كتاب الحدود
حکم رفع اکراه از مکره و ارتکاب جوم در این حالت/ سارق بهنگام ارتکاب سرقت غیر مکلف بوده
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
فردی بنام زید دو نفر به اسامی احمد و حمید (حمید پسری ١٤ ساله است) را به ارتکاب سرقت از خانه محمد تهدید میکند و اظهار میدارد که اگر مرتکب سرقت نشوید با اسلحهای که در دست دارم شما را خواهم کشت، هردو نفر با این تهدید جدی وارد خانه محمد شده و به جمعآوری اثاثیه مشغول میشوند در همین هنگام زید که در بیرون خانه محمد کاملا مراقب اطراف است حیوانی را میبیند و به تصور اینکه انسان است، فرار نموده و ضمن فرار، احمد و حمید را نیز از رفتن خود آگاه میسازد و احمد و حمید با هم مشورت نموده و تصمیم میگیرند که اثاثیه جمعآوری شده را به منزل حمید برده و آنها را تقسیم نمایند.
نامبردگان درحالی که هرکدام چیزی را حمل میکردند حدود ٢٠٠ متر دورتر از درب منزل محمد توسط پلیس دستگیر و به مراجع قضائی معرفی میشوند و رسیدگی در مرجع قضائی حدود ٢ سال بطول میانجامد و در این مدت زید فوت میکند و حمید به سن شانزده سال تمام میرسد.
حال حکم مسئله را با توجه به اظهارات فوق بیان فرمائید.
الجواب باسم ملهم الصواب
حامداً و مصلیاً: در صورت مسئوله چون وقت سرقت اکراه از بین رفته و مرتفع شده است لذا این اکراه موجب سقوط ضمان نیست.
وفی الدر المختار:
«المكره على الأخذ والدَّفع إنَّما يبيعه ما دام حاضراً عند المكره، وإلاَّ لم يحل لزوال القدرة والإلجاء بالبعد منه، وبهذا تبين أنَّه لا عذر لأعوان الظلمة في الأخذ عند غيبة الأمير أو رسوله، فليحفظ» [الدر المختار مع الرد: ۵/۹۸].
احمد و حمید نسبت به مال سرقتشده ضامناند، باید آن را به صاحبش پس دهند اما قطع دست از هردو ساقط میشود زیرا محمود هنگام سرقت غیر مکلف بوده است.
وفی التنویر:
«السرقة هي أخذ مكلف ناطق بصير عشرة دراهم».
وفی الرد:
«قوله: «أخذ مكلف» شمل الأخذ حكماً، وهو أن يدخل جماعة من اللصوص منزل رجل ويأخذوا متاعه ويحملوه على ظهر واحد، ويخرجوه من الـمنزل، فإن الكل يقطعون اسْتِحْساناً، وسيأتي. «بحر». وأخرج الصَّبيّ والمَجْنون لأن القطع عقوبة وهما ليسا من أهلها، لكنهما يضمنان الـمال كما في «البحر»» [رد المحتار: ۳/۲۱۱].
وفی الدر:
«تشارك جمع وأَصْحاب كلاًّ قدر نصاب قطعوا وإن أخذ الـمال بعضهم اسْتِحْساناً سداً لباب الفساد، ولو فيهم صغير أو مجنون أو مَعْتوه أو محرم لم يقطع أحد».
وفی الرد:
«قوله: «لم يقطع أحد» اطلقه فشمل ما إذا تولي الأخذ الكبار العقلاء خلافاً لأبي يوسف كما في الزيلعي» [رد المحتار: ۳/۲۱۵].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر -عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۵/۵/۱۴۱۹هـ.ق
شخصی زن هفتاد ساله خود را متهم به زنا میکند
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
فردی بنام زید با زنی بنام زینب ازدواج نموده است و الان عمر هریکی بالاتر از ٧٥ سال است و دارای هشت پسر و دو دختر هستند هرکسی از فرزندانشان دارای اولاد و خانواده مستقلی هستند، زید از چشمها میبیند و از گوشها خوب نمیشنود در این حال باز هم نیاز به همبستر شدن با زن دارد، همسرش که بیش از هفتاد سال عمر دارد مرض فشار خون دارد (و خالد با او همبستر میشود) و بعلت مرض فشار خون به دکتر مراجعه شده است و دکتر گفته: این زن دیگر حالت مرد بودن را دارد.
زینب از کودکی در خدمت پدر زید بوده و همیشه در کارهای کشاورزی و دامداری مشغول بوده است و تا امروز برای این زحمات را متحمل شده است و حالا مدت یکسال است که زید همسر خودش را تهمت زنا زده است و شاهدی هم ندارد اما دو چیز را برای خود شاهد میگیرد.
میگوید در شب حین خواب صدای خشخشی شنیدم درحالی که خواب بوده است، همسرش در خانه یکی از افراد فامیل بوده و زید از زنیکه درب منزل ایستاده پرسیده همسرم کجاست؟ آن زن گفته است در خانه است و حالا معلوم نیست در خانه مردی بوده است یا خیر؟ اما سه الی چهار فرزند دختر یا پسر داخل خانه بودهاند و در همه حال زینب قسم میخورد که هرگز تا به این سن رسیدهام به من کسی دست هم نزده است و خالد در مقابل قسم نمیخورد.
حالا با در نظر داشتن این حالات به سؤالات ذیل پاسخ عنایت بفرمائید:
۱- مسئولیت فرزندان که هریک زندگی مستقلی دارند نسبت به پدر و مادرشان چیست؟
۲- بین خالد و همسرش چه باید بشود و چناچه طلاقی ایجاد شود آبروی قوم (فرزندانشان) از بین رفته و مایه سرافکندگی میشود و اگر مسئله همینطور باقی بماند برای فرزندانشان و برای خودشان زندگی مشکل است و باعث ناراحتی تمام فامیل شده و میشود زیرا زید همسرش را با این تهمت سرزنش میکند.
۳- آیا از نظر شریعت مقدس اسلام مردی به این سن از عمر با زنی به این سن نزدیکی کند درست است.
۴- این مسئله که باعث بدبین شدن فرزندان و سیاه شدن قلبشان نسبت به پدر میشود، گناه است؟
الجواب باسم ملهم الصواب
وقتی که شوهر زنش را تهمت زنا بزند و نتواند آن را ثابت کند و زن در خواست اجرای حد شرعی علیه شوهر کند بین آن زن و شوهر لعان اجرا میشود پس از لعان قاضی درمیان آن دو اعلام تفریق و جدای مینماید و از همدیگر باید جدا شوند.
حال اگر زن درخواست اجراء علیه شوهر میکند باید لعان میان آن دو اجرا شود و اگر درخواست نمیکند و از تبلیغات سوء و بدنامی خویش هراس دارد، خاموش بنشیند و در مقابل تهمتهای شوهر سکوت اختیار بنماید و شوهر را نصیحت و اندرز بکند.
فرزندان در قبال والدین وظیفه خدمت آنان و اطاعت از اوامر و نواهی آنان را عهده دار هستند و سعی نمایند بین والدین صلح و سازش بر قرار نمایند.
در صورتی که طبق نظر و رای دکتر متخصص مسلمان، همبستری شدن با زن برای زن ضرری داشته باشد و باعث بیماری شود شوهر حق زن را بیاد رعایت کند و از همبستر شدن خودداری نماید و زن در صدد علاج و دفع بیماریش بشود.
والله أعلم بالصواب
خدانظر -عفا الله عنه-
دارالافتاء حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان ۲۳/۴/۱۳۶۹هـ.ش
بسمه تعالى
چناچه شوهر تهمت زنای صریح را به زن بزند حکم همان است که نوشته شده است و چناچه مشکوک میباشد و لفظ زنا و یا معنای زنا را به زن نسبت میدهد حکم لعان در بین آنها جاری نمیشود اما باید شوهر توجه داشته باشد که زنا در هفتاد سالگی چیزی است که از عقل و قیاس بعید است و با وسوسههای شیطانی خود را بدنام نکند.
(مولانا) عبدالحمید ۲۳/۴/۱۳۶۹هـ.ق
برداشتن کفشها از مسجد و باقیگذاشتن کفشهای دیگر
چه میفرمایند علمای دین در مسئله ذیل:
اگر کفشهای مردی از مسجد ربوده شدند یا اشتباهی برداشته شدهاند بعد بهنگام بیرونشدن فقط یک جفت کفش یافت و کسی در مسجد هم نبود، آیا میتواند این کفشها را بپوشد یا خیر؟
الجواب باسم ملهم الصواب
برای این مسئله سه صورت امکان دارد، ۱- کفش نو را برداشته، بجای آن کفش کهنه را عمداً بگذارد. ٢- کفش نو را اشتباهاً برداشته، کفش کهنه خود را اشتباهاً جا بگذازد. ٣- بردن عمدی و غیر عمدی آن، مشتبه باشد.
در پاسخ به صورت اول باید گفته شود: اینگونه افراد عمداً مرتکب چنین کاری میشوند کفش کهنه و دست دوم خود را جا گذاشته و کفش نو و خوب برداشته و میروند، برای صاحب کفش نو که کفشهایش ربوده شدهاند جایز است که این کفشهای کهنه و جا مانده را بردارد.
وفی الرد:
«لأن أخذ الأجود وترك الأدون دليل ارضا بالانتفاع به كذا في الظهيرية».
و دلیل دیگری که برای جواز اخذ میتوان یافت این است:
«لأن صاحب الأدون معرض عنه قصداً فهو بمنزلة الدابة الـمهزولة التي تركها صاحبها عمداً بل بمنزلة القاء النوي وقشور الرمان» [رد المحتار: ۳/۳۵۵].
پاسخ صورت دوم: اگر اشتباهاً بنابر تاریکی و عدم رؤیت یا عدم تمییز آنها را بردارد و از قرائن و شواهد معلوم میشود که اشتباهاً برداشته است پس حکم لقطه را دارد که باید از صاحب و مالک آن اجازه تملیک بگیرد در غیر این صورت استفاده از آن جایز نیست.
وفی الرد:
«أما لو أخذ مكعب غيره وترك مكعبه غلطاً لظلمة أو نحوها ويعلم ذلك بالقرائن فهو في حكم اللقطة لا بد من السؤال عن صاحبه بلا فرق بين أجود وأدون» [رد المحتار: ۳/۳۵۵].
پاسخ صورت سوم: اگر جریان برداشتن عمدی و غیر عمدی آنها بر مبتلا به مشخص نبود جواب آن همچون جواب صورت دوم است زیرا دلیل و قرینهای بر اعراض صاحب کفشها از آنها وجود ندارد.
رد المحتار:
«وكذا لو اشتبه كونه غلطاً أو عمداً لعدم دليل الاعراض» [رد المحتار: ۳/۳۵۵].
والله أعلم بالصواب
خدا نظر-عفا الله عنه-
دار الافتاء حوزه علمیه دار العلوم زاهدان ۸/۵/۱۴۱۸هـ.ق