مختصر فقه از کتاب و سنت

فهرست کتاب

مهریه

مهریه

خداوند متعال می‌فرماید:

﴿وَءَاتُواْ ٱلنِّسَآءَ صَدُقَٰتِهِنَّ نِحۡلَةٗۚ فَإِن طِبۡنَ لَكُمۡ عَن شَيۡءٖ مِّنۡهُ نَفۡسٗا فَكُلُوهُ هَنِيٓ‍ٔٗا مَّرِيٓ‍ٔٗا٤[النساء: ۴].

«و مهریه‌های زنان را به عنوان هدیه‌ای خالصانه و فریضه‌ای خدایانه بپردازید. پس اگر با رضایت خاطر چیزی از مهریه خود را به شما بخشیدند، آن را (دریافت دارید و) حلال و گوارا مصرف کنید».

پس مهریه حقی است که زن بر مرد دارد، و (زن) مالک آن است و برای هیچ کسی حلال نیست، - پدر باشد یا غیر پدر - چیزی از آنرا برای خود بردارد مگر اینکه زن بر اینکار راضی باشد.

در شریعت حداقل و حداکثری برای مهریه در نظر گرفته نشده ولی کم بودن و زیاده‌روی نکردن در آن مورد تشویق قرار گرفته است تا ازدواج به آسانی امکان‌پذیر باشد وجوانان به خاطر مهریه و مخارج زیاد آن از ازدواج روی نگردانند:

خداوند متعال می‌فرماید:

﴿وَإِنۡ أَرَدتُّمُ ٱسۡتِبۡدَالَ زَوۡجٖ مَّكَانَ زَوۡجٖ وَءَاتَيۡتُمۡ إِحۡدَىٰهُنَّ قِنطَارٗا فَلَا تَأۡخُذُواْ مِنۡهُ شَيۡ‍ًٔا[النساء: ۲۰].

«و اگر خواستید همسری را به جای همسری برگزینید هر چند مال فراوانی هم مهریه یکی از آنها کرده باشید، برای شما درست نیست که چیزی از آن مال را دریافت دارید».

از انس بن مالک سروایت است: (أن عبدالرحمن بن عوف جاء إلی رسول الله جوبه أثر صفرة فسأله رسول الله جفأخبره أنه تزوج امرأة من الأنصار، قال: كم سقت لـها؟ قال: زنة نواة من ذهب، قال رسول الله جأولم ولو بشاة) [۹۶۸]«عبدالرحمن بن عوف نزد پیامبر جآمد در حالیکه آثار زردی (زعفران یا حنا) بر او دیده می‌شد، پیامبر جاز حال او پرسید، (عبدالرحمن بن عوف) در پاسخ گفت که با زنی از انصار ازدواج کرده است. پیامبر جفرمود: چقدر مهریه برایش قرار داده‌ای؟ گفت به اندازه وزن یک هسته خرما طلا، پیامبر جفرمود: ولیمه بده اگرچه گوسفندی باشد».

از سهل بن سعد روایت است: (إني لفی القوم عند رسول الله جإذ قامت امرأة فقالت: یا رسول الله إنها قد وهبت نفسا لك، فر فیها رأیك، فلم یجبها شیئا، ثم قامت فقالت: یا رسول الله إنها قد وهبت نفسها لك فر فیها رأیك، فلم یجبها شیئا، ثم قامت الثالثة فقالت: یا رسول الله إنها قد وهبت نفسها لكف فر فیها رأیك، فقام رجل فقال یا رسول الله، أنكحنیها، قال: هل عندك من شی؟ قال: لا، قال: اذهب فاطلب ولو خاتما من حدید، فذهب وطلب، ثم جاء فقال: ما وجدت شیئا ولاخاتما من حدید، قال: هل معك من القرآن شیء؟ قال معی سورۀ كذا وسورۀ كذا، قال: اذهب أنكحتكها بما معك من القرآن) [۹۶۹]«بهمراه جماعتی در خدمت پیامبر جبودم که ناگهان زنی بلند شد و گفت: ای رسول خدا! خودم را به شما بخشیدم، نظرت را در این باره بگو، پیامبر ججوابی به او نداد، بار دیگر آن زن بلند شد و گفت: ای رسول خدا! خودم رابه شما بخشیدم، نظر شما چیست؟ پیامبر ججوابی به اونداد. سپس آن زن برای بار سوم بلند شد و گفت: ای رسول خدا! خودم را به شما بخشیدم، نظر خود را در این باره بگو، در این هنگام مردی بلند شد و گفت: ای رسول خدا او را به ازدواج من درآور، پیامبر جبه آن مرد فرمود: آیا چیزی داری (که به عنوان مهریه به او بدهی)؟ گفت: نه، پیامبر جفرمود: برو و چیزی پیدا کن اگرچه انگشتری از آهن باشد، آن مرد رفت و به جستجو پرداخت سپس برگشت و گفت: هیچ چیزی نیافتم حتی أنگشتری آهنی، پیامبر جفرمود: آیا از قرآن چیزی حفظ داری؟ آن مرد گفت: سورۀ فلان و فلان را حفظ دارم، پیامبر جفرمود: برو با (مهریه) قرآنی که از حفظ داری او را به ازدواج تو درآوردم».

می‌توان مهریه را بطور نقد یا نقد و قسط یا تمام قسط عند المطالبه پرداخت کرد، برای مرد جایز است قبل از آنکه مهریه‌ای پرداخت کند با همسرش آمیزش نماید، اگر مقدار مهریه معین نشده، مهرالمثل و اگر معین شده باشد پرداخت مقدار تعیین شده بر مرد واجب است، و از عدم وفا به شروط عقد جداً خودداری نماید، چون پیامبر جفرموده است: (أحق ما أوفیتم من الشروط، أن توفوا به ما استحللتم به الفروج) [۹۷۰]«سزاوارترین شروطی که باید به آن وفا کنید شروط نکاح است».

اگر بعد از عقد نکاح و قبل از رابطه زناشویی مرد بمیرد تمام مهریه برای زن محفوظ می‌ماند:

از علقمه روایت است: (أتی عبدالله في أمرأة تزوجها رجل ثم مات عنها، ولم یفرض لـها صداقا، ولم یكن دخل بها، قال: فاختلفوا إلیه، فقال: أری لـها مثل مهر نسائها ولها الـمیراث وعلیها العدة فشهد معقل بن سنان أشجعی أن النبي جقضی فیبروع بنت واشق بمثل ما قضی) [۹۷۱]. «از عبدالله درباره زنی که مردی با او بدون تعیین مهریه ازدواج کرده و قبل از آنکه با او رابطه زناشویی برقرار کند فوت کرده، سؤال شد، (علقمه) گفت: درباره او اختلاف کردند، عبدالله گفت: به نظر من مهرالمثل به او تعلق می‌گیرد، ارث می‌برد و باید عده را بگذارند، معقل بن سنان اشجعی در همانجا گواهی داد که پیامبر جدرباره بروع بنت واشق مانند عبدالله حکم کرده است».

[۹۶۸] متفق علیه: خ (۵۱۵۳/۲۲۱/۹)، م (۱۴۲۷/۱۰۴۲/۲)، د )۲۰۹۵/۱۳۹/۶)، ت (۱۱۰۰/۲۷۷/۲)، جه (۱۹۰۷/۶۱۵/۱)، نس (۱۱۹/۶). [۹۶۹] متفق علیه: خ (۵۱۴۹/۲۰۵/۹)، لفظ حدیث روایت بخاری است، م (۱۴۲۵/۱۰۴۰/۲)، د (۲۰۹۷/۱۴۳/۶)، ت (۱۱۲۱/۲۹۰/۲)، جه (۱۸۸۹/۶۰۸/۱)، ابن ماجه بصورت مختصر این حدیث را روایت کرده است، نس (۱۲۳/۶). [۹۷۰] متفق علیه: خ (۵۱۵۱/۲۱۷/۹)، م (۱۴۱۸/۱۰۳۵/۲)، د (۲۱۲۵/۱۷۶/۶)، جه (۱۹۵۴/۶۲۸/۱)، ت (۱۱۳۷/۲۹۸/۲)، نس (۹۲/۶). [۹۷۱] صحیح: [الإرواء ۱۹۳۹]، ت (۱۱۵۴/۳۰۶/۲)، د (۲۱۰۰/۱۴۷/۶)، جه (۱۸۹۱/۶۰۹/۱)، ش (۱۲۱/۶).