خلق افعال انسان
توهم سیزدهم: «معترض» میخواهد ثابت کند که اشعریه و محدثین کافر هستند، چون آنچه را که از ضروریات دین معلوم و آشکار است انکار میکنند، و چیزهای را ذکر میکنند مانند انکار فعل و تصرفات برای انسان.
جواب: این ادعای محض و بدون دلیل نسبت به آنان است، بلکه بهتان و مخالفت نصوص آنها است، و ما به دو طریق از آنان دفاع میکنیم.
طریق اول: روایت مبرا بودن آنان از کفر از مشهورترین کتاب زیدیه بنام «شرح الأصول» کتابی که راهنمای زیدیه، و معترض میباشد و میگوئیم:
سید احمد بن ابی هاشم مؤلف کتاب «اصول» در ابتدای فصل دوم در بحث عدالت میگوید: «آنچه را ذکر کردیم برای ما آشکار مینماید هر گاه یکی از ما در بین دروغ و صداقت مختار شود، و سود هر کدام مانند دیگری باشد، و آن شخص آگاه به زشتی دروغ باشد، و از آن بینیاز باشد و به بینیازی آن آگاه باشد، در این صورت هرگز دروغ را بجای صداقت اختیار نمیکند». و در دنباله میگوید: «اگر بگوئیم این بنابر آن است که هر یک از ما در تصرفاتش مختار است، و ما آن را قبول نداشته باشیم، چون مذهب ما بر این است که انجام دادن این افعال بر او جبری است، و این افعال مخلوق است» سپس چهار جواب میدهد: و در جواب سوم میگوید: «و بعد: اختلافی در بین ما و شما نیست که این تصرفات محتاج و متعلق به ماست و ما در آن مختار هستیم، بلکه اختلاف ما در جهت تعلق است که آیا کسب است یا حدوث؟
پس این نص صریح غیر قابل تأویل در «شرح الأصول» است که دلالت دارد بر اینکه زیدیه میگویند: «ما در افعال خویش مختاریم، و کسانی که از مذهب زیدیه بیخبرند اختیار را در اینجا تنها به «إراده» تأویل مینمایند. در حالی که اراده بدون اختیار واقع میشود. و این جهل محض از مقصود مصنف و زیدیه است، اما مصنف؛ مقصودش بطلان جواب آنها بر علیه ما در «تحسین و تقبیح به جبر و خلق افعال» بوده است، و بیان میکند که حجت بر مقتضای مذهب آنان لازم است، چون آنان منکر تعلق افعال و وقوع اختیاری آن برای انسان نیستند آیا ملاحظه نمیکنید که او گفت: «اگر بگوییم: این بنابر آن است که هر یک از ما در تصرفاتش مختار است و ما آن را مسلم میدانیم تا آخر کلامش، سپس این را علیه آنان درست نمیداند و توضیح میدهد که مذهب آنها نیست، پس تأویل آن بر اینکه سخن اختیار از آنان روایت نشده است چگونه ممکن است؟ آیا این جهل محض یا تجاهل نیست؟ اگر ثابت کنیم منظور این مصنف تبیین است، یا آن را تأیید نکرده است. چیزی از عقیده آنها نمیکاهد، چون زیدیه در تصنیفاتشان چنانچه در طریق دوم بیان میداریم به مذهبشان تصریح مینمایند، و آرزوی گسترش مذهبشان را میکنند، و تهمت اینکه آن را نگفتهاند دروغ محض و ضرری برای آنها ندارد.
طریق دوم: این طریق برای کسی که دوست دارد علم یقینی و تواتری را به مقاصد مذهبش پیدا کند معتمد و مفید است، و آن روایت نصوص آنان از تصنیفات محققان برجسته و تألیفات معتبر است.
از جمله آن: فخر رازی در کتاب «الأربعین في أصول الدین» و کتاب «نهایة العقول» میگوید: آنها چهار فرقه هستند، و همگی میگویند: انسان در انجام افعالش غیر مستقل است، و در کتاب «النهایة» ذکر میکند: و همه چنانچه ذکر میکنیم میگویند: انسان در انجام دادن افعالش اختیار دارد، و عبارتند از: