اگر وام مرا تا سه روز نداد همــسرم طلاق اگر او را نکشم
سؤال: شخصی در مورد مدیون خود چنین میگوید اگر دین مرا تـا سه روز ندهد او را میکشم و اگر نکشتم زنم طلاق ثلاثه است. تا سه روز مدیون دین را پرداخت نکرد.
حال کدام وقت حالف حانث میشود؟ بعضی از علما مـیفرمایند این یمین فـور است بنابراین بعد از سه روز اگـر حالف مدیون را نکشت زنش طلاق ثلاثه میگردد زیرا این کلام را در حال خشم و ناراحتی گفته و این قرینه بر یمین فور بودن است. عده دیگـری از علما مـیفرمایند یمین مذکور، یمین مؤبد است مثل اینکه بگوید اگر من فلانی را نکشتم زنم طلاق ثلاثه است:
حال بفرمایید آیا این گفته حالف یمین فور است یا یمین مؤبد؟
الجواب باسم ملهم الصواب
علامه ابن عابدین در رساله «رفـع الانتقاض ودفع الاعتراض على قولهم الايمان مبنية على الفاظ لا على الاغراض» میفرماید:
«واعلم أوٌلاً ان هذا الـموضوع من الـمحلات الـمشكلة والـمسائل الـمعضـلة فعليك ان تتلقاه بفكر خال وقاد لكي يتذلل لك أبيه وينقاد ومـمـن نبٌه على صعو بة هذا الـمحل الامام جـمـال الدين الحصيري في كتابه التحرير شرح الجامع الكبير حيث قال في باب اليمين في الـمساومة كمـا نقله عنه الفارسي في شرحه تحفة الحريص مـا نصٌه:
وروي عن القاضي الجليل السجزي/انه قال لأصحابه: هلموا نطارح مسائل الجامع فسألوه عن مسائل هذا الباب فقال ايتوني بألين من هذا وروي عن الشاشي/الذي كان من أصحاب الكرخي/انه قال: قرأنا كتاب الجامع علي الكرخي فلما انتهينا إلى هذا الباب وضع نكتة لتخريج مسائل الباب فانتقضت بمسئلة ثانية من الباب ثم وضع نكتة أخري فانتقضت بمسئلة ثالثة ثم وضع نكتة أخري فانتفضت بالرابعة فقام وترك الدرس يومئذ قال ذكر مشايخنا هاتين الحكايتين لبيان الصعو بة انتهي» [مجموعه رسائل ابن عابدین: ۱/۲۹۲].
از نوشته بالا چنین برمیآید کـه مباحث و مسائل یمین از مشکلترین مسائل فقهی میباشد در مورد مسئله بالا آنچه به نظر بنده میرسد درج میگردد.
یمین فور، یمینی است که لفظاً مؤبد و معناً با دلالت قرینه حالی یا مقالی مـوقت میباشد چنانکـه در «رد المحتار» در تعریف یمین فور چنین میفرماید:
«وهذه مؤبدة لفظاً مؤقتة معنى تتقيد بالحال، إما بأن تكون بناء على أمر حالي كما مثل، أو أن تقع جواباً بالكلام يتعلق بالحال، كما في إن تغديت، أفاده في النهر» [رد المحتار: ۳/۹۲].
بنابراین در صورت مسئول عنها به این یمین، یمین فور گفته نمیشود زیرا در یمین فور لازم است که قرینه حالی یا مقالی باشد کـه منظور از یمین، یمین فوری است و در این صورت چنین قریـنهای نیست زیرا کشتن انسان فوراً امکانپذیر نمیباشد بلکه نیاز به مقدمه و تمهیداتی دارد چنانکه فقها گفتهاند اگر کسی قسـم خورد کـه فـلانی را میکشم و بـعد بـا او صلح کرد حانث نمیشود زیرا صلح گاهی بـرای این میشود که شـخص محلوف علیه مطمئن شود و حالف برای کشتن وی فرصتی بیابد.
در زمان کوچکی از بزرگان میشنیدم که فلان قوم اگر صلح کرد و قسم خورد مطمئن نشوید بلکه خطر بیشتری برای کشتن شما وجود دارد.
و صورت مذکور مثل این است که شخصی قسم میخورد که اگر فلانی را نکشم زنم به طلاق ثلاثه مطلقه باشد در اینجا حالف حانث نمیگردد تا وقتیکه از حـالف و محلوف علیه یکی بمیرد و در صورت مسئوله حانث نمیشود یعنی همسـرش مطلقه نمیگردد تا لحظاتی قبل از مرگ حالف یامردن مدیون و بعد از مردن یکی از آنها، همسر حانف به طلاق ثلاثه مطلقه میشود بعضی از بزرگان این اشکـال را ایراد نمودهاند که در این صـورت شخص حالف در حال خشم و ناراحتی این کلمات را گفته است، لهذا این یمین فور میباشد.
در جواب آن عرض میشود که مسئلهای را که فقهاء نـوشتهاند که شخصی چنین میگوید: اگر فلانی را نکشم زنم طلاق است به طلاق ثلاثه، در این صورت هم حالف بر اثر خشم و ناراحتی چنین قسمی را برداشته است، پس بین مسئله مورد بحث و این مسئله هیچ فـرقی وجود ندارد.
نیز فرمودهاند که در اینجا یمین مقید است با ادا نکردن دین تا سه روز و در آن صورت که فقـهاء نوشتـهاند مطلق است.
در پاسخ آن عرض میشود که در صورت تعلیق گویا حالف پس از تمام شـدن سه روز قسم خورده است که اگر مدیون را نکشم زنم طلاق ثـلاثه است بنابراین فــرقی بـین حلف مطلق و حلف مقید نمیباشد.
در نور الانوار چنین آمده است:
«وعندنا الـمطلق بالشرط لا ينعقد سبباً حقيقة وان انعقد صورة فإذا قال: ان دخلت الدار فأنت طالق فكأنه لم يتكلم بقوله: أنت طالق قبل دخول الدار فحين يوجد دخول الدار وجد التكلم بقـوله: أنت طالق».
و در مسئله مورد بحث گویا پس از تمامشدن سه روز حالف چنین میگوید: «ان لم اقتل فلانا فامرأتي طلالق». پس تا زمانی که عدم قتل - که شرط وقوع طلاق است- با موت حالف یا مردن مدیون متحقق نگـردد طلاق واقع نمیشود.
والله أعلم بالصواب
خدانظر -عفا الله عنه-
دارالافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان ۲۶/۱/۱۴۱۹هـ.ق