ماده هفتم: چه کسانى تحت عنوان حد کشته مىشوند؟:
(الف) مرتد: مرتد کسى است که با عقل اراده و بدون اجبار دین اسلام را ترک نموده و دین دیگرى را اختیار کرده است. مثلا نصرانى، یهودى و یا کمونیست شده است.
حکم مرتد: حکم مرتد این است که سه بار براى رجوع کردن بسوى اسلام از وى دعوت بعمل آید و برگشتن به طرف اسلام بشدت از وى خواسته شود. اگر بسوى اسلام برگردد، که خوب و اگرنه حد شرعى که همان کشتن است، در حق وى باید به اجراء در بیاید. رسول اللّهصمىفرماید: «مَنْ بَدَّلَ دِيْنَهُ فَاقْتُلُوْهُ» (بخاری). «هرکس دینش را تغییر داد او را بکشید». و مىفرماید: «لاَ يَحِلُّ دَمُ رَجُلٍ مُسْلِمٍ يَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَأَنِّى رَسُولُ اللَّهِ إِلاَّ بِإِحْدَى ثَلاَثٍ: الثَّيِّبُ الزَّانِى وَالنَّفْسُ بِالنَّفْسِ وَالتَّارِكُ لِدِينِهِ الْمُفَارِقُ لِلْجَمَاعَةِ» (متفق علیه). «ریختن خون مسلمان که به توحید و رسالت اقرار دارد وقتى حلال مىشود که بعد از ازدواج مرتکب زنا شود، یا شخصى را بناحق بکشد یا اینکه دینش را تغییر داده و از جماعت مسلمین خارج شود».
حکم مرتد بعد از کشتن: هرگاه مرتد کشته شد، غسل و نماز جنازه ندارد و در گورستان مسلمانان دفن نشود. کسى از وى میراث نمىبرد و مال متروکهاش در اختیار بیتالمال قرار گیرد و در جهت منافع عامه امت اسلام صرف مىشود. خداوند مىفرماید: ﴿وَلَا تُصَلِّ عَلَىٰٓ أَحَدٖ مِّنۡهُم مَّاتَ أَبَدٗا وَلَا تَقُمۡ عَلَىٰ قَبۡرِهِۦٓۖ إِنَّهُمۡ كَفَرُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَمَاتُواْ وَهُمۡ فَٰسِقُونَ ٨٤﴾[التوبة: ۸۴]. «و هرگز بر هیچکس از آنان چون بمیرد نماز مگزار و بر قبرش مایست، حقّا که آنان به خداوند و رسولش کفر ورزیدند و در حال نافرمانى مردند». رسول اللّهصمىفرماید: «لَا يرث الكافرُ الـمسلمَ ولَا الْمُسْلمُ الكافِرَ» (متفق علیه). «مسلمان از کافر و کافر از مسلمان میراث نمىبرد». احکام مذکور متعلق به مرتد مورد اتفاق کلیه مسلمانان هستند.
سخنان و نظراتى که موجب کفر هستند: هر کس، خدا را یا یکى از پیامبران و فرشتگان را بد و ناسزا گوید، کافر مىشود.
هرکس رب بودن، معبود بودن خداوند یا رسالت رسولى را منکر یا مدعى شود که بعد از رسول اللّهصپیامبرى دیگر مىآید، کافر مىشود.
هرکس واجبى از واجبات متفق علیه شریعت، مانند: نماز، روزه، زکات و حج یا نیکى و احسان با پدر و مادر و یا جهاد را، انکار کند، کافر مىشود.
هر کس، حرام شریعت را که حرمتش بطور روشن و آشکارا معلوم است، مانند، زنا، شراب، سرقت، قتل نفس و سحر، را حلال و مباح داند، کافر مىشود.
هر کس، یک سوره، یا آیه و حرفى از حروف قرآن را منکر شود، کافر مىگردد.
هرکس صفتى از صفات خداوند، مانند، زنده بودن، عالم بودن، شنوا بودن، بینا بودن و مهربان بودن را منکر شود، کافر مىشود.
هرکس در حق دین یا فرایض، واجبات و سنن آن استهزاء کند و آن را حقیر بداند یا قرآن را در نجاست بیندازد یا آن را زیر پاهایش له کند، کافر است.
اگر کسى زندگى بعد از مرگ یا عذاب و پاداش آخرت را منکر شود، کافر است.
هرکس اولیاء را بهتر از پیامبران بداند یا معتقد باشد که عبادت از بعضى اولیاء ساقط شده است، کافر مىشود. دلیل براى همه این احکام بعد از آیه: ﴿قُلۡ أَبِٱللَّهِ وَءَايَٰتِهِۦ وَرَسُولِهِۦ كُنتُمۡ تَسۡتَهۡزِءُونَ ٦٥ لَا تَعۡتَذِرُواْ قَدۡ كَفَرۡتُم بَعۡدَ إِيمَٰنِكُمۡ﴾[التوبة: ۶۵-۶۶]. «(اى پیامبر!) بگو: آیا باللّه، آیهها و رسول او داشتید استهزاء و مسخره مىکردید؟ هیچ عذرى را ارائه ندهید. شما بعد از مؤمن بودن کافر شدهاید». این آیه حکایت از آن دارد که هرکس در حق خدا، صفات و شریعت او استهزاء کند، کافر مىشود.
حکم کسانى که به دلایل فوق کافر مىشود: هرکس بنابر دلائل فوق کافر شده، سه دفعه از وى طلب توبه مىشود، اگر از عقیدهاش منصرف نشود، حد شرعى که کشتن است در حق او باجراء در مىآید و بعد از مرگ همان احکام مرتد در حق او اعمال مىشوند. البته اهل علم کسانى را که خدا و رسول را بد مىگویند، استثناء کردهاند. آنان بلافاصله کشته مىشوند و توبه آنان پذیرفته نمىشود. برخى از علماء بر این عقیدهاند که از آنان نیز توبه خواسته شود و اگر توبه کردند، پذیرفته مىشود. لذا این گونه افراد طبق قول دوم کلمه شهادتین را خوانده از خداوند آمرزش بطلبند و توبه کنند.
توجه: هرکس تحت اجبار و اکراه و در برابر ضرب یا تهدید، کلمه کفر را بر زبان بیاورد و قلبا درباره ایمان مطمئن باشد، گناهى بر وى نیست.
خداوند مىفرماید: ﴿إِلَّا مَنۡ أُكۡرِهَ وَقَلۡبُهُۥ مُطۡمَئِنُّۢ بِٱلۡإِيمَٰنِ وَلَٰكِن مَّن شَرَحَ بِٱلۡكُفۡرِ صَدۡرٗا﴾[النحل: ۱۰۶]. «مگر کسانى که به کفر مجبور کرده شوند و قلبشان درباره ایمان مطمئن باشد. البته کسانى که با شرح صدر و با اختیار کفر را بپذیرند، (کافر مىشوند)».
(ب) زندیق:
۱- تعریف زندیق: زندیق کسى است که به ظاهر خود را مسلمان معرفى مىکند و کفرش را پنهان مىدارد. مانند کسى که بعث بعد از مرگ را تکذیب مىکند یا اینکه منکر نبوت محمدصاست یا قرآن را به عنوان کلام و سخن خدا باور ندارد ولى این مطالب را بدلیل ترس یا ضعیف بودنش نمىتواند اظهار کند.
۲- حکم زندیق: هرگاه زندقه او مشخص گردید کشته شود، بعضىها مىگویند: از او خواسته مىشود توبه کند، این دیدگاه دومى مناسبتر است. اگر توبه نکرد، آنگاه کشته شود، حکم او بعد از مردن حکم مرتد است. غسل داده نشود و نماز میت بر وى خوانده نشود.
ج) ساحر (جادوگر)
۱- تعریف ساحر: ساحر کسى است که سحر و جادو مىکند.
۲- حکم جادوگر: اعمال و گفتههاى او اگر در حدّ کفر است، کشته شود. رسول اکرمصمىفرماید: «حَدُّ السَّاحِرِ ضَرْبَةٌ بِالسَّيْفِ» «مجازات ساحر این است که با شمشیر کشته شود» (ترمذی). اگر اعمال و گفتار او پایینتر از حد کفر باشند، تعزیر شود تا توبه کند، اگر توبه کرد، که خوب و اگر نه کشته شود، زیرا که اعمال و گفتارش از کفر خالى نیستند. خداوند مىفرماید:
﴿وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنۡ أَحَدٍ حَتَّىٰ يَقُولَآ إِنَّمَا نَحۡنُ فِتۡنَةٞ فَلَا تَكۡفُرۡ﴾[البقرة: ۱۰۲]. «و [آن دو فرشته] به هیچ کسى [جادو] نمىآموختند مگر آنکه مىگفتند: ما تنها [مایه] آزمونى هستیم. پس [با به کارگیرى جادو] کافر مشو». و مىفرماید: ﴿وَلَقَدۡ عَلِمُواْ لَمَنِ ٱشۡتَرَىٰهُ مَا لَهُۥ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ مِنۡ خَلَٰقٖ﴾[البقرة: ۱۰۲]. «و به راستى دانستهاند که هرکس خریدارش باشد در آخرت هیچ بهرهاى ندارد».
د) تارک الصلاة:
۱- تعریف تارک نماز: تارک نماز آن است که نمازهاى پنجگانه را در اثر تنبلى ترک مىکند یا آنها را انکار مىکند.
۲- حکم تارک نماز: حکم تارک نماز این است که حکم به نماز شود و تا براى یک رکعت از نماز وقت باقى باشد، مهلت داده شود، اگر نمازش را خواند که خوب و اگرنه کشته شود. خداوند مىفرماید: ﴿فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّكَوٰةَ فَإِخۡوَٰنُكُمۡ فِي ٱلدِّينِۗ وَنُفَصِّلُ ٱلۡأٓيَٰتِ لِقَوۡمٖ يَعۡلَمُونَ ١١﴾[التوبة: ۱۱]. «اگر توبه کردند، نماز را بر پا داشتند و زکات اموالشان را پرداختند، آنگاه برادران دینى شما هستند». و رسول اکرمصمىفرماید: «أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ النَّاسَ حَتَّى يَشْهَدُوا أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ، وَيُقِيمُوا الصَّلاَةَ، وَيُؤْتُوا الزَّكَاةَ، فَإِذَا فَعَلُوا ذَلِكَ عَصَمُوا مِنِّى دِمَاءَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ إِلاَّ بِحَقِّ الإِسْلاَمِ» (متفق علیه). «به من امر شده که با مردم قتال کنم تا اینکه کلمه شهادتین را بخوانند، اقامه نماز کنند و زکات اموالشان را بپردازند، هرگاه چنین کنند، جان و مالشان محفوظ خواهد بود مگر در مواردى که اسلام جان و مالشان را حلال بداند».
توجه: مهلت دادن تارک نماز تا پایان وقت فتواى امام مالک است، امام احمد مىفرماید: تا سه روز مهلت داده شود.
هرکس بدلیل انکار ضروریات دین مرتد شده باشد، توبهاش پذیرفته نمىشود مگر اینکه آنچه را که منکر شده است بر زبان بیاورد، و بر کلمه شهادتین را از خداوند مغفرت نیز بخواهد.
منظور از واژه «حدّ» در حکم مرتد، ساحر و زندیق همان عقوبت و مجازات شرعى است. مانند حدیث «حَدُّ السَّاحِرِ ضَرْبَةٌ بِالسَّيْفِ» یعنى: «مجازات ساحر ضربه شمشیر است»، پس خلاصه سخن این است که مرتد، زندیق و ساحر بخاطر جنایتى که مرتکب شدهاند شرعا کشته شوند، چون زندقه، ارتداد و سحر کفر است، هرکس در شرایط کفر بمیرد کسى از وى میراث نمىبرد، بر وى نماز نخوانند و در گورستان مسلمانان دفن نشود.