احادیث معاویهسبا شواهد آن در احکام:
حدیث اول: درباره تحریم پیوند زدن موهای زنان است که بخاری و مسلم [۱۰۳۴]و... از او روایت کردهاند و روایت اسماء و عایشه و جابر صحت آن را تأیید میکند [۱۰۳۵].
اما حدیث اسماء بخاری و مسلم و نسائی آن را تخریج کردهاند [۱۰۳۶].
و حدیث عایشه بخاری و مسلم و نسائی [۱۰۳۷]نیز آن را تخریح کردهاند.
و حدیث جابر مسلم آن را تخریج کرده است [۱۰۳۸].
حدیث دوم: «همیشه گروهی از امتم بر حق پایبندند» بخاری و مسلم [۱۰۳۹]از او روایت کردهاند.
و مسلم این حدیث را از سعد بن ابی وقاص روایت کرده [۱۰۴۰].
و مسلم و ابو داود و ترمذی از مؤبان [۱۰۴۱]
و ترمذی از معاویه بن قره [۱۰۴۲]
و ابوداود از عمران بن حصین [۱۰۴۳]روایت کرده اند.
حدیث سوم: حدیثی است درباره نهی از دو رکعت بعد از نماز عصر، بخاری از او روایت کرده است [۱۰۴۴]
و بخاری و مسلم و ابوداود و نسائی از امالمؤمنین ام سلمه [۱۰۴۵]
و مسلم [۱۰۴۶]از عمر بن خطابسروایت کرده که او به کسی که این کار را انجام میداد تازیانه میزد و هیچ کس او را از این کار منع نکرده، و این به منزله اجماع است، و این کلام بعضی از اهل علم است.
چهارم: حدیثی است که در آن پیامبر از سوگند نهی کرده و این حدیث را مسلم روایت کرده است [۱۰۴۷]
وبخاری و مسلم و نسائی از عبدالله بن عمر [۱۰۴۸]این را روایت کردهاند
و ابوداود و ترمذی و نسائی از سمره بن جندب [۱۰۴۹]
و نسائی از عائد بن عمرو [۱۰۵۰]
و بخاری از زبیر بن عوام [۱۰۵۱]
و بخاری از مسلم و مالک در «موطأ» و ترمذی و نسائی از ابوهریره [۱۰۵۲]
و ابوداود و نسائی از ثوبان [۱۰۵۳]
و مالک در «موطأ» از عبدالله بن ابوبکر [۱۰۵۴]
و بخاری و مسلم و ترمذی و نسائی از حکیم بن حزام [۱۰۵۵]
و ابوداود و نسائی از ابن فراسمّی از پدرش [۱۰۵۶]روایت کرده اند.
حدیث پنجم: «این امر همیشه در میان قریش ادامه مییابد» بخاری آن را روایت کرده است [۱۰۵۷]
و بخاری و مسلم از عبدالله بن عمر [۱۰۵۸]روایت کردهاند.
و مسلم همانند آن را از جابر بن عبدالله روایت کرده است [۱۰۵۹].
و بخاری ومسلم از ابوهریره روایت کردهاند [۱۰۶۰].
حدیث ششم: حدیث تازیانه زدن شارب خمر و کشتن او در مرحله چهارم، ابوداود و ترمذی از او روایت کردهاند [۱۰۶۱].
اما تازیانه زدن او از امور بدیهی دین است و احادیث زیادی دارد، و اما کشتن او در مرحله چهارم ترمذی و ابوداود آن را از ابوهریره نیز روایت کردهاند [۱۰۶۲].
و ابوداود [۱۰۶۳]آن را از قبیصه بن ذؤیب، و از تعدادی صحابهشروایت کرده.
و امام مهدی یحیی بن حسین در کتاب «الأحکام» آن را روایت کرده اما این حکم نزد علمای زیادی نسخ شده است.
حدیث هفتم: حدیث «نهی از لباس حریر و طلا، و پوست حیوانات درنده» ابوداود و نسائی از او روایت کردهاند، و ترمذی بعضی از آن را با این لفظ نیاورده [۱۰۶۴]، اما شواهدی که برای تحریم لباس حریر و طلاست مشهورتر از این است که ذکر شود.
و اما پوست حیوانات درنده، برای آن شاهدی از ابوملیح وجود دارد که ترمذی و ابوداود و نسائی آن را تخریج کردهاند [۱۰۶۵].
حدیث هشتم: حدیثی است که درباره این است که پیامبر جفرموده: این امت به هفتاد و چند فرقه تقسیم میشوند، ابوداود از او روایت کرده است [۱۰۶۶].
و ترمذی [۱۰۶۷]همانند این را از ابن عمرو روایت کرده [۱۰۶۸]
و ترمذی [۱۰۶۹]و ابوداود همانند این را از ابوهریره روایت کردهاند.
حدیث نهم: نهی از سبقت امام در رکوع و سجود است، ابوداود [۱۰۷۰]و [ابن ماجه] [۱۰۷۱]این روایت کردهاند.
بخاری و مسلم و ابوداود و ترمذی و نسائی و مالک در «موطأ» [۱۰۷۲]این حدیث را از ابوهریره روایت کردهاند.
و مسلم و نسائی از انس [۱۰۷۳]روایت کرده اند.
حدیث دهم: نهی از نکاح شغار است که ابوداود [۱۰۷۴]این را از او روایت کرده است.
و بخاری و مسلم و از ابن عمر [۱۰۷۵]روایت کردهاند، و این از تعداد زیادی از صحابه روایت شده و مشهور گردیده و علما بر حرام بودنش اجماع کردهاند.
حدیث یازدهم: او مانند پیامبر خدا وضو گرفته است ابوداود این را روایت کرده، و احتیاجی به شاهد ندارد بجز پاشیدن آب زیاد بر پیشانی و صورت
و ابوداود [۱۰۷۶]از علیسروایت کرده
حدیث دوازدهم: نهی از نوحه است، که ابن ماجه [۱۰۷۷]آن را روایت کرده، و این مشهورتر از این است که شواهدی برای آن ذکر شود.
حدیث سیزدهم: نهی از راضی بودن به بلند شدن است، که ترمذی و ابوداود [۱۰۷۸]از او روایت کردهاند و شواهدی برای این در ترمذی [۱۰۷۹]از انس روایت شده، و «سنن ابوداود» [۱۰۸۰]این را از ابوأمامه روایت کرده.
و در کتاب «الترخیص [۱۰۸۱]فی القیام» [۱۰۸۲]که مؤلف آن نووی است از هر دوی آنها، و از ابی بکره، نقل شده و حدیث انس را صحیح دانسته است.
حدیث چهاردهم: نهی از تمجید کردن است، ابن ماجه [۱۰۸۳]از او روایت کرده است.
و بخاری و مسلم و ابوداود از ابوبکر روایت کردهاند [۱۰۸۴]
و بخاری و مسلم از ابوموسی [۱۰۸۵]روایت کرده اند.
و مسلم و ترمذی از ابوداود از عبدالله بن سخره [از مقداد بن اسود] [۱۰۸۶]روایت کردهاند.
و ترمذی از ابوهریره [۱۰۸۷]روایت کرده است.
حدیث پانزدهم: حرام بودن تمام مسکرات است، که ابن ماجه از او [۱۰۸۸]روایت کرده، و گروهی بجز ابن ماجه از ابن عمر [۱۰۸۹]روایت کردهاند و مسلم و نسائی از جابر [۱۰۹۰]
و ابوداود از ابن عباس و نسائی نیز از او روایت کرده. [۱۰۹۱]
حدیث شانزدهم: حکم کسی که در نماز سهو کند، نسائی از او روایت کرده [۱۰۹۲]و برای او شاهدی در «سنن ابوداود» [۱۰۹۳]از ثوبان وجود دارد.
حدیث هفدهم: نهی از قران در بین حج و عمره است، ابوداود از او روایت کرده [۱۰۹۴]و برای او شاهدی از ابن عمر وجود دارد که مالک آن را در «موطأ» [۱۰۹۵]بصورت مرفوع روایت کرده، و مسلم [۱۰۹۶]از عمر و عثمان بصورت موقوف بر آنها روایت را نقل کرده است.
حدیث هیجدم: که پیامبر خدا جدر مشقص بعد از عمرهاش وبعد از حج [۱۰۹۷]قصد کرده، و بخاری و مسلم و ابوداود و نسائی [۱۰۹۸]این را روایت کردهاند، و برای او شواهدی از علیسکه مسلم آن را تخریج کرد و از عثمانسکه مسلم آن را روایت کرده [۱۰۹۹]واز سعد بن ابی وقاص که مالک در «موطأ» و نسائی و ترمذی [و او را صحیح دانسته] [۱۱۰۰]آن را روایت کردهاند، و از ابن عباس از عمر [۱۱۰۱]که راوی آن نسائی است و از ابن عمر [۱۱۰۲]که راوی آن ترمذی است، و از عمران بن حصین [۱۱۰۳]و روای آن بخاری و مسلم است. روایت کرده اند.
و ترمذی و نسائی روایت کردهاند: که معاویه وقتی این حدیث را روایت کرد، ابن عباسبگفت: این بر معاویه است؛ چون او را از متعه نهی کرده است [۱۱۰۴].
حدیث نوزدهم: حدیثی است که از خواهرش ام المؤمنین امّ حبیبهلروایت کرده است که پیامبر خدا جبا لباسی که با آن مجامعت میکرد نماز میخواند مگر با آن نجاستی میدید.
ابوداود و نسایئ [۱۱۰۵]این را روایت کردهاند، و شواهد زیادی بر معنایش وجود دارد، که از آن جمله روایتی است از پیامبر جنقل کردهاند که (با کفشهایش نماز میخواند مگر اینکه آنها را نجس میدید) بخاری و مسلم از سعید بن [یزید] [۱۱۰۶]روایت کردهاند و ابوداود از ابوسعید خدری [۱۱۰۷]س.
و شاهد دیگر آن این حدیث است: «از آن منصرف نشوید تا اینکه بادی را حس میکنی یا صدایی به گوشتان میرسد» که این بر صحتش [۱۱۰۸]اتفاق وجود دارد، و همانند این هم زیاد هستند که بر این دلالت میکنند که جایز است استدلال به استصحاب برای حکم قبلی شود، و بنابراین علما به افطار یوم الشک از آخر شعبان و روزه یوم الشک از آخر رمضان عمل کردهاند.
حدیث بیستم: «پیامبر جاز کسی که سیر یا پیاز میخورد نهی فرموده که به مسجد وارد شود» که این را معاویه از پدرش روایت کرده است [۱۱۰۹]، و برای این شواهد زیادی وجود دارد، بخاری و مسلم [۱۱۱۰]ومالک در موطأ [۱۱۱۱]از جابر بن عبدالله روایت کردهاند، و بخاری و مسلم از انس [۱۱۱۲]و مسلم [۱۱۱۳]و مالک در «الموطأ» [۱۱۱۴]از ابوهریره و ابوداود از حذیفه و مغیره [۱۱۱۵]و بخاری و مسلم و ابوداود از ابن عمر [۱۱۱۶]و نسائی از عمر [۱۱۱۷]، و مسلم ابوداود از ابی سعید [۱۱۱۸].
اما نهی از آن دو درخت مطلقاً بدون تقید به وارد شدن به مسجد، آن را بخاری و مسلم از جابر بن عبدالله [۱۱۱۹]، و ابو داود و ترمذی از علی بن ابی طالب [۱۱۲۰]سروایت کردهاند.
حدیث بیست و یکم: حدیث: «این روزه عاشورا بر شما واجب نیست» بخاری و مسلم و مالک و نسائی [۱۱۲۱]این را از او روایت کردهاند.
و بخاری و مسلم [۱۱۲۲]از ابن عباسبحدیثی که معنی این را تأیید میکند نقل کردهاند، و آن فرموده پیامبر جاست در مذکور، بعد از اینکه درباره سبب روزه یهود از او سؤال کردند: «من سزاوارتر به موسی هستم» و این فرموده او جکه میفرماید: «ما آن روز را روزه را میگیریم بخاطر احترام به او»
حدیث بیست و دوم: حدیث: «هجرت منقطع نمیشود» ابوداود [۱۱۲۳]این را از او روایت کرده، و از طریق او صحیح نیست خطابی میگوید: [۱۱۲۴]«در اسنادش مقال وجود دارد» و برای او شاهدی از عبدالله بن سعدی [۱۱۲۵]است که نسائی آن را روایت کرده است.
حدیث بیست و سوم: حدیث نهی از لباس طلا است مگر قطعهقطعه شود که ابوداود [۱۱۲۶]این را از او روایت کرده و برای آن شاهدی از تعدادی از اصحاب پیامبر جوجود دادر که نسائی [۱۱۲۷]آن را روایت کرده.
حدیث بیست و چهارم: نهی از مغلوطات [۱۱۲۸]است، خطابی [۱۱۲۹]میگوید: الا غلوطات
و از طریق او صحیح نیست، در اسناد آن فردی مجهول [۱۱۳۰]وجود دارد، با وجود این ابوسعادات ابن اثیر در «جامع الأصول» [۱۱۳۱]روایت کرده که برای آن شاهدی از ابوهریره وجود دارد، و در بخاری [۱۱۳۲]از انس روایت شده که فرموده است «ما را از تکلّف نهی کردهاند»، [۱۱۳۳]و این معنای آن را تأیید میکند.
حدیث بیست و پنجم: حدیث فاصله انداختن بین جمه و سنتی است که بعد از آن خوانده میشود بوسیله صحبت کردن یا خروج، که مسلم از او روایت کرده، و برای او شاهدی در بخاری و مسلم [۱۱۳۴]از ابن عمر وجود دارد که پیامبرسچنین کاری را انجام داده است، و ابوداود از ابوسعید زرفی [۱۱۳۵]مانند این را در حق امام [۱۱۳۶]ذکر کرده است.
حدیث بیست و هفتم: این حدیث است: «امید است خداوند تمام گناهان را بیامرزد، مگر شریک قرار دادن برای خداوند و کشتن مسلمان» و نسائی [۱۱۳۷]این را از او روایت کرده، و برای این شاهدی از ابودرداء [۱۱۳۸]وجود دارد که «ابوداود آن را رویت کرد»، [۱۱۳۹]و برای او شاهدی در قرآن [۱۱۴۰]وجود دارد.
حدیث بیست و هشتم: که ابوداود [۱۱۴۱]آن را روایت کرد و عبارت است از: «شفاعت کنید، پاداش میبینید» که حدیث معروفی است، و بخاری و مسلم [۱۱۴۲]از ابوموسی روایت کردهاند، و قرآن بر مفهومش شهادت داده، و بر مقتضایش اجماع وجود دارد.
حدیث بیست و نهم: جستجو کردن از عورت مردم کراهتی دارد، و ابوداود این را روایت کرده [۱۱۴۳]، و برای او شواهدی وجود دارد، در ترمذی [۱۱۴۴]از ابن عمرو آن را حسن دانسته، و در «سنن ابوداود» [۱۱۴۵]از ابو برزة اسلمی و عقبه بن عامر، و زید بن وهب، و در «صحیح مسلم» [۱۱۴۶]از ابوهریرهسروایت کرده اند.
حدیث سیام: حدیث «آنکه خداوند به او اراده خیر کند در دین دانشمندش سازد» بخاری [۱۱۴۷]از او روایت کرده، و برای این دو شاهد از ابن عباس وابوهریره وجود دارد که ترمذی در «جامع» [۱۱۴۸]آنها را روایت کرده، و حدیث ابن عباسبرا صحیح دانسته است.
و این تمامی احادیثی بود که از معاویه نقل شده بود که درباره احکام یا احکام از آنها استخراج شده بود و با مذهب شیعه و فقها هم موافق بود، و در آنها حدیثی نبود که علما جمهور به آنها معتقد نباشد، مگر کشتن شارب خمر در مرتبه چهارم، و امام زیدیه همانطور که گذشت. آن را روایت کرده بود، و صحابی مورد اعتماد هم با او موافقت کرده بودند.
و من تعجب میکنم از کسانی که از اهل صحاح بخاطر روایت کردن این احادیث در صحاح انتقاد میگیرند!!
[۱۰۳۴] «فتح» (۶/۵۹۱) ومسلم بارقم (۲۱۲۷). [۱۰۳۵] «فتح» (۱۰/۳۸۷) و مسلم بارقم (۲۱۲۲) و نسائی (۸/۱۴۵). [۱۰۳۶] «فتح» (۹/۲۱۵) و مسلم بارقم (۲۱۲۳)، و نسائی (۸/۱۴۶). [۱۰۳۷] بارقم (۲۱۲۶). [۱۰۳۸] «فتح» (۶/۷۳۱)، و مسلم، کتاب الأمارة، حدیث (۱۷۴). [۱۰۳۹] با رقم (۱۹۲۵). [۱۰۴۰] مسلم بارقم(۱۹۲۰) و ترمذی (۴/۴۳۷) و ابوداود آن را اخراج نکرده . [۱۰۴۱] بارقم (۱۹۲۵). [۱۰۴۲] مسلم بارقم (۱۹۲۰) و ترمذی (۴/۴۳۷) و ابوداود آن را اخراج نکرده، همانگونه که در «تحفة الأشراف» (۲/۱۳۵)، و ابن ماجه أخرجه فی المقدمة. [۱۰۴۳] «جامع» (۴/۴۲۰). [۱۰۴۴] «فتح» (۲/۷۳). [۱۰۴۵] «الفتح» (۳/۱۲۶) و مسلم بارقم (۸۳۴)، و ابوداود: (۲/۵۴). و منصف آن را به نسائی نسبت داده، اما در آن نمیباشد همانگونه که در «تحفة الأشراف» (۱۳/۲۹) میباشد. [۱۰۴۶] بارقم (۸۳۴) و در بخاری «فتح» (۳/۱۲۶) نیز میباشد. [۱۰۴۷] بارقم (۱۰۳۸). [۱۰۴۸] «فتح» (۳/۳۹۶) و مسلم بارقم (۱۰۴۰)، و نسائی (۵/۹۴). [۱۰۴۹] ابودواد (۲/۲۹۰) و ترمذی (۳/۶۵)، و نسائی (۵/۱۰۰) [۱۰۵۰] «الفتح» (۵/۹۴-۹۵). [۱۰۵۱] «الفتح» (۳/۳۹۳). [۱۰۵۲] «الفتح» (۳/۳۹۲) و مسلم بارقم (۱۰۴۲)، و «موطأ» (۲/۹۹۸)، و ترمذی (۳/۶۴)، و النسائی (۵/۹۳). [۱۰۵۳] ابوداود (۲/۲۹۵) و نسائی (۵/۹۶). [۱۰۵۴] «الموطأ» (۲/۱۰۰۰) از پدرش بصورت مرسل. [۱۰۵۵] «الفتح» (۳/۳۹۳)، و مسلم بارقم (۱۰۳۵) و ترمذی (۴/۵۵۳)، و نسائی (۵/۱۰۱). [۱۰۵۶] ابوداود (۲/۲۹۶)، و نسائی (۵/۹۵). [۱۰۵۷] «الفتح» (۶/۶۱۶). [۱۰۵۸] «الفتح» (۶/۶۱۶) و مسلم بارقم (۱۸۲۰). [۱۰۵۹] رقم (۱۸۱۹). [۱۰۶۰] «الفتح» (۶/۶۰۸)، و مسلم بارقم (۱۸۱۸). [۱۰۶۱] ابوداود (۴/۶۲۳)، و ترمذی (۴/۳۹). [۱۰۶۲] ترمذی (۴/۳۹)، به ابن جریح و معمر تعلیق کرده، وابوداود (۴/۶۲۴). [۱۰۶۳] «السنن» (۴/۶۲۵). [۱۰۶۴] ابوداود (۴/۳۷۳)، و نسائی (۷/۱۷۶) این را روایت کرده اند و مذی در «التحفة» (۸/۴۳۸) این را ذکر نکرده و أخرجه ترمذی. [۱۰۶۵] ترمذی (۴/۲۱۲)، ابوداود (۴/۳۷۴)، والنسائی (۷/۱۷۶). [۱۰۶۶] «السنن» (۵/۵). [۱۰۶۷] ما بین آنها در (س) ساقط است. [۱۰۶۸] «الجامع» (۵/۲۶) و وقتی فی (أ) و (ی) «عمر» و صحیح در «جامع» است. [۱۰۶۹] «ترمذی» (۵/۲۵)، و ابوداود (۵/۴). [۱۰۷۰] «السنن» (۱/۴۱۱). [۱۰۷۱] در «الأصول» «نسائی»،سپس در پاورقی (أ) و (ی) نوشته شده: «در نسخه دق» به جای نسائی آمده ودر «اطراف المزی» نسائی ذکر نکرده، از خط قاضی محمد آنسی: من هم میگویم: در «العواصم»: (۲/۱۷۲) ذکر شده است. و این حدیث در «سنن ابن ماجه» (۱/۳۹۰) روایت شده است. [۱۰۷۲] «فتح» (۲/۲۱۴)، و مسلم بارقم (۴۲۷) و ابوداود (۱/۴۱۳)، و ترمذی (۲/۴۷۶). و نسائی (۲/۹۶) و مالک در «موطأ» (۱/۹۲) بصورت موقوف از ابوهریره نقل کردهاند. [۱۰۷۳] مسلم بارقم (۴۲۶)، و نسائی (۳/۸۳). [۱۰۷۴] «السنن» (۲/۵۶۱). [۱۰۷۵] «الفتح» (۱/۸۹). [۱۰۷۶] «السنن» (۱/۸۱-۸۲). [۱۰۷۷] «السنن» (۱/۵۰۳). [۱۰۷۸] ترمذی (۵/۸۴)، و ابوداود ۰۵/۳۹۸). [۱۰۷۹] (۵/۸۴). [۱۰۸۰] (۵/۳۹۸). [۱۰۸۱] در تمام اصول «تلخیص» است! و صحیح آن است که نوشتهام. [۱۰۸۲] (ص /۶۴-۰...). [۱۰۸۳] «السنن» (۲/۱۲۳۲). [۱۰۸۴] «الفتح» (۵/۳۲۴)، و مسلم بارقم (۳۰۰۰) و ابوداود/(۵/۱۵۸). و در (ی) این عبارت آمده: (و این را .... ازابوهریره و از ابوبکر روایت کردهاند» که اشتباه است. [۱۰۸۵] «الفتح» (۵/۳۲۶)، و مسلم بارقم (۳۰۰۱). [۱۰۸۶] و این لازم است اضافه شود، چون عبدالله بن سخره تابعی است، که این حدیث را از مقداد روایت کرده و کنیه او ابومعمره است. و این حدیث را مسلم بارقم(۳۰۰۲)، و ترمذی (۴/۵۱۸)، و ابوداود (۵/۱۵۳) روایت کردهاند. [۱۰۸۷] «جامع» (۴/۵۱۸) و گفته است: «این حدیث غریب از حدیث ابوهریره است» ا ه . [۱۰۸۸] «السنن» (۲/۱۱۲۴). [۱۰۸۹] مسلم با رقم.و ابوداود: (۴/۸۵) و نسائی (۸/۲۹۶) و ترمذی (۴/۲۵۶). [۱۰۹۰] مسلم بارقم (۲۰۰۲) و نسائی (۸/۳۲۷). [۱۰۹۱] ابوداود (۴/۸۶)، و نسائی (۸/۳۰). من هم میگویم در بخاری «فتح» (۱۰/۶۵) هم روایت شده. [۱۰۹۲] «السنن» (۳/۳۳). [۱۰۹۳] (۱/۶۳۰). [۱۰۹۴] «السنن» (۲/۳۹۰). [۱۰۹۵] در«موطأ» روایت یحیی لیثی وجود ندارد. [۱۰۹۶] «الصحیح» بارقم (۱۲۲۲-۱۲۲۳). [۱۰۹۷] همینگونه است در این نسخه، و در «العواصم» (۳/۱۸۰) «وقیل» دارد و شاید این صواب باشد چون در آن اختلاف است. [۱۰۹۸] أخرجه بخاری «الفتح» (۳/۶۵۶) و مسلم بارقم (۱۲۴۶) و ابوداود (۲/۳۹۶) و نسائی (۵/۲۴۴). [۱۰۹۹] بارقم (۱۲۲۳). [۱۱۰۰] «الموطأ» (۱/۳۴۴)، و نسائی (۵/۱۵۲) و ترمذی (۳/۱۸۵) و من هم میگویم: در مسلم بارقم (۱۲۲۵) نیز میباشد. [۱۱۰۱] «السسن» (۵/۱۵۳). [۱۱۰۲] «الجامع» (۳/۱۸۵). [۱۱۰۳] «الفتح: (۳/۵۰۵) و مسلم بارقم (۱۲۲۶). [۱۱۰۴] «نسائی» (۵/۱۵۴) و مصنف آن را به ترمذی نسبت داده است که اشتباه است و الله اعلم. [۱۱۰۵] ابوداود (۱/۲۵۷)، و نسائی (۱/۱۵۵). [۱۱۰۶] در اصل به «زید» تحریف شده و صحیح: سیعد بن یزید از دی ابومسلمه است، که فرد مورد اعتمادی از تابعین است، این حدیث را از انس بن مالکسروایت کرده که گفته است: از انس بن مالک سؤال کردم: آیا پیامبر با کفشهایش نماز خوانده؟ گفت: بله. بخاری «فتح» (۱/۵۸۹)، و مسلم بارقم (۵۵۵). [۱۱۰۷] «السنن» (۱۴۲۶). [۱۱۰۸] بخاری «فتح» (۱/۲۸۵)، و مسلم بارقم (۳۶۱) از حدیث عبدالله بن زید انصاریس [۱۱۰۹] مصنف اشتباه کرده! چون معاویه که در این حدیث میباشد معاویه بن ابوسفیان نیست، بلکه معاویه بن قرة بن ایام مزنی است که از پدرش قرّة بن إیاسی روایت میکرده، و حدیث او را ابو داود در «سننش» (۴/۱۷۲) روایت کرده است. [۱۱۱۰] بخاری «فتح»، (۲/۳۹۴) و مسلم بارقم (۵۶۴). [۱۱۱۱] در «الموطأ» با روایة یحیی لیثی آن را نیافتم. [۱۱۱۲] «الفتح» (۲/۳۹۵) و مسلم بارقم (۵۶۲). [۱۱۱۳] بارقم(۵۶۳). [۱۱۱۴] در «موطأ» بجز حدیث مرسل سعید مسیب که از خوردن سیر و پیاز نهی کرده، «التمهید» ابن عبد البر: (۶/۴۱۲). [۱۱۱۵] «السنن» (۴/۱۷۱-۱۷۲). [۱۱۱۶] «الفتح» (۲/۳۹۴)، و مسلم بارقم (۵۶۱)، و ابوداود (۴/۱۷۲). [۱۱۱۷] «السنن» (۲/۴۳). [۱۱۱۸] مسلم با رقم (۵۶۵)،ابودواد (۴/۱۷۱). [۱۱۱۹] بخاری «فتح» (۲/۳۹۵) و مسلم بارقم (۵۶۴). [۱۱۲۰] ابوداود (۴/۱۷۳)، و ترمذی ک (۴/۲۳۰). [۱۱۲۱] بخاری «فتح» (۴/۲۸۷) و مسلم بارقم (۱۱۲۹) و مالک در «موطأ» (۱/۲۹۹)، و نسائی در «الکبری» (۲/۱۶۱). [۱۱۲۲] بخاری «الفتح» (۴/۲۸۷) و مسلم بارقم (۱۱۳۰). [۱۱۲۳] «السنن» (۳/۷). [۱۱۲۴] «معالم السنن» ۰۳/۳۵۲) با مختصر منذری من هم میگویم: در اسناد او ابوهند بجلی وجود دارد، که ذهبی در «میزان» میگوید «لایعرف» و حافظ در «تقریب» میگوید: «مقبول». [۱۱۲۵] النسائی (۷/۱۴۶)، و سند او صحیح است. [۱۱۲۶] «السنن» (۴/۴۳۷). [۱۱۲۷] «السنن» (۸/۱۶۲-۱۶۳). [۱۱۲۸] أخرجه ابوداود (۴/۶۵) و احمد (۵/۴۳۵). [۱۱۲۹] «معالم السنن» (۵/۲۵۰) با «مختصر منذری» و این عبارت او است: «از او روایت شده که از اغلوطات نهی کرده است» ... و «الاغلوطات» مفرد آن اغلوطة است،و وزنش افعوله از غلط است مانند احموقة از حمق. ... اما مغلوطات: مفردش غلوطة است، که اسم مبنی از غلط میباشد مانند حلوبه و رکوبة،از حلیب و رکوب و معنی آن اینگونه است: که پیامبر جنهی کرده که علما مسائل مشکلی را ارائه دهند که درآن اشتباهی زیاد وجود داشته باشد تا بوسیله آن دیگران را دچار اشتباه کنند، و رأیشان را باطل کند. ا ه . «غریب الحدیث» (۱/۳۵۴) خطابی [۱۱۳۰] که او عبدالله سعد است. [۱۱۳۱] (۵/۵۷). [۱۱۳۲] «الفتح» (۱۳/۲۷۹) که انس از عمرسروایت کرده است. [۱۱۳۳] «الصحیح» بارقم (۸۸۳). [۱۱۳۴] «الفتح» (۲/۴۹۲)، و مسلم بارقم (۸۸۲). [۱۱۳۵] ابو مسعود زرفی، تابعی است، و از علیّسروایت کرده که او مجهول است. «تهذیب التهذیب» (۱۲/۲۳۴) و «التقریب». و برای او در «سنن ابو داود» (۱/۳۷۱) بجز یک حدیث احادیث دیگر از او روایت نشده و آن حدیث هم هیچ ربطی به آنچه مؤلف ذکر کرده ندارد،آنچه آشکار است در آن اشتباه کرده است، اما ابو مسعود انصاری صحابی در این باب حدیثی در «سنن ابوداود» ندارد. [۱۱۳۶] در پاورقی اصول این عبارتها وجود دارند: «حدیث بیست وششم در اصل ساقط شده، و در «العواصم» موجود است. میگوید: «حدیث بیست وششم: فضل حب انصار است، که نسائی از او روایت کرده، و فضل آنها مشهور است، بکله قرآنی مشخص است» ا ه . من هم میگویم: صنعانی در «توضیح الافکار» (۲/۴۵۷) این عبارت «روض» را نقل میکند و مینویسد: حدیث بیست وششم فضل حب انصار است،و به این اشاره نمیکند که در نسخه ساقط شده است! و آنچه عیان است در ذکر کردن این حدیث اجتهاد کرده است، چون درتمام نسخههای ساقط شده من هم میگویم: آنچه او ذکر کرده صحیح نیست! چون در «العواصم»/(۳/۱۸۸) میگوید: ششم فضل حب انصار ... است» و «بیست و ششم» نیست و شم حدیث از احادیث مشهوری است که از غیر نقل کرده است. و راجح این است که آن ساقط شده این حدیث است که میفرماید «جشم ریسمان مقصد است» که احمد: (۴/۹۷) و... که در «عواصم» (۳/۱۹۲) میباشد. و ملاحظه میشود که، ترتیبی که مصنف برای احادیث اینجا ذکر کرد با ترتیبی که در «عواصم» است فرق میکند و در آنجا آنها را به پنج قسم تقسیم کرده، و احادیث را در آن پنج قسم آورده است. [۱۱۳۷] «السنن» (۷/۸۱). [۱۱۳۸] ما بین آنها در(س) ساقط میباشد. [۱۱۳۹] «السنن» (۴/۴۶۳). [۱۱۴۰] خداوند میفرماید: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ﴾[النساء: ۴۸]. «مسلماً خداوند کسانی را که برای او شریک قائل شوند نمیبخشد و آنچه فروتر از آن باشد برای هر که بخواهد میبخشد». [۱۱۴۱] «السنن» (۵/۲۴۷). [۱۱۴۲] «الفتح» (۳/۳۵۱) و مسلم بارقم (۲۶۲۷). [۱۱۴۳] (۵/۱۹۹). [۱۱۴۴] «الجامع» (۱۴/۳۳)، و میگوید: «این حدیث حسن غریب است، و مافقط به حدیث حسین بن واقد آگاهی داریم» ا .ه . [۱۱۴۵] (۵/۲۰۰،۲۰۱،۱۹۴) [۱۱۴۶] بارقم (۲۵۶۳). [۱۱۴۷] «فتح» (۱/۱۹۷) و أخرجه مسلم بارقم (۱۰۳۷). [۱۱۴۸] (۵/۲۸) و درباره حدیث این عباس میگوید: «حسن صحیح» و حدیث ابوهریرهسرا کاملاً ذکر نکرده و فقط با این «و در این باب ...» به آن اشاره کرده است.