روش زندگی مسلمان

فهرست کتاب

ماده هشتم‏: احیاى موات (زمین‌هاى بایر)، آب زائد، واگذارى زمین و چراگاه‏ها:

ماده هشتم‏: احیاى موات (زمین‌هاى بایر)، آب زائد، واگذارى زمین و چراگاه‏ها:

۱- احیاء موات:‏

تعریف احیاء موات: عبارت است از اینکه یک فرد مسلمان تصمیم مى‏گیرد تا زمینى را که در ملک کسى نیست آباد کند در آن درخت بزند، خانه بسازد یا چاه آبى در آن حفر کند، این زمین به او تعلق مى‏گیرد و مملوکه او مى‏باشد.

۲- حکم احیاء موات:

احیاء موات مشروع و جایز است رسول اکرمصمى‏فرماید: «مَنْ أَحْيَا أَرْضًا مَيْتَةً فَهِىَ لَهُ» (احمد و ترمذی). «هرکس زمین ویران و بایرى را آباد کند از آن او مى‏گردد».

۳- احکام احیاى موات:

۱- زمین بایر و ویران ملک کسى قرار نمى‏گیرد مگر به دو شرط:

اول: بمعنى واقعى کلمه آن را آباد کند، یعنى در آن درخت بزند، خانه بسازد یا چاه حفر کند و به آب برساند، پس براى احیاء زمین تنها زراعت، علامت گذارى، و گذاشتن مانعى مانند سنگ یا خار و غیره کافى نیست و با این عمل زمین در ملک کسى داخل نمى‏شود، اگر چه کسى که این کارها را کرده باشد از دیگران حق تقدم دارد.

دوم: زمین مختص و منسوب به کسى یا به کسانى نباشد، رسول اکرمصمى‏فرماید: «مَنْ أَعْمَرَ أَرْضًا لَيْسَتْ لأَحَدٍ فَهْوَ أَحَقُّ» (بخارى). «هرکس زمینى را احیاء کند که متعلق به کسى نباشد، او در آن زمین از سایرین حق تقدم دارد».

۲- اگر زمین بایر نزدیک به شهر یا داخل آن است بدون اجازه دولت کسى اقدام به احیاى آن نکند. زیرا ممکن است براى مصالح عامه باشد و در صورت احیاء و تملک منجر به اخلال در کار و منافع عامه گردد.

۳- معادن بوسیله احیاء در ملک کسى داخل نمى‏گردد، خواه معدن نمک باشد یا نفت، یا هر معدنى دیگر، زیرا معادن متعلق به مصالح جمعى مسلمانان است، رسول اکرمصمعدن نمکى را به کسى واگذار کرده بود و بعد آن را از وى پس گرفت. (ابوداود، ترمذى).

۴- اگر آبى در زمینى که در دست احیاء است، پیدا شود، احیاء کننده زمین حق تقدم دارد، مى‏تواند قبل از دیگران نیازهاى خود را تأمین کند، رسول اکرمصمى‏فرماید: «النَّاسُ شُرَكَاءُ فِى ثَلَاثَةٍ: فِى الْمَاءِ وَالْكَلاءِ وَالنَّارِ». (احمد، ابوداود).

«مردم در سه چیز با هم شریک هستند، آب، علف و گیاه».

توجه: چاه قدیمى اگر دوباره حفارى مى‏شود حریم آن پنجاه ذراع مى‏باشد، ولى اگر تازه حفارى شده است حریم آن ۲۵ ذراع است. صاحب چاه با حفر چاه، ۲۵ یا پنجاه ذراع از زمین اطراف چاه را مالک مى‏گردد، عمل عده‏اى از سلف بر این بوده است و در روایت آمده است: «حَرِيْمِ البِئْرِ مَدُّ رِشَائِهَا» «حریم چاه باندازه ریسمان آن است». (ابن ماجه).

حریم درخت خرما و سایر درخت باندازه طول و عرض شاخه‏هاى آن‌ها است. هرکس در زمین بایر مالک درختى شود، به مقدار طول شاخ‌هاى آن مالک زمین بایر مى‏شود، رسول اکرمصمى‏فرماید: «حَرِيْمُ النَّخْلَةِ مَدُّ جَرِيْدِهَا» «حریم درخت خرما باندازه طول شاخه‏هاى آن (شاخه‏هاى درخت خرما) است». (ابن ماجه).

حریم منزل به مقدار نیاز آن است تا صاحب منزل بتواند زباله‏ها را در آن جمع کند، گاو و گوسفندهایش را نگهدارى کند و ماشین‏هایش را در آنجا پارک کند، هرکس در زمینى بایر و موات منزلى بسازد، آن مقدار از زمین را که براى نیازهاى مذکور لازم است، مالک مى‏باشد.

۲- تعریف آب زائد:

۱- آب زائد به آب نهر و یا چاهى گفته مى‏شود که اضافه بر مصرف روزمره، مالک خود باشد.

۲- حکم آب زائد: حکم آبهاى زائد این است، که بدون بها به نیازمندان داده شود، زیرا رسول اکرمصمى‏فرماید: «لاَ يُبَاعُ فَضْلُ الْمَاءِ لِيُبَاعَ بِهِ الْكَلأُ» (مسلم). «آب زائد از نیاز، فروخته نشود تا به بهانه آن علف‏ها (خودرو) را بفروشد»، در روایتى دیگر آمده است. «لَا يُمْنَعُ فَضْلُ الـماءِ لِيُمْنَعَ بِهِ الكَلاءُ» «آب زائد منع کرده نشود تا به بهانه آن جلو علف‏ها گرفته شود».

احکام آب زائد:

۱- دادن آب زائد لازم نیست مگر وقتى که مالک از آن مستغنى باشد.

۲- به کس یا کسانى که داده مى‏شود، نیازمند باشند.

۳- مالک با دادن آن متضرر نشود.

اقطاع (واگذارى زمین):

۱- تعریف اقطاع: منظور از اقطاع این است که حاکم از اراضى ملى که در ملک کسى نیستند، مقدارى را براى زراعت یا درخت‏کارى به کسى واگذار مى‏کند.

۲- حکم اقطاع: اقطاع (واگذار نمودن زمین) براى امام جایز است، یعنى تنها امام مى‏تواند اراضى ملى را واگذار کند، زیرا رسول اکرمصو بعد از ایشان ابوبکر و عمربزمین واگذار کرده‏اند.

۳- احکام اقطاع:

۱- بجز امام کسى دیگر نمى‏تواند، زمین واگذار کند، زیرا در اراضى ملى تنها امام مى‏تواند تصرف کند.

۲- امام زمین به اندازه واگذار کند که شخص قادر به احیاء و عمران آن باشد.

۳- اگر شخصى که زمین بوى واگذار شده است، از عمران و احیاء آن عاجز گردد، امام مى‏تواند زمین را از او پس بگیرد.

۴- امام مى‏تواند در واگذارى زمین ارفاق کند، یعنى بمنظور احداث مراکز تجارى، ورزشى، خیابان‌هاى وسیع و پارک‏هاى تفریحى به کسانى که خواسته باشد، زمین واگذار کند، بشرط اینکه این واگذارى منجر به ضرر عامه مسلمانان نشود، و کسانى که بدین منظور زمین به آنان واگذار شده است، مالک زمین نمى‏شوند، البته آنان از دیگران حق تقدم دارند، رسول اللّهصمى‏فرماید: «مَنْ سَبَقَ إِلَى مَالَمْ يَسْبُقْ إِلَيْهِ مُسْلِمٌ فَهُوَ أَحَقُّ بِهِ» «هرکس براى گرفتن زمینى که هنوز ملک کسى نیست، سبقت کند، از دیگران در آن زمین حق تقدم دارد».

۵- کسى که امام به او زمین واگذار کرده تا مرکز تجارى احداث کند یا اینکه بدون واگذارى از طرف امام براى تصرف زمین سبقت کرده است، حق ندارد اقدامى به ضرر دیگران انجام دهد، مانند اینکه جلو روشنى را بگیرد یا مانع از ورود مشتریان شود، رسول اکرمصمى‏فرماید: «لَا ضَرَرَ وَلَا ضِرَارَ».

توجه: اگر رودخانه پر از آب شود، و آب سیل در آن جارى شود، مسلمانان به ترتیب از قسمت بالاى رودخانه از آب آن استفاده کنند تا اینکه زمین‌هاى مورد نظر همه آبیارى شوند یا آب به پایان رسد. و زمین‌هائى که به لحاظ قرب با هم مساوى‏اند و در مبدا رودخانه قرار دارند، آب سیل به تناسب بزرگى و کوچکى میان آن زمین‌ها تقسیم گردد اگر از لحاظ قرب با مبدأ رودخانه با هم مساوى‏اند، آنگاه براى حل اختلاف و منازعه، قرعه کشى شود. روایتى در ابن ماجه به روایت عباده بن صامتس نقل شده است، که رسول اکرمصدر باره آبیارى نخلها از آب سیل چنین قضاوت کرده است. که نخل‌هائى که بالاى رود خانه هستند، نخست آن‌ها آبیارى شوند و آب رها کرده شود تا باندازه که قدم زیر آب باشد باغچه درخت‏ها را پر کند و بعد به نخل‌هاى پائین‏تر سوق داده شود، و به همین ترتیب تا همه درخت‏ها آبیارى شوند یا آب تمام شود. در روایتى دیگر در خصوص همین مطلب آمده است رسول اکرمصخطاب به حضرت زبیر مى‏فرماید: «اسْقِ يَا زُبَيْرُ ثُمَّ اَرْسِلْ الْماءَ إِلَى جَارِكَ»(بخارى). «اى زبیر نخست زمین‌هایت را آب بده و بعد آب را به طرف زمین‌هاى همسایه‏ات که پائین‏تر از زمین‌هاى تو قرار دارند، رها کن».

حمى (چراگاه):

۱- تعریف حمى: حمى به زمین مواتى گفته مى‏شود که بمنظور رشد علف‏ها و گیاهان از ورود دام‏ها در آن جلوگیرى مى‏شود تا دام‏هاى بخصوصى از آن استفاده کنند.

۲- حکم چراگاه‏ها: سواى امام و حکومت، هیچکس از مسلمانان مجاز نیست حتى یک وجب از زمین‌هاى ملى را به عنوان چراگاه حفاظت کند، رسول اکرمصمى‏فرماید: «لَا حَمَى إِلَّا لِلّهِ وَلِرَسُولِهِ» (بخاری). «کسى حق تعیین حمى را ندارد جز اللّه و رسول او». از حدیث چنین بر مى‏آید که بجز خدا و رسول یا جانشین او کسى دیگر حق تعیین، حمى و چراگاه را ندارد و جانشین رسول اکرمصامام است. یعنى رهبر مسلمانان و رهبر حکومت. و حدیث مذکور حکایت از آن دارد که امام بمنظور رعایت و حفظ مصالح عمومى مجاز به چنین اقدامى مى‏باشد. زیرا آنچه که متعلق به اللّه و رسول است، در جهت منافع عامه مسلمانان انفاق مى‏شود، مانند، خمس غنیمت، مال فئى و زکات و غیره، همانطور که رسول اکرمصبقیع را براى شترها و اسب‏هاى سپاه در نظر گرفته بود. و حضرت عمرس نیز زمینى را حمى قرار داده بود ووقتى این اقدام او مورد ایراد بعضى‏ها قرار گرفت، فرمود: «المَالُ، مَالُ اللّهِ وَالعِبادُ، عِبادُاللّهِ وَاللّهِ، لَوْلَا مَا أَحْمِلُ عَلَيْهِ فِى سَبِيْلِ اللّهِ مَا حَمَيْتَ مِنَ الأَرْضِ شِبْرًا فِى شِبْرٍ» (جامع الأحاديث للسيوطي). «مال، مال خدا است و بندگان، بندگان او هستند، بخدا سوگند اگر این چراگاه‏ بخاطرخدا نمى‏بود، یک وجب از آن را چراگاه قرار نمى‏دادم».

۳- احکام چراگاه:

۱- بجز خلیفه و امام مسلمانان کسى حق تعیین چراگاه را ندارد، رسول اکرمصمى‏فرماید: «لَا حَمَى إِلَّا لِلّهِ وَلِرَسُولِهِ» (بخاری).

۲- تنها اراضى و زمین‌هائى حمى قرار مى‏گیرند که مملوکه کسى نباشند.

۳- خلیفه براى خود نمى‏تواند، حمى تعیین کند بلکه براى منافع عامه مسلمانان مجاز به چنین اقدامى است.

۴- سازمان جنگل‏بانى که از جنگل‏ها بمنظور رشد درخت‏ها و جنگل‏ها حفاظت مى‏کند، اگر این حفاظت، در جهت حفظ مصالح و منافع توده مسلمانان است، حمى تلقى شده به سازمان مذکور که به نمایندگى از دولت این کار را مى‏کند، اجازه داده مى‏شود. اگر این اقدام سازمان جنگل بانى و مراتع نفع عامه مسلمانان را دربر ندارند، مجاز به چنین اقدامى نیست، چون در حدیث آمده است، «لَا حَمَى إِلَّا لِلّهِ وَلِرَسُولِهِ» و منظور از اللّه و رسول آن است که به سود توده مسلمانان باشد.