مشروعیت جماعت در نماز شب در رمضان
از عایشه لروایت است که پیامبر جشبی در مسجد نماز خواند، جماعتی از مردم پشت سرش اقتدا کردند، شب بعد نماز خواند و مردم بیشتری به وی اقتدا کردند، سپس در شب سوم یا چهارم مردم (برای تراویح) در مسجد منتظر ماندند، ولی پیامبر جبه مسجد نرفت، وقتی صبح شد فرمود: (قد رأیت الذي صنعتم، ولم یمنعنی من الخروج إلیكم إلا أنی خشیت أن تفرض علیكم) «آنچه را که دیشب انجام دادید (جمع شدنتان در مسجد) دیدم، تنها چیزی که مانع آمدنم بهسوی شما شد، این بود که بیم داشتم بر شما فرض گردد» عایشه میگوید این واقعه در رمضان روی داد [۴۲۸].
از عبدالرحمن بن قاری روایت است: (خرجت مع عمر بن الخطاب س لیلة في رمضان إلی الـمسجد، فإذا الناس أوزاع متفرقون، یصلی الرجل لنفسه، ویصلی الرجل فیصلی بصلاته الرهط، فقال عمر: إنی أری لو جمعت هؤلاء علی قاری واحد لكان أمثل، ثم عزم فجمعهم علی أبی بن ینامون عنها أفضل من التی یقومون - یرید آخر اللیل - وكان الناس یقولون أوله) [۴۲۹]«در شبی از شبهای رمضان با عمر بن خطاب به مسجد رفتم، در آن هنگام مردم متفرق و پراکنده بودند، هر کس برای خودش نماز میخواند، یکی به تنهایی نماز میخواند، و دستهای به او اقتدا میکردند، عمر گفت به نظرم اگر اینها را پشت سر یک امام جمع کنم بهتر است، سپس تصمیم گرفت و آنها را پشت سر ابی بن کعب جمع کرد، پس از آن شبی دیگر با او خارج شدم، در حالیکه مردم پشت سر امامشان نماز میخواندند، عمر گفت: این بدعت خوبی است البته کسانی که میخوابند و در آخر شب بیدار میشوند اجرشان بیشتر از کسانی است که اول شب نماز میخوانند، عبدالرحمن گوید: مردم در آن زمان اول شب نماز میخواندند».
[۴۲۸] متفق علیه: م (۷۶۱/۵۲۴/۱)، خ ۱۱۲۹/۱۰/۳)، د (۱۳۶۰/۲۴۷/۴). [۴۲۹] صحیح: [مختصر خ ۹۸۶]، ما (۲۴۷/۸۵)، خ (۲۰۱۰/۲۵۰/۴).