ماده سوم: بحث جنایت بر اطراف و اعضاء:
۱- تعریف جنایت بر اطراف: جنایت در اطراف این است که انسانى بر دیگرى تجاوز نموده چشم، او را در بیاورد یا دست و پاى او را بشکند.
۲- حکم جنایت بر نفس: اگر جانى در انجام جنایت قصد و عمد داشته است و شخص مورد جنایت، در مسلمان بودن و آزاد بودن همسان با جانى باشد، در این صورت از جانى قصاص گرفته مىشود، خداوند مىفرماید: ﴿وَٱلۡجُرُوحَ قِصَاصٞ﴾[المائدة: ۴۵]. «در زخمها قصاص هست». البته اگر فرد مورد جنایت در عوض قصاص دیه بگیرد یا عفو کند، قصاص ساقط مىشود. شرایط قصاص در اطراف (منظور از اطراف، اعضا و جوارح انسان هستند). عبارتاند از:
۱- با قصاص گرفتن، امنیت طرف به مخاطره نیفتد و تجاوزى دیگر صورت نگیرد.
۲- قصاص ممکن باشد، در صورت عدم امکان قصاص، دیه گرفته شود.
۳- عضوى که قصاص مىشود، در اسم و محل با عضو تلف شده باید مساوى باشد، روى این اصل دست یا پاى راست در برابر دست یا پاى چپ. و همچنین دست در برابر پا قصاص نمىشود، انگشت اصلى در برابر انگشت زائد قصاص نمىشود.
۴- عضوى که قصاص مىشود، در صحت و کامل بودن با عضو تلف شده باید مساوى باشد، روى این اصل دست سالم در برابر دست مفلوج و چشم سالم در برابر چشم معیوب قصاص نمىشود.
۵- زخم اگر در سر ایجاد صورت باشد آن را شجه مىگویند، در آن قصاص نیست مگر وقتى که به استخوان نرسیده باشد، هر زخمى که بخاطر خطر، قصاص آن مقدور نباشد، قصاص گرفته نمىشود. لذا شکستن استخوان یا زخمى که به شکم منتهى مىشود، در آن قصاص نیست بلکه در آن دیه (خون بها) واجب است.
توجه: چند نفر در برابر یک نفر کشته مىشوند. دست و پاهاى چند نفر در برابر دست و پاى یک نفر قصاص مىشوند، این در صورتى است که چند نفر دستجمعى در جنایت شرکت داشته باشند و عملا جنایت را انجام داده باشند، حضرت عمرسبعد از اینکه هفت نفر را که یک مرد از اهالى صنعا را به قتل رسانیده بودند، قصاص کرد، فرمود: «لَوْ تَمَالَأَ عَلَيْهِ أَهْلُ صَنْعَاءَ لَقَتَلْتهمْ بِهِ جَمِيعًا» «اگر تمام اهالى صنعاء در قتل آن یک نفر شریک مىشدند، همه را قصاص مىکردم». (مؤطاء وأصله في البخارى).
جنایت اگر سرایت نمود، جانى ضامن است یعنى اگر کسى انگشت کسى را قطع کرد و زخم منجر به نابودى کل دست یا به مرگ شد، قصاص یا دیه گرفته شود.
البته سرایت کردن قصاص مضمون نیست، یعنى اگر دست کسى در قصاص دستى که او قطع کرده است، قطع گردید و منجر به مرگ مقطوع الید شد، قصاص ندارد. البته اگر در نحوه گرفتن قصاص تعدى شده و تعدى موجب مرگ شده است، قصاص گرفته مىشود، مثلا قطع ید بوسیله یک ابزار سمّى و آغشته به سمّ انجام شده است، قصاص دارد.
زخم یا عضو تا درست نشده از جانى قصاص گرفته نشود، زیرا احتمال وجود دارد که این زخم یا قطع عضو سرایت کرده باعث تلف جان شود، بنابراین اگر شخصى مخالفت کرد و قبل از درست شدن زخم قصاص گرفت و بعدا زخم منجر به تلف شدن عضوى دیگر یا منجر به مرگ مجروح شد، حقش ساقط شده است، بار دیگر حق مطالبه چیزى را ندارد، زیرا خودش با قصاص گرفتن قبل از وقت، حق خود را ضایع نموده است.