خاتمه
از خداوند حُسن خاتمه را میطلبیم
این بود پایان مطالبی که میخواستم آنها را در این کتاب مختصر، جمعآوری کرده و ترتیب دهم. اگر در نوشتن مطالب این کتاب به حق و صواب رسیده باشم، این همان چیزی است که آرزو داشتم، و اگر غیر از این باشد از خدا میخواهم که مرا ببخشد و از گناهانم درگذرد.
فصل عتق (آزاد کردن) را در آخر کتابم قرار دادم تا آنرا به فال نیک بگیرم و سبب آزادیام از آتش جهنم و داخل شدنم در رحمت خداوند توانا و بسیار آمرزنده گردد.
از خداوند سبحان میخواهم که این کتاب را در آسمان و زمین مورد قبول قرار دهد و به واسطه آن اجری برایم بنویسد وگناهی را از من بردارد و آنرا نزد خود برایم زاد و توشهای قرار دهد. ﴿يَوۡمَ لَا يَنفَعُ مَالٞ وَلَا بَنُونَ ٨٨ إِلَّا مَنۡ أَتَى ٱللَّهَ بِقَلۡبٖ سَلِيمٖ٨٩﴾[الشعراء: ۸۸-۸۹]. «روزی که مال و فرزندان نفعی نمیرسانند مگر کسی که با قلب سلیم به حضور خدا رسیده باشد».
وآخر دعوانا أن الحمدلله رب العالـمین