روش زندگی مسلمان

فهرست کتاب

فصل هفتم‏: حياء و پاكدامنى

فصل هفتم‏: حياء و پاكدامنى

مسلمان پاکدامن و باحیاء است، شرم و حیاء جزو خوى مسلمان و از ایمان وى است. رسول‏اکرمصمى‏فرماید: ایمان هفتادواندى یا شصت‏واندى اجزاء دارد، بالاترین آن‌ها کلمه لاإله‏إلاللّه و کمترین آن‌ها برطرف کردن مانع از سر راه است، حیاء نیز یکى از شعبه‏هاى ایمان است. و مى‏فرماید: «الْحَيَاءُ وَالإِيمَانُ قُرَنَاءَ فَإِذَا رُفِعَ أَحَدُهُمَا رُفِعَ الآخَرُ» ترجمه: «حیاء و ایمان هردو همراه یکدیگراند هرگاه یکى از آن دو نباشد، دومى نیز نخواهد بود». فلسفه اینکه حیاء بخشى از ایمان مى‏باشد، این است که هرکدام از این دو، انسان را به سوى خیر دعوت مى‏کنند و از بدى باز مى‏دارند، پس ایمان مؤمن را به انجام اطاعت و ترک گناهان آماده مى‏کند و حیاء انسان را از کوتاهى در شکر منعم و از کوتاهى در حق صاحب حق منع مى‏کند. همانطور که انسان باحیا از قول و عمل بد اجتناب و دورى مى‏کند. روى این اصل حیاء از خصلت‏هاى نیکو است و همواره به خیر مى‏انجامد. در حدیث آمده «الحياء لَا يَأْتِى إلَّا بِخَيْرٍ» و در روایتى دیگر آمده «الْحَياءُ خَيْرٌ كُلُّهُ» «حیاء همواره به‏ خیر مى‏انجامد و حیاء سر تا پا خیر است». (بخاری و مسلم).

ضد حیاء بذاء است: بذاء بمعنى فحش در گفتار و رفتار و عدم رعایت عفت کلام. انسان مسلمان، فاحش، متفحش، خشن و بیهوده‏گو، یاوه‏گو نمى‏شود. زیرا این گونه صفات از ویژگى‏هاى اهل دوزخ‏اند. و مسلمان به خواست خدا اهل بهشت است، بنابراین در اخلاق او فحش و بیهوده‏گویى وجود ندارد. چنانکه رسول خدا مى‏فرماید: «الْحَيَاءُ مِنَ الإِيمَانِ، وَالإِيمَانُ فِي الْجَنَّةِ، وَالْبَذَاءُ مِنَ الْجَفَاءِ، وَالْجَفَاءُ فِي النَّار» «حیاء بخشى از ایمان است و صاحب ایمان در بهشت است، بذاء (بى‏عفتى در سخن و عمل) جفاء است و صاحب جفا در دوزخ است».

الگوى مسلمان در این اخلاق زیبا رسول ‏اکرمصاست. و رسول ‏اکرمصحیاءش از دوشیزه‏اى که در حجاب باشد نیز بیشتر بود. ابن سعید این حدیث را از بخارى نقل کرده و در آن آمده‏است: آن حضرتصهرگاه با پدیده نامطلوبى مواجه مى‏شدند، آثارش را از چهره مبارکشان درک مى‏کردیم.

هرگاه مسلمان به رعایت و حفظ اخلاق زیبا و حیاء درمیان مردم، دعوت مى‏کند، در واقع بسوى خیر دعوت مى‏کند و بسوى نیکى هدایت مى‏کند، زیرا حیاء بخشى از ایمان است و ایمان سر منشأ تمام فضایل و خوبى‏ها است و خمیرمایه تمام مکارم و عظمت‏ها است. در حدیث صحیح آمده است: رسول اکرمصاز کنار شخصى رد شد که برادرش را درباره حیا نصیحت مى‏کرد. رسول اکرمصفرمود: «دَعْهُ فإنَّ الْحَيَاءَ مِنَ الْإِيْمانِ» «بگذار برادرت را زیرا حیاء بخشى از ایمان است». رسول اکرمصبا این دستور، امر کرد تا حیاء در مسلمان باقى بماند و از زدودن و بر طرف کردن حیاء منع مى‏کرد. در حدیث آمده است: رسول اکرمصاگر یکى از یارانش را از وصول بعضى از حقوق منع کرد، بخاطر این بود که ضایع شدن بعضى از حقوق مادى بهتر است از اینکه انسان حیاءش را که جزء ایمان و امتیاز انسانى است از دست بدهد. چه زیبا گفته است زنى که فرزندش را گم کرده بود و نزد بعضى رفت و از احوال فرزندش جویا شد، یکى از آنان گفت: بسیار شگفت‏آور است، در صدد پیدا کردن فرزند گم شده‏اش بر آمده و نقاب بر چهره دارد، یعنى صورتش‏ را پوشانده است، آن زن متوجه این ایراد شد و بلافاصله گفت: «لأن أزرأ فى ولدى خير من أن أزرأ فى حيائى أيهاالرجل» «اگر در مورد فرزندم ضررکنم بهتر است از اینکه درباره حیاء ضرر کرده باشم». خصلت حیاء، مسلمان را از گفتن حق، طلب کردن علم، امر به معروف و نهى از منکر باز نمى‏دارد، یک دفعه اسامۀ بن زید، صحابى محبوب رسول اللّهصنزد آنحضرت در مورد زنى که مرتکب سرقت شده بود سفارش کرد، اما حیاء رسول اکرمصرا منع نکرد از اینکه در حالت خشم به اسامه بگوید: «أَتَشْفَعُ فِى حَدٍّ مِنْ حُدُودِ اللَّهِ يَا أُسَامَةُ؟ وَايْمُ اللَّهِ، لَوْ أَنَّ فَاطِمَةَ ابْنَةَ مُحَمَّدٍ سَرَقَتْ لَقَطَعْتُ يَدَهَا» «اى اسامه تو درباره عدم اجراء حدى از حدود خدا سفارش مى‏کنى، بخدا سوگند اگر فاطمه بنت محمد مرتکب سرقت شود، دستش را قطع خواهم کرد».

حیاء ام‏سلیم انصاریه را منع نکرد از اینکه از رسول ‏خداصچنین سوال کند: «يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لاَ يَسْتَحْيِى مِنَ الْحَقِّ، هَلْ عَلَى الْمَرْأَةِ مِنْ غُسْلٍ إِذَا هِىَ احْتَلَمَتْ؟» «اى پیامبر خدا! خداوند از گفتن حق حیاء نمى‏کند، آیا اگر زن احتلام شود، غسل بر وى واجب مى‏شود؟» حیاء آنحضرت نیز ایشان را از گفتن حق بازنداشت و در جواب فرمود: «نَعَمْ إِذَا رَأَتِ الْمَاءَ» «آرى، آبى ببیند غسل بر وى واجب مى‏گردد». (بخاری).

روزى عمرس در مورد سنگینى مهریه زنان در خطبه نماز جمعه صحبت کرد. زنى خطاب به او گفت: اى عمر خدا به ما مى‏دهد و تو دارى حق ما را منع مى‏کنى، مگر خداوند نفرموده است: ﴿وَءَاتَيۡتُمۡ إِحۡدَىٰهُنَّ قِنطَارٗا فَلَا تَأۡخُذُواْ مِنۡهُ شَيۡ‍ًٔا[النساء: ۲۰]. «اگر مال بسیار زیاد به همسران تان داده‏اید، اندکى از آن را پس نگیرید».

آرى، حیاء مانع نشد از اینکه این زن صحابیه از حقوق زنان دفاع کند، همچنین حیاء عمرس را بازنداشت از اینکه چنین عذرخواهى کند: «كُلُّ النَّاسِ أفْقَهُ مِنْكَ يَا عُمَرُ». آرى، روزى خلیفه دوم، عمر بن خطاب‏س در حالى که دو تا پارچه بر تن داشت، پیرامون سمع و طاعت مشغول سخنرانى بود، یکى از حاضران گفت: اى عمر به سخنانت گوش نمى‏دهیم و نه به فرمان تو عمل مى‏کنیم، تا زمانى که نگویى این پارچه‏اى که به تن دارى از کجا آورده‏اى؟ هرکدام از ما یک پارچه دارد و تو دو پارچه دارى. حضرت عمرس با صداى بلند فرمود: اى عبداللّه بن عمر! تو را به خدا سوگند، جواب این شخص را بده. عبداللّه گفت: یکى از این دو پارچه مال من بوده که من به پدرم هدیه کرده‏ام، آن مرد معترض گفت: اى عمر! حالا به حرف تو گوش مى‏کنیم و از فرمان تو اطاعت مى‏کنیم.

آرى! برادر و خواهر مسلمان دقت بفرما. چگونه حیاء مرد مسلمان را از گفتن حق منع نکرد و چگونه خلیفه را از اعتراف به حق باز نداشت؟!.

انسان مسلمان همانطور که از بندگان خداوند احساس شرم و حیاء مى‏کند و عورت خود را در جلو آنان ظاهر نمى‏کند. در اداء حقوقى که بر ذمه او واجب هستند نیز کوتاهى نمى‏کند از دادن هیچ‌گونه خیرى به آنان سرباز نمى‏زند، به بدى آنان را مورد خطاب قرار نمى‏دهد و ضررى به آنان وارد نمى‏کند. پس مسلمان از خالق نیز حیاء مى‏کند در بندگى او و سپاس از وى کوتاهى نمى‏کند. زیرا معتقد است که خداوند بر او قدرت دارد و نسبت به تمام اوضاع او آگاه است، از ابن مسعودس مروى است، فرمود: بمعنى واقعى کلمه از خداوند حیاء کنید، سرتان و آنچه که در آن مى‏گنجد، شکم و آنچه که در آن هست، را حفاظت کنید و مرگ و روز امتحان را بخاطر داشته باشید. و از رسول اکرمصروایت است: «خداوند شایسته تر است که از وى حیا شود». (بخاری).

کامل این حدیث چنین است، ابوهریره مى‏گوید: از رسول اکرمصسوال کردم، عورت ما گاهى کشف مى‏شود، آن حضرت فرمود: شرمگاه‏تان را حفاظت کنید، مگر از همسر یا کنیزتان، عرض کردم یا رسول اللّه، هرگاه در جمع دیگران هستیم چطور؟ فرمود: در حد توان سعى کنید تا نگاه دیگران به شرم‏گاه تان نیفتد، عرض شد، اگر در خلوت هستیم، چطور؟ فرمود: خداوند شایسته‏تر است که از وى حیاء شود.