تفاوت میان مجتهد و مقلّد
معترض میگوید: وجه دوم: بنابراین وجه مجتهد از مقلّد جدا نمیشود، زیرا اگر مقلد در هر مسألهای ترجیح بدهد و به آنچه که ترجیح داده است عمل نماید؛ در واقع مجتهد است، و شروطی که درباره مجتهدین گفته شده است درباره او نیز وجود دارد.
میگویم: این وجه از موارد قبلی بسیار ضعیفتر است، و قول به ترجیح منجر به عدم تفاوت میان مجتهد و مقلد نمیشود، چون تفاوت میان آنها واضح است، زیرا مقلد کسی است که از قول خودش پیروی نمیکند بلکه از دیگری پیروی میکند، معترض تلاش کرده است تا این تفاوت را باطل کند، لیکن دچار راهی صعبالعبور شده است، و با معقول و منقول مخالفت کرده است، و میپندارد که مجتهد نمیتواند اجتهاد کند تا پیش از وی کسی چنین گفته باشد، و این با دلایل زیر باطل است:
۱- طبق این بطلان اجتهاد صحابه «بهترین امت صدر اول» لازم میآید، کسانی که درباره حوادث مختلف اجتهاد کردهاند، و پیشگامان در اجتهاد هستند.
۲- هرگاه حادثهای رخ دهد و علمای گذشته درباره آن نصّی نداشته باشند لازم میآید بدون اجتهاد و تقلید به آن عمل شود، چون شرط هر یک از اجتهاد و تقلید را موافقت با نص قبلی دانند، و در این حالت شرط مذکور وجود ندارد، و لازمهاش سقوط تکلیف در این حکم و عمل به اباحه است، و یا اینکه آگاهی از مقصود خداوند بدون اجتهاد و تقلید تکلیف «مالایطاق» است، و بنابراین کنارگذاشتن فرموده علمای گذشته بهتر است تا تکلیف باطل شود و درباره گناهی که نص ندارد به آسانی میتوان آن را انجام داد و به جز معترض کسی به آن قائل نبوده است.
۳- امت اسلامی در گذشته و هم اکنون برخلاف آنچه که معترض درباره شروط اجتهاد قائل بوده است اجماع دارند، و علما تنها تعارض نداشتن با اجماع قطعی را مشروط کردهاند، و چنانچه در کتابهای اصولی ذکر شده است تنها درباره ظنی (اگر با اجماع برتر از خودش تعارض نداشته باشد) اختلاف نظر دارند.
معترض میگوید: که «الموضع الثانی» دلایلی مبنی بر اینکه بعضی از احادیث این کتابها که به صحاح نامگذاری شده است غیرصحیح میباشد»
میگویم: کلام معترض در این فصل مشتمل بر دو چیز است:
۱- معترض بخاطر اینکه احادیث کسانی که با علیسکشمکش و جنگ کردهاند در این کتابها وجود دارد در صحت احادیث آنها شبهه و تردید ایجاد میکند.
۲- معترض با مذهبهای که به محدثین نسبت میدهد به آنان تهمت و طعنه میزند، و سخن معترض را در این فصل بدین سبب که در قبل آمد ذکر نمیکنم و بسیاری از آن نیز در بحث «متأولین» ذکر خواهد شد و انشاءالله در آنجا به آن پاسخ خواهیم داد.
و مناسب دانستم در این فصل درباره اوهامی که معترض گمان برده است بحث کنیم که ذکر آن از فایده خالی نیست، و آنچه که مورد توجه و اهمیت نیست را ذکر نکردهام، چون اعتراض بدون فائده ارزشی ندارد و بحث درباره کسانی که بر علیه علیسقیام کردند را به «مسأله سوم» درباره اهل تاویل محوّل کردم، چون رعایت ترتیب زیباست. و این توضیح توهمات و اوهامی است که معترض نسبت به اهل سنت پنداشته است.