فصل هفتم: پيرامون دوستى و دشمنى بخاطر خداوند
انسان مسلمان به مقتضاى ایمان خود مؤظف است که، دوستى و دشمنى را بخاطر خدا انجام دهد. او آنچه را که خداوند مىپسندد، پسند مىکند و هرآنچه را که خداوند نمىپسندد، پسند نمىکند، بدین ترتیب مسلمان بخاطر محبت خدا و رسولش محبت مىکند و بخاطر خدا و رسولش، بغض مىورزد و در این شیوه عمل، به این حدیث رسول اکرمصاستناد مىکند: «مَنْ أَحَبَّ لِلَّهِ، وَأَبْغَضَ لِلَّهِ، وَأَعْطَى لِلَّهِ، وَمَنَعَ لِلَّهِ فَقَدِ اسْتَكْمَلَ الإِيمَانَ» «هرکس بخاطر خداوند دوستى کند و بخاطر او دشمنى ورزد و براى خشنودى او چیزى یا از دادن چیزى خوددارى کند، ایمان در او تکمیل شده است». (ابوداود).
بنابر همین حدیث، مسلمان با تمام بندگان نیک و صالح خداوند محبت مىکند و با تمام بندگان فاسق، فاجر، کافر و کلیه کسانى که پا را فراتر از حد و مرز قانون خداوند مىگذارند، عداوت و دشمنى دارد. البته این دوستى و محبت فراگیر مسلمان نسبت به بندگان نیک و شایسته مانع این نمىشود که مسلمان با بعضى از آنان بخاطر ویژگیهاى و خصوصیات اخلاقى که دارند، اخوت و محبت بیشترى داشته باشد تابا دیگران، رسول اکرمصبراى برگزیدن چنین دوستان و برادران تشویق کرده است: مىفرماید: «الـمؤمن مألوف ولا خير فيمن لا يَأْلِفُ وَلَا يُؤلَفُ»(احمد، طبرانى و حاکم). «مؤمن محل الفت و دوستى است، کسى که با دیگران دوستى نکند و دیگران با وى دوستى نکنند، خالى از هرگونه خیر و خوبى است». و مىفرماید: «پیرامون عرش الهى، منبرهایى از نور قرار دارند، افرادى روى آنان نشستهاند که لباسهاىشان نورانى و چهرههاىشان درخشان است، آنان نه پیامبرانند و نه شهدا ولى پیامبران و شهیدان براى رسیدن به مقام آنان غبطه مىخورند، سوال شد، اى رسول گرامى! آنان چه کسانى هستند؟ رسول خداصفرمودند: آنان کسانى هستند که بخاطر خدا با یکدیگر محبت مىکنند و با یکدیگر مىنشینند، و بخاطر خدا به زیارت و دیدار همدیگر مىروند». (نسائى و حدیث صحیح است).
در حدیث دیگرى آمده است: رسول اکرمصمىفرماید: خداوند چنین فرمودهاند: «آنانى که بخاطر خشنودى من به دیدار همدیگر مىروند و بخاطر خشنودى من همدیگر را مساعدت و یارى مىکنند، بر من واجب است که با آنها محبت کنم». (احمد و حاکم).
رسول اکرمصمىفرماید: «هفت گروه از بندگان پاک و شایسته اللّه هستند که خداوند روز قیامت روزى که هیچ سایهاى جز سایه عرش او وجود ندارد، آنها را زیر سایه عرش خود جاى مىدهد:
۱- پادشاه عادل، ۲- جوانى که در سایه اطاعت خدا رشد کرده است، ۳- شخصى که دلش وابسته به مسجد است، ۴- دو مسلمان که بخاطر خشنودى خداوند با هم دوست شدهاند، ملاک و معیار جدا شدن و جمع شدن آنان فقط رضایت خداوند است، ۵- شخصى که در تنهایى و خلوت بیاد خدا مىافتد و اشک مىریزد، ۶- شخصى که زنى زیبا، و داراى پست و مقام او را دعوت به عمل بد کند و آن شخص صرفا بخاطر خوف خدا دعوت آن زن را اجابت نکند، ٧- شخصى که چنان با اخلاص و بدور از ریا صدقه مىکند که همراهان و نزدیکانش نیز نمىدانند که چقدر و به چه کسانى صدقه کره است».
محبتى که براى خشنودى خداوند باشد، مشروط است به اینکه هیچگونه رنگ و بوى دنیا و دلبستگى مادى در آن وجود نداشته باشد، یگانه و عامل آن ایمان به خداى بزرگ و برتر باشد، البته با کسانى این اخوت و دوستى اتخاذ شود که واجد شرایط زیر باشند:
۱- فرد مورد نظر باید، عاقل باشد، زیرا اخوت و دوستى با جاهل بىخرد نه اینکه خیرى ندارد، بسا اوقات با ضرر و زیان نیز دارد.
۲- داراى اخلاق حسنه باشد، زیرا بداخلاق گرچه عاقل باشد، اما گاه وقتى مغلوب شهوت و محکوم خشم و غضب مىگردد، در نتیجه در حق برادر دینى و دوستش بجاى خوبى، بدى مىکند.
۳- صاف و پاکدامن باشد، زیرا کسى که خارج از اطاعت و بندگى خداوند باشد، از او هیچگونه امنیتى انتظار نمىرود و ممکن است، در حق دوستش مرتکب خیانت شود و کمترین توجهى به آداب و سنن اخوت و دوستى نداشته باشد، چون کسى که از خدا ترس نداشته باشد، از هیچکس دیگر به هیچ وجه نمىترسد.
۴- فرد مورد نظر براى اخوت ایمانى باید ملزم به رعایت کتاب اللّه و سنت رسول اللّهصباشد، از هرگونه بدعت و خرافات بدور باشد، زیرا اهل بدعت گاه وقتى دوستش را گرفتار بدعت مىکند، شرعا نیز با این شخص مبتدع و اهل هوى باید قطع رابطه و بایکوت شود، و نباید با چنین فردى اخوت و دوستى بر قرار نمود.
یکى از نیکان و بندگان شایسته اللّه، این آداب و سنن را طى وصیتى که براى فرزندش نوشته است، بطور مختصر و کوتاه چنین بیان کرده است: اى فرزندم! روزى اگر به دوستى با دیگران نیاز پیدا کردى، کسى را براى دوستى و رفاقت برگزین که اگر براى او خدمتى انجام دادى، تو را مصون بدارد و اگر همراه او شدى، تو را زینت دهد، اگر تاوانى بگردن تو افتاد تو را یارى دهد، هرگاه دستت را براى طلب خیر بسوى او دراز کردى دست تو را بگیرد، اگر از تو نیکى بیند آن را فراموش نکند، اگر بدى بیند، جلو آن را بگیرد، صحبت کسى را اختیار کن که هرگاه از او سوال کنى، بدهد و اگر سکوت اختیار کنى او بدون سوال به سراغ نیازمندیهاى تو بیاید، اگر مصیبتى بر تو وارد شود، تو را غمخوارى کند، صحبت کسى را اختیار کن، هرگاه سخنى گفتى، سخنت را باور کند اگر در مورد چیزى اختلاف پیدا کردید تو را بر خود ترجیح دهد.