مختصر فقه از کتاب و سنت

فهرست کتاب

خودکشی حرام است

خودکشی حرام است

از ابوهریره سروایت است که پیامبر جفرمود: (من تردی من جبل فقتل نفسه فهو في نار جهنم، یتردی فیه خالدا مخلدا فیها أبدا، ومن تحسی سما فقتل نفسه، فسمه في یده یتحساه في نار جهنمف خالدا مخلدا فیها أبدا، ومن قتل نفسه بحدیدة فحدیدته في یده یجأ بها في بطنه في نار جهنمخالدا مخلدا فیها أبداً) [۱۴۲۷]«هر کس خودش را از کوهی پرت کرده و بکشد همیشه، به صورت استمرار در جهنم پرت می‌شو و تا ابد در آن باقی می‌ماند، و هر کس با خوردن سم خودکشی کند، وارد جهنم می‌شود در حالی که سم را در دست گرفته و آنرا می‌خورد و تا ابد در آتش جهنم به همین عذاب گرفتار می‌ماند، و هر کس با آهنی خودش را بکشد، در آتش جهنم آن را به شکمش فرو می‌برد، و در آنجا تا ابد باقی می‌ماند».

از جندب بن عبدالله روایت است که پیامبر جفرمود: (كان فیمن كان قبلكم رجل به جرح، فجزع، فأخذ سكینا، فحزبها یده، فما رقأ الدم حتی مات، قال الله تعالی: بادرنی عبدی بنفسه، حرمت علیه الجنة) [۱۴۲۸]«در گذشتگان قبل از شما مردی زخمی بر بدن داشت، بی‌تابی کرد و کاردی را برداشت و با آن دستش را برید. خون بند نیامد تا اینکه فوت کرد، خداوند متعال فرمود: قبل از آنکه بنده‌ام را بمیرانم مبادرت به خودکشی کرد، لذا بهشت را بر او حرام کردم».

از جابر روایت است که طفیل بن عمرو دوسی نزد پیامبر جآمد وگفت: ای رسول خدا! آیا قلعه‌ای محکم و نیرویی بازدارنده نمی‌خواهی؟ (جابر گوید: آن قلعه‌ای از دَوس بود (در جاهلیت) پیامبر جپیشنهاد او را رد کرد، چراکه خداوند افتخار پشتیبانی و نصرت را به انصار داده بود، وقتی پیامبر جبه مدینه هجرت کرد طفیل بن عمرو نیز با یکی از افراد قومش به آنجا هجرت نمود، آب و هوای مدینه با آنها سازگار نشد، لذا آنمرد مریض شد و بی‌تابی کرد، و در نتیجه با تیرهای نوک پهنی که داشت انگشتانش را قطع کرد، خون از دودستش جاری شد تا مُرد، طفیل بن عمرو او را با هیئتی زیبا در حالی که دستش را پوشانده بود در خواب دید، به او گفت: پروردگارت باتو چه کرد؟ گفت: به خاطر هجرتی که به‌سوی پیامبرش جکرده بودم مرا بخشید، سپس طفیل گفت: چرا دستهایت را پوشانده‌ای؟ گفت: به من گفتند: آنچه را خود از بین برده‌ای برایت درست نمی‌کنیم، طفیل این خواب را برای پیامبر جبازگو کرد پیامبر فرمود: خدایا دودستش را نیز ببخش» [۱۴۲۹].

[۱۴۲۷] متفق علیه: خ (۵۷۷۸/۲۴۷/۱۰)، م (۱۰۹/۱۰۳/۱)، ت (۲۱۱۶/۲۶۰/۳)، د (۳۸۵۵/۳۵۴/۱۰)، ابوداود جمله بعد از «ومن تحسی سماً...» را روایت نکرده است، نس (۶۷/۴). [۱۴۲۸] متفق علیه: خ (۳۴۶۳/۴۹۶/۶)، م (۱۱۳/۱۰۷/۱). [۱۴۲۹] صحیح: [مختصر م ۹۷]، م (۱۱۶/۱۰۸/۱).