ماده یازدهم: ذوى الأرحام:
ذوى الارحام چه کسانى هستند؟
ذوى الأرحام خویشاوندانى هستند که نه ذوى الفروضاند و نه عصبه، مانند: دائى، خاله، عمه، دختر عمو، پسر خواهر، دختر خواهر، فرزندان دختر و هر خویشاوندى که وارث نیست. زیرا اینان نه ذوى الفروض هستند و نه عصبه.
حکم وارث کردن ذوى الأرحام:
در باره وارث گردانیدن ذوىالأرحام اختلاف نظر است، عدهاى از صحابه، تابعین و ائمه بر این عقیدهاند که به ذوىالأرحام میراث داده نمىشود، زیرا خداوند در قرآن سهمى براى آنان ذکر نکرده. خداوند تقسیم میراث را در قرآن بر عهده خود گرفته و وارثان را در ذوىالفروض و عصبات منحصر کرده است. درمیان امامانى که معتقد به ندادن میراث به ذوىالأرحام هستند، امام شافعى/و امام مالک/دیده مىشوند. عدهاى دیگر معتقد به دادن میراث به آنان هستند، در میان آنان، امام ابوحنیفه/و امام احمد/دیده مىشوند. معتقدین به دادن میراث به ذوىالأرحام از روایاتى استناد مىکنند که دلالت بر این مطلب دارند که رسول اکرمصدر صورت نبودن وارثانى که ذکر آنان در قرآن آمده است، ذوىالأرحام را وارث گردانیده است، از جمله اینکه مىفرماید: «الْخالُ وارثُ مَنْ لَا وارِثَ لَهُ»(ترمذى). «دایى وارث کسانى است که وارثى ندارند».
مذهب راجح:
قول و مذهب راجح، مذهب کسانى است که معتقد به دادن میراث به ذوىالأرحام هستند، بنابر این بسیارى از علماء مالکیه و شافعیه از قول و فتواى گذشته خود رجوع کرده و به دادن میراث به ذوىالأرحام فتوا دادهاند. دلیل برترى و رجحان این مذهب این است که ذوىالأرحام، خویشاوند هستند و حفظ خویشاوندى واجب است و پیوند خویشاوندى و پیوند اسلام، ذوىالأرحام را با میت ملحق مىکند. برخلاف بیت المال که تنها اسلام است که آن را با هلاک شونده (موروث) پیوند مىدهد، علاوه بر این براى قیمومت بیتالمال شرط این است که مدیر و ناظر آن شخصى عادل و امین باشد و در جهت نفع و مصلحت عامه مسلمانان انفاق کند، گاه وقتى این شرایط تحقق پیدا نمىکنند، لذا لازم است که در چنین حالتى بجاى بیتالمال ذوى الأرحام وارث قرار داده شوند.
نحوه وارث گردانیدن ذوىالأرحام:
ذوى الأرحام در میراث قائم مقام کسانى از ذوىالفروض و عصبات قرار داده مىشوند که بوسیله آنان به میت منسوب هستند، به هرکدام همان میزان داده مىشود که به میت او، اگر زنده مىبود، داده مىشد، اگر شخصى هلاک شود و تنها ذوىالأرحام بعنوان وارث، بشرح زیر باقى باشند، مانند: دختر دختر، و پسر خواهر، ترکه میان آن دو به دو قسمت مساوى تقسیم مىشود، دختر دختر نصف ترکه را مىبرد، چرا که نصف سهم مادرش هست اگر زنده مىبود و نصف دیگر به پسر خواهر تعلق مىگیرد چرا که مادرش اگر زنده مىبود، نصف ترکه را بخود اختصاص مىداد. زیرا اگر شخصى هلاک مىشد و یک دختر و یک خواهر را باقى مىگذاشت، کل ترکه میان خواهر و دختر بطور مساوى تقسیم مىشد، چرا که فرض دختر در قرآن نصف و فرض خواهر نیز نصف ذکر شده است. فرض کنیم که اگر خواهر عینى مىبود و همراه باوى دختر برادر پدرى مىبود، این دختر برادر سهمى از میراث نداشت زیرا وارثى که دختر برادر بوسیله او به میت ارتباط پیدا مىکند، برادر پدرى است و برادر پدرى با بودن خواهر حقیقى (پدرى و مادرى) محجوب و ممنوع از میراث مىشود. ترکه میان دختر دختر، و پسر خواهر، بشرح زیر تقسیم شود:
۲
بت بنت۱
بنت اخت شقیقه۱
بنت الأخ أب محجوب
مساله دوم:
شخصى هلاک مىشود و وارثانى بشرح زیر از او باقى مىمانند:
۱- دختر خواهر عینى
۲- دختر خواهر پدرى
۳- پسر خواهر مادرى
۴- پسر عموى عینى
دختر خواهر عینى نصف، یعنى میراث مادر خود را مىبرد، چون قائم مقام مادر است، به دختر خواهر پدرى یک ششم مىرسد، که میراث مادر او است و دختر فعلا قائم مقام اوست، و به خواهرزاده مادرى یک ششم که سهم مادر او است مىرسد، و باقیمانده به دختر عموى (پدرى و مادرى) داده مىشود که سهم پدرش که عموى میت و عصبه است مىباشد.
۶
بنت اخت حقیقى۳
بنت اخت الأب۱
ابن اخت الأم۱
بنت عم شقیق۱
اصل مسأله از شش شروع مىشود، یک دوم که سه سهم است به دختر خواهر حقیقى داده مىشود، یک سهم که یک ششم است به دختر خواهر پدرى تعلق مىگیرد، یک سهم که یک ششم است و به پسر خواهر مادرى تعلق مىگیرد، و یک سهم باقى مىماند به دخترعموى حقیقى داده مىشود که همان سهم پدرش که عمو و عصبه میت است مىباشد.
مثالى دیگر:
شخصى فوت کرده و وارثانش بشرح زیر هستند:
۱- دختر دختر.
۲- دختر خواهر حقیقى
۳- پسر خواهر مادرى
۴- دختر خواهر پدرى
دختر دختر، نصف ترکه را مىبرد چون قائم مقام مادر است، اگر مادرش زنده مىبود، نصف ترکه را مىبرد. نصف دیگر به دختر خواهر حقیقى داده مىشود، چرا که او نیز قائم مقام مادر است، اگر مادرش زنده مىبود، نصف دوم باو داده مىشد، به خواهر زاده مادرى چیزى داده نمىشود، چون مادرش که او قائم مقام آن است در این صورت میراث نمىبرد، بدلیل اینکه او بخاطر دختر صلبى محجوب است، همچنین دختر برادر پدرى نیز میراث نمىبرد، زیرا که پدرش، که او قائم مقام او است میراث نمىبرد، چون، اخ الأب (برادر پدرى) بدلیل خواهر عینى (پدرى و مادرى) محجوب است، جدول زیر ملاحظه شود.
۲
بنت بنت۱
ابن اخت شقیه۱
ابن اخت الأم۰
بنت اخ الأب۰
اصل مسأله از دو شروع مىشود، یک سهم که معادل نصف است به دختر دختر و یک سهم دیگر به پسر خواهر حقیقى داده مىشود، چون سهم مادرانشان همین است، پسر خواهر مادرى سهمى از میراث ندارد، زیرا مادرش که او قائم مقام او است بدلیل دختر صلبى محجوب است، هم چنین دختر برادر پدرى سهمى از میراث ندارد، زیرا پدرش که بوسیله او به میت منسوب است بدلیل وجود خواهر حقیقى محجوب است.
مثالى دیگر:
شخصى فوت مىکند وارثانى را بشرح زیر بجا مىگذارد:
دختر خواهر عینى دختر خواهر پدرى، پسر خواهر (مادرى) و پسر عموى حقیقى، کل ترکه به شش قسمت تقسیم مىشود، یک دوم که معادل سه سهم است به دختر خواهر (حقیقى) داده مىشود زیرا نصف میراث مادرش مىباشد، اگر زنده مىبود، به دختر خواهر (پدرى) یک ششم داده مىشد، تكملة للثلثین، چون مادرش اگر زنده مىبود و شرایط نیز همین مىبودند، باو یک ششم داده مىشد، و به پسر خواهر (مادرى) نیز یک ششم داده مىشود، چون فرض مادرش که او قائم مقامش هست، یک ششم است و باقیمانده که یک ششم است به دختر عموى (حقیقى) مىرسد چون سهم پدرش که عاصب است همین است. به جدول شماره (۲) توجه شود.
۶
بنت اخت حقیقیه ۳
بنت اخت الأب ۱
ابن اخت الأم ۱
بنت عم (حقیقى)۱
مسأله از شش شروع مىشود. نصف که سه سهم است مال دختر خواهر حقیقى است. یک ششم که یک سهم است مال دختر خواهر پدرى است. یک ششم که یک سهم است به دختر خواهر مادرى تعلق مىگیرد، چون فرض مادرش یک ششم است. باقیمانده یک سهم به دختر عموى (حقیقى) داده مىشود. چون سهم پدرش که او قائم مقامش هست همین است.
مثالى دیگر: شخصى فوت مىکند وارثانى را بشرح زیر پشت سر مىگذارد. دختر دختر - پسر و خواهر حقیقى، پسر خواهر (مادرى، دختر خواهر (پدرى) یک دوم به دختر دختر، که میراث مادرش هست داده مىشود و به پسر خواهر حقیقى یک دوم که فرض مادرش هست داده مىشود. پسر خواهر مادرى بدلیل وجود دختر صلبى محجوب است. چون اگر مادرش (اخت خیفى) زنده مىبود، با بودن بنت صلبى میراث نمىبرد. هم چنین دختر برادر (پدرى) میراث نمىبرد. زیرا کسى که او به میت نسبت داده مىشود، یعنى برادر پدرى، اگر زنده مىبود، بدلیل وجود خواهر حقیقه محجوب مىشد و میراث نمىبرد. به جدول شماره ۳ توجه شود.
۲
بنت بنت ۱
بناخت حقیقى ۱
ابن اخت الأم ۰
بنت اخ لأب ۰
اصل مسأله بدلیل وجود نصف از دو شروع مىشود یک دوم به دختر دختر و یک دوم به پسر خواهر حقیقى تعلق مىگیرد. پسر خواهر مادرى و دختر برادر پدرى محجوب مىشوند.
مثالى دیگر: شخصى فوت مىکند وارثانى را بشرح زیر پشت سر مىگذارد. خاله و عمه- خاله یک سوم را مىبرد. زیرا میراث مادرش که او قائم مقامش هست، اگر زنده مىبود، همین ثلث مىبود. و دو سوم دیگر که عبارت از دو سهم است به عمه تعلق مىگیرد. چرا که عمه بوسیله پدر میت، با میت خویشاوندى دارد و اگر پدر میت زنده مىبود، در این حالت باقیمانده میراث را به عنوان عاصب از آن خود مى کرد، اکنون که دختر قائم مقامش هست همان سهم پدر را مىبرد. به جدول شماره ۴ توجه شود.
۳
خاله ۱
عمه ۲
بدلیل وجود ثلث، مسأله از سه شروع مىشود. یک سوم که یک سهم است به خاله داده مىشود. چون میراث مادرش همین است. دو سوم دیگر که عبارت از دو سهم هستند به عمه تعلق مىگیرد. زیرا کسى که عمه به میت مىپیوندد یعنى پدر میت عاصب است، باقیمانده از میراث ذوى الفروض را مىبرد. عمه که قائم مقامش هست نیز همان سهم پدر خود را مىبرد.
توجه: الف) ذوى الأرحام با بودن حتى یک نفر از ذوى الفروض و عصبه میراث نمىبرند. چرا که باقیمانده از سهم ذوى الفروض دوباره به ذوى الفروض برگردانده مىشود تا اینکه چیزى باقى نماند. البته اگر ذوى الفروض شوهر و یا همسر باشند آنگاه ذوى الأرحام میراث مىبرند. اگر شخصى فوت کند و وارثانى بشرح زیر را پشت سر بگذارد. برادر مادرى یا پدرى و عمه تمام ترکه به برادر مىرسد و به عمه چیزى داده نمىشود. زیرا عمه از ذوى الأرحام است و از ترکه چیزى باقى نمانده است تا ذوى الأرحام وارث آن شود. هم چنین اگر کسى فوت کند و پشت سر خود، مادر و خاله را گذاشته باشد. کل ترکه از آن مادر است، چه از طریق فرض و چه از طریق رد، و خاله در آن سهمى ندارد. البته اگر کسى فوت نموده، همسر و دختر برادر را پشت سر گذاشته است. یک چهارم ترکه به همسر داده مىشود و باقیمانده به دختر برادر تعلق مىگیرد. چون برادرزاده قائم مقام برادر است و برادر از عصبه است. هرآنچه که از ذوىالفروض باقیمانده است، آن را بخود اختصاص مىدهد.
ب) ذوى الأرحام اگر زیاد هستند. مانند، ذوى الفروض و عصبات با آنان معامله مىشود. یعنى اعلى موجب حرمان و محجوب شدن اسفل مىگردد و حقیقى، پدرى را محجوب مىکند. و اگر ذوى الأرحام در خویشاوندى با میت مساوى هستند، در میراث نیز بطور مساوى شریکند. هیچکدام بر دیگرى برترى ندارد.
﴿لِلذَّكَرِ مِثۡلُ حَظِّ ٱلۡأُنثَيَيۡنِ﴾[النساء: ۱۱]. در حق ذوى الأرحام نیز اعمال مى گردد.
مثلا: شخصى فوت مىکند وارثانى را بشرح زیر پشت سر خود مىگذارد: بنت بنت (دختر دختر) بنت بنت بنت (دختر دختر دختر) یا ابن بنت بنت (پسر دختر دختر) کل ترکه از آن دختر دختر مىباشد. دختر دختر دختر یا پسر دختر دختر، سهمى ندارند. چون دختر دختر با میت نزدیکتر است و نزدیکتر دورتر را محجوب و محروم مىکند.