محمود الفتاوی - فتاوی دارالعلوم زاهدان بر اساس فقه حنفی

فهرست کتاب

کتاب الحج

کتاب الحج

طواف در حالت حیض

اگر زنی قبل از طواف زیارت حیض شود و برای وی در این زمان امکان اقامت تا پاک‌شدن از حیض وجود ندارد زیرا رفت و برگشت آن همراه با کاروان و پروازش با هواپیمای مشخصی است و توانایی ذبح شتر را ندارد تا که در حالت حیض طواف نماید و برای جبران آن شتری ذبح نماید.

حال بفرمایید فرد مذکور چکار کند؟

الجواب باسم ملهم الصواب

در این مورد اقوال متعددی از فقها کرام منقول است که بشرح ذیل‌اند:

۱- شخصی دیگر را از طرف خود نیابتاً بفرستد تا بعد از انجام‌دادن طواف زیارت خود، از طرف او نیز طواف زیارت انجام دهد.

وجاء في الفتح العزیز للرافعی الكبیر الشافعـی في‌ الفصل التاسع فی الرمي ‌من الكتاب ‌الحج:

«ان العاجز عن الرمي بنفسه لـمرض أو حبس ینیب غیره لیـرمی عنه، لأن الانابة جائزة في أصل الحج فكذالك في ابـعاضه وكـما ان الانابة في الحج انما تجوز عند العلة اللتی لایرجی زوالها فكذالك الانابة في الرمی، لكن النظر هنا إلی دوامها أی آخر وقت الرمی، وكما ان النائب في أصل الحج لا یحج عن الـمنیب الا بعد حجه عن نفسه فـالنائب فـی الرمی لایرمی عن الـمنیب الا بعد أن یرمی عن نفسه».

وفی الفتاوی الإسلامیة: وتخریجاً علی هذا:

«یجوز للمرأة إذا فاجاها الحـیض قبل طواف الافاضة ولم یمكنها البقاء في مكة إلی حین انقطاعه ان تنیب غیرها في هذا الطواف علی أن یطوف عنها بعد طوافه عن نفسه وان ینوی الطواف عنها نـائباً مــودیاً طوافها بكل شروطه» [الفتاوی الاسلامیة: ۸/۲۹۲۶].

یعنی همانگونه که در رمی جمرات نیابت جایز است و آن جزئی از احکام حج است نیابت در طواف نیز جایز است زیرا که این هم جزئی از آن است اگرچه در کتب احناف نیابت در طواف زیارت را درست قرار نداده‌اند اما این مشکل در زمانه آنها نبوده و امروزه که مشکلات زیادی وجود دارد و راه حلی وجود ندارد این قول نوشته شده است.

۲- یا داروئی که مانع حیض باشد استفاده نموده غسل و طواف بکند.

«او ان تستعمل دواء لوقفه وتغتسل وتطوف» [الفتاوی الاسلامیة: ۸/۲۹۲۷].

۳- اگر در تمام روز خون ادامه ندارد بلکه‌ گاه‌گاهی منقطع می‌شود، در حین انقطاع طواف کند زیرا یک قول از امام شافعی/این است که انقطاع در ایـام حیض در حکم طهر می‌باشد و این قول موافق مذهب امام مالک و امام احمد/است.

«او إذا كان الدم لا یستمر نزوله طوال أیام الحیض بل ینقطع في بعض أیام مدته عندئذٍ یكون لها أن تطوف في أیام الانقطاع عملاً باحد قولی الامام الشافعی/القائل: ان النقاء في أیام انقطاع الحیض طهر، وهذا القو ل أیضاً یوافق مذهب الامامین مالك واحمد» [الفتاوی الاسلامیة: ۸/۲۹۲۷].

۴- موضع دم را با پارچه‌ای به پیچد تا خون جاری نشود و غسل کرده طواف نماید بنابر اعذاری که در سؤال مذکور است در این صورت طبق مذهب امام احمد بن حنبل و امام شافعی/چیزی برو‌ی واجب نمی‌گردد.

«وقد أجاز بعض الفقهاء الحنابلة والشـافعیة للـحائض دخو ل الـمسجد للطواف بعد أحكام الشد والعصب وبعد الغسل، حتی لا یسقط منها ما یوذی الناس ویلوث الـمـسجد ولا فدیة علیها في هـذه الحـال باعتبار حیضها - مع ضـيـق الوقت والاضـطرار للسـفر- مـن الاعذار الشرعیة. وقد افتی كل من الامام ابن تیمیة وابن القیم/بـصحة طواف الحائض طواف الافاضة إذا اضطرت للسفر مع صحبتها بشرط أن تعصب موضع خروج دم الحیض حتی لاینزل منها شیی منه في الـمسجد وقت الطواف» [الفتاوی الاسلامیة: ۸/۲۹۲۷].

زنی که با مشکل حیض یا نفاس قبل از طواف زیارت مواجه شده است و امکان ماندن را ندارد می‌تواند هرکدام از روش‌های مذکور را که در توان اوست اختیار نماید.

«فللمراة الحاجة اللتـی یفاجأها الحیض والنفاس ویحول بینها وبین طواف الافاضة مع تعذر البقاء بمكة حتی ارتفاع عذرها، ان تسلك أی طریق من هذه الطرق اللتی قال بها الفقهاء».

هذا ملخص ما في الفتاوی الاسلامیة من دارالافتاء الـمصریة الـمجلد الثامن: ص۲۹۲۶، ۲۹۲۷.

تدکر: با توجه به اینکه آنچه در سؤال نوشته از مسائلی است که بسیاری از زن‌ها به آن مبتلا می‌شوند و امکان ماندن برای آنها تا پاک شدن از حیض وجود ندارد و ماندن در حال احرام تا سال آینده و برگشتن در سال بعدی امـروزه از مشکلاتی است که قابل تصور نیست و «طبق ‌گفته علامه مفتی محمد تقی عثمانی مدظله در درس ترمذی جلد سوم: د‌ر کتاب‌های مذهب حنفی راه حلی برای آن یافت نمی‌شود» لذا اگر در وقت ضرورت و نیاز شدید مطابق اقوالی که در جواب نوشته شده عمل شود شرعاً اشکالی ندارد.

و الله أعلم بالصواب

خدانظر-عفا الله عنه-

دارالافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۱۰/۷/۱۴۲۰هـ.ق

کسی که در حج دم بر وی لازم شده اما توانایی ‌آن را ندارد چه‌کارکند

علمای‌کرام و مفتیان عظام درباره این مسئله چه می‌فرمایند:

شخصی در حالت احرام حین انجام مناسک حج، جرمی کرد و بر او دم لازم شد اما این شخـص برای خریدگوسفند پول نداشت یا اینکه از مسئله آگاه نبود و به خانه برگشت، حکمش چیست؟

الجواب باسم ملهم الصواب

در این مسئله، در کافی بودن صوم در صورت عدم قدرت بر دم، فقهای کرام اختلاف دارند، برخی می‌گویند که بر او دم لازم است و اگر ادای دم بر او به جهت فقر و ناداری متعذر باشد، دم برگردن او باقی می‌ماند اما فرخی دیگر از فقهای ‌کرام در صورت عدم قدرت و توانایی بر دم، فتوی بر جواز وکفایت صوم داده‌اند در این فتوی، رعایت حال ضعفاء و مساکین است.

وفی الرد:

«وما في الظهریة من انه ان عجز عن الدم صام ثلاثة أیام ضعف كما فی البحر» [رد المحتار: ۲/۲۲۸].

قال الرافعی‌/فی تقریراته:

«قوله: «وما في (الظَّهيرية) من أنَّه إن عجز عن الدم صام ثلاثة أيام ضعيف الخ» ذكر السندی ما نصه قال الشيخ محمد سنبل إذا لم یجد الدم صام ثلاثة أیام كما في الـمحیط البرهانی والظهیریة ونقل الفارسی نحوه عن الذخیرة قال ونقل شیخنا نحوه عن الاسرار ولا ینافیه ما في شرح الطحاوی وغیره أنه یجب الدم لایجـزیه غیره وینبغی أن یحمل علی ما إذا اوجده فما في اللباب وشرحه تبعاً للكبير علی خـلافه ومـا نـی البحر الرائق أیضاً ففیه ما فیه أهـ قلت: وفی هذا جواب عن قول صاحب البــحر ولم أره لغـیرها وفـي الفـتوی بــهذا رفـق عـلی الضـعفاء والـمساكین» [تقریرات رافعی: ۱/۱۶۵].

در پاسخ به بخش دوم مسئله، عـرض مـی‌شود کـه قیمت‌ گـوسفندی را بفرستد تا از طرف او در حرم ذبح و تصدق شود.

وفی مناسک لملا علی قاری/:

«(ولو ترك من طواف الزیارة أقله....فعلیه دم وان اعاده سـقط ولو عاد إلی اهله بعث شاة) أی اجزأة أن لا یعو د ولایلزم العود بل یبعث شاة أو قیمتها لتذبح عنه في الحرم ویتصدق بها» [مناسک ملا علی قاری: ص ۳۴۷].

و الله أعلم بالصواب

خدا نظر -‌عفا الله عنه -

دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۲۹/۵/۱۴۲۰هـ.ق

پوشیدن زن صورت خود را در حالت احرم

سؤال: زن‌هایی که می‌خواهند در حالت احرام صورت خـود را بـپوشانند روش آن چگونه است‌ که در احرام مشکلی ایجاد نگردد؟

الجواب باسم ملهم الصواب

ظاهرنمودن صورت و عدم تماس چادر وغیره با چهره در حالت احرام. برای زن واجب می‌باشد ولی اگر چنانچه زن‌هایـی می‌خواهند که در این حـالت صورت خویش را بپوشانند بهتر این است‌ که حجاب را چنان رعایت ‌کنند کـه چادر و ستر با چهره آنها تماس پیدا نکند مثلا بر روی سر خویش چیزی مثل چوب و غیره را به صورتی قرار دهند که با قرار دادن چادر بر روی ان با چهره وی، چادر برخورد نداشته باشد و بدون تماس با چهره، آویزان باشد و در حال حضور داشتن افراد نامحرم واجب است‌ که به این صورت حجاب رعایت شود ناگفته نماند که برای همین منظور چوب‌های مخصوصی ساخته شده است لذا اگر از آنها استفاده شود سبب راحتی بیشتر می‌باشد.

وفی الدر:

«‌والـمراة ‌كالرجل لكنها تكشف وجهها لا رأسها ولو سدلت شیئاً علیه وجافته عنه جاز بل یندب‌».

وفی الرد:

«قوله: «وجافته» أي باعدته عنه. قال في «الفَتْح» وقد جعلوا لذلك أعواداً كالقبة توضع على الوجه ويسدل من فوقها الثواب اهـ. قوله: «جاز» أي من حيثُ الإِحْرام، بمعنى أنه لم يكن محظوراً لأنه ليس بستر. وقوله: «بل يندب» أي خوفاً من رؤية الأجانب. وعبر في «الفَتْح» بالاسْتِحْباب، لكن صرَّح في «النهاية» بالوجوب -إلى قوله - ووفق في «البَحْر» بما حاصلـه أن محمل الاسْتِحْباب عند عدم الأجانب. وأما عند وجودهم فالإرخاء واجب عليها عند الإِمْكان، وعند عدمه يجب على الأجانب عض البصر» [رد المحتار: ۲/۲۰۵].

وفی البدائع:

«وعن عائشةل أنها قالت: «كان الركبانُ يمرونَ بِنَا ونَحْنُ محرماتٍ مع رَسُولِ اللَّهِ، فإذا حاذونا أسدلت إحدانا جلبابها من رأسها على وجهها، فَإذَا جَاوزُونَا رَفَعْنَا» فدل الحديث على أنه ليس للمرأة أن تغطي وجهها، وأنها لو أسدلت على وجهها شيئاً وجافته عنه لا بأس بذلك، ولأنها إذا جافته عن وجهها صار كما لو جلست في قبة أو استترت بفسطاط» [بدائع الصنائع: ۲/۱۸۶].

والله أعلم بالصواب

خدا نظر -‌عفا الله عنه-

دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۳۰/۵/۱۴۲۰هـ.ق

حج بدل

مفتی اعظم پاکستان علامه مفتی محمد شفیع/درباره «‌مسائل حج بدل‌» رساله‌ای تحریر نموده‌اند که مسائل متعددی از حج بدل را در برداشت که مورد نیاز شدید مردم می‌باشد. و برای استفاده فارسی‌زبانان به فارسی برگردانده شده است.

قبل از ذکر مسائل حج جواب یک سؤال اصولی را باید دانست، سؤال این است که شخصی از طرف دیگری می‌تواند عبادتی را انجام دهد؟ در پاسخ این سؤال تفصیل است که اقسام عبادت سه تا هستند.

۱- عبادت بدنی، همچون نماز روزه و غیره.

۲- عبادت مالی، همچون زکات و صدقه فطر.

۳- عبادتی که از دو نوع اول متشکل است یعنی مقداری مال خرج می‌شود و تکالیف جسمی نـیز همچون حج و عمره در بر دارد.

احکام انواع سه‌گانه مذکور این است:

۱- در عبادت بدنی‌ کسی نمی‌تواند فرض دیگری را انجام دهد مثلاً جایز نیست که از طرف یکی روزه فرض‌گرفت و در عبادات مالی فرض یکی را دیگری می‌تواند از طرف او انجام دهد مثلاً زکات بر یکی فرض است او می‌تواند شخص دیگری را وکیل خود قرار داده توسط او زکات مال خود را ادا نماید حتی مسلمان بودن وکیل هم لازم نیست.

همچنین‌کسی از مال خود زکات دیگری را بدستور او می‌تواند ادا نماید در این هیچ شرطی نیست.

نوع سوم عبادتی‌ که متشکل از عبادت مالی و بدنی است حکـمش ایـن است که اگر خودش توانایی انجام‌دادن آن را دارد در این صورت بـرای دیگـری جایز نیست که از طرف او ادا نماید ولی اگر خودش ناتوان است و از انجام‌دادن آن عاجز است شخص دیگری می‌تواند فرض او را ادا نماید.

حج از همین نوع سوم است زیرا که در آن مال و جان هردو مورد استفاده قرار می‌گیرند، این نوع سوم شرط‌هایی داردکه در صفحات بعدی خواهید خواند.

مسئله: این حکم عبادت فرض و واجب است که متشکل از عبادت بدنی و مالی هستند. و شخص دیگری فرض او را ادا نماید اما در عبادت نفلی هر فردی اختیار دارد که ثواب آن را به هرکسی که خواست ببخشد خواه عبادت بدنی باشد مثل نماز و روزه و یا عبادت مالی همچون صدقات و یا عبادتی که از عـبادت جانی و مالی متشکل است مانند حج و غیره، خواه به فردی که می‌بخشد زنده باشد یا مرده، و روش بخشیدن ثواب این است که پس از انجام‌دادن عبادت در دل چنین نیت‌کند -‌و اگر بر زبان جاری ‌کند بهتر است- که ثواب این عبادت به فلان شخص برسد و در این نوع اختیار دارد که ثواب یک عــبادت را بـه افـراد متعددی ببخشد عقیده و مسلک اهل سنت همین است‌ که ثواب هر عبادتی راکه به فردی ببخشد ثوابش به او می‌رسد البته نزد بعضی ائمه ثواب عبادات بدنی را نمی‌توان به‌کسی بخشید. (کما فی الهدایة للمر غینانی/) از این معلوم شد که هر فردی ثواب حج و عمـره نفلی را که از مال خود انجام داده‌است می‌تواند به دیگری ببخشد و شرعاً جایز است و هیچ شرطی هم ندارد.

ولی اگر امر مال خود را بدهد که از طرف او حج نفلی یا عمـره ‌کنند در این چند شرط ضروری است که بیان خواهند شد.

مسائل حج بدل

مسائل حج بدل فرض:

۱- بر هر فردی که حج فرض شد و زمانه حج را یافت اما با وجود توان و قدرت بنابر عللی موفق نشدکه حج ‌کند و بعد معذور شد و توانایی حـج را از دست داد در چنین صورتی بر وی لازم است که شخصی را برای انجام فریضه حج از طـرف خود بفرستد و یا وصیت ‌کند که بعد از وفاتش شخصی را بـرای انجام فریضه حج از طـرف او بفرستند.

۲- اگر بعد از استطاعت مالی و قبل از فرا رسیدن ماههای حج فوت نمود در این صورت لازم نیست که وصیت نماید زیراکه حج از عهده او ساقط شده است.

نیز اگر این شخص در نخستین سالی که حج بر وی فرض ‌گشته بود در همان سال عازم حج شد مگر قبل از انجام مناسک حج وفات یافت حـج از ذمـه‌اش ساقط شده و نیازی به وصیت ندارد. [‌مناسک ملا علی قاری/].

صورت دوم این است که شخصی او را بازداشت ‌کرده و از رفتن به مکـه مکرمه باز دارد.

۳- صورت سوم این است که به چنان بیماری مبتلا گردد که امید صحت و تندرستی ندارد. مثلا فلج، ‌کور، یا لنگ شدن و یا ناتوانی بر اثر پیری به حدی‌ رسید که نمی‌تواند بر سواری سوار شود.

۴- راه امن نیست و رفتن به سفر خطر جانی و مالی دارد.

۵- (به زنان اختصاص دارد) که زن محرمی نیابد که همراه او سفر حج نماید. در تمام صورت‌های مذکوره معذور قرار داده می‌شود به شرطی که عذرش تا هنگام مرگ ادامه داشته باشد و اگر پیش از مرگ عذرها بر طرف شود و ماههای حج را در آن سال در یابد اما موفق نشود که حج ‌کند و وفات نماید در این صورت بر وی لازم است که ‌کسی را به حج بدل بفرستد و یا وصیت نماید.

اگر این عذرها تا دم مرگ ادامه داشته بـاشد طـبق روایت مشـهور امـام اعظم/وصیت‌کردن بر وی واجب نیست به شرطی که قبل از معذورشدن زمانه حج را در نیابد زیرا که با نیافتن شرط فرض ساقط می‌گردد اما نزد صاحبین/استطاعت مالی فقط از شرایطی است که با نبودن آن یا هلاک‌شدنش قبل از فرا رسیدن وقت حج فرضیت حج ساقط می‌شود اما بقیه شرایـط حـج، شـرط‌های وجوب حج نیستند بلکه جزء شرایط ادا هستند لذا با نبودن آنها فرضیت حج ساقط نمی‌گردد در چنین صورتی اگر خودش از حج‌کردن معذور است بر او واجب است که برای حج بدل وصیت ‌کند.

علامه ابن همام/و دیگر علما قول صاحبین را ترجیح داده‌اند بنابراین در تمام صورت‌های مذکور احتیاط در این است که وصیت حج بدل کنند و باید ورثه از سوی آنها حج بدل بکنند. [‌مناسک ملا علی قاری/].

شرایط حج بدل

تمام این شرایط در کتاب‌های فقهی مذکوراند و در این‌جا از مناسک ملا علی قاری با تغییـر جزئی در ترتیب آن نوشته می‌شوند.

شخصی که حج بر ذمه او فرض باشد یا حج و یا عمره‌ای به صورت نذر بر ‌خود واجب‌ کرده است و از اداء‌ کردن آن معذور و عاجز است (با تفصیلی که قبلا گذشت) برای حج یا عمـره کردن شخصی از طرف این فرد، بیست شرط وجود دارد.

قبل از تفصیل شرط‌های آن باید توجه داشت که در آنها در لفظ به کثرت استفاده می‌شود یکی لفظ آمر و دیگری مأمور، منظور از اَمر شخصی است‌ که از طرف او حج می‌کنند و مامور فردی است که از طرف دیگری حج بدل را انجام می‌دهد.

تفصیل شرایط:

شرط او‌ل: شخصی که از جانب او حج بدل انجام می‌گیرد هنگام انجام حج بدل حج بر وی فرض باشد لذا اگر در آن وقت حج بر وی فرض نبود و کسی را برای حج بدل فرستاد این حج نفلی می‌باشد و بعد از آن اگر توانایـی حج کردن پیدا شد حج فرض می‌گردد باید خودش حج‌ کند با کسی دیگر را برای حج بدل بفـرستد.

شرط دو‌م وسوم: عجـز دائمی و عاجز شدن پـیش از حـج بـدل: یـعنی اعذاری که باعث عجـز انسان از حج می‌شوند پیشتـر به تفصیل بیان آن‌ گذشت، بقای این اعذار تا موت صحت حج بدل نیز شرط است. پس از انجام حج بدل اگر عذر شخص معذور، مرتفع (رفع) شود و بر ادای حج قدرت یابد مثلا بیمار بود تندرست شد، زن را محرم میسـر شد لازم است‌ که دوباره خود حج نماید و حج بدل که قبلا انجام شده تبدیل به حج نـفلی خـواهد شـد. [‌مـناسک مـلا عـلی قاری/)

شرط چهارم: از طـرف ‌کسی‌ که حج فرض بر ذمه‌اش است به انجام‌دهنده حج بدل امر شده باشد یا حداقل اجازه داده شده باشد، اگر بدون امر و اجازه او، شخصی اقدام به حج بدل از طرف او بکند فرض او ادا نخواهد شد.

مقتضای این آن است‌ که اگر شخصی حج بر او فرض شده در حیات خود آن را ادا نکند، یا برای ادای آن وصیت ننماید، اگر کسی بر او احسان کرده و از طرفش حج بدل‌ کند حج فرض آن شخص ادا نخواهد شد اما امام اعـظم امـام ابوحنیفه/بنابر حدیثی فرمود: اگر شخصی از طرف والدین خود یا وارث و یا اجنبی از طرف متوفای خویش بدون امر و وصیت او حج بدل ‌کـند ان شـاء‌الله فرضش اذا خواهد شد. و «‌‌ان شاء‌الله‌» به آن خاطـر گفت که از هیچ نص صریحی ادا شدن آن بطور قطع و یقین ثابت نشده است.

شرط پنجم، ششم و هفتم: مأمور یعنی حج بدل‌کننده مسلمان، عاقل باشد مجنون و دیوانه نباشد اگر نابالغ باشد ممیز باشد یعنی قادر به تمییز و تشخیص احکام حج و انتظام سفر باشد.

مسئله: معلوم شد که بالغ‌بودن مامور، شرط نیست نا بالغ نیز می‌تواند اقدام به حج بدل کند بشرطی که اینقدر تمییز و صلاحیت داشته باشد که بتواند احکام حج را ادا نماید یعنی قریب البلوغ باشد اما برخی. از علما در این اختلاف دارند بنابرهمین، احتیاط این است که نابالغ مأمور به انجام حـج بـدل نشـود. [‌مناسک ملا علی قاری/].

شرط هشتم: این است که در برابر حج بدل اجرت و معارضه نه ‌گرفته شود و نه داده نبود اگر کسی اجرت طی‌ کرده حج بدل کرد اجرت‌دهنده و گیرنده هردو گناهکار می‌شوند امّا حج آمر ادا خواهد شد برگرداندن معاوضه‌ای که در برابر حج‌ گرفته واجب است البته بر آمر لازم است‌ که هزینه حج را به مأمور پرداخت کند.

شرط نهم و دهم: این است که حج بدل با مال آمر کرده شود، با مرکب و سواری حج را انجام دهد و پیاده طی طـریق نکند اگر مأمور با مال خودش حج بدل‌ کند حج فرض آمر ادا نخواهد شد. شرط این است که اگر هزینه‌های حج از طرف او باشد اگر مامور کمی از مال خودش نیز خرج نماید اشکالی ندارد در صورت پیاده حج‌کردن، حج آمر ادا نخواهد شد. در این نیز اگر اکثر مسافت را با مرکب و سواری کند کافی است و مقداری از مسافت را پیاده بپیماید اشکـالی نداند.

شـرط یازدهم: این است که سفر حج از وطن آمر شروع گردد، اگـر آمـر چندین و‌طن داشته باشد وطنی معتبر خواهد بودکه نسبت به وطن‌های دیگر به مکه مکر‌مه نزدیک‌تر باشد.

مسئله: شخصی در هندوستان فوت‌ کرد وصیت به حج بدل ‌کرد بعد از آن اهل و عیال یا وصیش از هندوستان به پاکستان هجـرت ‌کردند بر وصی، لازم است که امر دهد که حج او را از وطن هندوستان شروع ‌کنند و کسی را از هندوستان مأمو‌ر به حج بدل نماید اما اگر قدرت بر اینکه ‌کسی را از هندوستان مأمو‌ر به حج بدل کـرده بفرستد، نداشته باشد خواه‌ به این صورت که فرستادن پول بـه آنجا مشکل و دشوار است خواه کسی را از همانجا برای حج بدل فرستادن مـقدور نباشد در خود پاکستان از همانجایی که وصی هجرت کرده به آنجا آمده است کسی را مأمور به حج بدل‌ کرده بفرستد انشاء‌الله حج فرض او ادا خواهد شد این مسئله به صراحت در کتب فقه نیست. اما نظیری دارد که اگر مال میت از وطنش برای حج‌ کافی نباشد از هرکجا که ‌کافی شود از همان‌جا حج شروع شود به این اجازه داده شده است. در این صورت نیز از وطن آمر قدرت بر حج نیست و از هر کجا قدرت باشد از همانجا او به حج برود ان شاء‌الله ‌کافی خواهد شد.

شـرط دوازدهم: این است که مامور یعنی انجام‌دهنده حج بدل به هنگام بستن احرام نیت حج را از طرف اَمر بکند اگر بوقت احرام نیت نکرد نزد امام اعظم‌/پیش از شروع‌ کردن افعال حج جهت نیت ‌کـردن بهتر این است که هنگام شروع نمودن افعال حج با زبان بگوید که من از طرف فلان شخص حج می‌کنم و سپس وقتی تلبیه می‌گوید با این الفاظ بگوید: «‌لبیك عن فلان‌» و بجای لفظ فلان نام آمر را بگیرد اگر نام به یادش نمانده باشد فقط اینقدر بگوید که از طرف‌ کسی که مرا برای حج بدل فرستاده است حج می‌کنم و «‌لبیك عن الآمر» بگوید اگر با زبان چیـزی نگوید، ‌کافیست‌ که در دل نیت حج آمر را بکند اگر وقت بستن احـرام نیت مطلق حج را بکند، برای خود با کسی دیگر نیت نکند، نیت از طـرف اَمـر پیش از شروع افعال حج کافی خواهد شد.

شرط سیزدهم و چهاردهم: مامور به نفس خود از طرف آمر حج‌ کند. جایز نیست که مامور بدون اجازه آمـر کسی دیگر را امر به حج‌ کند اگر بدون اجازه، شخص دیگری را بفرستد آن حج، حج مأمور خواهد بود از آن آمر نخواهد شد و او باید پول آمر را برگرداند به همین جهت بهتر این است‌ که به مأمور اجازه عام داده شود که اگر به دلیلی نتوانست خود حج بدل ‌کند کسی دیگر را بفرستد. همچنین اگر شخص متوفی در وصیت به حج بدل شخصی را معین ‌کـرده و بگوید غیر از این ‌کسی دیگر حج بدل مرا نکند برای شخصی دیگر جایز نیست که از طرف متوفی حج بدل بجا آورد و اگر معین بکند اما دیگری را نفی نکند یعنی فقط بگوید: حج بدل مـرا فلانی بکند در این صورت بهتر است که همان شخص تعیین شده حج ‌کند البته اگر آن شخص تعیین شده انکار ورزد یا به سببی معذور گردد دیگری می‌تواند حج بدل نماید زیـرا که بدون انکار و معذور شدن فرد تعیین شده هم اگر وصی شخص دیگری را بفرستد حج فرض آمر ادا خواهد شد.

مسئله: اگر وصیت کننده فقط همین قدر بگوید که از طرف من حج بدل کرده شود و کسی را وصی مقرر نکرد تمام وارثین جمع شده با هم مشورت‌ کرده، می‌توانند شخصی را برای حج بدل بفـرستند در این صورت حج فرض آمـر ادا خواهد شد. [مناسک ملا علی قاری/].

شرط پانزدهم و شانـزدهم: این است که مأمور حج را فاسد نکند و از او فوت نیز نشود. صورت فاسد شدنش این است‌ که پیش از وقوف به عرفات جماع کند و فوت به این صورت می‌شود که با وجود احـرام و وقوف عرفات نکند اگر فاسد کند یا فوت نماید حج آمـر ادا نمی‌شود و بر فاسد کننده واجب است که تمام پولی راکه آمر جهت حج بدل به او داده بود برگرداند و سال آینده با پول خودش قضای حج را بجای آورد این قضا هم از طرف مأمور خواهد بود و آمر اقدام به حج بدل دیگری بکند.

اما فوت دو صورت دارد: به سبب غفلت و کوتاهی خودش ارکان حج را ادا نکرد در این صورت نیز ضمان پول آمر را بپردازد و قضای حج فوت شده خویش را با پول خودش جداگانه ادا کند از این قضا نیز حج فرض آمر ساقط نخواهد شد و حج فرض خود مأمور نیز ادا نخواهد شد، بعدها اگر بر حج قدرت یافت باید جداگانه فرض خود را ادا کند.

صورت دوم این است که به سبب گرفتار بودن به آفتی آسمانی، بیماری، زندان و یا غیره از ادای ارکان حج معذور گردد در این صورت بر او لازم است که قضایش را سال آینده بجا آورد و هیچ ضمانی بر اَمر نخواهد پرداخت. البته از قضای سال آینده حج آمر ادا می‌شود اگر آمر به او حکم‌ کند و مامور در قضا نیت از طرف آمـر بکند.

شرط هفد‌هم و هجدهم: این است‌ که مأمور فقط احرام یک حج را ببندد اینطور نکند که در یک وقت نیت دو حج را کرده احرام ببندد یکی از خودش و دیگری از طرف آمر، همچنین این نیز شرط است‌ که فقط از طرف یک شخص احرام ببندد نه اینکه از طـرف دو نفر نیت حج‌ کند و از طرف هردو احرام ببندد.

شرط نوزدهم: این است‌ که مأمور یعنی حج بدل ‌کننده از میقات آمر یعنی کسی که حج بدل از طرف او انجام می‌شود احرام ببندد یعنی از میقاتی که در مسیـر وطن آمر به مکه معظمه قرار دارد احـرام حج بدل را ببندد مثلا افرادی‌ که مسیرشان از هند و پاکستان است و با کشتی سفر می‌کنند، مـیقاتشان «‌یـلملم‌»‌ است. اگر مأمور از اینجا احرام عمره را ببندد پس از ادای عمره از مکه معظمه احرام حج را ببندد چنانکه قاعده حج تمتع چنین است حج آمر ادا نمی‌شود برای اینکه حج از میقات آمر صورت نگرفته است این حج از خود مأمور می‌شود بر او واجب است که مبلغی که به او داده شده برگرداند. تفصیلات بیشتر در این باره در صفحات آینده بیان خواهد شد.

شرط بیستم: این است که مامور مخالفت دستور آمـر را نکند مثلا آمر امر به حج «‌افراد» ‌کرد، اگر همراه حج عمره را نیز شامل‌ کرده «‌قران‌» نماید حج آمر ادا نخواهد شد و بر مأمور ضمان خواهد آمد که باید مبلغ آمر را به او پس دهد این حکم در آن صورت متفق علیه است‌ که مأمور نیت عمره را از طرف خود و نیت حج را از طرف آمر کرده باشد و اگر عمره و حج را از طرف آمر کند، قول امام اعظم‌/در این حال این است که به سبب مخالفت با آمر، حج آمر نخواهد بود بلکه حج خود مأمور خواهد بود و بر او ضمان خواهد آمد. اما نزد صاحبین حج آمر در این صورت نیز ادا خواهد شد. [‌مناسک ملا علی قاری/].

نزد امام اعظم/چون مدار این حکم بر مخالفت با آمر است به همین جهت اگر آمر خودش اجازه «‌قران‌» داده باشد مقتضای ‌کلام این است‌ که حج آمر نیز ادا خواهد شد، این حکم «‌قران‌» است و اگر مأمور عمره را به صورت تمتع اضافه‌ کند که از میقات آمر فقط احرام عمره را بسته و عمره ‌کند و سپس از مکه مکرمه احرام حج را ببندد نزد امام و صاحبین حج او ادا نمی‏گردد و بر مأمـور ضمان واجب است (کما یظهر من البحر والفتح) که تفصیل ایـن مسـئله در صفحات آینده بیان خواهد شد.

خلاصه شرایط

چهار شرط از شرایط مذکور مربوط به آمر هستند که به شرح زیراند.

۱- مسلمان‌بودن، فرض بودن حج بر او، قادر نبودن.

۲- دائمی‌بودن عجز او.

۳- پیش از اقدام به حج بدل عاجزشدن.

۴- مأمورکردن کسی برای انجام حج بدل یا برای آن وصیت‌کردن.

چهار شرط مربوط به مأمور است که عبارتند از:

۱- مسلمان‌بودن.

۲- عاقل‌بودن.

۳- در صورت عدم بلوغ، ممیز و قریب البلوغ‌بودن.

۴- در مقابل حج بدل اجرت نگرفتن.

شرایط باقی مانده به افعال حج مربوط می‌شوندکه عبارتند از.

۱- در انجام حج بدل، بیشتر از مال آَمر خرج‌ کردن، اگر کمی از مال خود نیز خرج کند اشکالی ندارد.

۲- بیشتر مسافت را با وسیله نقلیه بپیماید در صورت پیاده حج‌کردن، حج آمر نخواهد بود.

۳- سفر حج را از وطن آمر شروع‌کردن.

۴- فاسدنکردن حج.

۵- نیت‌کردن حج بوقت احرام فقط از طرف آمر.

۶- فوت‌نکردن حج.

۷- مخالفت‌نکردن آمر. پنج شرط دیگر مربوط به همین شرط می‌شود و شروط جداگانه‌ای نیستند.

این همه شرایط مربوط به حج بدل فرض است اگر مأمور حج و عمره نفلی از مال خود تبرعاً و احساناً می‌کند هیچ شرطی ندارد و اگر مال آمــر را خــرج می‌کند مشـروط به سه شرط اولی‌ که مربوط به آمر هستند نخواهد بود. و شرایط دیگر کما کان خواهند بود. [‌غنیة الناسک‌].

مسئله: مطابق با شرایط مذکوره، حج فرضی که از جانب کسی شده، قول صحیح و ارجح نزد فقها همین است که این حج و عمره مال آمر خواهد بود و به انجام دهنده حج و عمره ثواب تعاون و همکاری خواهد رسید و بعد از حـج عمره اضافی یا طواف وغیره ‌کند از آن خودش خواهد بود. در عمره یا حج نفل نیز حکم همین است که از آن آمر خواهد بود وقتی‌ که با پول آمر انجام داده شده باشند، به مأمور ثواب عملش داده خواهد شد. [‌کذا فی الکافی للحاکـم، ارشـاد الساری وغنیة‌].

البته اگر کسی حج نفلی یا عمره با خرج و پول خود انجام دهد و ثوابش را به ‌کسی ببخشد این حج و عمره از آن خود فاعل خواهد بود و به آن شخص‌ که ایصال ثواب شده ثواب خواهد رسید. [‌غنیة].

مسئله: برای ‌کسی که حج فرض خود را ادا کرده بهتر و افضل این است‌ که بجای حج نفلی، از طرف دیگری که حج فرض بر ذمه او است حج بدل‌ کند. در حدیث شریف آمده: به کسی که از طرف شخص دیگری حج بدل می‌کند ثواب هفت حج به او می‌رسد. [غنیة‌].

حج بدل توسط‌ کسی که خودش حج نکرده

نزد همه افضل و بهتر این است که حج بدل توسط‌ کسی انجام ‌گـیرد کـه خودش حج فرض را ادا کرده باشد و کسی که خود حج فرض را ادا نکرده باشد اگر طوری است که اصلاً بر او حج فرض نشده باشد فرستادن او جهت حج بدل جایز است اما مکروه تنزیهی یعنی خلاف اولی است و اگر بر مأمور حج فرض باشد و تاکنون ادا نکرده باشد در این صورت برای آ‌مر مکروه تنزیهی و خلاف اولی است که او را به حج بدل بفرستد و برای خود مأمور مکـروه تـحریمی و ناجایز است زیرا بر ذمه او لازم است هنگامیکه برایش سهولت انجام حج میسر شود حج فرض خود را ادا کند. [‌غنیة‌].

مسئله: ‌کسی که قبلاً بر او حج فرض نبوده اگر از طرف ‌کسی به حج بدل برود و از طرف او احرام بسته به مکه معظمه داخل شود از نزدیک شدن به بیت الله (از رسیدن به بیت الله) برگردن او حج فرض نمی‌گردد زیرا او در حالتی به مکه مکرمه رسیده‌ که بنابر بستن احرام از طرف دیگری قدرت بر ادای حج خود ندارد و پس از بازگشت‌ بنابر فقیر شدن توانایی دوباره رفتن را ندارد بعضی از عـلما گفته‌اند اگر چه قبلاً بر ذمه او حج فرض نبود اما از دیدن بیت الله حج بر او فرض می‌شود، به همین خاطر بر او لازم است که تمام سال را همانجا بماند و سال آینده حج خویش را ادا کرده برگردد. [‌غنیة].

امروزه چونکه نه امکان ماندن طولانی وجود دارد و نه امکانات لازم در اختیار کسی است بر قول اول می‌توان عمل‌کرد و به اعتبار دلیل نیز همین قول راجح معلوم می‌شود.

مسئله حج بدل از وطن آمر

شرایط مذکور در زمانی است که ثلث مال وصیت کننده آنقدر باشد کـه بتوان از وطن او حج بدل ‌کرد و اگر ثلث مال ‌کفایت نکند و وارثین بر خرج‌ کردن بیش از ثلث مال راضی نیستند، با ثلث مال از هر کجا که بشود، توسط ‌کسی حج بدل کرده شود. [غنیة، ملا علی قاری/].

مسئله: اگر متوفی خود وصیت ‌کـرده بود که از جایی غیر از وطنم حج بدل از طـرف من‌ کرده شود وصی از همانجا امر به حج بدل ‌کند.

قِران و تمتع در حج بدل

مأمور به حج بدل اگر بدون اجازه آمر، حج «‌قِـران‌»‌ کند به این صورت‌ که عمره از طرف خود و حج از طرف آمر ادا نماید باتفاق فقها حج آمر ادا نخواهد شد و این حج از آن مأمور خواهد بود و ضمان نفقه حج بر مأمور لازم خواهد شد و اگر نیت عمره و حج را برای آمر کرد نزد امام ابوحنیفه/این صورت هم جایز نیست و در این صورت حج آمر نخواهد شد و بر مأمور ضمان واجب می‌شود اما نزد صاحبین رحمهما الله اسحساناً حج آمر ادا خواهد شد. تفصیل این مسئله و وجـه اختلات آن در «‌مبسوط‌» شمس الائمه سرخسی‌/: با عبارت ذیل مذکور است:

«ولو قرن مع الحج عمرة كان مخالفاً ضامناً للنفقة عند أبي حنيفة/، وعندهما لا يصير مخالفاً استحساناً لأنه أتى بالـمأمور به وزاد عليه ما يجانسه فلا يصير به مخالفاً، كالوكيل بالبيع إذا باع بأكثر مما سمى له من جنسه... أبو حنيفة/يقول هو مأمور بإنفاق الـمال في سفر مجرد للحج، وسفره هذا ما تفرد للحج بل للحج والعمرة جميعاً، فكان مخالفاً كما لو تمتع...ولا ولاية عليه للحاج في أداء النسك عنه إلا بقدر ما أمره، ألا ترى أنه لو لم يأمره بشيء لم يجز أداؤه عنه فكذلك إذا لم يأمره بالعمرة، فإذا لم تكن عمرته عن الـميت صار كأنه نوى العمرة عن نفسه، وهناك يصير مخالفاً (ثم قال بعد ذلك) ثم دم القران عندهما يكون على الحاج من مال نفسه، وكذلك عند أبي حنيفة/إذا كان مأموراً بالقران من جهة الـميت حتى لم يصر مخالفاً، لأن دم القران نسك، وسائر الـمناسك عليه».

ثم قال بعد ذلک:

«وإذا كان أمر بالحج فبدأ واعتمر في أشهر الحج ثم حج من مكة كان مخالفاً في قولهم جميعاً لأنه مأمور بأن يحج عن الميت من الميقات والمتمتع يحج من جوف مكة فكان هذا غير ما أمر به ولأنه مأمور بالانفاق في سفر يعمل فيه للميت، وإنما أنفق في سفر كان عاملاً فيه لنفسه، لأن سفره إنما كان للعمرة، وهو في العمرة عامل لنفسه» [المسبوط للسرخسی: ۴/۱۵۶].

از عبارت مبسوط چند امر ثابت شد اول اینکه: علت ناجایز بودن قران و تمتع در حج بدل و ادا نشدن حج آمر باتفاق ائمه، مخالفت با حکم آمر است و در تمتع میقاتی نشدن حج نیز فی نفسه علت عدم جواز نیست بلکه آنهم بنابر مخالفت با امـر آمر ممنوع است چنانکه از عبارت مبسوط واضح و مشخص است.

دوم اینکه: صاحبین این مخالفت را در قران استحساناً جایز قـرار داده‌اند اما در تمتع مخالفت دو برابر شد یکی بدون اجازه با حج عمره نمودن و دوم اینکه میقاتی نکردن حج، در این صورت آن حج مکی شد و به همین سبب این مخالفت را آنها نیز جایز نمی‌دانند و حکم دادندکه حج آمر ادا نشده است و بر مأمور ضمان خواهد آمد.

سوم:‌ وقتی علت عدم جواز، مخالفت آمر شد قران و تمتع هردو با اجازه آمر جایز باید باشند چنانچه جایزبودن قِران با اجازه آمر در عبارت دوم از مبسوط سرخسی تصریح شده است هم چنین جایز بودن قران با اجازه آمر در «هدایه‌» نیز با این الفاظ تصریح شده است:

«فَإِنْ أَمَرَهُ غَيْرُهُ أَنْ يَقْرُنَ عَنْهُ فَالدَّمُ عَلَى مَنْ أَحْرَمَ فأَنَّهُ وَجَبَ شُكْرًا لِمَا وَفَقَّهَ اللَّهُ تَعَالَى مِنْ الْجَمْعِ بَيْنَ النُّسُكَيْنِ وَالْمَأْمُورُ هُوَ الْمُخْتَصُّ بِهَذِهِ النِّعْمَةِ لأَنَّ حَقِيقَةَ الْفِعْلِ مِنْهُ».

در مبسوط و هدایه، فقط ذکر قِران آمده است درحالی‌ که وقتی جایز بودن بـه اجازه آمر بستگی دارد مقتضایش این است که قِران باشد یا تمتع، وقتی باذن آمر باشد هردو جایز باشند به همین خاطر پس از نقل بحث مذکور، صاحب مبسوط نوشته است:

«وأراد بالقران دم الجمع بين النسكين قراناً كان أو تمتعاً كما صرح به غاية البيان لكن بالإذن الـمتقدم».

حاصل آن این است‌ که وقتی از طرف آمر اجازه باشد قِران و تمتع هردو جایزاند و حج و عمره از طرف آمر خواهد شد.

در فتاوی قاضیخان از امام ابوبکر محمد بن الفضل نقل شده‌ که همین قول را تایید می‌کند که با اجازه آمر هر سه نوع حج یعنی: افراد، قِران و تمتع جـایز هستند بلکه راهنمایی ‌کرده است که آمر باید به مأمور اختیاراتی بدهد تا در عمل مواجه با مشکلات و دشواری نشود.

و فی فتاوی قاضیخان:

«قال الشیخ الامام أبوبكر محمد بن الفضل إذا امر غیره بان یـحج عنه فینبغی ان یفوض الأمر إلی الـمأمور فیقول حج عنی بـهذا الـمال كیف شئت ان شئت حجة وان شئت حجة وعمرة وان شئت قِراناً والباقی من الـمال لك وصیةً كیلا یضیق الأمر علی الحاج ولا یجب رد ما فضل علی الورثة» [قاضیخان بهامنش الهندیة: ۱/۳۰۷].

در مناسک علامه سندی مسمی به (لباب) مفهوم عبارت مذکور قاضیخان را همین قرار داده و نوشته است:

«وینبغی للأمر ان یفوض الأمر إلی الـمأمور فـيـقول حـج عنی كيف شئت مفرداً او متمتعاً» [ارشاد الساری، مناسک ملا علی قاری: ص: ۳۰۴].

اما ملا علی قاری/در شرح مناسک سندی این قول (لباب) را سهو قرار داده و در توضیح عبارت «‌متمتعاً» می‌فرماید:

«فیه ان هذا القید سهو ظاهر إذا التـویض الـمذكور في كلام الـمشائخ مقید بالافراد والقِران لا غیر (ثم قال) واما ما في قاضیخان من التخییر بحجة أو عمرة وحجة أو بالقِران فلا دلالة له علی جواز التمتع إذا الو او، فی «وحجه» لاتفید الترتیب فتحمل علی حج وعمرة با ن یحج أولاً ثم یأتی بعمرة له أیضا فتدبر فانه موضع خطر».

اما علامه حسین بن محمد سعید عبدالغنی در حاشیه عبارت مذکور سهو قرار دادن آن را با این الفاظ رد کرده است.

«قوله: «فیه ان هذا القید سهو ظاهر» قال القاضی عید في، شرحه لهذا الكتاب (یعنی اللباب) ولا یخفی ان هذا سهو مـنه (یـعنی: عـلی القاری) لأن الـمیت لو أمره بالتمتع فتمتع الـمأمور صح ولا یكون مخالفاً بلا خلاف بین الائمه الاسلاف كذا في الحباب» [ارشاد الساری: ص: ۳۰۴‌].

جهت تخـییر در قول امام ابوبکر محمد بن الفضل به روایت قاضیخان سه لفظ استفاده شده‌اند. اول «‌بحجة‌» به معنای افراد است و در آخر قِراناً است قبل از این بحجه و عمره است. از این عبارت ظاهر است که اگر تخییر فقط در افراد و قِران منظور می‌بود این لفظ سوم‌ یعنی: «‌بحجة وعمرة» بی‌معنا و لغو می‌گشت اما آن را تصر‌یح جواز تمتع هم نمی‌توان‌ گفت زیرا «‌حجه‌» را مقدم و «‌عمره» را مؤخر نموده که مخالف با ترتیب است.

اما در «غنیة الناسک» که در واقع تشریح و تخلیص متن لباب علامه سندی می‌باشد عبارت «‌‌حجة وعمرة» را به صورتی دیگر تشریح ‌کرده که جایز بودن باذن آمر را به قِران مخصوص‌ کرده است و جایز بودن تمتع را نپذیرفته است.

وفی الغنیة:

«فإذا وقع الاذن بخلافه كما لو أمره بالقِران جاز لأنه قد اتی بما أمر به ولا یصیر مخالفاً باحر امه من مكة للاذن به دلالة وكذا لو أمره بالتمتع علی القول بجواز النیابة فیه كما سیأتی» [غنیة الناسک: ص: ۱۷۹].

پس از آن در فصل نفقه از فل ‌فتاو‌ی خانیه‌» از امام ابوبکر بن الفضل نقل ‌کرده می‌فرماید:

«وقوله: ان شئت بتقدیم حجة وعمرة العجهة كما في النسخ الصحیحة بان یحج عنه اولاً ثم یأتی بعمرة له أیضاً فیكون افراداً بهما وهكذا في الكبیر لكنه قال فیقول حج عنی بهذا كیف شئت ان شئت حجة وان شئت فاقِرن والباقی الخ فالتقیید بهما ان التمتع اسهل وانسب بالتفویض بدل علی ان المتمتع لا یجوز عن الآمر وان كان بامره ثم سكوتهم عن دم المتمتع حیث قالوا ودم القِران علی المأمور یؤید ذلك (إلی قوله) ولكن ما زاد في اللباب یوافقه ما في البحر وغیره من جواز المتمتع حق الأمر إذا كان بامره كما سیأتی عنقریب».

وقال بعد ذالک:

«‌و دم الرفض علی الجاج وان‌کان الحج یقع عن الامر فی القِـران و اما فی المتمتع التمتع فلو امره بالتمتع فتمتع عنه فالحج یقع عن المأمور لا عن الامر علی ما مرمن المشائخ فاولی ان یکون الدم علیه» [غنیة: ص: ۱۸۴-۱۸۵].

خلاصه تحقیق

از تعمق و تفکر در بحث و تحقیق فقها نتیجه ‌گرفته می‌شود که تصریحات ائمه مذاهب مندرج در مبسوط و غیره علت عدم جواز قِران و تمتع هردو در حج بدل را مخالفت آمر قرار داده‌است و در صورت تمتع، آفاق حج بجای اینکه وطن آمر قرار بگیرد از مکه مکرمه می‌شود این را نیـز بر آن علت مبنی‌ کرده است که در آن مخالفت با آمر است. مفهوم ظاهر آن چنین است: هنگامی که علت ممانت یعنی مخالفت با آمر باقی نماند و آمر اجازه بدهد قِران و تمتع هردو باید جایز باشند.

اگر در مسئله نیابت دقت شود مقتضای اصل همین است که آمر اگر خود حج خود را ادا می‌کرد اختیار داشت که از اقسام سه‌گانه حج یکی را برگزیند، وقتی که در حالت عذر شریعت به او اجازه داده که بوسیله نایب حج فرض خود را ادا کند این اختیار را دارد که حق انتخاب یکی از اقسام سه‌گانه را که خودش داشت به دیگری بدهد و با اذن آمر بـرای نائب یعنی مامور نیز هر سه قسم حج جایز قرار داده شود و یا اینکه با اجازه آمـر فقط قِران جایز باشد و تمتع جـایز نباشد از نظر فقهی موجه نیست فرق در قِران و تمتع می‌توانست یک وجه داشته باشد و آن اینکه در قِران حج و عمره هردو از میقات آمـر شروع می‌شود و در تمتع حج از میقات آمـر شروع نمی‌شود اما از عبارت مبسوط ثابت شدکه آفاقی بودن حج شرط اصلی نبست.

شرط به این خاطر گفته شده است که عادتاً آمر به مأمور می‌گوید کـه از میقات خود آمـر احـرام ببندد در عمل برخلاف آن، مخالفت آمر می‌گردد وقتی این علت مخالفت آمر مرتفع شد در تمتع، میقاتی نشدن حج را نمی‌توان علت عدم جواز گفت، خصوصاً وقتی که شرط میقاتی بودن بر خود اصیل یعنی آمر نیز عاید نمی‌شود او اگر به سبب احتیاج و ضرورتی، سفر کرده و به مکه مکرمه برسد و از همانجا حج فرض خویش را ادا کند باتفاق جایز است پایبندی میقاتی بودن حج بر نایب فقط در اتباع امر آمر می‌تواند عاید شود وقتی خود او اجازه دهدکه حج مکی کند عدم جواز دلیلی ندارد.

علت اشتباه

فقهای مذهب از یک طرف بطور واضح فرمودند که ممانعت قِران و تمتع در حج بدل مخالفت آمر است از طرف دیگر مفهوم مخالف آن را اولاً قصداً و نصاً ذکر نکردند بطور ضمنی در مسئله وجوب دم شکر گفته‌اند که وقتی قِران با اذن آمر باشد بازهم دم به ذمه مأمور خواهد بود در این فقط ذکـر قِران است و تمتع ذکر نشده است. همین عدم ذکر را صاحب غنیه، قرینه عدم جواز تمتع قرار داده‌است زیرا اگر آنهم جایز می‌بود همـراه قِران، تمتع نیز می‌بایست ذکر می‌شد اما عدم ذکر را قائم مقام ذکر عدم، بدون دلیل واضح نمی‌توان قرار داد به همین سبب صاحب بحرالرائق در اینجا قِران را به معنای جمع بین النسکین قرار داده و تمتع را نیز در آن داخل کرده است.

طبق این توجیه، عدم ذکر تمتع نیز باقی نمی‌ماند و اگر عدم ذکر پذیرفته شود ظاهراً دلیلی که بین قِران و تمتع فرقی ایجاد کند وجود نـدارد امّـا از بـین علمای متأخرین حضرت ملا علی قاری/، صاحب غنیه و اکابر زمان ما خصوصاً فقیه العصر حضرت علامه رشید احمد گنگوهی/در «‌زبدة المناسک‌» و حضرت مولانا خلیل احمد سهارنپوری/در «‌بذل المجهود شرح ابوداو‌د» فرق بین قِران و تمتع در حج بدل، جواز قِران و عدم جواز تمتع را اختیار کرده‌اند اگرچه با اجازه آمر باشد. علاوه بر این، در کلام ائمه فقها تصریح جواز تمتع باذن الامر با وجود تفحص و تحقیق یافته نشد و به همین جهت در مورد این مسئله باید تجدید نظر شود.

با توجه و دقت در عبارت فقها می‌توان وجه فرقی درمیان تمتع و قِران قایل شد که فریضه حج مجموعه‌ای از دو قسم عبادت بدنی و مالی است، در حالت عذر اعتبار بدنی و جسمانی ساقط می‌شود و در ادای فرض فقط انفاق مال باقی می‌ماند و در صورت تمتع این مال بر حج خرج نشد بلکه بر عمره خـرج شده‌ که آن فرض نیست. برخلاف قِران که در آن خرج مال بر هردو یکسـان مـی‌شود، مقتضایش این است که به آمر حق داده شود که به قِران اجازه دهد و حق اجازه دادن به تمتع را نداشته باشد زیرا برای ادای فریضه حج در این صورت نه عملی دارد و نه مالی بر حج خرج می‌کند به همین خاطر در صورت تمتع حج او نباید ادا شود. ملا علی قاری/و دیگر فقها باذن آمر هم عدم جواز تمتع را فتوی داده‌اند. از آنچه نوشته شد توجیه کلام ایشان معلوم شد اما آن نیز قطعیت ندارد فقهایی مانند صاحب «‌لباب» و غیره که قائل به جواز تمتع هستند دربـاره ایـن توجیه می‌گویند: این حرف پذیرفتنی نیست که در صورت تمتع انفاق مال بر حج نشد چرا که او این خرج را بر عمره مفرده نکرده است بلکه بر قسمی از اقسام سه‌گانه حج‌ کـرده است که در آن عمره مقدم می‌باشد به همین سبب لازم نمی‌آید که انفاق مال فقط بر عمره شد و حج از انفاق مال خالی ماند. والله سبحانه وتعالی اعلم.

خلاصه فتوی

اگرچه من حیث الدلیل چنین معلوم می‌شود که قِران و تمتع هردو در حج بدل باجازه آمر درست باشند و متأخرین از جمله صاحب «‌لباب‌» و صـاحب حاشیه آن و غیره همین را اختیارکرده‌اند امـا مـلا عـلی قـاری/و حـضرت گنگوهی‌ قدس سره فتوایی مختلف از آن دارند و آنها باذن آمر نیز تمتع را جـایز قـرار نمی‌دهند چون مسئله مربوط به ادای فرض می‌شود و آنهم مسئله حساسی است، احتیاط لازم است جایی که ممکن باشد در حج بدل افراد یا قِران‌ کرده شود، حج تمتع نکند اما در این زمانه در ادای حج و عمره هرکس این آزادی را نداردکه هر وقت دلش بخواهد بتواند برود و بـرای پرهیز از طولانی شدن احرام نزدیک به ایام حج سفر کند زیرا قوانین و پای‌بندی‌های حکومتی دشوار هستند به همین خاطر اگر مامور به حج بدل نیاز به زود رفتن داشته باشد و رعایت واجبات احرام در احرام طویل مشکل معلوم شود برای او امکان تمتع کردن نیز وجود دارد. والله سبحانه وتعالی اعلم.

مصارف و نفقه حج بدل

تمام هزینه‌های ضروری برای حج بدل، هزینه سفر (رفت و برگشت) هزینه اقامت به قدر نیاز، مایحتاج ضروری در ایام حج، خوراک، هزینه شستشوی لباس، کرایه خانه مسکونی یا کرایه خیمه وغیره بر عهده آمر هستند. فقها مصارف و هزینه‌های ضروری را به تفصیل نوشته‌اند اما ضروریات و نیازهای هر عصر و هر زمان مناسب با آن زمان است، مامور باید با احتیاط نیازها و ضروریات را تعیین و مشخص‌ کند و در خرج‌کردن آنها اسراف و فضول خرجی نکند و نه بسیار سخت‌گیری‌ کند که در حرج واقع شود بلکه با روشی مناسب و معتدلی خرج‌ کند. [‌مناسک ملا علی قاری/].

بعضی از موارد چنان هستند که خرج ‌کردن در آنها از مال آمر جایز نیست لازم است که مأمور از مال خود خرج‌ کند مثلاً قیمت آب وضوء و غسل، هزینه درمان، هزینه تعارف غذا به دیگران، غذا دادن به دیگران از مال آمر جایز نیست البته این هم زمانی است‌ که آمر اجازه این را نداده باشد، به همین خاطـر بهتر است آمر در خرج کردن اجازه بیشتری بدهد تا مأمور مجـبور نباشد در هر مورد فکر کند که از مال خودش خرج ‌کند. یا از مال آمر، و اگر کسی هنگام غذا خوردن بیاید و مأمور او را شریک نماید مجبور به حساب این نشود که چقدر از مال آمــر و چقدر از مال خود بپردازم. و در حرج واقع شود.

در این نوع هزینه‌های معمولی و متفرقه، آمر بایستی به مامور اجازه عام دهد در این صورت باتفاق علما، مامور اجازه دارد مال آمر را در این موارد خرج کند. [‌مناسک ملا علی قاری‌/].

مسئله: خرید لباس احرام و اشیای مورد استعمال از مال آمر جایز است اما پس از فراغت از حج لازم است همه وسایل و پول باقی مانده را به آمر یا به وارثین او برگرداند و اگر مامور شرط کرده باشد که همه وسایل و پول باقی مانده از آن من است، این شرط باطل است چرا که این معاوضه حج‌کردن است‌ که‌ گرفتن و دادن آن حرام است به هر حال پس دادن و برگردانیدن این چیزها ضروری است.

مسئله: البته اگر خود آمر بگوید وسایل و پول باقی مانده از طرف من به شما هدیه است و یا وصیت‌ کند و بگوید باقی مانده از طرف من بطور وصیت حق مأمور است در این صورت برگرداندن اشیا و پول نقد بر مأمور ضروری نیست، در فتاوی قاضیخان از امام ابوبکـر محمد بن الفضل نقل کرده است که بهتر است آمر چنین کند. [فتاوی قاضیخان: ۱/۳۰۷].

مسئله: هزینه‌های اقامت حین سفر در راه، اقامت در مکه یا مدینه پیش از حج یا بعد از آن در انتظار جا گرفتن و حرکت هواپیما، مأمور از مال آمر خواهد گرفت فرقی ندارد که این مدت اقامت از پانزده روز کم باشد یا زیاد، البته اگر بیشتر از حاجت خود اقامت‌ کند گرفتن نفقه خورد و نوش و غیره از مال آمر جایز نیسـت و از مال خویش باید خرج کند. [‌ارشاد الساری شرح مناسک ملا عـلی قاری/].

مسئله: اگر آمر جهت مسافرت با کشتی درجه پایین به مأمور پول بدهد و مأمور با درجه بالاتر از آن و یا با هواپیما مسافرت ‌کند هزینه اضافی را مأمور از مال خود باید پرداخت‌ کند.

توضیح: امّا در این صورت اگر مجموعه خرج مأمور برابر یا بیشتر از نصف مصارف حج باشد مقتضای قاعده این است‌ که حج آمر ادا نشود چرا که در شرایط حج بدل در بالا آمده است که برای ادای حج بدل شرط این است که اکثر مال آمر خرج شود در این صورت اکثر مال مأمور خرج شد، ولی می‌توان‌ گفت که این مقدار اضافی از لوازم حج نیست بلکه برای راحت‌بودن خود مأمور است بنابراین، این اضافی نباید در حج آمر تاثیری بگذارد امّا در کلام فقها با وجود تلاش و جستجو این مسئله پیدا نشد به همین خاطر بر عمل‌کنندگان لازم است که اگر صورتی پیش بیاید از علمای دیگر نیز استصواب نمایند.

والله سبحانه وتعالی اعلم وعلمه اتم واکمل

محمد شفیع عفا الله عنه

رجب ١٣٩٢ هـ.ق [نقل از جواهر الفتاوی جاد اول از صفحه ۴۹۷-۵۱۸ چاپ کراچی].

در سفر حج قبل از ادای حج وفات‌ کرد

چه می‌فرمایند علمای دین در مسئله ذیل:

اگر شخصی برای ادای فریضه حج رفته باشد و هنوز احکام حج را بجای نیاورده، موتش فرا رسید، آیا فریضه حج از گردن او ساقط می‌شود یا خیر؟ لطف فرموده توضیح دهید.

الجواب باسم ملهم الصواب

اگر شخص عاقل و بالغ بقصد حج رفت و بعد از وقوف عرفات، وفـات نمود حج او اداء شده اگر چه در سال‌های قبل حج واجب شده است زیرا حـج عبارت از وقوف عرفات می‌باشد و اگر قبل از وقوف عرفات فوت نمود، نگاه شود اگر حج بر او در همین سال واجب شده، بر او وصیت واجب نیست و اگر قبل از این سال بر او حج واجب شده، و استطاعت رفتن را داشته، و مانعی دیگر نبوده، در این صورت وصیت جهت ادای حج بر او واجب است.

البته بهمان مقدار پولی (یک سوم مال)‌ که خرج مأمور را برای رفتن از شهر او تا مکه معظمه‌ کفایت ‌کند، و اگر کم‌تر از این وصیت ‌کرد یا شهری را معین ‌کرد که از شهر او به مکه نزدیک‌تر است ‌گناهکار می‌شود.

اگر یک سوم مال ‌کافی نباشد که شخصی را از شهر او برای حج بفرستند پس از هر جایی که ثلث مال جهت ادای حج‌ کفایت می‌کند ماموریت داده شود.

وفی الدر:

«خرج الـمكلَّف إلى الحجِّ ومات في الطَّريق وأَوْصى بالحجِّ عنه إنَّما تجب الوصية به إذا أخّره بعد وجوبه، أمَّا لو حجَّ من عامه فلا فإن فسر الـمال أو الـمكان فالأمر عليه أي على ما فسَّره وإلاَّ فيحج عنه من بلده قياساً لا اسْتِحْساناً فليحفظ».

وفی الرد: «قوله: «ومات في الطريق: أراد به موته قبل الوقوف بعرفة ولو كان بمكة «بحر». وفي «التجنيس»: إذا مات بعد الوقوف بعرفة أَجْزأَ عن الـميت، لأنَّ الحجَ عرفةُ بالنَّصِّ». قوله: «فالأَمْر عليه» قُلْتُ: والظاهر أنه يجب عليه أن يوصي بما يبلغ من بلده إن كان في الثلث سعة، فلو أوصى لـما ذون ذلك أو عين مكاناً دون بلده يأثم لـما علمت أنَّ الواجبَ عليه الحج من بلد يسكنه.

قوله: «قياساً لا اسْتِحْسَاناً» الأول قول الإمام، والثاني قولهما، وأخّر دليله في الهداية فيحتمل أنه مختار له، لأنَّ الـمأْخوذ به في عامة الصُّور الاسْتِحْسَان. «عناية». وقوّاه في الـمعراج، لكن الـمتون على الأول، وذكر تصحيحه العلاَّمة قاسم في كتاب «الوصايا»، فهو مما قدم فيه القياس على الاسْتِحْسان وإليه أشار بقوله: فليحفظ» [ردالمحتار: ۲/۲۶۳].

و الله أعلم بالصواب

خدا نظر -‌عفا الله عنه-

دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۱۳/۸/۱۴۱۸هـ.ق

شخصی‌که برای حج پول ریخته فوت می‌کند/ حج بدل شخصی‌که خودش حج نکرده

چه می‌فرمایند علمای دین در مسائل ذیل:

۱- شخصی بیست و هفت هزار تومان پول به بانک واریز کرده که به حج برود اما قبل از رفتن به حج فوت‌کرده است آیا کسی دیگر می‌تواند در نوبت او برای خود به حج برود و پول او را به ورثه تحویل دهد.

۲- ‌کسی که خودش حج نکرده‌ ، ‌می‌تواند برای دیگری حج کند؟

الجواب باسم ملهم الصواب

۱- برای آن شخص جایز است که با اجازه ورثه با استفاده از نوبت مرحوم، به حج برود و پول‌های مرحوم را به ورثه تحویل دهد چون مبلغ مذکور برای رفتن به حج ‌کافی نیست و حق ورثه هم به آن تعلق ‌گرفته است.

۲- شخصی که خودش حج نکرده می‌تواند برای دیگری حج کند، البته خلاف اولی است. و افضل این است کسی که فریضه حج را ادا نکرده، او را نفرستند زیرا در این باره امام شافعی/اختلاف دارد، پس برای اجتناب از اختلاف افضل این است شخصی را بفرستند که فریضه حج را ادا کرده است.

وفی الرد: «وقال في «الفتح» أيضاً: والأفضل أن يكون قد حج عن نفسه حجة الإسْلام خروجاً عن الخلاف -إلى قوله¬- قال في «البَحْر»: والحق أنها تنزيهية على الآمر لقولهم: والأفضل الخ، تحريمية على الصَّرورة الـمأمور الذي اجتمعت فيه شروط الحج ولم يحج عن نفسه، لأنه أثم بالتأخير» [رد المحتار: ۲/۲۶۲ط کویته].

و الله أعلم بالصواب

خدا نظر -‌عفا الله عنه-

دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۱۵/۱۱/۱۴۱۸هـ.ق

نیابت برای حج

چه می‌فرمایند علمای دین در مسئله ذیل:

فردی که بر او حج فرض‌ گشته، قبل از رفتن وفات می‌کند، ایشان وصیت هم نکرده تا کسی به نیابت از او حج‌ کند یا فرد دیگری را به حج از طرف او بفرستند در این صورت اگر ورثه او فردی را تبرعاً با مخارج خود بدون تهیه مخارج از مال میت برای حج نیابتاً از میت بفرستند آیا حج او برای میت درست است یا خیر؟

الجـواب باسم ملهم الصواب

اگر وارث میت بجای متوفای خویش حج‌ کند، یا فرد دیگری را به حج از طرف میت بفرستد انشاء الله پذیرفته خواهد شد، چون رسول خدا جادای حج را بطور مطلق به ادای دین تشبیه داده‌اند و در ادای دین اگر کسی بدون دستور مدیون وامش را پرداخت کند و طلبکار آن را اگر قبول کند وام مدیون اداء مـی‌گردد در مسئله حج نیز اگر بدون وصیت از طرف میت حج‌ کند امید است که مورد قبول واقع گردد.

وفی البحر:

«وإن لم يوصُ فتبرع الوارث إما بالحج بنفسه أو بالإحجاج عنه رجلاً فقد قال أبوحنيفة: يجزئه إن شاء الله تعالى لحديث الخثعمية فإنه شبهه بدين العباد وفيه لو قضى الوارث من غير وصية يجزئه فكذا...هذا وذكر الولوالجي أن قوله إن شاء الله تعالى على القبول لا على الجواز لأنه شبهه بقضاء الدين، ومن تبرع بقضاء دين رجل كان صاحب الدين بالخيار إن شاء قبل وإن شاء لم يقبل فكذا في باب الحج» [البحر الرائق: ۳/۶۹].

والله أعلم بالصواب

خدا نظر -‌عفا الله عنه-

دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۱۵/۱۱/۱۴۱۸هـ.ق

بعد از فرض‌گشتن حج در وـط راه وفات مـی‌کند و وصیت می‌کند که از طرف من حج ‌کنید

چه می‌فرمایند علمای دین در مسائل ذیل:

۱- شخصی بعد از اینکه حج بر وی فرض می‌گردد، برای ادای فریضه حج بسوی مکه عازم می‌شود و در وسط راه وفات می‌کند و هنگام وفـات وصـیت می‌نماید که از طرف بنده حج کنید اکنون یکی از بستگان وی (بـرادر زاده‌اش در صورتی که برادر زنده است) می‌خواهد با هزینه خود، شخص اجنبی را برای حج بفرستد که از طرف میت حج ‌کند، آیا جایز است یا خیر؟

۲- بفرمایید آیا این شخص اجنبی می‌تواند اول عمره ‌کند و سپس از طرف مرحوم حج کند؟

۳- این شخص از کجا احرام ببندد؟

الجواب باسم ملهم اصواب

این مسئله دو صورت دارد:

۱- اینکه میت هنگام مریضی وصیت نموده که از مال خودم حج‌ کنید، در اینصورت برای وارث و غیر وارث درست نیست که با هزینه خودشان حج بدل کنند، بلکه اگر مقدار مالی که مرحوم تعیین نموده به همان مقدار و اگر تـعیین نکرده از یک سوم مال (۳/۱) وی ‌کـسی را برای حج بفرستند که از طرف میت از شهر وی حج ‌کند و اگر یک سوم ‌(۳/۱) مال ‌کفایت نمی‌کند از هرکجا که ‌کفایت می‌کند بفرستند.

وفی الخانیة: «‌الـمیت إذا اوصی بان یـحج عـنه بـماله فـتبرع عـنه الوارث أو الأجنبی لایجـوز» [قاضیخان بهامنش الهندیة: ۱/۳۱۱. رد المحتار: ۲/۲۶۴ط کویته].

وفی الدر: «خرج المكلَّف إلى الحجِّ ومات في الطَّريق وأَوْصى بالحجِّ عنه... فإن فسر الـمال أو الـمكان (فالأمر عليه) أي على ما فسَّره وإلاَّ فيحج عنه من بلده إنْ وفَّي به ثلثه وإنْ لم يفِ فمن حيث يبلغ اسْتِحْساناً» [الدر المختارمع الرد: ۲/۲۶۳].

صورت دو‌م اینکه: میت بطور مطلق وصیت نموده که از طرف او حج ‌کنند و از مال ذکری نکرده است در این صورت اگر وارث با هزینه خودش دیگری را به حج بدل بفرستد، درست است بنابراین غیر وارث نمی‌تواند از هزینه خود کسی را به حج بدل بفرستد و در این مسئله چون برادران میت حیات دارند فرزندان آنها جزء وارثین قرار نمی‌گیرند.

وفی الدر:

«لكن لو حجَّ عنه ابنه ليرجع في التركة جاز إنْ لم يقل من مالي، وكذا لو أحج لا ليرجع كالدين إذا قضاه من مال نفسه».

قال الطحطاو‌ی:

«قوله: «وكذا لو أحج» الضمیر فی أحج یرجع إلی الوارث كـما سیظـهر لك لا للابن، وهو یدل علی ان الابن فی كلام الشارح لیس بقید، وصورته: أوصی بأن یحج عنه فأحج الوارث من مال نفسه لا لیرجع علیه. جاز للمیت عن حجة الاسلام» [حاشیة الطحطاوی علی الدر: ۱/۵۵۱. رد المحتار: ۲/۲۶۴. الهندیة: ۱/۲۶. منحة الخالق على البحر: ۳/۷۲. خانیة: ۱/۳۱۱].

۲- شخص مذکور نمی‌تواند اولا برای خود عمره انجام دهد و بعد از طرف میت حج کند، بلکه از همان ابتدا به نیابت از میت احرام حج ببندد، البته بعد از حج می‌تواند با هزینه خود عمره کند.

وفی الهندیة:

«ولو أمره بالحج فاعتمر ثم حج مق مكة فهو مخالف في قـولهم جمیعاً كذا في الـمحیط».

وفی الخانیة:

«ولا یجوز ذلك عن حجة الاسلام» [الهندیة: ۱/۲۵۸. رد المحتار: ۲/۲۶۰].

۳- از هر مسیری که می‌رود مانند حجاج دیگر از میقات همان مسیر احـرام ببندد.

والله أعلم بالصواب

خدا نظر -‌عفا الله عنه‌-

دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان

فقیری ‌که وارد حرم مکی ‌شود حج ‌بر او فرض می شود یا خیر

چه می‌فرمایند علمای دین در مسئله ذیل:

آیا به محض واردشدن به حرم مکی حج بر انسان فرض می‌شود یا خیر؟

الجواب باسم ملهم اصواب

اگر در ماه‌های حج به مکه معظمه وارد شد و می‌توانست بدون مشقت و ممانعتی از طرف دولت متبوع خود و دولت میزبان تا زمان فرا رسیدن زمان حج در مکه بماند، حج را بجای بیاورد، اما در غیر این صورت که در ماه‌های حـج نبوده و یا استطاعت ماندن در مکه را تا زمان فرارسیدن حج نداشت یا ممانعتی از طرف دولت‌ها ایجاد گردید فقط بر وی انجام یکی از دو مناسک ‌(یعنی: حـج و عمره) لازم است و با انجام عمره بری‌ء الذمه می‌گردد، و حج بر او فرض نمی‌شود تا زمانی که استطاعت مالی داشته نباشد، چون استطاعت از شرایط حج بوده و ایشان فاقد آن می‌باشد و ماندن او تا سال آینده در مکه و یا بازگشت از منطقه‌اش برای او حرج بزرگی است، چنانکه در حج بدل نیز مشاهده می‌شود.

وفی ارشاد الساری:

«والحق أنه یجب علیه أحد النسكین إذ لاحج الامن الاتطاعة، والحاج عن الغیر قد تلبس بالاحرام عن غیره ولا یـمكنه ان یصرفه إلی نفسه فلو وجب علیه الحج لبقی إلی العام القابل وربما لا یجد استطاعة في مكثه وانقطاعه فالعـمـرة تكفی في اسقاط الواجب، ولم یعین الفقهاء الحج في الوجوب علی من دخل مكة فتنبه أه

ثم قال:

قلت: وقد افتی بالوجوب مفـتی دار السلطنة العلامة ابوالسعود وتبعه نی سكب الأنهر، وكذا أفتی به سید أحمد بادشاه والف فیه رسالة وأفتی سیدی عبدالغنی النابلسی بخلافه والف فیه رسالة لأنه في هذا العام لایمكنه الحج عن نفسه لأن سفره بمال الآمر فیحر م عن الآمر ویحج عنه وفي تكلیفه بالاقامة بمكة إلی قابل لیحج عن نفسه ویترك عیاله ببلده حرج عظیم، وكذا في تكلیفه بالعود وهو فقیر حرج عظیم أیضاً» [ارشاد الساری إلى مناسک الـملا علی قاری تحت شرط العشرون من شرائط الحج عن الغیر: ص ۴۵۳ طبع ادارة القرآن کراتشی].

والله أعلم بالـصواب

خدا نظر -‌عفا الله عنه-

دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان

حج بدل بری آمر واقع می‌شود و به مامور هم ثواب می‌رسد

سؤ‌ال: اگر کسی پول حج را پنج یا شش سال قبل واریز کرده است، امـا متأسفانه امسال که موسم حج فرا رسیده است شخص مذکور توانائی جسمانی برای رفتن به حج را ندارد و می‌خواهد فرزند خودش را بفرستد.

۱- آیا حج این فرزند در عوض حج فرض پدر واقع می‌شود یا خیر؟

۲- آیا به فرزند ثواب می‌رسد یا خیر؟

الجواب باسم ملهم الصواب

ج ۱- اگر پدر بنابر مسن بودن و بیماری‌های دیگری قادر به انجام فریضه حج نیست، می‌تواند پسر خود را به حج بفرستد تا بجای او حج ‌کند.

وفی التنویر وشرحه:

«العبادة الـمالیة تقبل النیابة مطلقاً رالبدنیة لا مـطلقاً والـمـركبة منهما كحج الفرض تقبل النیابة عند العجز فقط لكن بشرط دوام العجز إلی الـموت لأنه فرض العمر حتی تلزم الاعادة بـزوال العـذر...هذا أی اشتراط دوام العجز إلی الـموت إذا كان العجز كالحبس والـمرض يرجی زواله أی یمكن وان لم يكن كذلك كا لعمی والزمانة سقط الفـرض بحج الغیر عنه فلا اعادة مطلقاً سواء استمر به ذلك العذر أم لا».

وفی الرد:

«قوله: «فلا إعادة مطلقاً الخ» ظاهر إطْلاق الـمتون اشتراط العجز الدَّائم أنه لا فرق بين ما يرجى زواله وغيره في لزوم الإعادة بعد زواله، وعليه مشي في «الفتح». قال في «البَحْر»: وليس بصحيح، بل الحق التفصيل كما صرَّح به في «الـمحيط والخانية والـمعراج» اه. وأقرّه في «النهر»، وتبعه الـمصنِّف، وحققه في «الشرنبلالية»، ونقل التصريح به عن «كافي النَّسفي» [رد المحتار: ۲/۲۵۹].

ج ۲- بله به فرزند هم ثواب می‌رسد ولی حج از پدر واقع می‌شود.

وفی الدر:

«ويقع الحج المَفْروض عن الآمر على الظَّاهر من المَذْهب، وقيل عن المَأْمور نفلاً، وللآمر ثواب النفقة كالنفل لكنه يشترط لصحَّة النيابة أَهْلية المَأْمور لصحَّة الأَفْعال ثم فرّع عليه بقوله: فجاز حج الصَّرورة».

وفی الرد:

«قوله: «على الظاهر من الـمذهب» كذا في «المَبْسوط»، وهو الصَّحيح كما في كثير من الكتب. «بحر». ويشهد بذلك الآثار من السنة وبعض الفروع من المَذْهب. «فتح».....قُلْتُ: وعلى القول بوقوعه عن الآمر لا يخلو المَأْمور من الثَّواب، بل ذكر العلاَّمة نوح عن مناسك القاضي: حج الإنسان عن غيره أَفضل من حجِّه عن نفسه بعد أن أدى فرض الحج لأن نفعه متعد، وهو أفضل من القاصر اه. تأمل» [رد المحتار: ۲/۲۶۱ط کویته].

والله أعلم بالصواب

خدا نظر -‌عفا الله عنه-

دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۱۷/۱۱/۱۴۱۸هـ.ق

پوشیدن موزه برای محرم

چه می‌فرمایند علمای دین در مسئله ذیل:

آیا برای محـرم پوشیدن خفین جایز است یا خیر؟ منظور از «‌کعب‌» در باب حج و احرام چیست؟

الجواب باسم ملهم الصواب

در صورتیکه دمپایی نیابد می‌تواند خفین بپوشد مشروط به اینکه استخوان برآمده (وسط قـدم) ظاهر باشد و در زیر خف پنهان نگردد و منظور از کعب همین استخوان پشت پا می‌باشد نه شتالنگ.

وفی الهدایة:

«وَلا خُفَّيْنِ إلا أَنْ لا يَجِدَ نَعْلَيْنِ فَيَقْطَعُهُمَا أَسْفَلَ مِنْ الْكَعْبَيْنِ... وَالْكَعْبُ هُنَا الْمِفْصَلُ الَّذِي فِي وَسَطِ الْقَدَمِ عِنْدَ مَعْقِدِ الشِّرَاكِ دُونَ النَّاتِئِ فِيمَا رَوَى هِشَامٌ عَنْ مُحَمَّدٍ/» [الهدایة مع فتح لقدیر: ۲/۳۴۶].

وفی البحر:

«وَالْكَعْبُ هُنَا الْمِفْصَلُ الَّذِي فِي وَسَطِ الْقَدَمِ عِنْدَ مَعْقِدِ الشِّرَاكِ دُونَ النَّاتِئِ فِيمَا رَوَى هِشَامٌ عَنْ مُحَمَّدٍ/بخلافه في الوضوء فإنه العظم الناتيء أي الـمرتفع، ولم يعين في الحديث أحدهما لكن لـما كان الكعب يطلق عليه، وعلى الثاني حملـه عليه احتياطاً. كذا في فتح القدير. أي حمل الكعب في الإحرام على الـمفصل الـمذكور لأجل الاحتياط لأن الأحوط فيما كان أكثر كشفاً وهو قيماً قلنا» [البحر الرائق: ۲/۳۲۴ واللفظ له. الـمبسوط للرخسی: ۴/۱۳۷. الطحاوی: ۱/۴۹۵. غایة السعایة: ۶/۵۱. غنیة الناسک: ص ۴۵. رد المحتار: ۲/۱۷۷ط کویته. ارشاد الساری على مناسک ملا علی قاری: ص۳۰۹ط ادارة القرآن کراچی].

والله أعلم بالصواب

خدا نظر-‌عفا الله عنه-

دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۱۳/۱۲/۱۴۱۸ﻫ.

در حال طواف ‌کجا نگاه‌ کند / طواف نفلی را بدون وضو انجام دهد چه لازم می‌گردد

چه می‌فرمایند علمای دین در مسائل ذیل:

۱- در حال طواف به طرف بیت الله نگاه‌ کند یا به زمین؟ لطفاً توضیح دهید.

۲- ‌اگر شخصی طواف نفلی بیت الله را بدون وضو انجام دهد آیا بر او چیزی لازم می‌گردد یا خیر؟

الجواب باسم ملهم الصواب

۱- در حال طواف نگاه‌کردن به موضع سجده مستحب است و نگاه‌کردن به کعبه یا جای دیگر خلاف استحباب است.

وفی غنیة الناسک:

«وینبغی أن لا یجاوز بصره محل مشیه كالـمصلی لا یجاوز بصره محل سجوده لأنه الادب الذي یحصل به اجتماع القلب» [غنیة الناسک فی بغیة الناسک: ص ۶۵].

۲- در صورت مذکور باید در مقابل هر شرط ‌(یک دور زدن اطراف کعبه را شوط می‌گویند) که بدون وضو انجام داده‌است‌ ‌دو کیلو و دویست و پنجاه ‌گرم ‌گندم یا قیمت آن را به فقرا بدهد.

وفی الدر:

«أو طاف للقدوم أو للصدر محدثاً ویجب لكل شوط منه نصف صاع (أی نصف صاع من بر كالفطرة)».

وفی الرد:

«قوله: «أو طاف للقدوم» وكذا كل طواف تطوع، جبر اً لـما دخله من النقص بترك الطـهارة، نهر» [رد المحتار: ۲/۲۲۷. کذا فی الطحطاوی على الدر المختار: ۱/۵۲۵].

والله أعلم بالصواب

خدا نظر-‌عفا الله عنه-

دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۸/۸/۱۴۱۸هـ.ق

حجاج نمازهای اشراق و چاشت را در قبا بخوانند یا در مسجد النبی‌/چرا بر حالق صدقه و بر محلوق دم لازم می‌گردد/ حاجی در طول هفته چند مرتبه به مسجد قبا برود

چه می‌فرمایند علمای دین در مسائل ذیل:

۱- حجاج کرام نمازهای اشراق و چاشت را هر روز در مسجد قبا بخوانند یا در مسجد النبی ج؟

۲- قبل از فرا رسیدن وقت خروج از احرام اگر یکی موهای محرمی را بتراشد یا کوتاه ‌کند باید صدقه بدهد خواه خودش محرم باشد یا غیر محرم و بر محلوق دم لازم می‌گردد؟ علتش چیست؟ لطفاً با دلیل توضیـح دهید.

پس اگر چنین باشد بر حلاقین مکه مکرمه و منی موافق تعداد حجاج ‌کرام یک یک صدقه لازم می‌گردد و در این حـرج، مشقت و تکلیف است.

الجواب باسم ملهم الصواب

ج ۱- رفتن به مسجد قبا یکمرتبه در روز شـنبه مسـتحب و کـافیست. و حاجی بکوشد تا تمام نمازهای خود را در مسجد النبی بخواند، زیرا هر نمازی در آن برابر با هزار نماز در مساجد دیگر غیر از مسجد الحرام می‌باشد.

وفی الهندیة:

«ویستحب أن یأتی مسجد قباء یوم السبت كذا ورد عنه ج... ویسـتحب له مدة مـقامه بـالـمدینة أن یصلی الصلوة كلها بمسجد رسول الله ج» [الهندیة: ۱/۲۶۷].

وفی الرد:

«صَلاَةٌ فِي مَسْجِدِي هَذَا أَفْضَلُ مِنْ أَلْفِ صَلاَةٍ فِيمَا سِوَاهُ مِنَ المَسَاجِدِ إلاَّ المَسْجِدِ الحَرَام، وَصَلاَةٌ فِي المَسْجِدِ الحَرَامِ أَفْضَلُ مِن مَائَةِ صَلاَةٍ فِي مَسْجِدِي» رواه أحمد وابن حبان فی صحیحه، وصححه ابن عبد البرّ وقال: «إنَّه مَذْهبُ عامة أهل الأثر» «شرح اللباب» [رد المحتار: ۲/۲۷۹].

ج ۲- احرام یعنی: برای محرم حرام قرار گرفتن آنچه برای دیگران حلال است. و یکی از محرمات تراشیدن سر و کوتاه ‌کردن موی سر است پس همانگونه که درخت حرم باید در امن بماند و قطع نشود، موی سر انسان به خاطر احـرام باید در امان بماند و تراشیده نشود.

پس اگر شخصی امنیت آنها را از بین ببرد خواه محرم باشد یا غیـر محرم باید جریمه پرداخت کند، زیرا که در این صورت حالق و محلوق هردو مجرم قرار می‌گیرند. و بر حالق تصدق دوکیلوگندم یا قیمت آن لازم می‌گردد، زیرا که در صورت محرم بودن، جنایتی را مرتکب شده است که نباید مرتکب می‌شد، و از این کار حالق را هم فائده می‌رسد و آن اینکه انسان فـطرتاً همانگونه کـه از ژولیدگی موی سر خود نفرت دارد از دیگران نیز نفرت می‌کند، اگر چه اصل فایده به محلوق رسیده اما حالق نیز بی‌بهره نشده است.

و در صورتی که حالق خودش محرم نباشد نیز دو کیلو گندم یا قیمت آن را صدقه می‌کند زیرا در امنیت موها خلل وارد کرده است، و بر محلوق دم واجب می‌شود چونکه به وی فایده کامل می‌رسد.

قال الزیلعی/فی التبیین:

«وَكَذَا بِحَلْقِ رَأْسِهِ وَكَذَا إذَا فَعَلَ ذَلِكَ بِمُحْرِمٍ آخَرَ... وَلَنَا أَنَّ إزَالَةَ مَا يَنْمُو مِنْ بَدَنِ الإِنْسَانِ مِنْ مَحْظُورَاتِ إحْرَامِهِ لاسْتِحْقَاقِهِ الأَمَانَ كَنَبَاتِ الْحَرَمِ فَمُنِعَ عَنْ مُبَاشَرَتِهِ مِنْ بَدَنِ غَيْرِهِ كَمَا مُنِعَ مِنْ مُبَاشَرَتِهِ مِنْ بَدَنِهِ وَلأَنَّهُ يَتَأَذَّى بِتَفَثِ غَيْرِهِ فَمُنِعَ مِنْ إزَالَتِهِ كَمَا يُمْنَعُ مِنْ إزَالَتِهِ عَنْ نَفْسِهِ إلا أَنَّ كَمَالَ الْجِنَايَةِ فِي إزَالَةِ تَفَثِ نَفْسِهِ فَيَجِبُ عَلَيْهِ الدَّمُ وَتَأَذِّيهِ بِتَفَثِ غَيْرِهِ دُونَ التَّأَذِّي بِتَفَثِ نَفْسِهِ فَتَجِبُ عَلَيْهِ الصَّدَقَةُ, وَأَمَّا الْمَحْلُوقُ فَيَجِبُ عَلَيْهِ الدَّمُ إنْ كَانَ مُحْرِمًا سَوَاءٌ حَلَقَهُ بِأَمْرِهِ أَوْ بِغَيْرِ أَمْرِهِ بِأَنْ كَانَ نَائِمًا أَوْ مُكْرَهًا ; لأَنَّ لُزُومَ الدَّمِ لِمَا حَصَلَ لَهُ مِنْ الرَّاحَةِ, وَذَلِكَ لا يَخْتَلِفُ بِاخْتِلافِ الأَحْوَالِ» [تبیین الحقائق: ۲/۵۵].

والله أعلم بالصواب

خدا نظر‌-‌عفا الله عنه-

دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۱۸/۸/۱۴۱۸هـ.ق

حج‌‌کردن ‌با مال ‌حرام

چه می‌فرمایند علمای دین در مسئله ذیل:

شخصی به شریک خود در معاملات خیانت می‌کند و سرمایه دیگری را غصب می‌نماید و با این پول‌ها عازم حج می‌شود. آیا حج این فرد غاصب مقبول است یا خیـر؟

الجواب باسم ملهم اصواب

از اینکه با مال غصب‌شده حج می‌کند، فرضیت حج از گردنش سـاقط می‌شود ولی حج برای او ثوابی همراه ندارد.

وفی الرد:

«ويجتهد في تحصيل نفقة حلال، فإنه لا يقبل بالنفقة الحرام كما ورد في الحديث، مع أنَّه يسقط عنه معها ولا تنافي بين سقوطه وعدم قبوله، فلا يثاب لعدم القبول، ولا يعاقب عقاب تارك الحج اهـ» [رد المحتار: ۳/۱۵۲ط کویته].

و الله أعلم بالصواب

خدا نظر‌-‌عفا الله عنه-

دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۲۰/۸/۱۴۱۸هـ.ق

استفاده محرم از صابون

چه می‌فرمایند علمای دین در مسئله ذیل:

فردی محرم با وجود داشتن احرام مبادرت بـه غسـل واجب مـی‌کند و صابون به بدن خود می‌زند آیا بر اوکفاره و دم لازم می‌شود یا خیر؟

الجواب باسم ملهم الصواب

با استفاده محرم از صابون بر اوکفاره و دم واجب نمی‌شود.

وفی الدر:

«وغسل رأسه ولحیته بخطمی لأنه طیب أو یقتل الهوام بخلاف صابون ودلوك واشنان اتفاقاً زاد في الجوهرة وسدر».

وفی الرد:

«قوله: «بخلاف صابون» في «جنايات الفتح»: لو غسل بالصَّابون والحرض لا رواية فيه، وقالوا: لا شيء فيه لأنه ليس بطيب ولا يقتل اهـ. ومُقْتضى التعليل عدم وجوب الدم والصَّدقة اتفاقاً، ولذا قال في «الظَّهيرية». وأجمعوا أنه لا شيء عليه اهـ. ومثله في «البَحْر»، وكذا في «القهستاني» عن «شَرْح الطحاوي» فافهم» [رد المحتار: ۲/۱۷۷، ۱۷۶].

والله أعلم بالصواب

خدا نظر -‌عفا الله عنه-

دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان

زنی برای سفر حج بدون محرم همراه زن‌های محله می‌رود

چه می‌فرمایند علمای دین در مسئله ذیل:

مادرم پنجاه سال سن دارد و می‌خواهد به حج برود ولی محرمی همراه ندارد، مگر پسرعموها و چند زن از اهل محله که همراه هستند.

لطف کرده بفرمائید آیا برای او جایز است‌ که با درنظر گرفتن توضیحات مذکور به حج برود؟

الجـواب باسم ملهم الصواب

خیر جایز نیست، البته باید صبر کند تا وقتی که امکان رفتنش است، اگر محرمی پیدا شد همراه او برود و در صورتی که امکان رفتنش از دست رفت مانند نابیناشدن و غیره پس در آن وقت می‌تواند کسی دیگر را به نیابت از جانب خودش بفرستد.

وفی غنیة الناسک:

«الرابع: الـمحرم أو الزوج لامرأه بالغة ولو عجوزاً ومعها غـیرها من النساء الثقات وارجال الصالحین» [غنیة الناسک: ص ۱۰].

وفی الرد:

«قوله: «كالحبس والـمرض.....» ومن العَجْز الذي يرجى زواله عدم وجود الـمرأة محرماً، فتقعد إلى أن تبلغ وقتاً تعجز عن الحج فيه: أي لكبر أو عمى أو زمانة، فحينئذ تبعث من يحج عنها، أما لو بعثت قبل ذلك لا يجوز لتوهم وجود الـمحرم، إلاَّ إن دام عدم الـمحرم إلى أن ماتت فيجوز» [رد المحتار: ۲/۲۵۹].

و الله أعلم بالصواب

خدا نظر -‌عفا الله عنه -

د‌ار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۲/۹/۱۴۱۸هـ.ق

خواندن چهل نماز در مدینه منوره برای حجاج

چه می‌فرمایند علمای دین در مسئله ذیل:

سؤال: حجاج گرامی در مدینه منو‌ره هشت روز می‌مانند و چهل نماز اداء می‌کنند، آیا در احادیث به این مسئله پرداخته شده است یا خیر؟

الجواب باسم ملهم اصواب

از نظر شرع خواندن چهل نماز طوری که هیچ نمازی از او فوت نشـود دارای فضایل زیادی است.

وفی الحدیث عن انس بن مالکسعن النبی جقال:

«من صلی في مسجدی أربعین صلوة لا تفوته صلوة كتبت له براءة من العذاب وبری ء من النفاق». «رواه احمد ورواته رواة الصحیح والطلبرانی فی الأوسط وهو عند الترمذی بغیر هذا اللفظ». [الترغیب والترهیب: ۲/۲۱۵. کذا فی اتحاف السادة الـمتقین شرح احیاء علوم الدین: ۴/۴۱۵. کنز العال: ۱۲/۲۱۵ رقم الحدیث: ۳۴۳۹].

والله أعلم بالصواب

خدا نظر -‌عفا الله عنه -

دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۲/۹/۱۴۱۸هـ.ق

آیا بر مدیون حج واجب است

چه می‌فرمایند علمای دین در مسئله ذیل:

آیا بر شخصیکه به اندازه سرمایه‌اش یا حتی بیش از آن مقروض است حج فرض است یا نه؟

الجواب باسم ملهم الصواب

یکی از شرائط وجوب حج این است‌ که حاجی به اندازه نفقه، توشه و راحله اضافه از حاجات اصلیه و دیونش داشته باشد، بنابراین در صورت بالا بر شخص مذکور حج فرض نمی‌باشد.

وفی الهندیة:

«ومنها القدرة علی الزاد والراحـلة.... وتـفسیر مـلك الزاد والراحلة أن یكون له مال فاضل عن حاجته وهو ما سوی مسكنه ولبسه وخدمه واثاث بیته قدر ما یبلغه إلی مكة ذاهباً وجائیاً راكباً لا مــاشیاً وسوی ما یقضی به دیونه ویمسك لنفقة عیاله ومرمّة مسكنه ونحوه إلی وقت انصرافه.كذا في محیط السرخسی» [الهندیة: ۱/۲۱۷].

وفی مناسک ملا علی القاری/:

«ونصاب الوجوب أی مقدار ما یـتعلق بـه وجو ب الحـج مـن الغنی....ملك مال یبلغه (بالتشدید والتخفف) أی یوصله إلی مكة بل إلی عرفة ذاهباً أی الیها وجائیاً أی راجعاً الی وطنه راكباً في جمیع السفر لا ماشیاً أی في جمیعه ولا في بعضه الا باختیاره....فاضلاً أی حال كون ملك الـمال أو ما ذكر من الزاد والراحلة زائداً عن مسكـنه.....وقـضاء دیونه أی الـمعجلة والـمؤجلة» [مناسک ملا علی القاری: ص۴۲/۴۳].

والله اعلم بالصواب

خدا نظر -‌عفا الله عنه-

دار الافتاء حوزه علمیه دار العلم زاهدان ۱۲/۹/۱۴۱۸هـ.ق

حج اکبر

چه می‌فرمایند علمای دین که منظور از حج اکبر چیست؟

الجواب باسم ملهم الصواب

در قرآن کریم آمده است:

﴿وَأَذَٰنٞ مِّنَ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦٓ إِلَى ٱلنَّاسِ يَوۡمَ ٱلۡحَجِّ ٱلۡأَكۡبَرِ أَنَّ ٱللَّهَ بَرِيٓءٞ مِّنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ وَرَسُولُهُۥۚ فَإِن تُبۡتُمۡ فَهُوَ خَيۡرٞ لَّكُمۡۖ وَإِن تَوَلَّيۡتُمۡ فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّكُمۡ غَيۡرُ مُعۡجِزِي ٱللَّهِۗ وَبَشِّرِ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ ٣[التوبة: ۳].

درباره تعیین یوم الحج الاکبر، مفسرین، اقوال مختلفی دارند. به نظر حضرت عبدالله بن عباس، حضرت فاروق اعظم، حضرت عبدالله بن عمر و حضرت عبدالله بن زبیرش، مراد از یوم الحج الاکبر «عرفه» است زیرا رسـول اکرم جفرمودند: «الحج عرفة» [أخرجه ابوداود: ۱/۲۷۶ والترمذی: ۱/۱۳۹].

برخی می‌گویند که مراد از آن، یوم النحر یعنی دهم ذی الحجه است از نظر برخی از ائمه همچون سفیان ثوری و غیره، هر پنج روز حج مصداق یوم الحج الاکبر هستند که عـرفه و یوم النحر در آن داخل‌اند و چون به عمره حج اصغر گفته می‌شود برای ممتازکردن از آن، به حج، حج اکبر گفته شده است از این معلوم می‌شود که در اصطلاح قرآنی، حج هر سال حج اکبر است.

سالی که رسول اکرم جحج‌ کردند از حسن اتفاق، عرفه در روز جـمعه واقع شد عوام الناس از این واقعه چنین برداشت ‌کردند که حج اکبر همان است که در آن عرفه در روز جمعه واقع شود و این برداشت درست نیست.

وفی تفسیر ابن ‌کثیر:

«(یوم الحج الأكبر) وهو یوم النحر الذي هو أفضل أیام الـمناسك وأظهرها واكبرها جمیعاً» [تفسیر ابن کثیر: ۲/۳۳۳].

وفی الدر المنثور:

وأخرج البخاری تعلیقاً وابوداود وابن ماجة وابن جریر وابن الـمنذر وابن ابی حاتم وابوالشـخ وابن مردویه وابونعیم فی الحلیة: «عَنِ ابْنِ عُمَرَب وَقَفَ النَّبِىُّ جيَوْمَ النَّحْرِ بَيْنَ الْجَمَرَاتِ فِى الْحَجَّةِ الَّتِى حَجَّ بِهَذَا، وَقَالَ: هَذَا يَوْمُ الْحَجِّ الأَكْبَرِ».

وفی الدر الـمنثور:

واخرج ابن ابی حاتم و ابن مردویه «عن الـمسور بن مـخرمةس ان رسول الله جقال: یوم عرفة هذا یوم الحج الاكبر».

واخرج ابن سعد و ابن ابی شیبة و ابن جریر و ابن ابـی حـاتم و ابوالشیخ: «عن عمر بن الخطابس قال: الحج الأكبر یوم عرفة».

واخرج ابن أبی شیبة: «عن مجاهدس قال: كان یقال العمرة هی الحجة الصغری» [الدر المنثور: ۴/۱۲۷].

وفی ارشاد الساری:

«فقال بعضهم: انما قیل له الحج الأكبر لأنه یقال في حق العمرة انها الحج الاصغر لقلة عملها ومشقتـها أو لنقصان مقامها ورتبتها» [‌ارشاد الساری: ص۴۸۰].

وفی الرد:

«قال العلاَّمة نوح في رسالته الـمصنفة في تحقيق «الحجِّ الأكبر»: قيل إنَّه الذي حج فيه رسول اللّه وهو المَشْهور. وقيل يوم عرفة جمعة أو غيرها، وإليه ذهب ابن عباس وابن عمر وابن الزبير وغيرهم. وقيل يوم النَّحْر، وإليه ذهب عليّ وابن أبي أوفى والـمغيرة بن شعبة. وقيل إنَّه أيام منى كلها، وهو قول مجاهد وسفيان الثوري. وقال مجاهد: الحج الأكبر القران، والأصْغر الإفْراد. وقال الزُّهري والشَّعبي وعطاء: الأكبر الحج، والأَصْغر العمرة» [رد المحتار: ۲/۲۷۵].

وفی روح المعانی:

«واما تسمیة الحج الـموافق یوم عرفة فیه لیوم الجمعة بالأكبر فلم یذكروها وان كان ثواب ذلك الـحج زياده علی غیره كما نـقله الجـلال السیوطی في بعض رسائله» [روح الـمعانی: ۱۰/۴۷].

وفی معارف السنن:

«و بالجملة لیس الحج الأكبر في تعبیر القرآن والحدیث ما اشتهر علی الشنة العامة من ان الحج الأكبر ما كان فیه الوقـوف بـعرفة یـوم الجمعة» [معارف السنن: ۶/۴۱۷. کذا فی امداد الـمتین: ص۵۰۰].

والله أعلم بالصواب

خدا نظر -‌عفا الله عنه-

دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۲۲/۶/۱۴۲۰هـ.ق