مختصر فقه از کتاب و سنت

فهرست کتاب

ظهار

ظهار

هر کس به همسرش بگوید: تو برای من مانند پشت مادرم هستی به این شخص مظاهر (ظهارکننده) گفته می‌شود و همسرش بر او حرام می‌گردد و نباید با او همستر شود و یا به چیزی از او لذت ببرد تا وقتی که با آنچه خداوند در قرآن مشخص کرده، کفاره دهد:

﴿وَٱلَّذِينَ يُظَٰهِرُونَ مِن نِّسَآئِهِمۡ ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا قَالُواْ فَتَحۡرِيرُ رَقَبَةٖ مِّن قَبۡلِ أَن يَتَمَآسَّاۚ ذَٰلِكُمۡ تُوعَظُونَ بِهِۦۚ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِيرٞ٣ فَمَن لَّمۡ يَجِدۡ فَصِيَامُ شَهۡرَيۡنِ مُتَتَابِعَيۡنِ مِن قَبۡلِ أَن يَتَمَآسَّاۖ فَمَن لَّمۡ يَسۡتَطِعۡ فَإِطۡعَامُ سِتِّينَ مِسۡكِينٗاۚ ذَٰلِكَ لِتُؤۡمِنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦۚ وَتِلۡكَ حُدُودُ ٱللَّهِۗ وَلِلۡكَٰفِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ٤[المجادلة: ۳-۴].

«کسانی که زنان خود را ظهار می‌کنند سپس از آنچه گفته‌اند پشیمان می‌شوند، باید برده‌ای را آزاد کنند پیش از آنکه با هم همبستر شوند. این درس و پندی است که به شما داده می‌شود و خدا آگاه از هر چیزی است که انجام می‌دهید. اگر برده‌ای را نیابد و توانایی آزاد کردن او را نداشته باشد باید دو ماه پیاپی و بدون فاصله روزه بگیرد، پیش از آنکه شوهر و همسر باهم همبستر شوند، اگر هم نتوانست باید شصت نفر فقیر را خوراک بدهد. این بدان خاطر است که به گونه‌ لازم به خدا و پیغمبرش ایمان بیاورید اینها قوانین و مقررات خدا است و کافران عذاب دردناکی دارند».

ازخویله بنت مالک بن ثعلبه روایت است: (ظاهر منی زوجی أوس بن الصامت، فجئت رسول الله جأشكو إلیه، ورسول الله جیجادلنی فیه، ویقول اتق الله، فإنه ابن عمك، فما برحت حتی نزل القرآن:﴿قَدۡ سَمِعَ ٱللَّهُ قَوۡلَ ٱلَّتِي تُجَٰدِلُكَ فِي زَوۡجِهَاإلی ﴿وَلِلۡكَٰفِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ، فقال: یعتق رقبة، قالت: لایجد، قال فیصوم شهرین متتابعین، قالت: یا رسول الله إنه شیخ كبر ما به من صیام، قال: فلیطعم ستین مسیكنا، قالت: ما عنده من شی یتصدق به، قال: فأتی ساعتئذ بعرف فیه تمر، قلت یا رسول الله فإنی أعینه بعرق آخر، قال قد أحسنت، إذهبی فأطعمی بها عنه ستین مسكینا، وارجعی إلی ابن عمك، قال: والعرق ستون صاعا) [۱۰۷۲].

«شوهرم أوس بن الصامت مرا ظهار کرد، نزد پیامبر جرفتم و از او شکایت کردم، پیامبر جدرباره شوهرم با من صحبت کرد و فرمود: از خدا بترس، او پسر عموی تو است، آنجا را ترک نکردم تا قرآن نازل شد: ﴿قَدۡ سَمِعَ ٱللَّهُ قَوۡلَ ٱلَّتِي تُجَٰدِلُكَ فِي زَوۡجِهَا...«خداوند گفتار آن زنی را شنید که درباره شوهرش با تو بحث و مجادله می‌کرد...» تا ﴿وَلِلۡكَٰفِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ«و برای کافران عذاب دردناکی هست» سپس پیامبر جفرمود: باید (به کفاره ارتکاب این جرم) برده‌ای را آزاد کند، خویله گفت: ندارد، پیامبر فرمود: پس دوماه پشت سر هم روزه بگیرد، خویله گفت: ای رسول خدا! او مردی مسن است و نمی‌تواند روزه بگیرد. پیامبر فرمود: پس شصت مسکین را غذا بدهد، خویله گفت: چیزی ندارد که با آن صدقه بدهد،خویله گفت: در آن هنگام سبدی پر از خرما آورده شد. گفتم ای رسول خدا! من هم با سبدی دیگر او را یاری می‌کنم، پیامبر فرمود: آفرین بر تو برو و به جای او آنرا به شصت مسکین بده و نزد عموزاده‌ات برگرد، گفت: عرق، شصت صاع است».

از عروه بن زبیر روایت است که [۱۰۷۳]عایشه گفت: والا مقام است آن ذات بزرگواری که شنوایی‌اش همه چیز را فرا گرفته، من به سخن خوله بنت ثعلبه گوش فرا دادم، بعضی از آنرا نفهمیدم در حالی که او ازشوهرش نزد پیامبر جشکایت می‌کرد گفت: ای رسول خدا! جوانی‌ام را از بین برد و فرزندان زیادی را برایش به دنیا آوردم و الان که سنی از من گذشته و دیگر نمی‌توانم بچه‌دار شوم مرا ظهار کرد، خداوندا! شکایت حالم را نزد تو می‌آورم. پیامبر را ترک نکرد تا اینکه جبرئیل این آیات را نازل کرد: ﴿قَدۡ سَمِعَ ٱللَّهُ قَوۡلَ ٱلَّتِي تُجَٰدِلُكَ فِي زَوۡجِهَا وَتَشۡتَكِيٓ إِلَى ٱللَّهِ«خداوند گفتار آن زنی را شنید که درباره شوهرش با تو بحث و مجادله می‌کند و به خدا شکایت می‌برد».

کسی که به مدت یک روز یا یک ماه یا مانند اینها همسرش را ظهار کند و بگوید: شما به مدت یک ماه برای من مانند پشت مادرم هستی، این شخص ظهار کننده به حساب می‌آید؛ اگر به سوگندش عمل کرد چیزی بر او نیست ولی اگر قبل از مدتی که معین کرده با او همبستر شده کفاره ظهار بر او واجب می‌شود:

از سلمه بن صخر بیاضی روایت است: من کسی بودم که زنان زیادی می‌گرفتم، مردی را نمی‌شناسم که به اندازه من گرفته باشد، وقتی رمضان فرا رسید تا آخر رمضان با زنم ظهار کردم، در حالیکه در یکی از شبهای رمضان با من صحبت می‌کرد قسمتی از بدن او را دیدم،کنترل خود را از دست داده با او آمیزش کردم، وقتی صبح فرا رسید نزد قومم رفتم و جریان برایشان بازگوکردم و گفتم: از پیامبر جبرایم سؤال کنید، گفتند: ما این کار را نمی‌کنیم زیرا که خداوند آیه‌ای را درباره ما نازل می‌کند یا پیامبر جدرباره ما سخنی می‌گوید و عیب و عار آن بر ما باقی می‌ماند، در نتیجه، ما تو را به جرم گناهت تحویل او می‌دهیم، تا وضعیت خود را برای پیامبر جبازگو کنی. گوید: بیرون رفتم تا نزد پیامبر رسیدم و جریان را برایش بازگو کردم. پیامبر جفرمود: (أنت بذاك؟) «تواین کار را کرده‌ای؟» گفتم: من این کار را کرده‌ام، ای رسول خدا! من در برابر حکم خدا صابر و شکیبا هستم، پیامبر فرمود: (فأعتق رقبة) «برده‌ای آزاد کن»، گوید: گفتم: قسم به ذاتی که تو را به حق مبعوث کرده است مالک هیچ چیزی نیستم مگر خودم، فرمود: (فصم شهرین متتابعین) «پس دو ماه پشت سر هم روزه بگیر» گوید: گفتم: ای رسول خدا آیا بلایی که بر سرم آمده تنها به سبب روزه نبوده است؟ فرمود: (فتصدق أوأطعم ستین مسكینا) «پس صدقه بده یا شصت مسکین را غذا بده»، گوید: گفتم: قسم به ذاتی که تو را به حق مبعوث کرده است شبمان را بدون شام سپری کردیم. فرمود: (فاذهب إلی صاحب صدقۀ بنی زریق فقل له، فلیدفعها إلیك، وأطعم ستین مسكینا وانتفع ببقیتها) [۱۰۷۴]«پس نزد مسئول جمع‌آوری صدقات قبیله بنی‌زریق برو و به او بگو تا صدقه آنها را به تو بدهد و با آن شصت مسکین را غذا بده و از بقیه‌اش استفاده کن».

شاهد در این حدیث این است که پیامبر جظهار اورا انکار نکرد بلکه همبستر شدن او با همسرش را قبل از پایان مدت معلوم انکار کرد.

[۱۰۷۲] حسن: [ص. د ۱۹۳۴]، این حدیث در صحیح سنن ابی‌داود «والعرق ستون صاعا» آمده است، د (۲۱۹۹/۳۰۱/۶). [۱۰۷۳] صحیح: [ص. جه ۱۶۷۸]، جه (۲۰۶۳/۶۶۶/۱). [۱۰۷۴] صحیح: [ص. جه ۱۶۷۷]، جه (۲۰۶۲/۶۶۵/۱)، د (۲۱۹۸/۲۹۸/۶)، ت (۱۲۱۵/۳۳۵/۲)، ترمذی این حدیث را بصورت مختصر روایت کرده است.