پرورش فرزند دیگران/ حق والدین بر فرزند
بنده در زمان کودکی پدرم را از دست دادم، ما چند برادر و خواهر بودیم که مادرمان پس از شهادت پدرمان در جای دیگری ازدواج کرد و ما را تحویل نمیگرفت به بهانه اینکه شوهرش او را بازداشته است. خلاصه اینکه با تحمل مشکلات زندگی مدتی از عمرم را سپری نمودم و بالاخره با یک نفری ازدواج نمودم و خداوند متعال چند فرزند دختر و پسر به ما عنایت فرمود. چند سال پیش پسر عموم را شخصی بقتل رساند و قاتل دستگیر شده و زندان شد، از وی دو فرزند یتیم باقی مانده که کوچکتر آنها چهار ساله میباشد. حال من میخواهم همان پسر چهار ساله را برای پرورش با خودم نگهدارم، با توجه به آنچه نوشته شد جواب سوالات زیر را لطفا بنویسید.
۱- آیا مادر من نسبت به من حقی دارد؟
۲- آیا من نسبت به مادرم حقی دارم؟
۳- آیا اگر فامیل من نسبت به قاتل پسر عمویم گذشت کنند بهتر است یا خیر؟
۴- آیا در آینده فرزند ٤ ساله به سن جوانی رسید با توجه به تفاوت سنی که در متن بالا ذکر شد به هرکدام از فرزندانم و خودم چه محرمیتی دارد؟
۵- پسر ١٦ ساله و دختر ١٤ سالهام را چگونه میتوانم به راه خداوند راهنمائی کنم و چگونه میتوانم فرزندی که تازه به خانه ما قدم نهاده را فردی مومن پرورش دهم؟
۶- متاسفانه شوهرم به نمازش مقید نیست آیا میتوانم او را به طرف نماز هدایت کنم؟
الجواب باسم ملهم الصواب
ج ۱- بله، از تمامی حقوق حق پدر و مادر و از آن دو حق مادر بر فرزند بیشتر است که خداوند میفرماید:
﴿وَقَضَىٰ رَبُّكَ أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّآ إِيَّاهُ وَبِٱلۡوَٰلِدَيۡنِ إِحۡسَٰنًاۚ إِمَّا يَبۡلُغَنَّ عِندَكَ ٱلۡكِبَرَ أَحَدُهُمَآ أَوۡ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُل لَّهُمَآ أُفّٖ وَلَا تَنۡهَرۡهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوۡلٗا كَرِيمٗا ٢٣ وَٱخۡفِضۡ لَهُمَا جَنَاحَ ٱلذُّلِّ مِنَ ٱلرَّحۡمَةِ وَقُل رَّبِّ ٱرۡحَمۡهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرٗا ٢٤﴾[الإسراء: ۲۴-۲۵].
«ای انسان پروردگارت فرمان دادهاست که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکیکنید (با آنان نیکو رفتار کنید)، هرگاه یکی از آنان یا هر دوی آنها نزد تو به سن پیری برسند، کمترین اهانتی به ایشان مکن و حتی سبکترین تعبیر نامؤدبانه همچون اُف به آنان مگو و بر سر ایشان فریاد مزن (و آنان را از پیش خود مران)و با سخنان محترمانه با آن دو سخن بگو و بال تواضع را بر سر ایشان فرود آور (و در برابر ایشان کاملا فروتن باش و برای آنان دست دعا به درگاه خدا بردار و بگو: پروردگارا (اینک که ضعیف و ناتوانند و جز تو پناهی ندارند) بدیشان رحم بفرما همانگونه که آنان در کوچکی (به ضعف و کودکی من رحمکردند) مرا تربیت و بزرگ نمودند». [تفسیر نور، مصطفی خرم دل].
در احادیث متعددی آنحضرت جدر مورد حق والدین و بالاخص حق مادر تأکید فرمودهاند به طور نمونه چند روایت درج میشود.
«وفي سبل السلام عن عبد الله بن عمرو بن العاص عن النبی جانه قال: رضي الله في رضی الوالدین وسخط الله في سخط الوالدین».
خشنودی خداوند در خشنودی والدین است و نارضایتی خدا در نارضایتی آنان است.
روی أحمد والنسائی: «عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ جَاهِمَةَ جَاءَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ جفَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَرَدْتُ الْغَزْوَ وَجِئْتُكَ أَسْتَشِيرُكَ. فَقَالَ: هَلْ لَكَ مِنْ أُمٍّ. قَالَ نَعَمْ فَقَالَ: الْزَمْهَا فَإِنَّ الْجَنَّةَ عِنْدَ رِجْلِهَا».
«حضرت جاهمهسنزد رسول اکرم جآمده در مورد شرکت در جهاد مشوره نمودند رسول الله جسؤال کردند آیا مادر داری؟ (زنده است) در جواب گفت: بله. فرمودند: همراه مادرت باش زیرا جنت نزد پاهای مادران است».
روی البخاری: «عَنْ أَبِى هُرَيْرَةَ قَالَ جَاءَ رَجُلٌ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ جفَقَالَ مَنْ أَحَقُّ النَّاسِ بِحُسْنِ صَحَابَتِى قَالَ: أُمُّكَ. قَالَ ثُمَّ مَنْ قَالَ: ثُمَّ أُمُّكَ. قَالَ ثُمَّ مَنْ قَالَ: ثُمَّ أُمُّكَ. قَالَ ثُمَّ مَنْ قَالَ: ثُمَّ أَبُوكَ».
«سیدنا ابوهریرهسمیفرماید: شخصی در محضر رسول الله جآمد وگفت ای رسول الله چه کسی حقش بیشتر است که من او را همراهی کنم فرمود: مادرت، باز همین سؤال را پرسید جواب دادند مادرت، مرتبه سوم نیز پرسید فرمود: مادر تو، در دفعه چهارم فرمود: پدرت».
روی ابن کثیر فی تفسیره: «عن سلیمان بن بریدة عن أبیه: ان رجلاً كان في الطواف حاملاً أمٌه یطوف بها فسأل النبی ج: هل أدیت حقها؟ قال لا، ولا بذفرة واحدة».
«شخصی در حال طواف مادرش را بر دوش داشت. از رسول الله جپرسید: آیا حق مادرم را اداء کردم؟ فرمودند خیر. حتی حق یک دردی از دردهای زایمان را اداء نکردهاید».
وفی مجمع الزوائد: «عن بریدةس ان رجلا جاء إلی النبی ج فقال: یا رسول الله انی حملت أمی علی عنقی فرسخین فی رمضاء شدیدة لو القیت فیها بضعة لحم لنضجت فهل ادیت شكرها؟« فقال: «لعله أن یكون لطلقة واحدة»» [الأحادث مأخوذة من الاولاد: ۱/۳۷۶].
«شخصی از رسول الله جپرسید: مادرم را بر دوشم در چنان ریگستان گرمی که اگر قطعه گوشتی در آن انداخته میشد، میپخت، دو فرسخ حمل نمودم، آیا حق او را اداء کردهام؟ فرمودند: شاید همه این دردها در مقابل یک درد از دردهای زایمان باشد».
ج ۲- بله شما هم نسبت به مادرتان حق دارید رسول الله جفرمودند: «كُلُّكُمْ رَاعٍ، وكُلُّكُمْ مَسؤولٌ عن رَعِيَّتِهِ». «هر یکی از شما سرپرست هستید و در مورد آنها مسؤل هستید و سؤال میشو ید».
خلاصه اینکه شما باید کاملاً حق مادرتان را رعایت کنید و او را از خود نرنجانید، بر وی نیز لازم است که در حق شما کوتاهی نورزد.
ج ٣- اگر بر قاتل طبق مقررات شرعی قصاص لازم گردد، در این صورت قصاص مانند مالی که از مرحوم باقی بماند میباشد یعنی کلیه ورثهای که از مرحوم میراث میبرند در قصاص گرفتن شریک میباشند.
وفی البحر:
«والقصاص بدل النفس كدیة فیورث كسائر أمواله» [البحر الرائق: ۸/۳۱۰].
و هریکی از ورثه میتواند حق خود را از قصاص معاف کند با شرایط زیر:
۱- عفوکننده حق خود را معاف کند، لذا شخص اجنبی و بیگانه و نیز پدر و پدر بزرگ یا کسی دیگر نمیتواند حق بچه کوچک نابالغ را از قصاص معاف نماید.
۲- عفوکننده عاقل، بالغ باشد پس بچه نابالغ اگر حقش را معاف کند اعتباری ندارد اگر مرحوم ورثه بزرگ و کوچک دارد پس اگر ورثه بزرگ حق خود را از قصاص معاف کنند، قصاص از قاتل ساقط میشود ولی خون بهای مقتول واجب میگردد و بر ورثه تقسیم میشود و سهمیه عفو کننده ساقط میشود و سهمیه وارثی که معاف نکرده و یا کوچک و نابالغ هستند به آنها میرسد.
وفی بدائع الصنائع:
«وأما الشرائط: فمنها: أن يكون العفو من صاحب الحق لأنه إسقاط الحق، وإسقاط الحق ولا حق محال فلا يصح العفو من الأجنبـي لعدم الحق ولا من الأب والجد في قصاص وجب للصغير لأن الحق للصغير لا لهما، وإنما لهما ولاية استيفاء حق وجب للصغير، ولأن ولايتهما مقيدة بالنظر للصغير والعفو ضرر محض لأنه إسقاط الحق أصلاً ورأساً فلا يملكانه وهذا لا يملكه السلطان فيما له ولاية الاستيفاء على ما بينا، والله تعالى أعلم. ومنها: أن يكون العافي عاقلاً. ومنها أن يكون بالغاً فلا يصح العفو من الصبـي والـمجنون وإن كان الحق ثابتاً لهما لأنه من التصرفات الـمضرة الـمحضة فلا يملكانه كالطلاق والعتاق ونحو ذلك» [بدائع الصنائع: ۷/۲۴۷].
وفی الدر:
«ویسقط القود بموت القاتل یعفوا الأولياء وبصلحهم علی مال ولو قليلاً وبصلح أحدهم عفوه ولـمن بقی من الورثة حصته من الدیة» [الدر المختار: ۵/۳۹۴].
ج ٤- این بچه چهار ساله را اگر نگهداری بکنید ثواب دارد اما پس از رسیدن به سن بلوغ هیچ نوع محرمیتی با شما و فرزندانتان ندارد و مثل فرد اجنبی و بیگانهای میماند و شما اگر دختر خویش را در عقدش در آورید محرم خانواده شما قرار میگیرد.
یکی از رسومات جاهلیت قبل از اسلام و آغاز اسلام این بود که بچه با هرکس تماس حاصل میکرد فرزندش قرار میگرفت و در عرف او را بسوی همین شخصی که او را پرورش داده بود نسبت میدادند.
در سوره احزاب آمده است: ﴿وَمَا جَعَلَ أَدۡعِيَآءَكُمۡ أَبۡنَآءَكُمۡ﴾[الأحزاب: ۴] و در ذیل همین آیه علامه مفتی محمد شفیع/در «أحکام القرآن» میفرماید:
«ان الدعی والتبنی لا یلحق في الأحكام بالابن فلا یستحق الـمیراث ولا یرث عنه الـمدعی ولا یحرم حلیله بعد الطلاق والعدة علی ذلك الـمدعی ولا عكسه» [أحکام القران: ۳/۲۹۱].
یعنی شخصی را که فرزند میخوانید با فرزند واقعی شما در تمام احکام فرق میکند. در حدیث آمده:
«عن سالم بن عبد الله عن أبیه انه كان یقول: ماكنٌا ندعوا زید بن حارثة الا زيد بن محمد حتی نزل في القرآن:﴿ٱدۡعُوهُمۡ لِأٓبَآئِهِمۡ هُوَ أَقۡسَطُ عِندَ ٱللَّهِ﴾[الأحزاب: ۵]» «مسلم فضائل زید بن حارثة: کتاب فضائل الصحابة». [تکملة فتح الملهم: ۵/۱۳۳].
ج ٥ و ٦- با مطالعه کتب دینی و تماس با افراد متدین و ایجاد محیط دینی و با فرستادن در جماعات تبلیغ و دعوت و از همه مهمتر دعا و تضرٌع و نیایش بدرگاه احدیت، انشاءالله با اختیار نمودن این راه، خداوند متعال فرزند و شوهر شما را هدایت میکند.
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۱۸/۱/۱۴۱۸هـ.ق