تلخیص مذهبنا في المسألة وبمعناه قال جماهیر العلماء من الصحابة والتابعین ومن بعدهم وهو مذهب الثوری ومالك وأبی حنیفة وغیرهم وبمثله قال العینی في عمدة القاری (۱۰/۳۰۹) وبه یتبیٌن مذهب الحنفیٌه وهو مذهب الحنابلة أیضاً» [تکملة فتح الملهم: ۴/۱۵۸].
«فالحاصل ان منع من اتخاذ الصور مجمـع علیه فیما بین الأئمة الأربعة إذا كانت مجسدة أما غیر مجسٌدة منها، فاتقف الأئمة الثلاثة علی حرمتها أیضاً قولاً واحداً والـمختار عند أكثر الـمالكیة كراهتها لكن ذهب بعض الـمالكیة إلی جوازها» [تکملة فتح الملهم: ۴/۱۵۹بنقل از الخرشی: ۳/۳۰۳، الشرح الکبیر: ۲/۳۵۸، الزرقانی على مختصر خلیل: ۴/۳۵].
اعتراض متجددین و پاسخ آن
متجددین چنین اعتراض میکنند که حرمت عکس ذی روح در ابتدای اسلام بوده، زیرا عقیده توحید در اذهان و قلوب رسوخ نیافته بود ولی وقتی این علت برطرف شد حرمت آن نیز باقی نماند.
در جواب آنچنین بیان میشود: نسخ این مطلب هیچ دلیلی از قرآن و سـنت نـدارد وگرنه رسول خدا جباید به منسوخ بودن آن تصریح میکرد و صحابه نیز از آن امتناع نمیکردند.
دلیله: «وقد ادٌعی بعض الـمتجددین في عصرنا ان حرمة التصویر كانت في ابـتداء الاسلام لقرب عهدهم بالجاهلیة والوثنیة وعدم رسوخ عقیدة التوحید في القلوب فلمّا رسخت عقائد التوحید فیهم ارتفعت حرمة الصور».
جواب آن:
«وان هذه الدعوی لا دلیل لها في القرآن والسنة ولو كان حكم حرمة التصوير منسوخاً لبیٌن النبی جالنسخ بصراحة ولـما امتنع الصحابةش عن التصاوير وقد رأیت ان الفقهاء الصحابة امتنعوا من الدخول في بیوت فیها تصاوير وكل ذلك بعد النبی جوهذا دلیل قاطع علی ان حكم حرمة التصویر لم یزل باقیاً ولم یـنسخه شیی ء وكیف وقد علٌل النبی جحرمة التصویر بالـمـضاهاة بخلق الله وهي علٌة لا تختص بزمان دون زمان».
قال ابن دقیق العید/فی شرح العمدة: ۱/۱۷۲کتاب الجنائز حدیث ۱۱:
«ولقد أبعد غاية البعد من قال.... وهذا الزمان حیث انتشر الاسلام وتهمّدت قواعده فلا یساویه في هذا التشدید.... وهذا القو ل عندنا باطل قطعاً لأنه قد ورد في الأحادیث والأخبار عن أمر الاخرة بعذاب الـمصورٌین وانهم یقال لهم: «أاحیوا ما خلقتم» وهذه علة مخالفة لـما قاله هذا القائل وقد صرٌح بذلك في قوله÷: الـمشبهون بخلق الله وهذه علٌة عامة مستقلة مناسبة ولا تخصٌ زمناً دون زمـان ولیس لنا ان نتصرف في النصوص الـتظاهرة الـمتضافرة بمعني خیالی....» [تکملة فتح الملهم: ۴/۱۶۰].
عکس روی بالش و غیره
اگر عکس روی بالش و فرش و غیره باشد. و زیر پا قرار گیرد و ممتهن و تحقیر شود استفاده آن اشیاء حرام نیست که در خانه باشند.
وفی تکملة فتح الملهم:
«وإن كان في بساط یداس ومخدٌة ووسادة ونحوها ممّا یمتهن، فلیس بحرام» [تکملة فتح الملهم: ۴/۱۵۹].
ولی بصورت معلق و آویزان کردن روی دیوار که در معرض دید انسان باشد یا درویترین و دکورگذاشته شود حرام است.
دلیله:
«واما اتخاذ الـمصور فیه صورة حیوان، فان كان معلٌقاً علی حائط أو ثوباً ملبوساً أو عمامة ونحو ذلك، ممٌا لا یعدٌ ممتهناً فهو حـرام» [تکملة فتح الملهم: ۴/۱۵۸].
عکسهای فتوگرافی
اینگونه عکسهای تهیه شده توسط دوربینهای عکاسی نیز حرام است، لازم نیست که حتماً با دست قلمکاری شده و تهیه شوند بلکه این یک نوع سرعت درکار تهیه و دقت بیش از اندازه در این فن بوده و هیچ دخلی در حلٌت و حرمت آن ندارد و از علمای ازهر شریف اولین کسی که به جواز آن فتوا داد علامه محمد بخیت المطیعی مفتی مصر بود و علماء این قول او را نپذیرفته و رد کـردهاند و علامه عثمانی مدظله در این مورد میفرماید:
«اختلف فیه الـمعاصرون وقد الٌف العلامة الشخ محمد بخیت مـفتی مصر/رسالة باسم «الجواب الشافی في اباحة التصویر الفتوغرافی» ذهب فـيها إلی أن الـصورة بالفوتـوغرافیا الذي هو عبارة عن حبس الظلٌ بالوسائط الـمعلومة لاربـاب هذه الصناعة لیس من التصویر الـمنهی عنه لأن التصویر الـمنهی عنه هو ایجاد صورة وصنع صورة لم تكن مـوجودة ولامصنوعة من قبل یضاهی بها حیواناً خـلقه الله تعالی ولیس هذا الـمعنی موجوداً في أخذ الصور بتلك الالة».
علمای جهان اسلام این نظرته را نپذیرفته و گفتهاند هیچ فرقی بین عکس سایهدار و بیسایه که با دوربین گرفته میشود دیده نمیشود، با دست باشد یا دوربین، همگی حراماند که نظریات بعضی از آنان را در جواب ذکر میکنم. وهو هذه:
«ولكن كثیراً من علماء البلاد العـربیة وجلٌهم أو كلٌهم في البلاد الهندیة، قد أفتوا بأنه لا فرق بین الصورة الـمرسومة والصورة الشمسیة في الحكم ولنحك لك اقوال بعض الـمعاصرين من علماء البلاد العربیة.
وقال الشیخ محمد ناصر الدین الألبانی فی کتابه «آداب الزفاف»:
وقریب من هذا تفریق بعضهم بین الرسم بالید وبین التصویر الشـمسی یـزعم انـه لیس من عمل الانسان! ولیس من عمله فیه الاٌ امساك الظلٌ فقط كـذا زعـموا، امـا ذلك الجهد الجبار الذی صرفه الـمخترع لهذه الآلة حتی استطاع ان یـصور فـی لحظة مـا لا یستطیعه بدونها فی ساعات، فلیس من عمل الانسان عند هؤلاء وكذالك توجیه الـمصور للآلة وتسدیدها نحو الهدف الـمراد تصویره، وقبیل ذلك تركیب ما یسمونه بالفلم ثم بعد ذلك تحمیصه وغیر ذلك ممّا لا أعرفه فهذا لیس من عمل الانسان عند أولئك أیضاً.
وثمرة التفريق عندهم انه یجوز تعلیق صـورة رجل مثلا في البیت إذا كانت مـصورة بالتصو یر الشمسی ولا یجوز ذلك إذا كانت مـصورة بالید! اما أنا فلم أر له مثلاً الا جمود بعض أهل الظاهر قدیماً ومثل قول أحدهم فی حدیث: «نهی رسول الله جعن البول فی الماء الراكد» قال: فالنهی عنه هو البول فی الماء مباشرة امّا لو بال فی اناء ثم اراقه في الماء فهذا لیس منهیاً عنه.[تکملة فتح الملهم: ۴/۱۶۳].
وایضاً حرمه الشیح محمد علی الصابونی فی رسالته «حكم الاسلام في التصویر» ص ١٥ وفي تفسیر آیات الأحكا م والاستاد الدكتور محمد سعید رمضان البـوطی في كـتابه «فقه السیرة» ص ۳۸۰.
وقال الاستاذ العلامة محمد تقی العثمانی مد ظله العالی فی شرح مسلم:
والواقع ان التفریق بین الصور الـمرسومة والصور الشمسیة لا ینبغی علی أصل قویٌ ومن الـمقرر شرعاً أن ما كان حراماً أو غیر مشروع في اصله لا یتغیر حكـمه بـتغیٌر الآلة فالخمر حرام، سواء خمّرت بالید أو بالـماكينات الحدیثة والقتل حرام سواء باشره الـمـرء بالسكين أو باطلاق الرصاص، فكذلك الصورة قد نهی الشارع عن صنعها واقتنائها، فلا فرق بمنا كانت الصورة قد اتخذت بریشة الـمصوٌر أو بالآلات الفوتوغرافية. والله سبحانه اعلم» [تکملة فتح الملهم: ۴/۱۶۳].
حکم تهیه عکس بنابر ضرورت و نیاز
در صورت ضرورت از قبیل تهیه جواز سفر، شناسنامه، کارت شـناسائی، ویزا و امـثال آن گرفتن و در جیب گذاشتن آن اشکالی ندارد.
والدلیل:
«اما اتخاذ الصورة الشمسیه للضرورة أو الحاجة كحاجتها فی جواز السفر وفی التأ شیرة وفي البطاقات الشخصیة أو في مواضع یحتاج فیها إلی معرفة هویة الـمرء، فینبغی أن یكون مرخصاً فیه، فان الفقهاءرحمهم الله استثنوا مواضع الضرورة مـن الحـرمة قال الامام محمد فی السیر الكبیر:
وان تحققت الحـاجة له إلی اسـتعمال السـلاح الذي فیه تـمثال فـلا بأس باستعماله، وقال السرخسی في موضع آخر من شرحه: ۳/۲۱۲: لا بأس بأن یحمل الرجل في حال الصلاة دراهم العجم وان كان فیها تمثال الـملك علی سریره وعلیه تاجه» [تکملة فتح الملهم بشرح صحیح مسلم: ۴/۱۶۴].
حکم عروسک بچهها
رسول خدا جعروسکهای دختران کوچولو را جایز دانستهاند.
دلیله:
«وقد ثبت بالأحادیث الصحیحة ان رسول الله جأجاز لعائشةل اللعب بالبنات» [تکملة فتح الملهم بشرح صحیح مسلم: ۴/۱۶۴ للشیخ محمد تقی العثمانی مدظله].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۱۷/۱/۱۴۱۶هـ.ق
حجاب در اسلام /حجاب دختران دانشجو/حجاب صورت و چهره /حجاب و آزادی زن
چه میفرمایند علمای دین در مسائل ذیل:
۱- نظر شما در مورد حجاب چیست؟ و بطورکلی اسلام چه میگوید؟
۲- برای یک دانشـجوی دختر از نظر شما حجاب چه باید باشد؟
۳- آیا صورت در حجاب داخل است؟ تکلیف ما چیست؟ با ارائه دلیل توضیح دهید.
الجواب باسم ملهم الصواب
وظیفه هر زن و مرد مسلمان این است که به قرآن مجید ایمان و اعتقاد کامل داشته باشد و فرامین آن را با جان و دل پذیرفته و بدان عمل نماید.
مسئله حجاب یکی از آن فرامین اخلاقی اصلاحی است که کرامت و عزت نفس جامعه زنان مـسلمان در آن نهفته است پس نظریه عادلانه همان است که قرآن در مورد حجاب فرموده است:
أ: ﴿وَقَرۡنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجۡنَ تَبَرُّجَ ٱلۡجَٰهِلِيَّةِ ٱلۡأُولَىٰ﴾[الأحزاب: ۳۳] «در خانههایتان بسر برید، چون عادت اهل جاهلیت (با وضع بد) بیرون نروید».
ب: ﴿وَلَا يُبۡدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنۡهَا﴾[النور: ۳۱].
یک مثال برای تفهیم:
حفاظت اشیای نفیس و دوست داشتنی وگرانبها، البته در حین حال آسیبپذیر اینست کـه آن را از دسترس دیگران بدور نگهداشت تا مورد چپاول و غارت هواپرستان و فرصت طـلبان قـرار نگیرد و در مکانی شایسته که موجودیت و سلامت آن به خطر نیفتد نگهداری شود و همگان این امر را از اصول حفاظتی آن و کار عاقلانهای میشمارند، اگر آن را حفاظت نکرده بـاشند و بـدر اندازند و عنایت و توجٌهی به آن نشود و در دسترس و دید عموم قرار گیرد آنهم به شکـلی کـه جلب توجه همـگان نماید نه او را سلامتی و نه وجودی شایسته باقی خواهد ماند نـه کـرامت و عزتی، سریعاً زوال میپذیرد.
حالت نازک زنان نیز اینگونه است که کرامت آن در خانهماندن و مربی جامعه و نسل آیندهبودن است.
زنان و مردان هرکدام برای امر ویژهای آفریده شدهاند و وظیفه خاص بخود را دارند ببینید اگر مردی بر آن شد که کارهای زنان را عهدهدار شود همـگی زبان اعتراض را میگـشایند که وظیفه خود را رها کرده، جامه زنان پوشیده است.
ولی عجیب اینجاست که همین افراد ندای برابری زن با مرد در کلیه شئون سر میدهند بدون اینکـه متوجه نقصی در کار خود باشند در صورتی که ظلم سنگینی را بر زن روا داشتهاند کـه بـا طبیعت و مزاج فطری و ساختار استخوان بدنی و روانی زن مغایرت دارد. لازم است که هرکدام را با وظیفه خود آشنا کرد و حق را به حقدار رسانید. پس حجاب فریضه اسلامی است بر زنان.
حجاب دختر دانشجو
خود کفایی در همه امور مورد توجه و عنایت اسلام است همانطور که مـردان بـه تـحصیل اشتغال دارند زنان نیز این حق را دارند که در مسائل و فنون مربوط بخود، خود کفا گردیده و در آن رشتهها به تحصیل بپردازند ولی داشتن این حق مستلزم این مطلب نیست که به صورت اختلاطی یکجا و بدون از حشمت و حیاء نشسته، تمام آداب و اصول انسانی و اخلاقی را زیر پا گذاشته تحت عنوان آموزش و تحصیل دوشادوش مردان با وضع مبتذلی در کلاسها و محافل آموزش حاضر شوند، بلکه رعایت اصول اسلامی و فرامین قرآن را بنمایند با حفظ حجاب شرعی بدون از اینکه برایشان از جانب مردان مزاحمتی ایجاد شود در محافل آموزشی شرکـت کنند برای هر صنف زن و مرد جای مشخصی در نظرگرفته شود در آنصورت استاد مرد هم میتواند به تدریس آنها مشغول شود. [یسئلونک فی الدین والحیاة: ۷/۵۲۱، الفتاوی للشعراوی: ۵/۱۳].
و در صورت امکان موارد زیر حد اکـثر رعایت شوند:
۱- داشتن استاد زن.
۲- کلاس جداگانه و بدور از اختلاط زن و مرد.
۳- در صورت عدم امکان صورت دوم در نظرگرفتن جای مناسب جدا برای هر صنف.
۴- به صورت انفرادی با مرد ننشینند.
۵- در صورت امکانات و عدم مشکل، آموزش تشریحی در پشت پرده باشد یا زنان با استفاده از نقاب در کلاس شرکت کنند.
۶- استفاده از شیشه یک طرف دید.
﴿وَإِذَا سَأَلۡتُمُوهُنَّ مَتَٰعٗا فَسَۡٔلُوهُنَّ مِن وَرَآءِ حِجَابٖۚ ذَٰلِكُمۡ أَطۡهَرُ لِقُلُوبِكُمۡ وَقُلُوبِهِنَّ﴾[الأحزاب: ۵۳].
حجاب صورت
اصل فلسفه حجاب: حفظ کرامت و شخصیت زن و بدور ماندن از فتنهها و بروز آن.
چهره و صورت منبع حسن و جمال و زیبائیهای فطری و بیانگر اوصاف جسم زن میباشد، پوشانیدن آن اولویت دارد اما در صورت اطمینان از عدم بروز فتنه و فساد و رعایت حشمت و حیاء و حفظ کرامت و عزت نفس زن، بخصوص جائی که حشـمت حاکم باشد نزد جمهور علماء و فقهاء، نپوشانیدن چهره جایز است ولی احتیاطاً جهت جلوگیری از فتنه و فساد جامعه، علماء فتوای به پوشانیدن صورت دادهاند.
«والراجح فی تفسیر قوله تعالى:﴿وَلَا يُبۡدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنۡهَا﴾[النور: ۳۱]. قول من قال ان الـمـراد من الزینة الظاهرة التی یجوز ابداؤها للمرأة هی: الوجه والكفان......وهذا القول هو الـمأثور عن ابـن عباس وغیره من الصحابة الكرام كما ذكر الـمفسرون وذكرناه عنهم» [الـمفصل: ۳/۱۹۵/۱۹۰ ومعارف القرآن للشیخ مولانا مفتی محمد شفیع/بهذا الـمعنی فی تفسیر سورة الاحزاب].
«وقال، أصحابنا الحنفیة: الـمراد بالزینة الظاهرة التی یجوز ابداؤها: الوجـه وا لكفان» [أحکام القرآن للجصاص: ۳/۳۱۵، روح الـمعانی، الـمفصل: ۳/۱۸۹/۱۳۸/۱۹۵].
رأی علامه ظفر احمد عثمانی/در مورد صـورت و دست
ایشان قایل به جواز نظر به صورت و دست میباشند بنابه دلیل حدیث اسـماء که ابوداود آن را مرسـل قرار داده و ایشان میگویند:
«والمرسل عندنا حجة لا سیماً إذا تأید باقوال الصحابة».
«أقول (أی العثمانی): احتج فقهائنا بهذه الآثار (أی حـدیث اسماء واقوال الصـحابة) علی جـواز النظر إلی الوجه والكفین.
ووجه الاستدلال: ان الآثار المذكورة تدل علی انه یجوز كشف هذه الاعضاء للمرأة ولما جاز كشفها لها جاز النظر إلیه للرجال (بشرط عدم الشهوة) كما یدل علیه قوله جلأسماء: لَمْ تَصْلُحْ أَنْ يُرَى مِنْهَا إِلاَّ هَذَا وَهَذَا» [اعلاء السنن: ۱۷/۳۷۶].
وفی الرد:
«(فإن خاف الشَّهْوة) أو شك (امتنع نظره إلى وَجْهها) فحل النظر مقيد بعدم الشَّهْوة وإلاَّ فحرام، وهذا في زمانهم، وأما في زماننا فمنع من الشابة الا النظر لحاجة وشاهد یحكم ویشهد أیضـاً.
قال في شروط الصلاة: وتمنع الشابة من كشف الوجه بین الرجال لا لأنه عورة بل لخوف الفتنة» [رد المحتار واللفظ له، المبسوط للسرخسی: ۱۰/۱۵۲، فتح القدیر: ۱/۱۸۱].
پس نگاهکردن به چهره زن مبنی بر عدم بروز فتنه روا است و در غیر آن خیر، ظاهرکردن چهره بهنگام تعلیم چیزی در حد ضرورت و ظاهرکردن آن در صحن دانشگاه و یا در بازار چیزی است خارج از ضرورت و حرام. [الفتاوی للشعراوی: ۵/۱۴].
قیود جواز کشف صورت
۱- خالیبودن چهره از آرایش مفرط و بیمورد و نداشتن زیور آلات، زیرا کشف وجه ضرورت بوده و به اندازهای که دفع ضرورت باشد مقید است.
۲- فتنهانگیز و محرک احساسات و شعور باطنی و خواهش درون نباشد. [المفصل فی أحکام المرأة: ۳/۱۹۵].
خلاصه: دانشجویان دختر میتوانند در کلاسها با در نظرگرفتن موارد فوق چهره را باز نگهدارند.
حجاب و علم، پیشرفت
همانطورکه توضیح داده شد حجاب مانع علم و فراگیری علم و پیشرفت نبوده و نیست بلکه در عین حال که انسان را از تحصیل علم و دانش منع نمیکند برعکـس چتر حمایتی برای زنان از افتادن به گرداب و منجلاب فساد میباشد و حفظ کرامت و عزٌت زن در آن نهفته است، البته این درست است که حجاب مانع از رسیدن غربیها به آرزوهایشان (فاسد نمودن جامعه اسلامی و زنان) میباشد و تا زمانی که زنان مسلمان محجبه هستند آنان به تسلط بر افکـار زنـان و هتک حرمت آنان نمیتوانند دست یابند، پس حجاب مانع از بر آوردهشدن امیال غرب است. اعاذ الله المسلمین ومجتمعهم من شرورهم وکیدهم.
حجاب و آزادی زن
سؤال: آیا ماندن زن در خانه مانع آزادی نیست اگر آزادی او را قبول دارید مستور ماندن او در خانه چیست؟
ج: هیچ تعارضی بین حجاب و آزادی زنـان وجود ندارد زیرا با وجـود داشتن حـجاب میتوانند به کارهای شخصی خارج از خانه رسیدگی کنند؟ ما اینکه در عـصر رسول خدا جزنان در مقاطع مختلف زندگی به کمک مردان میشتافتند و منظور از آزادی این نیست که روزانه در خیابانها و اماکن عمومی و مجامع با انواع آرایشهای مبتذل و جالب توجه، شیطان را کمک نموده و با رفتار و قیافه و آرایش و کاکل سری خود دعوتگر فساد باشند، پسحجاب و در خانه ماندن اولی و بهتر است زیرا او را بیشتـر کمک میکند تا وظیفه مهم تربیت فرزندان را به نحو احسـن انجام دهد و بیخود مزاحم مردان در حیطه کارشان نشود، جز در موارد ضروری، زیـرا اسـلام کارها را تقسیم کرده است، داخل خانه بر عهده کدبانوی خانه و خارج از آن بر عهده آقای خانه میباشد، ایجاد مزاحمت برای یکدیگر خروج از فطرت است همانطوری که میدانید با تشکیل مکاتب دخـترانه عملاً این سؤال پاسخ داده شده است که: زن حق آزادی و فـعالیت در خـارج از خانه را دارد امـا حق افساد و اضلال را خیر.
امام شعراوی میفرماید:
«وهو الانسان، ولكنهما نوعان: ذكر وانثی اذن لهما كانسان خـصائص مشتركة لا یختلفان فیها ولكنهما كنوعین لكل نوع منهما مهمٌة، اقرأ قول الله: ﴿وَٱلَّيۡلِ إِذَا يَغۡشَىٰ ١ وَٱلنَّهَارِ إِذَا تَجَلَّىٰ ٢ وَمَا خَلَقَ ٱلذَّكَرَ وَٱلۡأُنثَىٰٓ ٣ إِنَّ سَعۡيَكُمۡ لَشَتَّىٰ ٤﴾[اللیل: ۱-۴] أی كل واحدة له مهمّة فی الوجود إذا حاولت أن تأخذ مهمّة الرجل وللمرأة أو العكس تكون قد أخللت في قضیة الوجود والا ماكان هناك ضرورة لأن یكو نا نوعین: والخصائص المشتركة للجنس... ربنا قال: الرجل والمرأة من جنس واحد... من مادة واحدة وجعل منها زوجها ولیس كما قالت المذاهب أو الأدیان الأخری: ان الشیطان خلق المرأة أو اله الشرو الرجل خلقه اله الخیر... لا... والاسلام: قال انهما من جـنس واحد... هذا هو التكوین في الاصل ثم قال الاسلام بعد ذلك: انهما واحـد فی المسئولیة كانسان... المرأة مسئولة عن عملها والرجل مسئول عن عمله ثم یوضح ذلك رسول الله جفیقول: الرَّجُلُ رَاعٍ وَهْوَ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ، وَالْمَرْأَةُ رَاعِيَةٌ وَمَسْئُولَةٌ عَنْ رَعِيَّتِهَا» [الفتاوی للشعراوی: ۱/۵۸].
خلاصه عبارت:
زن و مرد به حیث انسانبودن یک جنس متحداند اما از لحاظ نوع متفاوت با خـصوصیات متمایز از هم هستند، هرکدام وظیفه خاص بخود را دارد که دخالت در وظایف یکدیگر و عمل آنها مسخ فطرت و قضیه وجود است، بهمین علت رسول خدا جنقسیم کاریکرده و هرکدام از زن و مرد را مسئول و جوابگوی آن وظایف نموده است.
بنابراین «كل شیی ء يرجع إلی اصله»، زنان غربی زیادی هستند که در آخر عمرشان افسوس و حسرت میخورند که ای کاش بجای کار کردن بیرون از خانه، در خانه مینشستند و وظیفه مهم و اخلاقی مربی خانه را انجام میدادند.
خوشتر آن باشد که راز دلبران گفته آید در حدیث دیگران و: «الفضل ما شهدت به الاعداء».
در خطابی به زنان خانم مارلین مرنرو میگوید:
«مواظب باشید که تحت فریب شرایط محیطی و زرق و برق جامعه فاسد مسلط بر شما، قرار نگیرید و من اگر زندگی دوباره و جوانی خود را بدست میآوردم ترجیح میدادم که فقط در خانه نشسته و مربی خانه باشم». [الفتاوی للشعراوی: ۱/۶۲، ۶۱]. پس مربیگری خانهبودن عین آزادی است.
مسئله کنترل خانواده
این مسئله را در بندهای زیر خلاصه میکنیم:
۱- تنظیم و کنترل خانواده بصورت عمل فردی با اختیار و رضایت زوجین امری است جایز، کـه نصوص سنـت رسول الله جبا آن مخالف نیـستند چون عزل از زنان در عهد رسول الله جبوده است.
۲- استفاده و بکارگیری وسایل جدید ضد حاملگی بصورت موقتی مباح است، مانند استفاده از قرصهای ضد حاملگی و دیافراگم و غیره، بشرطی که صلاحیت بارداری و بـارورکردن در زوجین بکلی از بین نرود مثلاً برای تنظیم فاصله و مراحل باردار شدن، ضعف شدید مادر.
۳- قانون کنترل خانواده اجباری، توسط بصورت تصویب قانون برای کنترل رشد جمعیت و خوف فقیرشدن و تنگدستماندن، بر خانوادهها اجرا نگردد زیرا منافی این آیات قرآن مجید است:
﴿وَمَا مِن دَآبَّةٖ فِي ٱلۡأَرۡضِ إِلَّا عَلَى ٱللَّهِ رِزۡقُهَا وَيَعۡلَمُ مُسۡتَقَرَّهَا وَمُسۡتَوۡدَعَهَا﴾[هود: ۶]. ﴿وَلَا تَقۡتُلُوٓاْ أَوۡلَٰدَكُمۡ خَشۡيَةَ إِمۡلَٰقٖۖ نَّحۡنُ نَرۡزُقُهُمۡ وَإِيَّاكُمۡإِنَّ قَتۡلَهُمۡ كَانَ خِطۡٔٗا كَبِيرٗا﴾[الإسراء: ۳۱].
و قانون بر اراده شخصی افراد و خانوادهها حاکم نیست.
۴- عقیم و نازاکردن زوجین یا یکی از آن دو بطور دائم و همیشگی حرام است. [الفتاوی للشعراوی: ۳/۳۰].
۵- اسقاط جنین بعد از رسیدن به مرحله چهار ماهگی از اسقرار آن در رحم، شرعاً حرام و ناجاز است مگر در موارد خیلی ضروری که ایجاب نماید مانند موت مادر، اما قبل از رسیدن به چهار ماهگی بین اباحت و کراهت دور میزند. [الفتاوی الاسلامیة: ۹/۳۰۸۷ فتوای شماره: ۱۱۹۹].
اشتغال زن در جامعه و روابط کاری با مردان نامحرم
ج: مجبورکردن زنان به کار در خارج از خانه کار پسندیدهای نیست زیرا زن شایستگی و توانایی مشارکت با مردان را در تمام امور و کارها را ندارد زیرا دارای جسمی ضعیف و بنیهای اثر پذیر است به دلایل زیر:
۱- قاعدهبودن، که لازم است در این ایام از کارکردن جداً پرهیز کند تا مبادا مرض دائمی نشود.
۲- بارداری، که بدیهی است در این ایام نیاز به استراحت دارد.
۳- زایمان و نفاس.
۴- دوران مراقبت و شیردادن طفل، که مسلماً تا دو سال بطول میانجامد بنابراین، یا کار و یا مراقبت درست فرزندان.
مرد موظف است تمام امکانات رفاهی او را در خانه تامین کند تا زن مجبور بهکار در خارج از خانه نشود.
۵- ترکیب جسمی و اندامی، که این ترکیب دست متناسب با وظایف او آفریده و تنظیم شده است.
خلاصه:
جسمی که مشکلات قاعدگی، بارداری و زایمان را بعهده دارد و متکفل شیر دادن و پرورش و نگهداری اولاد میباشد نیرو و فرصت کافی در اختیار ندارد که دوشادوش مرد در همه امور مشغول بکار شود اما اگر ناچار به انجام کار شد پس به حساب و اندازه صحت و سلامت و زندگی او از او کار گرفت. [مسولیت زن مسلمان، ترجمه عبدالحلیم القاضی به نقل از خطر التبرج والاختلاط: ۱۵۰، ۱۵۷].
دلایل درستنبودن کار زن در خارج از منزل:
ممکن است عجله شود و اسلام را متهم به نظری کنند ولی دلایل آن را بخواند و آن بقرار زیر است:
۱- واجببودن حجاب و ستر شرعی.
۲- تحریم بیحجابی، که بیحجابی محرک بروز فتنه و فساد است.
۳- تحریم اختلاط و در آمیختن زن با مرد بیگانه و نامحرم که ناشی از کار در خارج از خانه است.
۴- تحریم برهنگی و ظاهر کردن زینت و آرایش و محاسن که بیشتر زنان به آن مبتلا هستند که ناشی از کار در خارج از خانه است.
۵- زن عورت بوده و درٌ گرانبهائی است که مراقبت آن الزامی است.
و چون مردان بنابه دلایلی قیم و آقای زنان میباشند لازم است او را بینیاز از کار در خارج از خانهکند. ﴿ٱلرِّجَالُ قَوَّٰمُونَ عَلَى ٱلنِّسَآءِ بِمَا فَضَّلَ ٱللَّهُ بَعۡضَهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ وَبِمَآ أَنفَقُواْ مِنۡ أَمۡوَٰلِهِمۡ﴾[النساء: ۳۴]. و وظیفه انفاق وظیفه مرد است.
شرایط خارجشدن زن جهت کار خارج از منزل بهنگام ضرورت
اگر ضرورتی ایجاب کند که باید زن در خارج از منزل کار کند پس به اندازه ضرورت زمانی که ناچار و مجبور شود که از منزل خارج شود با حفظ و رعایت این شرایط اقدام به بیرون رفتنکند.
۱- از ولی و سرپرست خود مانند پدر یا شوهر خود جهت رفتن به سرکار مباح خود مانند مدرسه دخترانه، بیمارستان مخصوص زنان و زایشگاه کسب اجازه نماید.
۲- در محل کار خود با مردان بیگانه و نامحرم تماس و خلوت نگیرد.
۳- بیحجابی و برهنگی و اظهار زینت را ترک دهد.
۴- از معطرکردن خود با عطر بودار بپرهیزد.
۵- حجاب شرعی را با پوشانیدن لباسهای دراز و گشاد که تمام بدن و دستها را بپوشاند، جداً رعایت کند. [مسئولیت زن مسلمان به نقل از کتاب المرأة المسلمة: ص: ۲۲۸].
دایره عمل زن
دایره و محدوده کار زن، خانه است و او کدبانوی خانه و مربی خانواده است.
دلیله:
«قال رسول الله ج: الْمَرْأَةُ رَاعِيَةٌ فِى بَيْتِ زَوْجِهَا وَمَسْئُولَةٌ عَنْ رَعِيَّتِهَا» [بخاری].
ترجمه: «زن مراقب خانه شوهر و مسئول زیر دستان خود میباشد».
بنابراین شایسته زن اینست که از خانه بدون ضرورت بیرون نرود.
حضرت علیسمیفرماید:
«آیا شرم و حیا نمیکنید آیا غیرت نمیکنید زنان خود را آزاد میگذارید و اختیار میدهید که در انظار مردان رفت و آمد نمایند و به مردان نگاه کنند و مردان نیز بهسوی او نگاه کنند» [مسئولیت زن مسلمان].
وظایف اصلی یک مادر مؤمن در قبال فرزندان
همانطورکه از مباحث گذشته واضح و آشکار گردید صرفاً در یک وظیفه خلاصه میشود: تربیت درست و شایسته فرزندان، که در حقیقت نسل آینده را تشکیل میدهند، آنها را به اسلام و قرآن و عقاید اسلامی آشناکردن و او را بعنوان حافظ مرزهای ایدئولوژی بار آوردن.
قتل نفس در امور ناموس و خودکشـی
اگر به خانمی تجاوز بعنف (اجباراً) شود در آنصورت چون او دخالتی نداشته، بر او گناهی نیست و نباید خودکشی کند اما اگر تجاوز رضاء صورت گرفته و این زن فریب خورده است در آنصورت باز هم خودکشی جایز نیست بلکه حرام است و اجرای احکام به عهده دولت (آنهم تحت شرایط خاصی) میباشد و بر او لازم است که توبه واستغفار کند.
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۱۲/۲/۱۴۱۶هـ.ق
حجاب و طعنه مردم و مشکلات احتمالـی و نشستن در مقابل استاد مرد
چه میفرمایند علمای دین در این مسئله:
برادران محترم ما جمعی از خواهران اهل سنت بیرجند در مورد مسئله حجاب از شما میخواهیم کسب تکلیف نمائیم.
ما اولاً به خاطر عملکردن به شریعت مقدس اسلام و تبلیغ، تعدادی از خواهران جماعت تصمیم گرفتیم که با تمام مشکلاتی که از طرف خانوادهها و دانشگاهها و مدارس وجود دارد در بیرون از خانه و مراکز تحصیلی خود که مردان نامحرم در آنجا وجود دارند نقاب بزنیم و صورت خود را از دید مردان نامحرم بپوشانیم، متاسفانه در این راه از طرف برادران مؤمن و تعدادی از برادران جماعت و شاید اکثرشان و حتی بعضی از علماء با مشکلاتی برخورد کردیم و با مخالفت شدید اینها روبرو شدیم ما در این راه حرفها و طعنههای بیگانگان را تحمل کردیم اما از این گروه از برادران مؤمن چنین توقعی نداشتیم. بعضی از دلایل این برادران تقریباً (در بادی الامر) قابل پذیرش است. و دلایلشان عبارتند از:
۱- میگویند جو و محیط بیرجند طوری است که طبقه اهل سنت در این شهر کم هستند اگرچه تعداد اهل سنت در روستاها زیاد است، پس نقابزدن شما خواهران باعث میشود کـه همه شما را بشناسند و انگشت نما باشید و بعد از مدتی شاید از مقامات بالا برای شما مشکلاتی پیش آید!!
حال سؤال ما این است که آیا صحیح است به خاطر این مسئله حجاب اسلامی را ترک کنیم؟ آیا احکام اسلامی به خاطر جو و محیط جامعه تغییر میکند که مثلاً شما فتوی بدهید که ما به خاطر محیط بیرجند این حجاب اسلامی را ترک کنیم؟
۲- میگویند در محیط دانشگاه به خاطر اینکه شما انگشت نما میشوید نباید نقاب بزنید! درحالی که در کلاسهای دانشگاه پسر و دختر در یک کلاس با هم درس میخوانند و کل جامعه آن نه تنها اهل تقوی نیستند بلکه اکثریت آنها در این خط نیستند! ما در کلاسهای دانشگاه و یـا در دبیرستان جلوی اساتید مرد از نظر حجاب چگونه باشیم؟ آیا صحیح است که با صورتهای کاملاً آشکار و ظاهر در این کلاسها حاضر شویم؟
۳- این برادران میگویند نص صریح قرآن نیامده است که شما صورت خود را بپوشانید پس این حجاب و صورت پوشانیدن شما یک فریضه نیست! آیا در آیات قرآن و در احـادیث بـرای اینکه زنان صورتهای خود را بپوشانند چیزی آمده است؟
از نظر شریعت مقدس اسلام حجاب برای ما خواهران با ایـن وصـف که صورت خـود را بپوشانیم یک فرض است یا یک سنت یا مستحب و مباح؟
۴- میگویند زنان صحابه و ازواج مطهرات به میدانهای جنگ میرفتند و مجروحین را مداوا میکردند! این دال بر این است که اینها با این وصف حجاب نداشتند و میگویند که صورت و دو مچ دست را شریعت اجازه داده است که دیده شود. آیا در حقیقت شریعت این اجازه را داده است یا نه؟
امیدواریم که جواب، این سؤالات مـا را بدهید و ما را هرچه زودتر از این سر درگمی نجات دهید. به امید موفقیت شما در تمام مراحل زندگی و خدمت.
الجواب باسم ملهم الصواب
حجاب اسلامی فریضه الهی است که بر زنان مسلمان لازم گردیده چون کـرامت و عـزت و شرف زن درگرو آن بوده و به او عزت نفس و وقار و آرامش و سکون قلبی میبخشد و دیانت او را مصون میدارد و حجاب سه درجه دارد:
۱- اعلی.
۲- متوسط.
۳- ادنی.
صورت اول: تمام بدن خود را پوشیده و در خانه بماند و زینت بخش خانه باشد که افـضل همین است.
دلیله قال الله تعالی:
﴿وَقَرۡنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجۡنَ تَبَرُّجَ ٱلۡجَٰهِلِيَّةِ ٱلۡأُولَىٰ﴾[الأحزاب: ۳۳].
صورت دوم: زن میتواند با حفظ حجاب اسلامی با آویختن برقع که فقط هردو چشـم یا یک چشم او مستور یا هردو چشم او باز بوده و از خانه بیرون رود.
دلیله قال الله تعالى:
﴿قُل لِّأَزۡوَٰجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَآءِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ يُدۡنِينَ عَلَيۡهِنَّ مِن جَلَٰبِيبِهِنَّۚ ذَٰلِكَ أَدۡنَىٰٓ أَن يُعۡرَفۡنَ فَلَا يُؤۡذَيۡنَۗ وَكَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِيمٗا ٥٩﴾[الأحزاب: ۵۹].
«قال ابن عباس وقتادة: تلوی الجلباب فوق الجبین وتشدٌه ثمٌ تعطفه علی الانف وان ظهرت عیناها لكن تستر الصدر ومعظم الوجه وفي روایة أخری عن الحبر ابن جریر وابن أبی حاتم وابن مردویه تغطی وجهها من فوق رأسها بالجلباب وتبدی عینا واحدة» [روح المعانی: ۲۲/۸۹].
«قال أبوالسعود(۶/۸۰۱) ومعنی الآیة أی یغطین بها وجوههن وأبدانـهن إذا برزن لداعیة من الدواعی وعن السری: تغطی أحدی عینیها وجبهتها والشق الآخر الا الـعین كذا في الطـبری الجزء الثانی والعشرون» [تکملة فتح الملهم: ۴/۲۶۲ واللفظ له، روح الـمعانی: ۲۲/۸۹].
صورت سوم: بخاطر برآوردن و تامین نیاز و احتیاجات ضروری خود با حجاب میتواند بیرون برود و در صورت لزوم که ناگزیر از ظاهرکردن قسمتی از صورت و کف دست باشد میتواند به ظاهرکردن آنها اقدام کند بشرطی که از فتنه و انگیزه آن و عوارض جانبی دیگر خالی و بدور باشد و حتی الامکان سعی شود که غضٌ بصرکرده و چشم خود را پائین بگیرند.
دلیه قوله تعالی:
﴿وَلَا يُبۡدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنۡهَا﴾[النور: ۳۱].
«قال الآلوسی وأنت تعلم ان و جه الامرأة الحرٌة عندنا لیس بعورة فـلا یـجب ستره ویجوز ستره ویجوز النظر من الأجنبی إلیـه ان امـن الشـهوة مـطلقاً وإلا فیحرم» [روح المعانی: ۲۲/۸۹].
و این محمول بر موارد ضروری و ناگزیربودن خوف فتنه و شهوت میباشد اما فتوای متأخرین احناف بر اینست که چهره، عورت بوده و کشف آن حرام است، کما ذکر عن الأئمة الثلاثة. [معارف القرآن: ۷/۲۲۰، المبسوط:۱۰/۱۵۲].
وفی البحر:
«والاقرب دخولها في الزینة وایٌ زینة أحسن من الخلقة الـمعتدلة» [روح المعانی: ۱۸/۱۴۲].
قال العلامة السهارنفوری فی بذل المجهود حول حدیث الاسماء:
«ان الـمرأة اذا بـلغت الـمحیض لم یصلح لها ان یری مـنها الا هذا، والـمـراد ان الـمرأة اذا بلغت لایجوز لها ان تظهر للأجانب الٌا ما تحتاج إلی اظهاره للحاجة إلی معاملة أو شهادة الٌا الوجه والكفین وهذا عند امن الفتنة واما عند الخـوف مـن الفتنة فلا.
ویدل علی تقییده بالحاجة اتفاق الـمسلمین علـی منع النساء ان یخرجن سافرات الوجوه لا سیماً عند كثرة الفساد وظهوره» [بذل المجهود: ۱۶/۴۳۱ اللباس].
وفی الرد:
«(فإن خاف الشَّهْوة) أو شك (امتنع نظره إلى وَجْهها) فحل النظر مقيد بعدم الشَّهْوة وإلاَّ فحرام، وهذا في زمانهم، وأما في زماننا فمنع من الشابة. قَهْسَتاني وغيره (إلاَّ لحاجة.الخ....» [رد المحتار: ۵/۲۶۱ط کویته].
و این شبهه که از طرف بعضی از ناصحین برای شما مطرح گردیده که: «(اگر چنین حجاب داشته باشید شهره عام گردیده مردم شما را میشناسند و میگویند اینان سنٌی هستند و به شما آزار میرسانند»، این گفته آنان درست نیست چون در نظام جمهوری اسلامی ایران، شدیداً نسبت به حفظ حجاب اسلامی تأکید شده و از اولویتهای این نظام میباشد حتی زنان محجبه در کشورهای غربی و اروپائی از حمایت جمهوری اسلامی ایران برخوردار هستند.
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۳/۵/۱۴۱۷هـ.ق
وفات حضرت فاطمهلحضرت معاویه، امام زمان
أ- قاطبه اهل سنت اعتقاد دارند حضرت فاطمهلبه موت طبیعی خویش جهان را بدرود حیات گفتهاند و ادعای شـهادت بیمورد و دور از حقیقت است زیرا این جسارت از شأن صحابه، تربیت یافتگان مقام رسالت بعید است.
ب- حضرت امیر المؤمنین معاویهس، صحابی رسول خدا جکاتب و امین وحی، خـال و دایی تمام مومنین و عدل گستر کشور اسلامی میباشد و آنحضرت جدر حق ایشان دعای خیر فرمودند.
از نظر اهل سنت ایشان مانند بقیه صحابهکرامشفرد برجسته تاریخ جهان اسلام و با نبوغ و بردبار و سیاستمداری موفق بودهاند و کارنامه درخشانی را به یادگار گذاشته است.
ج- خبر مهدی در روایات اهل سنت آمده است که در آخر الزمان ظهور کرده و جهان را از عدل و داد پر میکند ولی در مورد حیات فعلی او اهل سنت عقیده دارند که غـایب نیست و از اولاد حضرت فاطمه الزهراء بوده و نام ایشان محمد و نام پدرشان عبدالله، در شکـل و شمایل مشـابه رسول الله جمیباشد.
ولی پیامبر نیست و بر او وحی نازل نمیشود و ادعای پیامبری هم ندارد بـلکه ماموریت تجدید دین رسول خدا جرا دارد و محل تولدشان مدینه طیبه و محل بیعت ایشان مکه و محل هجرت او بیت المقدس خواهد بود. [آپکی مسائل اور ان کا حل: ۱/۲۶۷].
ابن خلدون با وجود تضعیفکردن روایاتی که درباره مهدی آمده اعتراف دارد که فردی به اسم مهدی در آخر الزمان ظهور میکند:
«اعلم ان المشهو ر بین الكافة من أهل الاسلام علی ممرٌ الاعصار انه لابد في آخر الزمان من ظهور رجل من أهل البیت یؤید الدین ویظهر العدل ویتبعه المسلمون ویستولی علی الممالك الاسلامیة ویسمٌی بالمهدی ویكون خـروج الدجال وما بعده من أشراط الساعة الثابتة في الصحیح علی اثره وان عیسی ینزل من بعده فیقتل الدجال أو ینزل معه فیساعده علی قتله ویأتم المهدی في صلاته» [مقدمه ابن خلدون: ص: ۳۱۱ آپکی مسائل اور ان کاحل: ۱/۲۷۴].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۱۲/۲/۱۴۱۶هـ.ق
رؤیت باری تعالی در جنٌت
آیا خداوند در جنت رویت میشود یا خیـر؟
قال الطحاوی فی کتابه:
«والرؤیة حق لأهل الجنة بغیر احاطة ولاكیفیة كمـا نطق كتاب ربنا: ﴿وُجُوهٞ يَوۡمَئِذٖ نَّاضِرَةٌ ٢٢ إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٞ ٢٣﴾[القیامة: ۲۲-۲۳]».
رؤیت باری تعالی در جنت بین اهل سنت اتفاقی است، یکپارچه به آن عقیده دارند و فقط معتـزله و امامیه و جهمیه وغیره آن را قبول ندارند.
دلائل معتزله و امامیه:
أ: ﴿كَلَّآ إِنَّهُمۡ عَن رَّبِّهِمۡ يَوۡمَئِذٖ لَّمَحۡجُوبُونَ ١٥﴾[المطففین: ۱۵].
امام شافعی/در جواب این استدلال آنان میگوید که از آیه چنین بر میآید که خداوند در هنگام ناراضگی کافران را از لقاء خود محروم میگرداند و اولیاء خود را در رضاء از لقای خویش بهرهمند گرداند.
ب: ﴿لَن تَرَىٰنِي﴾و ﴿تُدۡرِكُهُ ٱلۡأَبۡصَٰرُ﴾در این دو آیه خداوند فرموده است:«تو ای موسی هرگز مرا نمیبینی، چشمها او را درک نمیکنند.
ج: دلایل اهل سنت:
این هردو آیه علیه آنها دلیل و گواه است:
۱- امکان ندارد کلیم الله و پیامبرش حضرت موسی و آگاهترین فرد زمان خود به خداوند، از خداوند چیز محالی را تفاضا کند، پس سؤال و درخواست رؤیت از جانب موسی دال بر اینست که رؤیت خداوند امکان دارد.
۲- خداوند سؤال موسی را مردود ندانست چنانکه سؤال نوح را مردود گردانید که از خداوند خواسته بود فرزندش را نجات دهد، در جواب او خداوند فرمود: ﴿إِنِّيٓ أَعِظُكَ أَن تَكُونَ مِنَ ٱلۡجَٰهِلِينَ﴾[هود: ۴۶]. و در جواب حضرت موسی فرمود: ﴿لَن تَرَىٰنِي﴾، تو ای موسی با چشم سر دنیوی صلاحیت دیدن من را نداری.
۳- خداوند نفرمود: «لا أري» دیده نمیشوم، یا: «لا یجوز رؤیتی» رؤیت من روا نیست بلکه فرمود: ﴿لَن تَرَىٰنِي﴾.
فرق بین دو جواب «تو مرا نمیبینی» با «دیده نمیشوم» ظاهر و آشکار است پس ضعف قوای بدنی بشر مانع از دیدن و رویت خداوند است.
۴- خداوند فرمود: ﴿لَٰكِنِ ٱنظُرۡ إِلَى ٱلۡجَبَلِ فَإِنِ ٱسۡتَقَرَّ مَكَانَهُۥ فَسَوۡفَ تَرَىٰنِي﴾[الأعراف:۱۴۳] «بهکوه نگاه کن، اگر کوه بر جای خویش باقی ماند آنگاه بزودی مرا میبینی».
کوه با استواریش توانایی تحمل تجلی پروردگار را در این دنیا ندارد چه رسد به بشر ضعیف.
۵- ﴿فَلَمَّا تَجَلَّىٰ رَبُّهُۥ لِلۡجَبَلِ جَعَلَهُۥ دَكّٗا﴾[الأعراف: ۱۴۳] «پس چون پروردگارش بر کوه تجلی کرد آن را هموار گردانید و موسی بیهوش به زمین افتاد».
۶- حضرت موسی با خدا سخن گفت و ذاتی که مخاطب قرار گیرد و با او سخن گفته شود جواز دیدنش اولویت دارد و «لن» در ﴿لَن تَرَىٰنِي﴾مؤبد نیست.
دلیل رویت خداوند از حدیث
«ان ناساً قالوا: یا رسول الله: هل نری ربنا یوم القیمة؟ فقال رسول الله ج: هل تضامون فی رؤیة القمر الیلة البدر؟ قالوا: لا، یا رسول الله، قال هل تضامون فی الشمس لیس دونها سحاب؟ قالوا: لا، قال: فانكم ترو نه كذلك».
وایضاً:
«حدیث جرير بن عبد اللهس :قال : «كُنَّا عند رسولِ الله جفنظرَ إلى القمر ليلةَ البدر، وقال : إنكم ستَرَونَ ربكم عيانا، كما ترون هذا القمر، لا تضامون في رؤيته» أخرجه الصحیحین [موجز شرح العقیدة الطحاویة: ص: ۵۳-۵۵].
سؤال منکر و نکیر
سؤال: مرده را بعد از قرار دادن در قبر، آمدن منکرو نکیرو سؤال از مرده صورت میگیرد اما در صورت غرقشدن در دریا و خوردهشدن توسط ماهی یا درندهای دیگر، آیا همان حالت قبر بر مرده طاری میشود یا خیر؟
جواب: دراین سؤال دو مسئله هستند: ۱- عذاب قبر ۲- سوال منکر و نکیر.
در این باره عقیده اهل سنت این است که هردو مسئله فوق حقیقت دارد ولی کیفیت آن برای زندگان مشخص نیست، علامه طحاوی در کتاب «العقیدة الطحاویه» مینویسد:
«ونؤمن بعذاب القبر لـمن كان له اهلاً وسؤال منكر ونكیر في قبره عن ربه ودینه ونبیٌه علی ما جائت به الاخبار عن رسول الله جعن الصحابة رضـوان الله علیهم والقبر روضة من ریاض الجنة أو حـفرة من حفـر النیران».
ترجمه:
«به عذاب قبر برای کسیکه اهل عذاب باشد اعتقاد داریم و همچنان به سؤال منکر و نکیر از میت در قبر در مورد پروردگارش، پیامبرش و دینش، همانطورکه اخبار و احادیث را در این زمینه از رسول الله جو صحابهشایمان و اعتقاد داریم و قبر، باغی از بوستانهای بهشت یا گودالی از گودالهای مخوف جهنم است».
والدلیل من الایات فی هذه المسئلة:
قال تعالی: ﴿وَحَاقَ بَِٔالِ فِرۡعَوۡنَ سُوٓءُ ٱلۡعَذَابِ ٤٥ ٱلنَّارُ يُعۡرَضُونَ عَلَيۡهَا غُدُوّٗا وَعَشِيّٗاۚ وَيَوۡمَ تَقُومُ ٱلسَّاعَةُ أَدۡخِلُوٓاْ ءَالَ فِرۡعَوۡنَ أَشَدَّ ٱلۡعَذَابِ ٤٦﴾[غافر: ۴۵-۴۶].
از این آیه معلوم میشود که تا زمان فرارسیدن قیامت اهل عذاب در قبرهایشان مبتلای عذاب میباشند.
دلیل اثبات سؤال منکر و نکیر:
«ذكر الامام البخاریس: عن سَعِيدٌ عَنْ قَتَادَةَ عَنْ أَنَسٍس عَنِ النَّبِىِّ جقَالَ: الْعَبْدُ إِذَا وُضِعَ فِى قَبْرِهِ، وَتُوُلِّىَ وَذَهَبَ أَصْحَابُهُ حَتَّى إِنَّهُ لَيَسْمَعُ قَرْعَ نِعَالِهِمْ، أَتَاهُ مَلَكَانِ فَأَقْعَدَاهُ فَيَقُولاَنِ لَهُ مَا كُنْتَ تَقُولُ فِى هَذَا الرَّجُلِ مُحَمَّدٍ جفَيَقُولُ أَشْهَدُ أَنَّهُ عَبْدُ اللَّهِ وَرَسُولُهُ. فَيُقَالُ انْظُرْ إِلَى مَقْعَدِكَ مِنَ النَّارِ، أَبْدَلَكَ اللَّهُ بِهِ مَقْعَدًا مِنَ الْجَنَّةِ - قَالَ النَّبِىُّ جفَيَرَاهُمَا جَمِيعًا.
«قال القتادة وروی لنا انه یفسح له فی قبره وفی روایة اذا قبر احـدكم أو الانسان اتاه ملكان اسو دان ازرقان یقال لاحدهما المنكر وللآخر النكر» [ترمذی: ۱/۱۱۹].
وفی شرح العقیدة:
«وذهب إلی موجب هذا الحديث جمیع أهل السنة، وقد توارت الأخبار عن رسول الله جفي ثبوت عذاب القبر ونعیمه لمن كان لذلك اهلاً وسؤال الملكین، فیجب اعتقاد ثبوت ذلك. الایمان به، ولا تتكلٌم في كیفيٌته إذ لیس للعقل رقوف علی كیفیته لكونه لا عهد له به في هذا الدار» [شرح العقیدة الطحاویة: ۳۹۸-۳۹۹].
خلاصه ترجمه:
«چون میت در قبر گذاشته شود و مردم از آنجا برگردند او صدای کفش مردم را هنوز میشنود دو فرشته بنام منکرو نکیر آمده از او سؤال میکنند مؤمن درباره محمد جمیگوید: «اشهد انه عبدالله ورسوله» بعد اورا دو جای از جهنم و بهشت نشان میدهند، میگویند: اگر ایـمان نمی آوردی جایگاه تو در جهنم اینجا بود ولی خداوند این مکان از بهشت را عـوض آن بـه تـو عنایتکرده است.
اما در موردکیفیت سؤال منکرو نکیر روایات ساکتاند و عقل هم هیچ راه درک آن مسائل نداشته وکوتاه است و چون کسی از آن دنیا (برزخ) برنگشته که خبری بدهد».
سؤال، عذاب و تنعیم برروح است با برروح و جسد
به اتفاق اهل سنت و جماعت سؤال و عذاب، در قبر بر روح و جسد هردو صورت میگیرد اگر جسـد موجود باشد یا نباشد و در عالم برزخ جسد تبع روح است پس عذاب در اصل برروح است و تبعاً جسـد عذاب و درد را احساس میکند و یا اینکه خداوند قالب مثالی برای او ایـجاد میکند تا عذاب ببیند، حال دفن شود یا خیر، سوخته شود و خاکستر آن در دریا یا هوا پراکنده شود یا درندگان اورا بخورند. [شرح العقیدة الطحاویة: ص۴۰۰، آپکی مسائل اوران کاحل: ۱/۳۰۰].
توضیح: اینحالت مانند عالم خواب است گاه انسان در خواب شکنجه میبیند، در خواب سوخته میشود یا تکه تکه میگردد و یا غرق شده و یا از بلندی پرت میشود و عذاب و درد آن را در خواب احساس میکند و دیگران که بالای سر او نشستهاند از این جریان کلٌا بیخبرانـد و فرد مبتلا وقتی از خواب بیدار میشود بر روی جسم و بدن خود اثری از آنها نمییابد، پس عذاب بـر روح و جسد داده میشود و جسـد در احساس درد و عذاب تابع آن است و لازم نیست که اثر آن بر جسم توسط چشم ما مشـاهده گردد.
که حالات این عالم برزخ حالاتی هستند غیر مرئی، مانند جریان الکتریسیته که فقط اثر دارد ولی مشهود نیست یا رابطه کنترل تلویزیون با خود تلویزیون یا دستگاه کنترل از راه دور وسایل دیگر، وقتی بشر مخلوق، قادر است چیزهایی بیافریند که از نظرها پنهان بـاشند در رابـطه بـا خداوند بطریق اولی ممکن و قابل قبول است.
پس اگر خداوند بالا و پایین و زیر میت را پر از آتش و اخگـر متراکـم نماید هیچ یکی از اهل دنیا بر آن اطلاع پیدا نکرده و احساس نمیکنند ولو اینکه چند میت باهم و بدون حجاب و پردهای یکجا دفن شوند، دیگران را احساس دست نمیدهد و این کمال خداوند را میرساند. [شرح العقیدة الطحاویة: ص۴۰۰].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۶/۲/۱۴۱۶هـ.ق
فروختن خون و کارت خون
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
بنده سرباز وظیفه هستم و از خانه برایم بودجه نمیفرستند و بنده چیزی ندارم که بفروشم و مخارجم را تأمین نمایم مگر یک کارت خون که یک واحد خون اهداء کردهام. لطفاً بفرمائید که آیا برای بنده فروختن آن جایز است یا خیر؟
الجواب باسم ملهمالصواب
فروختن خون انسان جایز نیست و پول حاصل شده از آن حرام است.
وفی الفتاوی الاسلامیة:
«ویحرم اقتضاء مقابل للعضو الـمنقول أو جزئه كما یحرم اقتضاء مقابل للدم لأن بیع الادمی الحر باطل شرعاً لكرامته بنص القرآن الكریم وكذالك بیع جزئه».
نیز در رساله «موجوده زمانهکی مسائلکاحل» ص ١٩٦ و «و جدید مسائل کی شرعی احکام» از مفتی محمد شفیع/ص ٣٨ مذکور است.
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۱۲/۳/۱۴۱۶هـ.ق
استفاده از انگشتر برای مردان
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
استفاده از انگشتر طلا برای مردان درست است یا خیر؟
الجواب باسم ملهم الصواب
استفاده از انگشتری که از طلا، آهن و برنج باشد برای مردها حرام است و اگر از نقره ساخته شده باشد درست است لکن اشخاصی که احتیاج به مهرزدن دارند میتوانند انگشتری داشته باشند اما شکل آن به شکل انگشتر مردها باشد. [رد المحتار فصل فی اللبس: ۵/۲۵۳].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۵/۱۲/۱۳۶۵هـ.ش
انگشتر فلزی برای زن
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
استفاده از انگشتر فلزی برای زن چطور است؟
الجواب باسم ملهم الصواب
استفاده از انگشتر فلزی برای زن درست نیست.
وفی الهندیة:
«وفي الخجندی الختم بالحدید والصفر والنحا س والرصاص مكروه للرجال والنساء جمیعاً» [الهندیة: ۵/۳۲۵].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر-عفاالله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۶/۲/۱۴۱۶هـ.ق
تزریق خون
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
امروزه در بیمارستانها به اغلب کسانی که عارضه خونی دارند و یا تحت عمل جراحی قرار میگیرند خون تزریق کنند، ممکن است خون کافر را به مسلمان و یا عکس آن یـعنی خـون مسلمان را به کافر ترزیق کنند و یا اینـکه خون مرد به بدن زن نا محرم تزریق شود و یا عکس آن، آیا این عمل از نظر شرع مقدس اسلام اشکالی دارد یا نه؟
الجواب باسم ملهم الصواب
اگر ضرورت خوندادن باشد یعنی از نظر دکتر ماهر بغیر از تزریق خون چارهای نـیست و خطر هلاکت مریض و یا شدت مرض است، خوندادن و تزریق آن جایز است و اگر مقصد از تزریق زینت و زیبائی است و خطر هلاکت مریض یا شدت مرض نیست در این صورت تزریق خون جایز نیست و تزریق خون کافر در بدن مسلمان جایز است اما در صورت امکان اجتناب بهتر است.
همچنین تزریق خون در بدن نامحرم یا محرم و با منکوحه در صورت ضرورت درست است و خرید خون اگر ضرورت باشد درست و جایز است اما برای صاحب خون گرفتن قیمت آن جایز نیست.
این فتوای مولانا مفتی محمد شفیع/و مورد تأیید علمای دیگر است.
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۲۴/۶/۱۴۱۱هـ.ق
بازی با شطرنـج
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
آیا بازی با شطرنج و مشابه آن از نظر شرعی با شرط و بدون شرط جایز است یا حرام؟
الجواب باسم ملهم الصواب
بازیکردن با شطرنج و امثال آن مطلقاً با شرط و بدون شرط درست نیست و حرام است.
وفی الهندیة:
«ویكره اللعب بالشطرنج والنرد وثلاثة عشر وكل لهو ماسوی الشطرنج حرام بالاجماع واما الشطرنج فاللهو به حرام عندنا» [الهندیة].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۱۷/۱۱/۱۴۱۱هـ.ق
بازی با شطرنج، نرد و پاسور
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
حکم لعب با شطرنج و نرد و پاسور و دهل و سرنا را بیان فرمایید.
الجواب باسم ملـهم الصواب
اگر در بازی شطرنج قمار کنند به اجماع حرام است.
لقوله تعالی: ﴿إِنَّمَا ٱلۡخَمۡرُ وَٱلۡمَيۡسِرُ وَٱلۡأَنصَابُ وَٱلۡأَزۡلَٰمُ رِجۡسٞ مِّنۡ عَمَلِ ٱلشَّيۡطَٰنِ فَٱجۡتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ﴾[المائدة: ۹۰].
و اگر بدون قمار شطرنج کنند نزد ما (احناف) حرام است،
«لا طلاق ما روی صاحب الهدایة لقوله÷. من لعب بالشطرنج والنرد شیر فكأنما غمس یده في دم الخنزیر».
«ولقول علیس حین مر بقوم یلعبون بالشطرنح فقال: «ما هذه التماثیل التی انتم عاكفون». وروی مثل هذا عن عمرس حین مر بقوم یلعبون بالشطرنج وقد تشبه عملهم بعبادة الأوثان اهـ» [غایة البیان: ۱۲].
«وعن عبدالله ابن عمرل انه قال للقاسم بن محمد هذا النرد ذكرتها فما بال بالشطرنج؟ قال ما نهی عن ذكر الله وعن الصلوة فهو المیسر» [تخریج زیلعی].
وفی الرد: «والشطرنج معرب شد رنج وانماكره لأن من اشتغل به ذهب عناءه الدنیوی وجاءه العناء الاخروی فهو حرام وكبیرة عندنا فی اباحته اعانة الشیاطین علی الاسلام والمسلمین كما في الكافی. قهستانی».
ولما فی تفسیر الاحمدی:
«وان كان بدون القمار فالنرد حرام بالاجـمـاع والشطرنج حرام عندنا أهـ» [بنقل از امداد الفتاوی: ص ۴/۲۴۱].
و دهل و سرنا نیز جایز نیست. توضیحات لازم در مسئله «دهل و سرنا و...» داده شده است.
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۲۳/۹/۱۳۷۰هـ.ش
حکم بازی با شطرنج نزد احناف
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
حکم بازی با شطرنج در مذهب احناف را بنویسید.
الجواب باسم ملهم الصواب
بازی با شطرنج اگر همراه با برد و باخت باشد بالاجماع حرام است و بدون شرط نزد احناف نیز حرام است.
وفی امداد الفتاوی مستدلاً علی حکم الشرعی الشطرنج:
«لاطلاق ما روی صاحب الهدایة لقوله÷: من لعب بالشطرنج والنردشیر فكأنما غمس یده في د م الخنزی».
«ولقول علیس حین مر بقوم یلعبون بالشطرنج فقال: «ما هذه التماثیل التـی أنتم عاكـفون». وروی مثل هذا عق عمرس حين مر بقوم یلعبون بالشطرنج وقد تشبه عملهم بعبادة الأوثان اهـ» [غایة البیان: ۱۲].
«وعن عبدالله ابن عمرل انه قال للقاسم بن محمد هذا النرد ذكرتها فما بال بالشطرنج؟ قال ما نهی عن ذكر الله وعن الصلوة فهو الـمیسر» [تخریج زیلعی].
وفی الرد:
«والشطرنج معرب شد رنج وانما كره لأن من اشتغل به ذهب عناء ه الدنیوی وجاء ه العناء الأخروی فهو حرام وكبیرة عندنا فـی ابـاحته اعـانة الشــیاطين عـلی الاسـلام والـمسلمین كمـا في الكافی. قهستانی».
وفی تفسیر الاحمدی:
«وان كـان بدون القمار فالنرد حرام بالاجماع والشطـرنج حرام عندنا أهـ» [بنقل از امداد الفتاوی: ص: ۴/۲۴۰].
وفی کفایة المفتی:
«إذا مررتم بهؤلاء الذین یلعبون بهذه الازلام والـشطرنج وما كان من هذا فلا تسلموا علیهم وان سلموا علیكم فلا تردوا» [کفایة المفتی: ۹/۱۷۸].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۱۶/۱/۱۴۱۹هـ.ق
حکم شرعی شطرنج
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
لطفاً در مورد شطرنج بنویسید که بازی با آن شرعاً جایز است یا نه؟
الجواب باسم ملهم الصواب
قبل از پرداختن به تشریح این مسئله باید عرض شود که این عمر گرانبها را که الله تعالی در اختیار انسان گذاشته، روز قیامت از هر لحظه آن سؤال خواهد شد آنحضرت جمیفرماید:
«لاَ تَزُولُ قَدَمَا عَبْدٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حَتَّى يُسْأَلَ عَنْ عُمْرِهِ فِيمَا أَفْنَاهُ وَعَنْ عِلْمِهِ فِيمَا فَعَلَ وَعَنْ مَالِهِ مِنْ أَيْنَ اكْتَسَبَهُ وَفِيمَا أَنْفَقَهُ وَعَنْ جِسْمِهِ فِيمَا أَبْلاَهُ» [رواه الترمذی وقال حدیث حسن صحیح، ترمذی: ۲/۶۴].
«یعنی، در روز قیامت هر انسانی تا به سؤالات زیر پاسخ ندهد نمیتواند از جای خود حرکت کند: ۱-عمرش راکجا صرف نموده ٢- به علمش چقدر عملکرده ٣- مالش را از کجا کسب کرده و به چه جایی صرف نموده است. ٤- و از بدنش در چه مواردی بکار گرفته است؟».
حدیث بالا هشدار و اخطار میدهد که عمر گرانبها را نباید در کار بیهوده که منافع و سود دینی و دنیوی در بر نداشته باشد سپری نمود وگرنه، با پشیمانی بیسودی مواجه خواهید شد. قرآن عظیم الشأن میفرماید:
﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَشۡتَرِي لَهۡوَ ٱلۡحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ بِغَيۡرِ عِلۡمٖ وَيَتَّخِذَهَا هُزُوًاۚ أُوْلَٰٓئِكَ لَهُمۡ عَذَابٞ مُّهِينٞ ٦﴾[لقمان: ۶].
ترجمه: «درمیان مردم کسانی هستند که خریدار سخنان پوچ و بیهودهاند تا چنین سخنانی -بندگان خدا را- جاهلانه از راه خدا منحرف و سرگشته سازند و آن را مسخره کنند آنان عذاب خوار و رسوا کنندهای دارند».
اکثر مفسرین و علماء در تفسیر و توضیح این آیه میفرمایند که منظور از «لهو الحدیث» هر آنچه که از یاد خدا و ذکر او و از عبادات واجبه انسان را غافل کند، میباشد.
مفتی اعظم پاکستان مولانا مفتی محمد شفیع/در احکام القرآن ذیل این آیه چنین مینویسد:
«واختلفوا في لهو الحدیث، فقیل: هو الغناء وهو قول عبدالله بن مسعودس وروی عن جابر: قال: هو الغناء والاستماع له.....والذي علیه الجمهور من الصحابة والتابعین وعامة الـمفسرین هو ما روی عن الحسنس: ان لهو الحدیث كل ما شغلك عن عبادة الله وذكره من السر والاضاحيك والخـرافاف والغناء ونحوها وهذا لعموم هو الـمروی عن ابـن عباسب أخرجه البخاری في الأدب الـمفـرد وابن أبی الدنیا وابن جرير....قال في الروح: والاحسن تفسیره بما یعم كل ذلك كما ذكره عن الحسن وهو الذی اختاره شـیخنا (العـلامة اشـرفعلي التهانوی) قدس سره في بیان القرآن ثم قال: فعلی هذا دلت الآیه علـی حرمة كل ما یلهی ویشغل عن ذكر الله وعبادته سواء كان غناء ومعازف أو شیی ء آخر من الـملاهي والشطرنج وامثا له» [احکام القرآن للتهانوی/: ۳/۱۸۵].
خلاصه مطلب این است که آیه مذکور بر حرمت افعالی که از یاد و ذکر خداوندﻷغافل میکند و در عبادات لازمه مخل است، دلالت میکند خواه موسیقی و آلات آن باشد یا بازیهایی همچون شطرنج و غیره.
پس از مقدمه مذکور اقوال و آثاری در خصوص شطرنج نوشته میشود.
وفی المشکوة:
«عن علی س انه كان یقول: «الشطرنج هو میسر الأعاجم» وعن ابن شهاب ان أبا موسی اشعریس قال: «لا یلعب بالشطرنج الا خاطیء» وعنه سئل عن لعب الشطرنج فقال: هی من الباطل ولا یحب الله الباطل» [روی البیهقی هذه الأحادیث فی شعب الایمان (مرقاة المفاتیح: ۸/۲۸۴].
وقال العلی القاری/:
«أخرج ابن أبی شیبة وابن المنذر وابن أبی حاتم عن علی/قال: «النرد والشطرنج من المیسر» واخرج عن القاسم انه قیل له: هذه النرد تكرهونها فمـا بال الشطرنج؟ قال: كل ما الهی عن ذ كر الله وعن الصلوة فهو المیسر» [مرقاة: ۸/۲۸۵].
خلاصه روایات و آثار فوق این است که بازی با شطرنج قمار است و بازی کنندهاش به کار باطل و بیسودی مشغول بوده و خطاکار است علامه علی قاری/پس از ذکر آثار مذکور چنین نتیجهگیری میفرماید:
«صح القول بان الشطرنج مكروه لعبه كراهة تحريم» [مرقاة: ۸/۳۸۵].
یعنی، قول صحیح و درست این است که بازی با شطرنج مکروه تحریمی است و در خصوص شطرنج روایات و آثار و اقوال دیگر نیز نقل شده که بقصد اختصار در اینجا منقول نیست اما میتوان آنها را بطور مفصل در کتب زیر مطالعه بررسی نمود.
۱- [الزواجر عن اقتراف الکبائر لابن حجر الهیتمی المجلد الثانی].
۲- [کشف الرعاع عن محرمات اللهو والسماع المطبوع فی آخر الزواجر].
۳- [السعی الحثیث فی تفسیر لهو الحدیث المطبوع فی أحکام القرآن للعلامه المفتی محمد شفیع/المجلد الثالث بدایة سور لقمان].
با توجه به احادیث و روایات، فقهای بزرگ مذهب در مورد این بازی چنین میفرمایند: «لأنه ان قامر بها فهو عبث وقال عليه الصلوة والسلام لهو الـمؤمن باطل الا الثلاث» [الحدیث. هدایة].
وفی الهندیة:
«وكل لهو ما سوي الشطرنج حرام بالاجماع واما الشطرنج فاللعب به حرام عندنا» [الهندیة: ۵/۳۸۸].
وفی الدر المختار:
«وكره تحريماً اللعب بالنرد وكذا بالشطرنج واباحه الشافي وابو يوسف في روایة ونظهما شارح الوهبانیة فقال:
لا بأس بالشطرنج وهی روایة عن الحبر قاضی الشرق والغرب كوثر وهذا إذا لم یقامر ولم یداومو لم یدخل بواجب والا فحرام بالاجماع».
وفی الشامیة: «قوله: «والشطرنج» وانما كره لأن من اشتغل به ذهب عناء ه الدنیوی وجـاء ه العناء الاخروی فهو حرام وكبیرة عندنا وفي اباحته اعانة الشيطان عـلی الاسلام والـمسلمین كمـا في الكافـی قهستانی، قوله: «في رواية» قال الشرنبلالی في شرحه: وأنت خبير بان الـمذهب منع اللعب به كغیره» [رد المحتار: ۵/۲۷۹].
خلاصه مطالب فوق این است که بازی با شطرنج اگر همراه با برد و باخت باشد بر حرمت آن اجماع و اتفاق همه است و اگر بدون برد و باخت باشد در نزد احناف مکروه تحریمی است و باید اجتناب نمود.
والله أعلم باصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۱۰/۱/۱۴۲۰هـ.ق
حکم سبیل وریش در اسلام
چه میفرمایند علمای دین در مسـئله ذیل:
حکم سبیل و ریش در اسلام چیست؟
الجواب باسم ملهم الصواب
سبیل را کوتاه و باریک بگرداند.
وفی الهندیة:
«یأخذ من شاربه حتی یسیر مثل الحاجب كذا في الغیاثیه» [الهندیة: ۵/۳۵۸].
اما ریش را کوتاه نکند و آن را بگذارد، اگر اضافه از یک قبضه (مشت) را کوتاه کرد مانعی ندارد.
وفی الهندیة:
«والقص سنة فیها وهو ان یقبض الرجل لحیته فان زاد منها علی قبضة قطعه. كذا ذكر محمد/في الكتاب الاثار عن أبی حنیفه/الخ...».
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۲۵/۱۰/۱۳۷۰هـ.ش
شنیدن اشعاربا موسیقی ویا بدون موسیقی
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
آیا گوشدادن به نوارهای خوانندگان مردکه اشعار عرفانی حافظ و شاعران دیگر راکه به دو صورت با موسیقی و بدون موسیقی میخوانند حرام است یا نه؟
الجواب باسم ملهم الصواب
خواندن اشعار عرفانی و کلیه اشعاری که در آن مطالبی از قبیل حکمت، موعظه، پند و نصیحت باشد بدون موسیقی درست است کما اینکه خواندن هرگونه اشعار با موسیقی و آلات لهو جایز نیست.
قال فی الدر: معزباً للبزازیة:
«استماع صوت الملاهي كضرب قصب ونحوه حرام لقوله عليه الصَّلاة والسَّلام: استماع الملاهي معصية والجلوس عليها فسق والتلذذ بها كفر».
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان
کشتن و خشککردن پرندگان
چه میفرمایند علمای دین در مسائل ذیل:
۱- پرندگان را میکشد و بعد از کشتن، اعضای داخلی آن را بیرون میکنند و با داخلکردن سیم به داخل شکم و پاهای آن، برای دکور خانه استفاده مینمایند، آیا برای دکور در خانه گذاشتن آنها درست است یا نه؟
۲- سر قطعشده حیوان در خانه یا بیرون خانه گذاشتن چطور است؟
۳- سرهای قطعشده که بوسیله چوب درست میشود و از آن برای دکور و چوب رختی استفاده میشود، حکم آنها از نظر شرع چیست؟
توضیح: کشتن مرغها بوسیله برق یا خفهکردن آنها صورت میگیرد.
الجواب باسم ملهم الصواب
۱- مرغهائی راکه بوسیله برق یا خفهکردن میکشند تعذیبدادن حیوان است که ممنوع و حرام است. و اینها نجس هستند و گذاشتن چیز نجس در خانه درست نیست:
۲- سر قطعشده حیوانی که ذبح شده باشد گذاشتن آن در خانه و یا بیرون خانه اشکالی ندارد.
۳- سرهای قطعشده حیواناتی که از چوب یا پلاستیک و غیره درست میشوند مجسمه هستند از آنها برای دکور و چوب رختی استفادهکردن ممنوع است.
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۱/۵/۱۳۷۱هـ.ش
اندازه عورت مرد/ نمازخواندن در لباس کار
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
عورت مرد تا آرنج است یا از زیر ناف تا زانو؟ آیا نماز خواند در لباس کار درست است؟
الجواب باسم ملهم الصواب
ستر مرد از ناف به پایین تا زانو است و زانو در عورت داخل است و پوشاندن این مقدار برای نماز شرط است.
وفی الهندیة:
«ستر العو رة شرط لصحة الصلوة إذا قدر علیه كذا في المحیط السرخسی، العورة للرجل من تحت السرة حتٌی تجاوز ركبتیه، فسرته لیست بعورة عن علمائنا الثلاثة وركبتيه عند علمائنا جمیعاً هكذا في المحیط» [الهندیة: ۱/۵۸].
البته چونکه در نماز مناجات با خداوند است و ایستادن در جلوی اوست انسان هرچه بیشتر به صورت مؤدبانه باشد بهتر است.
و نمازخواندن در لباس کار مکروه و خلاف اولی است، در صورتی که لباس غیر از آن داشته باشد.
وفی الدر:
«وكره (صلوته في ثیاب بذلة) یلسبها في بیته و(مهنة) أی خدمة ان له غیرها».
وفی الرد:
«قال في البحر وفسرها في شرح الوقایة بما یلبسه في بیته ولا یذهب به إلی الأكابر والظاهر أن الكراهة تنزيهیة» [رد المحتار: ۱/۴۳۰].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر-عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۷/۳/۱۴۱۳هـ.ق
حکم خوردن گوشت جوجه تیغی برای معالجه
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
گوشت جوجه تیغی حرام است یا حلال؟ آیا میتوان از گوشت آن بعنوان طبابت استفاده کرد یا خیر؟
الجواب باسم ملهم الصواب
گوشت جوجه تیغی حرام است.
و فی الدر المختار:
«و لا یحل ذر ناب یصید بنابه....(الحشرات) هی صغار دواب الارض واحدها حشرة».
و فی الرد:
«قوله: «واحدها حشرات» بالتحریك فیهما كالفأرة والوزغة وسام ابرص والقنفذ (قنفذ: به معنی جوجه تیغی. فرهنگ نوین) والحیة» [رد المحتار: ۶/۳۰۴ تفصیل المسئلة فی کفایة المفتی: ۹/۱۲۸ فلیراجع].
علمای متقدمین بر عدم جواز استفاده برای تداوی فتوا دادهاند اما متأخرین میفرمایند: اگر شخصی مسلمان و با تجربه بگوید که این مرض بدون استفاده از گوشت جوجه تیغی زایل نمیشود و در عوض گوشت جوجه تیغی دوای دیگری که حلال باشد معلوم (مراد از علم غلبه ظن است. شامی:۱/۲۱۰) نیست، پس در این صورت استفاده از گوشت جوجه تیغی برای معالجه درست است. و فتوی بر قول متأخرین است.
وفی الدر المختار:
«اختلف في التداوی بالمحرم وظاهر المذهب المنع كما في رضاع لكن نقل المصنف ثمة وهنا عن الحاوی وقیل یرخص إذا علم فیه الشفاء ولم یعلم دواء آخر كما رخص في الخمر للعطشان وعلیه الفتوی» [الدر المختار مع الرد: ۱/۲۱۰].
[وهکذا قال حکیم الأمة العلامة الشیخ تهانوی/فی امداد الفتاری: ۴/۲۱۲ وأیضاً فی الهندیة: ۵/۳۵۵ کفایة المفتی: ۹/۱۳۸].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۱۷/۴/۱۴۱۳هـ.ق
خوردن تریاک برای معالجه
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
آیا استفاده از تریاک برای علاج سرمای شدید، درد شکم و برای رفع دردی که بعد از تولد بچه عارض میشود و یا برای قطع نفاس، جایز است یا خیر؟
الجواب باسم ملهم الصواب
تریاک حرام است.
وفی الدر المختار:
«ویحرم اكل البنج والحشیشة، والافیون لأنه مفسد لللعقل ویصدٌ عن ذكر الله وعن الصلوة» [الدر المختار مع الرد: ۶/۴۵۸ط بیروت-دارالفکر].
لذا برای امراض مذکوره در استفتاء، دوائی بهتر از تریاک موجود است و نیز از تجربه ثابت شده است که مواد مخدر یک یا دو بار برای تداوی و معالجه استفاده میشود و بالاخره شخص معتاد میشود.
بنابراین استفاده از تریاک برای چنین امراض معمولی جابز نیست.
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۵/۵/۱۴۱۳هـ.ق
غیبت باطلکنـنده اعمال صالحه نمیباشد
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
اگر کسی نماز بخواند و روزه بگیرد و غیت کند آیا اعمال صالحه او باطل میشوند یا خیر؟
الجواب باسم ملهم الصواب
غیبتکردن اگرچه گناه بسیار بزرگی است و رسول الله جمیفرمایند: «الغیبة اشد من الزنا» و در آخرت باعث عذاب خداوندی میشود لیکن از آن نماز، روزه و عبادات دیگر باطل نمیشوند.
چنانکه مولانا مفتی محمد تقی عثمانی مدظله در ذیل حدیثی که دال بر عدم قبولیت روزه غیبتکننده است، میفرماید:
«غیبت اگرچه گناه بسیار بزرگیست و قرآن بشدت آن را رد فرموده است لیکن جمهور ائمه بر عدم فساد روزه از غیبت متفقاند اگرچه منافی کمال روزه است و لیکن روزه باطل نمیشود» [درس ترمذی: ۲/۵۴۸].
والله اعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۲۴/۷/۱۴۱۳هـ.ق
حکم گوشت خرگوش، اسب و خرهای وحشی/ بوسیدن پدر و مادر
چه میفرمایند علمای دین در مسائل ذیل:
۱- خوردن گوشت خرگوش، اسب و خرهای وحشی چگونه است؟
۲- حکم بوسهگرفتن مادر، خواهر، عمه، خاله از پسر چه حکمی دارد و آیا بوسیدن دست والدین و علماء جایز است؟
الجواب باسم ملهم الصواب
۱- خوردن گوشت خرگوش و خرهای وحشی حلال است.
وفی البحر:
«وحل الارنب لأنه علیه الصلوة السلام مر أصحابه أن یأكلوه حین اهدی إلیه مشو یاً» [رواه احمد والنساء، البحر الرائق: ۷/۱۹۶].
وفی الدر:
«ولا یحل دوناب یصید بنابه.... ولا الحشرات والحمر الأهلیة بخلاف الوحشیة فإنها ولبنها حلال» [الدر المختار مع الرد: ۶/۳۰۴].
گوشت اسب را بهتر است که نخورد.
وفی الدر:
«ولا یحل ذوناب....والخیل وعندهما والشافعی تحل، وقیل ان اباحنیفة رجع عن حـرمته قبل موته بثلاثة أیام وعلیه الفتوی».
وفی الرد:
«قوله: «وعلیه الفتوی» فهو مكروه كراهة تنزیهیة» [رد المحتار: ۶/۳۰۵].
۲- بوسه گرفت مادر، خواهر و..... از پسر اگر برای محبت و شفقت باشد جایز است.
وفی البدائع الصنائع:
«ذكر الشیخ ابومنصور/ان المعانقة انما تكره إذا كانت شـبیهة بما وضعت للشهوة في حالة التجرد فأما إذا قصد بها المبرة والاكرام فلا تكره ووكذا التقبیل الموضوع لقضاء الوطر والشهوة وهو المحرم فإذا زال عن تلك الحالة أبیح» [بدائع الصنائع: ۵/۱۲۴].
وفی الهندیة:
«ولو قدم شیخ من السفر فأراد أن بقتل أخته وهی شخة قال ان كان یخاف علی نفسه لا یجوز والا یجوز كذا روی عن أبی ایوسف/» [الهندیة: ۵/۳۶۹].
البته چونکه زمان فتنه است بهتر است که اجتناب و احتیاط کند اگر چه خوف شهوت نباشد. بوسیدن دستهای والدین جایـز است.
«لما اخرج عن أم المؤمنین عائشةل حدیثاً (وفي آخره): «كانت فاطمةل إذا دخلت علیه الرسول ج إذا دخلت علیه الرسول ج قام الیها فأخذ بیدها فتقبلها وأجلسها في مجلسه وكان إذا دخل عليها قامت إلیه فاخذت بیده فقبلته وأجلسته في مجلسها» [ابو داود: ج: ۲ باب فی القیام].
البته چونکه زمانه فتنه و فساد است بهتر این است که احتیاط و اجتناب کند.
۳- بوسیدن دست علماء جایز است.
وفی الدر:
«ولا بأس بتقبیل ید الرجل العالم والمتطوع علی سبیل التبرك» [رد المحتار: ۶/۳۸۳].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العـلوم زاهدان ۲۳/۸/۱۴۱۳هـ.ق
بوسیدن دستهای عمو و دایی پدر و مادر
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
آیا عمو و دایی پدر و مادر محرم هستند یا نه؟ و بوسیدن دستهایشان چطور است؟
الجواب باسم ملهم الصواب
عمو و دائی پدر محرم انسان هستند ولی بوسیدن دست آنها اگر همراه با شهوت از هردو طرف یا خوف شهوت از یک طرف هم نباشد. اشکال ندارد ولی پـرهیز و دوری از آن اولی و احوط میباشد.
وفی الدر:
«وما حل نظره ممّا مرٌ من ذكر أو أنثی حل لـمسه إذا أمن الشهوة وعلیها لأنه علیه الصلاة والسلام كان یقبٌل رأس فاطمة وقال علیه الصلاة والسلام: «من قبٌل رجل امّه فكأ نما قبل عتبة الجنٌة» وان لم یأمن ذلك أو شك فلا یحل له النظر والـمسٌ. كشف الحقائق لابن سلطان».
وفی الرد:
«قوله: «أو شك» معناه استواء الأمرین، تاتارخانیة» [رد المحتار: ۵/۲۵۹].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۲۱/۵/۱۴۱۹ هـ.ق
کتکزدن اطفال بخاطر فضولی
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
اگر به بچههای کوچکی که از ٥ سال پایینتر هستند یا بیشتر از آن، و دعوا بکنند، بخاطر فضولیشان آنها را کتک بزند، آیا گناه است یا خیر؟
الجواب باسم ملهم الصواب
در تادیب اطفال زیر ده سال بخاطر مسائل عاطفی و روحی و روانی حداکثر انسان آرامش خود را حفظ کرده و با نرمی و ملایمت آنان را امر و نهی نماید و از کتک و پرخاش کار نگیرد و در دهسالگی به بعد میتواند آنها را با دست بزند مجاز است. چنانکه در حدیث شریف نیز آمده است.
وفی الدر:
«(وان وجب ضرب ابن عشر علیها بید لا بخشبة) لحـدیث: مُرُوا أَوْلاَدَكُمْ بِالصَّلاَةِ وَهُمْ أَبْنَاءُ سَبْعِ سِنِينَ وَاضْرِبُوهُمْ عَلَيْهَا وَهُمْ أَبْنَاءُ عَشْرِ».
وفی الرد:
««وَفَرِّقُوا بَيْنَهُمْ فِى الْمَضَاجِعِ»رواه ابوداود والترمذی ولفظه: «عَلِّمُوا الصَّبِىَّ الصَّلاَةَ ابْنَ سَبْعِ سِنِينَ وَاضْرِبُوهُ عَلَيْهَا ابْنَ عَشْرٍ» وقال حسن صحیح وصحٌحه ابن خزیمة والحاكم والبهقی أه اسمعیل» [رد المحتار].
وفی الرد:
«قوله: «بید» أی ولا یجاوز الثلاث وكذلك المعلم لیس له ان یجاوزها فانك إذا ضربت فوق الثلاث اقتص الله منك. أهـ اسماعیل عن أحكام الصغار للاستروشنی وظاهره انه لا یضرب بالعصا في غیر الصلاة أیضاً» [رد المحتار: ۵/۳۰۳].
وأیضاً:
«وان للولی ضرب ابن عشر علی الصلاة ویلحق به الزوج وان له اكراه طفله علی تعلیم قرآن ودأدب وعلم وله ضرب الیتیم فیما یضرب ولده» [رد المحتار: ۵/۳۰۳].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۲۱/۵/۱۴۱۹هـ.ق
احوالپرسی زن با پسر خاله و پسر عمو و پسر دائی و برادر شوهر
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
آیا برای زن جواز دارد که با پسر خاله و پسر عمو و پسر دائی و برادر شوهر احوالپرسی نماید و یا با داشتن حجاب از افراد فوق پذیرائی کند؟ مقصود از پذیرائی این است که آنان را به خانه در صورت نبودن محرم یا بودن محرم بپذیرد و رسومات مهمانی را بجای آورد یا خیر؟
الجواب باسم ملهم الصواب
نحمده ونصلي علی رسوله الكریم:
«عَنْ أَبِى هُرَيْرَةَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ فَلْيُكْرِمْ ضَيْفَهُ...» [الحدیث متنق علیه].
وفی الدر المختار:
«الخلوة بالاجنبیة حـرام... إلا... إذا كانت عجوزاً شوهاء أو بحائل وفي الشرنبلالیة معزیاً للجوهرة ولا یكلم الأجنبیة» [الدر المختار مع الرد: ۵/۲۶۰].
وقال الحصکفی فی الدر:
«وینظر من الأجنبیة إلی وجهها وكفیها فقط للضرورة، قیل والقدم والذراع إذا أجرت نفسها للخبز. تتارخانیه....فان خـاف الشـهوة أو شك امـتنع نـظره إلی وجهها فحل النظر مقيد بعدم الشهوة والا فحرام وهذا في زمانهم واما في زماننا فمنع من الشابة. قـهستانی وغـیره الا لحـاجة كـقاض وشـاهد یحكم ویشـهد علیها» [رد المحتار: ۵/۲۶۱].
وأیضاً فی الدر:
«وللحرة جمیع بدنها خلا الوجه والكفـین والقدمین علی الـمـعتمد وصـوتها علی الراجح وذراعیها علی الـمـرجوح وتمنع الـمرأة الشابة من كشف الوجـه بین رجال لا لأنه عورة بل لخوف الفتنة كمسه وان امن من الشهوة لأنه اغلظ» [رد المحتار: ۱/۲۹۹].
چونکه پسر عموو پسر خاله و.....نامحرم هستند لذا با آنها روبرو و نشستن و با آنها صحبتکردن درست نیسـت و حکم مسئله پذیرائی از عبارات مذکوره چنین است:
اکرام مهمان از علامات ایمان است، نگاهکردن به دست و صورت زن نامحرم جوان در زمان ما جایز نیست اگرچه خوف شهوت هم نباشد، صدای زن عورت است و شریعت زن را از کشف صورت جلوی اجانب منع کرده است.
لذا اگر کسی دیگر در خانه نباشد زن میتواند با رعایت حجاب اسلامی کامل و احتیاط کامل از آنها پذیرائی کند البته اگر مرد محرمی در خانه باشد برای زن جایز نیست که از نامحرمان پذیرائی کند.
والله أعلم بالصواب
خدا نظر-عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۱۰/۱/۱۴۱۵هـ.ق
سلامدادن از دور با دست
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
آیا دست بلندکردن به جای سلامگفتن در صورتی که بین سلامکننده و مسلم الیه فاصله باشد یا بوقزدن با ماشین بجای سلامگفتن جایز است یا خیر؟
الجواب باسم ملهمالصواب
سلامگفتن و جوابدادن آن با زبان لازمی است و هنگامیکه از دور سلام میدهد با زبان سلام کند و با دست اشاره، تا طرف بفهمد و جواب سلامش را بدهد مانند کسی که به کر سلام میکند چونکه او نمیشنود باید لبهایش را تکان بدهد تا او بفهمد و جوابش را بدهد.
وفی الهندیة:
«لا یسقط قرض جواب السلام الا بالاستماع كما لا یجب الا بالاستماع كذا في الغیاثیة ولو كان المسلم أصم ینبغی ان يريه تحريك شفتیه».
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۳/۱۲/۱۴۱۳هـ.ق
از بینبردن موهای دست و پا و دیگر اعضای بدن
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
ورزشکاران زیبایی اندام که مشغول تقویت ماهیچههای بدن خود میباشند و موهای اعضای دست و پا و غیره مانع این تقویت بوده و یا از زیبائی آن میکاهد، آیا میتواند آنها را با وسیلهای بزداید یا خیر؟
الجواب باسم ملهم الصـواب
زدودن موهای بدن خلاف ادب است اما در صورت مذکور زدودن آنها به هر وسیله که باشد. جایز است و اشکالی ندارد.
وفی الهندیة:
«وفي حلق شعرة الصدر والظهر ترك الادب كذا في القنیة» [الهندیة: ۵/۳۵۸].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۹/۶/۱۴۱۸هـ.ق
اذان در گوش نوزاد و وقـت آن
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
اذاندادن درگوش نوزاد درست است یا خیر؟ در صورت اثبات وقتش کی میباشد؟
الجواب باسم ملهم الصواب
اذاندادن در گوش مولود را علامه حصکفی مؤلف «الدر المختار» مستحب نوشته و علامه خیر الدین رامی/حنفی سنتبودن را از فقهاء شوافع نقل کرده است، خلاصه اینکه در مستحببودن آن شکی وجود ندارد.
زمان آن هنگام ولادت بچه هست یعنی متصلاً پس از ولادت بچه باید در گوش راستش اذان و در گوش چپ اقامت گفته شود.
وفی الدر المختار باب الأذان:
«ولا يسن لغـيرها».
وفی الرد:
«قوله: «ولا یسن لغیرها» أی من الصلوة والا فیندب للمولود وفي حاشیة البحر للخیر الرملی، رأیت في كتب الشافعیة انه قد یسن الأذان لغیر الصلوة كما في اذن الـمولود والـمهموم» [رد المحتار: ۱/۲۸۳].
قال العلامة الرافعی/معلٌقاً علی الرد:
«قوله: «حتی قالوا في الذي یؤدن للمولود ینبغی ان یحول» قــال السـندی: رحمه الله فیرفع الـمولود عند الولادة علی یدیه مستقبل القبلة ویؤذن في أذنه الیمین ویقیم في الیسری ویلتفت فیها بالصلوة لجهة الیمین وبالفلاح لجهة الیسار وفائده الأذان في اذنه أنه یدفع أم الصبیان عنه أهـ» [تقریرات رافعی/: ۱/۴۵].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۲۵/۶/۱۴۱۸هـ.ق
اذان در گوش نوزاد دختر
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
اذان و اقامه گفتن در گوش نوزاد پسر از حدیث ثابت است اما در مورد دختر آیا همین حکم است یا خیر؟
الجواب باسم ملـهم الصواب
در کتب شروح حدیث و کتب فقه فقط لفظ مولود ذکر شده است که به پسر و دختر اطـلاق میشود. مثل:
«عن ابی رافع قال: رأیت رسو ل الله: «أَذَّنَ فِى أُذُنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِىٍّ -حِينَ وَلَدَتْهُ فَاطِمَةُ- بِالصَّلاَةِ» [رواه الترمذی وابوداود. مشکوة باب العقیقة: ص ۳۶۳ ط پاکستان].
وفی مرقات شرح مشکوة: «قوله: «بالصلوة» أی باذانها وهو متعلق باذان والمعنی اذن لمثل أذان الصلاة وهذا یدل علی سنیة، الأذان في أذان المولود وفي شرح السنة: روی ان عمر بن عبد العزیزس كان یؤذن في الیمنی ویقیم في الیسری إذا ولد الصبی.
قلت: قد جاء في مسند أبی یعلی الـموصلی عن الحـسینس مرفو عاً من ولدته ولد فاذن في اذنه الیمنی وأقام في اذنه الیسری لم تضره أم الصبـیان» [مرقات شرح مشکوة: ۷/۷۵ کذا فی عون المعبود شرح سنن أبی داوود: ۱۴/۹].
«قال السندی: فیرفع الـمولود عند الولادة علی یدیه مستقبل القبلة ویؤذن في اذنه الیمنی ویقیم في الیسری ویلتفت فیهما با صـلاة لجهة الیمین وبالفلاح لجهة الیسار وفائدة الأذ ان في اذنه انه، یدفع أم الصبیان عنه» [تقریرات رافعی: ۱/۴۵].
اذاندادن و اقامهنمودن در گوش نوزاد پسر یا دختر مسنون است و نوزاد را از بیماری ام صبیان در امان نگه میدارد. و ام صبیان نوعی بیماری است که نوزاد بیهوش میشود.
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۱۹/۶/۱۴۱۸هـ.ق
وعید تصویرکشی شامل پیشه وران این فن میباشد
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
با توجه به حدیث که در آن آمده است روز قیامت تصویرگران و نقاشان سخترین عذاب را خواهند دید، آیا این شامل کسانی که درآمد و کسب شان از این راه است میشود یا خیر؟
الجواب باسم ملهم الصواب
از ظاهر احادیث چنین معلوم میشود که این تهدید عموم مصورین را دربر گیرد و در احادیث هیچ استثنائی صورت نگرفته است بلکه حدیث ابن عباس (ذیل الذکر) بر این مـطلب آشکارا دلالت دارد که شاغلین به این کار را بیان داشته است.
فلنورد بعض الأحادیث فی ذلک:
۱- «عن عبدالله بن مسعودس قال: قال رسول الله جان من أَشَدُّ النَّاسِ عَذَابًا يَوْمَ الْقِيَامَةِ الْمُصَوِّرُونَ» [أخرجه البخاری ومسلم].
۲- «عَن سَعِيدِ بْنِ أَبِى الْحَسَنِ قَالَ كُنْتُ عِنْدَ ابْنِ عَبَّاسٍب إِذْ أَتَاهُ رَجُلٌ فَقَالَ يَا أَبَا عَبَّاسٍ إِنِّى إِنْسَانٌ، إِنَّمَا مَعِيشَتِى مِنْ صَنْعَةِ يَدِى، وَإِنِّى أَصْنَعُ هَذِهِ التَّصَاوِيرَ. فَقَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ لاَ أُحَدِّثُكَ إِلاَّ مَا سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ جيَقُولُ سَمِعْتُهُ يَقُولُ: مَنْ صَوَّرَ صُورَةً فَإِنَّ اللَّهَ مُعَذِّبُهُ، حَتَّى يَنْفُخَ فِيهَا الرُّوحَ، وَلَيْسَ بِنَافِخٍ فِيهَا أَبَدًا. فَرَبَا الرَّجُلُ رَبْوَةً شَدِيدَةً وَاصْفَرَّ وَجْهُهُ. فَقَالَ وَيْحَكَ إِنْ أَبَيْتَ إِلاَّ أَنْ تَصْنَعَ، فَعَلَيْكَ بِهَذَا الشَّجَرِ، كُلِّ شَىْءٍ لَيْسَ فِيهِ رُوحٌ» [أخرجه البخاری فی کتاب البیوع باب بیع التصویر].
۳- «عَنْ عَوْنِ بْنِ أَبِى جُحَيْفَةَ عَنْ أَبِيهِ أَنَّهُ اشْتَرَى غُلاَمًا حَجَّامًا فَقَالَ إِنَّ النَّبِىَّ جنَهَى عَنْ ثَمَنِ الدَّمِ، وَثَمَنِ الْكَلْبِ، وَكَسْبِ الْبَغِىِّ، وَلَعَنَ آكِلَ الرِّبَا وَمُوكِلَهُ وَالْوَاشِمَةَ وَالْمُسْتَوْشِمَةَ وَالْمُصَوِّرَ» [أخرجه البخاری فی اللباس، باب من لعن المصور، تکملة فتح الملهم: ۴/۱۵۶].
از بین احادیث فوق فقط به ترجمه حدیث ابن عباس اکتفا میکنیم.
سعید بن ابی الحسن میگوید: در محضر ابن عباسببودم مردی آمد و گفت: ای ابن عباس! مردی هستم معیشت و هزینه زندگی من از دسترنج خودم است و من تصویر سازی میکنم (حکم آن چطور است؟) ابن عباس فرمود: من به تو جز آنچه از رسول خدا جشنیدهام (چیزی دیگری نمیگویم) آنحضرت÷فرمود: هرکسی عکس بسازد عذابدهنده او خداوند است تا فرد مجبور شود که در آن عکس روح بدمد در صورتیکه هرگز نمیتواند در آن، روح بدمد.
مرد سائل آه سردی کشید و رنگش زرد شد، ابن عباسببه او فرمود: وای بر تو، اگر مجبور و ناگزیر از کشیدن عکس هستی عکس این درخت و چیزهایی که جاندار نیستند بکش.
«ومن أجل هذه الأحادیث والاثار ذهب جمهور الفقاء إلی تحریم التصویر واتخاذ الصور في البیوت سواء كانت مجسمة لها ظل أو كانت غیر مجسمة لیس لها ظلٌ».
«فیقول النووی/تحت هذا الحدیث: «قال أصحابنا وغیرهم من العلماء: تصویر صورة الحیوان حرام شدید الـتحریم وهو من الكبائر لأنه متوعد علیه بهذا الوعید الشدید الـمذكور في الأحادیث، وسواء صنعه بمایمتهن أو بغیره فصنعته حرام بكل حال لأن فیه مضاهاة لخلق الله تعالی» [تکملة فتح الملهم: ۴/۱۵۸].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۲۷/۱/۱۴۱۹هـ.ق
خلوت زن برای فراگیری مسایل دینی با معلم نامحرم بدون حجاب
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
زنی احکام نماز را بلد نیست، آیا میتواند بدون اذن شوهر پیش عالمی برود و بدون پرده تعلیم بگیرد یا خیر؟
الجواب باسم ملهم الصواب
برای آموزش زنان، علماء گفتهاند که با پرده باشد و در خلوت نباشد زیرا ضرورتی برای کشف حجاب نیست و خلوت با زن بیگانه و نظر به آن حرام و ممنوع است و زن هم از کشف وجه منع شده است مگر اینکه برای حاجتی چون احقاق حق باشد.
وفی اعلاء السنن:
«وعن عمر مرفوعاً أَلاَ لاَ يَخْلُوَنَّ رَجُلٌ بِامْرَأَةٍ إِلاَّ كَانَ ثَالِثَهُمَا الشَّيْطَانُ» [رواه الترمذی، اعلاء السنن: ۱۷/۳۸۱].
وفی الدر المختار:
«وتمنع المَرْأَة الشَّابة (مِنْ كَشْفِ الوَجْه بين الرِّجال) لا لأنَّه عورةٌ بل (لخوفِ الفِتْنة) كمسِّه وإنْ أَمِنَ الشَّهْوة، لأنَّه أَغْلَظُ، ولذا ثبت به حُرْمة المصاهرة كما يأتي في الحَظْر (ولا يجوز النَّظَرَ إليه بِشَهْوة كوجْه أَمْرد فإنَّه يَحْرم النَّظر إلى وَجْهها».
وفی الرد:
«قوله: «وتمنع الـمرأة الخ» أي تنهى عنه وإن لم يكن عورة. قوله: «بل لخوف الفتنة» أي الفجور بها. قاموس. أو الشهوة. والـمعنى تمنع من الكشف لخوف أن يرى الرجال وجهها فتقع الفتنة، لأنه مع الكشف قد يقع النظر إليها بشهوة.
قوله: «ولا يجوز النظر إليه بشهوة» أي إلا لحاجة كقاض أو شاهد بحكم أو يشهد عليها لا لتحتمل الشهادة، وكخاطب يريد نكاحها فينظر ولو عن شهوة بنية السنة لا قضاء الشهوة، وكذا مريد شرائها أو مداواتها إلى موضع الـمرض بقدر الضرورة كما سيأتي في الحظر، والتقييد بالشهوة يفيد جوازه بدونها، لكن سيأتي في الحظر تقييده بالضرورة، وظاهره الكراهة بلا حاجة داعية. قال في التاترخانية: وفي شرح الكرخي النظر إلى وجه الأجنبية الحرّة ليس بحرام، ولكنه يكره لغير حاجة اهـ» [رد المحتار: ۳/۲۹۹].
وفی الدر ایضاً:
«والخلوة بالأجنبیة حرام الا لملازمة مدیونة هریت ودخلت خربة أو كانت عجوزاً شوهاء أو بحائل» [الدر المختار: ۵/۲۶۰].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۱۶/۱/۱۴۱۹هـ.ق
استفاده از رنگ سیاه برای مردان
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
رنگکردن ریش و موهای سر برای مردان با چه رنگی جایز است و با کدام رنگ ناجایز است؟
الجواب باسم ملهم الصواب
رنگکردن ریش و موی سر مردان غیر از رنگ سیاه با تمام رنگهای دیگر جایز است و با رنگ سیاه به سه صورت زیر انجام میگیرد.
۱- برای مجاهدین به قصد رعب و وحشتانداختن در قلب دشمن.
۲- جهت فریبدادن خواستگار.
۳- جهت تزیین و آرایش.
صورت اول باتفاق مشایخ جایز است و صورت دوم بالاتفاق ناجایز است و صورت سوم مختلف فیها است. و جمهور آن را مکروه تحریمی قرار دادهاند و از امام ابویوسف جواز آن و از امام مالک کراهت تنزیهی آن منقول است.
علامه مفتی محمد تقی عثمانی حفظه الله میفرماید:
«وتفصیل الكلام انٌ الخضاب باالسواد یختلف حكمه باختلات الاغر اض علی الشكل التالی:
الأول ان يكون الخضاب باا لسواد من الغزاة لیكون اهیب فی عین الـعدو، وهذا جائز بالاتفاق قال في الفتاری الهندیة: (۵/۳۶۹ ) واما الخضاب باالسو اد فمن فعل ذلك من الغزاة لیكون أهیب فی عین العدو فهو محمود منه اتفق علیه الـمشایخ/. الثانی: أن یفعله الرجل للغش والخداع ولیری نفسه شاباً وليس بشباب فهذا ممنوع بالاتفاق لاتفاق العلماء علی تحریم الغش والخداع.
والثالث: أن يفعله للز ینة وهذا فیه اختلاف: فاكثر العلماء علی كراهته تحريماً وروی عن أبی یوسف/انه قال: كما یعجبنی أن تتزین لی یعجبها أن اتز ین لها» [تکملة فتح الملهم: ۴/۱۴۹].
نظریه مذاهب ائمه اربعه
الشافعیة:
«قال الامام النووی: ومذهبنا استحباب خضاب الشیب للر جل والـمرأة بصفرة أو حمرة ویحرم خضابه باالسواد علی الاصح، وقیل یكره كراهة تنزیه وا لـمختار التحریم لقوله علیه الصلوة والسلام: اجتنبوا السواد» [شرح مسلم: ۲/۱۹۹].
الحنابلة:
وفی المغنی لابن قدامة المقدسی/:
«ویكره الخضاب بالسواد، قیل لأبی عبدالله: تیر الـخظاب بالسواد؟ قال أی والله، قال: جاء ابوبكر بأبیه إلی رسول الله جورأسـه ولحیته كـاالثـغامة بـیاضاً، فـقال رسول الله جغیٌروهما وجنٌبوا السواد» [المغنی لابن قدامة: ۱/۷۶ط داراحیاء التراث العربی].
المالکیه:
«قال العلامة زكريا/وفي الـمحلی یكره عند مالك صبغ الشعر بالسواد من غیر تحريم» [او جز المسالک: ۱۵/۲۵ طبع باکستان].
الحنفیه:
وفی الدر المختار:
«ویستحب للرجل خضاب شعره ولحیته ولو في غیر حرب في الاصح والاصح أنه عليه السلام لم یفعله ویكره باالسواد وقیل لا، مجمع الفتاوی والكل من منح المصنف».
وفی الرد: «قوله: «ويكره بالسَّواد» أي لغير الحرب. قال في «الذَّخيرة»: أما الخضاب بالسَّواد للغزو ليكون أهيب في عين العدو فهو محمود بالاتفاق، وإن ليزين نفسه للنساء فمَكْروه، وعليه عامة الـمشايخ، وبعضهم جوّزه بلا كراهة. روي عن أبي يوسف أنه قال: كما يعجبني أنْ تَتزينَ لي يعجبها أَنْ أَتزينَ لها» [رد المحتار: ۵/۲۹۹ط کویته].
دلایل قائلین به جواز:
آنهایی که رنگ سیاه را صرفاً برای زینت و آرایش جایز قرار دادهاند از احادیث ودلایل زیر استدلال میکنند:
۱- وفی السنن ابن ماجة: «إنَّ أَحْسَنَ مَا اخْتَضَبْتُمْ بِهِ لَهَذَا السَّوَادُ أَرْغَبُ لِنِسَائِكُمْ فِيكُمْ وَأَهْيَبُ لَكُمْ فِى صُدُورِ عَدُوِّكُمْ».
محشی ابن ماجه شیخ عبدالغنی مجددی/میفرماید:
«أن احسن ما اختضبتم به لهذا السواد هذا مخالف لروایه جابر السابقة وهو صحیح أخرجه مسلم - إلی قوله - وهذا الحـدیث ضعیف لأن دفـاع السـدوسی ضعیف كما في التقریب وعبدالحمید بن صیفی لین الحدیث ومـذهب ا لجـمهور الـمنع» [حاشیة ابن ماجه: ص ۲۵۸ط باکستان].
علامه عبدالحی لکهنوی/در مورد روایت ابن ماجه میفرماید:
«ففی سنده ضعفاء فلا یعارض الروایات الصحیحة» [التعلیق الممجد على موطاء محمد: ص ۳۹۲].
خلاصه اینکه این روایت از لحاظ سند ضعیف است و روایت منع صحیح و أقوی است.
۲- از بعضی صحابه نقل شده که آنها خضاب بالسواد میکردند چنانکه در عمدة القاری (۱۵/۹۷) و زاد المعاد (۴/۳۶۷، ۳۶۸) اصحاب و بزرگان اشاره شده است.
در این مورد علامه اشرفعلی تهانوی/میفرماید:
«احادیثی که در آنها از خضاب سیاه منع وارد شده قولیاند و روایات اباحت فعلی، و هنگام تعارض حدیث قولی بر فعلی ترجیح داده میشود.
و نیز احادیث قولی مرفوعاند و روایات فعلی موقوف، بلکه از موقوف هم مرتبهشان پایینتر است، باز روایات نهی سنداً قوی هستند بر خلاف روایات جواز و اباحت که در قوت از آنها کمتراند و نیز در روایات منع لفظ «سواد» بطور حقیقت وارد شده و در اباحت مجاز است».
در آخر میفرماید:
«به همین علل روایات اباحت معارض با روایات نهی نیستند و در صورت اثـبات تعارض، همیشه حرمت بر حلت ترجیح داده میشود.
پست بنابراین قول راحج استفاده از رنگ سیاه خالص روایةً و درایةً بجز صـورتهای استثنائی گنجایشی ندارد». [امداد الفتاوی: ۴/۲۲۰].
۳- فقهایکرام رنگ سیاه را مکروه گفتهاند و ارتکاب مکروه جرم بزرگی نیست.
جواب این دلیل این است که در احادیث با شدت ممانعت وارد شده و بر مرتکب آن وعیدهای سختی بیان شده است.
عدهای از فقهاء آن را حرام یا گناه کبیره قرار دادهاند البته بعضی از فقهاء که آن را مکروه گفتهاند منظورشان مکروه تحریمی است. چنانکه آنها نوشتهاند که مکروه هرگاه مطلقاً گفته شود منظور از آن کراهت تحریمی است.
وفی الرد: «والكراهة عند الاطلاق للتحریم» [رد المحتار: ۱/۳۷۱ کذا فی الفتح القدیر: ۲/۱۱۳].
و رتبه کراهت تحریمی، حرام یا نزدیک به حرام است. کما فی الهدایة:
«تكلموا في معنی المكروه والمروی عن محمد/نصاً ان كل مكروه حرام الا أنه لما لم یجد فیه نصٌاً قاطعاً لم يطلق علیه لفظ الحرام وعن أبی حـنيفة وأبی یوسف /أنه إلی الحرام أقرب» [هدایة: ۴/۴۵ کتاب الکراهیة].
علامه سهارنپوری در بذل المجهود: ۶/۸۲ و مفتی کفایت الله در کفایة المفتی: ۹/۱۷۲ و شیخ الحدیث مولانا ذکریا در اوجز الـمسالک: ۶/۳۳۶ مکروهش قرار دادهاند.
از امام ابویوسف/منقول است که فرمودند:
«كما یعجبنی أن تتزین لی یعجها أن أتزین لها» [رد المحتار: ۵/۲۹۹ط کویته].
در جواب این استدلال، حکیم الامه مولانا تهانوی/میفرماید:
«بالفرض اگر این روایت از امام ابویوسف ثابت شود و نیز رجوعش از ایـن قول ثابت نگردد باز هم این یک قول مرجوحی است زیرا که در رسـاله «عـقود رسم المفتی» صراحة در مسئله مختلف فیها، حضرت امام اعظم/با هرکدام از صاحبین باشد قول امام ترجیح داده میشود و فتوی نیز بر همین است». [نقل از اصلاح الرسوم: ص۲۴].
و نیز این قول مرجوحی است و قول مرجوح در مذهب اعـتباری نـدارد، پس چگونه این قول را در مقابل روایات صحیحه و آراء منقوله از ائمه مذاهب اربعه ترجیح میدهیم» [رسائل الرشید: ص۳۰۳].
دلائل عدم جواز:
۱- «عَنْ أَبِى ذَرٍّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: إِنَّ أَحْسَنَ مَا غُيِّرَ بِهِ هَذَا الشَّيْبُ الْحِنَّاءُ وَالْكَتَمُ» [رواه ابوداود. بذل المجهود: ۱۷/۹۲].
ترجمه: «بهترین رنگ برای موهای سفید حنا و کتم است».
۲- «عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ عَنِ النَّبِىِّ جقَالَ: يَكُونُ قَوْمٌ فِى آخِرِ الزَّمَانِ يَخْضِبُونَ بِهَذَا السَّوَادِ - قَالَ حُسَيْنٌ كَحَوَاصِلِ الْحَمَامِ - لاَ يَرِيحُونَ رَائِحَةَ الْجَنَّةِ» [ابوداود ونسائی واحمد وابن حبان والحاکم وقال: صحیح الاسناد، الترغیب والترهیب: ۳/۸۶ کتاب اللباس و الزینة].
ترجمه: «آنحضرت جفرمودند: در آخر الزمان قومهایی پیدا میشوند که با رنگ سیاه موها را رنگ میکند مانند چینهدان (سنگدان) کبوتران، بوی جنت به مشام آنها نمیرسد».
۳- «عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ أُتِىَ بِأَبِى قُحَافَةَ يَوْمَ فَتْحِ مَكَّةَ وَرَأْسُهُ وَلِحْيَتُهُ كَالثَّغَامَةِ بَيَاضًا فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: غَيِّرُوا هَذَا بِشَىْءٍ وَاجْتَنِبُوا السَّوَادَ» [رواه ابوداود ونسائی واحمد وابن ماجة، تکملة فتح الملهم: ۴/۱۴۸].
ترجمه: «روز فتح مکه حضرت ابوقحافه پدر حضرت ابوبکرسدر محضر آنحضرت آورده شد درحالی که سر و ریش او بر اثر سفیدی مانند درخت «ثغامه» بود، آنحضرت جفرمود: این موهای سفید را رنگ کنید، البته از رنگ سیاه بپرهیزید».
چند روایت دیگـر ذیلاً درج میگردد اگرچه از لحاظ سند زیاد قوی نیستند اما برای تأیید و تقویت روایات فوق نوشته میشوند.
۱- «وعن عامرٍس مرسلاً: ان الله لا ینظر إلی من یخضب بالسواد یوم القیامة» [کنز العمال: ۶/۶۷۱].
۲- «عن أبی الدرداءس مرفوعاً: من خضب بـالسواد سـوٌد الله وجهه یـوم القامة» [رواه الطبرانی عن ابن عاصم، کنز العمال: ۴/۱۴۸].
۳- «عن أنسس: أول من خضب بالحناء والكتم ابراهیم خلیل الرحـمن وأوٌل من اختضب بالسواد فرعون»[فردس دیلمی، السراج المنیر، أوجز المسالک، کشف الخفاء للخفاجی، رسائل الرشید: ص ۲۹۴].
مفتی محمد تقی عثمانی در شرح مسلم میفرماید:
«وحدیث الباب (ای حدیث تغییر شیب ابی قحافة وقوله: واجتنبوا السـواد) حجة امانعین، لأن الامر بالاجتناب ههنا مطلق واخرج ابوداود فی كتاب الترجـل عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: يَكُونُ قَوْمٌ يَخْضِبُونَ فِى آخِرِ الزَّمَانِ بِالسَّوَادِ كَحَوَاصِلِ الْحَمَامِ لاَ يَرِيحُونَ رَائِحَةَ الْجَنَّةِ» [وأخرجه النسائی أیضاً. تکملة فتح الملهم: شرح مسلم: ۴/۱۵۰].
علامه اشرفعلی تهانوی/پس از ذکر عبارات فقهی و بعضی روایات میفرماید:
«از غور و فکر در مجموعه امور عشره چنین برمیآید که قوت و ترجیح دلائل در جانب ناجایزبودن است و آنهایی که جایز قرار دادهاند هیچ دلیل قویای ندارند و کلیه دلایل آنها مخدوش و از لحاظ روایت و داریت غیر قابل اعتبار هستند» [امداد الفتاوی: ۴/۲۱۷].
و در پایان میفرماید:
«خلاصه اینکه دلایل حرمت قوی هستند و برای جواز آن هیچ دلیل قویای وجود ندارد، بنابراین فتوای علماء بر حرمت آن است» [امداد الفتاوی: ۴/۲۱۷].
علامه عبدالحی لکهنوی در «مجموعة الفتاوی» در جواب سؤالی در این مورد مفصلاً بحث نموده است که به شرح ذیل است:
استفتاء: خضابکردن موی سفید ریش از وسمه سیاه حرام محض است و مـرتکب آن صرف خاطی است یا مرتکب گناه کبیره؟ بینوا توجروا الجواب: هو المصیب خضابکردن به رنگ سیاه خالص ممنوع و گناه کبیره است ابن حجر مکی در «زواجر» این را در کبائر شمار کرده است از این وجه که در حدیث وارد است:
«يكُونُ فِي آخِرِ الزَّمَانِ قَوْمٌ يَخْضِبُونَ بِالسَّوَادِ كَحَوَاصِلِ الطَّيْرِ، لا يَرِيحُونَ رَائِحَةَ الْجَنَّةِ» [رواه ابوداود والنسائی].
یعنی: «در آخر زمان اینچنین مردم خواهند بود که خضاب سیاه خواهند کرد مانند دانهدان کبوتران ایشان بوی جنت را نخواهند یافت».
و طبرانی روایت کرده است:
«من خضب بالسواد سود الله وجهه یوم القیامة».
یعنی: «شخصی که خضاب سیاه کند روز قیامت خداوند او را سیاه رو خواهد کرد».
ملا علی قاری در شرح شمایل ترمذی مینویسد:
«ذهب أكثر العلماء إلی كراهة الخضاب باسواد وجنح الثوری إلی انٌها كراهة تحریم وان من العلماء من رخص فیه للجهاد ولم یرخص فیه لغیره، انتهی».
پس از رنگ نیل اگر خضاب سیاه میشود آن ممنوع است، مثل اینکه اول از حنا موها را رنگین کند بعد نیل استفاده کند، در این صورت رنگ سیاه میشود، و اگر رنگ سیاه خالص نبود مثلاً با نیل حناء و غیره شریک کرده شود که از رنگ سیاه مائل به سرخی شود پس درست است. چنانکه امام محمد در موطاء مینویسد:
«لا نری بالخضاب بالوسمة والحناء أو الصفرة بأساً انتهی، والله اعلم».
«حرره الراجی عفو ربه القوی ابوالحسنات محد عبدالحی تجاوز الله عن ذنبه الجلی والخفی» [مجموعة الفتاوی بهامش الخلاصة: ۴/۳۵۰].
علامه سید انورشاه کشمیری/در «العرف الشذی علی الترمذی» میفرماید:
«وفي الحديث النهی الشدید عن الخضاب الاسود الذی لایتمیز به بین الشخ والشاب - إلی أن قال -والوسمة إذا لم تكن اسود أشد السـواد ویتمیز بین الشيخ والشاب فجائزكما في الـموطاء لـمحمد/» [العرف الشذی على الترمذی: ۱/۲۰۹، ۱/۱۵۰].
علامه خلیل احمد سهارنپوری/میفرماید:
«والحدیث تهدید شدید في خضاب الشعر بالسواد وهو مكروه كراهة تحریم» [بذل المجهود شرح أبی داود: ۱۷/۹۹].
مفتی کفایت الله مفتی اعظم هند/میفرماید:
«رنگ سیاه را برای مجاهدین مستحسن و پسندیده قرار دادهاند و سیاه خالص را برای زینت و آرایش مکروه گفتهاند» [کفایة المفتی: ۹/۱۷۲].
علامه مفتی رشید احمد گنگوهی/میفرماید:
«رنگکردن مو با تمام رنگها به جز رنگ سیاه درست است«. [فتاوی رشیدیه: ص ۴۸۲]. خلاصه اینکه با توجه به آنچه نوشته شد این راجح قرار میگیرد که رنگ سیاه برای مردان بجز در موارد استثنائی، مکروه تحریمی است.
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۲/۱/۱۴۱۹هـ.ق
انگشتر برای مردان
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
انگشتر بدستکردن برای مرد جایز است یا خیر؟ کاملاً توضیح دهید.
الجواب باسم ملهم الصواب
انگشتری که از نقره باشد جایز است، ولی بطریقه پوشیدن مردان باشد به این نحو که روی نگین آن بسوی کف دست قرار گیرد و در انگشت خنصر باید باشد و وزن آن کمتر از یک مثقال باشد و مقدار یک مثقال ۸۶۰/۴ (چهار گرم و هشتصد و شصت میلی گرم میباشد.
وفی الرد:
«ولایتختم إلا بالفضة لحصول الاستغناء بها فیحـرم بـغیرها كحجر الخ.... قـال الزیعلی وقد وردت في جواز التختم بالفضة وكان للنبي جخاتم فضة» [رد المحتار: ۵/۲۵۳].
وفی الهندیة:
«ثم الخاتم من الفضة انما یجوز للرجل إذا ضرب علی صفة ما یلبسه الرجال اما إذا كان علی صفة خواتم النساء فمكروه وهو ان یكون له فصان كذا في سراج الوهاج ویكره للرجال التحتم بما سوی الفضة كذا في الینابیع» [الهندیة: ۵/۳۵۵].
وفی الرد:
«قوله: «ویجعله» أی الفص لبطن كفه بخلاف النساء لأنه تزین في حـقهن. هدایة» [رد المحتار: ۵/۲۵۴].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۱۶/۱/۱۴۱۹هـ.ق
مصافحه بـا زنان محرم و غیرمحرم (جوان و پیرزن)
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
آیا مصافحه با زنان محرم و غیر محرم و پیرزنان درست میباشد یا خیر؟ و شرایطی دارد یا خیر؟
الجواب باسم ملهم الصواب
الف: مصافحه و دستبوسی زنان محرم بر انسان بدون داشتن خطر شهوت برای هردو طرف، درست و جایز است.
وفی الدر: «(حل لمسه) إذا أمن الشَّهوة على نفسه وعليها «لأنه عليه الصَّلاة والسَّلام كان يقبل رأس فاطمة» وقال عليه الصَّلاة والسَّلام: «من قبل رجل أمه فكأنمَّا قبل عتبة الجنة» وإن لم يأمن ذلك أو شكّ، فلا يحل له النظر والمس. «كشف الحقائق» لابن سلطان» [الدر المختار بهامش الرد: ۵/۲۶۰].
ب: اما مصافحه و دست بوسی زنان جوان اجنبی جایز نیست و از پیر زنان بیرغبت و بیمیل به مردان اشکال ندارد ولی باز هم پرهیز شود بهتر است.
وفی الهندیة:
«ولا یحل له ان يمسٌ وجهها ولاكفها وان كـان یأمن الشهوة وهذا إذا كانت شابة تشتهی فان كانت لا تشتهی لا بأس بمصافحتها ومسٌ یدها كذا في الذخیرة وكذلك إذاك ان شیخاً یأمن علی نفسه وعلیها فلا بأس بأن یصافحها وان كـان لا یأمن علی نفسه أو علیها فلیجتنب» [الهندیة: ۵/۳۲۹].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۲۳/۱۱/۱۴۱۸هـ.ق
فردی بیسواد است قرآن را نمیتواند بخوانـد فـقط نگاه میکند و خط میبرد
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
شخصی امّی و بیسواد نمیتواند قرآن بخواند اما میخواهد ثواب خواند قرآن به او برسد اگر آیات قرآن را خط ببرد و بر آنها دست بکشد، آیا ثواب خواندن قرآن به او میرسد یا نه؟
الجواب باسم ملهم الصواب
ثواب تلاوت قرآن به او نمیرسد ولی ثواب نظر و نگاهکردن به کلام رب العلمین که بزرگترین معجزه حضرت رسول اکرم جاست به او میرسد زیرا نظر به کتاب الله هم عـبادت محسوب میشود.
«تلاوت به ادای الفاظ قرآن مجید بر زبان را میگویند، اگر بر زبان نخواند و فقط در دلش تصور نماید ثواب تلاوت به او نمیرسد، فقط ثواب نگاهکردن با چشمها و تصور آن در دل را حاصل خواهدکرد». [آپکی مسائل اوران کا شرعی حل: ۳/۱۹۹].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر-عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۲۱/۲/۱۴۱۹هـ.ق
بر سجاده نام الله یا الله اکبر نوشته و یا بافته شده، حکم نمازخواندن بر آن چیست؟
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
سجادهای که نام الله یا الله اکبر بر آن نوشته و یا بافته شده، نمازخواندن و نشستن روی آن درست است یا خیر؟
الجواب باسم ملهم الصواب
به هیچ عنوان درست نیست زیرا هتک حرمت نام خدا میشود.
«كتابة القرآن علی ما یفترش ویبسط مكروهة كذا في الغرائب، بساط أو مصلی كتب علیه «الملك لله» یكره بسطه والقعود علیه واستعاله وعلی هذا قالوا لا یجوز ان یتخذ قطعة بیاض مكتوب علیه اسم الله تعالی علامة فیما بین الأوراق لما فیه من الابتذال باسم الله تعالی ولو قطع الحرف من الحرف أو خیط علی بعض الحروف في البساط أو المصلي حتی لم تبق الكلمة متصلة لم تسـقط الكراهة وكذلك لو كان علیهما الملك لا غیر وكذلك الالف وحدها واللام وحدها كذا في الكبری» [الهندیة: ۵/۳۲۳].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۲۶/۲/۱۴۱۹هـ.ق
تزریق نطفه مرد در رحم زن توسط دستگاههای مدرن و جدید
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
آیا تزریق منی مرد بوسیله دستگاهها در رحم زن از نظر علماء صحیح است یا خیر و حکمش چگونه است.
توضیح: زن بدون این روش حامله نمیشود و مشکل از طرف مرد یا زن باشد یکسان است و اگر جواب مبنی بر این بود که اشکالی ندارد بفرمائید حکم فرزندی که به این طریق بدنیا میآید از نظر میراث حرمت مصاهرت مانند کسی است که بطور عادی بدنیا میآید یا خیر؟
الجواب باسم ملهم الصواب
۱- مجلس «مجمع فقه اسلامی» جده که با شرکت علماء جید کشورهای اسـلامی تشکیل شده است، موضوع تلقیح (کارگذاشتن) طبی ماده منویه مرد در رحم زن را مورد بررسی قرار داده و بعد از اطلاع بر بحثها و آراء ارائه شده از طرف آگاهان به این امر و پزشکان متخصص چنین نتیجهگیری کرده است که راههای تلقیح طبی (بارورکردن زن) در این عصر در هفت مورد خلاصه میشود که بقرار ذیلاند.
۱) تلقیح نطفه مرد با تخمک زنی که همسر شرعی او نیست و بعد کار گذاشتن آن در رحم زن شرعی مرد.
۲) تلقیح نطفه مرد بیگانه با تخمک زن فرد عاجز از بارورکردن و کار گذاشتن آن در رحم زن فرد عاجز.
۳) تلقیح نطفه شوهر و تخمک همسرش بیرون از رحم صورت گیرد و بعد آن را را در رحم زنی بیگانه که داوطلبانه حاضر به آن شده است، کار گذاشته شود.
۴) نطفه مرد اجنبی و زن اجنبیه خارج از رحم مخلوط کرده شود و سپس نطفه مخلوط را در رحم زن همان مرد تزریق نمایند.
۵) نطفه زن و شوهری خارج از رحم مخلوط کرده شود و سپس در رحم زن دیگر همان شوهر تزریق گردد.
۶) نطفه شوهر و زن در خارج از رحم مخلوط گردد و سپس در رحم همان زن تزریق شود.
۷) نطفه شوهر را گرفته، در رحم خانم او تزریق گردد.
از بین روشهای فوق فقط دو روش اخیر شرعاً اشکال ندارد اما بقیه روشها شرعاً جایز نمیباشد. [قراردادهای مجمع فقه اسلامی دوره سوم قرارداد شماره ۱۶/۴/۳ تاریخ ۱۴۰۹ از هشت صفر تا سیزدهم].
۲- چونکه برای ثبوت نسب همبستری فطری ضروری نیست و اگر چنانچه بغیر از جماع فطری این عمل انجام گیرد که توسط دستگاه ماده منویه مرد در رحم زن گذاشته شود و باعث بوجودآمدن بچه گردد چنانکه در صورت عادی نسب، حرمت رضاع و احکام میراث ثابت میشوند در اینصورت نیز که به سبب غیر عادی بچه پیدا شده تمام امور مذکور ثابت میشوند چنانکه از بعضی عبارات فقهاء همین مطلب ثابت میشود.
در خلاصة الفتاوی و فتاوی عالمگیریه چنین آمده است:
«البكر إذا جومعت فی مادون الفرج فحبلت بأن ادخلت الماء في فرجـها فلما قرب أوان ولادتها تزال عذرتها ببیضة أو بحرف درهم» [الهندیة: ۵/۳۶۰].
و از امثال دیگری که فقهاء ذکر کردهاند این مطلب نیز استنباط میگردد: که حرمت رضاع از طریق بدهان گرفتن پستان باشد یا از راه دوشیدن شیر با شیردوش و به خورد بچهدادن باشد. فرقی با یکدیگر ندارند.
وفی الهندیة: «وكما یحصل الرضاع بالمص من الثدی یحصل بالصب والسغوط والوجود. كذا في فتاوی قاضیخان» [الهندیة: ۱/۳۴۴].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۲۵/۲/۱۴۱۹هـ.ق
اطاعت از شوهر تا چه حد
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
با توجه به این گفته که: زن در همهجا تابع شوهر باشد بـجز جائی که نافرمانی خدا و رسول خدا باشد.
حال سؤال این است که بنده یک جلسه سخنرانی و ارشاد دارم حالا پدر بچهها (شوهر من) میگوید این جلسه را تعطیل کنید، بنده بمدت سه هفته میشود این جلسه را تعطیل کردهام، آیا تعطیلکردن این جلسه ارشاد و توجیه، گناه بوده و نافرمانی خداوند میشود یا خیر؟
الجواب باسم ملهم الصواب
ایشان (شوهر) حق دارد که همسر خود را از اینکار منع نماید چون اگر اینکلاس در منزل او منعقد میشود او حق دارد کسی را به منزل خود -حتی مادر و پدر همسر را- اجازه ورود ندهد، و اگر مجلس خارج از منزل ایشان برگزار میشود باز هم حق دارد همسر خود را از بیرونرفتن خانه باز دارد، زیرا حقکشی او را بدنبال دارد و همسر حق ندارد حق او را ضایع نماید، اما اگر ایشان در منزل تشریف ندارد و در نتیجه اتلاف حق نمیشود، اجازه بدهد اولی و بهتر است.
وفی الرد: «قوله: «ضرب زوجته على ترك الصلاة» وكذا على تركها الزينة وغسل الجنابة وعلی خروجها من المنزل وترك الاجابة إلی فراشه ومرٌ تمامه في التعزير وان الضابط أن كل معصیة لا حدٌ فیها فللزوج والمولی التعزير» [رد المحتار: ۵/۳۰۳].
وفی الدر:
«وكذا تجب لها السكنی في بیت خال عن أهله، سوی طلفله الذی لا یفهم الجماع وأمته وأم ولده (وأهلها) ولو ولدها من غیره».
وفی الرد:
«قوله: «وأهلها» أي له منعهم من السكنى معها في بيته سواء كان ملكاً له أو إجارة أو عارية... عاربه... وأطلق ولدها فشمل الذي لا يفهم الجماع لأنه لا يلزمه إِسْكان ولدها في بيته.
وفي حاشية الخير الرَّملي على «البحر»: له منعها من إرضاعه وتربيته، لـما في «التاترخانية» أنَّ للزَّوج منها عما يوجب خللاً في حقِّه. وما فيها عن «السغناقي»، ولأنها في الإرضاع والسَّهَر ينقص جمالها وجمالها حقه فله منعها. تأمل اهـ. قُلْتُ: وعليه فله منعها من إرضاعه ولو كان البيت لها» [رد المحتار: ۲/۷۲۱، ۷۲۲].
وأیضاً فی الرد:
«والذي ينبغي تَحْويره أن يكون له منعها عن كل عمل يؤدي إلى تنقيص حقه أو ضرره أو إلى خروجها من بيته، أما العمل الذي لا ضرر له فيه فلا وجه لـمنعها عنه خصوصاً في حال غيبته من بيته، فإن ترك الـمرأة بلا عمل في بيتها يؤدي إلى وساوس النفس والشَّيطان، أو الاشتغال بما لا يعني مع الأجانب والجيران».
والله أعلم بالصواب
خدا نظر-عفا الله عنه-
دارالافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۲۱/۵/۱۴۱۹هـ.ق
فروش بنزینی که از طرف دولت ممنوعیت دارد
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
بنزین را از شهر به مرز بردن و در آنجا فروختن، آیا حلال است یا حرام؟
الصـواب باسم ملهم الصواب
از نظر دولت این کار غیر قانونی است و رعایت مقررات دولت در چهارچوب شرع لازم است بنابراین از پرداختن به اینکار دست بکشد، چون در این راه هتک حرمت و در معرض خطر قراردادن نفس و مال انسان وجود دارد نباید این کار را انجام دهد.
ولی باز هم چون این معامله فی نفسه حلال است اگر معامله نمود درآمدش حلال است و حرام نمیگردد.
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دارالافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۲۸/۱/۱۴۱۹هـ.ق
حکم دهل و موسیقی / غذای مراسمی که در آنجا دهل زده میشود برای امام و پیشوای قوم و برای عموم مردم
چه میفرمایند علمای دین در مسائل ذیل:
۱- در منطقه ما در مراسم عروسی مردم را برای شام و نهار دعوت میکنند که در آنجا دهل میزنند ولی علمای منطقه ما میگویند که شما نباید به این دعوتی بروید که هزینهای که اینها کردهاند حرام است.
۲- اگر صاحب مراسم دهل و سرنا بیاورد مولوی نمیرود که عقد نکاح را ببندد.
۳- چند وقت پیش مراسم عروسی در منطقه برگزار بود، مردم را خبرکردند و در خانه آمده و نشستند و ما غذا آوردیم، مردم مشغول صرف غذا شدند و نصف غذا را خورده بودند که صدای دهل و ساز را شنیدند همه غذاها را همانطور گذاشتند و رفتند و غذا همانطورماند و بقیه مردم که با ماشین آمده و پیاده شده بودند وقتی صدای ساز و دهل را شنیدند از همانجا برگشتند. حال میخواهیـم حکم مسئله را بدانیم و آیا گفته علماء درست است با نه؟
الجواب باسم ملهم الصواب
استماع موسیقی و دهل در شریعت اسلامی حرام و ناجایز است و ناسپاسی پروردگار میباشد.
وفی الدر المختار:
«قال ابن مَسْعود: صوت اللهو والغناء ينبت النفاق في القلب كما ينبت الماء النبات. قُلْتُ: وفي «البزَّازية»: استماع صوت الـملاهي كضرب قصب ونحوه حرام لقوله عليه الصَّلاة والسَّلام: «استماع الـملاهي معصية والجلوس عليها فسق والتلذذ بها كفر» أي بالنعمة، فصرف الجوارح إلى غير ما خلق لأجله كفر بالنعمة لا شكر، فالواجب كل الواجب أن يجتنب كي لا يسمع، لما روي أنه عليه الصَّلاة والسَّلام أدخل أصبعه في أذنه عند سماعه» [الدر المختار مع الرد: ۵/۲۴۶].
ترجمه: «حضرت ابن مسعودرسفرمود: «صدا و آواز لهو و موسیقی نفاق را در قـلب مـانند رویانیدن آب گیاه را، میرویاند». صاحب کتاب میگوید: در بزازیه آمده است: شنیدن صدا و آواز ملاهی مانند سرنا و شیپور و امثال آن حرام است بدلیل قول رسول اکرم جکه فرمودند: «شنیدن ملاهی معصیت و گناه و نشستن در آنجا فسق و لذتبردن از آن کفران نعمت است»، پس بکارگیری اعضاء به غیر از آنچه که برای آن آفریده شدهاند کفران نعمت است نه شکر نعمت، پس واجب است که از آن پرهیز نماید تا صدای ملاهی را نشنود زیرا از رسول خدا جروایت شده است که آنحضرت انگشت مبارک را در گوش فرو برد تا آن را نشنود».
اما خوردن غذای مراسم عروسی، که در آنجا دهل، رقص و پایکوبی زنان است حرام نیست و علمائی که این فتوا را دادهاند بخاطر تهدید و زجر بر معصیت بوده که به نفع آخرت شماست البته حکم رفتن و نشستن در آنجا بشرح زیر است:
۱- اگر فرد اصلاحگر و مقتدا و پیشوا است حکم آن اینست: اگر خبر دارد که در آنجا معصیت و گناه میشود یا اینکه خبر ندارد ولی وقتی به آنجا رفت دید که آنجا معصیت انجام میگیرد بر او لازم است که شرکت نکند و از آنجا بلند شود زیرا شرکت او باعث خدشهدارشدن اسلام و هتک حرمت مسائل دینی و شعائر اسلامیگردیده، مکروه تحریمی است و هر چند که اجابت دعوت سنت و یا واجب باشد به آنجا نرود.
وفی الدر:
«فإن كان مقتدي (ولم يقدر على الـمنع خرج ولم يقعد) لأن فيه شين الدين، والـمحكي عن الإمام كان قبل أَنْ يصيرَ مقتدى به (وإن علم أو لا) باللعب (لا يحضر أَصْلاً) سواء كان ممن يقتدى به أو لا، لأنَّ حقَّ الدعوة إنما يلزمه بعد الحضور لا قبله، ابن كمال».
وفی الرد:
«وفي التبیین ما رواه ابن ماجه: ان علیاًرضي الله عنه قال: «صَنَعْتُ طَعَامَاً فَدَعَوْتُ رَسُولَ اللَّهِ فَجَاءَ فَرَأَىٰ تَصَاوِيرَ، فَرَجَعَ» أه قُلْتُ: مفاد الحديث أنه يرجع ولو بعد الحضور، وأنه لا تلزم الإجابة مع المنكر أَصْلاً تأمل» [رد المحتار: ۵/۲۴۵].
ترجمه عبارت بشرح زیر است:
«اگر فرد پیشوا است و قادر بر منع مبتلایان نیست خارج شود و ننشیند چون در جلوس هتک حرمت دین میشود و آنچه از امام در ابتلایش حکایت شده قبل از پیشوا بودنش، بـوده است، ولی اگر قبلاً از لعب اطلاع داشت اصلاً آنجا حاضر نشود، فرقی نمیکـند پیشوا است یا غیر پیشوا، چون حق اجابت دعوت بعد از حضور لازمی است نه قبل از قبل از حضور».
در «رد المحتار» آمده است:
«در زیلعی آمده است که ابن ماجه روایتی آورده است که حضرت علیسفرمود: غذایی آماده کردم و رسول الله را دعوت نمودم، آنحضرت تشریف آورد و در خانه تصاویری مشاهده کرد، بازگشت.
(صاحب کتاب میگوید): مفاد حدیث این است کـه به محض مشاهده معصیـت برگردد هر چندکه بعد از حضور باشد و قبلاً از آن اطلاعی نداشته باشد و اجابت دعوت بهمراه منکر اصلاً لازم نیست».
۲- اگر فردی غیر از پیشوای قوم و علماء باشد اگر خبر دارد که در مراسم معصیت انجام میگیرد، به آنجا نرود ولی اگر خبر ندارد و به آنجا رفت و دید که دهل میشود، اگر بر سر سفره و در محضر آنان معصیت انجام میگرفت ننشیند ولی اگر در مکانی دیگر است و سفره در مکانی دیگر، میتواند غذا بخورد.
وفی الدر المختار:
«دعی إلی ولیمة ثمة لعب أو غناء قعد وأكل لو المنكر في المنزل فلو علی المائدة لاینبغی ان یقعد بل یخر ج معرضاً لقوله تعالی: ﴿فَلَا تَقۡعُدۡ بَعۡدَ ٱلذِّكۡرَىٰ مَعَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِينَ﴾[الأنعام: ۶۸] فان قدر علی المنع فعل والا یقدرصبر ان لم يكن هناك معصیة ولا بدعة والامتناع اسلم في زماننا الا إذا علم یقیناً ان لا بـدعة ولامعصیة أهـ والظاهر حمله علی غير ولیمة لـما مرٌ یأتی، تأمل قوله: «لاینبغی أن یقعد» أی یجب علیه قال في الاختیار لأن استماع اللهو حرام والاجابة سنة والامتناع عن الحرام أولی أهـ» [رد المحتار: ۵/۲۴۵].
«وفي التحرير المختار تحت قوله: «والظاهر حمله على غير الوليمة» لا یظهر هذا الحمل بل الظاهر حمله علی عمومه» [التحریر المختار: ۵/۳۰۶].
ترجمه: «اگر به ولیمهای که در آنجا لعب و موسیقی برپا است دعوت شد، بـنشیند و غـذا بخورد، اگر منکر در منزل است و بر سر سفره نیست ولی اگر بر سر سفره و محضر آنان است واجب است که ننشیند بلکه خارج شود و اعراض نماید بنا به قول خداوند متعال: «منشین بعد از اینکه متوجه شدی، با قوم ظالمان» اگر قادر بر منع است برود وگرنه صبر نماید این حکم کسی است که پیشوای قوم نیست».
و در «رد المختار» آمده است:
«در تاتارخانیه به نقل از ینابیع میفرماید: اگر به ولیمهای دعوت شد اجابت واجب است بشرطیکه در آنجا معصیت و بدعت نباشد و امتناع در این زمان، سالمترین راه است بجز اینکه یقیناً بداند که نه بدعتی است و نه معصیت در آنجا، ظاهراً حمل بر غیر ولیمه است «قوله: لا ينبغي ان يقعد» یعنی بر او واجب است که ننشیند و در کتاب اختیار آمده است: چون استماع لهو حرام است و اجابت آن سنت، امتناع از حرام اولی است».
والله أعلم بالصواب
خدا نظر-عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۷/۶/۱۴۱۹هـ.ق
ناخنها را پس از جداکردن چکار باید کرد؟
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
زید ناخنهایی را که کوتاه کرده است اگر در زمین دفن نکند بلکه بیندازد، حکمش چیست؟
الجواب باسم ملهم الصواب
ناخنها و موهائی راکه کوتاه نموده بهتر است که آنها را دفن کند و در جاهای کثیف مثل توالت و غیره انداختنکراهت دارد و نیز یک نوع مریضی را در پی دارد.
وفی الهندیة:
«فاذا قلم اضفاره أو جزٌ شعره ینبغي ان یدفن ذلك الظفر والشعر المجزور فان رمی به فلا بأس وان القاء في الكنیف أو فی المغتسل یكره ذلك لأن ذلك یورث داء كذا في فتاوی قاضیخان یدفن أربعة: الظفر والشعر وخرقة الحیض والدم كذا في فتاوی العتابیة» [الهندیة: ۵/۳۵۸].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۲۴/۸/۱۴۱۹هـ.ق
خواندن دعا و صلوات با صـدای بلند /تواشیح با صدای بلند
چه میفرمایند علمای دین در مسائل ذیل:
۱- خواندن دعا و صلوات بر رسول الله جبا صدای بلند درست است یا نه؟
۲- آیا تواشیح در وصف رسول الله جو خداوند متعال با توجه به آیه: ﴿ٱدۡعُواْ رَبَّكُمۡ تَضَرُّعٗا وَخُفۡيَةً﴾[الأعراف: ۵۵] درست است یا نه؟
الجواب باسم ملـهم الصواب
دعا روح و مغز عبادت است و اهمیت آن در قرآن و حدیث مفصلاً بیان شده است، صلوات بر رسول الله جنیز از اهم قربات است و نوعی دعا میباشد، درباره دعا قاعده کلی این است که اگر مخفی و آهسته انجام بگیرد افضل است و اگر گاهی از اوقات جهراً انجام گرفت اشکالی ندارد، ولی لازم قراردادن دعا، با صدای بلند، درست نیست.
علامه آلوسی در «روح المعانی» به روایت ابن مبارک و ابن جریر نقل کرده است:
«لقد كان المسلمون یجتهدون في الدعاء وما یسمع لهم صـوت ان كـان الا همساً بینهم وبین ربهم وذلك انه تعالی یقو ل: ﴿ٱدۡعُواْ رَبَّكُمۡ تَضَرُّعٗا وَخُفۡيَةً﴾[الأعراف: ۵۵]. وانه سبحانه ذكر عبداً صالحاً فرضی له فعله فقال تعالی: ﴿إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥ نِدَآءً خَفِيّٗا ٣﴾[مریم: ۳] وفی روایة عنه قال: بین دعوة السر ودعوة العلانیة سبعو ن ضعفاً.
وجاء من حدیث ابی موسی الاشعری انه جقال لقوم یجهرون: أَيُّهَا النَّاسُ ارْبَعُوا عَلَى أَنْفُسِكُمْ فَإِنَّكُمْ مَا تَدْعُونَ أَصَمَّ وَلاَ غَائِباً إِنَّمَا تَدْعُونَ سَمِيعاً بَصِيراً إِنَّ الَّذِى تَدْعُونَ أَقْرَبُ إِلَى أَحَدِكُمْ مِنْ عُنُقِ رَاحِلَتِهِ» [۱۳۸/۸].
البته نزد بعضی از علماء با شرایط ذیل بلندکردن صدا بهتر است:
۱- خوف ریا نباشد.
۲- هدف ایجاد نشاط و دفع خواب باشد.
۳- منظور تعلیم و آموزش باشد.
۴- باعث تشویش مردم نگردد.
علامه آلوسی در «روح المعانی» میفرماید:
«وأرلی منه القول بتقدیم الاخفاء علی الجهر فیما إذا خیف اریاء أو كان في الجهر تشویش علی نحو مصل أو نائم أو قاری ء أو مشتغل بعلم شرعی وبتقدیم الجهر علی الاخفاء فیما إذا خلا عن ذلك وكان فیه قصد تعلم جاهل أو نحو ازالة وحشة عن مستوحش أو طرد نحو نعاس أو كسل» [روح المعانی: ۱۴۰/۸].
۳- خواندن تواشیح و اشعار مدحیه با صدای بلند اشکالی ندارد، مشروط بر اینکه باعث اذیت و آزار کسی نشود.
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۱۴/۹/۱۴۱۹هـ.ق
حکم شیر گوسفند حامله قبل از زائیدن
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
گوسفندی آبستن است، قبل از زاییدن، نوشیدن شیرش جایز است یا خیر؟
الجواب باسم ملـهم الصواب
نوشیدن شیر این گوسفند جائز است.
وفی البحر:
«اللبن انٌما یتصور ممن تصور منه الولادة» [البحر الرائق: ۳/۲۲۹ کذا فی فتاوی محمودیة: ۶/۳۴۷].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۷/۱۰/۱۴۱۹هـ.ق
رنگ مژه، حکم غسل و وضوء/ از بینبردن موهای دست، پا گردن برای زنان
چه میفرمایند علمای دین در مسائل ذیل:
۱- نوعی آرایش بین زنان مروج است که مژهها را رنگ میکنند، لذا وقتی وضوء میگیرند مژهها خیس نمیشوند، اما بن آنها خیس میشود و این رنگ فقط مژهها را بالا میبرد و باعث زیبایی میشود، آیا برای وضوء اشکال دارد؟
۲- از بینبردن موهای بدن مثل موهای دست و پا و دیگر اعضاء برای زنان اشکال دارد؟
الجواب باسم ملهم الصواب
ج۱- شستن تمام موهایی که در محدوده چهره داخلاند لازم است، حال اگر این رنگ مانع از رسیدن آب به مژهها وپوست میشود استفاده از آن جایز نیست ولی اگر مانع نفوذ آب به مژهها و پوست نشود استفاده آن جایز است.
وفی الهندیة:
«ویغسل شعر الشارب والحاجبين وما كان من شعر اللحیة علی أصل الذقن ولا یجب ایصال الماء إلی منابت الشعر الا أن یكون الشعـر قلیلاً تبدو منه الـمنابت كذا في فتاوی قاضیخان» [الهندیة: ۱/۴].
وفی الرد: «قوله: «انٌ الـمسترسل...» واما النابت عل الخدين فیجب غسل ما دخل في دایرة دون الزائد علیها، ولذا قال البدائع الصحیح أنه یجب غسل الشعر الذی یلاقی الخدین وظاهر الذقن لاما استرسل من اللحیة عندنا» [رد المحتار: ۱/۱۱۴].
وفی الرد:
«ویجب أی یفرض غسل ما یكمن من البدن بلا حرج مرة كاذن وسرة وشارب وحاجب الخ...».
وفی الرد:
«قوله: «وشارب وحاجب» أی بشرة وشعراً وان كثف بالاجماع كما في المنیة» [رد المحتار: ۱/۱۱۲].
وفی الرد:
«والـمعتبر في جمیع ذلك نفوذ الماء ووصوله إلی یالبدن أهـ» [رد المحتار: ۱/۱۱۴].
ج ٢- از بینبردن موهای بدن مثل موهای دست، پا، بازوان، گردن اشکال ندارد و جایز است.
حضرت مولانا مفتی محمد شفیع/در جواب سوال ۸۸۹ در کتاب خود «امداد المفتین» ص ۹۸۵ چنین آورده است:
«تراشیدن موهای مردان و ساق و غیر آن جایز است، در این مورد بعضی فقهاء به صراحت نوشتهاند مثلاً: در عالمگیری و شامی و غیره در کتاب «الحظر والاباحة» آمده است:
«لا بأس بأخذ الحاجبین وشعر وجهه ما لم يتشبه بالمخنٌث، كذا في الینابیع... وفي حلق شعر الصدر والظهر ترك الأدب، كذا في القنیة» [الهندیة: ۵/۳۵۸].
و در مورد موهای ساق حضرت کنگوهی/در فتاوای خویش به جواز آن تصریح کردهاند، و بحواله حدیثی از نبیکریم جآورده است: آنحضرت جبر تمام بدن خویش بجز صورت نوره زدهاند. [فتاوی رشیدیه: ۱/۶۲، تألیف رشیدیه: ۴۸۳، احسن الفتاوی: ۸/۷۶ واللفظ الترجم من امداد المفتین].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۲۶/۱۱/۱۴۱۹هـ.ق
مظلوم میتواند به اندازه حق خود ازجنس ظالم بدون اطلاع وی بردارد
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
اگر شخصی باقدرت وجوهی را به زور و خلاف شرع و قانون از کسی اخذ نـماید، آیا با سرقت یا تصرف اموال آن شخص به قدر مطالبات و یا حقوق ضایع شده میتوان گرفت یا خیر؟ مانند اینکه دولت شخصی را وادار به انجام عملی میکند و پولی را از وی بگیرند و به او برنگردانند.
الجواب باسـم ملهم الصواب
به اندازه حق خود میتوان گرفت از هر جنسی کـه باشد درست است.
وفی الحظر والاباحة من الدر المختار:
«لیس لذی الحق أن یأخذ غیر جنس حقه وجوزه الشافعـي وهو الاوسع» [الدر المختار: ۵/۳۰۰].
وفی کتاب الحجر من الشامیة:
«تنبیه: قال الحموی في شرح الكنز نقلاً عن العلامة المقدسی عن جده الاشقر عن شرح القدوری للاخصب: ان عدم الجواز الأخذ من خلاف الجنس كان في زمانهم لمطاوعتهم الحقوق والفتوی الیوم علی جواز الأخذ عند القدرة من أی مال كان لا سیماً فی دیارنا لمداو متهم العقوق» [رد المحتار: ۵/۱۰۵].
«وفی تحریر المختار للعلامه الرافعی: قوله: «عند القدرة» ای عند الضرورة».
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۲۸/۱۱/۱۴۱۹هـ.ق
ثبوت تبرکجستن صحابه از آب دهان آنحضرت ج
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
بعضی از علما و سخنرانان گاهی میگویند: اصحاب رسول الله جآب دهان و حتی بلغم آنحضرت جرا گرفته و بر سر و صورت خود میمالیدند، آیا این گفته آن درست است یا نه؟ لطفاً توضیح دهید.
الجواب باسم ملهم الصواب
بله، این گفته آنان درست است و از اقوال صحابه ثابت است.
وفی صحیح البخاری:
«ثُمَّ إِنَّ عُرْوَةَ جَعَلَ يَرْمُقُ أَصْحَابَ النَّبِىِّ جبِعَيْنَيْهِ. قَالَ فَوَاللَّهِ مَا تَنَخَّمَ رَسُولُ اللَّهِ جنُخَامَةً إِلاَّ وَقَعَتْ فِى كَفِّ رَجُلٍ مِنْهُمْ فَدَلَكَ بِهَا وَجْهَهُ وَجِلْدَهُ» [بخاری: ۳/۲۶۴ کتاب الشروط: باب الشروط فی الجهاد والمصالحة مع اهل الحرب رقم الحدیث: ۲۷۳۱].
وفی الفتح:
«قوله: «فدلك بها وجهه وجلده» وفیه طهارة النخامة والشـعر الـمنفصل والتبرك بفضلات الصالحین الطاهرة ولعل الصحابة فعلوا ذلك بحضر عروة وبالغوا في ذلك اشارة منهم إلی الرد علی ما خشیه من فرارهم وكأنهم قالوا بلسان الحال من یحب امامه هذه المحبة ویعظمه هذا التعظیم كیف یظٌن به انه یفر عنه ویسلمه لعدوه» [فتح الباری: ۵/۶۹۱].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۲۵/۱۱/۱۴۱۹هـ.ق
عید نوروز، چهارشنبه سوری و سیزده بدر
نظر فقهاء و علماء را درباره عید نوروز و خانهتکانی بیان بفرمائید آیا مسافرت در این ایام در سیزده بدر و جشن و دعوت و غیره جایز است یا خیر؟
الجواب باسم ملهم الصواب
اول باید بدانیم نوروز، سیزده بدر و چهارشنبه سوری چیست؟
نوروز: روز نو، عید اول سال، روز اول فروردین که جشن ملی ایرانیان است و نوروز سلطانی هم میگویند.
نوروز در زمانهای قدیم در اول بهار نبود بلکه در فصل سال میگشت وگاه به بهار وگاه به تابستان وگاه به زمستان میافتاد، در سال ۴۷۱ هـ ق بفرمان جلال الدین ملکشاه سلجوقی، حکیم عمر خیام و چند منجم دیگر تقویم جلالی را تنظیم کردند و نوروز را در روز اول بهار یا نخستین برج حمل قرار دادند. (فرهنگ عمید)
سیزده بدر: مراسمی که در روز سیزدهم فروردین در ایران برگزار میشود و مردم به خارج شهر و به باغ و صحرا میروند و آن روز را به شادی و تفریح و با انواع بازیها میگذرانند و بـه اصطلاح نحسی سیزده را بدر میکنند و دختران دم بخت علفها را گره میزنند و با این نیت که بختشان باز شود و در سال نو شوهری پیدا کنند.
چهارشنبه سوری: چهارشنبه سوری، جشن و شادمانی ایرانی که هر سال در شب چهارشنبه هفته آخر ماه اسفند میگیرند و آتش میافروزند و از روی آن میجهند و میگویند: «سرخی تو از من، زردی من از تو» این جشـن از زمانهای قدیم در ایـران متداول بوده و در زمان سامانیان «سوری» خوانده میشد. [فرهنگ عمید].
هفت سین: سفرهای که در هنگام تحویل سال نو میاندازند و در آن هفت قسم خوردنی که حرف اول اسم آنها سین باشد از قبیل: سیر، سرکه، سیب، سماق، سنجد و سبزی میگذارند و از آن سلامتی و سعادت و سرسبزی تفاءل میکنند. [فرهنگ عمید].
بنابراین توضیحات دانسته میشود که عید نوروز و عید مهرگان و سیزده بدر، همه اعیاد باستانی هستند و از اعیاد اسلامی مسلمانان نیستند و خداوند به مسلمانان دو عید بزرگ اسلامی هدیه دادهاند که به تعظیم و بزرگداشت آن اقدام نمایند که خیر و صلاح آنان در این میباشد. از تعریفات فوق اینطور برمیآید:
۱- باستانیبودن اصل این اعیاد، اما اینکه عید نوروز در زمان سلجوقیان اول فروردین قرار داده شد، بدعت محسوب میشود در حدیث آمده است: «مَنْ أَحْدَثَ فِى أَمْرِنَا هَذَا مَا لَيْسَ فِيهِ فَهُوَ رَدٌّ» [بخاری فی کتاب الصلح رقم الحدیث: ۲۴۹۹، مسلم: الاقضیة: رقم الحدیث: ۳۲۴۲].
۲- در مسئله چهارشنبه سوری، قراردادن جانها و مالها در معرض خطر تلف و نقص عضو و اشتغال به چیزهای بیهوده و بیفایده است و در حدیث شریف آمده است: «مِنْ حُسْنِ إِسْلامِ الْمَرْءِ تَرْكُهُ مَا لا يَعْنِيهِ».
۳- اگر انسان مانند زرتشتیان معتقد به تأثیر آتش در تدبیر امور از جمله بهبودی و بهروزی و شادابی. تغییر رنگ و دفع آفات زردی و غیره باشد، قطعاً این اعتقاد غلط است و یا اینکه این مراسـم بقصد تعظیم و تقدیس آتش چون زرتشتیان صورت گیرد از لحاظ اعـتقادی خـطرناک است.
۴- در مسئله سیزده بدر، تمام ایام سال در حق مسلمانان مبارک و خوشبختی است و ایام هیچ تأثیری بذاته مستقلاً در حوادث و وقایع جهان و کائنات ندارند، بلکه مؤثر بالذات و مستقل الله تبارک و تعالی میباشد و اگر ایام ناخوش بوده انددر حق منکران و کافران بوده است که بر آنان در آن روزها عذاب نازل شده است و در سیزده بدر علف گرهزدن و گشـادگی و فرج در مسئله به خانه بخت رفتن و خوشبخت شدن اصلاً بیتأثیر است و اعتقاد به آن عدم تفویض امور به الله است و در حدیث شریف آمده است:
«وَاعْلَمْ أَنَّ مَا أَصَابَكَ لَمْ يَكُنْ لِيُخْطِئَكَ وَمَا أَخْطَأَكَ لَمْ يَكُنْ لِيُصِيبَكَ وَاعْلَمْ أَنَّ الأُمَّةَ لَوِ اجْتَمَعُوا عَلَى أَنْ يَنْفَعُوكَ لَمْ يَنْفَعُوكَ إِلاَّ بِشَىْءٍ قَدْ كَتَبَهُ اللَّهُ لَكَ وَلَوِ اجْتَمَعُوا عَلَى أَنْ يَضُرُّوكَ لَمْ يَضُرُّوكَ إِلاَّ بِشَىْءٍ قَدْ كَتَبَهُ اللَّهُ عَلَيْكَ».
بنابراین مسائل، فقهاء و علماء در کتب خویش احکام تندی را در مورد این ایام نوشتهاند پس اگر امروزه بدون قصد تعظیم و تقدیس، هدیههایی داده شود یا تبریک به عنوان سال نوگفته شود چون علت یافته نمیشود، بدلیل مشابهت نامناسب میباشد.
و اگر این هدیهها و تفریح و گشت و گذارها در روزهای غیر از این ایام صورتگیرد بهتر و بدور از شبه و مشابهت با بنیانگذاران چنین اعیاد باستانی میباشد.
«ولكن ینبغی ان لا یفعل ذلك فی ذلك الیوم خاصة ویفعله قبله أو بعده لكیلا یكون تشبیهاً اولئك القوم وقد قال ج: مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ فَهُوَ مِنْهُمْ» [البحر الرائق: ۸/۴۸۷، الدر المختار: ۵/۵۳۲، الهندیة: ۶/۴۴۶].
وفی الرد: «وأولی للمسلمین ان لا يوافقهم على مثل هذا الأحوال لاظهار الفرح والسرور» [رد المحتار: ۵/۵۳۲، عزیز الفتاوی: ۷۱].
و اجابت دعوت دیگر اقوام و ملل حتی اهل ذمه (غیر مسلمانان ساکن در کشور اسلامی) در شرع اسلام جایز است و آنها را دعوتدادن از مروٌت و جوانمردی بشمار میرود.
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۲۸/۱۲/۱۳۷۷
جویدن آدامس به هنگام تلاوت
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
آیا جویدن آدامس به وقت تلاوت قرآن مجید خراب است؟ بعضیها میگویند که گویا حرفهای کلام الله را میجود.
الجواب باسم ملهم الصواب
این کار او به هنگام تلاوت قرآن مجید مکروه و خلاف ادب قرآن مجید است، باید ترک شود ولی این میگویند: «گویا جویدن حروف قرآن است» این درست نیست.
وفی الهندیة: «ویكره أن یصلی وفی فیه دراهم أو دنانیر وان كان لا یمنعه عن القراءة» [الهندیة: ۱/۱۰۸].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۲/۱۲/۱۴۱۹هـ.ق
بستن لولههای فالوپ (تخمک بر) زنان
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
آیا جلوگیری زنان بوسیله بستن لولههای فالوپ از نظر شریعت اشکالی داد؟ بعضیها گفتهاند این نوع جلوگیری گناه است و بر زن نماز جنازه صحیح نیست. لطفاً جـواب را مدلل بنو یسید.
الجواب باسم ملهم الصواب
اگر خانم قدرت و توان حاملگی را به خاطر ضعف جسمانی اصلاً ندارد، یا دکتر متخصص ماهر و مسلمانی به او گفته است که حاملهشدن برای شما خطر جان یا برای فرزندان خطر جانی و یا نقص عضو و یا بروز بیماری دیگری دارد، در آن صورت ضرورتاً برای او جایز است که برای نجات خود و فرزندش به صورت دائم لولههای فالوپ خود را ببندد.
ولی اگر به خاطر این باشد که، پشت سر هم حامله نشود و فواصل حاملگی را تنظیم و به تاخیر اندازد تا بتواند فرزند خود را درست تربیت کند یا از لحاظ جسمانی و بدنی در حال حاضر ضعیف و ناتوان است، با رضایت شوهر بطور موقت تا مدت محدودی نه برای همیشه میتواند از حاملهشدن جلوگیری کند ولی بدون عذرهای بالا یا برای نگهداشتن و حفظ زیبائی خود یا تحصیل مال نمیتواند لولههای خود را ببندد و ناجایز است.
«قرر مجمع الفقه الاسلامي التابع للمؤتمر الاسلامي في دورته الخامسة في الكویت ۱-۶ جمادی الأولی ١٤٠٩ بشأن تنظیم النسل ما یلی:
یحرم استئصال القدرة علی الانجاب في الرجل أو المرأة وهو ما یعرف ب(الاعقام) أو (التعقیم) ما لم تدع إلی ذلك ضرورة بمعاییرها الشرعیة، یجوز التحكم الموقٌت في الانجاب بقصد المباعدة بین فترات الحمل، أو ایقافه لمدٌة معینة من الزمان، إذا دعت إلیه حاجة معتبرة شرعاً بحسب تقدیر الزوجین عن تشاور بینهما وتراض بشرط أن لا یترتب علی ذلك ضرر وأن تكون الوسیلة مشروعة وأن لا یكون فیها عدوان علی حمل قائم. والله اعلم» [الفقه الاسلامی وأدلته: ۹/۵۵۵ کذا فی: جدید فقهی مباحث: ۱/۳۹۰].
اینگونه کنترل حاملگی برای مرد و زن کـه نیروی تولید و تناسل را بطور دائم و برای همیشه از بین ببرد مطابق قرآن و سنت روش غیر اسلامی بوده و بر نـاجائزبودن آن همگی اتفاقنظر دارند. [جدید الفقهی مسائل: ۱/۱۶۴ لخالد سیف الله رحمانی].
اما در مورد خواندن نماز جنازه: بر چنین زنی، خواندن نماز جنازه درست است و این عمل مانع خواندن نماز جنازه نمیشود.
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۳/۱۲/۱۴۱۹هـ.ق
حضور دختران در کلاسهای حفظ قرآن مجید
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
دختری به سن بلوغ رسیده است آیا میتواند به شعبه حفظ برود یا نه؟
الجـواب باسم ملـهم الصواب
بله، میتواند به کلاس درس و حفظ برود در صورتی که در خانه اسباب تحصیل و یادگیری فراهم نباشد اما اگر در خانه اسباب فراهم بود و میتوانست درس بخواند، نمیتواند به بـیرون خانه برود.
وفی الدر: «وله منعها من الغز ل ومن مـجلس العلم الا لنازلة امتنع زوجها من سؤالها».
وفی الرد: «قوله: «ومن مجلس العم» معطوف على قوله من الغـزل فان لم تقع لها نازلة وأرادت الخروج لتعلم مسائل الوضوء والصلاة ان كـان الزوج یحفظ ذلك ویعلمها له منعـها والا فالأولی أن یأذن له احیاناً. بحر» [رد المحتار: ۲/۷۲۲، البحر الرائق: ۴/۱۹۵].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۱/۱۲/۱۴۱۹هـ.ق
تعیین جا در مسجد
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
آیا گرفتن جا در مسجد برای نشستن و یا تعیینکردن جا درست است یا نه؟
الجواب باسم ملـهم الصواب
تعیینکردن جا در مسجد درست نیست اما اگر کسی منتظر اقامه نماز است، برای وضو یـا عذر دیگری از مسجد خارج میشود و نیت برگشتن دارد، میتواند چادری در جـای خویش گذاشته و دوباره همانجا برگردد.
و فی الدر: «تخصیص مكان لنفسه ولیس له ازعاج غیره منه».
وفی الرد:
«قوله: «وتخصيص مكان لنفسه» لأنَّه يخلّ بالخشوع، كذا في «القنية»: أي لأنه إذا اعتاده ثم صلَّى في غيره يبقى باله مشغولاً بالأول، بخلاف ما إذا لم يألف مكاناً معيناً. قوله: «وليس له الخ» قال في «القنية»: له في المَسْجد موضع معين يواظب عليه، وقد شغله غيره. قال الأوزاعي: له أن يزعجه، وليس له ذلك عندنا اهـ أي لأنَّ المَسْجِدَ ليس ملكاً لأحد، بحر عن «النِّهاية».
قلت: وينبغي تقييده بما إذا لم يقم عنه على نية العود بلا مهلة، كما لو قام للوضوء مثلاً، ولا سيما إذا وضع فيه ثوبه لتحقق سبق يده تأمل» [رد المحتار: ۱/۶۶۲].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۳/۱۲/۱۴۱۹هـ.ق
رانندگی برای زنان (دوچرخه، ماشین، موتور و اسب سواری)
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
آیا رانندگی برای زنان مجاز است، ما این حدیث را شنیدهایم که: «لعن الله الفروج علی السروج» ولی برایمان واضح نیست، آیا این حدیث رانندگی زنان را هم دربر میگیرد چون رانندگی ماشین با اسبسواری و موتورسواری فرق دارد.
و آیا این حدیث اصلاً اسبسواری برای زنان را مردود میشمارد یا اینکه اسب سواری روی اسب بدوی زین مورد نظر حدیث است چون این دو با هم متفاوتند.
الجواب باسم ملهم الصواب
«لعن الله الفروج علی السروج» حدیث نیست و اصلی ندارد و اگر حدیث هم میبود شامل رانندگی ماشین برای زنان نمیشد و رانندگی برای زنان در صورت نیاز با ستر کامل باشد جایز است.
آنچه در کتب فقه آمده است بخاطر اینست که اگر برای تلهی و خوشی و بدون عذر دینی و دنیوی باشد مناسب نیست چون بدن آنها در تماس با زین اسب و دوچرخه و موتور خواهد بود و ممکن است سبب تحریک جنسی شود.
ولی اگر برای عذر و یا نیاز دینی (جهاد، طلب علـم، حج، مسافرت و....) یا نیاز دنیوی باشد از این دایره خارج است.
وفی الدر المختار: «لا تركب مسلمة علی سرج للحدیث، هذا لو للتلهی ولو لحاجة غزو أو حجٌ أو مقصد دینی أو دنیوی لابدٌ منه فلا بأس به».
وفی الرد: «قوله: «للحدیث» وهو لعن الله الفروج علی السروج، ذخیره، لكن نقل المدنی عن أبی الطیٌب أنه لا أصل له ده یعنی بهذا اللفظ. قوله: «ولولحاجة عزو الخ» أی بشرط ان تكون متسترة وأن تكون مع زوج أو محرم قوله: «أو مقصد دينی» كسفر لصلة رحم ط» [رد المحتار: ۵/۳۰۰].
والله أعلـم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۴/۱۲/۱۴۱۹هـ.ق
مسئله ابروان زنان
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
گرفتن ابروهای زنان بدون حالت دادن آنها، آیا اشکال شرعی دارد یا خیر؟ زیرا ما شنیدهایم که حرام است ولی شوهران ما، ما را اجبار میکنند که زیبایی شما به ابروهای شماست و این شوهران دوست دارند که ابروهای ما زنان اصلاح بشود و ما میترسیم که نافرمانی شوهران شود، (در صورتی که ابروهای ما اصلاح شود نامحرم ما را نمیبیند) و ممکن است در صورت نگرفتن ابروان ما زنان، شوهران ما مرنحرف شوند.
الجواب باسم ملهم الصواب
اگر ابروان از حالت طبیعی خارج شوند گرفتن آنها درست است بشرطی که زیاد در آن مبالغه نشود و مدپرستی قرار نگیرد و مشابهت با زنان فاجره نگردد و برای اصلاح آنها نزد زنان آرایشگر حرفهای نروند و علت تحریم نمص، چنانکه از حدیث برمیآید دو چیز عنوان شده است: ۱- ایذاء، بر اثر کندن موها. ٢- تغییر خلق الله.
دلیل اول:
«قال أبوداود: النامصة هی التی تنتف الشعر من وجهها، والـمتنمّصه هی التی تأمر من یفعل ذلك بها» [النهایة لابن اثیر: ۵/۱۱۹].
و فی ردالمحتار ۵/۱۶۴ طکویته - مشیراً إلی ان من النماص ایذاء:
«لما في نتفه بالمناص من الایذاء».
دلیل دوم:
در حدیث آمده است: «المغیٌرات خلق الله» [الحدیث بخاری بشرح العسقلانی: ۱۰/۳۷۷، عون الـمعبود شرح سنن ابیداود: ۱۱/۲۲۵، ۲۲۷ النسائی: ۸/۱۲۶، ۱۲۷، ترمذی: ۱/۶۷، ۶۸]. چون امکان دارد نتف در پوست انسان اثر بگذارد و باعث مخدوش شدن چهره شود و تغییر صورت میپذیرد، یا اینکه موهای ابرو را طوری بزداید و آن را چون خط باریکی کند باز هم تغییر صورت میگیرد.
تمام علمای احناف انفاق دارند که اگر ابرو ان پرپشت و پر مو باشند و از حالت طبیعیشان زاید باشند میتوان آنها را چید و باریک کرد و آنها را به حـالت طـبیعی برگرداند حتی در «رد المختار» در مورد مردان آمده است:
«وفي التتارخانیة عن المضمرات: ولا باس بأخذ الحاجبین وشعر وجهه ما لم يشبه المخنث أهـ ومثله في المجتبی» [رد المحتار: ۵/۲۶۴ کذا فی احسن الفتاوی: ۸/۷۶، الهندیة: ۵/۳۵۸].
در حق مردان وقتی چنین جواز دارد در حق زنان بطریق اولی باید جایز باشد، زیرا زینت و آرایش در حق زنان مطلوب و پسندیده است.
کما فی رد المحتار:
«لأن الزبنة للنساء مطللوبة للتحسين الا ان یحمل علی ما لاضرورة إلیه لما في نتفه بالـمناص من الایذاء» [۵/۲۶۵ط کویته کذا فی احسن الفتاوی: ۸/۷۶].
و حضرت عائشهلقائل بهجواز زدودن موهای پیشانی با «حفٌ» بدون «نمص و نتف» میباشند.
وإلیک نص ما فی فتح الباری شرح صحیح البخاری:
«وقد أخرج الطبری من طريق أبی اسحق عن امرأته دخلت على عــائشة أم الـمؤمنین رضی الله عنها وكانت امرأة ابـی اسحاق - شابة یعجبها الجمال - فقالت: الـمرأة تحف جبینها لزوجها، فقالت عائشةل: أمیـطی عنك الاذی مـا اسـتطعت.
و«الحفٌ» هو ازالة الشعر بالموسی، جاء في «لسان العرب» لابن منظور: حفٌه یحفٌه حفٌاً قشره، والمرأة تحفٌ وجهها حفٌاً وحفافاً تزيل عنه الشعر بالموسی وتقشره» [لسان العرب: ۱۰/۳۹۶].
پس معلوم میشود که مطلقاً زدودن موهای پیشانی و چهره ممنوع و حرام نیست وگرنه «حفٌ» هم نباید جایز میبود، پس آنچه نمص است و باعث ایذاء، درست نیسـت.
وفی المفصل فی أحکام المرأة والبیت المسلم:
«فقالوا بحرمة النتف (كما في تكملة فتح الملهم: ۴/۱۹۵) وابـاحة الحـف والحلق، باعتبار أن النتف یزیل الشعر من جذوره أو من اصوله وربما ألحق أذی أو ضرراً بوجه الـمرأة وترك اثراً فیه بینما الحفٌ والحلق لا يز يلان الشعرمن أصوله وجذوره ولا یلحقان بوجه الـمرأة أذیً ولا ضرراً ولا یتر كان فیه اثر اً كما ان في الحفٌ والحلق تزیٌناً وتجمـلاً للمرأة لزوجها دون أذیً یلحقها» [المفصل فی أحکام المرأة والبیت المسلم: ۳/۳۸۵].
و علامه بدرالدین عینی در عمدة القاری مینویسد:
«ولا تمنع الادویة التی تزیل الكلف وتحسن الوجه للزوج وكذا أخذ الشعر منه» [عمدة القاری: ۲/۱۹۳].
و علامه ابن جوزی/مینویسد:
«وكذالك - أی كذلك یجوز - أخذ الشعر من الوجه للتحسین للزوج، ویكون حدیث النامصة محمولاً علی أحد الوجهین الاولین: اما ان یكون ذلك -أی النمص أو النماص- قد كان شعار الفاجرات فیكنٌ الـمصودات به - أی بالحدیث الذي جاء فیه لعن النامصات أو ان یكون مفعولاً للتدلیس علی رجل» [احکام النساء: ص۳۴۱].
و علامه ابن جوزی/در کتاب احکام النساء آورده است:
«قال شیخنا عبدالوهاب بن الـمبارك الانـماطی: اذا أخـذت الـمـرأة الشـعر مـن وجهها لأجل زوجها بعد رؤیته ایاها فلا بأس به وانما تذمٌ إذا فعلته قبل أن یراها، لأن فيـه تدلیساً كما في فتح الباری عن بعض الحنابـلة» [أحکام النساء: ۱۰/۳۷۸].
پس برگرداندن ابروان به حالت طبیعیشان و کوتاهکردن آنها به اجازه شوهر و تزیین برای او بشرطیکه کل آنها را از بین نبرد و آنها را مثل خط باریک نکند، جایز است.
۱- «ان النمص هو ازالة الشعر من الوجه المرأة كما بینا والمقصود بازالة الشعر دون أن یبقی منه شییء، بینما في قصٌ ما طال من شعر الحاجبین يبقی من الشعر، فالقصٌ من لتقصر له لا إزالة».
۲- «فسر ابودارد «النمص» بالزالة شعر الحاجبين، فقال في «سننه» والنامصة هی التنی تنقش الحاجب خحتی تر قٌه، والمنتمصة هی معمول بها» [عون الـمعبود شرح ابو داود: ۱۱/۲۲۸].
«ومعنی «تنقش الحاجب» أی تخرج شعره بالمنقاش فقد جاء في لسان العرب: النقش: النتف بالمنقاش وقول ابي داود (حتٌی ترقه) یقتضی انها تنقش جـانبی الحاجب حتی یرق».
۳- «ما قلناه یمكن أن یكون مستنده القیاس علی ما ذهب إلیه الحنابلة من جو از حفٌ وجه الـمرأة أو حلقه، وما یؤدی الیه ازالة كاملة لشعر الوجه وان لم يكن من اصوله فیقصر شعر الحاجبین بقصٌ شیی ء من طوله مع بقائه أولی بالجواز».
۴- «لیس في قصٌ شییء من الشعر الطویل للحاجبین تغيير لخلق الله ولو كان فیه هذا المعنی لما جاز تقصیر أو حلق شعر الرجل، أو تقصیر شعر المرأة في التحلل من الحجٌ أو العمرة ولما جاز ان یقصر الرجل شعره أو یحلقه في الأوقات العادیة الخ....».
«أما ترقیق الحاجبین بنتفـهما أو نتف جوانبهما أو ازالة ما بینهما إذا كان مقرونین، فكل ذلك لا یجوز لأن النهی یشملهما، لأن ذلك یدخل في مفهوم النـمص وهو منهی عنه» [المفصل: ۳/۳۸۸-۳۸۷].
«وقد شاع بین الكثیرات من نساء الـوقت الحاضر حفٌ الحاجبین حفٌاً شدیداً حتی لایبقی من شعر الحاجبین سوی ما يشبه الخطین الرقیقین الأسودین حـتی كأنها لیس بحاجبین، فهل یجوز ذلك؟
والجواب: «لا نری جوازه، لأنه یدخل في مـفهوم «تـغییر خـلق الله المنهی عنه» [کذا فی أحسن الفتاوی: ۸/۷۵].
«وقد یقال علی وجه السؤال والاعتراض: بأننا قد ذكرنا من قبل ان حفٌ الوجه جائز علی ما ذهب إلیه بعض العلماء وفیه خبر عن عائشةل وانـنا رجٌحنا هذا الجواز فلما ذا لا یجوز أیضاً حفٌ الحاجبین؟
والجواب: «وجود الفرق بین حفٌ الوجه وـف الحاجبین لأن حـف الوجـه لایزیل معالم الوجه بل یبرزها ویظهرها فیكون الحف بمنزلة ازالة الشوائب عن وجه المرأة. أما حفٌ الحاجبین فهو أخفی معالم الحاجبین، بل وكأنٌه قد أزالهما وأبدلهما بخطین اسودین رفیعین، فیدخل هذا الحفٌ في مفهوم «تغییر خـلق الله» المنهی عنه، فلا یجوز هذا الحفٌ» [المفصل: ۳/۴۰۱].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر-عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۴/۱۲/۱۴۱۹هـ.ق
حکم پسرخواندگی
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
در منطقه ما رائج است که کسی که فرزندی ندارد نوزاد یکی از فامیلهایش را بعنوان فرزند میگیرد، پدر و مادر اصلی نوزاد با رضایت خاطر اقدام به اینکار میکنند. پسرخواندگی از نظر شرع متین اسلام چگونه است؟
اظهار حقیقت و مطلعکردن آن فرزند از واقعیت امر، پس از اینکه به سن رشد و بلوغ رسیده چگونه است؟
لطفاً با دلائل مبسوط از مراجع فقهی بنویسید که چه احکامی بر این مسئله مرتب میشود؟
الجواب باسم ملهم الصواب
یکی از رسوم جاهلیت این بود که بچههای کوچک دیگران را برای خود پرورش میدادند و آن را مثل فرزند واقعی قرار داده در تمام حقوق شریک میدانستند و در آغاز اسلام حضرت خدیجهببرده خود را بنام زید بن حارثه به آنحضرت جاهداء نمود و آنحضرت جاو را فرزند خود قرار داده و مردم وی را زید بن محمد میخواندند تا اینکه آیه چهارم سوره احزاب نازل شدکه خداوند متعال میفرماید:
﴿وَمَا جَعَلَ أَدۡعِيَآءَكُمۡ أَبۡنَآءَكُمۡۚ ذَٰلِكُمۡ قَوۡلُكُم بِأَفۡوَٰهِكُمۡۖ وَٱللَّهُ يَقُولُ ٱلۡحَقَّ وَهُوَ يَهۡدِي ٱلسَّبِيلَ ٤ ٱدۡعُوهُمۡ لِأٓبَآئِهِمۡ هُوَ أَقۡسَطُ عِندَ ٱللَّهِۚ﴾[الأحزاب: ۴-۵].
پس از نزول آیه فوق دیگر زید، زید بن محمد خوانده نمیشد و او را زید بن حارثه میخواندند.
در روایتی ازسیدنا عمرسروایت شده است که میفرمودند: «تا زمان نزولآیه فوق حضرت زید را زید بن محمد میخواندیم».
علامه مفتی محمد شفیع مفتی اعظم پاکستان/در احکام القرآن چنین میفرماید: «الثانی: ان الدعي والـمتبنی لا یلحق في الأحكام بالابن فلا یستحق الـمير اث ولا یرث عنه الـمدعی ولا یحرم حلیلته بعد الطلاق والعدة علی ذلك الـمدعی ولا عكسه.
الثالث: ان اطلاق الابوة والبنوة لا یجوز الا في النسب بخلاف الاخوة. وكذلك لا یجوز أن یقو ل الرجل لولد غیره ابنی، وكذا ان يقول الرجل لغیر أبیه، أبی، وقد نهی الله سبحانه وتعالی عن دعاء غیر أبیه ابنه بالبـنوة في هذه الآیة:﴿ٱدۡعُوهُمۡ لِأٓبَآئِهِمۡ﴾وروی الأئمة «البخاری ومسلم والترمذی» ان ابن عمرب قال: ماكنا ندعوا زید بن حارثة الا زید بن محمد حتی نزلت: ﴿ ٱدۡعُوهُمۡ لِأٓبَآئِهِمۡ هُوَ أَقۡسَطُ عِندَ ٱللَّهِ﴾
وحرم رسو ل الله جدعاء غیر أبیه بالاب فقال من ادعی إلی غیر أبیه ویعلم انه غیر أبیه فالجنة علیه حرام......هذا كله إذا كان دعائه بالبنوة أو الابـوة علی طریق ادعاء الجاهلـیة ومعتقداتها واما إذاكان لـمحض التحنن واظهار الشفقة فلا باس به والاجتناب عنه افضل لـمكان صورة النهی.
ولذلك ما قال الآلوسی في روح الـمعانی وظاهر الآیة حـرمة تعمد الانسان لغیر أبیه ولعل ذلك فیما إذا كانت الدعوة علی الوجه الذي كان في الجاهلیة دعوة واما إذا لم تكن كذلك كـما اذا یقو ل الكبیر للصغیر علی سبیل التحننن والشفقة یا ابنی وكثیراً ما یقع ذلك فاظاهر عدم الحرمة وفي حواشی الخفاجی علی تفسیر البیضاوی: البنوة وان صح فیه التأویل كالاخوة لكن نهی عنها للتشبه بالكفرة والنهی للتنزیه. انتهی
وقال العبد الضعف (أی المصنف) ان الانتماء إلی غیر أبیه قد عده الفقهاء من الكبائر كما ذكره الشیخ ابن حجر الهیثمی في الزواجر وقد ورد فیه اللعنة والوعید الشدید في الأحادیث الصحیحة، فكیف یقال: انه نهی تنزيه؟ نعم، النهی مقصور فیما كان علی طریق الجاهلیة من ادعاء البنوة أو الانتماء إلی ابوة وما لم يكن كذلك بل كان لمحض الشفقة والتحنن فلیس بداخل فیه وهو ایضاً لا یبعد ان یكره تنزیهاً لدخوله في النهی صورة والله أعلم» [أحکام القرآن للتهانوی فی مبحث تقسیر سورة الأحزاب: ۳/۲۹۱، ۲۹۲ط باکستان].
وقال فی مبحث آخر:
«الثالث ان البنوة من جهة التبنی لا تمنع جواز النكاح» [أحکام القرآن للتهانوی: ۳/۳۵۵].
لذا با توجه به آنچه نوشته شد عرض میشود که فرزند خواندگی در هیچ حکمی از احکام شرعی مثل فرزند واقعی و حقیقی نیست بنابراین از پدر خوانده خود ارث نمیبرد و به پدر خوانده از او چیزی تعلق نمیگیرد، زنها باید از او همچون فرد اجنبی حجاب کنند و اگر ازدواج نمود و بعد همسرش را طلاق داد همسرش برای پدر خوانده او حلال است و نیز اگر پدرخوانده همسرش را طلاق داد فرزند خوانده میتواند با او ازدواج نماید.
والله أعلم بالصواب
خدا نظر-عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۶/۱۲/۱۴۱۹هـ.ق
حکماستفاده الکل در داروها و عطر و غیره و مواد خام آن
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
حکم الکل از دیدگاه شریعت شریعت اسلامی چـیست؟ بعنوان مثال اگر در داروها، عطر و ادکلن وجود داشته باشد یا اینکه بر لباس یا بدن بریزد حکم آن چیست؟
الجواب باسم ملهم الصواب
الکل از اشیاء زیادی تهیه میشود بطور مثال از انگور، خرما، شراب، چوب، جو، عـسل، آب آناناس، نمک، جوهر گوگرد، سولفات، تفالهها، حبوبات و....
حال اگر الکل از انگور خام وخرما درست میشود معامله و استفاده از آن به اتفاق درست نیست ولی اگر از غیر این دو تهیه شود جهت مقاصد مشروع در صنائع شیمیایی، پـزشکی، داروی و صنعتی استفاده ازآن طبق نظر فقهی احناف جایز است.
حضرت علامه مفتی محمد تقی عثمانی مدظله در جلد اول [تکملة فتح الملهم: ۱/۵۵۱] به نقل، از کتاب[دائرة المعارف] برطانیا آورده است که:
«در این کتاب جدولی از مواد اساسی منبع تهیه الکلها یافتم که از مواد اساسی الکل: عسل، شیره انگور و خرما، دانهها، جو، آب آناناس، جوهر گوگرد، سولفات، را نام برده است و نامی از انگور و خرما ذکر نکرده است».
و نیز بعد از توضیح، حکم نجاست مشروبات وغیره در جلد سوم تکمله ص ۶۰۸ مینویسد: «با این توضیح حکم الکلهای نشهکننده alcohols که امروزه ابتلای عام گـردیدهاند واضح میشود زیرا از این الکلها در ترکیب و ساخت بسیاری از داروها، عطرها و فراوردههای ترکیبی دیگر استفاده میشود (حال) اگر این الکلها از انگور و خرمای خام تهیه مـیشوند هیچ راهی برای حلال بودن و پاکیشان وجود ندارد و اگر از غیر انگور و خرما تهیه میشوند برای تهیه دارو و اغراض مباح دیگر به شرطی که به حد اسکار نرسند حکم آنها مطابق مذهب امام ابوحنیفه/سهل است چون با موارد دیگر ترکیب میشوند و بنا به قول امام ابوحنیفه/به نجاست آنها حکم نمیشود.
و بیشتر الکلهایی که امروزه در داروها، عطرها و غیره بکار برده میشوند از انگور و خرما تهیه نمیگردند، بلکه از حبوبات، پوسته، تفالهها یا نفت و غیره تهیه میشود چنانکه در «باب بیع الخمر»کتاب البیوع: ۱/۵۵۱ ذکر کردیم (که در بالا ذکر شد) پس در صورت ابتلای عام، گنجایش عمل به قول امام ابوحنیفه/وجود دارد. والله سبحانه اعلم». [تکمله فتح الملهم: ۳/۶۰۸ کذا فی احسن الفتاوی: ۲/۹۵ ۸/۴۸۴ کتاب الاشربة].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۲۱/۱/۱۳۷۸هـ.ش
داغکردن اعضای بدن
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
داغکردن اعضای بدن با سوزن، میخ و غیره، بسبب رفع درد و مریضی آیا جایز است یا خیر؟
الجواب باسم ملهم الصواب
حضرت مفتی محمد تقی عثمانی مد ظله العالی در «تکملة فتح الملهم» نوشتهاند: «کیٌ» داغکردن بر دو نوع است:
۱- داغکردن فرد تندرست برای جلوگیری از مریضشدن.
۲- داغکردن زخم فاسد و عضو، بعد از قطع.
صورت اول ممنوع است، بدلیل ورود احادیث نهی در این زمینه، امام بخاری از حضرت ابن عباسبآورده است که رسول اکرم جفرمودند: «وَأَنْهَى أُمَّتِى عَنِ الْكَىِّ». و در ترمذی و ابوداود از طریق عمـران بن حصینسآوردهاند:
«أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ جنَهَى عَنِ الْكَىِّ. قَالَ فَابْتُلِينَا فَاكْتَوَيْنَا فَمَا أَفْلَحْنَا وَلاَ أَنْجَحْنَا» [وقال الترمذی: هذا حدیث حسن صحیح].
و طبرانی از سعد الظفری آورده است که:
«أن النبی ج نهی عن الكیٌ وقال: أكره شرب الحمیم» [ذکره الهیثمی فی مجمع الزوائد: ۴/۹۷ وقال رجاله رجال صحیح].
اما صورت دوم جایز است بشرط تجویز طبیب و یا فرد مجرٌب و حکیم، و آن هم مفید باشد. امام مسلم از جابر بن عبداللهبروایت میکند: «رُمِىَ أُبَىٌّ يَوْمَ الأَحْزَابِ عَلَى أَكْحَلِهِ فَكَوَاهُ رَسُولُ اللَّهِ ج» [رقم الحدیث: ۵۷۰۳].
و باز در حدیث شماره ۵۷۰۴ آمده است که:
«رمي سعد بن معاذ في أكحله، قال فحسمه النبي جبیده بمشقص، ثم رمت فحسمه الثانیة».
و در بخاری در حدیث شماره ۵۷۱۹ آوردهاند که:
«ان ابا طلحة كوی انساً من ذات الجنب في زمن النبي جوكذلك ثبت عن عدة من الصحابةس أنهم باشروا الكیٌ لمعالجة بعض أمراضهم فهذا كله یدل علی الجواز».
ولی اگر برای امر احتمالی و موهومی باشد خلاف اولی است کما فی الهندیة: ۵/۳۵۵ و چون درد شدید برای مریض ایجاد میکند و بسا اوقات ضررش بیشتر از نفع آن است رسول خدا ارشاداً استحساناً و تنزیهاً آن را نپسندیدهاند چنانکه فرمودهاند: «وَمَا أُحِبُّ أَنْ أَكْتَوِيَ» ولی اگر داغدادن الکتریکی باشد که اثر روی بدن نگذارد بهتر است. [ملخصاً من تکملة فتح الملهم: ۴/۳۳۸، ۳۳۷].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۲۱/۱/۱۳۷۸هـ.ش
همجنسبازی زنان
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
اگر دو زن مسلمان یا کافر باهم همجنس بازی کند حکمشان چیست؟ در صورتی که این عمل با شواهد به اثبات رسد، حکم عام شریعت درباره آنها چیست؟
الجواب باسم ملهم الصواب
همجنسبازی به اجماع امت حرام و مرتکب آن گنهکار است اما اگر دو زن مسلمان مرتکب این عمل شدند و برای حاکم اسلامی با ادله و شواهد ثابت شد حاکم میتواند با توجه به موقعیت، آنها را تعزیر کند زیرا برای این عمل شرعاً حدی مقرر نشده است در صورتی که دو زن کافر مرتکب این عمل بشوند و احتمال اشاعه فحشاء در جامعه اسلامی باشد حاکم اسلامی موظف است جلوی اشاعه فحشاء را گرفته و عاملین آن را تعزیر کند و این عمل از نظر پزشکی و روانشناسی به بدن ضرر رسانده و باعث رواج تجرد و عدم ازدواج در جامعه بشری میشود.
وفی التشریع الجنائی:
«السحاقة، وتسمی السحق والتدالك وهی اتیان الـمرأة الـمرأة والفعل متفق علیه تحریمه لقول الله تعالی: ﴿وَٱلَّذِينَ هُمۡ لِفُرُوجِهِمۡ حَٰفِظُونَ ٥ إِلَّا عَلَىٰٓ أَزۡوَٰجِهِمۡ أَوۡ مَا مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُهُمۡ فَإِنَّهُمۡ غَيۡرُ مَلُومِينَ ٦ فَمَنِ ٱبۡتَغَىٰ وَرَآءَ ذَٰلِكَ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡعَادُونَ ٧﴾[المؤمنون: ۵-۷].
و یروی عن رسول الله جفی هذا الباب قوله: «لاَ يَنْظُرُ الرَّجُلُ إِلَى عَوْرَةِ الرَّجُلِ وَلاَ تَنْظُرُ الْمَرْأَةُ إِلَى عَوْرَةِ الْمَرْأَةِ وَلاَ يُفْضِ الرَّجُلُ إِلَى الرَّجُلِ فِى الثَّوْبِ وَلاَ تَفُضِ الْمَرْأَةُ إِلَى الْمَرْأَةِ فِى الثَّوْبِ الواحد». رواه احمد ومسلم وابوداود والترمذی وهذا النص صریح فی تحریم السحاق لأنه افضاء المرأة الی المرأة....و من الـمتفق علیه.
ان لا حدٌ في الفعل وان عقوبته التعذیر لأنه معصیة لا حد فیه» [التشریع الجنائی: ۲/۳۶۸ عبدالقادر عوده].
قال الامام شاه ولی الله الدهلوی/فی باب السیاسة المدنیة حول مسؤلیة الحاکم الاسلامی:
«وجوب منع الفساد ومنه عادات فاسدة فیها اهمال للارتفاقات الواجبة كالواطة والسحاقة واتیان البهائم فنها تصد عن النكاح وانسلاخ عن الفطرة السلیمة كالرجل یؤنث والـمرأة تذكر أو حدوث الـمنازعات عریضة كالـمزاحمة علی الـموطوئة من غیر اختصاص بها وكادمان الخمر» [کذا فی العلاقات الجنسیة: ۱/۱۸۴، ۲/۳۱۸، ۲۷، ۲۶ لعبد المک عبدارحمن السعدی چاپ دارالبناء. حجة الله البالغة: ۱/۸۶ بیروت].
«وکذا فی احکام جریمة الزنا فی القانون الوضعی والشریعة الاسلامیة تألف: دکتور عزت مصطفی الدسوقی: ۷۶، ۷۵ ط مکتبة النهضة المصریة».
والله أعلم بالصواب
خدا نظر-عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۱/۱/۱۴۱۹هـ.ق
حکم طنبور زنی، کفزدن و ساز دهل
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
طنبور زنی زدن و دست بر هم زدن، دهل و ساز حرام است یا نه؟ عقاب آنها در شریعت چیست؟ بعضی افراد آنها را اعتقاداً افعال قبیح و شنیع میدانند و بعضی اعتقاداً آنها را قبیح و شنیع نمیدانند بلکه خوب میدانند و به آنها تلذذ میگیرند، حکم چنین افرادی در شریعت اسلامی چگونه است؟
الجواب باسم ملهم الصواب
«استماع الملاهی كضرب قصب ونحوه حرام لقوله علیه الصلاة والسلام:
استماع الملاهی معصیة والجلوس علیها فسق والتلذذ بها كفر أی بالنعمة فصرف الجوارح إلی غیر ما خلق لأجله كفر بالنعمة لا شكر فالواجب كل الواجب أن یجتنب كی لا یسمع لما روی انه علیه الصلاة والسلام أدخـل أصبعه في أذنه عند سماعه» [الدر المختار مع الرد: ۵/۲۴۶].
مولانا مفتی محمد شفیع/در جواب چنین سؤالی بعد از ذکـر عـبارت مذکور چنین میفرماید:
«از عبارت بالا این معلوم میشود که گوشدادن به موسیقی حرام است و لیکن مـرتکب آن کافر و از اسلام خارج نمیشود و زن او طلاق نمیگردد البته اگر کسی فعل حرام قطعی را حلال و خوب بداند این موجب کفر میشود».
والله أعلم باصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۱۰/۱/۱۴۲۰هـ.ق
خوردن ماهی با احشاء آن
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
پختن ماهی بدون بیرون کردن محتوای شکـم آن چطور است؟
الصواب باسم ملهم الصواب
ماهیهای بزرگ شکمشان را چاک داده، محتوای آن را پاک کنند، خوردنشان درست است چنانکه در [امداد الفتاوی: ۴/۱۰۴] آمده است.
ولی در مورد ماهیهایکوچک چنانکه در «رد المحتار» آمده، نزد تمام ائمه بجز شافعیه درست و حلال است.
وفی الرد:
«وفي السمك الصغار التی تغلی من غیر أن یشقٌ جوفه فقال أصحابه (أی الشافعی) لا یحل أكله لأن رجیعه نجس وعند سائر الأئمة یحل أه» [رد المحتار: ۵/۲۱۷ واللفظ له فی المغنی: ۱۱/۴۱ الشرح الکبیر: ۱۱/۴۵ المجموع شرح المهذٌب: ۵/۷۳].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۱۰/۱/۱۴۲۰هـ.ق
لعن و نفرین بر شخص مسلمان
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
لعن و نفرین بر شخص مسلمان چطور است؟ مثلا زید مسلمان است و میداند که لعـن بـر مسلمان جایز نیست ولی با وجود این به برادرش لعن و نفرین میکند.
از نظر شرعی این عمل چه حکمی دارد آیا در رد این ثبوتی از احادیث هسـت یا نه؟
الجواب باسم ملـهم الصواب
لعن و نفرین مسلمان درست نیست، در احادیث برای چنین افرادی وعید سخت آمده است، مفهوم حدیث است که آنحضرت جفرمودند:
«اگر شخصی، دیگری را لعنت کند لعنت او به آسمان میرود و درهای آسمان را بسته میبیند بر زمین برمیگردد و چون دربهای زمین را نیز بسته میبیند بطرف راست و چپ میرود و چون راهی نمییابد در این صورت اگر شخص لعن شده مستحق آن باشد به او برمیگردد».
«عن ابی الدرداء رضي الله عنه قال سمعت رسول الله صلی الله علیه وسلم یقول: انٌ العبد اذا لعن شیئاً صعدت اللعنة الی السماء فتغلق ابو اب السماء دونها، ثم تأخذ یمیناً وشمالا فاذا لم تجد مساغاً رجعت الی الذی لعن فان كان لذلك اهلاً والا رجعت الی قائلها» [رواه ابو داود، مرقاة المفاتیح کتاب الادب: ۸/۵۹۲ رقم الحدیث:۴۸۵۰].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار علوم زاهدان ۲۹/۱/۱۴۲۰هـ.ق
پوشیدن عروس لباس یک تکه را بدون شلوار
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
پوشیدن لباس عروس که عبارت از یک پیراهن سفید و بلند است که بر تند عروس میکنید و دارای مدلهای مختلف است در صورتی که کاملاً بدن او را پوشیده باشد، آیا پوشیدن چنین لباسی اشکال دارد؟
الجواب باسم ملـهم الصواب
لباس زن باید تمام بدن او را بپوشاند و تنگ و نازک نباشد مبادا کـه هیئت و شکـل و ضـخامت، باریکی و رنگ و شفافیت اعضای بدن و زیبائیهای آن را منعکس کرده و بـه نـمایش بگـذارد و همچنین مشابهت با لباس مردان نداشته باشد و پوشیدن لبـاسی که یک تکـه و فـقط پیراهن بلند (بدون شلوار) است و تا قدم بدن زن را میپوشاند و آستین کوتاه نیست، جایز میباشد، ولی چونکه لباس مذکور (لباس عروس) از آداب و سنن پوشاک مسلمانان نبوده و سوغات و ارمغان غرب میباشد و مشابهت با زنان غربی و فاجره و کوچه و بازار دارد مکروه است.
چنانکه از حدیث اسماء ظاهر میشود که لباس اسماء هم نازک بود و شفافیت رنگ بدن او را ظاهر میکرد و آن لباس او را ستر نکرده بود، بهمین جهت رسـول خـدا جاز او روی خـود را برگرداند.
جاء فی المفصل غیره:
«یشترط في اللباس الشرعی للمرأة الـمسلمة جملة شروط: وهی ان تستوعب جمیع بدنها....الخ».
ترجمه: «لباس تمام بدن او (زن) را بپوشاند و لباسشگشاد و فراخ باشد ونازک نباشد، لباس شهر و مشابه با مردان نباشد» [المفصل: ۳/۳۱۶].
در [فیض القدیر شرح الجامع الصغیر للمناوی: ۴/۴۲] آمده است که:
«شلوار برای زنان سنت مؤکده است و محافظ عورت آنان میباشد».
وفی المفصل:
«والعـرض من اللباس الستر... الخ» [المفصل: ۳/۳۳۰].
هدف از پوشیدن لباس ستر بدن انسان و پوشیدن آن از نگاه بیگانگان وجلوگیری از فتنه و فساد است.
هیچ شکی نیست که لباس تنگ این هدف را برآورده نمیکند، چون بدن زن و حجم آن و حجم اعضای آن را منعکس میکند پس در حقیقت نه بدن را پوشانیده ونه آن را از نگاه مـردان بیگانه دور نگه داشته و نه مانع فتنه و تحریک غریزه جنسی و وقوع فساد شده است بدین سبب از پوشیدن لباس تنگ زنان را شرعاً منعکردهاند و گفتهاندکه لباس او باید گشاد و فراخ باشد هیچ چیـزی از بدن او را توصیف نکند و حجم آن را برای بینندگان ظاهرنکنـد.
و امام احمد حدیثی از حضرت اسامه بن زید آوردهاند که او گفت: «رسول خدا جلباس قبطیه که دحیه کلبی به او هدیه داده بود به من دادکه بپوشم، من آن را به همسر خود دادم که بپوشد، بعد رسول خدا جفرمودند: چرا لباس قبطیه را نمیپوشی؟ به آنحضرت جگفتم: ای رسول خدا، آن را به تن همسرم کردهام، آنحضرت جفرمود: به او دستور داده که زیر آن یک زیرپیراهنی هم بپوشد، چون میترسم که حجم استخوان اندام او را منعکس کند». و این روایت در [نیل الأوطار ج: ٢ ص: ۱۱-۱۱۷] هم آمده است.
و امام مالک در کتاب مؤطا روایتی آورده است که: «حضرت حفصه بنت عبدالرحمن بن ابیبکر الصدیق پیش حضرت عائشهلهمسر نبی اکرم جرفت، و بر سر حفصه روسری نازکی بود، حضرت عائشهلآن را پاره کرد و یک روسری ضخیمی به سر او کرد» [موطاء امام مالک باب ما یکره للنساء من الثیاب رقم الحدیث: ۱۴۲۰].
و حضرت مولانا زکریا کاندهلوی/در شرح این روایت آورده است:
«(خمار) بكسر الخاء المعجمه ثوب تغطی المرأة به رأسهرا (رقیق) یصف ما تحته من الشعر (فشقته عائشة) أی خرقته لئلا تعود للبسه بعد ذلك (وكستها خماراً كثیفاً) أی غلیضاً لا یصف البدن».
و همچنین در کتاب «جدید فقهی مسائل» مولانا خالد سیف الله رحمانی به نقل از «کفایة المفتی» آوردهاند:
«لباس ساری (sari) لباس مخصوص زنان هندو که یک تکه است و خلاف وضع و عهادت زنان صالحه میباشد، پوشیدنش را مکروه قرار داده است» [جدید فقهی مسائل: ۱/۱۸۳].
والله أعلم بالصـواب
خدا نظر - عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۷/۲/۱۴۲۰هـ.ق
الجواب صحیح
محمد قاسم قاسمی ۷/۲/۱۴۲۰هـ.ق
کنترل خانواده و بستن لولههای فالوپ (تخـمک بر) زن
خدمت مسئولین دارالافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان با عرض سلام ارادت.
اینجانب (پزشک زن و) متخصص زنان میباشم در ارتباط با پیشگیری از بارداری در زنان چندین سؤال داشتم که به شرح زیر میباشند:
۱- آیا استفاده از روشهای ضد بارداری از نظر شرعی ایراد دارد؟ اگر ایراد دارد کدام روش بهتر است؟
۲- آیا بستن لولههای از نظر شرعی منع دارد؟
۳- در مورد اینکه این جانب عمل جراحی انجام میدهم، در صورتی که مرد و زن هردو راضایت به بستن لولههای خانم داشته باشند، اگر من این عمل را انجام بدهم برای من نیز اشکال شرعی ایجاد میشود یا خیر؟
لطف فرموده مسئله جلوگیری را بخصوص برای مردان بیشتر توضیح دهید.
در ضمن روش لوله بستن به سه صورت میباشد.
اول اینکه لوله کلیپ میزنند. دوم: لوله را گره میزنند. سوم: لوله را قطع میکنند.
در دو صورت اول لوله بعد از چند سال باز میشود در مورد سوم لوله برای همیشه بسـته میماند و زن برای همیشه عقیم میماند.
الجواب باسم ملهم الصواب
پیشگیری از بارداری و تنظیم خانواده از مقاصد و اهداف اسلام نبوده و نیست بنابراین نمیتوان جلوگیری از بارداری را بصورت قانون عام به اجراء گذاشت، زیرا این سلب آزادی خانوادهها میباشد و این بستگی به رضایت همسران داشته و تفصیل آن به شرح زیر تقدیم میشود.
۱- بخاطری گرفتاری، اشتغال و کار اداری، یا بخاطر مد و زیبایی چهره و بـدن، تـجارت و کسب ثروت و فرار از مسئولیت تربیت فرزندان، پیشگیری موقت و دائم (عقیمکردن) به هیچ عنوان جایز نیست.
۲- کنترل و جلوگیری بخاطر تنظیم فواصل بارداری و زایمان تا اینکه مادر بتواند از عهده شیردهی و پرورش و تربیت درست و صحیح بچه برآید یا اینکه بر اثر بارداری پیوسته و ناخواسته دچار نقصان جسمانی میشود، بصورت موقت (از طریق گرهزدن لولههای فالوپ، یا گرهزدن آنها به اصطلاح کلیپزدن (CLIP) یا استفاده از داروها مثل قرص، آمپول و کارگزاری کپسول زیر جلد، با رضایت زوجین جایز است (و گناهی متوجه پـزشک در صورتهای فوق نخواهد بود).
۳- عقیمکردن دایمی مردان و زنان بهیچ عنوان درست نیست، فقط برای زنان در یک حالت درست است و آن اینکه پزشک (مسلمان) متخصص و ماهر و معتمدی بعد از زایمان اول زن، تشخیص دهد که بارداری دوم اغلب باعث تلف عضو، مریضی یا هلاک مادر میشود در آنصورت پزشک میتواند لولههای او را بسته یا قطع نماید و آن را برای همیشه عقیم نماید آنهم به رضایت زوجین (و گناهی پزشک هم نخواهد بود).
۴- پیشگیری موقتی هم برای مردان و زنان در صورتهای زیـر درست است.
أ- زن خیلی ضعیف و ناتوان باشد و از بنیه خوبی جهت بارداری برخوردار نباشد و مطابق نظر پزشکان متخصص در صورت باردار شدن ضرر و آسیب وی حتمی است.
ب- اگر مـتخصٌصان نظر بدهند که زایمان برای زن دشوار و خطر آفرین است. [بنقل از کتب «اهم فقهی فیصله»ص۷، ۸ مجمع فقهی هند].
و صورتهای مجاز فوق همه مشروط به این هستند که عوارض جانبی برای سلامت زوجین دربر نداشته باشند، اگر در پیشگیری از بارداری از وسایل سالمتر مثل حلقههای درون مهبلی دیافراگمهای رحمی، کاندومها استفاده شود بهتـر است زیرا صلاحیت تولید نسل را برای همیشه از بین نمیبرند و راحتتر هستند.
و همچنین مجمع فقه اسلامی جده در نشست پنجم خود که در تاریخ ١ تا ٦ جمادی الاولی ١٤٠٩ هـ.ق در کویت برگزار شده بود قطعنامهای بقرار زیر در مورد تنظیم وکنترل خانواده صادرکردهاند:
اوٌلاً: «لا یجوز اصرار قانون عام یحدٌ من حریة الزوجین في الانجاب».
ثانیاً: «یحر م استئصال القدرة علی الانجاب في الرجل أو الـمـرأة وهو ما یعرف بالاعقام أو التعقیم ما لم تدع إلی ذلك ضرورة بمعاییرها الشرعیة».
ثالثاً: «یجوز التحكم الـموقت في النجاب بقصدالـمـباعدة بین فـترات الحـمل أو ایقافه لـمـدة معینة من الزمان إذا دعت إلیه حاجة معتبـرة شرعاً بحسب تقدیر الزوجین عن تشاور بینهما وتراض، بشرط أن لا یترتب علی ذلك ضرر وأن تكون الوسیلة مشروعة وأن لا یكون فیها عدوان في حمل قائم والله اعلم» [الفقه الاسلامی وأدلته: ۹/۵۵۵].
والله اعلم بالصواب
خدا نظر - عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۱/۲/۱۴۲۰هـ.ق
ثبوت تسبیح از پیامبر جصـحابهش
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
آیا تسبیح در دست گرفتن از پیامبر یا صحابه ثابت است؟
الجواب باسم ملهم الصواب
تسبیح به این صورت که امروزه رائج است در زمان رسول اکرم جو صحابه کرام نبوده، اما اشاره از بعضی روایات جواز آن فهمیده میشود چنانکه در روایتی مذکور است که زنی مقداری هسته جلویش گذاشته بود و ذکر و تسبیح میخواند، آنحضرت جفرمودند: آیا به شما کلماتی که از اینها بهتر باشد تعلیم ندهم؟! چنانکه چند جمله تعلیم دادند.
این روایت بر این دلالت دارد که آنحضرت جذکر کردن با هسته خـرما را رد نـفرمودند و همین ردنکردن، دلیل بر جواز آن میباشد.
و تسبیح امروزی با آن هستههای خرما فرقی ندارد بجز اینکه اینها بصورت منظمی در نخ ردیف شدهاند.
وقال فی الدر:
«لا بأس باتخاذ الـمسبحة لغيـر ریاء كما بسط في البحر».
وفی الرد:
«قوله: «لا بأْسَ باتخاذ المسبحة» بكسر الـميم: آلة التسبيح ودليل الجواز ما رواه أبو داود والترمذي والنسائي وابن حبان والحاكم وقال: «صحيح الإسناد» عن سعد بن أبي وقاص «أَنَّه دَخَلَ مَعَ رَسُولِ الله عَلَى امْرَأَةٍ وَبَينَ يَدَيهَا نَوىً أَوْ حَصَا تُسَبِّحُ بِهِ فَقَالَ: أُخْبِرِكِ بِمَا هُوَ أَيْسَرُ عَلَيكِ مِنْ هَذَا أَوْ أَفْضَلُ؟ فَقَالَ: سُبْحَانَ الله عَدَدَ مَا خَلَقَ فِي السَّمَاءِ وَسُبْحَانَ الله عَدَدَ مَا خَلَقَ فِي الأَرْضِ، وَسُبْحَانَ الله عَدَدَ مَا بَينِ ذَلِكَ، وَسُبْحَانَ الله عَدَدَ مَا هُوَ خَالِقٌ، وَالحَمْدُ لله مِثْلَ ذَلِكَ، والله أَكْبرُ مِثْلَ ذَلِكَ وَلاَ إِله إِلاَّ الله مِثْلَ ذَلِكَ، وَلاَ حَوْلَ وَلاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِالله مِثْلَ ذَلِكَ» فلم ينهها عن ذلك، وإنَّما أرشدها إلى ما هو أَيْسر وأَفْضل، ولو كان مَكْروهاً لبين لها ذلك. ولا يزيد السبحة على مضمون هذا الحديث إلا بضم النوى في خيط، ومثل ذلك لا يظهر تأثيره في المنع، فلا جرم أن نقل اتخاذها والعمل بها عن جاعة من الصوفية الأخيار وغيرهم، اللهم إلا إذا ترتب عليه رياء وسمعة فلا كلام لنا فيه الخ» [رد المختار: ۱/۴۸۱].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۷/۲/۱۴۲۰هـ.ق
تقسیم شیرینی و جشنگرفتن هنگام سالروز ولادت آنحضرت ج
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
آیا در ایام ولادت نبی مکرم اسلام جکارهایی چون توزیع شیرینی، سخنرانی و جشن و سرور جایر است؟ و اکنون در بعضی مناطق این کار را میکنند.
چون خود نبی مکرم اسلام جفرمودند: نوآوری در دین بدعت است آیا این جزو بدعت محسوب میشود؟ و اگر جایز نباشد و کسی آنها را جایز قرار دهد چه حکمی دارد؟
الجواب باسم ملهم اصواب
اگر به این نیت جلسه منعقد میکنند که در آن جلسه، سیرت آن حـضرت جبیان شـود و ترغیب به اتباع آنحضرت بوده و افرادی را که حقیقت اسلام خبر ندارند در جلسه دعوت میکنند تا از سیرت طیبه آنحضرت باخبر شوند، با توجه به این تفاصیل، انعقاد چنین جلسهای مستحب و موجب اجر و ثواب است بشرطی که خالی از بدعت باشد اما اگر جلسهای طبق رسومات غیر شرعی و عقائد فاسده باشد، در چنین جلسات نباید شرکت نمود. [کفایة المفتی: ۱۴۵/۱خیر الفتاوی: ۵۸۸/۱].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۲۷/۱/۱۴۲۰هـ.ق
جمعآوری پول توسط تیمهای فوتبال برای مسابقه
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
افرادی برای بازیکردن والیبال یا فوتبال مبلغی پول کنار گذاشتهاند تا بعد از پایان بازی به تیم برنده داده شود، حکم آن چطور است؟ حلال است یا حرام؟
الجواب باسم ملهم الصواب
گرفتن این پول جایز نیست، زیرا هریک از دو تیم که برنده میشود علاوه بر سرمایه خودشان، سرمایه تیم بازنده را برای خود برمیدارند.
قال فی الدر:
«ان شرط المال في المسابقة من جانب واحد، وحرم لو شرط فیها من الجانبین لأنه یصیر قماراً».
قال ابن عابدبن الشامی/:
«قوله: «من الجانبین» بان یقول ان سبق فرسك فلك علی كذا وان سبق فرسی فلی علیك كذا. زیلعی وكذا ان قال ان سبق ابلك أو سهمك الخ....تاتارخانیة» [رد المحتار: ۵/۲۸۵].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حـوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۹/۲/۱۴۲۰هـ.ق
استفاده از نامهای غیر اسلامی و عبری برای فرزندان
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
اسم «ناتانائیل» به معنی احسان الله است، زیرا در لغت یهودیها «ئیل» بمعنای خدا است و در فرهنگ لغت فارسی اسم «ناتانائل» به معنی احسان الله بوده، آیا این اسم به معنی احسان الله، صحیح است که مورد استفاده قرار دهیم و آیا اسمهای «ناتاشا» و آنجلا را هم میتوانیم بر روی بچهها بگذاریم؟
الجواب باسم ملهم الصواب
از حقوق اولاد بر پدر و مادر، یکی این است که بر آنان نام نیکوئی گذارند که شایسته و زیبنده شخصیت آنان بعد از بلوغ و در زمان کمال باشد، چون طفل برای همیشه طفل باقی نمیماند طوری نباشد که بعد در خود احساس حقارت کند و ارزش و احترام او را حفظ ننماید، ما مسمانان باید نامهایی انتخاب نماییم که با فرهنگ اسلامی خودمان مطابقت داشته بـاشد، طبعاً اسامی نامناسب فرهنگی، ضد فرهنگی تلقی میشود و داشتن یک نام خوب حق مشروع فرزند است و حتی فرزند میتواند در قیامت از پدر و مادر خود باز خواست نماید.
حضرت رسول اکرم جاسامی افرادی را که مسلمان میشدند اگر با دین جدیدشان (اسلام) همخوانی نداشت آنها را عوض میکرد و نام خوب میگذاشت.
بنابراین نامهایی که زشت و دلالت بر کفر و یا مشابهت با کفر و فرهنگ آنان داشته باشد بر فرزندان خودمان انتخاب نکنیم.
«فقد روی أبوداود باسناد حسن عن أبی الدرداءس قال قال رسول الله ج: «إِنَّكُمْ تُدْعَوْنَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِأَسْمَائِكُمْ وَأَسْمَاءِ آبَائِكُمْ فَأَحْسِنُوا أَسْمَاءَكُمْ»
اخیراً علیه ان یجنٌبه الأسماء التی فیها تمیٌع وتشبه وغرام كاسم هیام، وهیفاء ونهاد وسوسن ومیادة ونریمان وغادة وأحلام وما یشابهها، لـماذا؟ حتی تتمـز أمة الاسلام بشخصیتها وتعرف بخصائصها وذاتیتها وما هذه الأسماء الا فقدان لكیانها وانحدار لاعتبارها وتحطیم لـمـعنویاتها ویـوم تـصل الأمة الاسـلامي إلی هذا الـمستوی من التدنی والانحدار تتمزق إلی قطع وأوصال ویسهل علی كل عدو مغتصٌب ان یستحلٌ أرضها ویجعل اعزة اهلها اذلة كما هو حالنا الیوم ولا حول ولا قوة إلا بالله» [تربیة الأولاد: ۱/۸۷].
«وقال÷: أَحَبَّ أَسْمَائِكُمْ إِلَى اللَّهِ عَبْدُ اللَّهِ وَعَبْدُ الرَّحْمَنِ» [مسلم].
«وقد روی عن سیدنا رسول الله ان خیر الأسماء ما حمد وعبد أی ما كان مشتقاً من مادة الحمد مثل: محمد ومحمود وحامد الخ.....أو كان فیه صفة العـبودیة لله مثل: عبدالله وعبدالرحمن وعبدالسلام وعبدالرحیم وعبدالحیم..... الخ» [یسئلونک فی الدین والحیاة: ۶/۱۵۷].
پس گذاشتن نامهای آمده در استفتاء مناسب شأن امت اسلامی و زیبنده اولاد و جگرگوشههای شما نیستند زیرا در آینده اثرات روانی بدی بر آنان بجای خواهد گذاشت و هیچ پدر و مادری دانسته راضی نیست که آثار مخرب نام فرزند بر وی اثر گذارد.
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۱۵/۲/۱۴۲۰هـ.ق
بوسیدن دست کسی که از عمل بوسیدن خوشحال میشود
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
شخصی که توقع دارد مردم دستش را ببوسند و از این عمل خوشحال میشود، حکمش چیست؟
الجواب باسم ملهم الصواب
بوسیدن دست چنین شخصی مکروه است.
«عَنْ أَبِى مِجْلَزٍ قَالَ خَرَجَ مُعَاوِيَةُ فَقَامَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الزُّبَيْرِ وَابْنُ صَفْوَانَ حِينَ رَأَوْهُ. فَقَالَ اجْلِسَا سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ جيَقُولُ: مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَتَمَثَّلَ لَهُ الرِّجَالُ قِيَامًا فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ» [وفی الباب عن أبی امامة قال ابوعیسی هذا حدیث حسن الجامع الصحیح للامام الترمذی].
این حدیث اگرچه درباره قیام (ایستادن) است اما علتش تکبر است.
«وعن أبی الولید بن رشد ان القیام علی أربعة اوجه: الأول: محظور وهو ان یقع ممن یرید ان یقام الیه تكبراً أو تواضعاً علی القائمین إلیه» [عمدة القاری: ۲۳/۳۵۳ط بیروت].
«حدثنا احمد بن یونس الخ ان عبدالله بن عمر حدثه وذكر قصته قال: فدنونا یعنی من النبی جفقبلنا یده».
وفی عون المعبود:
«وقد صنف الحافظ ابوبكر الاصبهانی الـمقری جزء اً في الرخـصة في تـقبیل الید....وذكر فیه آثاراً صحیحة عن الصحابة والتـابعینش وذكـر بعضهم ان مالكاً أنكره وانكر ما روی فیه واجازه آخرون وقال الابـهری انما كرهها مالك إذا كانت علی وجه التكبر والتعظیـم من فعل ذلك به، فـاما اذا قبل انسان ید انسان او وجهه أو شیئاً من بدنه ما لم يكن عورة علی وجه القربة إلی الله لدینه أو لعلمه أو لشرفه فان ذلك جائـز، وتقبیل ید النبی جیقرب إلی الله، وما كان من ذلك لدنیا أو لسلطـان أو لشبهه من وجوه التـكبر فلا یجوز» [عون المعبود: ۱۴/۱۳۳، فتح الباری: ۱۱/۴۸، ارشاد الساری: ۹/۱۵۵].
«قال النووی تقبیل ید الرجل لزهده وصلاحه أو عمله أو شرفه أو صـیانته أو نحو ذلك، من الأمور الدینیة لا یكره بل یستحب فان كان لغناه أو شوكته أو جاهه عند اهل الدنیا فمكروه شدید الكراهة» [تحفة الاحوذی: ۷/۵۲۸].
وفی الکوکب الدری:
«ولا رخصة في تقبیل الید لغیر العالم والعادل علی المختار» [الکوکب الدری: ۳/۳۹۴].
وفی الهندیة:
«وكان صدر الشهید یفتی الكراهة في هذا الفصل من غیر تفصیل كذا في الذخيرة» [الهندیة: ۲/۳۶۹].
وقال الطحطاوی فیه خمسة أقوال:
۱- «كراهة التقبيل مطلقاً.
۲- لا بأس به مطلقاً.
۳- ان كانت القبلة للتبرك كتقبیل ید العالم.....فقد رخصه بعض الـمتأخرین.
۴- تفبیل من لا یتبرك به وانما أراد فاعلها عرض الدنیا وهو مكـروه.
۵- ان أراد فاعلها تعظـیم الـمسلم واكر امه فلا بأس بها».
مفتی اعظم پاکستان حضرت مولانا مفتی، محمد شفیع/در این موضوع رسالهای دارند به نام «دستبوسی اور قدمبوسی»، ایشان پس از ذکر روایات حدیث و آثار صحابه و تابعین و اقوال فقهاء چنین نتیجه میگیرد:
۱- تقبیل و معانقه اگر با شهوت باشد اتفاقاً جایز نیست البته زن و کنیز از این مستثنی هستند.
۲- اگر تقبیل و معانقه به خاطر شفقت، تعظیم و یا اکرام باشد اتفاقاً جایز و از سنت ثابت است.
۳- اگر در تقبیل و معانقه منکرات بوجود آید اتفاقاً مکروه است.
سپس ایشان منکرات را ذکر میکند:
۱- اگر کـسی به سبب دست بوسی در دلش تکبر و عجب پیدا میشود نباید به مردم مهلت دست بوسی را بدهد.
۲- اگر احتمال ایذا باشد ترک کند.
۳- اگر کسی که دستش را میبوسد در دلش خطر تکبر و غرور باشد نباید مردم دست او را ببوسند، اجتناب از آن ضروری است. [جواهر الفقه الاسلامی، رساله دست بوسی اور قدم بوسی: ۱/۲۰۲].
والله أعلم بالصواب
خدانظر-عفا الله عنه-
دار الفتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۱۵/۲/۱۴۲۰هـ.ق
جراحیکردن خالهای روی صورت
چه میفرمایند علمای دیـن در مسئله ذیل:
آیا عمل گردن خالهایی که روی صورت بعضی از مردم هستند، از نظر شریعت گناه است یا نه؟
الجواب باسم ملهم الصواب
خالهایی که درمیان مردم رواج دارد که با سوزن بدنشان را سوراخ سوراخ میکنند شرعاً گناه است، آنحضرت جچنین فردی را ملعون قرار دادهاست.
اما اگر کسی قبلاً بر اثر نادانی و بیتوجهی چنین کاری را مرتکب شده است و حالا ازاله آن بدون عمل جراحی امکانپذیر نمیباشد، این نوع افراد بر این گناه خود استغفار و توبه کنند و ازاله آن لازم نیست و در نمازهای او خللی وارد نمیشود.
وفی الرد:
«يستفاد مما مرّ حكم الوشم في نحو اليد، وهو أنه كالاختضاب أو الصبغ بالـمتنجس، لأنه إذا غرزت اليد أو الشفة مثلاً بإبرة ثم حشي محلها بكحل أو نيلة ليخضر تنجس الكحل بالدم، فإذا جمد الدم والتأم الجرح بقي محله أخضر، فإذا غسل طهر لأنه أثر يشق زواله لأنه إلا بسلخ الجلد أو جرحه، فإذا كان لا يكلف بإزالة الأثر الذي يزول بماء حارّ أو صابون فعدم التكليف هنا أولى... وفي «الفتاوي الخيرية» من كتاب الصلاة: سئل في رجل على يده وشم هل تصح صلاته وإمامته معه أم لا؟ أجاب نعم تصح صلاته وإمامته بلا شبهة، والله أعلم اهـ» [رد المحتار: ۱/۲۴۲].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۱۳/۲/۱۴۲۰هـ.ق
حکم زدودن خالهای پوست و صورت
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
خالهای برجسته و سیاهی که بر روی صورت هستند اگر مادر زادی نباشند آیا حمل کردن آنها جایز است یا نه و اگر مادر زادی باشند، حکمش چیست؟
الجواب باسم ملهم الصواب
خالها و نشانهای مادر زادی یا غیر مادر زادی که بر پوست و صورت وجود دارند اگر برداشت آنها ضرری نداشته باشد عملکردن آنها اشکالی ندارد.
وفی الهندیة:
«من له سلعة زائدة يريد قطعها ان كان الغالب الهلاك فلا یفعل والاً فلا بأس به كذا في خزانة الـمفتین» [الهندیة: ۵/۳۶۰ کذا فی عمدة القاری: ۱۴/۱۷۹].
سلعه را در لغت کورک، دمل یا زائدهای در بدن مثل غده میان پوست و گوشت میگویند. [الـمنجد فی اللغة ترجمه فارسی: ۱/۷۶۳].
وفی الهندیة:
«إذا أراد ارجل أن یقطع اصبعاً زائدة أو شیئاً آخر نال نصیر/ان كان الغـالب علی من قطع مثل ذلك الهلاك فانه لا یفعل وان كان الغالب هو النجاة فهو فی سعة من ذلك» [الهندیة: ۵/۳۶۰ کذا فی عمدة القاری: ۱۴/۱۷۹].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۲۱/۳/۱۴۲۰هـ.ق
رفتن زنان به حمام عمومی
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
در منطقه ما زنان به صورت دستجمعی به حمامهای عمومی کـه عبارت از یک سالن بزرگ میباشد رفته و اکثر برهنه غسل میکنند آیا به این صورت، حمام رفتن جایز است یا نه؟
الجواب باسم ملهم الصواب
رفتن زنها به حمامهای عمومی اصلا جایز نیست چون داخل حـمام عمومی زنها لخت میباشند، اما برای حمامهای انفرادی در صورتی که در خانه اصلاً امکان غسل نباشد بدون آرایش و لباس زینتی با حجاب کامل اشکالی ندارد.
قال فی الدر:
«ویمنعها من زیارة الاجانب....ومن الحمام الا النـفساء وان جاز بلا تز یین وكشف عورة أحد».
وفی الرد:
«قوله: «ومن الحمام الخ» الـمنع منه قول الفقيه، وخالفه قاضيخان فقال: دخوله مَشْروع للنساء والرجال، خلافاً لـما قاله بعض الناس، لكن إنَّما يباح إذا لم يكن فيه إنسان مَكْشوف العورة اهـ.
وعلى ذلك فلا خلاف في منعهم للعلم بأنَّ كثيراً منهنَّ مَكْشوف العورة، وقد وردت أحاديث تؤيد قول الفقيه وورد استثناء النفساء والـمريضة، وتمامه في «الفتح»، وقال قبله: وحيث أبحنا لها الخروج فإنَّما يباح بشرط عدم الزينة وتغير الهيئة إلى ما يكون داعية لنظر الرِّجال والاسْتمالة. قال الله تعالى: ﴿وَلَا تَبَرَّجۡنَ تَبَرُّجَ ٱلۡجَٰهِلِيَّةِ ٱلۡأُولَىٰ﴾[الأحزاب: ۳۳]» [رد المحتار: ۲/۷۲۲].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۲/۲/۱۴۲۰هـ.ق
قبول توبه همجنسگرا
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
جزای شخص یا اشخاصی که مرتکب همجنسگرایی شدهاند، طبق مجازات شرع اسلام (که در جایی ملاحظه کردم سه راه بیشتر نیست، سوزاندن، پرتکردن شخص که مرتکب گناه شد، در حال بسته بریدن دستان و پاها، کشتن شخص با شمشیر) باید محاکمه شوند، درحالی که شخص یا اشخاص از کرده خود پشیماناند و میدانند که مرتکب چه خلاف بزرگی شدهاند، حکم خداوند در اینجا چیست؟
الجواب باسم ملهم الصواب
بر مسلمان مطلع و آگاه از حال آنان لازم است که پردهپوشی افراد مذکور را بنمایند و ای بهتر است و آنان را به مقامات قضائی معرفی نکنند.
وفی الحدیث:
«قال هشام: فحدثنی يزيد بن نعیم عن ابیه ان رسول الله صلي الله عليه وسلم قال له حين رآه: «وَاللَّهِ يَا هَزَّالُ لَوْ كُنْتَ سَتَرْتَهُ بِثَوْبِكَ كَانَ خَيْراً مِمَّا صَنَعْتَ بِهِ» قال فی التـنقیح: اسناده صالح» [اعلاء السنن: ۱۱/۴۷۹].
اگر امر و جرم آنان به نزد قاضی با بینه شرعی ثابت شود حد بر آنان اجرا میشود و حد پاککننده گناه آنان نخواهد بود، بلکه با توبه از گناه، پاک میشوند و توبه کنند امید است که خداوند متعال آن را بپذیرند.
قال الله تعالی:
﴿وَٱلَّذِينَ لَا يَدۡعُونَ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ وَلَا يَقۡتُلُونَ ٱلنَّفۡسَ ٱلَّتِي حَرَّمَ ٱللَّهُ إِلَّا بِٱلۡحَقِّ وَلَا يَزۡنُونَۚ وَمَن يَفۡعَلۡ ذَٰلِكَ يَلۡقَ أَثَامٗا ٦٨ يُضَٰعَفۡ لَهُ ٱلۡعَذَابُ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ وَيَخۡلُدۡ فِيهِۦ مُهَانًا ٦٩ إِلَّا مَن تَابَ وَءَامَنَ وَعَمِلَ عَمَلٗا صَٰلِحٗا فَأُوْلَٰٓئِكَ يُبَدِّلُ ٱللَّهُ سَئَِّاتِهِمۡ حَسَنَٰتٖۗ وَكَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِيمٗا ٧٠﴾[الفرقان: ۶۸-۷۰].
وفی الدر:
«فلا تجوز الشفاعة فیه بعد الوصول للحاكم ولیس مطهراً عندنا بل الـمــطهر التوبة واجمعوا انها لا تسقط الحدٌ في الدنیا».
شفاعت در این باره بعد از بردن پروند و وصول به نزد حاکم درست نیست (و این حکم بعد از قضاوت قاضی و صدور حکم میباشد) اما قبل از صدور حکم، سفارش درست است.
وفی الرد: «قوله: «وأجمعوا الخ» الظَّاهر أنَّ الـمرادَ أنَّها لا تسقط الحد الثابت عند الحاكم بعد الرفع إليه، أما قبلـه فيسقط الحد بالتوبة، حتى في قطاع الطَّريق.... وفي «البحر» عن «الظَّهيرية»: رجل أتى بفاحشة ثمَّ تاب وأناب إلى اللّه تعالى فإنَّه لا يعلم القاضي بفاحشته لإقامة الحد عليه، لأنَّ السِّترَ مندوب إليه اهـ» [رد المحتار: ۳/۱۵۴].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۱۷/۲/۱۴۲۰هـ.ق
پرزدادن و دودکردن موی سر و یـا بدن
چه میفرمایند علمای دین در مسائل ذیل:
۱- شخصی به بچه و کودکی به اصطلاح بلوچی «پرز» میدهد یعنی اینکه از ریش خود یا موی زیر بغل یا سر کمی بیرون میکند و به آن بچه میدهد، آیا این عمل از نظر شریعت درست است یا خیر؟
۲- بعضی هستند که لباسهای میت مثل (کت، کلاه، عمامه) را نگه میدارند اگـر کسی مریض بشود تکهای از آن را دود میکنند. آیا این از نظر شریعت درست است یا خیر؟
الجواب باسم ملـهم الصواب
ج س ١ و ٢: این هردو عمل در شرع ثبوتی ندارند زیرا که از خیر القرون چنین چیزی ثابت نمیباشد و تحت هیچ قانونی از قوانین شرعی داخل نیستند.
والله أعلم بالصواب
خدا نظر-عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۱۳/۳/۱۴۲۰هـ.ق
حکم جوائز در مسابقات
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
حکم جوائزی را که در مسابقات به شرکتکنندگان تعلق میگیرد، با تمام انواع آن بیان بفرمایید.
الجواب باسم ملهم الصواب
ابتداً باید گفت جوائزی که در مسابقات به شرکتکنندگان داده میشود چهار صورت دارد.
۱- جایزهای که به شخص برنده داده میشود از طرف شخص ثالثی (حقیقی یا حقوقی) همانند مسئولین و مدیریت باشگاه و... باشد اشکالی نداشته و جایز است.
۲- جایزه که از یک طرف تعیین شده باشد مثل اینکه زید به عمرو میگوید باهم مسابقه میدهیم اگر شما برنده شدید من به شما جایزه میدهم و اگر من برنده شدم چیزی از شما نمیخواهم این صورت هم جایز و اشکالی ندارد.
۳- طرفین شرکتکننده در مسابقه قرار میگذارند که هریک از دو شرکتکننده که برنده شد به دیگری جایزه بدهد یا اینکه هردو شرکتکننده مبلغ را مشترکاً جمع نموده که در پایان مسابقه به برنده داده میشود، این حرام و ناجایز است.
۴- طرفین شرکتکننده مبلغ مشترکی را جمع نموده و به شخص ثالثی میدهند طرف ثالث در مسابقه شرکت نموده که اگر مزد ثالث یا یکی از دو طرف شرکتکننده مساوی شدند جایزه به هیچیک تعلق نمیگیرد در صورتی که فرد ثالث بر برد و باخت یقین نداشته باشد و احتمال هردو صورت باشد اشکالی ندارد و جایز است.
مثل اینکه زید و بکر مسابقه میدهند و نفری هزار تومان جمع نموده و روی هم میگذارند و شخص دیگری بنام خالد را بدون اینکه از او چیزی بگیرند شریک نموده و میگویند اگر تو برنده شدی دو هزار تومان ما از شما باشد و اگر ما دو نفر برنده شدیم از شما چیزی نمیگیریم، بعداً اگر در مسابقه خالد برنده شود دو هزار را برمیدارد ولی اگر بکر و زید از خالد سبقت گرفته در مسابقه برنده شدند پس اگر هردو باهم برنده شدند به هیچکدام از این دو، چیزی تعلق نمیگیرد اما اگر یکی بر دیگری سبقت گرفت، سبقتگیرنده مستحق دو هزار تومان مشترک خواهد شد.
وفی الدر:
«ولا بأس بالـمسابـقة في الرمی والفرس والابل والاقدام حل الجعل ان شرط الـمال في الـمسابقة من جانب واحد وحرم لو شرط فیها من الجانبين لأنـه یـصير قماراً الا إذ ادخلا ثالثا حللا بینهما بفرس كف ء لفرسیمها یتوهم ان سبقهما والا لم یجز ثم إذا سبقهما أخذ منهما وان سبقاه لم یعطهما وفیما بينهما ایهما سبق أخذ من صاحبه» [الدر المختار: ۵/۲۸۵].
قال العلامة محمد تقی العثمانی:
«وأما الـمسابقة بعوض وهی مراهنة فلها صور مختلفة.
الأولی: ان یكون العوض كالجائزة الـمقدمة من غیر متسابقین كالامام أو غیره وهذا جائز بالاجماع.....
الـصورة الثانیة: ان یكون الـمال من أحد الجانبین فقط....فهذا جائز.
الصورة الثالثة: أن یكون الـمال من أحد ا لجانبین بان یقول ان سبفتنی فلك علـی كذا وان سبقتك فلی علیك كذا فهذا حرام بالاجماع.
والصورة الرابعة: ان یدخل الـمتسابقان في الـمسابقة ثالثاً وهو الذی مـحللاً وصورته ان یخرج كل واحد من الاثنین مالا ولا یخرج الثالث شیئاً ویقولان للثالث ان سبقتنا فالـمالان لك وان سبقناك فلا شیی ء لنا علیك فان سبقهما الثالث استحق الـمالین وان سبقا الثالث فان سبقاه معاً فلا شیی ء لواحد منهما علی صـاحبه وان سبقاه علی الـمتعاقب فالذی سبق صاحبه یستحق الـمالعلي صاحبه وصاحبه لا يستحق الـمال علیه» [تکملة فتح الملهم: ۳/۳۹۰، ۳۹۱].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
رفتن زنان به کتابفروشی
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
آیا زنان میتوانند برای خرید و انتخاب کتاب با حجاب شرعی به کتابفروشی که فروشنده آن مرد است بدون ضرورت و در صورت وجود مرد، بروند یا نه؟
الجواب باسم ملهم الصواب
زنان میتوانند با رعایت حجاب جهت تأمین نیازمندیهای خود از خانه بیرون بروند بشرطیکه مأمون از فتنه و بدور از کشف چهره باشد.
کتب العلامة المحقق الشیخ محمد تقی العثمانی دام اقباله بعد بحث طویل ومناقشة الآراء وذکر الأحادیث فی التکملة الفتح الملهم:
«فالحاصل ان المرأة مأمورة في القرآن الكریم بأن تستفر في بیتها ولا تخرج الا لحاجة ثم ان خرجت لحاجة فهی مأمورة بستر الوجه بادناء الجلباب أو البرقع وبان لا تسفر عن وجهها» [تکملة فتح الملهم: ۴/۲۶۹].
وایضاً کتب فی ص: ٢٦٢
«وان هذه الأحادیث ومنها حـدیث الباب حـدیث عـائشة، قـالت: خرجت سـودة.......وقال÷: انه قد أذن لكنٌ أن تخرجن لحاجتكن وحدیث ابن عمر مرفوعاً لیس للنساء نصیب في الخـروج الا مضطرة» [کما رواه الطبرانی].
و جاء فی کنز العمال:
«تدٌل بوضوح ان الاصل فی المرأة ان تكون محتجبة ببیتها وان تخفی شخصها من الاجانب ولا تخرج من بیتها الا لحاجة ولكن المرأة ربما تحتاج الی الخروج لحوائجها الطبیعیة فانه قد ابیح لها الخروج فی مثل هذه الاحوال محتجبة بالبرقع والجلباب بحیث لا یبدو من بدنها شیء وهی الدرجة الثانیة من الحجاب» [کنز العمال: ۸/۲۶۳].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۱۳/۳/۱۴۲۰هـ.ق
اجزای حرام حیوان حلال گوشت
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
از اجزای حیوان چند چیز خوردنش حرام است لطفاً با دلیل بیان فرمایید.
الجواب باسم ملهم الصواب
از اجزای بدن حیوان هفت چیزاند که خوردنشان حرام است.
۱- خونی که در وقت ذبح جاری میشود.
۲- آله تناسل حیوان نر.
۳- آله تناسل حیوان ماده.
۴- بیضه حیوان.
۵- مثانه (شاشدان).
۶- کیسه صفراء (زهره).
۷- غدهای که در بدن حیوان باشد.
وفی الدر المختار:
«ما یحرم اكله من اجزاء الحیوان المأكول سبعة الدم المسفوح والذكر والانثیان والقبل والغدة والمثانة والمرارة» [الدر المختار مع الرد: ۵/۲۱۹].
چنانکه این هفت چیز را به صورت شعر در آوردهاند:
إذا ما ذكیت شـاة فكلها سوی سبع ففیهن الوبال
فحاء ثم خاء ودال ثم ميمان وذال
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۲۰/۳/۱۴۲۰هـ.ق
چه کارهایی در مراسم عروسی جایز است/معنی حوا و مریم
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
۱- پیامبر اکرم جدرباره انجام مراسم عروسی چه دستوری دادهاند و در مراسم عروسی چه کارهایی خوب و مستحب هستند و چه کارهایی مکروه و ناجایز میباشند.
۲- معنی اسمهای حوا و مریم چیست؟
الجواب باسم ملهم الصواب
امور ذیل در مراسم عروسی خوب و پسندیدهاند:
۱- انجام گرفت عقد نکاح در روز جمعه زیرا که علماء سلف و بزرگان دین این را مستحب قرار دادهاند و نیز جمعه روز بسیار خوب و شریفی میباشد.
وفی المفصل:
«یستحب عقد النكاح یوم الجمعة لأن جماعة من السلف استحبوا ذ لك مـنهم سـمرة بن حبیب وراشد بن سعید وحبیب بن عتبه ولأنه یوم شریف ویوم عید وفیه خلق الله آدم÷ والأولی أن یكون العقـد مساء الجمعة» [المفصل فی أحکام المرأة: ۶/۱۴۷].
۲- مستحب است که عروسی و زفاف در ماه شوال انجام گیرد زیرا که پیامبر گرامی جبا حضرت عائشه صدیقهل در ماه شوال عروسی کرد و حضرت عائشه صدیقه میفرماید: من خوشبختترین زوجه رسول اکرم جبودم و این خوشبتی خویش را از جهت انجامگرفتن عقد عروسی را در ماه شوال میدانست.
اخرج الامام مسلم فی صحیحه: «عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ تَزَوَّجَنِى رَسُولُ اللَّهِ جفِى شَوَّالٍ وَبَنَى بِى فِى شَوَّالٍ فَأَىُّ نِسَاءِ رَسُولِ اللَّهِ جكَانَ أَحْظَى عِنْدَهُ مِنِّى. قَالَ وَكَانَتْ عَائِشَةُ تَسْتَحِبُّ أَنْ تُدْخِلَ نِسَاءَهَا فِى شَوَّالٍ» [المفصل فی أحکام المرأة وبیت المسلم: ۶/۱۴۶، صحیح مسلم: ۹/۲۰۹ داداحیاء التراث العربی].
۳- انجامگرفتن مراسم ازدواج در مسجد، زیرا که مسجد جایی عمومی است و همه بدون تکلف در جمع مسجد میشوند.
دلیله:
«یستحب أن یـعقد النكاح في الـمسجد فقد أخرج الامام الترمذی في جامعه عن عائشةل قالت قال النبی جاعـلنوا هذ ا النكاح واجعلـوه في الـمساجد واضربوا علیه الدف».
۴- ولیمهکردن (یعنی در روز عروسی غذا درستکردن و به مردم غذادادن) در عروسی تا حد توان خوب و مستحب میباشد.
دلیله:
«ولیمة الزواج وهی الطعام الذی یصنع عند العرس وهی مستحبة یقوم بها ارواج في هذه الـمناسبة السعیدة فقد أخـرج الامـام البخاری في صـحیحه عـن عبدالرحمن وقد تزوج النبي جقال له: أولم ولو شاة» [صحیح البخاری].
۵- جهت اعلان و خبر رسانیدن به مردم که در این محله عروسی است و از دایره و دف، سرودهها و شعرهای مباح و اسلامی استفادهکردن اشکال ندارد اما نباید داخل مسجد دف بزنند بله خارج از مسجد دف بزنند.
علماء میفرمایند: آن دایره و دف جایز است که زنگوله نداشته باشد و نیز بـاید دخـترهای کوچک که هنوز به حد بلوغ نرسیدهاند دف بزنند و شعر و سرود چنان اشعار و سرودی باشند که در آنها وصف و تعریف زیباییهای زنان و فسق و فجور و اشعار خلاف شرع نباشد، بلکه تماماً اشعار اسلامی و مباح باشند.
دلیله:
«قال النبي ج: أَعْلِنُوا هَذَا النِّكَاحَ وَاجْعَلُوهُ فِى الْمَسَاجِدِ وَاضْرِبُوا عَلَيْهِ بِالدُّفُوفِ».
وفی حدیث آخر:
«قال النبي ج: فَصْلُ مَا بَيْنَ الْحَرَامِ وَالْحَلاَلِ الدُّفُّ وَالصَّوْتُ».
قال الجزری فی النهایة:
«یريد اعلان النكاح وذلك بالصوت والذكر في الناس یقال له صوت وصيت انتهی و(الدف) قال القاری في الرقاة: الصوت: ای الذكر والتشهیر والدف أی ضربه فانه يتم به الاعلان».
«قال ابن الملك: لیس المراد ان لا فرق بین الحلال والحرام في النكاح إلا هذا الامره فان الفرق یحصل بحضور الشهود عند العقد بل المراد الترغيب إلی اعلان أمر النكاح بحيث لا یخفي علی الاباعد، فالسنة اعلان النكاح بضرت الدف وأصوات الحاضرین بالتهنئة أو النغمة في انشاد الشعر المباح».
قال صاحب تحفة الأحوذی:
«قلت الظاهر عندی والله تعالى اعلم ان المراد بالصوت ههنا الغناء المباح فان الغناء المباح بالدف جائز في العرس، یدل علیه حديث الربیع بنت معوذ الاتی في هذا الباب وهو حدیث صحيح أخرجه البخاری وفیه: «فجعلت جویریات لنا یضربن بالدف ویندبن من قتل آبائي يوم بدر».
«وروی البخاری في صحیحه: عن عائشةل انــها زفت امـرأة إلی رجل من الأنصار فقال النبي ج: «یا عائشة ماكان معكم لهو فان الانصار یـعجبهم اللهو» قال الحافظ في روایة شـریك: فقال فهل بعثتم معها جاریة تضرب بالدف وتغني».
«وأخرج النسـائی من طريق عامر بن سعد عن قریظة بن كعب وأبي مسعود الأنصاريين قال: انه رخص لنا في اللهو عند الـعرس. الحدیث وصححه الحاكـم ولـلطبـرانـی من حدیث السائب بـن یزید عن النبي جقیل له أتزخص لنا هذا؟ قال نعم انه نكاح لا سـفاح اشیدوا النكاح. انتهي.... قال الفقهاء الـمراد بالدف ما لاجلاجل لـه كذا ذكره ابن الهمام» [تحفة الاحوذی: ۴/۲۰۹].
کارهای ناجایز و زشت در مراسم عروسی
کارهای زشت، ناپسند، مکروه و ناپسند در مراسم عروسی عبارتند از:
جمعشدن زنهای بیحجاب و مخلوطشدن زنان با مردان نامحرم و تهیه غذاهای گوناگون که از وسع و توان داماد خارج باشد و مشروب نوشی، رقص و پایکوبی زنهای بیحجاب و اجارهکردن زنان ترانهخوان تا برای زنان نامحرم ترانه بخوانند.
اسراف در غذا لباس و نیز فقط سرمایهداران را دعوتکردن که همه این امور ناجایز میباشند.
دلیله:
«عَنْ أَبِى هُرَيْرَةَ أَنَّهُ كَانَ يَقُولُ شَرُّ الطَّعَامِ طَعَامُ الْوَلِيمَةِ يُدْعَى لَهَا الأَغْنِيَاءُ وَيُتْرَكُ الْفقراء» [صحیح البخاری].
«فمن المنكرات الافراح ما یكون وقت الزفاف من التبرج النسـاء واخـتلاطهن بالرجال ومنها التكلف فوق طاقتهم باعداد الـمعدات وصنع انواع الأطعـة وربما اضافوا اتلیها انواع الخمر ططیباً لنفوس الـمدعوٌین وفیها ما یكون مـن جـماعات النساء اللاتی یدعین للعرس، ومن الاسراف والتبذیر ثیاب جدیدة متنوعة الازیاء وحلی بدیعة متغایره الاصناف والاشكال وأموال تدفع للمغنٌیات والراقصات والمامشاط» [الزواج الاسلامی، طارق جمیل کاخیه].
۲- حوا مادر آدمیان، زوجه حضرت آدم÷اسمی است که آدم زوجه خود را به آن نامید و بدان واسطه حوا به امٌ البشر ملقٌب شد. [اختصار از لغتنامه دهخدا: ۱۹/۸۲۶].
مریم دوشیزه باکره پاک و پرسا و عفیفه از اولاد حضرت داود÷که فرشته حضرت جبرئیل÷به او حضرت مسیح را بشارت داد.
«مریم: القدسیة العذراء ابنة یواكم وحنة من سبط یهوذا آل داود وعاشت في الناصرة حیث ظهر لها الملاك جبرئیل (الملاك یعنی فرشته وبشرها بالحبل بالمسيح الكلمة المجسد» [منجد الاعلان: ص ۶۵۷].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۲۲/۳/۱۴۲۰هـ.ق
ظاهرشدن زن با نقاب در انظار عمومی
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
آیا زن در انظار بیگانگان با نقاب و یا روبند میتواند نماز بخواند با توجه به اینکه کشف چهره نزد فقهاء ممنوع است.
الجواب باسم ملهم الصواب
پوشانیدن چهره در جایی که خوف فتنه و فساد باشد برای زن لازم است و کشف آن در چنین صورتی در انظار بیگانگان ممنوع است لذا در صورت احتمال فتنه و فساد در انظار بیگانگان در حال نماز و یا غیر نماز چهره را بپوشاند اگرچه پوشانیدن چهره در نماز فرض نیست.
وفی الدر: «وتمنع المَرْأَة الشَّابة مِنْ كَشْفِ الوَجْه بين الرِّجال لا لأنَّه عورةٌ بل (لخوفِ الفِتْنة) كمسِّه وإنْ أَمِنَ الشَّهْوة، لأنَّه أَغْلَظُ» [الدر المختار مع الرد: ۱/۲۲۹].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر-عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان
دروغ بقصد خیر و مصـلحت بیمار
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
زن پیر و ناتوانی است که فشار خون دارد ولی غذایی که او میل به آن دارد مثل گوشت گوسفند، برای وی مضر است و ما ناچار به او گوشت گوسفند نمیدهیم و به جای آن گوشت مرغ میدهیم و میگوییم این گوشت گوسفند است، یا اینکه آب یک جای مخصوصی میخورد و ما گاهی از همانجا و گاهی از پیش خودمان آبی به او میدهیم و میگوییم این از همان آب است و یا غذایی که برای او فایده دارد نمیخورد و ما مجبوراً به او میگوییم که دکتر این را برایت نوشته که بخوری، بعد میخورد.
حال سؤال این است که آیا این دروغ حساب میشود و ما مرتکب گناه میشویم یا نه؟
الجواب باسم ملـهم الصواب
دروغ سه صورت دارد:
۱- واجب، مثلاً برای نجاتدادن مظلوم از دست ظالم، یا پوشیدن مال امانت از چپاول.
۲- مباح، مثل دلجویی فردی یا اصلاح بین مردم.
۳- حرام و گناه، مثلاً برای چیزی که با راستگویی و دروغگویی هردو میسر میشود، دروغ گوید.
با این توضیح، چنین معلوم میشود که قصد شما پسندیده و خوب است، اشکال ندارد و بر شما گناهی نمیشود.
وفی الرد:
«واعلم أنَّ الكذبَ قد يباح وقد يجب، والضَّابط فيه كما في «تبيين المحارم» وغيره عن الإحْياء أن كل مَقْصود محمود يمكن التوصل إليه بالصدق والكذب جميعاً، فالكذب فيه حرام، وإن أمكن التوصل إليه بالكذب وحده فمباح إن أبيح تحصيل ذلك الـمقصود، وواجب إن وجب تحصيله، كما لو رأى معصوماً اختفى من ظالم يريد قتله أو إيذاءه فالكذب هنا واجب، وكذا لو سأله عن وديعة يريد أخذها يجب إنكارها ومهما كان لا يتم مقصود حرب أو إِصْلاح ذات البين أو استمالة قلب المجني عليه إلاَّ بالكذب فيباح» [رد المحتار: ۵/۳۰۳].
وفی التحریر المختار:
«قوله: «أو استمالة قلب الـمجني عليه إلا بالكذب فيباح» إلا أنه ينبغي أن يحترز منه ما أمكن، لأنه إذا فتح باب الكذب على نفسه فيخشى أن يتداعى إلى ما يستغني عنه وإلى ما لا يقتصر على حدّ الضرورة أهـ» [التحریر المختار: ۵/۳۱۱].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان
به شوخی به خدا و پیامبر اهانت کردن
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
شخصی که به دین اسلام اعتقاد کامل دارد ولی فرایض اسلامی را انجام نمیدهد و گاهی اوقات برای اینکه لج کسی را در بیاورد به خدا و پیامبر توهین و اهانت میکند، آیا این شخص مرتد حساب میشود یا نه؟
الجواب باسم ملهم الصواب
بر مسلمان لازم است که آنقدر حب الله رب العزت و رسول الله جرا در دل و جـان داشته باشد که حاضر نباشد حریم مقدسشان را بازیچه قرار داده و ادا در آورد و از این طریق بر دیگران فشار روانی وارد کند.
با انجامندادن فرایض اسلامی و با داشتن اعتقاد و ایمان درست کافر نمیشود البته فاسق و مستحق جهنم است.
استخفاف و اهانت هرچند که به شوخی هم باشد موجب کفر میباشد، بر او لازم است توبه نماید و از این عمل شنیع و زشت خود باز آید و از خداوندأاستغفار بخواهد و با خانمش تجدید نکاح کند و اگر این فرد زن است تجدید نکاح لزومی ندارد چون از نکاح مرد بیرون نمیرود.
وفی الرد:
«وفي الفتح: من هزل بلفظ كفر ارتد وان لم یعتقده للاسـتخفاف فهو ككـفر العناد».
وفی الرد:
«قولـه: «من هزل بلفظ كفر» أي تكلم به باخْتياره غير قاصد معناه..... وأشار إلى ذلك بقولـه: «للاستخفاف» فإن فعل ذلك استخفافاً واستهانة بالدين فهو أمارة عدم التصديق لان قصد الاستخفاف مناف للتصديق» [رد المختار: ۳/۳۱۰-۳۱۱].
وفی الدر:
«في فتاوی المصنف: ویجب الحاق الاستهزاء والاستخفاف به لتعلٌق حقه ایضاً» [الدر المختار: ۳/۳۱۷].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۷/۴/۱۴۲۰هـ.ق
بلندکردن دستها در مراسم عزاداری/ قرآنخوانی در مراسم عزاداری/حکم نسوار
چه میفرمایند علمای دین در مسائل ذیل:
۱- بلندکردن دستها هنگام دعا در مراسم عزاداری چگونه است؟
۲- خواندن قرآن (بدون ترجمه) در مراسم عزاداری و غیر از آن؟
۳- حکم نسوار از دیدگاه شریعت چیست؟
الجواب باسم ملهم الصواب
۱- دعای اجتماعی در تعزیت همراه با بلندکردن دستها طوری که امروزه رواج دارد مسنون نیست، چنانکه مفتی اعظم پاکستان مولانا مفتی محمد شفیع/در «امداد المفتین» میفرمایند: «چندین واقعات تعزیه از سلف منقول است مگر این طریقه (که امروزه رواج دارد) در یک جای هم منقول و مأثور نیست پس این را یک رسم شرعیدانستن و بر آن پایبندشدن (التزامنمودن بطوری که گاهی آن را ترک ننمایند) شکی نیست که آن را در بدعت داخل میکند» [امداد المفتین: ۲/۲۱۵].
بنابراین این رسم مروج را ترک نمودن بهتر است، و اگر گاهگاهی کسی بدون التزام و بدون اینکه آن را مسنون بداند رفع یدین بکند چندان مشکلی ندارد.
۲- و رسم دیگر مروج این است که ملا صاحب در جلسه تعزیت نشسته و مردم گروه گروه برای تعزیت میآیند، ملا صاحب شروع به خواندن سورهای میکند و در خاتمه اجتماعی دعا میکنند، از سلف نیز به این کیفیت منقول نیست بنابراین التزام به چنین رسمها (که در کتاب الله یا سنت آنحضرت جاصلی ندارد) فعل پسندیده و درستی نیست اگرچه مطلق به تلاوت قرآن مجید، بدون مشخص نمودن زمان یا مکان امر مستحسن و خوبی است و ثوابش به روح میت انشاء الله خواهد رسید.
۳- نسوار حرام نیست.
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۲۰/۵/۱۴۲۰هـ.ق
عیادت زنان از بیماران نامحرم
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
آیا زنان میتوانند به عیادت بیماران غیر محرم بروند؟ و آیا میتوانند به عروسیها و فاتحه مردگان غیر محرم بروند یا نه؟ و شوهران آنها که اجازه رفتن به آنها میدهند حکمشان چیست؟
الجواب باسم ملهم الصواب
زنان نمیتوانند به عیادت بیماران غیر محرم، عروسیها و فاتحه مردگان بروند و اگر شوهرانشان به آنها اجازه بدهند، هردو گنهکار میشوند.
قال العلامة علاء الدین حصکفی:
«ویمنعها من زیارة الاجانب وعبادتهم والولیمة وان اذن كانا عاصین».
وفی الرد:
«قوله: «والولیمه» ظاهر ولو كانت عند المحارم لأنها تشتمل علی جمع فلاتخلو من الفساد عادة» [رد المحتار: ۲/۷۲۲].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۲۲/۵/۱۴۲۰هـ.ق
حکم ماء الشعیر (آب جو)
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
نوشیدن ماء الشعیر (آب جو) از نظر شرع مقدس جایز است یا خیر؟ لطفاً توضیح دهید؟
الجواب باسم ملهم الصواب
فقهاء اسلام در رابطه با استعمال مشروبات غیر از شراب معروف اختلاف کردهاند، امام اعظم و ابویوسف/میفرمایند:
«شرابی که از جو، گندم، عسل، انجیر و غیره بدست میآید استعمال آنها تا اندازهای که اسکار و نشه داشته نباشند جایز است».
امام محمد (از احناف) و ائمه ثلاثه میفرمایند:
«مشروبی که کثرت نوشیدن آن نشه و اسکار داشته باشد استعمال مقدار کم آن نیز حرام است».
جمهور از روایات متعددی استدلال نمودهاند از آن جمله احادیث و روایات ذیل است:
۱- أخرج البخاری وغیره: «عن عمر عَلَى مِنْبَرِ رَسُولِ اللَّهِ جفَقَالَ إِنَّهُ قَدْ نَزَلَ تَحْرِيمُ الْخَمْرِ وَهِيَ مِنْ خَمْسَةِ أَشْيَاءَ الْعِنَبِ وَالتَّمْرِ وَالْحِنْطَةِ وَالشَّعِيرِ وَالْعَسَلِ وَالْخَمْرُ مَا خَامَرَ الْعَقْلَ».
۲- أخرج ابوداود (رقم ٣٦٧٦) «عَنِ النُّعْمَانِ بْنِ بَشِيرٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: إِنَّ مِنَ الْعِنَبِ خَمْرًا وَإِنَّ مِنَ التَّمْرِ خَمْرًا وَإِنَّ مِنَ الْعَسَلِ خَمْرًا وَإِنَّ مِنَ الْبُرِّ خَمْرًا وَإِنَّ مِنَ الشَّعِيرِ خَمْرًا».
۳- أخرج أصحاب السنن: «عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ جقَالَ: مَا أَسْكَرَ كَثِيرُهُ فَقَلِيلُهُ حَرَامٌ».
۴- أخرج ابوداود (رقم ٣٦٧٦): «عَنْ عَائِشَةَل قَالَتْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ جيَقُولُ: كُلُّ مُسْكِرٍ حَرَامٌ وَمَا أَسْكَرَ مِنْهُ الْفَرْقُ فَمِلْءُ الْكَفِّ مِنْهُ حَرَامٌ».
و فتوی نزد اهل السنه بر قول جمهور است، چنانکه شیخ الاسلام مولانا محمد تقی عثمانی در شرح مسلم بعد از آوردن دلائل هردو فریق، در رابطه با دلائل جمـهور میفرماید:
«واما استدلالهم بقو له÷: «ما اسكر كثیره فقلیله حرام»، «وما اسكر منه الفرق فلأ الكف منه حرام». فاستدلال قوی جداً وما تأول فیه الحنفیة بحمله على ماء العنب فقط فهو بعید جداً، لأن كلمة «ما» عامة تشتمل جمیع الأشربة... ثم یقول: وانما یدل علی انها (أی المشروبات المذكورة) في حكم الخمر في حـرمة التناول سواء كانت قلیله أو كثیره:... ولذلك افتی كثیر من الحنفیة بقو ل الجمهور في حق الحرمة أی حرمة تناولها» [تکملة فتح الملهم: ۳/۶۰۶، ۶۰۸. کذا فی رد المحتار على الدر المختار: ۵/۲۲].
لذا ماء الشعیر اگر استفاده و تناول مقدار زیاد آن موجب اسکار و نشه است پس استفادهکردن مقدار کم از آن طبق مذهب جمهور اهل السنه حرام است. «كذا یفهم من یسألونك في الدین والحیاة» [یسألونک فی الدین والحیاة: ۴/۲۳۰].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۵/۷/۱۴۱۵هـ.ق
شکار با اسلحه گرم
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
شکاری که با اسلحه گرم از قبیل، برنو، یا تفنگ بادی کشته میشود، آیا خوردن آن بعد از یافته شدن، در حالت مرده درست است یا خیر؟
این نوع آلات چونکه در زمان ائمه و فقهای متقدمین نبوده است، لذا متأخرین در حکم این مسئله اختلاف نمودهاند، چنانکه علامه سندی و علامه بیرم تونسی و مولانا مفتی محمود/بر حلت آن فتوی دادهاند و مفتی رشید احمد در «أحسن الفتاوی» (یکجلدی) ص ٥٤٥ و مفتی اعظم پاکستان در «امداد المفتین» ٩٥٦ و مفتی اعظم هند در «عزیز الفتاوی» ٧٠٢ بلکه اغلب علمای حنفیه بر حرمت آن فتوی دادهاند.
کما ذکره العلامة القاضی محمد تقی العثمانی دامت برکاته فی شرحه لمسلم حیث یقول:
«وكذلك حكی فتوی الجواز عن بعض علماء الحنـفیة مثل العلامة السندی كما نقل عنه الرافعی والشیخ بیرم التونسی........ وأما الحنیفة فـالجمهور مـنهم في دیارنا علی عدم حل الصید بالرصاص مالم بدرك حیاً فیذبح بطریق مشـروع، وحجتهم مامر عن ابن عابدین:
«من أن الرمی بالرصاص رضٌ وقذ ولیس جرحاً وما ذكر الرافعی: من أنه ان وقع الشك ولا یدری مات بالجرح أو الثقل، كان حراماً» وما ذكره بعضهم من أن الجرح بمجرده لایحل الصید حتی تكون آلة الجرح محددة، وعلی كل فالمسألة مجتهد فیها، وما ذكروه احتجاجاً علی الحرمة فیه مجال كلام. والله اعلم» [تکملة فتح الملهم: ۴۹۱/۳].
خلاصه اینکه این مسئله مختلف فیها است و نزد بنده قول اول راحج است یعنی حلالبودن چنانچه نظریه مفتی محمود/همین بوده است «كما ذكرنا أنفاً».
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۱۶/۹/۱۴۱۴هـ.ق
ذبحکردن برای زن جایز است در سفر باشد یا درحضر
چه میفرمایند علماء دین در مسائل ذیل:
۱- اگر مرد حاضر باشد زن میتواند ذبح کند یا خیر؟
۲- آیا زن حاجی میتواند قربانی خود را در مکه معظمه ذبح کند یا خیر؟
الجواب باسم ملهم الصواب
۱- ذبحکردن برای زن جایز است خواه در منزل باشد یا در سفر، البته باید دانست که در مکه معظمه بر حجاج مسافرین قربانی لازم نیست زیرا که آنها مسافراند و اگر درآنجا ذبحی صورت میگیرد «دم قران» یا «دم تمتع» است و زن در آنجا هم میتواند ذبح کند.
وفی الدر:
«و شرط كون الذابح مسلماً حلالاً....ولو الذابح مجنوناً أو امرأة أو صبیاً یعقل التسمیة» [الدر المختار مع الرد: ۲۰۹/۵].
وفی التنویر وشرحه:
«تجب (الأضیحة) علی حر مسلم مقـيم بمصر أو قرية أو بادیة «عینی» فلا تجب علی حاج مسافر» [الدر مع التنویر: ۲۲۲/۵].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۲۴/۲/۱۴۱۵هـ.ق
پرورش میگو، لابستر و خوردن آن
چه میفرمایند علمای دین مبین اسلام در مسئله ذیل:
طرح پرورش میگو (ملخ دریائی) و لابستر، جهت فروش برای امرار معاش و مـصرف آن (خوردن) برای مسلمانان چه حکمی دارد؟
الجواب باسم ملـهم الصواب
خوردن روبیان (میگو، ملخ دریائی) مباح است، و اکثر علماء به آن فتوی دادهاند،
ودلیله:
«وأما الروبیان أو الاربیان الذی یسمی في اللغة الـمصریة «جمبری» وفي اللغة الاردیة «(جهینـگا» وفي الأنجلیزیه«shrimp» یا «prawn» فلا شك في حلٌته عند الأئمة الثلاثة، لأن جمیع حیوانات البحر حـلال عـندهم وأمـا عـند الحـنیفة، فیتوقف جوازه علی انه سمك أو لا؟ فذكر غیر واحد من أهل اللغة أنه نـوع مش السمك، قال ابن درید في جمـهرة اللغة: ۳/۴۱۴، واربیان ضرب من السمك، واقره في القاموس وتاج العروس: ۱/۱۴۶ وكذلك قال الدمیری في حیاة الحیوان: ۱/۴۷۳ الروبیان هو سمك صغیر جداً احمر، وافتی غـیر واحد في الحـنفیة بجوازه بناء علی ذلك مثل صاحب الفتاوی الحمادیة، وقال شیخ مشایخنا التهانوی/في امداد الفتاری: ۴/۱۰۳:
«لم یثبت بدلیل ان للسمك خواص لازمة تنتفی السمكیة بانتفائها، نالـمدار عـلی قول العدول الـمــبصرین............ وان حیاة الحیوان للدمیری الذی یبحث عن ماهیات الحیوان یصرح بان الروبیان هو سمك صعیر احمــر فانی مطمئن إلی الان بانه سمك ولعل الله یحدث بعد ذلك امراً».
ولكن خبرا علم الحیوان الیوم لا یعتبرونه سمكا ویـذكرونه كـنوع مسـتقل: ویقولون انه من أسرة السرطان دون السمك وتعریف السمك عند علماء الحیوان علی ما ذكره في دائرة الـمعارف البریطانیه: ۹/۳۰۵ طبع ١٩٥٠ م:
«هو حیوان ذو عمود فقری یعیش فی الماء ویسبح بعواماته ویتنفس بغلصمته وان الاربیان لیس له عمود فقری ولا یتنفس بغلصمته، وان علم الحـیوان الیـوم یقسم الحیوانات إلی نوعین كبیرین: الأول الحيوانات الفقریة.Vertbrate وهی التی لها عمود فقر ی فی الظهر ولها نظام عـصبی یعمل بواسـطته، والثـانی: الحیوانات غیر الفقریة Invertbrate التی لیس لها عمود فقری، وان السمك یقع فی النوع الأول، والاربیان في النوع الثانی الذی ذكر في دائرة الـمعارف البریطانیه: ۶/۳۶۳ طبع ١٩٨٨ م. ان التسعین في الـمائة من الحیوانات الحیة تتعلق بهذا النوع وانه یحتوی علی الحیوانات القشریة والحشرات....الخ...
وان هذه التعریفات لاتصدق علی الأربیان، وانه ینفصل عن السمك بانه لیس من الحیوانات الفقریة:.فلو أخذنا بقول خبراء علم الحیوان فـانه لیس سـمكا، فـلا یجوز علی اصل الحنیفة. ولكن السؤال هنا: هل الـمعتبر في هذا الباب التـدقیق العلمی في كونه سمكا؟ أو یعتبر العرف الـمتفاهم بین النـاس؟ ولاشك ان عـند اختلاف العرف یعتبر عرف أهل العرب، لأن استثناء السمك من میتات البحر انـما رقع باللغة العربیة، وقد اسلفنا ان اهل اللغة امثال ابن درید، والفيروز آبادی، والزبیدی، والدمیری كلهم ذكروا انه سمك، فمن أخذ بحقیقة الأربیان حسب علم الحیوان قال بمنع أكله عند الحنیفة من أخذ بعرف أهل العرب قال بجوازه، وربٌما یرجح هذا القول بأن الـمعهود من الشریعة في امثال هذه الـمسائل الرجوع إلی العرف الـمتفاهم بین الناس، دون التدقیق في الابحاث النظریة، فلا ینبغی التشدید في مسألة الاربیان عند الافتاء، ولا سیما في حالة كون الـمسألة مجتهداً فیها في أصـلها، ولا شك انه حلال عند الأئمة الثلاثة، وان اختلاف الفـقهاء یورث التخفیف كما تقر ر في محله، غیر ان الاجتناب عن أكله احواط وأولی وأحری. والله سبحانه وتعالی اعلم» [تکملة فتح الملهم: ۵۱۴/۳].
اما حکم پرورش میگو و ماهی لابستر و فروش آن جایز است، بنا به دلیل زیر:
«ویصح عندهم (أی الحنیفة) بیع كل ذی ناب من السباع، كالكلب والفـهد والاسد والنمر والذئب والهر ونحوها، لأن الكلب ونحوه مال، بدلیل انه منتفع به حقیقة، مباح الانتفاع به شرعاً علی الاطلاق كالحراسة والاصطیاد، فكـان مـالا، ویصـح بیع الحشرات والهوام كالحیات والعقارب إذا كان ینتفع به.........والضابط عندهم (أی الحنفية) ان كل ما فیه منفعة تحٌل شرعاً، فان بيعه یـجو ز لأن الاعـیان خلقت لنفعة الانسان، بدلیل قوله. ﴿خَلَقَ لَكُم مَّا فِي ٱلۡأَرۡضِ جَمِيعٗا﴾[البقرة: ۲۹]» [الفقه السلامی وأدلته: ۴/۴۴۶ بنقل از البدائع الصنائع: ۵/۱۴۲ وما بعدها. فتح القدر: ۵/۱۸۸، ۱۲۲والفقه على المذاهب الأربعة: ۲/۲۳۱ و ما بعدها].
پس فروش و پرورش میگو و لابستر جایز است. اما حکم حلت لابستر اگر از نوع ماهی است خوردن آن جایز است اما چون حقیقت لابستر برای ما تا حال مشخص نیست لذا خوردن لابستر حکم قطعی صادر نمیشود
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۱۵/۸/۱۳۷۳هـ.ش
خونریزی زیاد از مرغ به هنگام کشتن بدون از تحرک اعضاء
چه میفرمایند علمای دین مبین اسلام در این مسئله:
به هنگام ذبح مرغ، خون زیادی ریخته شده، اما دست و پای او حرکت نکرده است آیا حلال است یا خیر؟
الجواب باسم ملهم الصواب
در صورتی که خون زیادی از آن ریخته شده است همـانطوری که از مرغ زندهای به هنگام ذبح ریخته میشود حلال استگرچه دست و پا را حرکت ندهد.
«وان ذبح شاة أو بقرة فخرج منها دم ولم یتحرك وخروجه مثل، یخرج مـن الحی أكلت عند ربی حنیفة/به نأخذ» [الهندیة: ۵/۲۸۶].
«قوله: «أوخرج الم» أی كما یخرج من الحي، قال في البـزازیة وفي شرح الطحاوی خروج الدم لایدل في الحیاة الا إذا كان یخرج كما یـخرج من الحی عـند الامام وهو ظاهر الروایة» [رد المحتار: ۵/۲۱۷].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۲۹/۷/۱۳۷۲هـ.ش
قربانی را به فقیر داده و او ذبح نکرد صدقه قیمت واجب است
چه میفرمایند علمای دین مبین اسلام در این مسئله:
اگر شخصی قربانی خودش را ذبح نکرد و به شخصی فقری داد که آن را ذبح کرده و از گوشت آن استفاده کند، فقیر قربانی را تحویل میگیرد البته آن را ذبح نمیکند بلکه میفروشد. آیا واجب از گردن صاحب قربانی ساقط میشود یا خیر؟ و در صورت عدم سقوط آیا صدقهکردن گوسفند واجب است یا قیمت آن؟
الجواب باسم ملهم الصواب
در این صورت چونکه بر شما قربانی واجب است و منظور از قربانی اراقه دم است (یـعنی ذبحکردن در ایام عید) پس وقتی که شما آن را به فقیر به طور وکالت دادهاید که او را در ایام عید از طرف شما ذبح کند و از گوشت آن استفاده نماید ولی آن فقیر خیانتکرده و آن را فروخته است
لذا بر شما تصدق قیمت آن واجب است.
وفی الدر:
«ولو تركت التضحیة ومضت أیامها تصدق بها حیٌة...........وتصدق بقیمتها غنی شراها أولا، لتعلقها بذمته بشرائها أو لا فالمراد بالقیمة قیمة شاة تجزی فیها» [رد المحتار: ۵/۲۲۶طبع کوئته].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۱۳/۲/۱۴۱۴هـ.ق
استعمال مواد مخدر مواد مخدر در پلاستیکی مـیگذارد و در شب رمـضان میبلعد تا در روز نیاز اعتیادش برآورده شود
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
فردی معتاد به مواد مخدر، در ماه مبارک رمضان هنگام سحر پلاستیک محتوی مواد مخدر را همراه غذا میبلعد تا در نوبت بعدی یعنی ظهر فردا نیاز بدن او تامین شده و ارضاء گردد.
۱- آیا استفاده مواد مخدر از نظر شرع حرام است یا خیر؟ چرا؟
۲- آیا روزه این شخص باطل میشود یا خیر؟ چرا؟
الجواب باسم ملـهم الصواب
در رابطه با مسئله اول عرض میشود که استعمال مواد مخدر و استفاده از آن از نظر شرع حرام و نا جایز است، زیرا که مضرات کثیری دربر دارد و روایات متعددی در این باره موجود است که بر حرمت مواد مخدر دلالت میکند. چنانکه علامه جزیری/در کتاب «الفقه علی المذاهب الأربعة» بعد از بحث طولانی و مفصل و ذکر روایات متعددی چنین نتیجهگیری میفرماید:
«واجتمعت كلمة ا لعلماء علی تحریم هذه الـمشروبات وغیرها من الـمـخدرات الحدیثة مثل الحشیش والافیون وغيرهما» [الفقه على الـمذاهب الأربعة: ۵/۳۵].
وفیه:
«فتعاطی هذه المخدرات علی أی وجه من وجوه التعاطی من أكل أو شرب أوشم أو احتقان حرام باجماع الأمة» [الفقه على المذاهب الأربعة: ۵/۳۸].
وفیه:
«تحریم تعاطی الحشیش والافیون والقات وغیرها من المخدرات المسكرة والمفترة» [الفقه على المذاهب الأربعة: ۵/۴۲].
جواب سؤال دوم این است که روزه آن شخص فاسد نمیشود زیرا که فساد روز موقوف است بر بلعیدن چیزی بعد از صبح صادق تا غروب آفتاب، و اینجا یافته نشده است. و در اینجا اگر اثر مواد مخدر بعد از صبح صادق باقی است باز هم اشکالی ندارد چنانکه اگر شخصی در شبهای رمضان غذا زیاد بخورد که در روز گرسنه نشود اگرچه آثار غذا در روز باقی است ولی در روزه اشکالی وارد نمیشود.
وفی البدائع:
«وما وصل إلی الجوف أو إلی الدماغ من المخارق الأصلیة كالانف والاذن والابر بان استعط أو احتقن او اقطر في أذنه فوصل إلی الجوف أو إلی الدماغ فسد صومه، أما إذا وصل إلی الجوف فلا شك فیه لوجود الأكل من حیث الصورة وكذا إذا وصل إلی الدماغ لأنه له منفذاً إلی الجوف فكان بمنزلة زاویة من روایا الجوف» [بدائع الصنائع: ۲/۹۳].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۵/۷/۱۴۱۵هـ.ق
پایان