فصل سوم: توكل به خدا و اعتماد به نفس
مسلمان تکیه بر خداوند را تنها یک امر فطرى نمىداند بلکه آن را واجبى دینى و عقیدتى اسلامى مىداند. زیرا خداوند فرموده است:
﴿وَعَلَى ٱللَّهِ فَتَوَكَّلُوٓاْ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ﴾[المائدة: ۲۳]. «اگر مؤمن واقعى هستید باید بر خداوند توکل داشته باشید»و مىفرماید: ﴿وَعَلَى ٱللَّهِ فَلۡيَتَوَكَّلِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ﴾[آلعمران: ۱۲۲]. «مؤمنان باید بر خداوند توکل کنند». با توجه به این آیهها و نصوصى دیگر، توکل مطلق بر خداوند بخشى از عقیده و ایمان مؤمن است.
مسلمان هرگاه در قالب توکل و سر سپردگى کامل از خداوند تبعیت کند، قراءت و برداشتى از توکل متفاوت با آنچه که جاهلان دارند، خواهد داشت. انسانهاى جاهل از توکل تنها عبارت چند کلمه که بر زبانها تکرار مىکنند، چیزى دیگر درک نمىکنند، لبها بدان حرکت مىکند و عقل آنها آن را درک نمىکند. یا اینکه توکل نزد آنان به معنى رها کردن اسباب و ترک عمل و تن دادن به ذلت و خوارى و خشنود شدن در برابر قضاء و قدر الهى است، خیر هرگز! بلکه مسلمان برداشت و قراءتش از توکل این است، که توکل بمعنى طاعت از خداوند و استفاده از تمام ابزارى است که براى انجام یک کار، ضرورى مىباشند. مسلمان توقع نتیجه خوبى براى چیزى که زمینهاش را فراهم نکرده است ندارد، امیدش را به ثمرهاى که پیشتر از ابزارش کار نگرفته وابسته نمىکند. البته موضوع مثمر شدن و نتیجه مقدمات را به خداوند سبحان موکول مىکند. چون بجز خداوند کسى دیگر قادر به چنین چیزى نیست. پس توکل از دیدگاه مسلمان عبارت است از عمل و امل (یعنى تلاش و امید) همراه با آرامش قلب و سکون نفس و اعتماد و اذعان به اینکه، آنچه را که خداوند خواسته باشد، محقق خواهد شد و آنچه را که نخواسته باشد انجام نخواهد گرفت، و خداوند پاداش کسانى را که عمل کنند هرگز ضائع نخواهد کرد.
شخص مسلمان هرگاه به سنن الهى در جهان هستى، اذعان پیدا کند، اسباب و ابزار لازم را براى انجام کارها تدارک مىبیند و براى فراهم کردن و کامل نمودن آنها تمام سعى و تلاش خود را به خرج مىدهد. هرگز اسباب و ابزار را به تنهایى براى رسیدن به هدف و نتیجه بسنده نمىداند، بلکه استفاده از اسباب و ابزار را بیش از اینکه خداوند، بدان امر کرده است، چیزى دیگر نمىداند و هم چنان که در سایر امر و نهى اطاعت از خداوند را واجب مىداند، در ارتباط با بکار گرفتن اسباب نیز امر خدا را واجب مىداند و دست یابى به نتایج و تحقق خواستهها را به خداى بزرگ مىسپارد، زیرا کسى دیگر قادر به نتایج و تحقق بخشیدن به خواستهها نیست. همان مىشود که او خواسته باشد. چه بسا انسانهائى هستند که ثمره زحمت خود را نمىخورند چه بسا کشاورزانى هستند که محصول زراعت خود را برداشت نمىکنند.
بنابر آنچه که بیان گردید، این تصور درباره اسباب که آنها به تنهائى عامل پیروزى و دست یابى به اهداف و مقاصد هستند و اصالت دادن و بکارگیرى از آنها مؤثر در تحقق بخشیدن به مطلوب مىباشند کفر و شرک است، همچنین ترک دادن ابزار و اسباب براى کسى که قادر به تدارک و استفاده از آنها است، حرام و معصیت مىباشد اگر کسى چنین عقیدهاى دارد باید آن را اصلاح کند و طلب آمرزش نماید.
این تصور و دیدگاه مسلمان در رابطه با اسباب و ابزار بر گرفته از روح اسلام و تعلیمات و رهنمودهاى نبىمکرم است که در تمام جنگها و غزوات بدون تدارک لازم هرگز وارد صحنه نمىشد، تمام ابزار لازم حتى زمان و مکان جنگ را انتخاب مىفرمود، از آنحضرتصمنقول است که در هواى گرم و سوزان هرگز غارت نمىبرد مگر زمانى که گرمى فروکش کرده و از شدت حرارت بحد کافى کاسته مىشد، معمولا براى غارت بردن بر خصم، قسمتهاى پایانى روز را که هوا ملایم مىشود، انتخاب مىکرد، فبل از وارد شدن به صحنه جنگ نقشه جنگ را ترسیم مىکرد، صفوف لشکر را منظم مىنمود. و در پایان دست به دعا مىشد و از خداوند چنین مىخواست: «اللَّهُمَّ مُنْزِلَ الْكِتَابِ وَمُجْرِىَ السَّحَابِ وَهَازِمَ الأَحْزَابِ، اهْزِمْهُمْ وَانْصُرْنَا عَلَيْهِمْ» (متفق علیه). «بارالها! نازل کننده کتاب و به حرکت درآورنده ابرها و شکننده گروها، تمام گروها را شکست بده و ما را برآنان نصرت و یارى بفرما». آرى، رسول اکرمصهمواره براى جمع کردن اسباب مادى و معنوى هدایت مىکرد. و بعد مسأله پیروزى را به خداى بزرگ موکول مىکرد.
مثالى دیگر درباره توکل: رسول اکرمصدرباره هجرت به مدینه، بعد از اینکه اکثر اصحابش هجرت کرده بودند، منتظر دستور خدا براى هجرت بود تا اینکه خداوند به ایشان اجازه هجرت داد. اکنون ببینیم که رسول اکرمصبراى هجرت چه ترتیباتى را اتخاذ نمود؟ ترتیبات اتخاذ شده از جانب رسول اکرمصدر امر هجرت بشرح زیر مىباشند:
۱- در نظر گرفتن رفیقى براى سفر که آنحضرت براى این مهم ابوبکر صدیق را انتخاب نمود.
۲- تهیه توشه سفر؛ از آب، نان و غیره که اسماء دختر ابوبکرس آن را بستهبندى نمود و کیسه محتوى زاد را بوسیله ازاربندش بست و بدین مناسبت به ذات النطاقین ملقب شد.
۳- تهیه و تدارک بهترین مرکب براى انجام این مسافرت طولانى و خسته کننده.
۴- همراه بردن یک کارشناس جغرافیایى و آشنا به مبادى ورودى و خروجى راههاى صعب العبور و گلوگاههاى پر خطر تا در این مسافرت بس خطرناک به عنوان راهنما از خدمات او استفاده شود.
۵- شب هجرت وقتى که آن حضرت مىخواست از خانهاى که دشمن آن را محاصره کرده بود بیرون رود، پسرعمویش على بن ابى طالبس را در رختخواب خویش خواباند تا دشمن که در انتظار بیرون آمدن آنحضرت بود، همچنان منتظر صبح بماند.
۶- وقتى مشرکین او را تعقیب مىکردند و بمنظور پیدا کردن او و همراهش ابوبکرس تلاش مىکردند، به غار ثور پناه برد، و خود را در آنجا مخفى نمود.
٧- وقتى که ابوبکرس با اظهار نگرانى به او گفت: هرکس از آنان بسوى قدمهاى خود نگاه کند ما را خواهد دید، فرمود: اى ابوبکر! تو چه مىاندیشى درباره آن دو کسى که سومى آنان خداوند باشد؟! (صحیح بخارى).
در سایه این جریان که در واقع نمایانگر حقیقت ایمان و توکل است، مشاهده مىشود که رسول اکرمصنه اسباب و ابزار را ترک نمود و نه بر آنها اعتماد کرد، و این مطلب نیز روشن مىشود که اسباب و ابزار نهائى براى مسلمان این است که خود را تسلیم خداوند نموده و تمام امورش را باو تفویض کند، رسول اکرمصبعد از اینکه تمام اسباب و وسایل نجات را از دست داد و در غارى که مارها و کژدمها در آن زندگى مىکردند پناه برد باز هم در قالب اعتماد یک مؤمن و یقین یک انسان متوکل به رفیق سفر خویش که با ترس و نگرانى با ایشان سرگوشى مىکرد فرمود:
«لا تَحْزن إن اللّه معنا، ما ظنُّك يا أبابكر باثنين اللّه ثالثهما»!. (بخاری). «اى ابوبکر، نگران مباش، خداوند با ماست، اى ابوبکر! تو درباره دو نفرى که سومى آنان خدا است چگونه مىاندیشى؟».
آرى، در سایه این رهنمودها و تعلیمات محمدىص، مسلمان دیدگاهش را در مورد استفاده از اسباب و وسائل اخذ کرده است، این دیدگاه مسلمان دیدگاه نوین و جدیدى نیست بلکه این ایمان و عقیدهاى است که از رسالت چشمه دارد.
اعتماد به نفس: مسلمان در این باره نیز برداشت و قرأتى متفاوت با قرأت و برداشت کسانى دارد غرق در معصیت و گناه مىباشند، کفار و مادیون بر این باوراند که اعتماد به نفس عبارت است از قطع رابطه با خداوند و اینکه بنده خودش خالق اعمال است و تحقق بخشیدن به کسب و سود و زیان کار خود او است و خداوند در این امور هیچگونه نقشى ندارد. خداوند از آنچه که آنها مىاندیشند، برتر و منزه است.
مسلمان که بر وجوب اعتماد به نفس در کسب و عمل، ایمان دارد، معنىاش این است که او نیازش را بجز نزد خدا براى احدى مطرح نمىکند و تنها به محضر او جبین نیاز را مىساید و هرگاه شخصا و بوسیله علم و آگاهى خود مىتواند امورش را اداره کند، آن را به کسى یا کسانى دیگر واگذار نمىکند و هرگاه خود قادر به رفع نیازها باشد از دیگران کمک نمىطلبد و جز اللّه از کسى دیگر استعانت نمىجوید، زیرا استعانت از غیر خدا حکایت از ارتباط قلب با غیر او دارد و مسلمان هرگز چنین ارتباطى را نمىپسندد.
مسلمان هرگاه با چنین اعتقادى از توکل به خدا و اعتماد به نفس زندگى کند، این اعتقاد و خصلت او در اثر توجه نمودن به آیههاى نورانى و احادیث، هر آن تغذیه و تقویت مىشود و رشد مىکند، خداوند مىفرماید:
﴿وَتَوَكَّلۡ عَلَى ٱلۡحَيِّ ٱلَّذِي لَا يَمُوتُ﴾[الفرقان: ۸۵]. «اعتماد کن به آن هستى جاویدان که موت به سراغش نمىرود». و مىفرماید: ﴿وَقَالُواْ حَسۡبُنَا ٱللَّهُ وَنِعۡمَ ٱلۡوَكِيلُ﴾[آلعمران: ۱٧۳]. «(شعارشان این بود که) گفتند: خداوند ما را کافى است و او بهترین کارساز است». و مىفرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلۡمُتَوَكِّلِينَ﴾[آلعمران: ۱۵٩]. «بیشک خداوند، متوکلین را دوست میدارد».
رسول اکرمصمىفرماید: «لَوْ أَنَّكُمْ تَتَوَكَّلُونَ عَلَى اللَّهِ حَقَّ تَوَكُّلِهِ لَرَزَقَكُمْ كَمَا يَرْزُقُ الطَّيْرَ تَغْدُو خِمَاصًا وَتَرُوحُ بِطَانًا» (ترمذی). «اگر بمعنى واقعى کلمه بر خداوند توکل مىکردید، مانند پرندگان به شما روزى داده مىشد، صبح با شکم خالى مىروند و شام با شکم پر برمىگردند». رسول اکرمصهرگاه از خانه بیرون مىرفت، این دعاء را مىخواند: «بسم اللّه توكلت على اللّه ولا حول ولا قُوَّةَ إلَّا بِالله». و درباره هفتاد هزار با ایمانى که بدون حساب و کتاب وارد بهشت مىشوند، فرمود: «هُمُ الَّذِينَ لاَ يَسْتَرْقُونَ، وَلاَ يَتَطَيَّرُونَ، وَلاَ يَكْتَوُونَ وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ» (متفق علیه). «آنها کسانى هستند که رقیه نمىگیرند، داغ نمىدهند، فال نمىگیرند و به خداوند توکل و اعتماد دارند».