ماده دوم: اسباب، موانع و شرایط ارث:
الف) اسباب ارث
هیچکس از دیگرى ارث نمىبرد مگر به سه شرط:
۱- نسب: یعنى قرابت و خویشاوندى. باین معنى که وارث، از پدران یا فرزندان، برادران، برادرزادگان، عموها و پسرعموهاى مورث باشند. خداوند مىفرماید: ﴿وَلِكُلّٖ جَعَلۡنَا مَوَٰلِيَ مِمَّا تَرَكَ ٱلۡوَٰلِدَانِ وَٱلۡأَقۡرَبُونَ﴾[النساء: ۳۳].
۲- نکاح: عبارت است از عقد صحیح با همسر ولو اینکه زفاف یا خلوت نباشد. خداوند مىفرماید: ﴿وَلَكُمۡ نِصۡفُ مَا تَرَكَ أَزۡوَٰجُكُمۡ﴾[النساء: ۱۲]. «شما مردان نصف ترکه همسرانتان را مىبرید». (البته این در صورتى است که همسر فرزند نداشته باشد) همسر و شوهر در طلاق رجعى و بائن از همدیگر میراث مىبرند، اگر طلاق در مرض موت داده شده است.
۳- ولاء: ولاء عبارت است از پیوندى که بعد از آزاد ساختن غلام یا کنیز میان آنان و صاحبشان مىماند. هرگاه این غلام یا کنیز آزاد شده بمیرد و وارثى نداشته باشد، معتق، یعنى شخص آزاد کننده وارث او مىشود. رسولاللّه مىفرماید: «الْوَلَاءُ لِمَنْ أعْتَقَ» (متفق علیه). «ولاء براى کسى است که آزاد کرده است».
ب) موانع ارث
گاهى چنین مىشود که سبب ارث وجود دارد اما وارث بدلیل مانعى میراث نمىبرد. و موانع ارث عبارتاند از:
۱- کفر: خویشاوند کافر از مسلمان یا مسلمان از کافر میراث نمىبرد. رسول اللّه مىفرماید: «لَا يرث الكافرُ الـمسلمَ ولَا الْمُسْلمُ الكافِرَ» (متفق علیه). «کافر از مسلمان و مسلمان از کافر میراث نمىبرد».
۲- قتل: قاتل از کسى که او را به قتل رسانده است میراث نمىبرد. شریعت قاتل را بمنظور مجازات در برابر جنایت قتل، از حق میراث محروم کرده است. البته منظور از قتل، قتل عمد است. رسول اللّه مىفرماید: «لَيْسَ لِلْقاتِلَ فِى تَرِكَةِ الْمَقْتُولِ شَيْئٌ» (رواه ابن عبدالبر). «قاتل از ترکه مقتول سهمى نمىبرد».
۳- الرق: رقیق (غلام و کنیز) نه میراث مىبرد و نه کسى از وى میراث مىبرد، رق خواه تام باشد یا ناقص مانند: کاتب و أم ولد و غیره، زیرا حکم رق همه را در بر مىگیرد، بعضى از علماء بر این عقیدهاند که مبعض (غلامى که نصفى یا ثلثى از وى آزاد شده و باقىاش رق است) به اندازه حریت و آزادى که در او هست، میراث مىبرد، و به دیگران نیز میراث مىدهد، این آقایان از حدیث حضرت ابن عباسب، استفاده مىکنند، ابن عباس از رسول اکرمصنقل مىکند: «فى العبد يعتق بعضه، يَرِثُ وَيورث عَلَى قَدْرِ مَا عَتَقَ مِنْهُ» (الـمغني). «درباره غلامى که یک قسمتش آزاد شده است باندازه قسمت آزاد شدهاش میراث مىبرد و مىدهد».
۴- الزنا: ولدزنا از پدر خود (زانى) میراث نمىبرد و پدر نیز از فرزند نامشروع میراث نمىبرد، البته مادر از وى میراث مىبرد و او نیز از مادرش میراث مىبرد، مادر ولدزنا از پدر فرزندش که همان زانى است، میراث نمىبرد، رسول اکرمصمىفرماید: «الْوَلَدُ لِلْفِرَاشِ وَلِلْعَاهِرِ الْحَجَرُ» (متفق علیه). «فرزند مال کسى است که مالک فراش است و سهم زانى این است که رجم شود».
۵- اللعان: فرزند، زن و شوهرى که با هم لعان کردند، از پدرى که نسب او را از خود نفى کرده است، میراث نمىبرد و پدر نیز از این فرزند میراث نمىبرد، فرزند متلاعنین حالت ولد زنا را دارد.
۶- عدم استهلال: فرزندى که مرده به دنیا مىآید و موقع ولادت صداى گریه از وى شنیده نمىشود، نه میراث مىبرد و نه میراث مىدهد، زیرا که این فرزند از بدو آفرینش، فاقد حیات بوده است، موت که مبتنى بر حیات است در او صدق پیدا نکرده تا پشت سرآن قضیه میراث مطرح شود.
ج) شرایط ارث:
شرایط صحت ارث از این قراراند:
۱- نبودن مانعى از موانع مذکور، زیرا که مانع، ارث را باطل مىکند.
۲- مردن موروث ولو اینکه موتش حکمى باشد، مانند مفقود که قاضى او را مرده اعلام کند، زیرا از زنده کسى میراث نمىبرد.
۳- زنده بودن وارث موقع وفات مورث، پس اگر یکى از فرزندان زنى که حامله است بمیرد، جنین داخل شکم مادر از برادرش که فوت شده میراث مىبرد، مشروط به اینکه زنده به دنیا بیاید و موقع ولادت حداقل یکبار بگرید، زیرا که زنده بودنش روز وفات برادرش متیقین است. اگر مادر بعد از وفات یکى از فرزندانش حامله شود، جنین داخل شکم مادر از برادرش که پیش از استقرار در محل، فوت شده میراث نمىبرد، چون موقع در گذشت برادرش وجودى نداشته است.