بعد از دفن میت موارد زیر سنت است
۱- قبر حدود یک وجب از زمین بلند شود، تا مشخص شود که قبر است و به آن اهانت نشود، به دلیل حدیث جابر س: (أن النبي جألحد له لحد، ونصب علیه اللبن نصبا، ورفع قبره من الأرض نحوا من شبر) [۷۰۰]«برای پیامبر ج، لحدی کنده شد و بر او خشت قرار داده شد و قبرش به اندازه یک وجب از زمین بلند کرده شد».
۲- قبر مقداری مرتفع شود، به دلیل حدیث سفیان تمار که گفت:
(رأیت قبر النبي جمسنما) [۷۰۱]«قبر پیامبر جرا دیدم که (به شکل کوهان شتر) برجسته بود».
۳- با قراردادن تکه سنگی یا شبیه آن در قسمت بالای قبر (سرمیت)، آن را مشخص کند، تا هرگاه کسی از بستگان میت بمیرد نزد او دفن شود، به دلیل حدیث مطلب بن ابی وداعه س(لـما مات عثمان بن مظعون أخرج بجنازته فدفن، أمر النبي جرجلا أن یأتیه بحجر، فلم یستطع حمله، فقام إلیها رسول الله جوحسر عن ذراعیه، قال الـمطلب: قال الذي یخبرنی عن رسول الله ج: كأنی أنظر إلی بیاض ذراعی رسول الله جحین حسر عنها، ثم حملها فوضعها عند رأسه، وقال: أتعلم بها قبر أخی، وأدفن إلیه من مات من أهلی) [۷۰۲]«وقتی که عثمان بن مظعون فوت کرد، جنازهاش را بیرون بردند و دفن کردند. پیامبر جبه مردی دستور داد تا سنگی برای او بیاورد، آن شخص نتوانست سنگ را حمل کند، پیامبر ج(به طرف سنگ) رفت و آستینش را بالا زد، مطلب گوید: کسی که از پیامبر جبه من خبر داد گفت: وقتی که پیامبر جآستینش را برای برداشتن سنگ بالا زد، سفیدی ساعدهایش را دیدم، سنگ را حمل کرد و در کنار سر عثمان قرار داد و فرمود: با این سنگ قبر برادرم را نشانه میکنم و هر کس از خویشاوندانم فوت کند نزداو دفنش میکنم».
۴- بالای قبر بایستد و برای پایداری میت دعا و طلب مغفرت کند و حاضران را نیز به این کار سفارش کند؛ به دلیل حدیث عثمان بن عفان س: (كان النبي جإذا فرغ من دفن الـمیت وقف علیه فقال: استغفروا لأخیكم، وسلوا له التثبیت فإنه الآن یسأل) [۷۰۳]«وقتی که پیامبر جاز دفن میت فارغ میشد، بالای سر او میایستاد و میفرمود: برای برادرتان طلب مغفرت کنید و برای او از خدا طلب پایداری کنید که الان از او سؤال میشود».
جایز است که همراهان جنازه، هنگام دفن کنار قبر بنشینند تا مرگ و حوادث بعد از آن را به یاد بیاورند، به دلیل حدیث براء بن عازب:
(خرجنا مع النبي جفي جنازة رجل من الأنصار، فانتهینا إلی القبر ولما یلحد، فجلس رسول الله جوجلسنا حوله، وكأن علی رؤسنا الطیر، وفی یده عود فجعل ینكت في الأرض فرفع رأسه فقال: استعیذوا بالله من عذاب القبر، مرتین أو ثلاثا، ثم قال: إن العبد الـمؤمن إذا كان في انقطاع من الدنیا، وإقبال من الآخرة، نزل إلیه ملائكة من السماء بیض الوجوه كأن وجوههم الشمس، معهم كفن من أكفان الجنة، وحنوط من حنوط الجنة حتی یجلسوا منه مد البصر ثم یجی ملك الـموت علیه السلام حتی یجلس عند رأسه، فیقول: أیتها النفس الطیبة، أخرجی إلی مغفرة من الله ورضوان، قال: فتخرج تسیل كما تسیل القطرۀ من في السقاء، فیأخذها، فإذا أخذها لم یدعوها في یده طرفة عین حتی یأخذوها، لیجعلوها في ذلك الكفن وفی ذلك الحنوط، ویخرج منها كأطیب نفحة مسك وجدت علی وجه الأرض، قال: فیصعدون بها، فلایمرون یعنی بها علی ملأ من الـملائكة إلا قالوا: ما هذا الروح الطیب، فیقولون فلان بن فلان، بأحسن أسمائه التی كانوا یسمونه بها في الدنیا. حتی ینتهوا بها إلی السماء الدنیا، فیستفتحون له فیفتح لـهم، فیشیعه من كل سماء مقربوها إلی السماء التی تلیها، حتی ینتهی به إلی السماء السابعة، فیقول الله ﻷ، اكتبوا كتاب عبدی في علیین، وأعیدوه إلی الأرض، فإنی منها خلقتهم وفیها أعیدهم، ومنها أخرجهم تارة أخری. قال: فتعاد روحه في جسده، فیأتیه ملكان فیجلسانه، فیقولان له: من ربك؟ فیقول: ربی الله، فیقولان له: ما دینك؟ فیقول دینی الإسلام، فیقولان له: ما هذا الرجل الذي بعث فیكم؟ فیقول:هو رسول الله جفیقولان له: وما علمك؟ فیقول: قرأت كتاب الله فآمنت به صدقت، فینادی مناد فیالسماء: أن صدق عبدی فافرشوه من الجنة، وألبسوه من الجنة، وافتحوا له بابا إلی الجنة، قال: فیأتیه من روحها وطیبها، ویفسح له في قبره مد بصره، قال: ویأتیه رجل حسن الوجه، حسن الثیاب، طیب الریح، فیقول: أبشر بالذی یسرك هذا یومك الذي كنت توعد. فیقول له: من أنت؟ فوجهك الوجه یجیء بالخیر؟ فیقول: أنا عملك الصالح، فیقول: رب أقم الساعة حتی أرجع إلی أهلی ومالی.
قال: وإن العبد الكافر إذا كان في انقطاع من الدنیا وإقبال من آلاخرة، نزل إلیه من السماء ملائكة سود الوجوه، معهم السموح، فیجلسون منه مد البصر، ثم یجی ملك الـموت حتی یجلس عند رأسه، فیقول: أیتها النفس الخبیثة، أخرجی إلی سخط من الله وغضب، قال: فتفرق في جسده فینتزعها كما ینتزع السفود من الصوف الـمبلول فیأخذها، فإذا أخذها، لم یدعوها في یده طرفة عین حتی یجعلوها في تلك السموح، ویخرج منها كأنتن ریح جیفة وجدت علی وجه الأرض، فیصعدون بها فلایمرون بها علی ملأ من الـملائكة إلا قالوا: ما هذا الروح الخبیث؟ فیقولون فلان بن فلان بأقبح أسمائه التی كان یسمی بها في الدنیا، حتی ینتهی به إلی السماء الدنیا، فیستفتح له فلا یفتح له، ثم قرأ رسول الله ج: ﴿لَا تُفَتَّحُ لَهُمۡ أَبۡوَٰبُ ٱلسَّمَآءِ وَلَا يَدۡخُلُونَ ٱلۡجَنَّةَ حَتَّىٰ يَلِجَ ٱلۡجَمَلُ فِي سَمِّ ٱلۡخِيَاطِ﴾[الاعراف: ۴۰]. فیقول الله ﻷ: اكتبوا كتابه في سجین في الأرض السفل فتطرح روحه طرحا، ثم قرأ:﴿وَمَن يُشۡرِكۡ بِٱللَّهِ فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ ٱلسَّمَآءِ فَتَخۡطَفُهُ ٱلطَّيۡرُ أَوۡ تَهۡوِي بِهِ ٱلرِّيحُ فِي مَكَانٖ سَحِيقٖ﴾[الحج: ۳۱]. فتعاد روحه في جسده ویأتیه ملكان فیجلسانه فیقولان له: من ربك؟ فیقول: هاه هاه لا أدری. فیقولان له: ما دینك؟ فیقول هاه هاه، لا أدری. فیقولان له: ما هذا الرجل الذي بعث فیكم؟ فیقول: هاه هاه لا أدری. فینادی مناد من السماء: أن كذب فافرشوا له من النار، وافتحوا له بابا إلی النار، فیأتیه من حرها وسمومها، ویضیق علیه قبره حتی تختلف فیه أضلاعه، ویأتیه رجل قبیح الوجه، قبیح الثیاب، منتن الریح، فیقول: أبشر بالذي یسؤك، هذا یومك الذي كنت توعد، فیقول:من أنت فوجهك الوجه یجیء بالشر؟ فیقول: أنا عملك الخبیث. فیقول: رب لاتقم الساعة. - وفی روایة: ثم یقیض له أعمی أصم أبكم، وفي یده مرزبة لو ضرب بها جبل كان ترابا، فیضربه ضربة حتی یصیر ترابا، ثم یعیده الله كما كان فیضربه ضربة أخری، فیصیح صیحة یسمعه كل شیء إلا الثقلین) [۷۰۴]«همراه پیامبر جبا جنازه مردی از انصار خارج شدیم تا به قبر رسیدیم در حالیکه هنوز لحد آمده نشده بود، پیامبر جنشست، ما هم (آرام و ساکت) دور او نشستیم، مثل اینکه بالای سرمان پرنده بود، و در حالی که چوبی در دست داشت و آن را بر زمین میکوبید، سرش را بلند کرد و دو یا سه بار فرمود، از عذاب قبر به خدا پناه ببرید، سپس فرمود: وقتی که بنده مؤمن در حال بریدن از دنیا و رو کردن به آخرت است فرشتگانی که صورتهایشان سفید و مانند خورشید (درخشان) است، و کفنی از کفنهای بهشت و حنوطی (هر چیز خوشبویی که به جسد میزنند) از حنوطهای بهشت به همراه دارند، از آسمان بهسوی او میآیند و تا جایی که چشم، توانایی دیدن دارد ملائکه کنار او مینشینند، سپس ملک الموت ÷میآید و کنار سرش مینشیند و میگوید: أی روح پاک! بهسوی مغفرت و رضوان الهی خارج شو، پیامبر جفرمود: پس روح مانند قطرهای که از لبه مشک آب میچکد، خارج میشود و ملک الموت آن را میگیرد، وقتی آنرا گرفت، لحظهای در دستش نمیماند که فوراً (سایر ملائکهها) آن را میگیرند و در آن کفن و بوی خوش قرار میدهند و از آن روح بویی خوشتر از بهترین مسک روی زمین خارج میشود، پیامبر جفرمود: او را بالا میبرند و از کنار هر گروهی از ملائکه که میگذرند میپرسند: این روح پاک کیست؟ میگویند: فلانی پسر فلانی است، و او را با بهترین نامهایی که در دنیا داشته، مورد خطاب قرار میدهند، تا اینکه او را به آسمان دنیا میرسانند، برای او طلب باز شدن دروازه آسمان میکنند، دروازه بر آنها باز میشود و از هر آسمانی تا آسمان بعدی مقربان (بین دو آسمان) او را همراهی میکنند تا به آسمان هفتم برده میشود، خداوند ﻷمیفرماید: نامه عمل بندهام را در میان نامه اعمال نیکوکاران بنویسید و او را به زمین بازگردانید. که من آنها را از (خاک) زمین آفریدهام و به آن بازمیگردانم و بار دیگر آنها را از آن خارج میکنم، پیامبر جفرمود: روحش به جسدش بازگردانده میشود و دو ملائکه (نکیر و منکر) نزد او میآیند و او را مینشانند و از او میپرسند:پروردگارت کیست؟جواب میدهد:پروردگارم الله است،از او میپرسند:دینت چیست؟ جواب میدهد: دینم اسلام است،از او میپرسند این مردی که از میان شما مبعوث شد کیست؟ جواب میدهد: او فرستاده خدا است، از او میپرسند از کجا میدانی؟ جواب میدهد: کتاب خدا را خواندم و به آن ایمان آورده و آن را تصدیق کردم. در این زمان ندادهندهای از آسمان ندا میدهد بندهام راست گفت؛ پس از فرش بهشت برای او پهن کنید و از لباس بهشت او را بپوشانید و برای او دری از بهشت باز کنید. پیامبر جفرمود: نسیم و بوی خوش بهشت به مشام او میرسد و قبرش به اندازه دید چشمش وسعت پیدا میکند. (پیامبر ج) فرمود: سپس مردی زیباروی با لباسی زیبا و بویی خوش نزد او میآید و میگوید، مژده باد تو را به چیزی که خوشحالت میکند. این همان روزی است که به تو وعده داده شده بود پس به آن مرد میگوید: تو کیستی؟ صورت تو مانند صورت کسی است که پیامآور نیکی است. (آن مرد) میگوید من عمل صالح توهستم. (بنده مؤمن) میگوید: پروردگارا! قیامت را برپا کن تا بهسوی اهل و مالم برگردم.
(پیامبر ج) فرمود: و هنگامیکه بندهی کافر در حال بریدن از دنیا و انتقال به آخرت است، ملائکههایی از آسمان بهسوی او پایین میآیند که صورتشان سیاه است، پارچههایی بافته شده از مو (با الیاف زبر و درشت) به همراه دارند و تا چشم قدرت دیدن دارد ملائکه اطراف او را میگیرند، سپس ملک الموت میآید و کنار سرش مینشیند و میگوید:ای روح خبیث! بهسوی خشم و عذاب خدا خارج شو، (پیامبر ج) فرمود: روح در جسد او پراکنده و متفرق میشود، و ملک الموت روحش را مانند کشیدن سیخ خاردار از پشم خیس بیرون میآورد همینکه آن را بیرون آورد لحظهای در دستش باقی نمیماند بلکه فوراً آنرا در آن پارچههای بافته شده از مو (با الیاف زبر و درشت) قرار میدهند، در حلیکه بویی بدتر از گندیدهترین لاشه روی زمین از آن خارج میشود، روحش را بالا میبرند، از کنار هیچ گروهی از ملائکه عبورش نمیدهند مگر اینکه میگویند این روح خبیث کیست؟ میگویند: فلانی پسر فلانی است و با زشتترین نامهایی که در دنیا داشته او را مورد خطاب قرار میدهند تا اینکه به آسمان دنیا برده میشود، آنگاه برای او طلب باز شدن دروازه آسمان میکنند، ولی دروازه را بر او باز نمیکنند، سپس پیامبر جاین آیه را تلاوت کرد:
﴿لَا تُفَتَّحُ لَهُمۡ أَبۡوَٰبُ ٱلسَّمَآءِ وَلَا يَدۡخُلُونَ ٱلۡجَنَّةَ حَتَّىٰ يَلِجَ ٱلۡجَمَلُ فِي سَمِّ ٱلۡخِيَاطِ﴾[الأعراف: ۴۰].
«درهای آسمان به روی آنها باز نمیگردد و به بهشت وارد نمیشوند تا اینکه شتر از سوراخ سوزن خیاطی بگذرد».
خداوند متعال میفرماید: نامه عمل او را در میان بدکاران در زمین سفلی بنویسید، پس روح او پرت میشود؛ سپس (پیامبر ج) این آیه را خواند:
﴿وَمَن يُشۡرِكۡ بِٱللَّهِ فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ ٱلسَّمَآءِ فَتَخۡطَفُهُ ٱلطَّيۡرُ أَوۡ تَهۡوِي بِهِ ٱلرِّيحُ فِي مَكَانٖ سَحِيقٖ٣١﴾[الحج: ۳۱].
«هر کس که برای خدا شریکی قرار دهد انگار (به خاطر سقوط از اوج ایمان به حضیض کفر) از آسمان فرو افتاده است (و به بدترین شکل جان داده است) و پرندگان تکههای بدن او را میربانید یا اینکه تندباد او را به مکان بسیار دوری (و دره ژرفی) پرتاب میکند».
سپس روحش به جسدش بازگردانده میشود و دو ملائکه (نکیر و منکر) او را مینشانند و از او میپرسند: پروردگارت کیست؟ جواب میدهد: هاه! هاه! نمیدانم از او میپرسند دینت چیست؟ جواب میدهد: هاه! ها! نمیدانم، از او میپرسند این مردی که در میان شما مبعوث شد کیست؟ جواب میدهد: هاه! هاه! نمیدانم، در این حال ندادهندهای از آسمان ندا میدهد که: دروغ گفت؛ پس فرشی از آتش برای او پهن و دری از آتش برای او باز کنید، از گرما و حرارت جهنم بهسوی او میآید و قبرش بر او تنگ میشود به طوری که استخوانهای سینهاش درهم شکسته میشود و مردی با رویی زشت و لباسی قبح و بویی بد نزد او میآید و میگوید: مژده باد تو را به چیزی که تو را ناراحت میکند، این همان روزی است که به تو وعده داده شده بود، (آن شخص کافر) میگوید: تو کیستی؟ صورت تو مانند صورت کسی است پیامآور شر است. (آن مرد) میگوید من عمل خبیث تو هستم، (شخص کافر) میگوید: پروردگارا قیامت را برپا مکن.
در روایتی آمده که: سپس خداوند کور و کر و لالی را برای او مأمور میکند که عصایی آهنی در دست دارد که اگر با آن به کوه زده شود آن را به خاک تبدیل میکند، با آن ضربهای به او میزند تا به خاک تبدیل شود سپس خداوند او را به حالت اول باز میگرداند، سپس ضربهای دیگر به او میزند و فریادی میکشد که غیر از جن و انس هر چیزی آن را میشنود».
[۷۰۰] سند آن حسن است: [الجنائز ۱۵۳]، حب (۲۱۶۰)، هق (۴۱۰/۳). [۷۰۱] صحیح: [الجنائز ۱۵۴]، خ (۱۳۹۰/۲۵۵/۳). مسنّم: یعنی مرتفع، و تسنیم قبر خلاف تسطیع آن است. [۷۰۲] حسن: «الجنائز ۱۵۵]، د (۳۱۹۰/۲۲/۹). [۷۰۳] سند آن صحیح است: [الجنائز ۱۵۶]، د (۳۲۰۵/۴۱/۹). [۷۰۴] صحیح: [الجنائز ۱۵۹]، أ (۵۳/۷۴/۷)، د (۴۷۲۷/۸۹/۱۳).