روش زندگی مسلمان

فهرست کتاب

ماده اول‏: بحث نکاح:

ماده اول‏: بحث نکاح:

۱- تعریف نکاح: نکاح به عقدى گفته مى‏شود که میان زن و مرد برقرار مى‏شود که براى هر یک از طرفین، استفاده جنسى را از یکدیگر حلال مى‏گرداند.

۲- حکم نکاح: نکاح به دلائل زیر مشروع است. خداوند مى‏فرماید: ﴿فَٱنكِحُواْ مَا طَابَ لَكُم مِّنَ ٱلنِّسَآءِ مَثۡنَىٰ وَثُلَٰثَ وَرُبَٰعَۖ فَإِنۡ خِفۡتُمۡ أَلَّا تَعۡدِلُواْ فَوَٰحِدَةً أَوۡ مَا مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُكُمۡ[النساء: ۳]. «دو، سه یا چهار‌تا از خانم‏هایى که مورد پسند شما هستند نکاح کنید. البته اگر مى‏ترسید که عدل و انصاف را نمى‏توانید رعایت کنید، پس با یک خانم ازدواج کنید یا از کنیزانى که در ملک شخصى شما هستند استفاده جنسى ببرید». و مى‏فرماید: ﴿وَأَنكِحُواْ ٱلۡأَيَٰمَىٰ مِنكُمۡ وَٱلصَّٰلِحِينَ مِنۡ عِبَادِكُمۡ وَإِمَآئِكُمۡ[النور: ۳۲]. «و آن زنانتان را که بى‌شوهرند و بردگان و کنیزکان خود را که سزاوار [ازدواجند] به همسرى [دیگران‏] دهید». البته نکاح بر کسانى واجب است که توان تأمین هزینه آن را داشته باشند، و در صورت تجرد احتمال وقوع در گناه و حرام باشد و کسى که قادر بر تأمین نفقه و هزینه نکاح باشد اما خوف فتنه و ارتکاب حرام در حق او نباشد، نکاح برایش سنت است نه واجب. رسول ‏اللّهصمى‏فرماید: «يَا مَعْشَرَ الشَّبَابِ مَنْ اسْتَطَاعَ مِنْكُمْ الْبَاءَةَ فَلْيَتَزَوَّجْ فَإِنَّهُ أَغَضُّ لِلْبَصَرِ، وَأَحْصَنُ لِلْفَرْجِ»(متفق علیه). «اى قشر جوان! هرکدام از شما قادر بر تأمین نفقه و هزینه زندگى است، باید ازدواج کند. چون ازدواج باعث حفاظت نظر و شرمگاه است». و مى‏فرماید: «تَزَوَّجُوا الْوَدُودَ الْوَلُودَ فَإِنِّى مُكَاثِرٌ بِكُمُ الأُمَمَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ» «با زنانى که شوهران‏شان را دوست دارند و به کثرت فرزند مى‏زایند ازدواج کنید». (احمد و ابن ماجه).

۲- حکمت و فلسفه نکاح:

۱- ادامه و ابقاء نوع بشر بوسیله نکاح و زاد و ولد.

۲- تأمین نیاز جنسى هرکدام از زوجین از راه مشروع و حفاظت شرمگاه با استفاده از روش‏هاى مطابق با فطرت انسان.

۳- همکارى زوجین در امر تربیت، تعلیم و نگاهدارى فرزندان.

۴- تنظیم و سازماندهى علاقه‏اى که انسان‌ها به جنس مخالف دارند بر اساس تبادل حقوق و همکارى و همدلى مثمر در دایره محبت، مودت، احترام متقابل و قدردانى.

۳- ارکان نکاح:

براى صحت نکاح وجود چهار رکن لازم است.

(الف) ولى: عبارت است از پدر زوجه، وصى و خویشاوند نزدیک پدرى. زیرا رسول اللّهصمى‏فرماید: «لاَ نِكاحَ إِلاَّ بِوَلِىٍّ» (أصحاب السنن). «هیچ نکاحى بدون حضور و اشراف‏ ولى معتبر نیست». و از حضرت عمرس مروى است: «لاَ تُنْكَحُ الْمَرْأَةُ إِلاَّ بِإِذْنِ وَلِيِّهَا أَوْ ذِى الرَّأْى مِنْ أَهْلِهَا أَوِ السُّلْطَانِ» (مالک در مؤطا). «هیچ زنى بدون اجازه ولى یا صاحب نظر از خویشاوندانش و یا بدون اجازه حاکم به نکاح داده نشود».

احکام ولى:‏

رعایت نکات زیر براى ولى واجب است.

۱- شایستگى ولایت را داشته باشد، یعنى مرد، عاقل، بالغ و آزاد باشد.

۲- از دختر درباره شخص مورد نظر براى ولایت کسب اطلاع شود، اگر دختر باکره است ولى او پدرش مى‏باشد. ولى، اگر غیر پدر است، باید با اجازه طرف چه ثیبه باشد چه باکره او را به عقد کسى در بیاورد. زیرا رسول اکرمصمى‏فرماید: «الأَيِّمُ أَحَقُّ بِنَفْسِهَا مِنْ وَلِيِّهَا وَالْبِكْرُ تُسْتَأْذَنُ فِى نَفْسِهَا وَإِذْنُهَا صُمَاتُهَا» (مالک در مؤطا). «ثیبه ولایتش بر خود بیشتر است تا ولى، از دوشیزه درباره نکاح کسب اجازه شود، خاموش بودن او دال بر اجازه است».

۳- ولایت قریب با بودن اقرب غیر معتبر است. روى این اصل ولایت برادر پدرى با بودن برادر، پدرى و مادرى غیر معتبر است. یا ولایت برادرزاده با بودن برادر فاقد اعتبار است.

۴- اگر زنى به دو نفر از خویشاوندانش وکالت ازدواج بدهد و هرکدام از وکلا او را با شوهرى جدا ازدواج دهد آن زن همسر شوهرى است که نکاحش اول انجام گرفته است و اگر هر دو نکاح همزمان انجام گرفته باشند، نکاح باطل است.

ب) گواهان نکاح:

منظور از گواهان، این است که موقع عقد نکاح دو نفر مرد یا بیش از دو که عادل و مسلمان باشند حضور داشته باشند. خداوند مى‏فرماید:

﴿وَأَشۡهِدُواْ ذَوَيۡ عَدۡلٖ مِّنكُمۡ[الطلاق: ۲]. «دو نفر عادل را از میان خود گواه قرار دهید». رسول ‏اللّهصمى‏فرماید: «لَا نِكاحَ إِلَّا بِوَلِىٍّ وَشَاهِدَىْ عَدْلٍ» «هیچ نکاحى بدون حضور ولى و دو گواه عادل‏ صحیح نیست». (بیهقى و دار قطنى).

احکام گواهان:

۱- دو یا بیش از دو نفر باشند.

۲- هر دو گواه باید عادل باشند. عدالت در قالب اجتناب از تمام گناهان کبیره و اغلب گناهان صغیره تحقق مى‏یابد. بنابر این گواهى کسى که مرتکب زنا، شرب خمر یا ربا خوارى است، اعتبارى ندارد. خداوند مى‏فرماید: ﴿ذَوَيۡ عَدۡلٖ مِّنكُمۡگناه کبیره یا اصرار بر گناهان صغیره منافى عدالت است. در حدیث آمده است، «وَشَاهِدَىْ عَدْلٍ» دو گواه عادل.

۳- کثرت گواهان بدلیل قلت عدالت مطلوب و مستحب است.

ج) صیغه عقد:

شوهر یا وکیل شوهر در عقد ازدواج چنین گوید: «زَوِّجْنِىْ ابْنَتَكَ أَوْ وَصِيَّتَكَ فُلَانَةُ» «دختر یا وصیه خود فلانى را به عقد من درآور»، ولى، بگوید: «زَوَّجْتُكَ أَوْ أَنْكَحْتُكَ ابْنَتِىْ فُلَانَةَ» دخترم فلانى را به ازدواج یا به نکاح تو درآوردم. شوهر گوید: «قَبِلْتُ زِواجُهَا مِنْ نَفْسِىْ» ازدواج او را با خودم پذیرفتم.

احکام عقد نکاح:

۱- همسانى و همخوانى شوهر براى همسر، مثلا شوهر آزاد، داراى اخلاق خوب، متدین و امانت‏دار باشد. رسول ‏اللّهصمى‏فرماید: «إِذَا أَتَاكُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ خُلُقَهُ وَدِينَهُ فَزَوِّجُوهُ إِلاَّ تَفْعَلُوا تَكُنْ فِتْنَةٌ فِى الأَرْضِ وَفَسَادٌ عَرِيضٌ» (ابن ماجه). «هر گاه کسى که به‏ لحاظ اخلاق و دیانت مورد پسند، شما است، براى خواستگارى بیاید، او را پذیرفته نکاح بدهید، و اگر چنین نکردید، فتنه و فساد زمین را فرا مى‏گیرد».

۲- وکالت در عقد ازدواج صحیح است. شوهر هر کسى را که خواسته باشد بعنوان وکیل براى خود برگزیند. البته وکیل همسر ولى او است، همان ولى که مسئولیت عقد ازدواج او را بر عهده دارد.

د) مهریه:‏

مهریه یا صداق، همان چیزى است که بمنظور حلال کردن استفاده جنسى به زن داده مى‏شود. دادن مهریه واجب است. خداوند مى‏فرماید: ﴿وَءَاتُواْ ٱلنِّسَآءَ صَدُقَٰتِهِنَّ نِحۡلَةٗ[النساء: ۴]. «مهریه زنان را با طیب خاطر بپردازید». و رسول‏ اللّهصمى‏فرماید: «وَالْتَمِسْ وَلَوْ خَاتَمُ حَدِيْدٍ» یعنى: «نکاح همراه با مهریه باشد هرچند که مقدار مهریه کم باشد، مانند، یک انگشترى از فلزى».

احکام مهریه‏

۱- تخفیف و کم بودن مهریه مطلوب است. رسول ‏اللّهصمى‏فرماید: «أَعْظَمُ النِّسَاءِ بَرَكَةً أَيْسَرُهُنَّ مَئُونَةً» (احمد، حاکم بیهقى). «بزرگ‌ترین زنان با برکت آنانى هستند که هزینه نکاح و مهریه آنان ساده‏تر باشد». علاوه بر این مهریه دختران رسول ‏اللّهصچهارصد الى پانصد درهم بوده است. مهریه همسران رسول ‏اللّهصنیز، همین مقدار بوده است.

۲- نام بردن و معین کردن مهریه در مجلس عقد سنت است.

۳- مهریه بوسیله هر مال که قیمتش اندکى بیش از یک چهارم دینار باشد صحیح است. رسول‏ اللّهصمى‏فرماید: «وَالْتَمِسْ وَلَوْ خَاتَمُ حَدِيْدٍ».

۴- شتاب در پرداختن مهریه و دادن آن همزمان با برگزارى عقد ازدواج صحیح است و تأخیر کل آن با بخشى از آن نیز جایز است. خداوند مى‏فرماید: ﴿وَإِن طَلَّقۡتُمُوهُنَّ مِن قَبۡلِ أَن تَمَسُّوهُنَّ وَقَدۡ فَرَضۡتُمۡ لَهُنَّ فَرِيضَةٗ[البقرة: ۱۳٧]. «و اگر آنان را پیش از آنکه با آنان نزدیکى کنید طلاق دادید، حال آنکه مهرى براى آن‌ها معین کرده‏اید». البته دادن بخشى از مبلغ مهریه قبل از زفاف مطلوب و مستحب است. در ابو داود و نسائى آمده است: رسول اکرمصبه حضرت علىس امر کرد تا قبل از زفاف چیزى به فاطمه زهراء بدهد. حضرت علىس گفت: من چیزى ندارم. رسول اکرمصفرمود: ذره تو کجاست؟ حضرت على ذره خود را به حضرت زهراء داد.

۵- مهریه در لحظه انجام عقد بر عهده شوهر تعلق مى‏گیرد و با دخول و زفاف واجب مى‏گردد. اگر بدلیلى همسر قبل از زفاف مطلقه گردید، نصف مهریه ساقط مى‏گردد و نصف دیگر بر ذمه شوهر باقى مى‏ماند. خداوند مى‏فرماید: ﴿وَإِن طَلَّقۡتُمُوهُنَّ مِن قَبۡلِ أَن تَمَسُّوهُنَّ وَقَدۡ فَرَضۡتُمۡ لَهُنَّ فَرِيضَةٗ فَنِصۡفُ مَا فَرَضۡتُمۡ[البقرة: ۱۳٧]. «اگر پیش از دخول و خلوت صحیحه آنان را طلاق دادید و حال آنکه مهریه براى آنان تعیین گردیده است، پس نصف مهریه از پیش تعیین شده به آنان مى‏رسد».

۶- اگر شوهر قبل از تماس جنسى و بعد از انجام عقد نکاح فوت شود، مهریه کامل و سهم میراث باو تعلق مى‏گیرد، اگر مهریه‏اى تعیین شده است و اگر مهریه از قبل تعیین نشده است، مهر مثل باو مى‏رسد و عدت وفات نیز بر وى واجب مى‏گردد.

۵- آداب و سنن نکاح:‏

۱- خطبه: خطبه مسنون نکاح از این قرار است: «الْحَمْدُ لِلَّهِ نَسْتَعِينُهُ وَنَسْتَغْفِرُهُ وَنَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ شُرُورِ أَنْفُسِنَا مَنْ يَهْدِهِ اللَّهُ فَلاَ مُضِلَّ لَهُ وَمَنْ يُضْلِلْ فَلاَ هَادِىَ لَهُ وَأَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ» بعد این آیه را بخواند: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِۦ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسۡلِمُونَ ١٠٢[آل‌عمران: ۱۰۲]. «اى اهل ایمان، آنچنان که حق تقوى است، از معصیت خداوند اجتناب کنید و فقط در حالت اسلام از دنیا کوچ کنید». و اول سوره نساء تا «رقيبا»، و ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَقُولُواْ قَوۡلٗا سَدِيدٗا ٧٠ يُصۡلِحۡ لَكُمۡ أَعۡمَٰلَكُمۡ وَيَغۡفِرۡ لَكُمۡ ذُنُوبَكُمۡۗ وَمَن يُطِعِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَقَدۡ فَازَ فَوۡزًا عَظِيمًا٧١[الأحزاب: ٧۰-٧۱]. «اى مؤمنان، از خداوند پروا بدارید و سخن استوار بگویید. تا کارهایتان را براى شما اصلاح کند و گناهانتان را براى شما بیامرزد و هرکس که از خداوند و رسول او اطاعت کند [بداند که‏] به کامیابى‏اى بزرگ نایل آمده است». رسول ‏اللّهصمى‏فرماید: «إذَا أَرادَ أَحَدُكُمْ أَنْ يَخْطُبَ‏ لِحَاجَةٍ مِنْ نِكَاحٍ أَوْ غَيْرِهِ فَلْيَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ ... الخ» ((ترمذى). «هر گاه کسى از شما قصد خواندن‏ خطبه براى نکاح یا براى هر مقصدى دیگر دارد، بگوید: «الحمد للّه نستعينه و ...الخ».

۲- دعوت ولیمه: رسول اللّهصخطاب به عبدالرحمن بن عوف فرمود: «أَوَلِمْ وَلَوْ بِشَاةٍ» «ولیمه بده ولو با ذبح یک گوسفند» (متفق علیه). ولیمه غذاى عروس را مى‏گویند و پذیرفتن دعوت ولیمه واجب است. رسول اللّهصمى‏فرماید: «مَنْ دُعِيَ إلَى عُرْسٍ أَوْ نَحْوِهِ فَلْيُجِبْ» (مسلم). «هرکس براى طعام عروسى دعوت شود، باید بپذیرد». و اگر در جشن عروسى عمل گناه و باطل انجام مى‏گیرد، مى‏توان دعوت ولیمه را رد کرد. اگر دو نفر کسى را براى ولیمه دعوت کند، حق تقدم با کسى است که جلوتر او را دعوت کرده است. فقراء نیز مانند اغنیاء در طعام ولیمه دعوت شوند. رسول اللّهصمى‏فرماید: «شَرُّ الطَّعامِ، طَعامُ الْوَلِيْمَةِ يُمْنَعُها مَنْ يَأْتِيْها وَيُدعَى إِلَيْها مَنْ يَأْبَاهَا» (مسلم). «بدترین طعام، طعام ولیمه‏اى است که آن‌هائى که مى‏خواهند در آن شرکت کنند از آن بازداشته مى‏شوند و کسانى که نمى‏خواهند شرکت کنند، به آن دعوت مى‏شوند» و مى‏فرماید: «مَنْ لَمْ يُجِبِ الدَّعْوَةَ فَقَدْ عَصَى اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَمَنْ دُعِىَ وَهُوَ صَائِمٌ أجابَ الدَّعْوَةَ وَإن شاءَ أَكَلَ إِنْ كَانَ صَومُهُ تَطَوُّعًا وَإِنْ شَاءَ دَعا لَهُمْ وَخَرَجَ» «هرکس دعوت ولیمه را اجابت نکند خدا و رسول ‏اللّهصرا معصیت کرده است. هرکس دعوت شود و روزه باشد، دعوت را بپذیرد. اگر روزه نفلى دارد مى‏تواند افطار کند یا براى اهل دعوت دعا کرده و برود». رسول اللّهصدر این باره مى‏فرماید: «إذا دُعِىَ أَحَدُكُمِ فَلْيُجِبْ فَإنْ كانَ صَائِمًا فَلْيُصَلِّ- أى يَدْعُ- وَإنْ كانَ مُفْطِرًا فَلْيُطْعِمْ» (مسلم). «هر گاه کسى براى ولیمه دعوت شود باید بپذیرد، اگر روزه است، براى اهل دعوت دعاى خیر کند و اگر روزه نیست شام و نهار بخورد».

۳- نکاح بوسیله دف یا سرودهاى مباح و جایز اعلام گردد.

رسول ‏اللّهصمى‏فرماید: «فَصْلُ مَا بَيْنَ الْحَلالِ وَالْحَرامِ الدَّفُّ وَالصَّوْتُ» «فرق‏ میان نکاح و زنا دف و سرود است (زنا به پنهانى انجام مى‏گیرد و نکاح بوسیله دف و سرود اعلام مى‏شود».

۴- دعاء براى عروس و داماد. حضرت ابو هریرهس مى‏فرماید: «أَنَّ النَّبِىَّ جكَانَ إِذَا رَفَّأَ الإِنْسَانَ إِذَا تَزَوَّجَ قَالَ: «بَارَكَ اللَّهُ لَكَ وَبَارَكَ عَلَيْكَ وَجَمَعَ بَيْنَكُمَا فِى خَيْرٍ» (ترمذی). «هرگاه کسى ازدواج مى‏کرد، رسول للّهصاو را تبریک مى‏گفت و مى‏فرمود: خداوند، در جهت خیر جمع شدن شما دو تا را مبارک گرداند».

۵- زفاف در ماه شوال صورت گیرد. حضرت عایشهلمى‏فرماید: «تَزَوَّجَنِى رَسُولُ اللَّهِ جفِى شَوَّالٍ وَبَنَى بِى فِى شَوَّالٍ فَأَىُّ نِسَاءِ رَسُولِ اللَّهِ جكَانَ أَحْظَى عِنْدَهُ مِنِّى. قَالَ: وَكَانَتْ عَائِشَةُ تَسْتَحِبُّ أَنْ تُدْخِلَ نِسَاءَهَا فِى شَوَّالٍ» (مسلم). «رسول‏اللّهصدر ماه شوال با من ازدواج کرد و در ماه شوال زفاف انجام گرفت، چه کسى از همسران رسول ‏اللّهصبیشتر از من بهره برده است. حضرت عایشهلدوست مى‏داشت که در ماه شوال زنان زفاف شوند».

۶- وقتى شوهر براى نخستین بار نزد همسر مى‏رود، پیشانى او را گرفته این دعاء را بخواند: «اللَّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ مِنْ خَيْرِهَا وَخَيْرِ مَا جُبِلَتْ عَلَيْهِ وَأَعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّهَا وَشَرِّ مَا جُبِلَتْ عَلَيْهِ» (ابن ماجه و ابى داود). «خداوندا! من خیر او و خیر آنچه که در سرشت او گذاشته‏اى از تو مى‏خواهم. پروردگارا! من از شر او و شر آنچه که در نهاد او گذاشته‏اى به تو پناه مى‏برم».

٧- موقع اراده کردن جماع و همبسترى بگوید: «اللَّهُمَّ جَنِّبْنَا الشَّيْطَانَ، وَجَنِّبِ الشَّيْطَانَ مَا رَزَقْتَنَا» «پروردگارا! شیطان را از ما و از فرزندى که در نتیجه این آمیزش به ما عنایت مى‏کنى، دور بدار». در روایات صحیح داریم که رسول ‏اللّهصفرموده است، هرکس این دعا را بخواند، اگر این آمیزش موجب فرزندى شود، شیطان هرگز نمى‏تواند به او ضرر برساند. (متفق علیه).

۸- براى هیچ یک از زن و شوهر جایز نیست که صحبتهاى پیرامون آمیزش جنسى خود را با دیگران درمیان بگذارند، رسول اکرمصدر این خصوص مى‏فرماید: «إنَّ شَرَّ النَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ مَنْزِلَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ الرَّجُلُ يُفْضِي إلَى امْرَأَتِهِ، وَتُفْضِي إلَيْهِ، ثُمَّ يَنْشُرُ سِرَّهَا» (مسلم). «بدترین فرد روز قیامت نزد خداوند، شوهرانى هستند که با همسران خود همبسترى مى‏کنند و بعد اسرار پنهان خود را با دیگران در میان مى‏گذارند».

۶- شرایط نکاح:

گاهى در نکاح شرایطى مطرح مى‏شود، حال اگر شرایط براى تقویت اهداف نکاح باشد مانند شرط نفقه، همبسترى، رعایت عدالت و برابرى، (اگر خواستگار همسر دیگرى دارد) باید گفت: این شرایط با نفس عقد واجب‏الإجرا هستند و نیازى براى مطرح کردن آن‌ها نیست و اگر شرایط برخلاف عقد و اهداف آن باشند، مانند، اینکه شوهر حق همبسترى با همسر خود را ندارد، یا اینکه همسر براى شوهر غذا درست نکند و... این گونه شرایط لغو هستند، تحقق بخشیدن به این شرایط واجب نیست، چون این شرایط مخالف با مقصد ازدواج تلقى مى‏شوند.

اگر شرط از دو نوع مذکور نیست و به تعبیرى طورى نیست که منجر به تحلیل حرام یا تحریم حلال گردد، وفا به چنین شرطى واجب است و اگر شوهر بعد از پذیرفتن این گونه شرایط از وفاء آن خوددارى کند، به همسر حق فسخ نکاح داده مى‏شود، رسول اکرمصمى‏فرماید: «أَحَقُّ الشُّرُوطِ أَنْ يُوَفَّى مَا اسْتَحْلَلْتُمْ بِهِ الْفُرُوجَ» (متفق علیه). «شرایطى که بیش از سایر شرایط شایسته وفا هستند همان شرایطى‏اند که شما بوسیله آن‌ها شرمگاه‏ها را براى خود حلال کرده‏اید».

اگر از طرف زن این شرط گذاشته شود که شوهر همسر اول خود را طلاق بدهد، این شرط حرام است و وفا به آن صحیح نیست. رسول اکرمصمى‏فرماید: «لَا يَحِلُّ أَنْ تُنْكَحَ الْمَرْأَةُ بِطَلَاقِ أَخْرَى» «جایز نیست که نکاح یک زن مشروط به‏ طلاق زن آخر باشد» (احمد در مسند). در بخارى و مسلم روایت شده است، «نَهَى رَسُولُ اللّهِ أَنْ تَشْتَرِطَ الْمَرْأَةُ طَلاقَ أُخْتِهَا» «رسول اکرمصاز اینکه یک زن ازدواج خود را مشروط به طلاق خواهر دینى‏اش کند، منع کرده است».

٧- اختیار در نکاح:

در صورت بروز عیوب و نواقصى که ذیلا ذکر مى‏شود، براى هرکدام از زوجین (شوهر و همسر) حق فسخ نکاح محرز است.

۱- عیب: مانند، دیوانگى، جذام، پیس یا بروز بیمارى در فرج که مانع از آمیزش جنسى باشد. خصى بودن شوهر، دیوانگى و عدم توان بر آمیزش جنسى نیز عیب محسوب مى‏گردد.

در صورت تمایل به فسخ نکاح، اگر فسخ قبل از آمیزش جنسى صورت بگیرد، شوهر مى‏تواند مهریه‏اى را که به همسر داده است، پس بگیرد، و اگر فسخ بعد از آمیزش باشد، شوهر حق پس گرفتن مهریه را ندارد، زیرا مهریه در عوض استفاده جنسى که از همسر حاصل کرده، در ملکیت همسر وارد گردیده است. بعضى از علماء مى‏گویند: که اگر فرد یا افرادى از خویشاوندان زن، باعث فریب شوهر بشوند، یعنى نقص و عیوب زن را کتمان کرده و شوهر در نتیجه فریب آنان، اقدام به نکاح نموده است، مى‏تواند مهریه را بعد از اینکه به همسر پرداخته از آن‌ها پس گیرد، بدلیل روایتى از حضرت عمرس در مؤطا که مى‏فرماید: هر زنى که بیمارى، دیوانگى، جذام و پیس داشته باشد و فردى در اثر فریب فرد یا افرادى با وى ازدواج کند، شوهر باید بعد از همبسترى، مهریه کامل او را پرداخت نماید، و بعد آن را از همان کسانى که او را فریب داده‏اند پس بگیرد.

۲- فریب: مانند اینکه با همسرى که در ظاهر مسلمان است ازدواج مى‏کند، ولى بعد ثابت مى‏شود که آن زن اهل کتاب است و نه مسلمان، یا با همسرى نکاح مى‏کند به گمان اینکه آزداه است و بعد ثابت مى‏شود که کنیز است یا به گمان اینکه زن تندرست و سالم از هر گونه بیمارى است ولى بعد ثابت مى‏شود که بیمار است، مثلا لنگ یا نابینا است. حضرت عمرس دراین باره مى‏فرماید: «أَيُّمَا امْرَأَةٍ غَرَّ بِهَا رَجُلٌ بِهَا جُنُونٌ أَوْ جُذَامٌ أَوْ بَرَصٌ فَلَهَا مَهْرُهَا بِمَا أَصَابَ مِنْهَا وَصَدَاقُ الرَّجُلِ عَلَى وَلِيِّهَا الَّذِى غَرَّهُ» (دار قطنی). «هر زنى که موجب فریب مرد شود، و زن مبتلاء به جنون و جذام و پیسی باشد در عوض آمیزش جنسى که شوهر با وى نموده، مستحق مهریه است»، و در صورت فسخ نکاح نمى‏تواند آن را پس بگیرد، البته کسانى که موجب فریب او شده‏اند مى‏تواند خساره خود را از آنان بگیرد.

۳- نادار شدن به نحوى که شوهر قادر به پرداخت مهریه نباشد، زن در این شرایط مى‏تواند قبل از دخول نکاح را فسخ کند و اگر دخول انجام گرفته، حق فسخ نکاح را ندارد، بلکله عقد نکاح به قوت خود باقى و مهریه بر ذمه او است، زن نیز باید به خواسته شوهر تن دهد.

۴- نادار شدن به نحوى که شوهر قادر بر تأمین نفقه نباشد، هرگاه شوهر از دادن نفقه عاجز شد، زن به امید توانگر بودن او در حد توان انتظار کند و بعد مى‏تواند با توسل به مراجع ذى صلاح شرعى خواستار فسخ نکاح شود. حضرت عمر و ابوهریره از صحابه و حسن بصرى، عمر بن عبدالعزیز، ربیعه و مالک از تابعین همین فتواى را داده‏اند.

۵- هرگاه شوهر براى مدت مدیدى غایب شد و آدرسش مشخص نبود و مالى براى نفقه همسر نگذاشته و کسى را براى تأمین نفقه همسر توصیه نکرده باشد و کسى دیگر نیز مسئولیت نفقه را بر عهده نگیرد در چنین حالتى زن مى‏تواند با توسل به مراجع ذى صلاح شرعى، خواستار فسخ نکاح شود. قاضى او را نخست به صبر توصیه مى‏کند، اگر راضى نشد و تن در نداد، قاضى طلاق نامه را مبنى بر غیبت شوهر تنگدست بودن همسرش در حضور گواهانى که شوهر و همسر را مى‏شناسند تنظیم مى‏کند، بعد حکم فسخ به اجرا در مى‏آید، و این فسخ یک طلاق رجعى محسوب مى‏شود، اگر شوهر در ایام عدت پیدا شد و به خانه برگشت، رجوعش ثابت شده و به زندگى خود ادامه بدهند.

۶- آزاد شدن: در صورتى که شوهر غلام و همسر او کنیز است، اگر همسر آزاد شود، بلا فاصله بعد از آزادى اختیار فسخ نکاح را دارد و مى‏تواند خواستار جدائى از همسر خود شود، بشرط اینکه بعد از علم و آگاهى از آزاد شدن خویش با شوهر همبستر نشده باشد، اگر یک بار بعد از آگاهى از آزادى خویش با شوهر همبستر شده است، این حق ساقط مى‏گردد، امام مسلم روایتى در این خصوص از حضرت عایشه نقل کرده است. «إِنَّ بَرِيْرَةَ أُعْتِقَتْ وَكانَ زَوْجُهَا عَبْدًا فَتَخَيَّرَهَا رَسُولُ اللّهِ جوَلَوكانَ حُرًّا لَمْ‏ يُخَيِّرْهَا» «بریره آزاد شد و شوهرش عبد (غلام) بود، رسول اللّهصاو را اختیار داد، و اگر شوهرش عبد نمى‏بود، رسول اکرمصبه او اختیار نمى‏داد».

۸- حقوق زناشویى:‏

الف) حق همسر بر شوهر: حقوق زیادى همسر بر شوهر دارد، این حقوق به موجب و مقتضاى آیه زیر در حق همسر ثابت مى‏شوند:

﴿وَلَهُنَّ مِثۡلُ ٱلَّذِي عَلَيۡهِنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِ[البقرة: ۲۲۸]. «براى همسران همان حقوقى است که شوهران بر همسران خود، دارند». و رسول اکرمصمى‏فرماید: «إِنَّ لَكُمْ مِنْ نِسائِكُمْ حَقًّا وَلِنِسائِكُمْ عَلَيْكُمْ حَقًّا»(ترمذى). «شما بر همسران‏تان حقوقى دارید، همانگونه که آنان بر شما دارند» بخشى از حقوق همسران برشوهران بشرح زیراست:

۱- نفقه همسر مانند غذا، لباس و مسکن در حد معمول، رسول اکرمصخطاب به کسى که درباره حق همسر بر شوهر، سوال مى‏کرد، فرمود: هرگاه خودت خوردى باو نیزبده، هرگاه خودت لباس پوشیدى او را نیز بپوشان، به چهره‏اش نزن، او را ناسزا نگو و فقط در خانه خود از وى جدا شو (یعنى براى اینکه بقصد تنبیه از وى جدا شوى، او را در خانه‏اى دیگر انتقال نده تا او جدا از تو زندگى کند بلکه در خانه‏اى که هر دوى شما در آن زندگى مى‏کنید، از او دورى کن).

۲- آمیزش جنسى، بر شوهر واجب است، حداقل در ظرف چهار ماه، یکبار واجب است. خداوند مى‏فرماید: ﴿لِّلَّذِينَ يُؤۡلُونَ مِن نِّسَآئِهِمۡ تَرَبُّصُ أَرۡبَعَةِ أَشۡهُرٖۖ فَإِن فَآءُو فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٞ ٢٢٦[البقرة: ۲۲۶]. «آنانى که باهسمران خود ایلاء (سوگند یاد مى‏کنند که با آنان عمل آمیزش جنسى انجام ندهند) مى‏کنند، چهار ماه انتظار کنند اگر در ظرف این چهار ماه خود را حانث کرده و رجوع کنند خداوند بخشنده و مهربان است».

۳- بر شوهر واجب است که حداقل از هر چهار شب یک شب را با همسرش سپرى کند. در زمان خلافت حضرت عمرس چنین قضاوت شده است.

۴- اگر شوهر بیش از یک همسر دارد رعایت عدالت بر شوهر واجب است رسول اکرمصمى‏فرماید: «مَنْ كَانَتْ لَهُ امْرَأَتَانِ يَمِيلُ لإِحْدَاهُمَا عَلَى الأُخْرَى جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَجُرُّ أَحَدَ شِقَّيْهِ سَاقِطاً أَوْ مَائِلاً» (احمد در مسند). «هرکس میان دو همسرش با عدالت و انصاف رفتار نکند، یکى را بر دیگرى (در امور اختیارى) ترجیح دهد، روز قیامت با حالتى نزد خداوند حاضر مى‏شود که یک طرف بدنش افتاده است».

۵- موقع ازدواج اگر همسر، باکره است هفت روز و اگر ثیبه است سه روز نزد وى بماند و بعد به خانه همسر یا همسران دیگر برگردد، رسول اکرمصمى‏فرماید: «لِلْبِكْرِ سَبْعَةَ أَيَّامٍ وَلِلثَّيِّبِ ثَلَاثٌ ثُمَّ يَعُودُ إِلَى نِسائِهِ» (مسلم). «براى باکره، هفت روز و براى‏ ثیبه سه روز است و بعد نزد دیگر همسران خود برود».

۶- مستحب است که شوهر، همسرش را براى تیمار دارى خویشاوندان محرم و حضور در جنازه آن‌ها و براى رفتن به زیارت و ملاقات خویشاوندانش اجازه بدهد، بشرط اینکه این اجازه موجب اختلال در مصالح و مقاصد زناشوئى نگردد.

ب) حقوق شوهر بر همسر: شوهر نیز بر همسر حقوقى دارد که برگرفته از قرآن و سنت‏اند: خداوند مى‏فرماید: ﴿وَلَهُنَّ مِثۡلُ ٱلَّذِي عَلَيۡهِنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِ[البقرة: ۲۲۸]. «پس آنچه که بر همسران هست...»منظور از آن همان حقوق شوهران است، و رسول اکرامصمى‏فرماید: «إِنَّ لَكُمْ مِنْ نِسائِكُمْ حَقًّا» «همانا شما بر زنان‏تان حق دارید» حقوق شوهران بر عهده همسران بشرح زیر است:

۱- اطاعت و فرمانبردارى در کارهاى مباح و خیر، همسران در کارهاى نیک و به شیوه مطلوب باید از شوهرانشان تبعیت کنند، خداوند مى‏فرماید: ﴿فَإِنۡ أَطَعۡنَكُمۡ فَلَا تَبۡغُواْ عَلَيۡهِنَّ سَبِيلًاۗ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ عَلِيّٗا كَبِيرٗا[النساء: ۳۴]. «اگر همسرانتان از شما اطاعت کنند، شما حق هیچگونه تعرضى نسبت به حقوق آنهاندارید»و رسول اکرمصمى‏فرماید: «لَوْ كُنْتُ آمِرًا أَحَدًا أَنْ يَسْجُدَ لأَحَدٍ لأَمَرْتُ الْمَرْأَةَ أَنْ تَسْجُدَ لِزَوْجَهَا» (ترمذی). «اگر سجده را براى کسى جایز مى‏دانستم همسران را امر مى‏کردم تا شوهران‌‌شان را سجده کنند».

۲- حفاظت مال و آبروى شوهر واجب است. و همچنین بر همسر واجب است که بدون اجازه شوهر از خانه بیرون نرود. خداوند مى‏فرماید: ﴿ َٰفِظَٰتٞ لِّلۡغَيۡبِ بِمَا حَفِظَ ٱللَّهُ[النساء: ۳۴]. «زنان شایسته آنانى هستند که در غیاب شوهر از مال و آبروى او حفاظت مى‏کنند، همانطور که خداوند حفاظت را به آنان یاد داده است». رسول اللّهصمى‏فرماید: «خَيْرُ النِّسَاءِ الَّتِي إِذَا نَظَرْتَ إلَيْها سَرَّتْكَ، وَإذَا أَمَرْتَها أطَاعَتْكَ، وَإَذَا غِبْتَ عَنْهَا حَفَظَتْكَ فِي نَفْسِهَا وَمَالِهَا» (ابوداو). «بهترین همسر آن است که هرگاه بسوى او نگاه مى‏کنى تو را خوشحال کند، هرگاه به او امر مى‏کنى از تو اطاعت کند و هرگاه از او دور باشى، خود را و مال تو را حفاظت مى‏کند».

۳- هرگاه شوهر خواسته باشد او را به مسافرت ببرد، باید برود. زیرا به مسافرت رفتن همراه با شوهر از جمله امورى است که اطاعت از آن بر همه واجب است.

۴- هرگاه شوهر قصد آمیزش جنسى کند، همسر باید تسلیم او شود (اگر عذر شرعى ندارد) زیرا استفاده جنسى از جمله حقوق شوهر بر همسر است. رسول اللّهصمى‏فرماید: «إذَا دَعَا الرَّجُلُ امْرَأَتَهُ إلَى فِرَاشِهِ فَأَبَتْ أَنْ تَجِيءَ، فَبَاتَ غَضْبَانَ لَعَنَتْهَا الْمَلَائِكَةُ حَتَّى تُصْبِحَ»(متفق علیه). ترجمه: «هر گاه شوهر همسرش را براى همبسترى بطلبد و او انکار بورزد که در نتیجه شوهر بر وى خشم کند، فرشتگان تا صبح بر او لعنت مى‏فرستند».

۵- همسر براى روزه گرفتن روزه نفلى باید از شوهر کسب اجازه کند، البته اگر شوهر در مسافرت باشد، اشکالى ندارد. رسول اللّه مى‏فرماید: «لَا يَحِلُّ لِلْمَرْأَةِ أَنْ تَصُومَ وَزَوْجُهَا شَاهِدٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ»(متفق علیه). ترجمه: «در حضور شوهر، همسر نمى‏تواند بدون اجازه او روزه نفلى بگیرد».

٩- نافرمانى همسر:

اگر همسر ناشزه شود، یعنى شوهرش را نافرمانى کند و خود را از وى دور بدارد و از اداء حقوق او خوددارى کند، شوهر باید نخست او را نصیحت کند، اگر باز نیامد، شب گذرانى را با وى ترک کند و تا سه روز (نه بیشتر) با وى حرف نزند. رسول اللّهصمى‏فرماید: «لاَ يَحِلُّ لِمُسْلِمٍ أَنْ يَهْجُرَ أَخَاهُ فَوْقَ ثَلاَثِ لَيَالٍ» (متفق علیه). «بیش از سه روز جایز نیست که مسلمان با برادرش سلام و کلام را ترک کند». اگر با روش‌هاى بیان شده اصلاح شد، بسیار خوب و اگر نه با زدن بدون اینکه چهره‏اش را مورد ضرب قرار بدهد، او را تنبیه کند. اگر اصلاح نشد، داورى از طرف شوهر و نیز از طرف همسر انتخاب شود، داوران با شیوه‏هاى ممکن و معروف سعى و تلاش کنند تا پیوند زن و شوهر را برقرار کنند، اگر هیچگونه راه سازش و هماهنگى پیدا نشد، آنگاه با یک طلاق بائن آن‌ها را از هم جدا کنند. خداوند در این خصوص مى‏فرماید: ﴿وَٱلَّٰتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَٱهۡجُرُوهُنَّ فِي ٱلۡمَضَاجِعِ وَٱضۡرِبُوهُنَّۖ فَإِنۡ أَطَعۡنَكُمۡ فَلَا تَبۡغُواْ عَلَيۡهِنَّ سَبِيلًاۗ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ عَلِيّٗا كَبِيرٗا ٣٤ وَإِنۡ خِفۡتُمۡ شِقَاقَ بَيۡنِهِمَا فَٱبۡعَثُواْ حَكَمٗا مِّنۡ أَهۡلِهِۦ وَحَكَمٗا مِّنۡ أَهۡلِهَآ إِن يُرِيدَآ إِصۡلَٰحٗا يُوَفِّقِ ٱللَّهُ بَيۡنَهُمَآۗ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ عَلِيمًا خَبِيرٗا ٣٥[النساء: ۳۴-۳۵]. «و زنانى که نافرمانى آن‌ها را معلوم دارید، [در آغاز] به آنان پند دهید و [آن گاه‏] در خوابگاه‏ها ترکشان کنید و در نهایت اگر باز نیامدند [به آهستگى‏] آن‌ها را بزنید. آن گاه اگر از شما فرمان بردند، به زیان آنان [براى ستم به آنان‏] بهانه مجویید. خداوند بلند مرتبه بزرگوار است. و اگر از اختلاف میان آن دو با خبر شدید، داورى از خویشاوندان مرد و داورى از خویشاوندان زن تعیین کنید، اگر [داوران‏] خواهند، اصلاح [کنند] خداوند بین آن دو سازگارى برقرار خواهد کرد. خداوند داناى آگاه است».

۱۰- آداب همبسترى:‏

آمیزش جنسى یا همبسترى آدابى دارد، شایسته است که بدان توجه شود:

۱- بازى کردن با همسر و برانگیخته کردن انگیزه جماع و آمیزش جنسى در او.

۲- شوهر به شرمگاه همسرش نگاه نکند، زیرا ممکن است این عمل موجب نفرت زن شود و از عوامل نفرت انگیز باید اجتناب کرد.

۳- دعاى مخصوص جماع که در مباحث گذشته بیان گردید، خوانده شود. رسول اکرم مى‏فرماید: هرکس این دعا را بخواند. اگر فرزندى برایش مقدر شده است، شیطان هرگز به او گزندى نخواهد رساند.

۴- آمیزش جنسى در حالت حیض و نفاس حرام است و در صورت انقضاء حیض و نفاس باید غسل کند و بعد مجامعت انجام گیرد بعد از پاک شدن و پیش از غسل نیز مجامعت حرام است. خداوند مى‏فرماید: ﴿فَٱعۡتَزِلُواْ ٱلنِّسَآءَ فِي ٱلۡمَحِيضِ وَلَا تَقۡرَبُوهُنَّ حَتَّىٰ يَطۡهُرۡنَ[البقرة: ۲۲۲]. «در حالت حیض از همسران‏تان جدا شوید تا اینکه پاک‏ شوند». (یعنى در حالت حیض مقاربت و عمل جنسى انجام ندهید).

۵- و طى در غیر فرج، و در دبر حرام است و براى این، وعید بسیار سخت آمده است. رسول‏ اللّهصمى‏فرماید: «مَنْ أَتَى امْرَأَةً فِى دُبُرِهَا لَمْ يَنْظُرِاللّهُ إِلَيْهِ يَوْمَ القِيَامَةِ» «هرکس از راه عقب و دبر وطى کند، خداوند روز قیامت بسوى او نگاه شفقت نخواهد کرد».

۶- تا همسر تسکین نشده است، شوهر نباید عمل جماع را پایان دهد زیرا ممکن است همسر با این عمل آزار ببیند و ناراحت شود و اذیت رساندن به مسلمان حرام است.

٧- بمنظور اجتناب و پرهیز از استقرار حمل، بدون اجازه و رضایت همسر عزل نکند (یعنى منى را بیرون نریزد) و بدون نیاز شدید عزل نکند. رسول‏اللّه مى‏فرماید: «العَزْلُ: هُوَ الْوَأْدُ الْخَفِىِّ» «عزل نوعى زنده در گور کردن است».

۸- بعد از همبستر شدن، براى بار دوم اگر مى‏خواهد همبسترى کند، بهتر است که وضو گرفته عمل مجامعت را انجام دهد. همچنین در حالت جنابت پیش از غسل اگر خواسته باشد بخوابد یا بخورد، مستحب است که وضو بگیرد.

٩- استمتاع و استفاده در حالت حیض و نفاس از قسمت‌هاى ناف تا زانو حرام است و در غیر قسمت ناف تا زانو استفاده بلامانع است. رسول اللّه مى‏فرماید: «اصْنَعُوا كُلَّ شَيْءٍ إِلَّا النِّكَاحَ» (مسلم). «در حالت حیض و نفاس بجز جماع سایر انواع استفاده بلامانع است».

۱۱- نکاح‏هاى فاسد:

۱- نکاح متعه: حکم نکاح متعه این است. که این نکاح باطل و از لحظات وقوع واجب الفسخ است. بدلیل حدیث حضرت على که مى‏گوید: رسول خدا، در روز جنگ خیبر، از نکاح موقت و خوردن گوشت الاغ نهى فرمود. (متفق علیه). اگر در نکاح متعه دخول و زفاف تحقق پیدا کند مهریه واجب مى‏گردد.

۲- نکاح شغار: نکاح شغار عبارت است از اینکه ولى دختر، دختر را به ازدواج کسى درمى‏آورد بشرط اینکه طرف مقابل دختر یا خواهرش را در عوض به نکاح او درآورد. چه مهریه‏اى براى هر یک از آن‌ها تعیین شود یا خیر رسول اللّه مى‏فرماید: «لَا شِغَارَ فِى الْإِسْلامِ» (مسلم). «نکاح شغار در اسلام اعتبارى ندارد». از حضرت‏ ابى هریرهس مروى است، «نَهَى رَسُول‏ُ اللّهِ جعَنِ الشِّغَارِ، وَالشِّغَارُ: أَنْ يَقُولَ الرَّجُلُ لِلرَّجُلِ زَوِّجْنِى ابْنَتَكَ وَأُزَوِّجُكَ ابْنَتِى وَزَوِّجْنِى أُخْتَكَ وَأُزَوِّجُكَ أُخْتِى»(مسلم). ابوهریرهس مى‏گوید: «رسول اکرمصاز نکاح شغار منع کرده است یعنى از اینکه شخص به مخاطب بگوید: تو دختر یا خواهرت را براى نکاح به من بده تا من در عوض، دختر یا خواهرم را به تو بدهم». و از ابن عمربروایت است: «نَهَى رَسُولُ ‏اللّهِ جعَنِ الشِّغَارِ وَالشِّغَارُ أَنْ يُزَوِّجَ الرَّجُلُ ابْنَتَهُ عَلَى أنْ يُّزَوِّجَهُ ابِنَتَهُ وَلَيْسَ بَيْنَهُمَا صُدَاقٌ»(متفق علیه). «رسول اکرمصاز شغار منع کرده است، و شغار این است که شخص دخترش را به کسى مى‏دهد مشروط بر اینکه او نیز دخترش را به پدر دختر اول بدهد و مهریه‏اى در میان نباشد».

حکم نکاح شغار این است که قبل از زفاف و دخول باید فسخ شود و اگر دخول انجام گرفت، هرکدام از این دو نکاح که بدون مهریه بوده باطل مى‏گردد و نکاحى که در آن براى طرفین مهریه ذکر شده صحیح است.

۳- نکاح محلل: نکاح محلل این است که زنى بعد از مطلقه شدن به سه طلاق که براى شوهر حرام مى‏گردد، با شخصى دیگر بقصد اینکه براى شوهر اول حلال شود ازدواج مى‏کند و بعد از زفاف طلاق مى‏گیرد. این نکاح نیز باطل است. از حضرت ابن مسعود مروى است: «لَعَنَ رَسُولُ‏ اللّهِ جالْمُحَلِّلَ وَالْمُحَلِّلْ لَهُ» (ترمذی). «رسول اکرمصکسى را که به قصد حلاله نکاح کند و همچنین کسى را که بخاطر او این عمل انجام مى‏گیرد لعنت کرده است».

این نکاح باطل است و زن براى کسى که سه طلاق داده‌است حلال نمى‏شود و شوهر دوم اگر دخول کند مهریه بروى واجب مى‏گردد و در میان این زن و شوهر باید جدائى انداخت.

۴- نکاح در حالت احرام: شخص در حالى که محرم به احرام حج یا عمره است ازدواج مى‏کند. این نکاح نیز باطل است. بعد از اتمام حج یا عمره اگر قصد ادامه زندگى را دارند باید تجدید نکاح کنند. رسول اللّه مى‏فرماید: «لَا يَنْكِحُ الْمُحْرِمُ وَلَا يُنْكَحُ» «محرم نه خود مى‏تواند نکاح کند و نه مى‏تواند دیگرى را نکاح دهد». (مسلم).

۵- نکاح در عدت: نکاح در عدت این است که شخص با زنى که در عدت طلاق یا وفات است، ازدواج کند. این نکاح باطل است و میان زن و شوهر باید جدائى انداخت. اگر خلوت انجام گرفته است مهریه بر شوهر واجب مى‏گردد و بخاطر مجازات ازدواج بعد از گذشت عدت با این زن حرام است. خداوند مى‏فرماید: ﴿وَلَا تَعۡزِمُواْ عُقۡدَةَ ٱلنِّكَاحِ حَتَّىٰ يَبۡلُغَ ٱلۡكِتَٰبُ أَجَلَهُۥ[البقرة: ۲۳۵]. «و تصمیم به عقد ازدواج مگیرید تا آنکه مهلت مقرر به سر آمد خود رسد».

۶- نکاح بدون اذن ولى: نکاح بدون ولى این است که شخص بدون اجازه ولى دختر، با وى ازدواج کند. این نکاح بدلیل فقدان و نقصان رکنى از ارکان نکاح که همان حظور ولى است، باطل است. رسول ‏اللّهصمى‏فرماید: «لَا نِكَاحَ إِلَّا بِوَلِىٍّ» «نکاح بدون اذن و رضایت ولى معتبر نیست». نکاحى که بدون رضایت ولى انجام گرفته است باید خاتمه داده شود و اگر تماس جنسى برقرار گردیده است مهریه براى زن ثابت مى‏شود. بعد از استبراء شخص با رضایت ولى مى‏تواند بار دوم با مطلقه ازدواج کند.

٧- نکاح کافره غیر اهل کتاب: خداوند مى‏فرماید: ﴿وَلَا تَنكِحُواْ ٱلۡمُشۡرِكَٰتِ حَتَّىٰ يُؤۡمِنَّ[البقرة: ۲۲۱]. «با زنان غیر اهل کتاب تا ایمان نیاورده‏اند، ازدواج نکنید». روى این‏ اصل مرد مسلمان نمى‏تواند با زنى که اهل کتاب نیست، خواه مجوسى، بت پرست یا کمونیست باشد، ازدواج کند. خداوند مى‏فرماید:

﴿لَا هُنَّ حِلّٞ لَّهُمۡ وَلَا هُمۡ يَحِلُّونَ لَهُنَّ[الـممتحنة: ۱۰]. «زنان کافر براى مردان مسلمان و مردان مسلمان براى زنان کافر حلال‏ نیستند».

برخى از احکام نکاح مسلمان با غیر مسلمان:

۱- هرگاه یکى از زن و شوهر کافر، مسلمان شود، نکاح میان آن دو باطل مى‏گردد. اگر دیگرى قبل از اتمام عدت مسلمان بشود، نکاح سابق به حالت اول برمى‏گردد. و اگر بعد از گذشت عدت مسلمان شود، تجدید عقد لازم است. اغلب علماء بر این فتوا داده‏اند.

۲- اگر قبل از زفاف، همسر مسلمان شود، مستحق مهریه نمى‏باشد، زیرا جدایى از ناحیه او بوده است و اگر شوهر قبل از زفاف، مسلمان شود، همسر نصف مهریه را مى‏برد و اگر همسر بعد از زفاف مسلمان شود مهر کامل به او مى‏رسد. حکم مرتد شدن هرکدام از زوجین همان حکم مسلمان بودن را دارد.

۳- هرکس بیش از چهار همسر دارد و مسلمان شود و همسران نیز همزمان با وى مسلمان شوند یا اینکه همسرانش اهل کتاب هستند، اگر چه مسلمان نشده‏اند، چهار تا از آنان را انتخاب نموده و بقیه را طلاق دهد. رسول اکرمصخطاب به شخصى که مسلمان شده بود و نه تا همسر داشت فرمود: «اخْتَرْ مِنْهُنَّ أَرْبَعًا» «یعنى چهار تا از همسرانت را نگاه دار». (احمد و ترمذی). اگر کسى مسلمان شود و دو خواهر را به عنوان‏ نکاح در اختیار دارد، یکى از آن دو را رها کند، زیرا جمع بین الاختین در اسلام روا نیست. قرآن مى‏فرماید: ﴿ وَأَن تَجۡمَعُواْ بَيۡنَ ٱلۡأُخۡتَيۡنِ[النساء: ۲۳]. «از جمله محرمات یکى این است که دو خواهر همزمان در نکاح کسى باشند». رسول اللّهصخطاب به شخصى که مسلمان شد و دو تا خواهر را در نکاح خود داشت فرمود: «طَلِّقْ أَيَّتُها شِئْتَ» «هرکدام را که مایل هستى طلاق بده».

۸- نکاح محرمات:

(الف) محرمات ابدى:

۱- محرمات نسبى: محرمات نسبى از این قراراند: مادر و مادر مادر و همچنان به بالا... دختر، دختر دختر همچنان به پائین برود. و دختر پسر و همچنان به پائین... خواهر مطلقا، چه از پدر و مادر باشد، یا تنها پدرى باشد یا تنها مادرى. خواهرزادگان و دختران و پسران آنان هرچند که پائین رود. عمه مطلقا یعنى خواهر پدر، از پدر و مادر، خواهر پدر از مادر یا خواهر پدر از پدر و هم چنین خاله و برادرزادگان مطلقا. خداوند مى‏فرماید: ﴿حُرِّمَتۡ عَلَيۡكُمۡ أُمَّهَٰتُكُمۡ وَبَنَاتُكُمۡ وَأَخَوَٰتُكُمۡ وَعَمَّٰتُكُمۡ وَخَٰلَٰتُكُمۡ وَبَنَاتُ ٱلۡأَخِ وَبَنَاتُ ٱلۡأُخۡتِ[النساء: ۲۳]. «[نکاح‏] مادرانتان و دخترانتان و خواهرانتان و عمّه‏هایتان و خاله‏هایتان و دختران برادر و دختران خواهر بر شما حرام گردیده».

۲- محرمات سببى: (مصاهرة) محرمات سببى عبارت‏اند از: ۱- زن پدر، ۲- زن پدربزرگ، و همچنان به بالا. خداوند مى‏فرماید: ﴿وَلَا تَنكِحُواْ مَا نَكَحَ ءَابَآؤُكُم مِّنَ ٱلنِّسَآءِ[النساء: ۲۲]. «با منکوحه پدران‏تان ازدواج نکنید». ۳- مادر همسر و مادر بزرگ همسر، و همچنان به بالا. خداوند مى‏فرماید: ﴿وَأُمَّهَٰتُ نِسَآئِكُمۡ وَرَبَٰٓئِبُكُمُ ٱلَّٰتِي فِي حُجُورِكُم مِّن نِّسَآئِكُمُ ٱلَّٰتِي دَخَلۡتُم بِهِنَّ فَإِن لَّمۡ تَكُونُواْ دَخَلۡتُم بِهِنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَيۡكُمۡ[النساء: ۲۳]. «حرام است ازدواج با مادر همسرانتان و دختران همسرانتان، آن دخترانى که تحت تکفل شما هستند و با مادران‏شان مجامعت کرده‏اید. اگر با مادران‏شان مجامعت نشده است، ازدواج با آن‌ها مانعى ندارد». ۴- همسر پسر و پسر پسر و همچنان تا پائین. خداوند مى‏فرماید: ﴿وَحَلَٰٓئِلُ أَبۡنَآئِكُمُ ٱلَّذِينَ مِنۡ أَصۡلَٰبِكُمۡ[النساء: ۲۳]. «همسران پسرانتان همان پسرانى که از پشت‏ شما هستند»، یعنى پسران حقیقى نه پسر خوانده، چون ازدواج با بیوه پسر خوانده بلامانع است.

۳- محرمات رضاعى: کلیه کسانى که به لحاظ نسب حرام هستند، مانند، مادران، دختران، خواهران، عمه‏ها، خاله‏ها، خواهرزاده‏ها و برادرزاده‏ها، به لحاظ رضاع و شیر خوردن نیز حرام مى‏شوند. رسول اکرمصمى‏فرماید: «يَحْرُمُ مِنَ الرِّضَاعِ مَا يَحْرُمُ مِنَ النَّسَبِ» «تمام محرمات نسبى، محرمات رضاعى نیز هستند». (متفق علیه).

شیرى که موجب حرمت مى‏شود، همان است که در سن دو سالگى یا کم‌تر از دو سالگى خورده باشد و دخول شیر در شکم بچه به ثبوت رسد، آنحضرت فرمود: «لا تُحَرِّمُ الْمَصَّةُ، وَلا الْمَصَّتَانِ» «یک دفعه یا دو دفعه مکیدن حرمت را ثابت نمى‏کند». زیرا یک دفعه مکیدن چیز بسیار اندکى است، با یک دفعه مکیدن شیر به داخل شکم شیرخوار نمى‏رسد.

توجه: شوهر زن شیردهنده پدر طفل شیرخوار قرار مى‏گیرد، لذا فرزندان شوهر زن شیردهنده که از همسرى دیگر هستند، خواهران و برادران شیرخورنده محسوب مى‏شوند. و مادران پدر، خواهران و عمه‏ها و خاله‏هاى پدر در حق طفل شیر خورنده حرام هستند. به همین ترتیب تمام فرزندان زن شیر دهنده از هر شوهرى که باشند، برادران و خواهران طفل شیرخوار محسوب مى‏شوند. رسول‏ اللّهصخطاب به حضرت عایشهلمى‏فرماید: «ائْذَنِى لِأَفَلَحَ أخِى أَبِى الْقُعَيِسِ فَإِنَّهُ عَمُّكِ وَكَانَتْ امْرَأَتُهُ قَدْ أَرْضَعَتْ عَائِشَةَ» «به افلح، برادر ابى قعیس اجازه ورود بده زیرا افلح عمویت مى‏باشد بدلیل اینکه همسر برادرش (ابى قعیس) تو را شیر داده‌است». (متفق علیه). پس با این حساب ابى قعیس پدر رضاعى و برادرش افلح عموى رضاعى حضرت عایشهلمى‏باشد. در حدیث عمو بودن از طریق شیر خوردن ثابت شده است. این پیوند به تمام خویشاوندان زن شیر دهنده و شوهرش سرایت مى‏کند.

۱- آن‌هائى که براى خود طفل شیرخوار حرام مى‏شوند، براى برادران و خواهران وى حرام نمى‏شوند.

۲- بنابراین براى شخص جایز است که با مادر رضاعى برادرش یا با مادر، مادر برادر رضاعى یا با خواهر رضاعى برادرش ازدواج کند.

۳- آیا همسر پسر رضاعى مانند همسر پسر نسبى و حقیقى است و ازدواج با وى حرام است؟ جهور علماء او را مانند همسر فرزند حقیقى و نسبى حرام مى‏دانند. و کسانى که ازدواج با همسر پسر رضاعى را حلال مى‏دانند، چنین استدلال مى‏کنند که همسر فرزند نسبى و حقیقى بدلیل مصاهرت حرام است و رضاع (شیر خوردن) فقط محرمات نسبى را حرام مى‏گرداند. یعنى کسانى که به لحاظ نسبى حرام هستند از طریق رضاع حرام مى‏شوند. نه کسانى که از طریق مصاهرت حرام شده‏اند.

۴- ملاعنه: شخصى که همسرش بوسیله لعان از وى جدا شده است، براى همیشه بر وى حرام مى‏گردد. رسول ‏اللّه مى‏فرماید: «الْمُتَلاعِنَانِ إِذا تَفَرَّقَا لَا يَجْتَمِعانِ» «زن و شوهرى که با هم لعان کردند، هرگز با هم جمع نمى‏شوند». (ابو داوود و مؤطا با تفاوت الفاظ). (شوهر، همسر خود را متهم به زنا مى‏کند و بعد از یکدیگر جدا مى‏شوند).

ب) محرمات مؤقت:

۱- خواهر همسر، محرم مؤقت است، نکاح با وى تا زمانى که خواهرش در نکاح است جایز نیست. خداوند در بیان محرمات مى‏فرماید:

﴿وَأَن تَجۡمَعُواْ بَيۡنَ ٱلۡأُخۡتَيۡنِ[النساء: ۲۳]. «اینکه دو خواهر در نکاح جمع کرده شوند».

۲- عمه و خاله همسر. ازدواج با عمه و خاله همسر روا نیست مگر زمانى که برادرزاده یا خواهرزاده مطلقه شود یا فوت کند و عدت بگذارد. از ابى‏هریرهس مروى است. «نَهَى رَسول‏ُُ اللّهِ جأَنْ تُنْكَحَ الْمَرْأَةُ عَلَى عَمَّتِها أَوْ خَالَتِها» (متفق علیه). «رسول ‏اللّهصمنع کرده است از این که یک زن با عمه یا خاله‏اش در نکاح جمع کرده شوند. یعنى به یک وقت در نکاح یک شخص باشند».

۳- زنى که در قید نکاح یک مسلمان است. ازدواج با منکوحه دیگران روا نیست تا مطلقه یا بیوه نشده و عدت او منتفى نشده باشد. خداوند در بیان محرمات، مى‏فرماید: ﴿۞وَٱلۡمُحۡصَنَٰتُ مِنَ ٱلنِّسَآءِ[النساء: ۲۴]. «یعنى خانم‏هاى متأهل که در نکاح دیگران هستند».

۴- زنى که در عدت طلاق یا وفات است. مادام که عدتش تمام نشده ازدواج و حتى خواستگارى از او جایز نیست. البته صحبت نکاح بصورت کنایه و گوشزد مانعى ندارد. مثلا خواستگار خطاب به معتده بگوید: تو واقعا زن خوبى هستى، اخلاق و رفتار تو مورد پسند است، اگر کسى مى‏خواهد ازدواج کند با زنى مانند تو ازدواج کند و ... خداوند در این باره مى‏فرماید: ﴿وَلَٰكِن لَّا تُوَاعِدُوهُنَّ سِرًّا إِلَّآ أَن تَقُولُواْ قَوۡلٗا مَّعۡرُوفٗاۚ وَلَا تَعۡزِمُواْ عُقۡدَةَ ٱلنِّكَاحِ حَتَّىٰ يَبۡلُغَ ٱلۡكِتَٰبُ أَجَلَهُۥۚ[البقرة: ۲۳۵]. «بصورت پنهانى با آنان‏ (در حالت عده) وعده نکاح نکنید، البته گفتن سخن نیکو مانعى ندارد. و تا عده منتفى نشده، تصمیم نکاح با آنان نگیرید».

۵- مطلقه ثلاث: براى شوهر ازدواج مجدد با زنى که او را سه طلاق داده حرام است. البته اگر با شوهر دوم ازدواج کند و شوهر دوم بعد از دخول او را طلاق دهد یا فوت کند و عدت بگذرد، براى شوهر اول حلال مى‏شود. خداوند مى‏فرماید: ﴿فَلَا تَحِلُّ لَهُۥ مِنۢ بَعۡدُ حَتَّىٰ تَنكِحَ زَوۡجًا غَيۡرَهُ[البقرة: ۲۳۰]. «(بعد از طلاق ثلاث) براى (شوهر اول)‏ حلال نیست مادام که با شوهرى دیگر ازدواج نکرده است».

۶- زانیه، تا توبه نکرده و توبه‏اش به ثبوت نرسیده باشد، ازدواج با وى حرام است، بعد از متیقن شدن توبه و انقضاء عدت، مى‏توان با وى ازدواج کرد. خداوند مى‏فرماید: ﴿وَٱلزَّانِيَةُ لَا يَنكِحُهَآ إِلَّا زَانٍ أَوۡ مُشۡرِكٞۚ وَحُرِّمَ ذَٰلِكَ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ[النور: ۳]. «با زنى که زانیه است، نکاح نکند مگر مرد زانى یا مشرک. نکاح با زن و مرد زناکار براى مؤمنان حرام است». رسول ‏اللّهصمى‏فرماید: «الزَّانِى الْمَجْلُودُ لاَ يَنْكِحُ إِلاَّ مِثْلَهُ»(احمد و ابوداود رجال سندش ثقه هستند). «شخصى که مرتکب زنا شده و تازیانه خورده است، ازدواج نکند مگر با زنى که مانند خود او است».