دیه از کار انداختن اعضاء
هرگاه شخصی دیگری را بزند و در نتیجه عقل یا یکی از حواسش مانند شنوایی، بینایی، بویایی یا چشائیاش از بین برود و یا توان صحبت کردن را بطور کامل از دست بدهد؛ در هر یک از این موارد دیه کامل واجب میگردد:
از عوف روایت است: «قبل از فتنه ابن اشعث از پیرمردی شنیدم - سپس عوف آن مرد را وصف کرد - گفتند: این مرد ابومهلب عموی ابوقلابه بوده است، که گفت: با سنگی به سر مردی زده شد و شنوایی، گویایی، عقل و قدرت نزدیکی با زنان را از دست داد، بنابراین عمر دیه او را چهار دیه کامل تعیین کرد» [۱۴۵۹].
هرگاه چشم سالم انسان یک چشم بیرون آورده شد، دیه کامل به او تعلق میگیرد، عمر، پسرش عبدالله و علی بن ابی طالب همینگونه حکم کردند:
از قتاده روایت است: از ابومجلز شنیدم که گفت: (سألت عبدالله بن عمر عن الأعور تفقد عینه، فقال عبداله بن صفوان: قضی فیه عمر س بالدیة، فقلت: إنما أسال ابن عمر فقال: أولیس یحدثك عن عمر) [۱۴۶۰]«از عبدالله بن عمر درباره انسان یک چشمی که چشمش را بیرون آورده باشند سؤال کردم، عبدالله بن صفوان گفت: عمر سبرای آن دیه کامل تعیین کرد، گفتم: از ابن عمر سؤال میکنم، گفت: آیا او از عمر برایت روایت نمیکند؟».
قتاده از خلاس روایت کرده که علی سدر مورد شخص یک چشمی که چشمش درآورده شود، میگفت: (إن شاء أخذ الدیة كاملة وإن شاء أخذ نصف الدیة، وفقاء بالأخری إحدی عینی الفاقی) [۱۴۶۱]«اگر خواست دیه کامل را بگیرد و اگر این را نخواست نصف دیه را بگیرد و به جای نصف دیگر یکی از چشمان جانی را درآورد».
[۱۴۵۹] حسن: [الإرواء ۲۲۷۹]، ش (۶۹۴۳/۱۶۷/۹)، هق (۸۶/۸). [۱۴۶۰] اسناد آن صحیح است: [الإرواء ۲۲۷۰]ف هق (۹۴/۸)، ش (۷۰۶۰/۱۹۶/۹)، ابن ابی شیبه این حدیث را بدون جمله: «فقلت... الخ» روایت کرده است. [۱۴۶۱] ش (۷۰۶۲/۱۹۷/۹)، هق (۹۴/۸).